سیر تکامل گل شاه عباسی


سربر آوردن نیلوفرآبی ازآب تنها دلیل اهمیت این گل درتمثیلظهوروتجلی ونشانه ای برای ظهورحیات در عالم نیست بلکه گشوده شدن آن با نور خورشید،خورشید را نیزیکی ازمحوری ترین اجزاء خلقت وظهوردرعالم قرارمی دهد. خورشیددرمذاهب،یک کارکرد ظاهری دارد که همانا روشنائی وحرارت است وکارکرد باطنی ومعنوی کهعامل ایجادی خلقت است یعنی بارورکننده ی عالم وبه همین دلیل است که درهمه مذاهببلااستثناءخورشید را خدای پدریا یاخدایِِِِِ مولد نیز می گویند .مفاهیمی مانندنور،آب،شکفتن،زیبائی،نظم ولایه های گلبرگ مفاهیمی هستند که نیلوفرآبی راگلی بینظیربرای بیان پیدایش عالم کرده اند .
ازدیگرخواص شگفت انگیز گلنیلوفرآبی منزه بودن این گل ازپزیرش هرگونه ناپاکی هاست. نیلوفرآبی باآنکه درمردابمی روید ولی هرگزهیچگونه لجن یاکثافتی را به خود جذب نمی کند .برمبنای تحقیقات گیاهشناسان بافت ملوکولی گلبرگهای نیلوفر آبی مانع ازجذب هرگونه کثافت ولک رنگی ناشیازلجنها یا سایرعوامل محیطی می شود. حتی اگراین این عوامل آلودگی مستقیماً برروی آنریخته شوند بافت خاص ملوکولی گلبرگهای نیلوفرآبی آنها راپس می نزند وهمیشه پاکوتمیزمی ماند.
حال به ذکر نمونه های می پردازیم که به ویژه در ایران وهند بیانگراین نقش زیبا وظریف لوتوس است .
چنان که می دانیم برهما به عنوان یکی از سه خدایاصلی (برهما،وینشو،شیوا) درمکتب هندو، خدائی است که بر اساس متون پوراناها و بهویژه ماهابهارات ازیک لوتوس سربرمی آورد. درفصل دوازدهم ماهابهارات « درآفرینش عالمواجتماع عناصروتقسیم مردم به طبقات چهارگانه» ذکر شده که اولین چیزی که آفریدگار کل (اویکتا) خلق کرد،ماهاتاروا است یعنی ریشه واصل عناصر. ازماهاتاروا،آهانکارا وازآنآکاسا وازآکاسا،آب به وجود آمد واز اجتماع آب وباد،آتش خلق شد وچون آب به یاری آتشبه فضا رفت با کمک آتش وباد، توده ی سختی به نام زمین شکل گرفت واین زمین راپادمایا لوتوس می گویند .
جالب این است که دراوپانیشادکاتها زمین به معنای ظهور عالماست واین معنا بامفهوم عالم درتفکرابن عربی ارتباط دارد در تفکر اونیز کلمه عالم بهمعنای علامت ظهوراست.

ازگل زمین که دارای هشت برگوبیانگر هشت جه ت بود شخصی پیداشد که اورابرهما می گویند واصل چیزها ومنشأ جمیع علومو وداهاست.درروایت دیگری درهمین فصل ازماهابهارات آمده است که ازنافوینشو،نیلوفرپیداشد که ده طرف عالم از او روشن شد واز آن نیلوفر برهما به وجودآمد.به این ترتیبدرمتون مقدس هندو برهما عامل ایجاد عالم است واوخود ازنیلوفری سربرآورد.
البته نیلوفر خاص اونیست بلکهدراستوره های هندو،درمورد خدایان دیگری لکشمی، وینشو، خدای خورشید (سوریا) بهویژهآگنی نیزوجود دارد.سوریا سواربرارابه ای می بینیم ( چرخ این ارابه به عنوان یکیازاصلی ترین نمادهای مکتب هندواست) درحالی که برگل نیلوفر نشسته است. لکشمی همسرونشو با نیلوفرمشخص شده است ووباخود ونشودرهشتمین نزول کریشنا ظاهرشده است ودریکیازتصاویرهنری هند وی با محبوبه اش رادا سواربرگارودا (که درفرهنگ اسلامی بابراقهمسان فرض شده) بر روی نیلوفرنشسته اند.همچنین اندراکه ایزد پهلوانی وقدرت استودربرخی از شمایل ها چهار بازو ودست دارد که دریکی ازآنهانیلوفری خودنمائی میکند.
به هر حال درهندوئیزم ، نیلوفرآبی به دلیل جایگاه مقدس خود، درمعماریوهنرهندومتجلی است. درمعماری معابد هندو، گل لوتوس بیانگر آگنی است ونماد سربرآوردناز آبهای آشفته ی نخستین بوده است ودر شمایل ها وپیکره ها نیز حضور نیلوفر آبی بهمقام قدسی وجایگاه الوهی کسانی اشاره داشت که برروی لوتوس ایستاده یانشسته بودند.
برحسب اتفاق یکی از تأثیرات مکتب هندو بر آئین بودا نیز همین نیلوفر است، چراکهبراساس تعالیم بودا هیچ اثرهنری از استوپا تا ماندالا در بودیزم وجودنداردکه خالیاز نیلوفر باشد.

بودا در محیطی رشد یافت که کاملاًاوپانشادی بود.لازم است تاکید کنیم در مواردی حضورلوتوس در بودیزم حتی ازهندوئیزمنیز فراتر رفته است. برای مثال ازدیدگاه پیروان بودا،بار گرفتن مادر بودا همراهبارؤیت فیلی در رؤیا بود که درخرطومش نیلوفری سفید داشت واینآغاز تجلی بودابود.هنگام به دنیا آمدنش یک نیلوفر از زمین برآمد و بودا به درون آن گام نهاد وچوندوران نه ساله مراقبه را زیردرخت بودهی پشت سر گذاشته وپس ازبرخاستن شروع به حرکتکرد در زیرهرگام او نیلوفری شگفت روئید.در اهمیت حضور لوتوس دربودیزم کافی است بهسه نکته ی مهم اشاره کنیم:
الف) یکی ازالقاب بودا ،مانی پادما یا گوهریدرنیلوفراست.
ب ) برخی تعالیم او در سوتره هائی تحت عنوان سوتره نیلوفر جمع آوریشده است.
ج ) یکی ازتجلیات اوایزدی به نام«اولوکیتشوره»است که به الهه ی «نیلوفربه دست» مشهورمی باشد که درهنر بودائی به ویژه شاخه ی چینی آن نقش بسیارروشن وگسترده ای دارد.
این حضور گسترده نمادی چون لوتوس در بودیزیم،سبب شددرهنرومعماری بودائی،لوتوس یکی از اصلی ترین نمادهاباشد. زیرا اگرما نمادهای هنریبودائی رابه سه بخش نمادهای شمایلی، نمادهای غیر شمایلی ونمادهای نیمه شمایلی تقسیمکنیم، لوتوس درهر سه گروه جای دارد. درنمادهای شمایلی چون شمایل هاوپیکره هایبودا،هماره اوراایستاده یانشسته برنیلوفرمی بینیم که باز به منشأ قدسیاواشاردارد.
درنمادهای نیمه شمایلی چون تخت جاپا،نیلوفرحضوری بارزدارد.

