شعر ولادت آقا زین العابدین حضرت علی ابن الحسین علیه السلام

سرود ۱

 

مژده یاران مژده یاران          نور حق شد آشکارا

 

سرزد از بیت ولایت              قرص ماهی عالم آرا

                 چرخ گردون شرف را     محور آمد محور آمد

                   سالکان راه حق را      رهبر آمد رهبر آمد

آمده روح عبادت    آمده روح شجاعت

آمده دلبند زهرا    لاله سرخ شهادت

             بحر دین را بحر دین را         گوهر آمد گوهر آمد

            ساجدین را ساجدین را      سرور آمد سرور آمد

             جلوه حسن خداوند مبین بادا مبارک

                لیله میلاد زین العابدین بادا مبارک

میرسد از آسمان           این ندای دلنشین این ندای دلنشین

یاعلی ابن الحسین           انت زین العابدین انت زین العابدین

در وداع   شام غم    صبح سپید دیگر آمد

اهل دل را   بر در رحمت    کلید دیگر آمد

             لیله القدر امامت            ناز پرودحسین است

            از دوعالم  آشناتر             با غم و درد حسین است

 میرسد از آسمان             این ندای دلنشین این ندای دلنشین

یاعلی ابن الحسین           انت زین العابدین انت زین العابدین

ای به نخل دین و قرآن     شاخه و برگ وشکوفه

خطبه خوان بی نظیر       کربلا و شام وکوفه

        ای ولایت هستی ما              مهر تو دارم به سینه

         در شب میلاد پاکت          از تو میخواهم مدینه

ای امید عالمین    برهمه دلبر توئی برهمه دلبر توئی

در دل امواج غم    حامی رهبر توئی حامی رهبر توئی

××××××××××××××××××××××××××××××××××××

سرود ۲

امشب شب شادی شادی آفرین است

امشب جهان را جلوه حق الیقین است

امشب عروس فاطمه قرص قمر زاد

امشب شب میلاد زین العابدین است

شهر مدینه      بنشسته امشب      در هاله نور

بنگر بدست     فرزند زهرا           نور علی نور

نور دو چشم عالمین آمد خوش آمد

مولا علی ابن الحسین آمد خوش آمد

-------

این یوسف طاها و یاسین حسین است

این سرو بستان و ریاحین حسین است

نسل حسین ابن علی از اوست باقی

این حامل فریاد خونین حسین است

از مقدم او        زهرا به جنت          گردیده شادان

زینب گرفته      قنداقه اش را         بر روی دامان

نور دو چشم عالمین آمد خوش آمد

مولا علی ابن الحسین آمد خوش آمد

-------

توکل قرآن کل ایمان کل دینی

ممدوح حق با انت زین العابدینی

عین اله و عین الحیات عین الیقینی

مشهور تر در آسمانها اززمینی

                 عالم اگر گردد فرزدق در فرزدق

            مدح تو نتواند کسی جز حضرت حق

شادم که دارم       مهر و ولایت       در کنج سینه

دارم تمنا            من از تو مولا          اذن مدینه

-------

گردون چو تو قرص قمر دارد ندارد

دریا بدین پاکی گهر دارد ندارد

توخوبتر از خوبترهای جهانی

طوبی بدین خوبی ثمر دارد ندارد

از صبر تو دا رد سرفرازی     دین و ولایت

پاینده قرآن    از خطبه های    شام بلایت

  نور دو چشم عالمین آمد خوش آمد

مولا علی ابن الحسین آمد خوش آمد

