به یاد نیما

اشاره : جلیل قیصری ، شاعر و ادیب برجسته ی مازندرانی ( کجور1336) در مورد نیما و شعرش حرف های تازه ای دارد،بنابراین با او به گفت و گو نشستیم. « سولاردنی » ، «اساشعر » و «من و جهان در یک پیراهن »و.... آثار منتشر شده جلیل است . وی در قلمرو نیما شناسی صاحب نظر است . این گفتگو هرچند در فرصتی اندک انجام گرفت ، جلیل حوصله مند پاسخ داد.

 مازندنومه : آقای قیصری ! به عنوان اولین پرسش بفرمایید علت به وجود آمدن شعر نو چه بود ؟
 قیصری : شعر نو ادامه ی منطقی شعر کهن است . شاعر باید هم فرزند زمانش باشد هم آینه ی زمان تا به قول عین القضات هر کس در آن نگرد نقش خود را در آن بیند . جهان نو اندیشه نو می طلبد . انسان ذاتاً کاشف و نوجوست و به یافته هایش قانع نمی شود وگرنه این همه کشف و کرامات تجربی و تسخیر ماه و مریخ را نداشتیم .
 زیبایی ها هم بیشتر در بدعت نهفته است و اگر چه به قول شکسپیر در زیر آسمان کبود هیچ ناگفته ای وجود ندارد و عشق و مرگ و زندگی همان چیزهایی است که دیگرانش گفته اند . عشق و مرگ و زندگی و عواطف و احساسات انسانی را می شود به زبان زمانه گفت و به اعجاز هنر ، در ضمن جواب کامل به این پرسش مقاله ی جداگانه ای می طلبد و در این مقوله نمی گنجد .

 - مازندنومه : شعر نیمایی و سپید چه تفاوتی با هم دارند ؟ خیلی ها هنوز فرق شعر نیمایی و شعر سپید را نمی دانند!
- قیصری : نیما به خاطر سنت ها ی جا افتاده اما طاقت شکن فرهنگی نمی توانست یکسره از وزن و قافیه جدا شود . سنگلاخ های شعری نیما همان جاهایی است که مجبور بود به روال سنتی آن پایبندی نشان دهد . فرق شعر سپید و شعر نیمایی بیشتر در به کار گیری وزن و قافیه و موسیقی آن مربوط می شود . به دلایل فوق موسیقی شعر نیما بیرونی است و گاه قافیه ها به التزام سنت به کار گرفته می شوند .
در شعر سپید اما قافیه ها نقش حاشیه ای دارند و عنصر غالب نیستند و ریتم شعر سپید به زبان طبیعی نزدیک تر است و وزن در آن درونی است .

 نیما خود می گوید : من فقط یه راهگشا هستم و دیگران هستند که باید این بار را به مقصد برسانند البته تفاوت های دیگری هم بین این نوع شعر وجود دارد که حرف وحدیث آن در این وجیزه نمی گنجد .

 - مازندنومه : چرا به باور بسیاری شعر پس از کوران زمان تثبیت نیما به خصوص دهه های سی و چهل از رونق افتاده است ؟
 - قیصری:در ادبیات عنصر غالب و ژانر غالب مطرح است یعنی گاه مسأله روان شناختی ، جامعه شناختی و تاریخی اجتماعی سبب می شود که عنصر و عناصر غالبی در ژانر های خاص ادبی نمود پیدا کند و با استقبال عمومی هم خوان شود . همه سبک ها ، مکتب ها و نمونه های ادبی به این طریق شاخص می شوند یعنی نوعی ادب با درونیات ویژه ی خود انواع دیگری را به حاشیه می راند و دوره های ادبی به این روش طی می شوند .
 به این دلیل و دلایل گونه گون دیگر شعر در نیمه ی دوم و آخر کار شعری نیما ( دهه سی ) و دهه ی چهل از رونق خوبی برخوردار بود و خوراک مناسبی بود برای آرمان ها و روحیات اجتماعی . دریک نگاه کلی تر به نظر می رسد که این اتفاق جهانی ست یعنی انواع دیگر ادبی به خصوص رمان و داستان کوتاه شعر را تا حدودی به حاشیه رانده است اما این وضعیت همیشگی نخواهد بود ، فقط زبان راز آمیز شعر است که می تواند جان های تشنه را سیراب کند ،ضمناً به دلایل تاریخی ، اجتماعی و روحیات خاص ملت ما ، هیچ گاه شعر از رونق نمی افتد .
فروش در حد بالای کتاب نیما و شاگردان اصیلش ، چاپ این همه مجموعه ( البته این کمیت یکی از دلایل نارسایی است و باید در جای خود بحث شود ) ،استفاده از زبان مجازی شعر در تبادلات اجتماعی دال بر این مدعاست و ناگفته هم نماند که در حال حاضر شعر با بحران سه گانه ای رو به روست که عبارتند از : 1- بحران در شعر 2- بحران خواننده 3- بحران در نقد ادبی ( که در این مقوله مقاله ای نوشتم و در دو نشریه به چاپ رسید ).
از سرگذراندن دوره ی فترت و رسیدن به زبان دوباره ی بالندگی به همت من و شما و دیگر اهالی ادب بستگی دارد .

