مروری بر کتاب " آیین شهرداری در قرن 7 هجری"

    مروری بر کتاب «آیین شهرداری – قرن هفتم»

                  

                   استاد محترم جناب آقای دکتر کاظمیان

                    محسن حاجی کریمی

          منابع

         «معالم القربه فی احکام الحسبه»، ابن اخوه

                                         ›ترجمه «آیین شهرداری در قرن هفتم هجری»، جعفر شعار، انشارات علمی فرهنگی؛ 1360

         «سیرالملوک»، خواجه نصیرالدین طوسی

                                         ›ترجمه عنوان: «سیاست نامه»، انتشارات علمی فرهنگی، 1384

         «الاحکام السلطانیه»، علی بن محمدبن حبیب بصری ماوردی

                                         ›ترجمه «آیین حکمرانی»،  حسین صابری، انتشارات علمی فرهنگی، 1383

         دایره المعارف الکترونیکی بریتانیکا 1998

         دایره المعارف اینترنتی ویکیپدیا

         مقالات

                                         ›«سلطانیزم ماکس وبر و انطباق آن بر عثمانی و ایران»، عبداله شهبازی

                            ›             «گیلدهای غربی و صنوف ایرانی، نقدی بر نظریه احمد اشرف»، عبداله شهبازی

 

          ابن اخوه و کتابش

         متن عربي اين کتاب را نخستين بار، به ‏همراه ملخص انگليسي آن، روبن لوي در سال 1938 منتشر کرد.

         نامش ضياءالدين محمد بن محمد بن احمد القرشي الشافعي است.

         وی در اواخر سده سيزدهم و اوايل سده چهاردهم ميلادي در مصر مي ‏زيسته است.

         بر اساس مندرجات کتاب گمان برده اند که محتسب بوده است ولی قابل اثبات نیست.

                                         › نام او در زمره رجال سياسي و علمي دوران مماليک مصر به ثبت نرسيده و هيچ اطلاعي درباره ‏اش در منابع تاريخي مندرج نيست. به‏ نوشته کاهن، استاد دانشگاه پاريس، در دائرةالمعارف اسلام (ليدن)، تنها چيزي که از او مي‏ دانيم اين است که گويا در سال 729 ق./ 1329 م. درگذشت لاغير.  قطعاً ابن‏ اخوه نه تنها رجل سياسي يا قاضي و فقيه سرشناسي نبوده بلکه در زمره کارگزاران برجسته دولتي نيز جاي نداشته است.

         بخشي از رساله ابن ‏اخوه شرح دقيق صنوف مصر است و از زاويه تاريخ اجتماعي ارزشمند. بخش ديگر رهنمودهايي درباب آئين احتساب است که بايد نظر و سليقه شخصي مؤلف انگاشته شود.

                                         ›اين مطالب نه فرمان حکومتي است و نه مانند آثار ماوردی و غزالي، تراوش انديشه یک رجل سياسي/ديني متنفذ.

         رساله ابن ‏اخوه را نمي ‏توان «آئين شهرداري در قرن هفتم هجري» در تمامي سرزمين ‏هاي اسلامي و حتي در تمامي دوران اسلامي تاريخ مصر و حتي در تمامي دوران حکومت مماليک و حتي در مصر زمان زندگي مؤلف دانست.

 

          ابن اخوه و کتابش (ادامه)

         مطالب عجيبی در کتاب ابن اخوه مندرج است که در سيره عملي حکومتگري اسلامي يا بي ‏سابقه است يا کم ‏سابقه و نامتعارف.

                                         ›ابن ‏اخوه سختگيري بر «اهل کتاب» را توصيه مي‏ کند و «آسان گرفتن به اهل کتاب در امور ديني» را «خطر بزرگي» مي ‏داند.(آیین شهرداری، ص 71)

                                         ›او نه تنها مخالف سرسخت حضور زنان در مساجد است، بلکه اصولاً برگزاري هرگونه اجتماعي را، جز براي ازدواج و ارتحال، «بيهوده»، «مايه گمراهي» و «بدعت» مي ‏خواند.