درنمادهای غیر شمایلی که عبارتندازشیرونیز چرخ دارما نیلوفر نیزیکی از اصلی ترین نمادهای غیر شمایلی کنارشیروچرخدراما است.

درماندالاها نیز که درطریقت بودائی، بسیارمهم تلقی می شوند،بازدایره نیلوفری به چگونگی دعا و پرستش اشاره می کند ومرکزماندالا به تعبیریونگباکاسه نیلوفرآبی تطبیق می کند یعنی بامحل ولادت خدایان که آن را پادما میگویند.
محبوبیت «اولوکیتشوره» وتقاضا برای تصویر پیکره او سبب پیدا شدن چاپباسمه ای چوبی شد.
همچنین یکی ازفرقه های بودائی چین که اساس نظریاتخودرااز«سوتره نیلوفر»گرفته بود،براین باور بود که«بودا شدن»درهمه ی موجودات هستومقصدهمه،بهشتی آسمانی است. به نظر می رسد که همین بهشت پرنقش ونگار، یکی ازمهمترین عوامل غنای رنگ ونوردردیوارنگاری های خیال انگیزچینیان شده است.

اما مهم ترین ومشهور ترین آثارهنری بودائی رامی توان درعصر «آشوکا» جستجوکرد. یعنی درقصر پاتالی پوترا وستون هایسنگی ای که در سرارهند برافراشت خصوصاً ستون سومنات که بسیاری ازمحققان وجود نیلوفرواژگون درآن رامتأثرازهنرومعماری هخامنشی می دانند که نشان بارزی ازاشتراکاتآئینی،فرهنگی ونمادهای مشترک دوفرهنگ هند وایران می باشد که ریشه در مشترکات فکرینژادآریائی دارد. وجود گل نیلوفرآبی درسه دین آریائی یعنی برآمدن برهما ازگلنیلوفرآبی درهندوئیزم وایستادن بودا برنیلوفرآبی اختصاص آن به ایزدبانو آناهیتادرآئین زرتشی وایزدبانومهردرمهرپرستی درایران باستان دلیل این مدعا است.
حضورگلنیلوفرآبی درآئین مهرپرستی مفاهیم خاصی دارد ازآن جمله دوایزد بانو یعنی میترا«مهر» وآناهیتا ایزد بانوی آب هردوبا نیلوفرآبی ارتباط دارد . بنابر اسطوره های ایرانیمادرمهر یا میترا «میترا- ریگ ودا» که ایزد بانوی روشنای باسوریا در دریاچه هامونبه شنامی پردازد ودرحین شنا، نطفه مقدس مهر در رحم اوقرار می گیرد ومهر چوننیلوفرآبی برسطح آب متولد می شود. وجود همین اسطوره است که بسیاری از محققین رابرآن داشته که نقش برجسته ایزدبانوی ایستاده برنیلوفرآبی در نقشه برجسته بیستونرابه میترا نسبت دهند.
اما تقدم آناهیتا«اوردوی سورآناهیتا» ایزدبانوی آب،آناهیتا بر میترا یا مهر در عصراشکانی وساسانی و وجود معابد فراوان مختص آندرعصراشکانی مانند معبد آناهیتا درکنگاور وقلعه ها و پل هائی به نامهای پل دختروقلعه دختردرعصر ساسانی به احترام او این فرضیه رانیزتقویت می کند که این نقشبرجسته متعلق به آناهیتا می باشد که بنابرآیات مقدس اوستا با بر آمدن خورشید ،تأثیرات خود را درجهان آغاز می کند . دربندهش نیز برای هر امشاسپندی گلی به عنواننماد مشخص شده ونماد آناهیتا نیلوفرآبی است. البته لازم به ذکر است که که خداوندیمیتراوآناهیتا مربوط به آئین مهر پرستی پیش از ظهور زرتشت است وبا تعالیم توحیدیزرتشت ایزدان ازمقام خدائی سقوط می کنند وتبدیل به فرشتگانی می شوند که هریک موکلبخشهائی ازامور عالم اند.

ما بارزترین جلوه نیلوفرآبی درهنرایران باستان در دوره هخامنشی می باشد. برهمه ی محققین محرض است که هنر دورههخامنشی هنری آئینی ونمادگراست وجلوه گاه این نمادها را درتخت جمشید« Perspolis» میباشد که دراین مقاله به حضور نیلوفر آبی درتخت جمشید اشاره می کنیم. طبق آیاتی کهدربالا ازکتب مقدس اوستا وبندهش ذکر شد وتأملی برشباهت روایات موجود در مورد تولدخود زرتشت وسه منجی آخرالزمان آئین زرتشت به نامهای«هوشیدر،هوشیدرماه ، سوشیانس» باافسانه تولد میترا درآئین مهرپرستی وبرهما درآئین هنوئیزم وبودا واین موضوع که تنهاگیاهی که می تواند زرتشت وفرزندانش را در دریاچه کیانسه حفظ ونگهداری نماید گلنیلوفرآبی است، موجب می شود که این گل درهنرآئینی و نمادگرای هخامنشی حضور ونقشی بارز داشته باشد.
وجود یک گل نیلوفرآبی دردست داریوش کبیر درنقش برجستهتالارسدستون درتخت جمشید نماد و نشانه ای، قدسی و آئینی است.
استفاده نمادین ازنیلوفرآبی «لوتوس» درجا ی جای نقش برجسته های تخت جمشید ودرنیلوفرهای واژگوندرسرستونها وپایه ستونها ازتأکیدات مهم براهمیت آئینی ومقدس این گل درعصر هخامنشیدارد و توجه به این موضوع که تخت جمشید یک کاخ معبد آئینی است که برای مراسمهایآئینی خصوصاًً نوروز پایه ریزی شده اهمیت حضورنیلورآبی دراین بنا را صد چندان میکند.
می دانیم که شاهنشاهی هخامنشی از سند تا نیل واز سیحون تا دانوب گسترش داشتوتخت جمشید مکانی بود که نمایدگان ملل طابعه برای عرض تبریک نوروز واهداء هدایا بهشاهنشاه ایران به آن جا می رفتند. گستردگی شاهنشاهی موجب شد که هنر هخامنشی هنریتلفیقی ازهنرهای ملل گوناگون ، اعم از طابعه وهمسایه باشد . حضورنمادهای آشوری،بابلی، چینی ومصری درتخت جمشید ازدلیل انکار ناپزیراین مدعاست.
ازجمله این تأثیرات زیرستونهاتخت جمشید است که به احتمال قریب به یقین توسط هنرمندان مصری ، یا با نظارت آنهاساخته شده است. زیرا «نفرتوم» که ازخدایان مصرباستان، درلغت به معنای نیلوفرآبی استوفرزند« رع » و «سخمت» بود وهمچون «آمون» ازنیلوفرآبی زاده شد. به همین جهت است کهنیلوفرآبی درهنرمصر نیز حضوری بارز دارد خصوصاً درسرتونها وزیر ستونهای معماریدرمصر، درجریان تصرف آن سرزمین حضوراین سنت به هنر ایرانی نیز راه یافت. نمونه هائیازاین تأثیر رامی توان رادرپایه ستونها در تخت جمشد دید.
اما استفاده ازاین گلدرسرستونها تخت جمشید تاثیری خاص درهنرهند دوره آشوکا می گذارد. همانندی فوق العادهمعماری تخت جمشید با معماری قصرپاتالی پوترا، ساخته شده در دوران پادشاه بزرگبودائی، آشوکا است. این هماهنگی به ویژه در سر ستونها وپایه ستونها،سبب شده شده استمتفکران بزرگی چون کومارآسومی وکاوشگرانی مانند دکتر اسپونر ودکتر وادل آن راکاملاً متأثرازهنرومعماری دوره هخامنشی بدانند.