- مازندنومه : آقای قیصری ! برای خوانندگان ما توضیح دهید که کارکرد زبان در شعر نیما چگونه است ؟
 - قیصری : شعر مقوله ای است فرازبانی و شاعرانی موفق ترند که این فرازمانی را جزء سرشت شعرشان کنند یعنی اینکه کارشان به دور از فرمالیسم و رمانتیسم محض و گزاره های از پیش اندیشیده ی زبان شناسی با شگردهای زبانی که از درون و ذات شعر در لحظات جذبه و خلوص شاعرانه بر می خیزد ، صورت زیبا پیدا کند و محتوای متکثر . بر شعر نیما گذشته از این لوازم نوعی چربش زبان مادری سایه افکنده است ( که مقاله ای در این خصوص در کنگره یونسکو عرضه کردم ) و این چربش زبانی ناشی از بازگشت به کودکب ازلی و - بیشتر - تقویمی شاعر در لحظات خاص شاعرانه است .
در این کودک - زبانی و تخطی صرفی و نحوی ، نیما به کدکی خود باز می گردد و به همان کودک مازنی خود - به رغم مخالفان نیما که این تمرد زبانی را برخاسته از کم سوادی او می دانستند .شعر او یعنی شیرینی و طراوت خاص خود را از همین چربش زبان مادری می گیرد به گفته « کاسیرر » زبان به سه دوره ی تقلیدی ، تشبیهی و نمادین تقسیم می شود و آوردن صدا و اسم صوت در شعر که جزء مرحله ی اول زبان شناسی است از شاخه های سبکی نیما ست با بسامد بالا و این نشان می دهد که او در زمان سرایش شعر یک شاعر -کودک است با این تفاوت که کودکان برای هویت یابی و تجربه اندوزی از ذهن به عین می روند و شاعر - کودک از عین به ذهن .

 - مازندنومه : حالا یک موضوع دیگر ؛ به نظر شما مهم ترین شاخصه ی شعری نیما از نظر صور خیال و صنایع ادبی چیست ؟
- قیصری : نیما شاعر سمبول هاست اما کاربرد نماد در شعر نیما فقط به خاطر محدودیت های اجتماعی و یا همنوایی با جریانات ادبی مد روز نیست که خود می گوید « من سمبول را در شعر برای گسترده تر کردن آن و دادن لایه های گوناگون معنایی به آن به کار می برم » ( نقل به مضمون ) فرق نیما و شاعران سمبولیست وطنی و حتا جهانی در این است که نهاد های او اصلیند ، یعنی هم خود را می گویند و هم چیز دیگر را ، از نمونه های خوب این شعر ها ققنوس ، غراب ،برف ، ری را و .... هستند .
در مورد نمادهای غیر اصیل باید گفت که شاعر بر اساس قراردادهای معهود زبانی و زمانی از این نهاد ها استفاده می کند یعنی مثلاً « زمستان » یا « شب » را نمادی از اجتماع می گیرد که در این قرارداد با حفظ عینیت و ذات خود دوگانه عمل نمی کنند .
سمبول های اصیل ما در آن واحد هم خود را می گویند و هم چیز دیگر را ، بدون اینکه عینیت شان خدشه دار شود و این از دیدگاه زبان شناسانه قابل تأمل است . نکته دیگر این که اگر بنا به قول «کاسیرر » سمبول ها را مربوط به دوران سوم زبان شناسی و زمان پیچیدگی ذهن انسان بدانیم نیما انسان مشترک امروزی و فزند زمان خود نیز خواهد بود که با ذهن و زبان پویا تجربه های ناگفته ی بشری را با این نمادهای اصیل به خاطر و خاطره می نشاند در ضمن سمبل نیما نوعی اشتراک عینی است و به دور از تأثیر افلاطونی.