                                                      «بايد زنان را از حضور در مساجد براي نماز و نيز در مجلس وعظ که احتمال فساد رود باز دارند. اما عبور زن از مسجد به حالت استتار روا است.» (آیین شهرداری، ص 218)

                                           ›«در روزگار ما واعظ جز براي انجام دادن مراسم مردگان يا عقد زناشويي مورد نياز نيست. البته اجتماعاتي بيهوده هم تشکيل مي ‏شود که مردم نه براي شنيدن پند و سود بردن در آنجا گرد مي ‏آيند بلکه اين مجامع نوعي تفريح و سرگرمي است و کارهايي ناروا از قبيل فراهم آمدن زنان و ديدن يکديگر در آنجا صورت مي‏ گيرد. اينها همه بدعت و گمراه‏ کننده است. بايد به سختي از اين امور ممانعت شود.» (آیین شهرداری، ص217)

 

 

 

 

 

          ابن اخوه و کتابش (ادامه)

         اين‌گونه نوشته‏ هاي ابن‏ اخوه، که از درون کتاب او موارد مشابه فراوان مي‏ توان مثال آورد، اتفاقا ثابت مي‏ کند که نظرات او اجرا نمي ‏شده و وي مي‏ تواند معترضی عليه مرسومات رايج و جاري زمان خود باشد.

 

    نمونه هایی از شرح صنوف و حسبت آن ها

 

          در حسبت بر نان پزان و نانوایان

         باید که نان پزان و نانوایان را ملزم کند تا سقف تنور را بلند بسازند و دودکش های فراخ تعبیه کنند و نیز به هنگام تعمیر٬ آتشخانه را جارو کنند و ظروف را بشویند و آب پاکیزه به کار برند و تغار خمیر را بشویند و تمیز کنند و با حصیری که دارای چوب آویزان بر تغار باشد٬ بپوشانند؛ و هرگز خمیرگیر به وسیله پاها و زانوان و آرنج های خود خمیر به عمل نیاورد. چه این کار خوار گرفتن طعام است و چه بسا از عرق بغل یا بدنش در خمیر می افتد.
 
و نیز به هنگام خمیر گرفتن٬ جامه ای با آستین های تنگ پوشد٬ و دهان بند داشته باشد‌٬ زیرا چه بسا به هنگام عطسه یا سخن گفتن از آب دهان یا بینی او در خمیر می افتد.
و بر گریبانش دستاری سفید ببندد تا از قطرات عرق مانع باشد و نیز موهای ذراعین را بسترد تا در خمیر نیفتد.
و چون به هنگام روز خمیر گیرد کسی را نزد خود بگمارد که مگس پران به دست گیرد و مگس ها را براند.

 

          در حسبت بر علافان و آسیابانان

         «احتکار غله، بر علافان حرام است و نباید گندم بد را به خوب و کهنه را به تازه بیامیزند. زیرا این کار تدلیس به مردم است. و آسیابان موظف است که غله را پیش از آرد کردن غربال کند تا از خاک و گل و غبار پاک شود، و نیز باید به هنگام آرد کردن، اندکی آب بر گندم بپاشند تا سفیدی آرد افزون شود. و باید که محتسب در هر سه ماه یا کمتر از آن، آسیابان را به تعویض غربال واردارد. چه ممکن است صوف آن سست باشد!»

         « .. و نیز نگذارد که پس از کندن و تراشیدن سنگ آسیاب بلافاصله غله را بدان آرد کنند. زیرا آرد آلوده می شود و به مردم زیان می رسد. »

         «صاحبان ستور را شایسته است که درباره استفاده از ستور، از مخالفت یزدان پاک بهراسند و در شب و روز به اندازه احتیاج، آسایش آن ها را تامین کنند. و ستوری را در آرد کردن، بیش از شش مدّ به کار نگمارند.»

 

          در حسبت بریانگران و کباب فروشان

         «محتسب باید مراقبت کند که قبل از آویختن حیوان، شکم آن را از سرگین و پوست آن را از خون و نیز همه ی اعضای آن را تمیز کنند و با آب بشویند و نگذارد که آن را جز به زعفران رنگین کنند. و از استعمال گل سرخ و ابوملیح و عسل و شیر برای رنگین ساختن گوشت بپرهیزند زیرا این چیزها سبب می شود گوشت ناپخته در نظر بیننده پخته نماید و این کار خیانت است!»