دکتر ودال کاشف سرستون سومناتدراین مورد چنین می گوید :« این سرستون یک پدیده ی کاملاًپرسپولیسی است. این سرستونکه در محوطه قصر آشوکا که در پاتالی پوترا یافت شده به احتمال قوی به دستورخوداووتوسط هنرمندان پارسی ساخته شده است
دکتر ویلر هنرباستانشناس معروف اینستون رانمونه خوبی از اقتباس وتقلید هنرمندان موریائی ازکارهای نخستین هخامنشیاندانسته است ومی گوید:«حتی می توان گفت که ساخته شده به دست هنرمندان پارسیاست.

دکتر مادلین هالاید آشکارا، درمقاله «هنر هندو وایرانی»معماری قصرآشوکا را متأثراز هنرهخامنشی می داند و می گوید:«این گلدان سرستونی مدتها درهند بهکار رفت تا این که بالاخره شکل خاص هندی به خود گرفت.
البته دکتر کوماراسوآمیهنرشناسِِِِ ِمتفکرهندی اگرچه اعتقاد دارد هنر هخامنشی برهنر هندی تأثیر گذاشته استاما لوتوس زنگوله ای رامتأثر ازتعالیم ودائی می داند نه تأثیر همسایگان هند.
دکتر حسن بلخاری هنرشناس ومتفکرمعاصربا تأئید نظرکوماراسوآمی چنین بیان میدارند که : « لوتوس درآئین وهنر هند از تاریخ قدیمی تری نسبت به حضور لوتوس درایرانبرخوردار است ضمن اینکه تجلی لوتوس درهنر وآئین هند قوتر وبسیار روشن تر ازهنروآئینایران است. اما یک امرا نباید نادیده گرفت که تأثیرپذیری هنرمندان ومعماران دورهموریایی ازهنر ومعماری ایرانی،دست کم در فرم وساختار غیرقابل انکار است.بنابراین میتوان گفت هنرمندان هندی درفرم ، ازآن بخش ازهنر ایران تقلید کرده اند که نسبتآشکارترو صریح تری با آئین شان داشته است ودراین میان لوتوس واژگون که درمعماری تختجمشید استفاده شده،روشن ترین مصداق بوده است
البته حضورنقش مایه گاو که ازدیگرنماد های میترا در آئین های آریائی خصوصاً درایران باستان است. جالب توجه اینکهدرتمامی سرستونهای تخت جمشید تنها سرستونهای گاو دارای نیلوفر واژگون هستند وبقیهسرستونها فاقد آن می باشدواین دلیلی دیگر بر تاثیر هنرایرانی بربودائی آشوکاست .ازسوی دیگر نشانی از تاثیر آئین میترایسم بر دو آئین زرتشت وبودائی است. همچنینقداست گاو در آئین هندونیز احتیاج به بحث ندارد.
باظهور اسلام و ورود آن بهسرزمینهای مجاور بسیاری ازهنرهای این سرزمینها با حفظ ریشه های خود با این مکتبجدید هماهنگ شدند. اسلام توانست با تلفیق وهماهنگی ملل تابع خود فرهنگ وتمدنییکپارچه ای را به وجود آورد که به فرهنگ وتمدن اسلامی انجامید که به غلط هنر وتمدنعربی خوانده می شود.
با وجود تصورات غلطی که ازحرمت صورتگری و پیکرتراشی دربینحکام مسلمان بود این هنرها دربین مسلمین مذموم شد. ممنوعیت اجباری صورتگری به دلیلعقایدی بود که از قوام سامی به اعراب جاهلی که خودنیز ازنژاد سامی بودند رسیده بودوآن قدرت شمایل ها وپیکره ها وقداست آنها درمیان سامیان باستان اهمیت بسیار داشت کهتأثیرات زیادی دربین اقوام مجاور آنان چه در میان اعراب به صورت بت وچه درمیانبیزانسی ها« مسحیت ارتدکس» به صورت نحله شمایل پرستی و انقلاب شمایل شکنی نمودوبروز کرد.
بانگاهی به شریعت یهود درمی یابیم که ممنوعیت شمایل نگاری دراین آئیننیز وجود دارد که به علت وجود همین اعتقاد به قدرت شمایل ها درمیان این قوم سامیالصل می باشد که نمود آن را می توان در جریان سامری و گوساله دست سازش مشاهده کردکه به راحتی مورد پزیرش قوم بنی اسرائیل قرار گرفت ودر کمتراز چهل روز پیروان بسیاریافت. خصوصاً که ازاین مجسمه با رد شدن باد صدانیز درمی آمد. همین واقعه موجب تحریمپیکرتراشی، شمایل نگاری وموسیقی در این دین شد. آئین مسیحیت نیزکه ازنظر مسائل شرعیبسیارتحت تأثیر یهودت است این احکام را تأیید کرد که طبعات آن در تاریخ هنرمسیحیدرحوصله این بحث نمی باشد.از آنجا که دین اسلام نیز جزوادیان سامی محسوب می شودتاثیر شریعت یهود بر آن کاملاً مشهود وطبیعی است.
اما مسئله عجیب اینکه اقوامآریائی وپیروان آئین زرتشت و آئینهای پیش از آن هیچگونه عقیده ای به قدرت شمایل هانداشتند. به همین جهت است که تمام محققین ودین پژوهان ومستشرقین براین نکته موتفقاند که درهیچ جای تاریخ ایرانیان نمی توان نشانی از بت پرستی یافت. به همین جهتایرانیان بسیار سریع تر از سایر ملل مسلمان نسبت به حرمت صورتگری بی توجهی نشاندادند، زیراعلت آن را درک نمی کردند. تا پیش از از ورود اسلام به ایران سراسر معابدایرانی خصوصاً معابد مختص ایزدبانو آناهیتا مملو ازتصاویراو بود اماهرگزاین شمایلها وتصاویر به عنوان خدا پرستش یاحتی تقدیس نشده بود. بلکه فقط به عنوان نشانه ایازاودرمعابد یا کتیبه های حکومتی ساسانیان نقش می شد.
اما همین دوران تحریمباعث شد که هنرمندان ایرانی به نمادها روبی آورند وبه جای ترسیم تصویرها نماد آنهارا به کار برند. گفتیم که در کتاب مقدس بندهش برای هرامشاسپندی گلی به عنوان نمادمعین شده بود که نماد آناهیتا گل نیلوفر آبی بود. با توجه به تقدم ایزد بانوآناهیتادر دوره های اشکانی وساسانی برسایرایزدان وامشاسپندان این گل در دوره پس ازاسلامبیشترین اهمیت رادرهنرنمادین وایرانیان می یابد.
ازنمودهای اولیه این نماددرهنراسلامی تا عصر سلجوقی اثر وخبری از آن نمی بینیم. اما با آغازدوره حرکتهای ملیگرایانه در ایران درقرن دوم و خصوصاً بیان گذاری حکومتهای نیمه مستقلی چونسامانیان، غزنویان وسرانجام حکومت مقتدرسلجوقیان به تدریج سنت کتاب آرائی که ازمدتهاقبل به صورت محدود واولیه دربغداد آغاز شده بود وگچبری برای تزئین مساجد واماکن عمومی خصوصاً کاخها واداره های دولتی وبازارها ومنازل دیکر ساختمانها رشدنمود وهمه گیرشد.