مازنومه : آقای قیصری در ادامه این صحبت هامون بفرمایید شما تأثیر بومیت و نوستالژی را در شعر نیما چگونه می بینید ؟
- قیصری : بومیت ، بافت بومی و نوستالژی از جنبه های اجتناب ناپذیر یک شعرند شعر اگر چه آینده نگر است و به دور از منطق و استدلال موفق در پیش گویی و گره گشایی راز هستی ، بیشتر نظر به گذشته دارد و لحظات و پدیده های تجربه شده و حتا در ذهنی ترین و عرفانی ترین شعر هم تجربه های زمینی « می و معشوق » لوازم کار است .
جهان شعر تجربه های خود را در جهان بشری می گیرد تا به صورت هنری و زیبا شناسانه و عصاره ای دیگرگون ارائه دهد و تجربه های فراموش شده را به خاطر آورد .
 شاعر بومی هم از این مهم مستثنی نیست او دارای گذشته و تجربیات ناشی از آن است . بدو ن گذشته انسان مثل کسی می ماند که در اثر ضربه ای مغزی ، پدر و مادر و همه ی کسان خود را فراموش کرده است .
شاعر بومی هم ناخودآگاه به تجربه های زیستی خود متوسل می شود و به عناصر و پدیده هایی که برخاسته از بومیت اند و در او درونی شده اند .
تجربه نشان می دهد آن شاعرانی موفق ترند که چشم انداز خود را دارند یعنی خود را می گویند تا جهان را بگویند . بی خود نیست که « نیچه » به « چشم انداز » نظر دارد و نیما هم می گوید : « با ذهن خود بیندیش ، با نگاه خود ببین و با زبان خود بگو » و این دیدگاه است که نیما را از شاعران پیش از خود مستثنی کرده است و « جویس » را از نویسندگان پیش از خود .
اگر تقسیم بندی ای صورت گیرد باید ادبیات داستانی جهانی را به ادبیات پیش و پس از جویس و شعر فارسی ایران یا حتا شعر آسیا را به شعر قبل و بعد از نیما تقسیم کرد . امروزه در دنیا آمریکای لاتین از پیشگامان داستان نویسی جهان است اما همه ی ماجرای صد سال تنهایی در یک روستا گذشته است . هم چنین از « بورخس » و دیگران می شود شاهد مثال آورد . مهم این است که جهان را از نگاه خود ببینم نه خود را از نگاه جهان .
نیما یک شاعر بومی - جهانی است اما حواس جمعی دارد و در زندان شبان رمگی محدود نمی شود ، از واژگان بومی بسیار مناسب استفاده می برد و از اسامی و پدیده هایی بهره می گیرد که نقش تو تمی یا اسطوره ای دارند .
 به طور مثال : واژه « داروک در شعرش نقش محوری دارد و با خارج کردن این کلمه از شعر چهار ستون آن فرو می ریزد . داروک که یک قورباغه ی درختی ست به رغم دیگر انواع خود ظاهری زیبا دارد . دارای پوستی سبز و با طروات ، جثه ی کوچک و چشمانی زیباست که خط زردی از میانه ی آن عبور می کند و خط سیاهی هم در کناره های چشم بر گونه اش عمود می شود و از نظر معنا هم برای مردم مازندران توتم است : چاوش گر باران است ، مورد آزار کسی قرار نمی گیرد ، در داخل خانه های روی پرده ها و اشیاء خانگی آزادانه می خواند و می جهد و با زندگی کشاورزی و عقاید مردم این سامان پیوند قریبی دارد .
 نیما از ترکیبات اسمی هم استفاده می کند که واژگانی بسیار زیبا هستند ؛ مانند : « سری ویل » ، « ماندی » ری را و ... که گاه به عنوان نام فرزندان این مرز و بوم برگزیده شده اند در مورد بافت باید گفت که پدیده ی بافت در شعر و نقد آن اجتناب ناپذیر است ، هم شاعر و هم ناقد یا خواننده ی شعر در بافت اسطوره ای ، آیینی ، فرهنگی و قومی خاصی پرورش یافته اند که همین بافت زمینه ای است برای سرایش و نقد شعر « افق انتظار » گادامری هم از انطباق بافت شعر و بافت ذهنی ناقد یا خواننده به وجود می آید .
 اشعار نیما دارای بافتی هستند اسطوره ای - قومی و کلید نقد بیشتر اشعار او در فرهنگ واژگان محوری آن نهفته است ، یعنی بدون شناخت بار بومی این واژه ها نقد شعرش مشکل است . بافت شعر نیما گاه بافت اسطوره ای ، آیینی است و در وجه ملی و کلان خود و گاه بافت بومی و قومی . اشعار خاص تر او همان هایی هستند که بافت بومی - قومی دارند اما فضای اثیری و چند وجهی این شعر ها راه خوانش متفاوت را نمی بندد اما خوانش بهتر و اصیل تر این کارها برای منتقدان بومی به خاطر به اشتراک فرهنگی خاص ، آسان تر است .

