6 شبح ترس

شش شبح ترس

قبل از آنکه بتوان از اصول 13 گانه استفاده مفید کرد، ذهن باید آمادگی دریافت آنها را داشته باشد. تدارک این کار دشوار نیست. در واقع این آمادگی با مطالعه، تخیل و درک سه دشمن که باید با آنها برخورد کرد، بدست می آید. این سه دشمن عبارتند از:

1- شک

2- تردید

3- ترس

تا زمانی که این 3 عنصر منفی کلاً یا جزاً در ذهن شما باقی باشد، حس ششم نمیتواند به وظایف خود عمل کند. این 3 اصل با هم در ارتباط نزدیک هستند و وقتی یکی را بیابیم، دو مورد دیگر در دسترس خواهند بود

تردید، جوانه و نهال ترس است. تردید و دودلی به شکست می انجامد و ترکیب این دو، تولید هراس میکند. فرایند ترکیب اغلب آهسته است. به همین دلیل است که این 3 دشمن تا این حد خطرناک هستند. اینها بی آنکه دیده شوند، شکل میگیرند و ناگهان ظاهر میشوند

قبل از هر پیروزی بر دشمن باید نامش را بدانید. بدانید که چه عاداتی دارد و در کجا یافت میشود. فریب عادات این دشمنان(شک- تردید- ترس) را نخورید. توجه داشته باشید که اینها گاه در ذهن نیمه هشیار پنهان می مانند. شناسائی آنها در این شرایط دشوار است. از این دشوارتر از میان برداشتن آنهاست.

ما با شش هراس اصلی روبرو هستیم که همه افراد با یک یا ترکیبی از آنها روبرو میشوند. این هراسها عبارتند از:

1- ترس از فقر

2- ترس از انتقاد

3- ترس از بیماری

4- ترس از، از دست دادن عشق و محبت

5- ترس از سالهای کهولت

6- ترس از مرگ

سایر ترسهای دیگر اهمیت کمتری دارند و میتوان آنها را تحت این 6 عنوان خلاصه کرد

ترس یک حالت ذهنی است و ذهن را میتوان کنترل و هدایت نمود. انسان قبل از احساس اندیشه میکند و اندیشه انسان به هم ارز فیزیکی خود تبدیل میشود. تکانشهای فکری که به صورت اتفاقی دریافت میشوند، میتوانند شرایط مالی، شغلی، حرفه ای و یا سرنوشت اجتماعی اشخاص را مشخص سازند.

هر کسی میتواند ذهن خود را کنترل کند. هر کس میتواند تحت تاثیر تکانشهای فکری دیگران قرار گیرد. همان طور که شخص میتواند درها را به روی خود ببندد و به انتخاب خود توجه داشته باشد

طبیعت، انسان را در شرایطی قرار داده که جز اندیشه به همه چیز کنترل داشته باشد. این حقیقت در کنار این مهم که هر چه انسان خلق میکند، به شکل یک اندیشه است، ما را به اصلی که میتوان به کمک آن بر هراس غلبه یافت، نزدیکتر میکند

 

ترس از فقر

سازش و مصالحه ای میان فقر و تنعم وجود ندارد. جاده های منتهی به فقر و ثروت در دو جهت مغایر هم کشیده شده اند. اگر شما طالب ثروت هستید نباید شرایطی را که به فقر منتهی میشود را بپذیرید

اگر خواهان فقر باشید باید ذهن خود را برای دریافت و پذیرش فقر آماده کنید و اگر خواهان ثروت هستید باید شکل، نوع  و اندازه آن را مشخص سازید

برای رسیدن به ثروت باید ذهن خود را بسیج کنید. باید توجه کنید که ذهن خریدنی نیست بلکه باید آن را ایجاد کنید

ترس از فقر مخرب ترین نوع ترسهاست. ترس از فقر یک حالت ذهنی است و چیزی بیش از آن نیست. اما این ذهنیت میتواند راه موفقیت را مسدود کند.