          «... و نیز محتسب باید آنان را مکلف سازد که چون از فروش بپرداختند و خواسند از دکان بازگردند، روی گوشت نمک بپاشند و آن را در ظرف خالی بگذارند تا از حشرات زمین محفوظ بماند»

          درحسبت بر لکانه پزان

         لکانه (لکامه، نکانه، نقانق، زونج، عصیب، چرغند) چیزی شبیه به کالباس خودمان است. روده گوسفند را می شستند و درونش را به گوشت و جگر می آگنده و می پختند. (دهخدا)

         «شایسته است که دکان های لکانه پزان نزدیک دکه ی محتسب باشد، و مراقبت کند که لکانه را در حضور او بسازند، زیرا در آن تقلب بسیار کنند. و فرمان دهد که گوشت خوب و فربه برگیرند و آن را تمیز کنند. و نیز گوشت گوسفند باشد. و در ظرف پاکیزه ای بکویند و به هنگام کوبیدن گوشت کسی را نزد خود بگمارند که مگس پران به دست گیرد و مگس ها را براند. و نیز پیه و امعا و احشای چارپا(جگر) و فلفل و انواع روغن ها را در حضور محتسب یا جانشین وی یا معتمد وی به گوشت بیامیزند. سپس گوشت کوبیده را در روده های تمیزی که با آب و نمک شسته اند بیاگنند.»

          «محتسب باید لکانه پزان را موظف بدارد که تابه را هرسه روز یک بار به وسیله روغن کنجد تمیز کنند و پس از بریان کردن لکانه، دانه های خوش بو بدان بپاشند.»

          در حسبت بر سلاخان و قصابان

         «و نباید گوسفند را به سختی از پایش بکشند، و نباید با کارد کند سر ببرند زیرا سبب آزار حیوان است و رسول(ص) از آزار حیوان بازداشته است.»

         «باید که محتسب قصابان را نگذارد تا بر در دکان هایشان کشتار کنند. زیرا راه به خون و سرگین آلوده می شود که ناشایست و ممنوع است. و معبر عمومی تنگ و تراوش نجاست به جامعه مردم سبب اضرار می شود. پس حق آن است که در کشتارگاه ذبح کنند.»

         «و نیز نباید قصابان پاره های گوشت را چنان آویزند که از حد سکوی دکان بیرون آید. چه بسا گوشت جامه های مردم را می آلاید. و نیز محتسب فرماند دهد که گوشت بز را از گوسفتند جدا گذارند و به هم نیامیزند و گوشت بز را با زعفران نقطه چین کنند تا مشخص شوند. و نیز دم بز را تا فروش آخرین قسمت آن بر گوشت وی آویزان بدارند.»

         «هرگاه نزد قصابی چارپایی مریض یا به رنگ دگرگون پیدا شود محتسب او را از فروش آن با گوشت های دیگر بازدارد و فرمان دهد که بیرون از دکان خود بفروشد تا به عنوان گوشت سالم فروش نرود و نیز آن را در حضور امینی از طرف محتسب بفروشد و اجازه ندهد که به طباخانی که برای مردم غذا می پزند فروخته شود.»

         «محتسب یکایک قصابان را فرمان دهد که چون فروش را تمام کرد روی تخته قصابی نمک بپاشند تا به هنگام گرما کرم نگذارد.»

          «همچنین است در تخم مرغ. که فاسدش بالای آب می آید و تازه اش به ته آب می رود»

          در حسبت بر طباخان

         «طباخان را فرمان دهد که ظروف را پس از شستن با آب گرم و اشنان بجوشانند. و از مگس و حشرات محفوظ دارند و گوشت بز را به گوشت گوسفند و شتر را به گاو نیامیزند. » (اشنان: صابونی گیاهی که ریشه گیاهی شور به همین نام است.(دهخدا))

 

          در حسبت بر شربت سازان (عطاری دارویی)

         «در شربت های دارویی، تدلیس بسیار کنند و نمی توان به چگونگی همه آن ها آگاه شد.»