 - مازندنومه : بسامد عناصر بومی در شعر نیما تا چه حد است ؟
 - قیصری : عناصر و پدیده های بومی در شعر نیما بسامد بالایی دارند اما نیما این پدیده ها بی توجه به بار فرهنگی و نقش زیبا شناسانه ی آن به کار نمی گیرد . دانش شعری او دانش زندگی است و با لمس و نگاه و تجربه ی مستقیم اشیاء و پدیده ها به دست می آید .
خاصیت چنین دانش شعری این است که کلمات دهان باز می کنند و بی واسطه پدیده های هم خون به خود را در درون خود جای می دهند . در این صورت عینیت اشیاء با تزئینات شعری که زاییده دانش کتابی هستند خدشه دار نمی شود و از طرفی ایجاز که از لوازم و شگردهای خاص شعری است حضوری مستمر در متن پیدا می کند .
دیگر این که پدیده های بومی شعر نیما هرگز در دایره ی بومیت باقی نمی مانند ، او این پدیده ها را در شعر خود جاودانه می کند و جهانی و خوانندگان غیر بومی شعرش را بر می انگیزد تا به جست و جوی بار فرهنگی این پدیده ها بروند و تصویر و تصوری از این عناصر و در نهایت خود بوم شاعر به دست آورند .
 تا پیش از کتاب « صد سال تنهایی » کسی روستای « ماکوندو » را نمی شناخت و تا پیش از « کلیدر » روستای « کلیدر » را . یوش نور را هم پیش از به کارگیری « کیا چین » و « وازنا » و « ماخ اولا » در شعر نیما کسی نمی شناخت . « مانلی » « ری را » و « داروک » هم لفظ خاص و عام شده اند .

 - مازندنومه : بریم سر وقت روجا ؛ آقای قیصری ! هرچند درباره ی روجا طی سال های اخیر زیاد بحث شده ، به نظر شما حد و اندازه ی مجموعه تبری « روجا » از نظر زیبایی شناسانه و معرفت شناسانه چه قدر است ؟
 - قیصری : بعد از امیر پازواری هیچ کس به اندازه ی نیما نتوانست تجربه های بومی و زشت و زیبای زمان خود را به شعر بنشاند . همه ی اشعار « روجا » اگر چه از نظر استتیک در یک حد و اندازه نیستند و گاه دیده ها و تجربه های روزمره در اشعار خصوصی تر بومی او شعر نشده اند . حدوداً یک سوم شعر « روجا » با آنکه از از شبان رمگی شعر محلی تا حدودی دور می شوند و دست آورد های جهان معاصر را نادیده می گیرند .
در بعد قالب و تا حدی محتوا انقلابی در آن نمی بینیم . شاید پدر شعر نو تمام هم و غم خود را معطوف به ترتیب و بالندگی این فرزند کرده است و مجال تحول در شعر محلی را نداشته است . و شاید اگر عمرش کفاف می کرد این دگرگونی را در شعر محلی او می دیدیم .
 به هر حال اشعار بومی نیما جای گاه و پای گاه خاص خود را دارد ، با همه شدت و ضعف اما یک چیز را نباید فراموش کرد و آن این که از امیر پازواری تا نیما در مازندران شاعر قابل بحثی نداشتیم و شعر نیما یرای بومی سرایان آبشخور مناسبی شد تا به دیدگاه های تازه تری در شعر برسند و از این چشمه ی زلال کوهستانی سیراب شوند .