ترس از فقر:

ذهن استدلالی را فلج میکند

تصور و تخیل را نابود میکند

اتکای به نفس را میکشد

دلگرمی و اشتیاق را از بین میبرد و ابتکار را نابود میکند

هدف و مقصد را نا مطمئن میکند

تنبلی و مسامحه کاری را تشویق و دلگرمی و پشتکار را نابود میکند و کنترل بر خویشتن را غیر ممکن میسازد

خوشی را از شخص گرفته، امکان درس اندیشی را از بین برده و تمرکز و تلاش را منحرف میسازد

مداومت و استقامت را تحلیل برده و قدرت اراده را از بین میبرد

ترس از فقر، آرزو و اشتیاق را در شخص میکشد، بر حافظه انسان تاثیر نامساعد گذاشته و شکست را در انواع و اقسامش، به ذهن انسان دعوت میکند

ترس از فقر، عشق را میکشد، احساسات قلبی را نابود میکند و دوستی ها را از میان برمیدارد

اسباب بیخوابی میشود و به عبارت دیگر فلاکت و بدبختی را به ارمغان می آورد

و همه اینها در شرایطی اتفاق می افتد که ما به طور مسلم در دنیائی از تنعم زندگی میکنیم.دنیائی که در آن هرچه را که بخواهیم بدست می آوریم

بدون تردید ترس از فقر، هالک ترین نوع ترسهاست زیرا احاطه بر آن دشوار است

هیچ چیزی به اندازه فقر انسان را رنج نمیدهد و او را تحقیر نمیکند. تنها کسانی که فقر را تجربه کرده اند معنای آن را میدانند

تحلیل خویشتن ممکن است نقاط ضعفی را آشکار کند که اشخاص به راحتی آن را تصدیق نکنند. این شکل امتحان برای همه کسانی که از زندگی خود چیزی بیش از فقر انتظار دارند ضرورت دارد. هنگام تحلیل شرایط خود، به یاد داشته باشید که شما در آن واحد هم دادگاه و هم هیئت منصفه هستید،هم دادستان و هم وکیل مدافع هستید. توجه داشته باشید که شما را محاکمه میکنند. با حقایق روبرو شوید. از خود بپرسید و به آن پاسخ مشخص بدهید. در پایان این امتحان، درباره خود به مطالب بیشتری پی میبرید

در کار تحلیل خویشتن اگر احساس میکنید که نمیتوانید یک قاضی بی طرف باشید، از کسی که شما را بشناسد به عنوان قاضی استفاده کنید. زیرا شما مترصد حقیقت هستید. آن را بدست آورید، مهم نیست که آن را به چه قیمتی بدست می آورید. هر چند ممکن است رسیدن به این حقیقت شما را موقتاً شرم زده کند

اشخاص مختلف به ندرت میدانند که تحت تاثیر هراس هستند. احساس ترس به قدری عمیق است که ممکن است شخص عمری را با آن زندگی کند و از حضور آن در خود آگاه نباشد. تنها یک تحلیل شجاعانه میتواند حضور این دشمن همگانی را ثابت کند

نشانه های ترس از فقر:

1- بی تفاوتی: ویژگی های بی تفاوتی نداشتن میل و آرزو، تنبلی ذهنی و جسمانی، فقدان ابتکار، تصور، تخیل، اشتیاق و خویشتن داری است

2- شک و تردید: به دیگران اجازه میدهیم که به جای ما فکر کنند

3- نگرانی: تقصیرها را در دیگران میجوئیم. بیش از درآمد خود میل به خرج کردن داریم، بی توجهی به وضع ظاهر، اخم کردن، افراط در نوشیدن الکل، استعمال مواد مخدر و عصبیت

4- احتیاط بیش از اندازه: عادت در نظر گرفتن جنبه منفی در همه شرایط. اندیشیدن و صحبت کردن در مورد شکست احتمالی به جای توجه به راههای دستیابی به موفقیت

5- اطلاع از راههای منتهی به فلاکت و مصیبت بی توجهی به یافتن برنامه هائی برای اجتناب از شکست

6- در انتظار زمان مناسب بودن برای به اجرا گذاشتن برنامه ها و نقطه نظر ها، آنگونه که صبر کردن به عادتی دائمی تبدیل میشود

7- توجه به اشخاص شکست خورده و بی توجهی به موفقها

8- بد بینی و نفوس بد زدن

9- تنبلی و مسامحه کاری و کارها را به فردا موکول کردن

10- بهانه آوردن پشت سر هم برای انجام ندادن کارها.این نشانه ناراحتی در ارتباط نزدیک با احتیاط بیش از اندازۀ تردید و نگرانی است.

