تناوب چیست ؟

 

نقش گیاهان علوفه ای در تناوب زراعی
زراعت گیاهان علوفه ای چه بصورت خالص و چه بحالت مخلوط گیاهان خانواده های گرامینه ولگومینوز بخش مهم خوراک دامهای کشور راتأمین می کند و هر قدر سطح کشت و میزان محصول این گیاهان افزایش یابد توانایی کشاورزان برای نگاهداری دامهای شیری وپرواری افزونتر و درنتیجه وضعیت معیشت آنها بهترو مهمتر از همه بنیه اقتصادی کشور تقویت می گردد. با وجود اینکه در بیشتر مناطق کشاورزی کشور زراعت یونجه و شبدر و سایر گیاهان علوفه ای معمول است ولی کاملاً مشخص است که سطح کشت و میزان برداشت آنها حتی برای نگاهداری همین تعداددام موجود نیز کافی نیست. با درنظر گرفتن این موضوع که نیازمندی های افراد کشور به گوشت، شیر و سایر فرآورده های دامی با افزایش جمعیت روزبروز اضافه می گردد. لازم است برای حفظ تعادل بین تغذیه دام وتولید محصول و جلوگیری از خطرکمیابی فرآورده های دامی اقدامات اساسی صورت گیرد و با انتخاب بذرهای اصلاح شده ، افزایش سطح زیر کاشت، احداث چراگاههای همیشگی و موقت، حفاظت از منابع موجود مثل چمن زارها، چراهگاهای طبیعی و همچنین بادر نظر گرفتن شرایط اقلیمی و جنبه های اقتصادی و گنجاندن زراعت این گیاهان درتناوب های زراعی توسعه داده و از این راه مشکل تغذیه دام و کمبود فرآورده های دامی که نتیجه آن سوء تغذیه و مشکلات بهداشتی است برطرف گردد.
کشت گیاهان علوفه وایجاد چراگاه درتناوب های صحیح زراعی ومصرف کود و سایر عملیات زراعی مزایای فراوانی دارد که عبارتند از ازدیاد و تجدیدمواد آلی خاک ، جلوگیری از فرسایش خاک، متوقف ساختن تشکیل و توسعه مسیل ها و آبکنده ها اصلاح خاک مزروعی و درنتیجه حل مشکلات حفاظت خاک و بسیاری مسائل دیگر... که با اجرای روش های صحیح می توان از یک سطح نسبتاً محدود مقدار محصول بیشتری بدست آورده و هزینه تولید یعنی دستمزد کارگر. هزینه ماشین آلات و غیره ... را در واحد سطح به حداقل رسانید هنگام برنامه عملیات کاشت گیاهان علوفه ای درتناوب زراعی باید در انتخاب گیاهان لگومینوز و گیاهان گرامینه ای که قرار است با هم مخلوط کاشته شوند دقت زیادی بعمل آید و آنهائی را در برنامه کاشت واردنمود که کشت آنها با هم مناسب باشد. هم چنین عوامل دیگری مانند احتیاجات کودی گیاه، نحوه آماده کردن بستر بذر وبالاخره مصرف نهائی علوفه را در نظر گرفت.
جای دادن گیاهان علوفه ای در تناوب زراعی و احداث چراگاه از گیاهان گرامینه و لگومینوز علاوه بر تأمین مواد غذائیلازم برای بهبود تغذیه دام و بهداشت انسان منافع و استفاده های دیگری دارد که به بخش کوتاهی از آن اشاره می شود.
- تولید و افزایش موادی حاصلخیز کننده مناسب برای خاک :
بقایای گیاهان علوفه ای که بوسیله شخم زیرخاک می شود ارزانترین و مفیدترین مواد حاصلخیز کننده برای خاک و گیاهانی است که پس از آن کشت خواهد شد. گیاهان لگومینوز دارای ریشه های عمودی بوده که پس از برداشت محصول و زیرخاک کردن آنها سریعاً پوسیده شده وموادآلی مناسبی به خاک افزوده می شود و باعث بهبود کیفیت فیزیکی و حاصلخیزی خاک می گردند. ریشه گیاهان گرامینه می توانند ازت فرام شده به وسیله گیاهان لگومینوز را جذب وترکیبات پایدار تولید نمایند. درصورتی که از مزرعه بجای برداشت علوفه بصورت چراگاه استفاده شود قسمت بیشتری از گیاهان درمزرعه باقیمانده و بعلاوه مواد دفع شده از دام نیز کود مناسبی است که باعث بهبود خاک و رشد بیشتر زراعت بعدی خواهد شد.
- زهکشی درون طبقات خاک :
در زراعت گیاهان علوفه ای هرکجا که امکان داشته باشد گیاهان لگومینوز رابا گرامینه بطور مخلوط می کارند. چون این دومکمل یکدیگرند ، ریشه های گیاهان لگومینوز در طبقه پایین خاک زراعی و ریشه های افشان گیاهان گرامینه در قشر سطحی خاک و ریشه های بعضی که بوته های بلند دارند تا عمق 8/1 متری خاک نفوذ نموده و با ایجاد خلل و فرج در طبقات خاک عمل زهکشی درونی خاک را انجام می دهند.
حفاظت خاک:
هزاران سال است که پوشش گیاهی، سطح اراضی و خاکها را محافظت کرده، آب و هوا و محیط طبیعی را بهبود بخشیده، زیستگاههائی برای حیوانات فراهم آورده و موجبات چرخش عناصر را مهیا ساخته است. زمانی که این پوشش از بین می رود نتیجه آن فرسایش و کاهش ارزش بهره وری اراضی است. فرسایش نتیجه ریزش باران و جاری شدن سیل در این اراضی است که پوشش گیاهی معمولاً انرژی جنبشی باران را پراکنده و ضعیف می کند.
در اراضی زراعی ترکیب گیاهان علوفه ای گرامینه و لگومینوز بهترین عامل حفاظت کننده خاک برای زمین هایی که در معرض فرسایش قرار دارند و هم چنین اراضی شیب دار بشمار می رود و میزان تأثیر برحسب نوع خاک ومقدار و شدت بارندگی و جریان آب متفاوت است. کاشت گیاهان علوفه ای در شیارهای موازی و نزدیک بهم سطح خاک را در برابر ریزش باران و آبشویی محافظت می نماید و مانع فرسایش خاک می شود و هر قدر پوشش گیاهی حاصله انبوه تر باشد از شدت جریان آب بهتر و بیشتر جلوگیری می نماید و نفوذ آب در خاک را زیادتر نموده و سطح خاک از ضربات مستقیم ریزش باران و جریان سیل و آبشویی و فرسایش حفظ می کند که متأسفانه در دهه های اخیر منابع طبیعی تجدید شونده بویژه مراتع بشدت تخریب شده است . از نظر درک اهمیت حفاظت خاک توجه داشته باشیم که تخریب و انهدام مراتع، کشور ما را با دشواریهای سهمگینی مانند سیل های ویرانگر ، کمبود آب شهرها، و بالاخره آلودگی محیط زیست روبرو خواهد کرد و فاجعه وقتی به حد نهایت می رسد که با خشکسالی های شدید نیز روبرو شویم که خدای ناکرده در آن صورت باید قحطی بیافرا را تجربه کنیم.
[دکتر محمد علی رستگار کتاب زراعت نباتات علوفه ای 1384]