ارتباط مستمرایرانیان باچین خصوصاً در دوره های سلجوقی،مغولوتیموری باعث شد که هنر چینی نقش زیادی درفرم دهی به هنرهای اسلامی داشته باشد. نباید فراموش کرد که هنراسلامی وهنرایرانی تااوایل قرن دوازده هجری که پای تجار،جهانگردان وسرانجام استعمارگران اروپائی به سرزمینها اسلامی وایران بازشد،قرابتبیشتری با هنر،فرهنگ وتمدن چین داشته است تا روم وبیزانس وعلت آن وبرقراری تجارتگسترده مسلمانان با چینیان از طریق جاده ابریشم وبنادرجنوبی چین می باشد. اینارتباط عمیق و وسیع و ورود مصنوعات وآثار هنری چینی از طریق تجار باعث شد که نقوشهنری چین ازلحاظ فرم برروی آثار هنرمندان وصنعتگران ایرانی وسایر بلاد اسلامی تأثیرگذارد.
اگربه تصویری که از «اولوکیتشوره» درقسمتهای قبل آمده است توجه نمائیم،فرم گل نیلوفری که در دست اوست برای ما آشنا می نماید. این فرم ازگل نیلوفرآبی همانفرمی است که ازدوره صفوی عموماً به نام «گل شاه عباسی » مشهور می شود.
این درحالی است که نمونه هائی ازاین گل را درآثار کتاب آرائی ، نگارگری، فرش وکاشی کاریایران در ادوار گذشته خصوصاً دوره تیموری ومشخصاً در آثار کاشی کاری در مسجدگوهرشاد درمشهد مشهود است.
اما استفاده ازگل نیلوفر درهنراسلامی سابقه دیرینهتری نیز دارد. آثارخطی که از دوره های اولیه اسلامی موجود است گواهی براین مدعاست. دراین گونه آثارتأثیراتی از فرم گل نیلوفرآبی دردوره هخامنشی وخصوصاً هجاریهای تختجمشید وفرم گل لوتوسی که درزیر پای آناهیتا درنقش برجسته بیستون دیده می شود الهامگرفته شده است.
البته به نظرمی رسد فرم گل نیلوفرآبی که امروزه به آن گل شاهعباسی می گویند ازگچبری هائی باهمین فرم درتزینات کا خهای ساسانی درشهر کیش واقعدرعراق الهام گرفته شده باشد. این فرم ازگلها که شباهت بسیاری به آن سری ازگل هایشاه عباسی موسوم گل اناری دارد، این فرضیه را تقویت می کند.
همان طور که برسی شدطبق متن بندهش گل نیلوفرآبی نماد ایزدبانوی آبها آناهیتا بود. باتوجه به ارجرهیتآناهیتا درعصر ساسانی می توان دریافت که چرا درگلهای تزئینی درهنرهای اعصاربعدینیلوفرآبی جایگاه خاصتری دارد. بابرسی نقوش تزئینی درهنرهائی چون تذهیب،تشعیر،طراحینقشه فرش وطراحی نقوش کاشی وسایرهنرهای تزئینی ایران می توان مشاهده کرد که گلنیلوفرآبی که اشتباهاً شاه عباسی خوانده می شود،نه تنها بزرگترین گل تزئینی بلکهدرچرخشی که اصطلاحاًً به چرخش ختائی موسوم است، نقش مرکزی دارد. همان طورکه میدانیم دریک گردش ختائی درهمه تزئینات ایرانی-اسلامی تمامی گلها وگردشهای ختائی ازگلشاه عباسی «نیلوفرآبی» آغازمی شود واین مهم این فرضیه را که اهمیت این گل در هنرهایایرانی اسلامی ریشه درتقدم آناهیتا که نماد آن نیلوفرآبی است برسایرامشاسپندان آئینزرتشت که هر یک گلی را به عنوان نماد داشتند مورد تأیید قرارمی دهد وتجلی نمادهایاین امشاسپندان درهنر ایران پس ازاسلام راقابل قبول وبرسی می نماید.
همان طورکه درمطالب بالاذکر شد، نیلوفر آبی در آئین های آریائی مظهر تجلی است. پس می توانگفت این اصل که گردش گلهای ختائی از گل شاه عباسی «نیلوفر آبی» آغاز می شود میتواند دلیل براهمیت این گل به عنوان مظهر تجلی باشد. به این معناتمامی گلهای ختائیاز درون آن سر بر می آورند ومتجلی می شوند.
ازسوئی به نظر می رسد که رنگ آبیلاجوردی که رنگ قالب درکاشیکاری است وازرنگهای اصلی درتذهیب،فرش وسایرتزئیناتهنرهای ایرانی اسلامی است ریشه در آب که ایزدبانوی آن آناهیتا است داشته باشد. اینموضوع که رنگ غالب درتزئینات معماری ایرانی اسلامی رنگ آبی لاجوردی است، باعث میشود که این فرضیه به ذهن متباتر شود که هنرمندان ومعماران ایرانی پس ازفتح ایران بهدست اعراب به این روش سعی در حفظ هنر ومبانی فرهنگ ایرانی نموداندودر اصل وقتی مادرمحیطی باچنین طراحی قدم می گذایم درمحطی میترائستی پامی گذاریم که این امرتأئیدیاست بر نظریه اینجانب که نمادهای فرهنگی،قومی،آئینی و هنری درطول تاریخ با زمان پیشمی روند وبااینکه متحول می شوند ولی ریشه های خود را حفظ می کنندمی باشد.
ازطرفیمامی دانیم که رنگهای آبی در کاشی،فرش وسایرهنر های سنتی ایران به سه دسته اصلیتقسیم می شوند:
1)
آبی لاجوردی: این رنگ برخلاف تصورعموم که آنرا نماد آسمان میدانند، بادلایلی که در بالا ذکر شد میتواند نشان از حضور تفکر میترائیستی درهنرهایسنتی ایران خصوصاً درمعماری ، کاشی کاری ،فرش وسایرهنر های سنتی ایران باشد. ایننوع آبی که در کاشیکاری دیواره ها وفرش استفاده میشود را اگر با این نظر بنگریم میبینیم که در فضایی مانند مساجدکه عمدتاً ازاین رنگ استفاده می شودماخود را در درونآب می بینیم که مظهر پاکی وتطهیر کنندگی درون است وهمان طورکه دربالا گفته شد اگرتمامی گلها را نشانی از امشاسپندان که موکلان اداره کننده جهان ازسوی اهورامزداهستند وماموراو برای یاری رساندن ما برای رسیدن به رستگاری هستند احساس می کنیم کهمورد همایت آنان درپیمودن راه رستگاری هستیم . ازسوئی وقتی برروی این حوض یا دریاچهمقدس که بهصورت فرشی باضمینه آبی لاجوردی یا سورمه ای استاده ایم این احساس تطهیرشدگی را صد چندان می شود.
2)
آبی روشن نفتی متمایل به سبز:این آبی که بعد ازآبیلاجوردی بیشترین کار برد را داراست عموماً برای پوشش خارجی گنبدها استفاده می شود. این رنگ نمادی ازکیهان است. میدانیم که اکثر اشکال ورنگهائی که ما از فضا وکیهان چهبه وسیله ای چشم مسلح وچه غیر مسلح ویا از طریق عکسهای که ازفضاتوسط تلسکب هائی چونهابل گرفته شده در اصل نور هستند. چند سال پیش سازمان فضائی آمریکا(NASA) طی پرژهای تمامی نورهای موجود در کیهان را به میزان گستردگی حظورآن در مجموعه نورهایکیهانی باهم درآمیخت که ثمره آن بسیار شگفت انگیز بود. زیرا نور حالصه ازایندرآمیختگی باررنگ آبی پوشش خارجی گنبد هائی چون مسجد جامع عباسی ،مدرسه چهار باغدراصفهان و مسجد جامع گوهرشاد در مشهد برابری میکرد.این رنگ را میتوان بعد از فلق ،قبل ازطلوع خورشید ویاهنگام غروب قبل از به سرخی گرائیدن آسمان مشاهده نمود. پس میتوان این نوع آبی را «آبی کیهانی» نامید.