11- نپذیرفتن مسئولیت در جائی که امکان آن وجود دارد

12- تمایل به سازش و مصالحه به جای جنگیدن و مبارزه کردن

13- سازش با مشکلات به جای استفاده از آنها به عنوان پله های ترقی و منتهی به پیشرفت

14- چانه زدن درباره چیزهای بی ارزش به جای توجه به تنعم، ثروت، رضایت و خوشبختی

15- برنامه ریزی برای شکست خوردن به جای در هم کوبیدن پلهای پشت سر و توجه به امکان عقب نشینی

16- نداشتن اعتماد به نفس، هدف و عزم راسخ

17- ناتوانی در خویشتن داری

18- نداشتن ابتکار، پشت گرمی، دلگرمی، آرزو و توانائی استدلال درست

19- انتظار فقر به جای اندیشیدن به ثروت

20- همکاری و مجالست با کسانی که فقر را پذیرفته اند، به جای همنشینی با کسانی که مترصد ثروتند و به آن میرسند

ترس از انتقاد

خیلی ها از انتقاد میترسند اما به طور قطع کسی نمیگوید که نگران انتقاد است. ترس از انتقاد ناشی از آن بخش به ارث رسیده انسان است که نه تنها میخواهد اشیا و مایملک سایر همنوعان خود را بدست آورد، بلکه میخواهد خود را از انتقاد سایر همنوعان مبرا نگهدارد

ترس از انتقاد انسان را از انتقاد محروم میکند. قدرت او را نابود میکند. به فردیت او لطمه میزند. اتکای به نفس او را از بین میبرد. به انواع و اقسام راهها به او لطمه میزند

بهترین راه استفاده از انتقاد، پیشنهاد سازنده است. چون انتقاد ترس را در دل انسان میکارد اما تولید عشق و محبت نمیکند

ترس از انتقاد به اندازه ترس از فقر عمومیت دارد و اثرات آن به همان اندازه در موفقیت انسان مشکل ساز میشود. ترس از انتقاد تا حدود زیاد ابتکار را نابود میکند و استفاده از قدرت تخیل را از بین میبرد. نمونه های بارز این ترس عبارتند از:

1- کمروئی: که اغلب به شکل خجالتی بودن، ترسوئی در گفتگو با دیگران، ملاقات با غریبه ها، تکان دادن بی رویه دست ها و سایر اندامهای بدن و ثابت نماندن تخم چشم، دیده میشود

2- نداشتن تعادل و توازن: این نشانه ترس از انتقاد، در ناتوانی شخص در کنترل صدا، ناراحتی در حضور دیگران، بد قرار دادن بدن و حافظه بد، خود را نشان میدهد

3- شخصیت: ناتوانی در تصمیم گیری و ابراز عقیده به صورت قطعی، پذیرفتن دیگران بدون اطلاع از درست بودن آنها

4- عقده حقارت: خود را کمتر از دیگران دیدن، دست زدن به اقداماتی که شخص بخواهد بوسیله آنها عقده حقارت خود را بپوشاند، زدن حرفهای پر طمطراق برای تاثیر گذاردن بر دیگران، تقلید از دیگران در لباس پوشیدن، تقلید از رفتار و گفتار دیگران، لاف زدن از موقعیتهای خیالی. کسی که دارای عقده حقارت است، میخواهد با احساس برتری دادن ظاهری به خود، بر عقده حقارت خود سرپوش بگذارد

5- ولخرجی: رقابت با دیگران در خرج کردن بدون در نظر گرفتن درآمد خود

6- نداشتن ابتکار: استفاده نکردن از فرصتهای مناسب برای اعتلای شخصی، ترس از ابراز عقیده، بی اعتمادی به عقاید خود، تفره رفتن از جواب گفتن به سوالات مسئولین و تردید در سخن گوئی

7- فقدان جاه طلبی: تنبلی جسمانی و ذهنی، ابراز وجود نکردن، تصمیم گیری ضعیف، تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن، عادت انتقاد در پشت سر و چاپلوسی کردن در حضور آنها، عادت پذیرفتن شکست، سوء ظن بی دلیل نسبت به دیگران، بی ادبی در رفتار و گفتار

 