 - مازندنومه : نقطه اشتراک و تفارق شعر فارسی و بومی نیما کدام است ؟
 - قیصری : اشعار اولیه نیما که بیشتر ساده و به دور از پیچیدگی های زبانی هستند در قالب کلاسیک سروده شده اند که صمیمت و جوشش و انقلاب درونی در این شعر ها مشهود است . به نظر این قلم « افسانه » با آن سادگی و شفافی و زبان نو و محتوای بکر و نوستالژیک بی نظیر است و پله ی پرتاب شعر نیما . شاید اگر افسانه نبود دیده می شود و گاهی یک دو بیتی « روجا » مضمون یک شعر فارسی بلند یا کوتاه نیما می شود .
 به عنوان مثال شعر ذیل مضمون « خانه ام ابری است » نیما را دارد :
 سیو بیمومی بوم در بایتُ دریوی او مِ راه گذر بایتُ مِ دل من بیشتِ شِ پَر بایتُ شِ دردِ استون سر بایتُ مهِ سیاه آمد و بام و درم را گرفت / آب دریا راه گذرم را گرفت دل من مرا گذاشت و پر کشید / داستان دردش را از سر گرفت و یا این شعر مضمون « آی آدم ها » را و ...
سیل دُله فریاد سر هادامُ /ونی مردمُ خبر هادامُ /نشنوسِنِ شٍ ونگ هدر هادامُ /ش خود اتا جنگا پر هادامُ /توی سیل فریادم را بلند کردم لازم بود که مردم را خبر می کردم نشنیدند من فریادم را هدر می دادم پیش خود خرمن خود را با باد دادم .اما وجه تفارق شعر محلی و فارسی نیما بیشتر در کاربرد زبانی و ساختاری آن است که اشعار فارسی نیما در قالب و محتوای بیشتر ساخت شکن هستند و اشعار محلی از روش کلاسیک پیروی می کنند .
شاید به خاطر اشراف و عادت به زبان محلی و نوستالژی بودن آن ، نیما ساده و عادی با این زبان بر خورد کرد و در شعر فارسی نتوانست از گره های زبان بومی و سیطره های زبان شناسانه و قومی آن به دور باشد . همین چربش زبانی باعث حلاوت و دیگر گونی زبانی و ساختاری شعر فارسی اش شده است . دنباله دارد .

 - مازندنومه : از درصد شعر های خوب نیما نسبت به شاگردانش بخصوص نسل آغازین شعر نو بگویید؟
 - قیصری : نیما یک پدر است و مبدع و راه گشا اما درصد بیشتری از اشعار او از خصائص زیبایی شناسانه خالی اند و این شاید به این علت است که نیما در کوران تثبیت شعری خود تولید انبوه کرده است چرا که دگرگون کردن سنت هزار ساله ی ادبی و آن هم یک تنه و در میان پدر سالاران ادبی وقت او را ملزم می کرد که دائم در میدان باشد ، جولان بدهد و هماورد بخواهد و این مسیر نبود جز با تولید بیشتر و گاه آگاهانه شعر و همین باعث شد تا بعضی از آثار او از لوازم هنری تهی باشند اما مفاهیم انسانی و معرفت شناسانه در همین اشعار موج می زند به هر حال پر چانگی در این خصوص و درباره ی نیما که یک پدر است و مبدع نوعی گستاخی است .
 اشعار نیما اگر چه به لحاظ درصد کیفی به تعداد شاگردان مثل « شاملو » و « فروغ » نیست ؛ تعداد اشعار خوب او هم که کم نیست با خصایص بومی - جهانی و کیفیت بالای هنری . گذشته از این که نسل های بعد شعری هم وامدار او هستند و شکل و شمایل تازه ای شعر خود را با جرعه نوشی از این آبشخور زلال ارائه می دهند .