 

 

نقش لگوم ها در تناوب زراعی
تناوب زراعی زمانی بعنوان پایه اساسی یک کشاورزی با ثبات به حساب می آمد و تنها راه موجود برای جلوگیری از به اتمام رسیدن ذخیره مواد غذایی خاک و بدست آوردن عملکردی نسبتاً زیاد و ثابت بود ولی پیشرفت تکنولوژی در کشاورزی باعث تجدیدنظر و توجیه تناوب زراعی از جنبه های مختلف گردیده و نظرات قدیمی در مورد ضروری بودن یک تناوب برنامه ریزی شده از نظر حفظ حاصلخیزی خاک و کارآئی بهترمصرف آب دیگر مورد قبول نیست.
بخصوص در زراعت دیم و درکشور ایران که قسمت اعظم آن جزءمناطق نیمه خشک بوده و دیمکاری از اهمیت زیادی برخوردار است . در زراعت دیم که کمبود رطوبت خاک باعث محدودیت مصرف کودهای شیمیایی می شود استفاده از گیاهان لگومینوز اقتصادی ترین راه حل این مشکل است و از آنجا که دامداری و محصولات دامی در مناطق دیم کاری از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشد . روش توأم دامداری و زراعت در این مناطق موجب افزایش محصول غله و بالاتر از آن احیاء دامداری می گردد. با همه اهمیتی که استفاده از گیاهان خانواده لگومینوز در تناوب دیم دارند ولی متأسفانه این روش ها در ایران مورد بررسی قرار نگرفته است.
[دکتر محمد علی رستگار کتاب زراعت نباتات علوفه ای 1384]

- تناوب غلات با لگومها در دیم کاری
نباتات خانواده لگومینوز بعلت دارا بودن ویژگی مربوط به تثبیت ازت ، احیاء خاک و تقویت میکروارگانیسم های خاک و در نتیجه افزایش حاصلخیزی آن در زراعت مدرندیم عامل عمده ای محسوب می گردند. زیرا سبب افزایش راندمان محصول غله و تولید علوفه می گردند. براین اساس از گیاهان علوفه ای این خانواده از قبیل یونجه ، شبدر و حبوبات در تناوب دیم غلات استفاده می شود. این روش در ممالک دیم خیز مشابه با شرایط کشور ما یعنی در کشورهای استرالیا و ترکیه عمل شده و نتایج موفقیت آمیز نیز داشته است. براساس تحقیقات انجام شده در کشور استرالیا با کشت یونجه وشبدرمقدار 70 کیلوگرم ازت و حدود 5000 کیلوگرم علوفه تر در هکتار بدست آمده است و بسیار بجا خواهد بود که از تجربیات و نتایج تحقیقات این کشورها در این زمینه استفاده شود البته ازنباتات علوفه ای این خانواده که به صورت خودرو می باشند در مناطق دیم خیز کشور ما وجوددارند بنابراین شناخت لگومهای بومی مناطق مختلف و اتخاذ روشهای مناسب در جهت حمایت از آنها به تنظیم تناوب مطلوب کمک می نمایند در غیر اینصورت می توان از بذور انتخابی خارجی با توجه به سازگاری آنها با مناطق مختلف در این زمینه استفاده نمود. گونه های متعدد یونجه و شبدرمورد استفاده دردیم کلاً مبدأ مدیترانه ای دارند که طی سالیان گذشته به دیگر نقاط جهان رفته است بطوریکه درنیم قرن گذشته در کشور استرالیا کاربرد لگومها در تناوب غیردیم صورت گرفته و تحقیقات ارزنده ای نیزدراین مورد بعمل آمده است. موضوع قابل توجه این است که نباتات علوفه ای فوق الذکر یکساله بوده و اغلب دارای بذور سخت می باشند که پس از پخش آن در خاک بعلت همین خاصیت در سال بعد از گندم نیز سبز می شوند و لزومی به بذرکاری مجدد نمی باشد و بدین ترتیب کشت یکسال در میان گندم یونجه بجای سیستم کشت یکسال در میان گندم و آیش با تمام محسناتی که دارد عملی می گردد.
[دکتر محمد علی رستگار کتاب زراعت نباتات علوفه ای 1384]

- محسنات و مزایای استفاده از لگومها در تناوب دیم
لگومها علاوه بر تأمین مواد غذایی دام که بصورت چرا و حتی برداشت علوفه نیز انجام می شود( چرای دام بخاطر پخش فضولات قابل اهمیت می باشد و از این طریق مقادیر متنابهی به مواد آلی خاک افزوده شده و در مصرف کود از ته نیز صرفه جویی می گردد که ارزش آن فوق العاده خواهد بود ) ریشه های آنها که به عمق خاک نفوذ می کنند موجب تکثیر وتقویت میکروارگانیسم ها و افزایش حجم خاک گشته و از نظر اصلاح خاک و تنظیم اسیدیته خاک مفیدو مؤثر می باشد. همچنین باعث حفظ رطوبت درعمق خاک می شود که خود موجب تسهیل عملیات زراعتی خواهد بود. علاوه بر این تثبیت خاک از نظر خطر فرسایش آبی و بادی و کنترل علفهای هرز به دلیل غالب بودن لگومها به سایر نباتات علوفه ای از دیگر محسنات آنها است ( در زراعت آبی نیز برای کنترل علفهای هرز از کشت متراکم یونجه و بخصوص شبدر استفاده می شود) و در مجموع با استفاده از کاربرد لگومها درتناوب زراعت دیم بودن آیش علاوه بر دستیابی به یک محصول خوب و مطمئن غله و علوفه به تولید فرآورده های دامی که برای اقتصاد کشور حیاتی است کمک شایانی خواهد شد که امید است هرچه زودتر این مهم در مناطق مساعد و دیم زارهای کشور عملی شده و شاهدنتایج آن باشیم.