***********************************

ميلاد زين العابدين است
عيد امام الساجدين است
زهرا و حيدر، مسرور و دلشاد
آمد به دنيا امام سجاد
*****
اي عترت پاک پيمبر
اي شيعه ي زهرا و حيدر
شادي نمائيد، شد عيد مبلاد
آمد به دنيا امام سجاد
*****
يا فاطمه چشم تو روشن
بيت الولا گرديده گلشن
حق بر حسينت، يک دسته گل داد
آمد به دنيا امام سجاد
*****
رشک جنان شد دشت و صحرا
عروسِ ايرانيِّ زهرا
وجه خدا را، وجهي دگر زاد
آمد به دنيا امام سجاد
*****
روشن دل اهل يقين است
عيد امام العارفين است
اهل حقيقت، تبريکتان باد
آمد به دنيا امام سجاد
*****
هستي ما بود ولايش
تفسير جانبخش دعايش
دل با دعايش، حق را کند ياد
آمد به دنيا امام سجاد
*****
دعاي او صفاي جان است
حرز تمام شيعيان است
ما را نمايد، پيوسته امداد
آمد به دنيا امام سجاد

محيط نور را نور آفريدند
سپاه شور را شور آفريدند
به خورشيد ولايت ماه دادند
بگو نورٌ علي نور آفريدند
سپهر امشب زند بر خاک، زانو
ملک خواند ثناي شهربانو
*****
خدا امشب وليّش را ولي داد
جمالي منجلي نوري جلي داد
حسين بن علي چشم تو روشن
که امشب بر تو ذات حق علي داد
شب وجد اما عالمِين است
که ميلاد علي بن الحسين است
*****
جمال بي مثال داور است اين
به خَلق و خُلق و خو پيغمبر است اين
حسن زادي، حسين آورده اي يا
اميرالمؤمنين ديگر است اين
به چشم نور از او نور بارد
جمال چارده معصوم دارد
*****
به مولا جلوه ي مولا مبارک
جمال ربّي الاعلي مبارک
امام چارم آوردي به دنيا
عروس حضرت زهرا مبارک
عبادت هاي حيدر ياد آمد
که عيد حضرت سجاد آمد
*****
به چشمم نور مطلق آفريدند
به نامم ذکر يا حق آفريدند
يقين باشد مرا امشب دوباره
به سر شور فرزدق آفريدند
سرشک شوق ريزد از دو عينم
که مداح علي بن الحسينم
*****
به صورت حُسنِ صورت، آفرينش
ز صورت آفرينش، آفرينش
فلک خواند به لب عين الحياتش
ملک گويد به رخ حق اليقينش
کلام وحي ريزد از دهانش
دعا گل بوسه گيرد از لبانش
*****
خدا مشتاق يارب يارب اوست
سحر دلداده ي ذکر شب اوست
کليم ا... مدهوش تکلم
مسيحا زنده ي لعل لب اوست
عبادت بوسه گيرد از جبينش
خدا فرموده زين العابدينش
*****
ولايت تشنه ي جام ولايش
همه دلهاست دشت کربلايش
چهل پرواز از گودال تا شام
چهل معراج تا طشت طلايش
سفر از کبريا تا کبريا داشت
عروجي همچو ختم الانبيا داشت
*****
به خلقت در اسارت مقتدايي
کند در بندگي کار خدائي
کند روز اسارت دست بسته
ز کار عالمي مشکل گشائي
فراز ناقه ي اوج اقتدارش
زبان هنگام خطبه ذوالفقارش
*****
کلامش همچو آيات شريفه
حماسه، روشني، حکمت، لطيفه
به درياي دل اهل تولّي
گهر جاري است از متن صحيفه
دعاي اوست وحي آسماني
معاني در معاني در معاني
*****
الا سير عروجت تا سحرگاه
مِن ا... و أِلي ا... و مَعَ ا...
نهان از چشم ها اسرار خود را
علي با چاه مي گفت و تو با ماه
تو قرآني تو ايماني تو ديني
تو سر تا پا اميرالمؤمنيني
*****
مزارت بيت قرب داور ماست
بقيعت کربلاي ديگر ماست
به معراج عروج از خويش تا دوست
تولاي شما بال و پر ماست
به «ميثم» از ازل شد اين عنايت
که با مهر شما گردد هدايت