- مازندنومه : آقای قیصری ! شما فرم و ساخت شعر نیما را چگونه ارزیابی می کنید ؟
 - قیصری : بیشتر شعر های نیما ساخت شکند و ساختاری وحشی دارند که با نقد پست مدرنی قابل تبیین اند . طبیعت بکر طبیعی و روح نیما که مانند هر شاعر اصیلی جمع اضداد است ساختار شعر او را غیر طبیعی و وحشی کرده اند و این همان چیزی است که شعر پست مدرن تازه به آن رسیده است به طور مثال هنوز از شعر « ری را » تأویل تمام عیاری عرضه نشده است و ناقدین نتوانستند به کنه و سرشت این شعر راه پیدا کنند و این شاید به خاطر اثیری بودن و ساختار و معنایی تا حدودی وحشی آن شعر باشد اشعار خوب نیما ساختی هستند در بی ساختی و معنایی در چند معنایی یعنی متکثر اما ناگفته نماند که گسست و انقطاع فرمی در بعضی از اشعار بخصوص بلند نیما دیده می شود و این شاید به خاطر همان تولید انبوه باشد که در سؤال دیگر به آن اشاره شد و یا داستان وارگی بعضی از شعر ها که نیما مجبور بود در آن به جزئیات و توضیحات بپردازد .
 مثلاً از شعر « خانه سر یویلی » یا « مانلی » بندها یا مصرع های بسیاری را حذف کرد بدون این که به شعر لطمه ای وارد آید . اشعار این چنینی با همه ی مفاهین زیبا و انسانی خود به یک ساخت درونی نمی رسند و آن زنجیروارگی شعر ری را ... ققنوس و ... را ندارند
. البته نیما به داستان گونگی این شعر ها اشاراتی داشته است اما این طور به نظر می رسد که به این داستان - شعر ها از پیش اندیشیده است که گاهی از این بی ساختی و بی جوهری رنج می برند . شعر افسانه هم تا حدود زیادی ار این آفت در امان نیست و جوهره ی سیال و آبشارینه ی این شعر است که نقطه ضعف های ساختی آن را می پوشاند . خطی بودن بعضی از کارهای خوب نیما هم مزیدی است بر بی ساختی و بی فرمی آن که بدون این نقیصه همین شعر ها می توانستند جزء اشعار خوبتر او باشند به هر حال بهتر است که اشعار بی نقص نیما را املاک قضاوت بگیریم که هیچ شاعر و ناقدی در دنیا مطلق نیست .

- مازندنومه : حالا یک سؤال دیگر ؛ ارزش زیباشناسانه شعر نیما از نظر تأویل تا چه حدی است؟
 -قیصری : اشعار خوب نیما کارهایی هستند با لایه های گوناگون ساختی و معنایی خود او می گوید : من آن رودخانه ای هستم که از هر کجای آن می توان آب برداشت . اصولاً بسامد معنایی در اشعاری دیده می شود که از گزاره های تحمیلی زبان شناسانه و معنا شناسانه به دورند و در لحظه های خاص جذبه و خلوص به بار می نشیند .
اشعار خوب نیما حتا با تازه ترین شگرد های پست مدرنی قابل تأویل اند و ساخت ساخت ها هستند و معنای معنا ها و این باید سر مشقی شود برای شاعران جوان ما که با حربه کردن گزاره های از پیش اندیشیده به سراغ شعر می روند و فرمول های زبان شناسانه و فلسفه شناسانه «سو سوری » ، « بارتی » و« دریدایی » را جدول ضرب می کنند تا کلمات شعری خود را در درون آن قرار دهند و صاحب سبک شوند و کرسی شعری !!
ما به این هزار قوقولو های شبیه به هم توصیه می کنیم که اگر چنین شگرد هایی کارساز بود خود زبان شناسان و فلسفه شناسان شاعران یکه ی کائنات می شوند در حالی که این بزرگان کاربرد آگاهانه ی این گزاره ها را هرگز پیشنهاد نکرده اند و فکر « دیونوزی » که بر شاخه ی فلسفی « نیچه » تا در « دریدا » سایه افکنده است زاییده ی عرفان خود ماست و به کشف شهود شرقی متمایل است گرایش ما به فلسفه ی نیچه ای و گرایش نیچه به حافظ و زرتشت نقطه تلاقی این تمایل است بهتر است « چشم انداز » خود را داشته باشیم و از حافظ و نیما بیاموزیم که اگر خود را بگوییم همه چیز را می گوییم و آثاری را می آفرینیم با ابعاد گوناگون و لایه های متکثر صوری و معنایی .