 

 

نقش تناوب در پویایی جوامع علفهای هرز
در طی فرآیند تکامل کشاورزی، انسان و سیستم های زراعی تأثیر زیادی در شکل گیری و تکامل علفهای هرز داشته و آنان را به عنوان جزء جدایی ناپذیر مجموعه زراعی درآورده است. در حال حاضر راههای مختلفی برای مبارزه و کاهش اثرات علفهای هرز در الگوهای کشت به کار گرفته می شوند که از جمله می توان به راهکارهای شیمیایی (علفکش)، فیزیکی (آتش )، مکانیکی (شخم)، بیولوژیکی (دشمنان طبیعی) و زراعی (تناوب، تاریخ کاشت، آرایش کشت و تراکم) اشاره کرد. اجرای تناوب به لحاظ مکانی و زمانی، از جنبه های مختلفی بر پویایی جوامع علفهای هرز تأثیر می گذارد. تناوب در مکان همچون کشت مخلوط گیاهان یا ارقام مختلف و یا استفاده از گیاهان همراه، با کاهش رشد یا جمعیت علفهای هرز در گیاهان زراعی( عمدتاً به جهت رقابت برای منابع طبیعی) از تثبیت آنان ممانعت خواهد نمود .از سوی دیگر تناوب در بعد از زمان یا کاشت متوالی نیز شرایط محیطی را به نحوی برای علف هرز نامساعد می نماید (برای مثال از طریق آللوپاتی یا ممانعت از انجام دوره مجدد زایشی) که جوامع علفهای هرز به طور مداوم تحت شرایط ناپایدار ونامساعد محیطی قرار می گیرند. از جملۀ این روشها می توان به استفاده از گیاهان پوششی، گیاهان خفه کننده، سیستم کشت پس و پیش ، استفاده از مالچ زنده، حضور گیاهان گیرنده، آیش و نهایتاً سیستم های کشت دوگانه یا سه گانه اشاره نمود.
در حال حاضر پیشرفتهای زیادی در رابطه با کنترل علفهای هرز در گیاهان زراعی استراتژیک، همچون گندم صورت گرفته است. بیشتر علفهای هرز برگ پهن یکساله به طور کافی توسط علفکش های شیمیایی کنترل می شوند اما به هرحال وجود برخی گونه های یکساله ای که به علفکش ها مقاومت داشته یا درطول زمان مقاومت یافته اند، همچنان مشکل ساز می باشند، به طور مشابه علفهای هرز چندساله نیز همچنان مشکل مهمی در تولید گندم به شمار می روند. اما مشکل اصلی، وضعیت جوامع علفهای هرز برگ باریک مانند چاودار یا یولاف وحشی و نیز بروموس در گندم است. در حال حاضر فقط چندعلف کش ثبت شده که قادرند به طور انتخابی علفهای هرز برگ باریک را در گیاهان برگ باریک کنترل کنند. بنابراین تولید کننده بایستی راهکارهای مدیریتی دیگری رانیز برای به حداقل رساندن حضور علفهای هرز برگ باریک یکساله درنظر بگیرد. برخی از چنین روشهایی می تواند شامل نحوۀ قرارگرفتن کود، افزایش تراکم گیاه اصلی ( تاحد قابل قبول )، باریکتر نمودن فواصل بین ردیف واستفاده از ارقامی با سرعت رشد زیاد و توان بسته شدن سریعتر کانوپی، باشد. اما به نظر می رسد کنترل علفهای هرز زمانی بهینه خواهد بود که استراتژیهای مختلف با یکدیگر ترکیب شوند. استفاده از گیاهان رقابت کننده درترکیب با کاربرد علفکش به همراه مؤثرترین روش شخم، کنترل علفهای هرز را بهینه خواهد کرد.(جدول11). براساس نتایج جدول، تراکم بذر علف هرز یولاف وحشی در خاک با کاربرد علفکش در طی سه سال در تک کشتی جو از 18 میلیون به 5 میلیون درهکتار رسیده است. اما در شرایط تک کشتی گندم فقط تا حد 11 میلیون در هکتار کاهش یافته است. بدون کاربرد علفکش ذخیره بذر یولاف وحشی عموماً در تک کشتی مداوم گندم و کتان افزایشی، در شرایط حضور چاودار کاهشی و با گیاهان جو بدون تغییر می باشد. این نتایج علاوه بر اینکه اهمیت ترکیب تیمارهای مختلف را برای به حداکثر رساندن فرایند کنترل نشان می دهد، بیانگر تفاوت ذاتی گیاهان زراعی در قدرت کنترل کنندگی علفهای هرز نیز می باشد. البته به لحاظ اینکه هر گیاه زراعی علفهای هرزمخصوص خودش را داراست، به نظر می رسد کاشت مداوم یک گیاه(برای مثال برنج) همراه با کاربرد تعداد محدودی از علف کش های اختصاصی، ازیک سو موجب ایجاد سازگاری در برخی علفهای هرز نسبت به سموم علف کش شده و از سوی دیگر باعث تغییر در غالبیت گونه های علفهای هرز از یکساله به چندساله در این سیستم ها خواهد شد. بنابراین تناوب و حضور گیاهان مختلف زراعی نه تنها باعث کاهش جمعیت علفهای هرزمقاوم و سازگار به شرایط تک کشتی مداوم خواهدشد، بلکه سودمندی عملکرد حاصل از کاربرد تناوب می تواند نتیجۀ وجود اثرات تجمعی و افزایش دهندۀ عملکرد همچون کاهش قدرت رقابت علفهای هرز با گیاهان زراعی و یا استفاده بهتر گیاهاز منابع فیزیکی شیمیایی محیط،باشد.