اي اهل دعا روح دعا باد مبارک
در ديده تجلاي خدا باد مبارک
اين عيدِ مبارک، به شما باد مبارک
لبخند امام شهدا باد مبارک
جان در بدن عالم ايجاد مبارک
آمد به جهان حضرت سجاد مبارک
*****
اي بانوي ايران پسر آورده اي امشب
اي طوبيِ عصمت ثمر آورده اي امشب
در بيت ولايت قمر آورده اي امشب
الحق که حسين دگر آورده اي امشب
بي پرده ببينيد جمال ازلي را
تبريک بگوئيد حسين بن علي را
*****
حِجر و حَجر و حلّ و مقام و حرم است اين
درياي خروشنده ي جود و کرم است اين
در مجمع خوبان دو عالم، عَلَم است اين
دُردانه ي شهبانوي ملک عَجم است اين
گرديد عيان کوکب اقبال محمد
چشم و دلتان روشن، اي آل محمد
*****
اين ماه تمام است تمام است تمام است
فرزند قيام است قيام است قيام است
ذکر است و سلام است و سلام است سلام است
بر خلق امام است امام است امام است
اين گوهر رخشنده ي دامان سه درياست
چارم وصي ختم رسل، يوسف زهراست
*****
اين ماه، چراغ مه شعبان حسين است
اين بضعه ي ثار الّه و اين جان حسين است
اين لاله ي خندان گلستان حسين است
اين آيه به آيه همه قرآن حسين است
اين جان حسين است بدانيد بدانيد
قرآن حسين است بخوانيد بخوانيد
*****
خيزيد که از اشک و شعف آينه شوئيم
چون لاله ي خندان سر هر شاخه بروئيم
پرواز کنان تا حرم ا... بپوئيم
مانند فرزدق بخروشيم و بگوئيم
ريزد به ثنايش دُرِ ناب از دهن ما
تا شام شود روزِ هشام، از سخن ما
*****
اين است که توحيد از او يافت ولادت
دارد به وجودش حرم ا... ارادت
داده به مقامش ز ازل کعبه شهادت
کردند به مهرش همه حجاج، عبادت
اين سيد و مولا و امام حرمين است
اين سبط نبي، پور علي، نجل حسين است
*****
اين سوره ي قدر و زُمر و يوسف و طاهاست
اين سيد بطحا پسر سيد بطحاست
اين نور دل فاطمه ي ام ابيهاست
اين نوح و خليل است و کليم است، مسيحاست
رخشنده چراغ دل هر انجمن است اين
سر تا به قدم آينه ي پنج تن است اين
*****
اي يوسف زهرا شده مبهوت کمالت
اي عرش خدا گوشه اي از قصر جلالت
يادآور خُلق نبوي، خُلق و خِصالت
با آنکه بود حلقه ي زنجير مدالت
با آنکه به گردن اثر سلسله داري
آقائي و اشراف به هر سلسله داري
*****
غير از تو که در شام بلا خطبه بخواند
در حلقه ي زنجير، عدو را بکشاند
در کاخ ستم يکسره آتش بفشاند
بر خاک مذلّت همگان را بنشاند
تو صاحب فرياد تمام شهدائي
بر جان ستمگر شرر خشم خدايي
*****
غير از تو که در سلسله ي سخت اسارت
بر فرق ستمکار زند مشت حقارت؟
ويرانه کند کاخ ستم را به اشارت؟
تازد به سپاه ستم و ظلم و شرارت؟
در خطبه ي تو خشم خداي ازلي بود
فرياد خروشان خدا صوت علي بود
*****
اي سر زده از سينه ي هر نسل ندايت
اي زمزمه ي وحي خداوند صدايت
اسلام، رهين نفس روح فزايت
در سلسله پيوسته به لب ذکر خدايت
روزي که نبودي خبري از گِل «ميثم»
شد بسته به زنجير ولايت دل «ميثم»

 