- مازندنومه : آیا نیما از ادبیات اروپایی تأثیر گرفته است ؟
 - قیصری : نیما در نوجوانی وارد مدرسه « سن لویی » شد و خود می گوید که آشنایی با زبان فرانسه چشم انداز دیگری در پیش روی او گشود . پشتوانه غنی ادبیات فارسی و فرهنگ گسترده نیما باعث شد که مقلد صرف ادبیات اروپایی نشود و یک ایرانی اصیل و بومی متعصب باقی بماند اما نیما اگر چه چشم انداز خود را دارد ، از ادبیات اروپایی متأثر است .
آرین پور جا پای لامارتین ، آلفرد دو موسه و لرمانتف را در افسانه می بیند ( از صبا تا نیما صفحه ی 471 - 474 ) و اخوان ثالث تأثیر شعر و ادب اروپا بر نیما را از جهاتی امر مسلم می داند ( دفتر های زمانه 4041 )

 - مازنومه : در ادامه در مورد رمانتیسم نیما و تأثیر پذیری او از شاعران اروپایی این مکتب بگویید .
 - قیصری : اول خیالتان را راحت کنم که نیما از نظر صور خیال و بسامد زبانی و معنایی آثار خود یک شاعر سمبولیسم است و با اینکه در اشعار اولیه ی خود و بخصوص افسانه اندیشه ی رمانتیسمی و گاه متأثر از غرب دارد فرق است بین سمبولیسم و رمانتیسم نیما با شاعران وطنی و حتا اروپایی که در سمبول و رمانتیسم نیما عینیت خدشه دار نمی شود و پدیده ها با خود فاصله ی قراردادی ندارند و در حال عینی بودن نمادینه هم هستند او در وجه رمانتیسمی شعر خود هم سانتی مانتال نیست روحیه ی خاص و نوستالژی خواه اگر چه او را به گذشته .
طبیعت می برد متانت و وقار کوهستانی شعرش را از مویه و مرثیه صرف هیجانات کاذب دور می کند و رنج زیبا و رنج زیبا و جاودانی می دهد .

 - مازندنومه : و اما تعهد در شعر نیما ؛ به نظر شما آیا نیما یک شاعر متعهد است ؟
- قیصری : نیما یک شاعر متعهد به تمام معنا است با این تفاوت که حربه دست احزاب کور زمان خود نمی شود . اگر بخواهیم از دو ققنوس هنری برخاسته از خاکستر مشروطه نام ببریم بی گمان یکی نیما ست و دیگری هدایت . با این که احزاب ریز و درشت آن زمان برای صید نامداران هنری و محکم کردن پشتوانه خود از هیچ تلاشی دریغ نمی کردند اما این جا کسی نبود که تن به این هیجانات زود گذر بدهد و شاید اولین کسی باشد که فروپاشی کمونیسم را پیش بینی کرده است .
در توصیه ای به برادر خود « لادبن » که جذب حزب شده بود و در این راستا ایادی آن جان خود را از دست داد می گوید : از این روش اجتناب کن که محکوم به فنا ست که قرار دادن روح انسان در هر قالبی باعث سر بریدن آن روح است . ( نقل به مضمون ) تعهد نیما تعهدی است به کل انسان او در سنگر دفاع از حیثیت انسانی قلم می زند اما مهم تر از این تعهدی است که نیما به شعر دارد که رنج و شادی بشری اگر به شعر ننشیند می تواند به صورت یک مقاله ی سیاسی هم عرضه شود جان مایه های بشری در صورتی جاودانه می مانند و لذت جاودانی می دهند که در هنر متجلی شوند .
نیما در اشعار خوب خود تعهد دو جانبه ای دارد : تعهد به شعر و تعهد به انسان . و این دو در یک امتزاج درونی به صورت شعر سر باز کرده اند . او آتشفشان عظیمی است که در اثر فشار لایه های درونی رنج دهان باز کرده است و گدازه های آن یک جزیره ی زیبا و وحشی و بکر پدید آورده اند که در اقیانوس هنر جهان خود نمایی می کند .