جالب است که اثر تناوب حتی در مناطقی که الگوهای تناوبی محدودی قابل اجرا می باشد، مانند آنچه در جدول12 ارائه شده ، باز هم مشهود است. بیشتر مزارع سطوح کمی از پوشش علفهای هرز را به خصوص در طی مراحل اولیه رشد گیاهان دارا می باشند. به علاوه، کمتر از 12% از کل پوشش علف هرز، تا مرحله پر شدن دانه ذرت تداوم یافته است. به طور معمول در روش فشرده سازی الگوی کشت، تولیدکنندگان عموماً راهکارهایی را جهت کسب حداکثر تولید محصولات زراعی درواحد منابع کمیاب هر منطقه (مانند واحد سطح زمین زراعی) به کار می گیرند که به واسطه اجرای این عملیات، پوشش علفهای هرز در سطوح پایینی حفظ گردد. براساس جدول12، بیشتر مزارع در 4 هفته پس از کشت تقریباً خالی از علف هرز می باشند که نشان دهنده آگاهی کشاورزان از زمان مطلوب مبارزه با علفهای هرز(دوره بحرانی ) می باشد. با گذشت زمان، شرایط برای جوانه زنی و گسترش علفهای هرز بهبود یافته و در بسیاری از الگوهای کشت، پوشش علفهای هرز در 8 هفته پس از کاشت، افزایش یافته است. به نظر می رسد این افزایش با میزان کربن آلی خاک ، کاربرد کود نیتروژنه و تواتر حضور گیاهان غیرغلات در طی سه سال آخر توالی گیاهان زراعی در ارتباط باشد. متغیرهای دیگری همچون نوع کانوپی گیاه زراعی و دربرخی موارد کشت مخلوط، اثر معنی داری بر پوشش علفهای هرز نشان نمی دهند. جالب است که مقدار کود نیتروژنه مصرفی همبستگی منفی با پوشش علف هرز در مرحله 8 هفته پس از کاشت دارد . احتمالاً روش کاربرد کود به نحوی بوده که گیاهان زراعی بهتر از جوامع علف هرز از آن استفاده نموده اند. طبیعی است دراین شرایط توسعه مناسب کانوپی گیاه، قدرت رقابت گیاه زراعی را نسبت به علف هرز افزایش داده و باعث سایه اندازی بر علفهای هرز شده است. این همبستگی منفی با حضور گیاهان غیرغلات در سه سال آخر، نشان دهندۀ سودمندی تناوب گیاهان زراعی در کاهش یا متوقف کردن حضور علفهای هرز است.
این موضوع به تعبیری بیانگر آنست که عوامل مرتبط با کوددهی (حاصلخیزی) ونوع سیستم زراعی یا الگوی کشت (فشرده- معمولی ،دارای غلات یا بدون غلات) و نیز تاریخچه زراعی هر منطقه نقش تعیین کننده ای در نحوۀ حضور جوامع علفهای هرز خواهندداشت. بنابراین با توجه به سیستم های غالب کشت فعلی، دور از انتظار نمی باشد که جوامع علفهای هرز با افزایش فشردگی استفاده از زمین زراعی (تک کشتی پرنهاده) و حتی در الگوی کشت با غالبیت یک یا چند گونه گیاهی مشابه به لحاظ بتانیکی ، بسیار تخصصی شده باشند. اما در هر حال به لحاظ قدرت سازگاری بالای جوامع علفهای هرز، تأثیر روشهای زراعی بر علیه علفهای هرز یکسان نخواهد بود. دراین رابطه دیده شده که افزایش سهم حضور گیاهان غیرغلات دریک الگوی زراعی با غالبیت گیاهان غلات، هم از کل فشار علفهای هرز و هم از اهمیت برخی گونه های علف هرزی کاسته است. اما در مقابل بر اهمیت گونه های دیگری از علفهای هرز، به واسطه افزایش سهم حضور گیاهان غیرغلات نسبت به گیاهان غلات، افزوده شده است.
بنابراین نوع روش مطلوب کنترل علفهای هرز عمومی نبوده و بایستی برای هر منطقه یا ناحیه زراعی روش مناسب انتخاب شود. برای مثال در نواحی دارای کشاورزی فشرده، روش مطلوب در حقیقت روشی است که هدف آن کاهش هزینه های کنترل علف هرز باشد ( به جای جبران کاهش عملکرد ناشی از اثرات منفی علفهای هرز). این فرایند نیازمند توجه بیشتر به آندسته از علفهای هرزی است که مشکل ساز بوده یا به عبارت دیگر حذف آنان از سیستم زراعی مشکل می باشد. لذا اهمیت نسب گونه های مختلف علف هرز بستگی به نوع سیستم زراعی (الگوی کشت) خواهد داشت. دراین خصوص به تجربه ثابت شده که توالی گیاهان غیر غلات با گیاهان غلات از فشار علفهای هرز کاسته وشیوع یا فراوانی برخی گونه های علف هرزی را نیز کاهش می دهد. به نظر می رسد حتی جایگزین شدن الگوی تناوب گیاهان زراعی به جای سیستم کشت مخلوط با غالبیت گیاهان غلات نیز احتمالاً باعث کاهش بیشتر شیوع علف های هرز و همچنین تغییر در ترکیب جمعیتی علف هرز خواهد شد. علاوه بر این اثرات مستقیم، برخی از گونه های علف هرز اثرات غیرمستقیم مهمی بر پایداری الگوهای کشت دارند. برای مثال یک گونه علف هرز ستاریا می تواند میزبان جایگزینی برای برخی بیماریهای ویروسی ذرت باشد(وبر و همکاران، 1995).
مطالعات نشان می دهد که اثر سیستم های تناوبی بر تغییر جوامع و کمیت علفهای هرز در طول زمان روند ثابتی نخواهد داشت. تناوب شش ساله برنج – ذرت- سویا- برنج- ذرت – سویا رادر نظر بگیرید. با اینکه این الگوی توالی در حقیقت اجرای 2 دورۀ یک تناوب سه ساله ( با سه گیاه زراعی مختلف ) می باشد، با اینحال تغییر فلور علف هرز در این توالی یکسان نیست. برای مثال وزن خشک علف هرز علف خرچنگ و علف غاز در طول زمان نوسان داشته ولی در کل دورۀ اجرای تناوب روند آن کاهشی است. در مقابل علف هرز ایچ گراس که درابتدای تناوب وجود نداشته، در مراحل بعدی افزایش و نهایتاً در انتهای تناوب شکل غالب فلور علف هرزی شده است. مشابه همین حالت ولی با کمیت کمتر را می توان درمورد علف هرز کاملینا نیز مشاهده کرد. در حقیقت طیف گونه های علفهای هرز مزرعه به تدریج در طول دوره تناوب تغییر یافته است. نکته با اهمیت دیگر، افزایش مجموع بیوماس علفهای هرز در طی تناوب می باشد. به عبارت دیگر با اجرای شش ساله این نوع توالی گیاهان زراعی، بیوماس کل علفهای هرز(صرفنظر از نوع جمعیت گونه های غالب درطول زمان) افزایش یافته است. به علاوه، در بین گیاهان زراعی برای هر دورۀ توالی سه ساله و با توجه به شکل، بیوماس کل علفهای هرز درگیاهان سویا و برنج بیشتر از ذرت می باشد. این مسئله از دو بعد قابل بررسی است. یک احتمال این است که گیاه برنج به جهت حالت غرقابی باعث کاهش بیوماس علفهای هرز در گیاه بعدی خود یعنی ذرت شده است. به عبارت دیگر برنج اثر مثبتی بر پویایی علفهای هرز در گیاه بعدی (ذرت ) داشته است . اما از جنبۀ دیگر به لحاظ اینکه ذرت یک گیاه ردیفی تابستانه است احتمالاً شرایط را به نحوی نامطلوب کرده که باعث وفور کمیت علفهای هرز در گیاه بعدی تابستانه (سویا ) شده است( استقرار متوالی دو گیاه ردیفی).
حال چنانچه بخواهیم تغییرات فلور علفهای هرز را به لحاظ گونه های گیاهی بررسی کنیم باید اشاره شود که تفاوت در گونه های علف هرزی در طول شش سال، صرفاً نمی تواند تحت تأثیر نوع گیاه زراعی صورت گرفته باشد؛ بلکه بایستی سایر عواملی مدیریتی همچون سموم علفکش را نیز در این تغییر دخیل دانست. در این خصوص کاربرد علفکش متولاکلر (Metolachlor) علفهای هرز برگ پهن ،کاملینا و بیشتر گراسهای یکساله را در ذرت و سویا کنترل کرده است. ولی از آنجا که علف هرز ایچ گراس به این علفکش مقاوم بوده لذا زمانیکه قدرت رقابت کنندگی سایر گونه های علف هرز نسبت به این علف هرز در نتیجه کاربرد علفکش کاهش می یابد، طبیعتاً علف هرز ایچ گراس شکل غالب علف هرزی سیستم زراعی می گردد. مشابه چنین وضعیتی برای غالبیت علف هرز کاملینا در برنج وجود دارد. اما نکته قابل توجه حذف علف هرز اویارسلام در این الگوی تناوبی است. به طوریکه این علف هرز در ابتدای تناوب حضور دارد اما در انتها، احتمالاً هم به دلیل نوع توالی گیاهان زراعی و هم به دلیل تأثیر انواع سموم علفکش، از جمعیت علفهای هرز این سیستم تناوبی حذف شده است . تغیر آرام طیف گونه های علف هرز به نحوی است که یک علف هرز در سه گیاه دورۀ اول و علف هرز دیگری در سه گیاه دورۀ دوم، نسبت به سایرین غالبیت بیشتری دارد. بنابراین به نظر می رسد نوع توالی گیاهان زراعی و سموم علفکش تأثیرات یکسانی بر علفهای هرز نداشته باشند. به عبارت دیگربا هر تغییر در نسبت حضور گیاهان مختلف درتناوب ، اثرات تجمعی توالی گیاهان زراعی نیز تغییر می یابد. برای مثال درتناوب قبلی، غلات به نسبت یک دوم و بقولات به نسبت یک دوم حضور داشتند . حال با اضافه شدن گیاهان روغنی (کلزا) یا لیفی (پنبه ) یا تغییر درنوع عملکرد اقتصادی (دانه – علوفه ) باز هم پویایی جوامع علفهای هرز تغییر خواهد کرد. نمونه ای از چنین تأثیرات متفاوتی را می توان در اجرای سه تناوب که در جدول13 ارائه شده مشاهده کرد.

