تومور 3

می روم تا درو کنم خود را...

از زنانی که خیس پاییزند

از زنانی که وقت بوسیدن

غرق آغوشت اشک میریزند

 

میروم طرح غصه ای باشم...

مثل اندوه خالکوبی هاش

میروم تا که دست بردارم...

از جهان مخوف خوبی هاش

 

مثل تنهایی ِ خودم ساکت...

مثل تنهایی ِ خودم سر سخت

مثل تنهایی ِ خودم وحشی...

مثل تنهایی ِخودم بدبخت

 

هر دوتا کشته مرده ی مُردن...

هر دوتا مثل مرد آزرده

هر دوتا مثل زن پُر از گفتن...

هر دوتا پای پشتِ پا خورده

 

ما جهانی شبیه هم بودیم...

آسمان و زمینمان با هم

فرقمان هم فقط در اینجا بود...

او خودش بود و من خودم بودم

 

در نگاهش نگاه میکردم...

در نگاهش دو گرگ پنهان بود

نیش تیز کنار ابروهاش...

او هم از توله های آبان بود

 

با تو ام قاب عکس نارنجی...

با تو ام زر قبای پاییزی

در نگاهت حضور مولانا است...

پا رکاب دو شمس تبریزی

 

توی چشمت دوباره ماهی ها...

توی چشمت عمیق اقیانوس

توی چشمت همیشه دعوا بود...

بین هر هشت دست اختاپوس

 

توی چشمت چقدر آدم ها...

داس ها را به باغ من زده اند

سیب بکری برای خوردن نیست...

تا ته باغ را دهن زده اند

 

در سرت دزدهای دریایی...

نقشه ام را دوباره دزدیدند

اجتماعی که سارقت بودند...

از تو غیر از بدن نمی دیدند

 

از تو غیر از بدن نمی خواهند...

کرم هایی که موریانه شدند

عده ای هم که مثل من بودند...

ساکنان مریض خانه شدند

 

ساکنان مریض خانه شدیم...

حال ما را اگر نمی دانی

عقربی را دچار آتش کن...

اینچنین است مرد آبانی

 

ماده جغد سفید من برگرد...

بوف کورم ، چقدر گمراهی

من هدایت شدم، خدا شاهد...

بار کج هم به منزلش گاهی

 

بار کج هم به منزلش برسد...

آه من هم نمیرسد به تنت

قاصدک های نامه بر گفتند...

شایعه ست احتمال آمدنت

 

عشق من در جنون خلاصه شده...

دست من نیست ، دست من ، عشقم

دست من ناگهان به حلقومت...

مرگ من ،دست و پا نزن عشقم

 

من مریضم که صورتم سرخ است...

شاعری که چقدر تب دارم

اندکی دوست رو به رو با من...

یک جهان دشنه از عقب دارم

 

در سرم درد های مرموزی ست...

مغزم از شعر مُرده پُر شده است

خط و خوط نوار مغزی گفت...

شاعر این شعر هم تومور شده است

 

من سه تا نطفه در سَرم دارم...

جان من را سه شعر می گیرد؟

خط و خوط نوار مغزی گفت...

فیل هم با سه غده می میرد

 

بیت هایی که آفریدمشان...

در پی روز قتل عام من اند

هر مزاری علیرضا دارد...

کل این قبرها به نام من اند

 

مرگ مغزی است طعم ابیاتم

مزه ی گنگ و میخوشی دارم

باورم کن که بعد مردن هم

حس خوبی به خود کشی دارم

 

کار اهدای عضوهایم را

به رفیقان اندکم بدهید

چشم و گوشم برای هر کس خواست

مغز من را به کودکم بدهید

 

در سرم رنج های فرهاد است

یک نفر بعد من جنون باید

تیشه ام را به دست او بدهید

بعد من کاخ بیستون باید

 

وای از این مرد زرد پاییزی

وای از این فصل خشک پا خوردن

وای از این قرصهای اعصابی

وقت هر وعده بیست تا خوردن

 

مرد آبانی ام بفهم احمق

لحظه ای ناگهان که من باشم

هر چه ضد و نقیض در یک آن

کوچک بی کران که من باشم

 

مرد آبانی ام که قنداقی

وسط سردی کفن بودم

بعد سی سال تازه فهمیدم

جسدی لای پیرهن بودم

 

جسد شاعری که افتاده

از نفس، از دوپای، از هر چیز

سال تحویلتان بهار اما

سال من از اواسط پاییز

 

زردی ام از نژاد فصلم بود

سرخی ام از تبار برگی که

روز میلادم از درخت افتاد

زیر رگباری از تگرگی که

 

از تبار جنون پاییزی

کاشف لحظه های ویرانی

عقربی در قمر تمرکیدیم

وای از این اجتماع آبانی

من تو ام، من خود تو ام... شاید

شعر دنبال هردومان باشد

نیمه ای از غمم برای تو... تا

خودکشی مال هر دومان باشد

 

از علیرضا آذر


مطالب مشابه :


کتاب جدید علیرضا آذر به نام اثر انگشت در دست انتشار

کتاب جدید علیرضا آذر به نام اثر مجموعـﮧ شعر اسمش همین است دانلود آهنگ دلم آغاز




کنسرت علیرضا آذر در جشن سالانه Asus

وبلاگ رسمی علیرضا آذر مجموعـﮧ شعر اسمش همین است دانلود آهنگ دلم آغاز میخواهد از




با علیرضا آذر

با علیرضا آذر اتوبان استدانلود کتاب یک بحث در کتاب «اسمش همین است» حذف شده




تومور 3

علیرضا آذر • رزا




معرفی چند سایت در زمینه دانلود کتاب

معرفی چند سایت در زمینه دانلود کتاب بوده و همین نکته ای از کتاب است اما




بافت شناسی دکتر جعفر سلیمانی راد

برای همین همه دنبال یک کتاب تمیز برای کپی (اسمش محفوظ است ) 21:41 توسط علیرضا




تمام امکانات گوگل

نوشته شده در تاريخ جمعه چهارم آذر ۱۳۹۰ توسط علیرضا. است که همه که از اسمش پیداست




آخر می افتم از سرت از «دوستم داری»

علیرضا آذر ای که وسط اتوبان استدانلود کتاب یک بحث فمینیستی کنم، پیشم، همین




برچسب :