- مازندنومه : سیاست در شعر نیما چه ابعادی دارد ؟
 - قیصری : سیاست را اگر به معنای کلی و ساده ی آن اعتراض به نظم عملی بدانیم نیما یک شاعر سیاسی هم هست اما سیاست گاه به معنای فلسفی و هستی شناسانه آن در شعر مطرح می شود و در همین راستاست که حافظ فلک را سقف می شکافد و خیام می خواهد کل کائنات را برچیند و نیما جهان را به صورت نمادین « میهمان خانه ی میهمان کش می نامد » و یا در شعر ذیل گفتمان عقل و عشق را تصویرمی کند :
خنده زد عقل زیرک بر این حرف که : از پی این جهان هم جهانی ست/ آدمی زاده خاک ناچیز بسته عشق های نهانی ست/ عشوه زندگانی است
 این حرف وجهی دیگر که وجهی متعارف و معمول است شاعر نظم اجتماعی و بی عدالتی را به پرسش می کشد که نیما در این راستا شعر « خانواده سرباز » را در سال 1305 « شهید گمنام » 1306 و « سرباز فولادین » و « ناقوس » را در سال 1314 - « وای بر من » را سال 1318 و در کوران خفقان رضاخانی می سراید و بهترین اشعار سیاسی - اجتماعی خود را از شهریور 20 تا سال 1332 که دوران کوتاه نشو و نمای اشعار روشنگرانه است اشعار « مرغ آهنین » ، « پادشاه فتح » - دل فولادم » ، « نامه به یک زندانی » - « قایق » - « در نخستین ساعات شب » و ... سروده می شوند .
نیما با این که یک شاعر متعهد و انسان گرا ست و بیشتر شعر هایش دارای چاشنی سیاسی است . سیسات شعر نسما از نوع سیاست شعری نسیم شمال ، فرخی یزدی و حتی سیاوش کسرایی نیست که بیشتر ارزش های زیبا شناسانه تهی اند و فقط ارزش تاریخی دارند . سیاست در شعر نیما مثل ویتامین است در درون میوه که هرگز دیده نمی شود اما ثمر بخش و مفید است . کار شاعر سرایش اشعار هیجانی و زودگذر نیست .
شعر باید لذت جاودانی بدهد و از این دیدگاه نیما در اشعار خوبش موفق است .

 - مازندنومه : به عنوان پرسش پایانی ، برای این که بیش از این وقت تان را نگیریم درباره ی تأثیر منطقه ای حرکت نیما در آسیا بگویید .
 - قیصری : شعر نیما را در دایره خاص نمی توان محدود و تصور کرد . اکثر حرکت های نوین شعری در آسیا و منطقه پس از نیما شروع شد . چه در افغانستان و پاکستان و چه در کشورهای کناره ی خزر و .... شاید بشود نیما را از جهتی پدر شعر آسیا نامید بخصوص کشور های فارسی زبان آسیایی اما نباید فراموش کرد که شاگردان اصیل نیما بخصوص اخوان و شاملو و محمد حقوقی و ... در شناساندن نیما تلاش فراوانی کرده اند و تأثیر منطقه ای انقلاب ادبی نیما با حضور این عزیزان کاراتر و کامل تر شد.

 مازندنومه


مطالب مشابه :


نیمایوشیج

دانلود ( کتاب سرخ ) کتاب ‌شناسی (از صبا تا نیما، یحیی آریان‌پور، جلد 2 صفحه ۴۶۶)




به یاد نیما

فروش در حد بالای کتاب نیما و امیر پازواری تا نیما در مازندران صبا تا نیما




با مشاهير مازني (نيما يوشيج)

آثاری که در کتاب " نیما یوشیج، دربارهٔ هنر و شعر و (از صبا تا نیما، یحیی آریان دانلود




مهمترین منابع ارشد ارتباطات

۱۳-از صبا تا نیما،آرین دانلود کتاب قدرت ارتباطات مانوئل کاستلز+نقد




میرزاده عشقی

تاریخ و تمدن ایران -مفاخر ایران -دانلود فیلم -موسیقی -دانلود کتاب کتاب از صبا تا نیما




آموزش سه تار از ابتدا

تا قرن گذشته در بیش از نیم قرن گذشته کتاب هایی برای آموزش تار چاپ ابوالحسن خان صبا;




منابع کنکور کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی

دانلود سوالات آزمون ارشد و دکتری از صبا تا نیما (2 جلد)، از نیما تا روزگار ما، یحیی کتاب




دانلود کتاب اشرافی بد نام

دانلود کتاب نیما. صبا. سپید1000 ماندن و رفتن مستاصل مانده تا اینکه با پیشنهاد دوست




منابع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی

از صبا تا نیما کتاب Humanities (جلد اول) دانلود صفحه به صفحه نقد




معرفی کتاب " مجمع دیوانگان " اثر صنعتی زاده کرمانی

رسیدن سال نو باخبر می شوند و تصمیم می گیرند که موقتاً عاقل باشند تا کتاب از صبا تا نیما




برچسب :