آبی فیروزه ائ : این آبی بسیارکمتر مورد استفاده قرارمی گیرد. زیرا دارای مفهومخاصی است که استفاده ازآن را جز در نقاط خاص غیر ممکن ویا خالی ازبارمعنائی خاص خودمی کند.این آبی نماد آسمان بهشت است. برخی ازمحققین با اتکا به آیاتی ازقرآن کهبهشت را به باغی پردرخت باچشمه های جاری زیر پای بهشتیان توصیف می کند، ایجاد اینرنگ را ثمره تابش نورخورشید باغ بهشت به چشمه های جاری وانعکاس آن درشاخ برگ سبزدرختان بهشتی می دانند. لذا همگی می دانیم که آبی فیروزه ای دراصل آبی روشن با تهمایه سبز است. این رنگ معمولاً یه درمرکز زیر گنبد ها در پوسته داخلی وراس گنبد درپوسته خارجی دیده می شود، که نشانی از غایت زندگی وعبادت یعنی رسیدن به آسمان بهشتورستگاری معنوی است. نمونه هائی ازآن رامی توان درمرکزپوشش داخلی گنبد نمازخانه شیخلطف ا... ومسجد جامع عباسی واقع در میدان نقش جهان اصفهان دید. شناخت معنای اینرنگها کمک موثری در درک بهترمعانی نقوش به کار رفته درهنرهای اصیل مااست.
اماحضور این گل در فرش ایران را بهتراست از زبان پژوهشگر ارجمند تورج ژوله درکتابگرانسنگ« پژوهشی درفرش ایران» روایت کنیم تا مستند ترباشد :« براسا س مطالعات انجامشده برروی آثار موجود ،این نقش از اواخر دوره تیموری ودر تمام دوران صفوی مورداستفاده بافند گان بوده وبعدها نیزتأثیر عمیقی برتعدادی از نقشه های ایرانی داشتهاست.معروف ترین ویکی ازانواع نقش هراتی به ماهی درهم شهرت یافته، که این امر فقطبیان کننده رواج این نقش درهرات در دوره تیموریان است. به ویژه آن که طراحان مکتبهرات آن را به شکل دل خواه خود درآورده اند. بنیاد نقشه های هراتی دوبرگ خمیده میباشد که گل بزرگی مانند یک گل شاه عباسی یا نیلوفر« ینلوفرآبی- لوتوس» را درمیانگرفته است.شواهدی موجود است که این دوبرک اساساً دو ماهی بوده اند وبعدا ًتبدیل بهدوبرگ شده اند ونام ماهی درهم نیز همین نکته را تأیید می کند. اما برای یافتننخستین نقش از این نوع وخاستگاه اولیه آن ، باید به مطالعات تاریخی اقدام نمود ودرجریان تاریخ به عقب بازگشت. مطالعات تاریخی نشان می دهد که نقش هراتی به ایرانباستان وآئین مهررهنمون می شود که درآن برخی از روایا ت ومنا سک وآثاربا آب ارتباطدارد. در برخی از آثا ر مهری نشان داده می شود که مهردرآب متولد شده است ومجسمههائی که در این زمینه موجود است مهر را بامادرش که پیکره برهنه ای دارد نشان میدهد. مهر درآب متولد می شود و روی یک نیلوفر قرار می گیرد. به همین دلیل است کهبعدها نیلوفرآبی درفرش ایران تبدیل به شاه عباسی شده است و جایگاه خاصی را درنقوشسنتی ما به ویژه نقشه های فرش یافته است. مهر را ماهی از آب بیرون می آورد وواینماهی احتمالاً دلفین است یعنی ماهی بزرگ. درنقشه های ایرانی به ویژه در ماهی درهمها نیزماهی را به صورت بزرگ به تصویر می کشند که این ماهی درواقع همان دلفین است. در تعدادی از آثار مهری مادری به همراه یک دلفین ودر عده ای دیگر مادر وکودکی بههمراه دلفین دیده می شود. به این ترتیب ریشه اصلی نقشهای هراتی پیدا می شود.»اینگفته ها تاحد زیادی مقصود ما را روشن می کند.
گل نیلوفرآبی دربسیاری ازمواردازلحاظ فرم ، پایه وریشه گلهای دیگر تزئینی شده است ویا باآنها ترکیب می گردد. ازجمله دیگر این گلها گل موسوم به برگ چناری،برگ موئی ویا پنبه ای است که درهنرهایتزئینی ایران همراه همیشگی گل شاه عباسی «نیلوفرآبی»است که گاهی حتی با آن ترکیب میشود. ترکیب این دوگل کار برد زیادی درهنرهای تزئینی ایران خصوصاً فرش،کاشیکاریوگچبری وسایرهنرها دارد.