         «بر محتسب است که ... و شربت ها و عقاقیر آن ها را هر زمان پس از آن که شبانه دکان هایشان را مهر زند نا آگاهانه بازرسی کند و ایشان را موظف بدارد که شربت را جز از قند خوب و پاکیزه مصر نپزند و از ترنیق و گلاب عسل نسازند.»

          «هر شربتی مشتمل بر گلاب و عصاره میوه یا آب گل (ماءالزهر)  یا مواردی از قبیل گیاهان خشک (حشایش) و عقاقیر(گیاهان دارویی) است. و گلاب ماده اصلی نیست و تنها به منظور رسانیدن عصاره میوه و گل به اعضا استفاده می شود. »

          در حسبت بر شیرفروشان

         «بر محتسب است که شیرفروشان را موظف بداد تا ظروف خود را بپوشانند ودکانشان سفید و سنگ فرش و نیز پوشش ها تازه باشد. و بر دهانه ظرفی که در آن شیر می دوشند، برگ خرمای تمیز بگذارند تا مانع از چرک باشد.»

         «و شیرفروش باید هر روز ظروف و دیگ ها را با مسواکی که از لیف (برگ خرما) تازه ساخته شده باشد و آب تمیز بشود تا شیر در هوای گرم فاسد نشود»

          «هیچ یک از فروشندگان نباید زیادتر از سهمیه خود شیرداشته باشند، زیر فاسد و ترش می شود و باید جز شیر چرب دار خوب مصرف نکنند.»

          در حسبت بر دامپزشکان

         «دامپزشکی دانشی بزرگوار است.... معالجه بیماری حیوانات دشوارتر از معالجه بیماری انسان است. زیرا ستوران زبان بسته اند و بیماری و درد خود را گفتن نتواند.»

          «پس دامپزشک باید به بیماری ستوران و معالجه آن ها آگاه باشد و این شغل را کسب باید بر عهده گیرد که در فنون فصد و قطع و داغ کردن و نظایر آن صاحب خبرت باشد و گرنه موجب مرگ یا شکستگی ستور می شود و در این صورت کاهش بهای آن را به طریق شرع باید بپردازد.»

          در حسبت نجاران و چوب بران و بنایان و کارگران و گچ کاران

         «برخی از بنایان و نجاران و روغنگران (نقاشان) کاری را که کارفرما پیشنهاد می کند در نظر وی سبک و کوچک نشان می دهند تا بدان راغب شود. چون راغب شد و بدان آغاز کرد، به هزینه ای بیش از آن چه پیش بینی شده، نیازمند می شود و متضرر می گردد و گاهی فقیر و مقروض می شود تا آن جا که قبل از پایان یافتن بنا، اجبارا آن را می فروشد، این کار آزار بزرگی است!»

          «محتسب باید بنایان را به خدا سوگند دهد که از گچ فروشان رشوه و هدیه نگیرند تا گچ ناپخته و بد را بپذیرند و در نتیجه به کارفرما ضرر زنند.»

          سایر مشاغل : در حسبت بر....

         جگر پزان و بواردیان (ترشی فروش)

         کیپا پزان (کله پاچه ای)

         هریسه پزان (هلیمی)

         ماهی پزان

         زولبیا پزان

         حلوا پزان (شیرینی پزی)

         عطاران و شمع سازان

         فروشندگان (از عسل تا ترشی و ...)

         بزازان

         دلالان

         پارچه بافان

         خیاطان و رفوگران و گازران و کلاهدوزان

         حریربافان

         رنگرزان

         پنبه فروشان

         کتان فروشان

         صرافان

         زرگران

         مسگران و آهنگران

         کفشگران

         سمساران برده و کنیز و ستور

         دلالان خانه

         گرمابه ها و سلمانی گرمابه

         سدر فروش

         فصادان و حجامان

         پزشکان و کحالان و جراحان و شکسته بندان

         مربیان اطفال

         خادمان مسجد و موذنان

         واعظان

         منجمان و نامه نگاران

         قاضیان و گواهان و امیران و کارداران

         محتسبان

 

          سایر مشاغل : در حسبت بر.... (ادامه)