خصوصیات متفاوت بتانیکی (برگ باریک – برگ پهن، ریشه عمیق – ریشه سطحی ) و زراعی (مقدار کود، نوع سم ، تاریخ کاشت و تراکم ) از عوامل اصلی تأثیرگذار بر بیوماس علفهای هرز می باشند(علاوه بر قدرت رقابتی خاص هرگیاه زراعی). براساس جدول 13 ، بیوماس علفهای هرز درکلزا نسبت به سایر گیاهان زراعی از کمیت بیشتری برخوردار می باشد. هرچند که رابطه مشخصی بین بیوماس علفهای هرز و میزان نیتروژن دیده نمی شود. درمجموع بیوماس علفهای هرز اغلب با افزایش مقدار کود نیتروژنه، کاهش یافته است. اما در مقابل تفاوتهای آشکاری بین تناوبهای گیاهان زراعی دیده می شود. به طوریکه بیشترین بیوماس علف هرز در تناوب (ب) وجود دارد. این تفاوتها محدود به شاخص بیوماس علف هرز نبوده بلکه نوع جوامع فلور علف هرزی نیز تحت تأثیرالگوی توالی و نوع گیاه زراعی قرار گرفته است. با توجه به اینکه اساساً فلور علفهای هرز گیاهان پاییزه با فلور علفهای هرز بهاره متفاوت می باشد اما پدیدۀ جالب ، تأثیرگذاری نوع گیاه زراعی بر تغییر جایگاه زمانی حضور علفهای هرز است. انتظار این است که گونه های بهاره در گیاهان زراعی پاییزه کمتر یافت شوند. این وضعیت برای کلزای پاییزه وجود دارد، به نحوی که هیچ گونۀ بهارۀ علف هرز در آن دیده نمی شود. اما این شرایط برای گندم پاییزه صادق نیست. این تفاوت ممکن است به این دلیل باشد که یا پوشش کانوپی گیاهان گندم تراکم کمتری داشته و یا اینکه پوشش کانوپی گندم نسبت به کلزا دیرتر بسته شده است ( البته آماده سازی زودتر زمین در کشت کلزا نسبت به گندم نیز احتمالاً باعث حضور بیشتر علفهای هرز پاییزه در گیاه قبلی می شود.) بنابراین اگرچه در کلزا بیوماس علف هرز، بیشتر می باشد ولی در مقابل فلور علف هرز (بهاره - پاییزه) در گندم از تنوع بیشتری برخوردار است. بنابراین به نظر می رسد استراتژی زمان جوانه زنی (بهاره- پاییزه ) عامل اصلی تفاوت در فلور علفهای هرز گیاهان زراعی نمی باشد.
واقعیت این است که کشت متوالی گیاهان زراعی با ویژگیهای متفاوتی همچون تاریخ کاشت، زمان رسیدگی، قدرت رقابت کنندگی، مدیریت خاک و سایر عوامل زراعی ، پتانسیل جوانه زنی و رشد ونمو گونه های علف هرز را در مدت زمان کمتری کاهش خواهد داد . البته کاربرد برخی نهاده های مؤثر زراعی همچون سموم علفکش و کود نیتروژنه، از اثر عامل تناوب بر جوامع علفهای هرز می کاهد. چنین اثر تناوبی که دراینجا مورد تأکید قرار می گیرد در واقع مجموعه ای پیچیده از عوامل زیستی و غیر زیستی زراعی می باشد. برای مثال بیوماس بیشتر علفهای هرز در تناوب (ب) نسبت به توالی (الف) احتمالاً به جذب بیشتر نور توسط شبدر در مقایسه با گراسها بوده است. در این شرایط طبیعتاً نور کمتری برای جوانه زنی علفهای هرز درتناوب (ب) مهیا خواهد بود. به علاوه، مخلوط گیاهان گراس و بقولات، تمایل به رشد مجدد بهتری پس از قطع شدن داشته و شکاف ایجاد شده در کانوپی را سریعتر از الگوی مخلوط گراسهای علوفه ای پر می کنند. این بهبود شرایط رشد، نتیجه اثرات همکاری متقابل مثبت بین گراسها و بقولات می باشد. وجود کانوپی نامطلوب در توالی (ب) در ادامه نیز منجر به استقرار ضعیف گیاهان کلزا پس از گراسهای علوفه ای و بهبود در جوانه زنی و حضور علفهای هرز در گیاهان کلزا شده است. بنابراین مجموعۀ این عوامل (البته احتمالاً عوامل ناشناخته و مؤثر دیگری همچون پویایی جوامع میکروبی خاک نیز در این فرایند دخیل می باشند ) اثر تناوب را برای توالی (الف) بازدارنده تر از توالی (ب) کرده است. به علاوه به لحاظ اینکه از 4 گونه علف هرزی که به تعداد زیاد در کانوپی کلزا وجود دارند، فقط یکی شکل غالب در گندم بوده و هیچکدام در یولاف غالب نمی باشند، احتمال می رود که مشکل علف هرز به خودی خود از یک گیاه زراعی به گیاه زراعی دیگر منتقل نخواهد شد(اندرسون و میلبرگ، 1996).
دو گیاه زراعی جو ونخود را در نظر بگیرید ، گزارش شده که این دو گیاه به لحاظ پتانسیل بالای رقابت کنندگی چنانچه در تناوب وارد شوند به رغم مواجه شدن با پوشش متراکمی ازعلفهای هرز یکساله ، قادر به تولید عملکرد بذر مناسبی خواهند بود. این رفتار احتمالاً در ارتباط با بزرگی اندازه بذور این گیاهان در مقایسه با بذور علفهای هرز می باشد. این مزیت موجب خواهد شد که گیاهان فوق سریعتر و بهتر از علفهای هرز رشد کرده و غالبیت بیشتری در استفاده از منابع فیزیکی محیط داشته باشند (استنتون ، 1984) . البته تأثیر این گیاهان زراعی بر علفهای هرز همیشه یکسان نخواهد بود. رشد علفهای هرز در گیاه جو به علت بهره وری بیشتر این گیاه در استفاده از رطوبت و نور (علاوه بر بزرگتر بودن بذور جو) درمقایسه با علفهای هرز و همچنین متراکم بودن کانوپی جو نسبت به نخود ، کمتر از شرایط حضور گیاه نخود می باشد. بنابراین کشت گیاهان زراعی با قابلیت رقابت کنندگی زیاد در الگوی تناوب در زمان (کشت دوگانه) و مکان (کشت مخلوط ) علاوه بر کاهش قدرت باروری علفهای هرز ، فلور جمعیتی غالب آنها را نیز تغییر خواهد داد. تحقق این اثرات هم به میزان پتانسیل غالبیت گیاه زراعی و هم به چگونگی تنوع موجود در سیستم زراعی بستگی دارد(ماهلر و لایبمن ، 1987).
خوشبختانه تحقیقات زیادی در رابطه با اثر تناوب بر پویایی جوامع علفهای هرزصورت گرفته است. برای نمونه در تناوب 6 سالۀ ذرت- جو- چغندرقند- ذرت – جو – چغندرقند (دو دورۀ توالی سه ساله) پس از اولین سال میزان کاهش بذور علفهای هرز تاج خروس وحشی و سلمه به ترتیب 34 و22% بود. سپس کاهش معنی داری تا سال چهارم دیده نشد ولی نهایتاً در سال ششم کاهش درتعداد بذور علف هرز به 99 و 91% رسید . با آنکه اثر کاهندۀ توالی گیاهان زراعی در طول زمان با شدت و ضعف همراه است.( اثر نوع گیاه زراعی) اما به نظر می رسد یکسان بودن جمعیت علفهای هرز درانتهای تناوب دلیلی باشد بر اینکه اثر تناوب ( به عبارت دیگر اثرات تجمعی و اثرات متقابل تناوب )توانسته اثرات گیاهان ضعیفتر را جبران نماید. با توجه به شکل * اگرچه ما انتظار داریم که پتانسیل مشکل علفهای هرز در سطوح متوسط کاربرد علفکش (سیستم 1) در هر گیاه زراعی بیشتر باشد ولی این طور نیست. به طوریکه پتانسیل جمعیت علفهای هرز برای هر دو سیستم مدیریت علف هرز(متوسط و شدید) تقریباً مشابه می باشد. هرچند که جمعیت اندکی از علفهای هرز در گیاهان چغندرقند و ذرت نسبتبه جو تحت تأثیر شرایط کنترلی قرار نگرفته اند.
نکته جالب توجه دیگر در شکل * ، تفاوت واکنش گیاهان زراعی به نوع روش کنترل است. در طی مدت 6 سال اجرای تناوب، تعداد بذور علفهای هرز در چغندرقند با سیستم فشرده، همواره کمتر از سیستم متوسط می باشد. اما برعکس، واکنش ذرت به سیستم متوسط کنترل، بهتر بوده و گیاه جو رفتار میانه ای دارد. به نحوی که در ابتدا روش متوسط و در انتها روش فشردۀ کنترل، بذر کمتری در محیط باقی گذاشته اند. این تفاوتها در واقع بیانگر تأثیر تناوب در درازمدت و نوع گیاهان زراعی در کوتاه مدت می باشد (شوایزر و زیمدال ، 1984) . اثر کوتاه مدت گیاهان زراعی که به آن اشاره شد به نظر برخی پژوهشگران عمدتاً تحت تأثیر دو عامل رقابت و آللوپاتی است. برخی گیاهان زراعی به واسطه قدرت رقابتی بیشتر و بدون اینکه عملکرد گیاه کاهش یابد،علفهای هرز را کنترل می کنند (مانند تأثیرذرت بر علف هرز مرغ). البته این رفتاردوطرفه است؛ به طوریکه درمواردی هم علفهای هرز برگیاه زراعی تأثیر رقابتی می گذارند(مانند تأثیرپذیری گندم از علف هرز تاج خروس وحشی و پیچک ). عامل مهم دیگری که از مکانیسم های تأثیرگذاری گیاهان زراعی بر علفهای هرز محسوب می شود، ویژگی آللوپاتی است؛ برای مثال اثر گندم برسلمه ، ذرت برسلمه و کاهوی وحشی و نیز بادام زمینی بر تاج خروس وحشی.
[دکتر امیر آینه وند کتاب تناوب زراعی انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد 1384]
اهمیت کشت گیاهان علوفه ای در تناوب های زراعی