گل نیلوفرآبی همه جای زند گی ما هست. بردرودیوارمساجد ما کاخها وابنیه تاریخی ما بازاها وحمام های ما نسخ خطی و آثارنگارگری دیروزوامروزما وسرانجام در فرش این گوهر دردانه هنروفرهنگ ما و میراث اجداد ونیاکان مامیراثی که هر تار وپودش وهرطرح ونقشش وبرگ برگ گلهایش ریشه درتاریخ فرهنگ واساطیرسرزمینی دارد که مرد مش هزاران سال با خون دل آن را سینه به سینه و ذره به ذره بهما رسانده اند. ازکنار آنها بی تفاوت نگذریم.

گل عباس . [ گ ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران واقع در 5هزارگزی شمال ورامین و 4هزارگزی شمال راه آهن و راه شوسه ٔ ورامین به تهران . هوای آن معتدل و دارای 311 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی کاری است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
 لالهعباسي

آوا :

ل َ / ل ِ ي ِ ع َب ْ با

نوع لغت :

ترکيب وصفي ، اِ مرکب

فینگلیش :

 

شرح :

همان گل عباسي ، غايتش در هندوستان گل عباسي و در ولايت لاله عباسي خوانند... (آنندراج ). زهرالليل . بسيار نزديک به تيره اسفناجيان و گلهاي آن جام بزرگ رنگين و پرچمهاي متعدد دارد و برچه آن را پوسته سبزي که همان کاسه گل است ميگيرد آن را براي زينت ميکارند و تجربه هاي مندل در اين گياه به عمل آمده است . (گياه شناسي گل گلاب ص 275):
با بي زري چو لاله عباسي از چه رو
بايد مرا به بزم تو صبح پسين شکفت

 

آوا :

( ~ . عَ)

نوعلغت :

(امر.)

فینگلیش :

 

شرح:

تيره اي از گياهان ويژه نواحي گرمسيري درختي ، علفي و بوته اي ؛ با گل هاي زيباي معطر قيفي شكل به رنگ هاي سرخ و زرد و سفيد.

ریشه :

 

 

 

گل عباسی . [ گ ُ ل ِ ع َب ْ با ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )این گل به نام لاله عباسی نیز معروف است :
میشود از سایه ٔ چترش به از عباس شاه
چون گل عباسیی را زینت افسر کند.

 

 

 

يک عنصر مهم که در تمام صنايع دستي و هنرهاي سنتي به چشم مي رسد و يکي از مهمترين دلايل زيبايي آنها مي باشد،تزئينات آنها توسط يک سري نقوش است.     شما را که نمی دانم ولی من نقوش دوره اسلامی را بیشتر می پسندم. به نظر می آید هنر اسلامی زیباییهای تمام سبک های هنری جهان را با هم ترکیب کرده و آثاری غنی به وجود آورده که در اینجا مجال ذکر جزئیات و تاریخچه آنها نیست.

الان می خواهیم علت رشد و ترقی نقوش تزئینی پس از اسلام را بررسی کنیم. عده ای معتقدند چون اسلام ساختن تصاویر از چهره انسان؛ حیوان؛ گیاه؛ و هر موجود زنده به شکل واقعی آن را ممنوع کرده (و حتی گروهی گفته اند مجسمه سازی و نقاشی به هر نوعی حرام است)، پس مسلمانان به ساختن نقوش غیرواقعی و انتزاعی و ابتکاری الهام گرفته از طبیعت پرداختند و در این کار پیشرفت کردند؛ اما در واقع این حرف به چند علت غیر قابل قبول است:

1) من شخصا پس از مطالعه تمام قرآن، هیچ حرفی در این رابطه نیافتم و تا کنون حدیثی معتبر از این دست پیدا نکردم. این فکر اشتباه که برخی از روحانیون آن را به صورت یک حکم در آورده اند

و تا امروز نیز در برخی مناطق این عقیده نزد مردم وجود دارد که چهره سازی یا به قول قدیمی ترها" صورت کشی " حرام است ، شاید به علت تعبیر غلطی باشد از ممنوعیت بت پرستی در دین خدا که در قرآن بارها به آن اشاره شده و ضمنا در قرون و اعصار قدیم، بت ها معمولا به شکل موجودات زنده مخصوصا انسان و حیوان ساخته می شد. از آنجا که ساختن بت حرام است بعضی ها اشتباها خیال کردندنقاشی و مجسمه سازی با طرح شکل موجودات زنده ممنوعیت دارد؛ در حالی که بت پرستی آن است که هر چیزی غیر از خدا را همه کاره و موثر در همه چیز بدانیم ، یعنی به خاطر بت پرستی ؛ انسان؛ همه کاره بودن خالق و هیچ کاره بودن مخلوق را فراموش می کند . پس فرقی ندارد که بت؛ نقاشی باشد یا مجسمه یا اسکناس! یا مدرک تحصیلی! یا هر چیز دیگر. و مشکل برسر اشیا و وسایل نیست و اشکال در خود بت پرستی است.