ترس از بیماری

ترس از بیماری را میتوان به میراثهای اجتماعی و فیزیکی نسبت داد. این ترس با ترس از پیر شدن و ترس از مرگ، ارتباط نزدیک دارد. در واقع بعضیها به قدری نگران سلامتی خود هستند که تحت تاثیر آن بیمار میشوند

انسان از آن جهت نگران بیماری است، چون ترس از مرگ را در ذهن او کاشته اند. نگرانی از ناتوانی پرداخت وجوه درمان نیز علتی بر این ترس است

ترس از بیماری حتی در شرایطی که کمترین دلیلی برای ترس وجود ندارد، اغلب نشانه های بیماری را در شخص هراسیده ایجاد میکند. انسان بیش از آنچه فکر میکنیم قدرتمند است. مغز انسان میتواند بسازد یا نابود کند

تکانشهای فکری منفی میتوانند اشخاص را براستی بیمار کنند. این تکانش میتواند با تلقین از ذهنی به ذهن دیگر انتقال یابد

بذر ترس از بیماری در همه وجود دارد. نگرانی، ترس، دلسردی و نومیدی به رشد بذر ترس کمک میکند. نومیدی و دلسردی در کارهای شغلی و امور عشقی از جمله مهمترین علل بیماری هستند

نشانه های ترس از بیماری عبارتند از:

1- تلقین به خود:استفاده از تلقین های به خود و مترصد نشانه های بیماری های مختلف بودن، دراندیشه بیماری های خیالی فرو رفتن و صحبت کردن از آنها به طریقی که انگار حقیقت دارند، با دیگران درباره عمل جراحی،حادثه و سایر بیماریها حرف زدن، پیروی پی در پی از برنامه های غذائی، تن دادن به فعالیتهای جسمانی بدون راهنمائی افراد واجد شرایط، از سر خود دارو مصرف کردن و خود را به حساب خود درمان کردن

2- خود بیمار انگاری: مرتب از بیماری حرف زدن و در اندیشه بیماری بودن و انتظار بیماری را داشتن، تا حدی که به فکر فرو پاشی اعصاب منتهی میشود. باید توجه داشت که اینها نتیجه اندیشه منفی هستند و چیزی جز اندیشه مثبت نمیتواند آن را درمان کند. خود بیمار انگاری اصطلاحی است برای بیماری های خیالی. خود بیمار انگاری به شخص آسیب میزند. اغلب بیماریهای اعصاب و روان، ناشی از بیماریهای خیالی هستند

3- ورزش نکردن: ترس از بیماری اغلب در کار ورزشهای جسمانی اختلال ایجاد میکند و نتیجه آن بی تحرکی و در نتیجه زیاد شدن وزن است

ترس از بیماری، مقاومت بدن را کاهش میدهد و شرایط مطلوبی برای بروز انواع بیماری ایجاد میکند

ترس از بیماری اغلب با ترس از فقر، به خصوص در مورد بیماریهای توهمی که شخص نگران پرداخت پول دکتر و دارو و بیمارستان است، ارتباط دارد

 

ترس از از دست دادن عشق و محبت

منبع اولیه ترس از دست دادن معشوق، احتمالا از زمانی  نشأت میگیرد که مردها زنهای یکدیگر را میربودند یا با زنهای دیگر رابطه برقرار میکردند

حسادت در همه انواع ناراحتی های روانی، ناشی از ترس به ارث رسیدۀ عشق و محبت دیگران است. این ترس در میان ترسهای شش گانه، از همه دردناکتر است و بیشتر فکر و ذکر اشخاص را مشغول میکند

بررسی های دقیق به عمل آمده نشان میدهد که زنها بیش از مردها در معرض این ترس هستند. توضیح ساده ای دارد. زنها به تجربه آموخته اند که مردها طبیعتا از ارتباط با زنهای مختلف استقبال میکنند

نشانه های بارز ترس از دست دادن مهر و محبت عبارتند از:

1- حسادت: داشتن سوء ظن به دوستان و عزیزان بدون دلیل مستدل و منطقی. تهمت زدن به همسر بدون هر گونه دلیل موجه. سوء ظن داشتن نسبت به همه و باور نداشتن اشخاص

2- عیب جوئی: عیب یابی در دوستان، اقوام، بستگان، همکاران و عزیزان بدون دلیل مشخص

3- قمار کردن: قمار، تقلب و دزدی و تن دادن به کارهای خطیر به منظور تامین پول برای جلب محبت دیگران