مرغ جان در سينه حق حق مي كند
نظقم اعجاز فرزدق مي كند
رقص كرده در تنم روح كميت
وز دلم جوشيده مدح اهلبيت
سجده آوردم به خاك حميري
كرده ام از اهل معنا دلبري
اي ولي حق علي بن الحسين
اي حسين بن علي را نور عين
بلبلم كن تا نواخوانت شوم
دعبلم كن تا ثناخوانت شوم
اي چراغ و چشم مصباح الهدي
تا ابد بر كشتي دل ناخدا
قطب عالم مقتداي ساجدين
سيد العباد زين العابدين
اي سلام ما شب ميلاد تو
تا قيامت بر تو و اولاد تو
ماه گردون نقشي از تصوير توست
گردن خورشيد در زنجير توست
از پي ميلاد بابا آمدي
به عجب روزي به دنيا آمدي
حوض كوثر تشنه كام كام تو
چاه زمزم سينه چاك جام تو
جود هنگام دعا شرمنده ات
ابر بارد از دعاي بنده ات
زلف حورا رشته ي قنداقه ات
چشم رضوان خاك پاي ناقه ات
عيد ميلاد تو ميلاد دعاست
ياد تو ياد خدا ياد دعاست
هم به چرخ آفرينش محوري
هم ز ثار ا... پيغام آوري
صبح ، صبح از طلعت زيباي توست
شام ، شام از خطبه ي غرّاي توست
معجز عيسي به شأن تو كم است
اي كه از تو زنده جان عالم است
حج كعبه ديدن رخسار توست
كعبه خود در سايه ي ديوار توست
واي بر من تو كجا و مدح من
ذره از خورشيد چون گويد سخن؟
وصف تو با خالق منان توست
انت زين العابدين در شان توست
مرغ شب محو مناجات شبت
داده دل بر ذكر يارب ياربت
روي تو چون روي قرآن دلگشاست
دستهاي بسته ات مشگل گشاست

 


 

ساقي قدحي باز مرا جام نياز است
سر ريز كن اين باده كه تا صبح دراز است
امشب شب بزم و كرم شاه حجاز است
ميلاد دل افروز مسيحاي نماز است
ز آن روست كه دل مست خداي ازلي شد
در بند علي بن حسين بن علي شد
*****
مهتاب شگفت شب طاعات رسيده
خورشيد خداوند عبادات رسيده
سر حلقه اي از حلقه ي سادات رسيده
فصل مي و مستي و مباهات رسيده
زين بعد چنين بزم مگر خواب ببينيد
لبخند تماشائي ارباب ببينيد
*****
مجنون زده ي كوچه ي حيرانيم امشب
بر حلقه ي گيسوي غزلخوانيم امشب
از شوق به رقص آمده طوفانيم امشب
خاك گل شهبانوي ايرانيم امشب
هر چند كه از آب و گل ايل حسينيم
با آمدنش ما همه فاميل حسينيم
*****
اي باغ محبت گل محراب نيايش
عيسي نفسان را نفس ناب نيايش
اي چشمه ي جوشنده ي سيراب نيايش
اي قبله ي تابنده ي ارباب نيايش
اي آينه ي حي جلي حضرت سجاد
اي زين حسين بن علي حضرت سجاد
*****
خورشيد ترين قبله ي خورشيد تويي تو
آسوده ترين ساحل اميد تويي تو
عيدانه ترين باده در اين عيد تويي تو
آن سويِ سراپرده ي توحيد تويي تو
از روز ازل بود كه با چشم تو مستيم
تا جام به دست تو بود باده پرستيم
*****
فانوس خياليم همه بر سر راهت
دنبال دل گمشده بر زلف سياهت
تنها دل ما نيست به دنبال پناهت
جبريل كبوتر شده در چتر نگاهت
خُم را همه با نام تو سرمست شكستند
در عرش به عشق تو سر و دست شكستند
*****
اي نام تو فوّاره ي زيبايي دنيا
اي آينه ي شير خدا وقت تماشا
اي خون خدا را علي عالي اعلي
سوگند به تو اي علي سوم زهرا
سبقت ز همه مي بري هنگام دليري
مانند ابوالفضل اگر تيغ بگيري
*****
تا نور تو در بيت ولا جلوه گر آمد
گويا كه خدا بود كه در هر نظر آمد
آغوش گشود و به كنارت پدر آمد
بر طوف قماط تو دو چشمان تر آمد
گفتا همه را اين ثمر كوثر عشق است
رزمنده ي راه من و پيغمبر عشق است
*****
ميلاد تو با اشك و تو همزاد سرشكي
در بغض شب غمزده فرياد سرشكي
غم خانه ي زخمي و غم آباد سرشكي
سجاده ي غمهائي و سجاد سرشكي
رنگين شده اين بزم از اين اشك فشاني
آه اي نمك سفره ي هر مرثيه خواني
*****
در هر نفست ياد فراق شهدا بود
بر پيكرت آثار غم كرببلا بود
در دست تو زنجير اسارت و جفا بود
بر شانه ي تو نقش قدمهاي بلا بود
مرثيه ي سوزنده ي احساس تو هستي
راوي عزاخانه ي عباس تو هستي