اهمیت کشت گیاهان علوفه ای از نظر اصلاح زمین های زراعتی وتوسعه دامپروری و اهمیت نقش گیاهان علوفه ای در تغذیه دام و در نتیجه تأمین احتیاجات انسانی به فرآورده های دامی، غیرقابل انکار است . ولی متأسفانه درکشور مابه گیاهان علوفه ای در مقایسه با ، سایر محصولات زراعی ، کمتر توجه شده است که عدم توجه لازم به افزایش کمی و کیفی علوفه از یک سوموجب کمبود گوشت و مواد لبنی و پایین آمدن کیفیت آنها شده و از سوی دیگر فشار دام بر مراتع، به نابودی بخش عظیمی از پوشش گیاهی موجود و فرسایش خاک انجامیده است . و جا داردبخصوص در کشور ما که با رشد سریع جمعیت و کمبود مراتع غنی روبروست بذل توجه بیشتری به کشت محصولات علوفه ای با شیوه علمی مبذول گردد.
در سالهای اخیر افزایش قیمت غلات بخاطر بحران انرژی موجب شده که بر اهمیت استفاده از علوفه تأکید زیادتری بعمل آید زیرا مصرف غلات که می تواند برای انسان در حال افزایش مصرف گردد دیگر ممکن است مصرف آن برای دام میسر نباشد.
مراتع و چراگاهها قابلیت تولید غیرمستقیم پروتئین ها و چربیها از طریق دام ها را بسیار بیشتر و با صرفه تر از دیگر بخش های کشاورزی دارند ودرجهانی با جمعیت سریع الرشد چنین منابع ارزشمندی مستلزم مطالعه دقیق، ارزیابی و شناخت بیشتر است و با توجه براینکه زراعت گیاهان علوفه ای به تعداد کارگر و هزینه زیاد احتیاج نداشته و دارای مزایایی نیز می باشد می توان زراعت آنها را در سطح وسیعی گسترش داده و بهره برداری از دام و درنتیجه تولید مواد غذایی و تهیه کود لازم را برای مصارف کشاورزی توسعه داد[دکتر محمد علی رستگار کتاب زراعت نباتات علوفه ای