         سفال فروشان و کوزه گران

         فخاران و سفالگران

         سوزن گران و جوالدوز سازان

         دوک سازان

         حنافروشان

         شانه سازان

         سازندگان روغن کنجد و ورغن کتان

         غربال سازان

         دباغان و مشک سازان

         نمدمالان

         پوستین دوزان

         حصیربافان و کرکره سازان

         کاه فروشان

         چوب فروشان و الوار فروشان

         برنج فروشان

         بادبزن و گوگرد و جاروب

         سقایان به آب کوزه و مشک و دلو

 

 

          در مورد نهاد احتساب

         "احتساب" به‏‏ عنوان نهاد حکومتي ناظر بر بازار و صنوف شهري از سده سوم هجري، در زمان خلافت بني ‏عباس، در سرزمين ‏هاي اسلامي رواج يافت. محققين عموماً آن را اقتباس از نهاد يوناني "اگورانوموس" مي ‏دانند که ميراث آن از طريق امپراتوري بيزانس به دنياي اسلام منتقل شد.

         در آغاز محتسب "صاحب ‏السوق" يا "عامل ‏السوق" يا "صاحب ‏الشرطه" ناميده مي ‏شد که ترجمه دقيق واژه يوناني "اگورانومي" است.

                                         ›اگورا، میدان بزرگ و وسیعی در شهر بود که محل تردد و خرید و فروش اهالی بود. اغلب در رأس اگوراها مقامات دولتي قرار داشتند که "اگورانومي" ناميده مي ‏شدند.

                            ›             از زمان مأمون واژه "محتسب" جانشين آن شد.

         (دایره المعارف الکترونیکی بریتانیکا، 1998 مقاله The Islamic World)

 

 

 

 

          در مورد نهاد احتساب (ادامه)

         اولين آثار مکتوبي که در دنياي اسلام به نهاد "احتساب" مي ‏پردازند (در قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی) هستند

                                         ›الاحکام السلطانیه، ماوردی

                                         ›احیاء علوم الدین، غزالی

         بررسی آثار فوق فرق فاحش میان احتساب رومی و اسلامی را نشان می دهد

                                         ›غزالي از مفهوم "احتساب" به معناي عام "امر به ‏معروف و نهي از منکر" نظر داشته که با مفهوم "اگورانوموس" يوناني- بيزانسي، يعني يک نهاد خاص حکومتي براي نظارت و اداره بازار، متفاوت است.

                                         ›غزالي "احتساب" را يک تکليف ديني عام مي ‏داند که دامنه آن به اصناف محدود نيست. او حتي آحاد مردم را مجاز مي ‏شمرد که حکمرانان را «حسبت کنند». نمونه هایی از گذشته می آورد و از زمان خود به سبب ترک این سنت شکایت می کند:

                                                     «پس اين بود سيرت علما و عادت ايشان در امر معروف و نهي از منکر و بي‏ باکي ايشان از سطوت پادشاهان... اما چون اکنون زبان‏ هاي علما را طمع ‏ها مقيد گردانيده است، خاموش گشته‏ اند. و اگر سخن گويند، اقوال ايشان موافق احوال نباشد، پس حاجت ‏ها برنيايد... چه فساد رعيت از فساد پادشاهان است، و فساد پادشاهان از فساد علماست، و فساد علما به سبب استيلاي دوستي مال و جاه باشد. و هر که دوستي دنيا بر او غالب شد، او بر اوباش و اراذل حسبت نتواند کرد. پس بر پادشاهان و اکابر چگونه حسبت تواند کرد؟» (احیا علوم الدین، نسخه الکترونیک)

 

 

 

          در مورد نهاد احتساب  در عثمانی

         ساختار بازار در عثماني نيز چهره ‏اي متفاوت با سلف بيزانسي داشت.

         رهبري اصناف با شورايي از بزرگان هر صنف بود که در رأس آن "شيخ" صنف قرار داشت. او رهبر صنف خود بود و تمشيت امور روزمره با معاون وي بود که "کدخدا" يا "کهايا" ناميده مي ‏شد.

         در مورد متخلفين، "کدخدا" راساً به اقدام دست نمي ‏زد بلکه آنان را به محتسب يا قاضي معرفي مي ‏کرد.