2) با توجه به این که زیبا ترین مخلوقات خدا موجودات زنده هستند و به مصداق  ان الله جمیل و یحب الجمال  ؛  و آن که زیبایی و ایجاد آثار زیبا و احساس کردن قشنگی ها انسان را به خدا نزدیک میکند ، پس ایجاد تصاویر و نقوش موجودات زنده کاری است در جهت رسیدن به خدا و اگر خوب انجام شود یک عبادت است ، پس مطمئنا اسلام با آن مخالفت نکرده.

3) اسلام با تجمل مخالف است اما تجمل چیست؟   تجمل آن است که دلبستگی به زیباییها و خوشی ها  مانع از رسیدن انسان به کارهای مهمتر و واجب تر شود .مثلا انسان به جای غذا که نیاز ضروری بدن است، تمام پولش را صرف وسایل زینتی و غیر ضروری کند. بهتر است این را بدانیم که اسلام با خود وسایل تزئین شده و کارهای هنری مخالف نیست بلکه در مسائل اقتصادی یک رتبه بندی صورت داده به این صورت که مثلا تا فقیری گرسنه است، انصاف نیست شما قبل از سیر کردن او، پول خود را صرف فرش زیبا برای زیر پای خودتان و یا حتی خود او نمایید.

اما وقتی که احتیاجات مادی اولیه برطرف شد چه اشکالی دارد که آدم وقت و هزینه ای را برای ایجاد وسایل و محیطی زیبا صرف کند؟ پس باز هم مسلما اسلام مخالفتی با کارهای هنری ندارد و حتی مشوق آن است و کارهای هنری زیبا و محیطی قشنگ ، خود باعث ایجاد وضعیت روانی خوب و احساس خوشحالی می شود و انسان در چنین محیطی بهتر و سالم تر به کار و زندگی می پردازد.

4) اینکه اسلام خودش مخالف چهره سازی و هر کار هنری نیست  به نوعی ثابت شد، اما باز هم خیلی ها معتقدند که در اوایل دوره تمدن اسلامی ؛ ساختن تصاویر جانداران از نظر روحانیون کاملا ممنوع بوده است، اما باز چنین هم نیست چون نمونه هایی از قرآن های قرون اولیه اسلامی و پس از آن باقی مانده که حروف آیات  قرآن با چهره انسان تزئین شده مثلا در سر تمام الف ها ولام ها ؛ یک سر انسان نقاشی شده است.تا دوره جدیدتری چون صفویه که قرآنهایی با حاشیه تزئینی شامل طرح پرندگان و گل ها باقی مانده که در موزه ها موجود هستند. پس می توان نتیجه گرفت که فقط گروهی از مردم به ممنوعیت تصویرسازی چهره و مجسمه سازی عقیده داشتند و عده دیگر که زیادتر بودند، تصاویر جانداران را در نقوش و مجالس سازی کتب و مجسمه سازی و گچ بری و ... به کار می بردند که نمونه های فراوان از آنها تا به امروز باقی مانده است.

جالب تر از همه آن است که پس از اسلام از نقوش موجودات زنده بیشتر و گسترده تر و وسیع تر استفاده شده وحتی این نقوش از طرحهای ماقبل اسلام بسیار به موجودات زنده شبیه تر است مثلا گل های ختایی دوران اسلامی دارای شکل طبیعی تر از گل های ساسانی است. ویا همچنین برای مثال نام " اسلیمی " بر دسته ای از نقوش آن را ممکن است به "اسلام" منصوب کند....

دیدیم که نمی توان پیشرفت نقوش را وابسته به برخی ممنوعیتها و بعضی محدودیتها دانست. پس علت ایجاد این همه نوش خیالی وانتزاعی چیست؟ شاید این را باید در خصوصیات روانی انسان و ویژگیهای ذهن او جست که :

همه ما تخیلات و لذت سیر در آنها را کم و بیش تجربه کرده ایم، ضمنا" تکرارآنچه در اطراف ما هست ( – بدون تغییر در آنها – ) در آثار هنری و کپی کردن دقیق طبیعت روی کاغذ و یا مجسمه و غیره خسته کننده است، چون ذهن آدمی تنوع طلب است وحوصله تکرار ویکنواختی را ندارد.

شاید هم برای سرعت دادن به نقاشی  هنرمندان شکل موجودات زنده را خلاصه کرده اند که این اشکال و نقوش زیبا متولد شده اند.

علت دیگر احتمالا" ایده آل گرایی ذهن انسان است که بطور مثال سرسبزی بیش از حد گیاهان را دوست دارد پس تمام گلبرگهای گلها و برگها و میوه ها و ساقه هایشان را بسیار برآمده و بادکرده تصویرسازی کرده پس مثلا" برگها را خیلی کلفت و برجسته نما نقاشی می کند که بسیار شاداب و آب دار و با طراوت به نظر برسد.

و شاید هم خیلی دلایل دیگر که ممکن است در ضمیر ناخودآگاه ما وجود داشته باشد و خود ما ازآنها آگاهی نداشته باشیم و این نقشها از فضای بسته دل ما بیرون آمده و بر فضای باز کاغذ نشسته و بر دلی دیگر خواهد نشست و  هرچه آن از دل برآید ،  لاجرم بر دل نشیند.......

 

نهایتا" آنچه تقریبا" همه بر آن متفق القول هستند آن است که بسیاری از نقوش ومخصوصا" زیباترین تزئینات دارای منشأ تصویر موجودات زنده هستند. جالب است نظری بیفکنیم به برخی از پایه های نقوش اسلامی با منشأ تتصاویر طبیعت که در تمام آثار تجسمی اسلامی از قبل معماری، فرش، نقاشی، و غیره      به کار رفته اند و جولان گاهشان تقریبا" تمام هنرهای سنتی است:از قلم زنی و معرق چوب و گچ بری و کاشی کاری وئقالیبافی ونساجی گرفته تا تذهیب و مینیاتور و کتاب آرایی و جلدسازی و ....