 

بر حضرت سجاد و صفایش صلوات

او روح دعاست بر دعایش صلوات

از پرده ی غیب جلوه گر شد رخ او

بفرست برای رو نمایش صلوات

×××××××××××××××××××××××

مدينه ميخندد،     ز يمن ميلادت

جهان شده از نو     دوباره آبادت

حسين زند بوسه ،   هماره بر رويت

چو آسمان ريزد،    ستاره بر كويت،   خوش آمدى سجاد

تو ماه تابانى ،    تو جان جانانى

رسيده اى از راه ، خوش آمدى مولا

بيا گل زهرا، نظر نما بر ما

نشسته بر لبها،   ذكر على جانم،     خوش آمدى سجاد

عزيز زهرايى ، اميد دلهايى

به ما گنهكاران ، شفيع فردائى

به خوبى گلها، به لاله صحرا

به مادرت زهرا، عيدى بده بر ما،     خوش آمدى سجاد

به لطف بى همتا، دوباره شد پيدا

گلى زگلزار    فاطمه زهرا          خوش آمدى سجاد

**     **     **     **

نسيـم آورد بوي عطر بهاران

فضـا گشتـه خـرّم چو روي نگاران

سمــا ســرخ‌تر از رخ لالــه‌رويان

زميـن سبزتــر از خــط گلعـذاران

ملـک مشـک افشانـد از عطر گيسو

فلک بر زمين بارد اختـر چـو بـاران

ندا مـي‌دهد مـرغ شـب لحظه‌لحظه

که روشن شده چشمِ شب‌زنده‌داران

جمـال خــدا را بــه بيـت ولايت

بياييــد يــاران ببينيــد يــاران!

عروس محمّد علي زاد امشب

وليِ خـدا را ولـي زاد امشب

الا اي همـه خلق عالم خدا را

خدا خوانده امشب شما را شما را

برآييــد از پــرده ي تيرگــي‌ها

ببينيـد بـي‌پرده روي خـدا را

در آغوش فُلک نجات دو عالم

ببينيـد روشـن چـراغ هدا را

ببينيـد در ليلــه ي پنجِ شعبان

رخِ چارميـن حجّتِ کبريــا را

بگرديـد دور حريـم جمــالش

ببينيد هم مروه را هم صفا را

امام شهيدان که جان است جان را

گرفتـه در آغـوش، جان جهان را

دل عالمـي بستــه بــر تـار مويش

ز شمس الضحي برده دل ماهِ رويش

حيات است مرهون عيـن الحياتش

بقا قطره‌اي کوچک از آب جـويش

تو گويـي کـه از صبـح روز ولادت

دمد وحي صاعـد ز نـاي گلــويش

ننوشيــده مــي، ساقيـان بهشتي

فتادنـد مستانــه پــاي سبـويش

نبـرده است تنهـا دل دوستـان را

که دشمن بوَد کشته ي خلق و خويَش

خصالش محمّد کمالش محمّد

جلالش محمّد جمالش محمّد

سـلامُ علـي آلِ طاهــا و ياسيــن

به اين خلق و اين خوي و اين عزّ و تمکين

رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن

پُر از «قدر» و «والليل» و «والشمس» و «والتين»