 

الگوی کشت مضاعف و عملکرد گیاهان زراعی

سیستم های زراعی در واقع نوعی معماری زمانی – مکانی عوامل تولید می باشند که در آنها گیاهان زراعی به نحوی استقرار می یابند که علاوه بر استفاده بهینه از نهاده های طبیعی و مصنوعی، یا به وجود آوردن واکنشهای متقابل دوگانه و چندگانه نهایتاً باعث بهبود بهره وری در ساختار سیستم زراعی خواهند شد. الگوی کشت مضاعف در حقیقت نوعی تناوب درزمان است که با فشرده تر کردن تولید محصولات زراعی ضمن اجرای تنوع در کشت باعث افزایش بهره وری از زمین، کارگر و سرمایه ثابت نیز خواهد شد.

کشتهای دوگانه (ویا سه گانه ) را بسته به شرایط محیطی و زراعی اساساً به سه گروه دانه ای – دانه ای ( که درآن ارقام هر دو گیاه معمولاً زودرس هستند)، دانه ای – علوفه ای ( که معمولاً گیاه دانه ای رقم پر محصول و دیررس بوده ولی گیاهان علوفه ای زودرس و با تعداد چین کم می باشند.) و علوفه ای – علوفه ای ( که امکان اجرا در عرضهای جغرافیایی بالا رانیز دارد ) طبقه بندی می کنند. در بسیاری از مناطق زراعی مسئله مهم درکشت دوگانه، زمان احتمالی وقوع اولین یخبندان زمستانه و خسارت ناشی از آن برای گیاهان دانه ای تابستانه می باشد . در پژوهشی با مقایسه سیستم کشت مضاعف نخود- گندم (بقولات- غله ) ، برنج – جو(غله – غله ) و ذرت علوفه ای – گراس علوفه ای (علوفه – علوفه ) اظهار شده که تولید ناخالص سیستم علوفه – علوفه از سایر الگوهای کشت بیشتر و سیستم غله – غله از همه کمتر بوده است. درعین حال، همین ترتیب در مورد میزان کل تنفس گیاهی (شاخصهای فیزیولوژیکی ) نیز صادق بود. به طوریکه بیشترین تولید خالص را سیستم علوفه – علوفه و کمترین را سیستم غله – غله دارا بودند.اما در مقابل بیشترین میزان تولیددانه در سیستم غله – غله دیده شد (کویی زومی و همکاران، 1990).

واقعیت این است که در بهره وری الگوهای کشت مضاعف، گیاهان علوفه ای نقش مهمی در خصوص افزایش کل تولید محصولات زراعی دارا می باشند. زیرا این گیاهان هم از ضریب جذب نور(به دلیل سطح برگ بیشتر ) و هم از ضریب تبدیل نور به ماده خشک بالاتری برخوردار می باشند. براساس برخی نتایج به ازای هر واحد نور جذبی، بقولات 1 گرم، غلات 5/1-3/1 گرم و گیاهان علوفه ای 3/2 -2 گرم ماده خشک تولید کرده اند. بنابراین بدیهی است که ورود یک گیاه علوفه ای در سیستم کشت دوگانه، تولید ماده خشک و کارآیی استفاده از نور خورشید و نیز تبدیل نور به ماده خشک کل سیستم را افزایش خواهد داد.

دریک مطالعه انجام شده برروی اثرات متقابل عوامل محیطی ( نور-حرارت) و نحوه رشد گیاهان زراعی ذرت و چاودار در کشت دوگانه، نکته جالبی مورد توجه قرارگرفته است (تولنار و همکاران، 1992). مطلب این است که اگرچه حداکثر تجمع ماده خشک ذرت در شهریور ماه بوده ولی جذب بیش از 80% نور خورشید توسط ذرت در اواسط تیر ماه صورت می گرفته است. لذا در چنین شرایط طبیعی است که بخش عمده ای از نور خورشید توسط گیاهان ذرت درالگوی تک کشتی مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. از آنجا که تجمع ماده خشک در چاودار زمستانه عمدتاً در اوایل فروردین تا اواسط خرداد ماه صورت می گیرد، لذا توزیع زمانی تولید فیتوماس در چاودار می تواند مکمل تولید فیتوماس ذرت در قالب یک الگوی کشت مضاعف باشد. در عمل نتایج حاصله جالب توجه بود، به طوریکه حداکثر فیتوماس سالانه در توالی کشت مضاعف چاودار –ذرت بیشتر از شرایط تک کشتی ذرت بود. اما مجموع ماده خشک تولیدی در توالی کشت دوگانه از مجموع ماده خشک هر کدام از تک کشتیهای چاودار و ذرت کمتر می باشد. زودرس بودن یک یا هر دو رقم گیاهان فوق ویا احتمالاً اثرات آللوپاتیک چاودار بر ذرت(برای رفع آن یک دوره آیش 2 تا 3 هفته ای بین دوکشت متوالی پیشنهاد شده است) از دلایل این تفاوت می باشند.