4- خرج کردن بیش از اندازه یا زیر بار قرض رفتن به منظور راضی کردن معشوق: بی خوابی، عصبیت، فقدان مداومت و پایداری، ضعف اراده، خویشتن دار نبودن، نداشتن اعتماد به نفس و بد خلقی 

ترس از مرگ

برای بعضیها ترس از مرگ ظالمانه ترین ترسهاست. علت مشخصی دارد. ترس از مرگ اغلب میتواند ناشی از تعصبات دینی باشد. کفار و بی دینها کمتر از افراد متدین از مرگ میترسند

اندیشه مجازات ابدی، علاقه به زندگی را از بین میبرد و خوشبختی را غیر ممکن میسازد. در حالی که رهبر دینی ممکن است نتواند راه ورود به بهشت را نشان دهد، کسی که در مسیر دوزخ قدم برمیدارد، احساسی چنان وحشتناک دارد که تنها اندیشیدن به آن هر گونه دلیل و منطق را فلج میکند و ترس از مرگ را مطرح میسازد

تمام دنیا از ماده و انرژی تشکیل شده است و با توجه به اصول فیزیک میدانیم که ماده و انرژی هیچکدام قابل تولید و انهدام نیستند. انرژی و ماده را میتوان تبدیل کرد اما نمیتوان آن را از بین برد. زندگی یک نیرو است. اگر نتوان نیرو و ماده را تخریب کرد در این صورت زندگی نیز قابل تخریب نیست. بلکه مانند سایر انواع انرژی میتواند دستخوش تغییر و تحول گردد؛ اما نابود شدنی نیست. مرگ تنها یک مرحله گذرائی است

نشانه های ترس از مرگ عبارتند از:

اندیشیدن به مرگ به جای فکر کردن به زندگی. این ترس بیشتر در افراد مسن به چشم میخورد، اما گاه بسیاری از جوانان قربانی آن میشوند. بهترین راه درمان ترس از مرگ، اشتیاق سوزان به پیروزی است. کسی که به قدر کافی از مشغله ذهنی برخوردار باشد، هرگز به مرگ فکر نمیکند. برای او زندگی جائی برای نگرانی نیست. گاه ترس از مرگ با ترس از فقر در ارتباط است. در سایر موارد ترس از مرگ ناشی از بیماری و از بین رفتن مقاومت بدن است. عمومی ترین علل ترس از مرگ عبارتند از: بیماری، فقر، نداشتن کار و شغل مناسب،نومید شدن از عشق و تعصبات مذهبی است

نگرانی

نگرانی حالتی از ذهن است که مبتنی بر ترس میباشد. حرکتی آرام اما ادامه دار دارد. قدم به قدم و به تدریج در ذهن انسان نفوذ میکند تا آنکه قدرت ذهن را نابود میکند و اعتماد به نفس و ابتکار را از بین میبرد

نگرانی شکلی از ترس ادامه دار است که در اثر تردید و دودلی به وجود می آید. بنابراین میتوان آن را کنترل نمود. ذهن بیقرار عاجز است و تردید و دودلی ذهن را بیقرار میسازد. اغلب اشخاص فاقد قدرت اراده ای هستند که بتوانند به سادگی تصمیم بگیرند و بر آن بایستند 

کسی که ذهنش انباشته از ترس است، نه تنها رفتار هوشمندانه ندارد، بلکه آن را به ذهن همه کسانی که به او نزدیک میشوند انتقال میدهد

ارتعاش ترس از ذهنی به ذهن دیگر میرسد. درست همان طور که صدای انسان از ایستگاه فرستنده به ایستگاه گیرنده رادیو منتقل میشود

 

آسیب پذیری در برابر نفوذ منفی

افزوده بر شش ترس اولیه که به آن اشاره شد، هراس دیگری نیز وجود دارد که اغلب از شش هراس مورد اشاره هالک تر است. که آن را آسیب پذیری در برابر نفوذ منفی مینامند

برای حراست خود از نیروهای منفی، خواه این افکار زائیده خود شما باشد یا فعالیت اشخاص منفی، به این مهم توجه داشته باشید که شما از قدرت اراده برخوردارید. از این نیروی خود استفاده کنید تا در حصاری قرار گیرید که از نفوذ افکار منفی به ذهنتان مصون باشید