درود الهــي بــر آن خُلـق نيکو

سلام محمّد بر آن خوي شيرين

نماز از خضوعش بـه پـرواز آيد

دعا از نفس‌هاي او بستـه آذين

به سجـاده‌اش آسمان آورد سر

به ذکر دعايش خدا گويد آمين

سلام خدا بر خضوع و خشوعش

قيام و قعود و رکوع و سجودش

درود خداونــد حــي جليلــش

به قدر و کمـال و جمال جميلش

عجب نيست در مسلخ عشق و ايثار

اگـر بوسـه بـر دست آرد خليلش

عجـب نيست کز عرشه ي عرش اعلا

طـواف آرد از چــارسو جبرئيلش

سلاطين غلامش، خواتين کنيزش

طوايـف مريـدش، قبايل دخيلش

حجـر شاهـد عـزت و اقتــدارش

هشـام ابـن عبدالملک‌ها ذليلش

بسا تخت شاهي فرو رفت در گل

(ذلـت هشــام و عــزت امام)
 

«هشـام» استـلام حجـر تـا نمايد

در آن ازدحــام خــلايق نشايــد

نه قدري که از وي شـود قدردانـي

نه کس بود تا کس بر او ره‌گشايـد

بـه ناگــاه ديدنــد آمــد جوانــي

کـه پيوستـه او را حَجر مـي‌ستايد

گشودنــد حُجّــاج از چـار سو، ره

کـه آن شاهـد حسـن يکتـا بيـايد

يکي خواست تا سر به پايش گذارد

يکـي رفـت تـا جـان نثارش نمايد

يکي گفت نامش چه باشد هشاما

- حسد را نگر- گفت: نشناسم او را

به ناگه «فرزدق» خروشيد در دم

که: ايـن است نجل رسول مکرم!

تو چون مي‌کني در مقامش تجاهل؟

من او را بـه از خويشتن مي‌شناسم

نمـاز اسـت بـي او گنـاه کبيره

ثواب است بي او خطـاي مسلّم

تعـاليم اسـلام از اوست جـاري

قوانين توحيـد از اوست محکم

چراغـي است بـر قلـه ي آفرينش

امام است بـر جمله ي خلـق عالم

سلام و رکوع و سجود است از او

قنوت و قيـام و قعود است از او 

امامـي اسـت کـو را امـم مي‌شناسد

کريمـي اسـت کـو را کرم مي‌شناسد

صفا، مروه، مسعي، حجر، حجر، زمزم

طـواف و مطـاف و حـرم مـي‌شناسد

بيابـان مکـه، منـا، خيـف، مشعر

سمـاوات و لوح و قلم مـي‌شناسد

زمين مي‌شناسد، زمان مي‌شناسد

عرب مي‌شناسد، عجم مي‌شناسد

يم و قطره و ماه و خورشيد، او را

بـه ذات الهــي قسـم مي‌شناسد

سلام خدا بر اب و جد و مامش

مسلمان بود هر که داند امامش

(سخن با مولا)

سلام اي سلام خـدا بـر سـلامت!

درود اي کـلام الهــي، کــلامت!