         در عثماني، "احتساب" نهادي بود که "پليس بازار" يا "بازرس بازار" مناسب ‏ترين معادل براي آن است. صاحب اين منصب "احتساب آقاسي" ناميده مي ‏شد که براي يک سال منصوب مي ‏شد و منصوب و تابع "قاضي" بود. مهم‏ترين وظيفه "احتساب آقاسي" دريافت ماليات از اصناف و بازاريان بود.

         طبعاً احتساب در اين کارکرد به نهادي ويژه براي تجسس در احوال شخصيه مردم شباهت نداشت.

 

 

          در مورد نهاد احتساب  د رایران دوره اسلامی

         آنچه از متون دوره اسلامي در ايران برمي ‏آيد، در اينجا نيز کارکرد اصلي محتسب به ‏طور عمده اقتصادي و نظارت بر بازار کالاها بوده و بعضاً "امر به‏ معروف و نهي از منکر" به‏ ‏عنوان يکي از وظايف او ذکر ‏شده است.

                                          ›و همچنين به هر شهري محتسبي بايد گماشت تا ترازوها و نرخ ‏ها راست مي ‏دارد و خريد و فروخت‏ ها مي ‏داند، تا اندر آن راستي رود و هر متاعي که از اطراف آرند و در بازارها فروشند، احتياط تمام کند تا غشي و خيانتي نکنند و سنگ‏ ها راست دارند و امر به ‏معروف و نهي منکر به جاي آرند.
(سیاست نامه ص 51)

         چنان‌که سياق متن نشان مي ‏دهد، به‏ نظر مي ‏رسد که منظور خواجه نظام ‏الملک "امر به‏معروف و نهي از منکر" در معاملات است نه در امور شخصي.

         در تذکرةالملوک تنها وظيفه "محتسب ‏الممالک" عهد صفوي تثبيت قيمت اجناس و مبارزه با گرانفروشي اصناف عنوان شده به‏ منظور «رفاه حال رعايا و مساکين و متوطنين» و اشاره‏ اي به نظارت او بر امور شخصي ديني بازاريان و اهل صنوف مندرج نيست.

 

          برخی وظایف محتسب (که در منابع به آن اشاره شده)

         نظارت بر بازار بخشی از وظایف محتسب بوده است.

                                         ›منبعث از اصل فراگیر امر بمعروف و نهی از منکر در فرهنگ اسلامی و شامل

                                                    مراقبت در اجرای درست قواعد شرعی و وظایف مذهبی‌

                                                    اجتماعی مسلمانان و مقررات اهل ذمه

                                                    و حفظ مصالح عمومی جامعه شهری

                                         ›مشابه بخشی از وظایف امروزی شهرداری، شهربانی و دادستانی بوده‌است.

         از اهم وظایف این افراد رسیدگی به اوزان و پیمانه‌ها گرد آوری مالیاتها و گاه داوری میان پیشه وران بود. (ویکیپدیا، مقاله محتسب)

         آنها بودند که با روزه خواری و می خوارگی و تظاهر و تجاهر به فسق مبارزه می کردند.

 

 

 

          تفاوت های محتسب و مطوع (یک فرد عادی)

          اوّل: اين كه وجوب حسبه بر محتسب از باب ولايت بوده، وجوب عينی است، در حالی كه برای ديگران وجوب كفايی است.

          دوم: محتسب نمی تواند از وظيفه خود، به عذر اين كه كار ديگری دارد، شانه خالی كند ولی متطوع می‌تواند.

          سوم: محتسب گمارده شده تا برای از بين بردن منكرات به او مراجعه شود، ولی متطوع خير.

          چهارم: بر محتسب است كه اگر كسی برای انكار زشتی ها به او رجوع كرد، اجابت كند، ولی بر متطوع چنين الزامی نيست.

          پنجم: بر محتسب است كه از زشتی ها و منكرات آشكار و هم چنين از وانهادن آشكار نيكی ها و معروف تفحص كند تا به از ميان برداشتن زشتی ها و به پا داشتن خوبی ها نايل آيد ولی بر ديگران فحص و جست و جو لازم نيست.