انسان در معرض آسیب همه تلقین هائی است که با نقاط ضعف او در ارتباط باشد

نفوذ منفی اغلب از طریق ذهن نیمه هشیار بر روی شما عمل میکند. به همین دلیل تعقیب کردن آن دشوار است. کاری کنید که ذهن خود را به روی اشخاص منفی ببندید

در جست و جوی معاشرت با کسانی برآیید که شما را به اندیشیدن و به صلاح خود کاری صورت دادن، تشویق کنند

بدون تردید متداول ترین نقطه ضعف همه انسانها این عادت است که ذهن خود را در برابر نفوذهای منفی سایرین تنها میگذارند. این نقطه ضعف بسیار آسیب زننده است زیرا اغلب اشخاص متوجه نیستند که از این حیث لطمه میخورند

شما نسبت به همه چیز به جز یک مورد کنترل مطلق دارید و آن یک مورد اندیشه های شماست. این مهمترین و الهام بخش ترین حقایقی است که انسان از آن خبر دارد. به کمک این علم و اطلاع میتوانید سرنوشت خود را رقم بزنید. اگر نتوانید ذهن خود را کنترل کنید ممکن است مطمئن باشید که چیزهای دیگر را نمیتوانید کنترل کنید. ذهن شما جایگاه معنوی شماست. از آن بدقت حراست کنید. شما برای رسیدن به این مهم از قدرت اراده برخوردارید

کنترل ذهن نتیجه نظم و انضباط است. یا ذهن خود را کنترل میکنید و یا کنترل خود را به دست او میدهید. راه سازشی وجود ندارد

مفید ترین روش عملی برای کنترل ذهن این است که آن را با هدفی مشخص و با برنامه ای معین سرگرم کنید. زندگی همه افراد موفق را مطالعه کنید و ببینید که آنها ذهن خود را کنترل کرده اند و از آن برای دستیابی به هدفهای شخصی استفاده نموده اند. بدون این کنترل، موفقیت امکان پذیر نیست

اشخاص ناموفق از ویژگی مشترکی برخوردارند. آنها همه دلایل ناکامی خود را میدانند و برای موفق نشدن خود بهانه سازی میکنند

 

55 عذر و بهانه رایج عبارتند از:

 

1- اگر من همسر و خانواده داشتم...

2- اگر به قدر کافی پارتی داشتم...

3- اگر پول داشتم...

4- اگر آموزش خوبی دیده بودم...

5- اگر میتوانستم کاری پیدا کنم...

6- اگر سالم بودم ...

7- اگر فقط وقت داشتم...

8- اگر شرایط بهتر بود...

9- اگر دیگران مرا درک میکردند...

10- اگر موقعیت مکانی و زمانی من متفاوت بود...

11- اگر میتوانستم زندگیم را از نو اداره کنم...

12- اگر از حرف دیگران نمیترسیدم...

13- اگر به من شانس میدادند...

14- اگر حالا شانسی داشتم...

15- اگر دیگران میگذاشتند...

16- اگر برایم اتفاقی نیافتد...

17- اگر جوان تر میبودم...

18- اگر میتوانستم کاری را که میخواهم انجام دهم...

19- اگر ثروتمند به دنیا آمده بودم...

20- اگر میتوانستم اشخاص مناسبی پیدا کنم...

21- اگر استعداد بعضیها را میداشتم...

22- اگر جرأت ابراز وجود پیدا میکردم...

23- اگر از فرصتهای گذشته استفاده کرده بودم...

24- اگر دیگران اعصابم را خرد نمیکردند...

25- اگر مجبور نبودم خانه داری کنم...

26- اگر میتوانستم پولی پس انداز کنم...

27- اگر رئیسم مرا تشویق کرده بود...

28- اگر کسی را داشتم که به من کمک کند...

29- اگر خانواده ام مرا درک میکردند...

30- اگر در شهر بزرگتری زندگی میکردم...

31- اگر میتوانستم شروع کنم...

32- اگر آزادی عمل داشتم...

33- اگر شخصیت بعضیها را داشتم...

34- اگر تا این اندازه چاق نبودم...

35- اگر به استعدادهایم پی می بردند...