تو هم سجده؛ هم سيدالساجديني

که قلب حسين است بيت‌الحرامت

مسلمـان نباشم نبـاشم نبـاشم

ندانـم اگـر بـر خـلايق امـامت

سلام خدا بـر سجـود و رکوعت

درود خـدا بـر قعــود و قيـامت

حجر بر در خانه‌ات قطعه سنگي

مقـام آورد سـر بـه پاي مقامت

تو حَجّي صلاتي زکاتي جهادي

تو ممدوح بـا نامِ زين العبادي

تو در تيرگــي‌ها سـراج المنيري

تو همچون پيمبر، بشر را بشيري

سمـاوات و عرشند در اختيـارت

تـو آزاده ي عالمـي، کـي اسيـري؟

تو در کنـج ويرانه‌ها هـم بهشتي

تو در زيــر زنجيرهـا هـم اميري

به پاي تو سر کرد خم «سربلندي»

تو تنها به نزدِ خدا سر به زيري

يمِ هشت بحري و درِّ سـه دريا

ولـي خداونــد حــيّ قديـري

تو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوري»

تو عيسـي تـو گردون تو موسي تو طوري 

تو با خطبه‌ات شام را شـام کردي

تو همچون علي فتح اسـلام کردي

تو از شـام، پيغـام خـون خـدا را

به هر عصر و هر نسل، اعلام کردي

تو بـر روي دشمـن نمـودي تبسّم

تو حتي به «مروان» هم اکرام کردي

تو دل پيش زخـم‌ زبان‌هـا گشودي

تو دعـوت ز سنـگِ لبِ‌ بـام کردي

تو در کوفه يک لحظه دخت علي را

بـه اوج خروشيــدن آرام کــردي

تو با صبر و با حلم و با استقامت

بـه قـرآن بقـا داده‌اي تا قيامت

تو زمزم، تو مروه، تو سعـي و صفايي

تو فرزنـد کعبـه، تـو خيـف و منايي

تو قرآن، تو احمد، تو حيدر، تو زهرا

تـو در حُسـن، آيينـه ي مجتبــايي

امامـي و، پيغمبــري از تـو زيبد

کــه تنهــا پيــام‌آورِ کــربلايي

کلامت بوَد وحيِ صاعد چه گويم

تــو از پــاي تـا سر کلامِ خدايي

دعـا بــر دهـان و لبت بوسه آرد

همانــا همانــا تــو روح دعـايي

چه بهتر که «ميثم» ثناي تو گويد

بـراي تـو خوانـد، بـراي تو گويد



مطالب مشابه :


بازدید مسعود عاطفی ناظر گمرکات خراسان رضوی و مدیر کل گمرک مشهد از گمرک فرودگاه مشهد

وی در اين مراسم که مصادف بود با ورود گروه هایی از حجاج ، ضمن خوش آمد گويي به زائرين سرزمين




زندگی نامه کیومرث صابری

با عرض سلام و خوش آمد گويي به شما بازديد جعفرآقا» دایر کرد که میان حجاج ایرانی




گوشه اي از زندگاني امام حسن عليه السلام

بود، پس حجاج به الملك در آمد عبد الملك به او خوش آمد گفت تو مى‏گويى، بلكه




شعر ولادت آقا زین العابدین حضرت علی ابن الحسین علیه السلام

نور دو چشم عالمین آمد خوش آمد . آمد به دنيا امام کردند به مهرش همه حجاج،




اشعار میلاد امام سجاد 2

نور دو چشم عالمین آمد خوش آمد . آمد به دنيا امام کردند به مهرش همه حجاج،




اى گل انتظار يامهدى --تازه ‏تر از بهار يامهدى

بین خوش آمد گوی آن محفل رسول خاتم گردى به پا شد در افق، گويى سوارى مى به فرش آمد فرود از




چهل حکایت

زن خود را نگاه دار ؛ كه اگر خداوند تعالي حجاج را به به واعظي خوش به نزديك او آمد




فرقة وهابیت چگونه به وجود آمد وعقایدش چیست؟

فرقة وهابیت چگونه به وجود آمد را به قتل برساند، چه مي گويي العاص و حجاج و بنی




شرح کامل ادبیات فارسی سوم انسانی

خاصي و بيهوده گويي كشيده شود مصری نپوشد و حجاج را به او خوش آمد گفت وپرسید




برچسب :