          ششم: محتسب می‌تواند ياورانی را برای پيش برد مقاصد خويش برگزيند؛ زيرا بر اين كار گمارده شده است و هر چه با قدرت و قاطعيت بيشتری به آن عمل كند، مناسب تر است ولی متطوع نمی تواند ياورانی طلب كند.

          هفتم: محتسب می‌تواند انجام دهندگان منكرات آشكار را تعزير كند (به شرطی كه تعزير او به اندازه حدود شرعی نباشد) ولی متطوع نمی تواند.

          هشتم: محتسب می‌تواند در ازای وظيفه حكومتی خود (حسبه) از بيت المال مقرری دريافت كند ولی متطوع نمی تواند.

         نهم: محتسب می‌تواند در امور عرفی، نظر شخصی خود را به كار بندد، مانند جايگاه های خريد و فروش در بازار، زدن سايبان ها در آن و .... ولی متطوع نمی تواند چنين كند»

          قاضی، محتسب، شرطه

         قاضی، تنها در صورت شکایت و طرح دعوی به تحقیق و داوری و صدور حکم می‌پرداخت. 

         شرطه، تنها به هنگام ضرورت و نیاز به نیروی حکومتی به میدان می‌آمد (نیروی انتظامی)

         محتسب، ماموری بود رسمی که به محض دیدن تخلف دست به کار می‌شد و منتظر شکایت نمی ماند. (گشت ارشاد!)

         ماموریت محتسب دارای جنبه‌های دینی اجتماعی و اقتصادی بوده و محتسبان غالبا با شهامت عمل می‌کرده‌اند مواردی نقل شده‌است که محتسب با شجاعت تمام قاضیان و حاکمان شرع و دولتمردان را به مناسبت رفتار خلاف شریعت آنها را ملامت و مجتهدانی را که تعلیمات آنها مطابق اجتماع نبوده رسوا کرده‌است .

 

          حسبه و قضا (مشترکات)

          محتسب و قاضی هر دو شايستگی دارند كه نزد آنان شكايت برده شود

                                                    اوّل، آن دعوايی كه به كم گذاشتن در پيمانه و وزن مربوط باشد.

                                                    دوم، آن كه درباره نيرنگ و تدليس و ثمن يا مثمن باشد.

                                                    سوم، آن كه مربوط به تأخير انداختن وقت ادای دين باشد، در حالی كه بدهكار می تواند آن را ادا كند.

          محتسب هم چون قاضی می تواند در دعاوی مذكور، مدعی عليه را بر دادن حق مجبور كند. البته چنان چه از صفات متفاوت حسبه و قضا روشن خواهد شد، چنين اجبار و الزامی، در صورتی است كه حق، به اعتراف و اقرار مدعی عليه ثابت شده باشد نه به بينه و تحليف.

 

          حسبه و قضا  (خاص قضا - آن چه در قضا هست و در حسبه نه)

          دعاويی كه در عقود و معاملات واقع می شود و موضوع آنها منكر ظاهر و آشكاری نيست، و نزد محتسب اقامه نمی شوند، شايسته است كه اين دعاوی نزد قاضی مطرح شود.

         هم چنان كه در صفات مشترك گفته شد، نزد محتسب نمی توان بينه اقامه كرد، هم چنان كه احلاف و قسم دادن هم در صلاحيت او نيست. بنابراين، در دعاوی ای كه قبلاً گفتيم او در صورتی به قضاوت می نشيند كه نيازمند بينه و احلاف نباشد.

          حسبه و قضا ( خاص حسبه – آن چه در حسبه هست  و در قضا نه)

          محتسب می تواند بدون درخواست شاكی خاصی پی گير انجام نيكی ها و براندازی منكرات باشد، در حالی كه وظيفه قاضی پس از اقامه دعوا و درخواست شاكی آغاز می گردد.

         از آن جا كه اساس حسبه برای بازداشتن مردم از منكرات و واداشتن آنها به نيكی ها می باشد، همراه شدت و غلظت و قاطعيت در عمل است، در حالی كه كار قضاوت با بردباری و ملاطفت همراه است.