36- اگر میتوانستم کمک بگیرم...

37- اگر میتوانستم از شر بدهی خلاص شوم...

38- اگر شکست نخورده بودم...

39-  اگر میدانستم چگونه...

40- اگر همه با من مخالفت نمیکردند...

41- اگر تا این اندازه نگرانی نداشتم...

42- اگر میتوانستم با شخص مناسبی ازدواج کنم...

43- اگر دیگران تا این اندازه کودن نبودند...

44- اگر خانواده ام تا این اندازه ولخرج نبودند...

45- اگر از خودم مطمئن بودم...

46- اگر شانس بد نداشتم...

47- اگر ستاره اقبال بهتری میداشتم...

48- اگر قرار نبود دست تغیر زندگی مرا مشخص کند...

49- اگر مجبور نبودم اینقدر کار کنم...

50- اگر پولم را از دست نداده بودم...

51- اگر جای دیگری زندگی میکردم...

52- اگر گذشته ای نداشتم...

53- اگر برای خودم کار میکردم...

54- اگر دیگران به حرف من گوش میدادند...

55- اگر...... که این اگر بزرگترین همه اگرهاست.اگر شجاعت آن را داشتم که خود را آن طور که هستم ببینم، میفهمیدم که چه اشکالی در من هست و آن را اصلاح میکردم در این صورت احتمالا فرصت داشتم که از اشتباهات خود درس بیاموزم و از تجربه دیگران پند بگیرم. زیرا میدانم که اشکالی در من هست. میدانستم که اگر نقاط ضعف خود را بیشتر تحلیل میکردم و کمتر از عذر و بهانه برای سرپوش گذاشتن بر آنها استفاده می نمودم، موفق تر میشدم

افراد ناموفق به این دلیل از عذر و بهانه خود دفاع میکنند چون خود خالق آنها هستند و انسان به حکم طبیعت خود از فرزند زائیده مغز خود حمایت میکند

در حال حاضر شما شاه کلیدی دارید که میتواند درهای تنعم و ثروت را به روی شما بگشاید. این شاه کلید ناملموس است و با این حال قدرت عجیبی دارد و آن خلق اشتیاق سوزان برای رسیدن به ثروت و تنعم شخصی است. استفاده از این کلید مشمول هیچ گونه جریمه نیست اما اگر از این کلید استفاده نکنید باید تاوان شکست را بپردازید. اما اگر از این کلید به درستی استفاده کنید به شما فایده ها میرساند. پاداشی که میگیرید به زحمت تلاشش می ارزد.

 


مطالب مشابه :


مهارت غلبه برترس

می‌گیریم که بر ترسهای‌مان غلبه کنیم، نه دلیل ترس ما از خدا و بی ارتباط




چگونه‌ بر ترس‌ و اضطراب‌ غلبه‌ كنیم‌؟

چگونه‌ بر ترسو اضطراب‌ غلبه بیجا- تشویق‌هایبی‌مورد- بی دلیل شادی




چگونه بر ترس و استرس غلبه کنیم...

چگونه بر ترس و استرس غلبه بنابراین هراسهای ما نیز به قرار بگیرد، کم طاقتی و بی




هراس و تبعات آن در غواصی

بنابراین نقش یادگیری در ایجاد ترس و افزایش ترسهای غلبه بر هراس ترسهای طبیعی به دلیل




6 شبح ترس

به کمک آن بر هراس غلبه های ترس از فقر: 1- بی به آن هر گونه دلیل و منطق را




ترس‌های زنانه از ازدواج

به همین دلیل است که ارتباط و گفتگو آیا از مسئولیت‌های ازدواج هراس برای غلبه بر ترس از




ریشه ترس در انسان از کجا ناشی می شود و راههای غلبه بر آن چیست؟

می شود و راههای غلبه بر به دلیل نیافتن راه حل های منطقی از ترس موجب بی قراری




ترس در کودکان و شیوه های درمانی

در عوض به کودک‌تان کمک کنید که بر ترس غلبه و دلهره دائمی و بی دلیل می های کاهش ترس:




پنج دلیل نگرانی در مورد امتحان آیلتس و شیوه غلبه بر آنها

پنج دلیل نگرانی در مورد امتحان آیلتس و شیوه غلبه بر پنج دلیل ترس و هراس به




برچسب :