باید توجه داشت که نوع کاربرد و اهداف حضور گیاهان علوفه ای نیز بر کل تولید محصول زراعی تأثیر گذار خواهد بود. برای مثال زمانیکه گیاهان علوفه ای ارزن مرواریدی ، ارزن دم روباهی، سورگوم علوفه ای و شلغم علوفه ای به ترتیب با اهداف قصیل، هیلاژ ، سیلاژ و چرا به عنوان گیاهان کشت دوم پس از گندم زمستانه و جو کشت شدند، دیده شد که سورگوم علوفه ای پس از گندم بیشترین علوفه تر و ماده خشک را تولید کرد. با اینکه درصد پروتئین این گیاه از سایر گیاهان علوفه ای کمتر بود، ولی به علت عملکرد بالای ماده خشک تولیدی، کل عملکرد پروتئین درواحدسطح آن نیز از سایر گیاهان علوفه ای بیشتر گردید. همچنین شلغم علوفه ای به علت نسبت بالاتر سطح برگ ، بیشترین درصد علوفه برگی و قابلیت هضم ماده خشک را در مقایسه با سایر گیاهان دارا بود. مزیت مهم شلغم علوفه ای نسبت به سایر گیاهان علوفه ای یکساله تابستانه، امکان مصرف مستقیم آن توسط دام و فراهمی علوفه تازه در اوایل تابستان می باشد.

جدول 7 : اثرالگوی کشت مضاعف برعملکرد و اجزای عملکرد گیاهان دانه ای

گیاه اول

گیاه دوم (دانه ای)

عملکرد بذر (بوشل در ایکر)

تراکم گیاهی (1000 در ایکر)

روز تا گلدهی (تعداد)

جو

(علوفه )

ذرت

کلزا

سورگوم

سویا

2416

107

4041

1316

41

240

73

136

46

36

57

42

گندم

(دانه )

ذرت

کلزا

سورگوم دانه ای

سویا

1350

335

906

701

41

288

70

128

46

34

61

40

[منبع: مومار و مادر، 1991].

استفاده از ارزنها به علت کوتاهی دوره رشد و همچنین درصد بالاتر پروتئین در مقایسه با سورگوم برای مناطقی که فاصله زمانی محدودی بین دو کشت متوالی دارند، به شرط اقتصادی بودن، مناسب خواهد بود. چنین شرایطی برای گیاهان دانه ای نیز وجود دارد. به طوریکه سورگوم دانه ای و سویا پس از جو علوفه ای و گیاه کلزاپس از گندم دانه ای بیشترین عملکرد بذری راتولید کردند.(جدول 7)

همانند وضعیت تناوب، در شرایط کشت مضاعف نیز پویایی عملکرد گیاهان ذرت و سورگوم در منابع مختلف ، متفاوت بیان شده است. برای نمونه دیده شده عملکرد گندم در کشت مضاعف شدیداً تحت تأثیرگیاه اول قرار گرفت به طوریکه بیشترین عملکرد دانه گندم به ترتیب پس از گیاهان سویا، آفتابگردان، ذرت و سورگوم حاصل شده است. حجم زیاد ترکیبات کربنی بقایای سورگوم عامل اصلی پایین بودن عملکرد گندم پس از این گیاه بیان شده است (سنفورد و همکاران، 1986). در خصوص چگونگی تأثیرگذاری این ترکیبات کربنی، دلایل و استدلالهای متفاوتی ارائه شده است. برای نمونه اظهار شده حجم زیاد بقایای گیاهی و ریشه سورگوم، فعالیت زیاد میکروارگانیسم های خاک را به دنبال خواهد داشت که این وضعیت به نوبه خود منجر به بلوکه شدن عناصر غذایی و کودهای معدنی برای گیاهان پس از سورگوم خواهد شد. از سایر عوامل مؤثر در کاهش عملکرد گندم پس از سورگوم می توان به ترشح مواد نامطلوب از ریشه های فعال یا طی فرایند تجزیه بقایا از یکسو و تخلیه شدید عناصر غذایی و رطوبت خاک از سوی دیگر اشاره نمود(چاندرا، 1990).

شکل 8

بنابراین به نظر می رسد که انتخاب گیاه دوم در توالی کشت دوگانه از اهمیت خاصی برخوردار باشد. با توجه به شکل 8 مشاهده می شود که گیاهان مختلف، رفتار متفاوتی در رابطه با نوع گیاه اول از خودنشان داده اند. برای مثال عملکرد تک کشتی سورگوم دانه ای و علوفه ای کمتر از عملکرد آنان در کشت مضاعف با چاودار ولی بیشتر از شرایط کشت مضاعف پس از یولاف می باشد. در مقابل عملکرد تک کشتی ذرت


مطالب مشابه :


الگوی کشت چیست؟

الگوی کشت چیست؟ با توجه به گستردگی پهنه‌ی مرزی کشور و تنوع اقلیمی مناطق گوناگون رسیدن به




الگوی کشت چیست؟

گروه کشاورزی ایران سبز فردا - الگوی کشت چیست؟ - مرجع پاورپوینت های کشاورزی در ایران




الگوی کشت چیست؟

الگوی کشت چیست؟ با توجه به گستردگی پهنه‌ی مرزی کشور و تنوع اقلیمی مناطق گوناگون رسیدن به




الگوی کشت در کشاورزی پایدار

الگوی کشت چیست؟ با توجه به آن‌که یکی از اصلی‌ترین نیازهای هر فعالیت پویا، برنامه‌ریزی در




الگوی کشت در کشاورزی پایدار

الگوی کشت چیست؟ با توجه به آن ‌که یکی از اصلی‌ترین نیازهای هر فعالیت پویا، برنامه‌ریزی در




تناوب چیست ؟

الگوی کشت مضاعف در حقیقت نوعی تناوب درزمان است که با فشرده تر کردن تولید تناوب چیست.:




تناوب چیست ؟

تناوب چیست مورد کاشت تحت شرایط کشت آبی در یک مزرعه و نیز تعیین و فرمگیری الگوی کشت در یک




راهکارهای راهبردی برای مصرف بهینه آب در بخش کشاورزی

الگوی کشت عبارتست از تعیین یک نظام کشاورزی با مزیت اقتصادی آیا می دانید آب مجازی چیست




برچسب :