          رئوس وظایف محتسب در نگاه تاریخی

         نظارت بر بازار

                            ›             نظم و آبادانی بازار

                            ›             صحت و سلامت ترازوها، پيمانه ها

                            ›             سلامت خريد و فروش از نيرنگ و فريب

                            ›             رسيدگی به شكايت های مردم برای براندازی نيرنگ و فريب

         جلوگيری از احتكار كالاها

                            ›             نرخ گذاری كالاهادر شرایط خاص نظیر قحطی و ...

          تجسس و براندازی منكرات

          نظارت بر كارگزاران حكومتی

 

          نمونه ای از قدرت محتسب

          «چنین گویند سلطان محمود همه شب با خاصگیان و ندیمان خویش شراب خورده بود و بامداد صبوح کرده. علی نوشتگین و محمد عربی که سپاه سالاران محمود بودند در آن مجلس حاضر بودند و همه شب بیدار بودند و با محمود شراب خورده. چون روز به چاشتگاه رسید علی نوشتگین را سر گران گشت و رنج بیداری و افراط شراب بر او اثر کرد. دستوری خواست تا به خانه خویش رود. محمود گفت: «صواب نیست روز روشن بدین حالت چنان مست بروی، هم این جا اندر حجره ای بیاسای تا نماز دیگر. آن گاه به هشتاری برو که اگر بدین حال تو را محتسب اندر بازار ببیند بگیرد و حد زند و آب روی تو ریخته شو و دل من رنجور گردد و هیچ نتوانم گفتن!» علی نوشتگین سپاه سالار پنجاه هزار سوار بود و شجاع و مبارز وقت خویش بود و او را با هزار مرد نهاده بودند. در وهم او نگذشت که محتسب این معنی در دل یارد اندیشیدن. بستوهی و ستیهندگی کرد که «البته بروم» ... علی نوشتگین برنشست با بوشی عظیم از خیل و غلامان و چاکران و روی به خانه خویش نهاد. قضا را محستب در میان بازار پیش آمد با صد مرد سواره و پیاده. چون علی نوشتگین را چنان مست بدید بفرمود تا از اسپش فرو کشیدند و خود از اسپ فرود آمد و بفرمود تا یکی بر سرش نشست و یکی بر پای و بدست خویش چهل چوب بزدش بی محابا. چنانکه زمین را بدندان می گرفت و حاشیت و لشکرش می نگریستند. هیچ کس زهره آن نداشت که زبان بجنباند و آن محتسب خادمی ترک بود پیر و محتشم و حق های خدمت داشت. چون برفت علی نوشتگین را به خانه بردند و همه راه می گفت: «هرکه فرمان سلطان نبرد حال او همچون حال من باشد!» (سیاست نامه، صص 60-61)

 

 


مطالب مشابه :


فراخوان پژوهشي شهرداري شيراز

6- نظرسنجی در سطح مناطق 9گانه شهرداری شیراز. اخذ و تكميل فرم های مربوطه از نظارت همگاني




نمونه فرم پروپوزال دکتری

نمونه فرم پروپوزال دکتری شهرداری شیراز. نام و نام‏خانوادگي اعضاء كميته نظارت بر




معرفی دفتر مهندسی طراحی، نظارت و اجرای ساختمان

معرفی دفتر مهندسی طراحی، نظارت و شهرداری ها تهران و شیراز و دانشگاه های




بررسی علل سیلاب مترو تهران!

(شهرداری شیراز) های محلی می توانند بر کار شهرداری ها نظارت داشته » فرم های مورد




استخدام مهندس (عمران -معماری )

کار + مدرک تحصیلی معماری برای یک شرکت معتبر ساختمانی برای تکمیل فرم نظارت و محاسبات




مروری بر کتاب " آیین شهرداری در قرن 7 هجری"

مروری بر کتاب " آیین شهرداری در (شهرداری شیراز) خاص حکومتي براي نظارت و اداره




محیط زیست و توسعه پایدار شهری

سایت شهرداری




دستورالعمل تشکیل "ستاد مدیریت بحران­ در شهرداری ها"

دستورالعمل تشکیل "ستاد مدیریت بحران­ در شهرداری فرم معاینات هدایت و نظارت بر شهرداری




برچسب :