در این فضای کم به بررسی زودگذر و مختصر برخی ازآنها می پردازیم:

یکی از آنها "گل ختایی" است. از اسمشان تعبیر می شود که از سرزمین ختا یا ختن در غرب چین یا شرق ایران آمده باشند، اما به نظر من این نقوش سرزمین خاصی ندارند چون از زمانهای بسیار قدیم در بسیاری سرزمینها یافت شده اند و نمیتوان آنها را مولود کشور خاصی دانست. برخی آن را "گل خطایی" نوشته اند چون مثل گل های واقعی در طبیعت نیستند و فقط قدری به آنها شباهت دارند. سابقه گل های ختایی  به پیش از اسلام می رسد که می تواند ثابت کند تولد این گلها به خاطر احکام تحریف شده ( که ذکرش رفت ) نبوده و فقط به علت تعالیم اسلام و رشد اخلاقیات که خود به خود منجر به رشد ذهن میشود، شکل این گل ها و  سایر نقوش غنی تر شده و به حد بالایی از زیبایی رسیده است.گلهای ختایی بسیار متنوع هستند و در اشکال مختلف وجود دارند و حتی می توان از ترکیب شکل های مختلف خودشان گل های ختایی جدیدی خلق کرد. شاید زیباترین گل ختایی، گلی موسوم به "گل لاله عباسی" یا "گل شاه عباسی" باشد.                              در کتاب "گل های ختایی"، استاد "پرویز اسکندر پورخرمی" نام شاه عباسی را برای این گل نامناسب و غلط می داند چون طرح این گلها خیلی قبل از دوره صفویه هم وجود داشته است و ارتباطی با شاه عباس صفوی ندارد. به عقیده استاد پورخرمی که خود یک طراح چیره دست قالی و فرش و کاشی و تذهیب است، نام اصلی این گلها "لاله عباسی" و مربوط به حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام فرزند حضرت علی علیه السلام است که در کربلا شهید شد و چون گل لاله را نماد شهادت می دانند و نیز شباهت زیاد گل عباسی به لاله، هنرمندان ایرانی به یاد حضرت عباس(ع) نام این گل ختایی را لاله عباسی نهادند؛ در شکل یک (1) این شباهت را ملاحظه می کنید.

 

نوع دیگری از گل لاله عباسی شباهت زیادی به گل زنبق دارد یعنی شکل دو (2).

( گل زنبق را به درست یا اشتباه  گل سوسن نیز نامیده اند. )

 

بسیاری از گل های لاله عباسی آدم را به یاد میوه انار می اندازد و حتی عده ای معتقد هستند که انار الگوی نقاشان در خلق این گل ختایی بوده است. شکل سه (3) می تواند این باور را تقویت کند. این نوع از گل لاله عباسی را گل اناری نیز نامیده اند.

 

 

نوعی دیگر از گل های ختایی ذهن انسان را به شکل زیبای درخت های سرو نژاد کوتاه قد رهنمون میشود مانند شکل چهار (4). ( شکل درخت سرو الگو و راهنمای نقاش ها در ایجاد نقش " بوته جقه " (= بته جقه ) نیز بوده است. )

 

در شکل پنج (5) می بینیم که چگونه نقاشی زیبا و سنتی درخت پر شکوفه و گل در کنار درخت سرو خوش قد و قامت ، با خلاصه شدن به یک گل ختایی خیلی قشنگ تبدیل شده است.

 

 گلی دیگر در تصویر شش (6) هست که می تواند خلاصه شکل دم زیبای طاووس بیشد.

 

     برگ ها نیز در اکثر نقوش تزئینی سنتی به کار رفته اند.

  طرح برگ های سنتی گاهی به شکل برگ چنار است یعنی " برگ چناری " تصویر هفت (7)

 

  و یا ملهم از شکل ماهی است که " برگ ماهی " نام دارد یعنی شکل هشت (8)

 

  البته تنوع برگ ها بیش از این است و در این دفتر کوچک نمی گنجد....

 

      و اما اسلیمی : کسی نمی داند چرا این اسم را برای ساقه های پر پیچ و خم نقش قالی و فرش و کاشی و تذهیب نهاده اند. این نقوش نیز دارای سابقه قبل از اسلام هستند اما استاد " ملیحه ناصری " که به حق نقاشی هنرمند است عقیده مند است که اولین بار حضرت امام علی علیه السلام  چنین طرح هایی را به مسلمانان معرفی کرد و خود نمونه هایی ترسیم فرمود.

 

 جالب ترین بخش اسلیمی طرحی موسوم به دهان اژدری است و تصویر نه (9) گویای آن است که چگونه شکل سر اژدها (= اژدرها = اژدر ) با ساده شدن به این صورت در آمده است.

 

اما در کتاب " شیوه طراحی قالی و تذهیب " مرحوم زنده یاد استاد " حسین طاهر زاده بهزاد " که انصافا" نقاشی زبردست بود معتقد است که ایرانیان شکل سر فیل را به این قیافه در آورده اند که در تصویر ده (10) می بینید.

بعضی ها هم می گویند اسلیمی دهن اژدری ربطی به طرح حیوانات و جانوران ندارد و باید آنها را نوعی برگ به حساب آورد. شکل یازده (11) را ببینید!

شکل دوازده (12) یعنی اسلیمی حلزونی من را به یاد شاخه و برگ درخت انگور می اندازد.

اسلیمی ماری و ابری را هم در تصویر سیزده (13) می بینید.

نقش مهم اسلیمی آن است که گل های ختایی و برگ ها و غنچه ها روی آن قرار بگیرند تا یک گیاه واقعی خیالی بر روی باغ قالی پدید آید. تصویر چهارده (14) یک نمونه از آن است و در شکل دوازده نیز نمونه دیگری دیده بودید.

تصویر جالب دیگری نیز در نقوش فرش و قالی و کاشی و تذهیب به کار میرود که هرچند منشأ زنده ندارد اما از طبیعت الهام گرفته شده و جا دارد از آن نام برده شود یعنی " شمسه " که از نامش بر می آید می تواند سمبل (نماد) شمس یا همان خورشید باشد که یک مثال آن را در شکل پانزده (15) آورده ام. شاید بتوان گفت شمسه همان ترنج است.

شمسه ها ، ترنج ها ، سر ترنج ها ، طرح های کتیبه و طرح های نشان ، لچکی ها ( لچک ها) ، حاشیه ها و ... ( که امیدوار هستم  فرصت توضیح کافی در مورد آنها در آینده فراهم شود )   و نیز زمینه طرح تزئینی ما می تواند از نقوش اسلیمی و ختایی و برگ و گل و غنچه پر شود ؛ بنابراین این اشکال می تواند برای هر نقاش هنرمند مفید باشد خصوصا" طراحان قالی و فرش وکاشی و تذهیب کاران و مینیاتوریست ها   و ....

اصفهان در زمان صفويه يکی از مراکز عمده قاليبافی بود. در اين شهر تعداد زيادی کارگاه وجود داشت که در آن قاليهای زر بفت بافته می شد. اصفهان در فتنه افغان آسيب فراوان ديد و تعداد بسياری از هنرمندان و صنعتگران خود را از دست داد ولی پس از چندی توانست رونق اوليه خود را به دست آورد. در زمان قاجاريه قالی بافی اصفهان دوباره احياء شد. در جنگ جهانی اول اصفهان يکی از مراکز عمده تهيه قاليچه بود و پس از آن نيز بحرانهای زياد اقتصادی تاثير در کار قالی بافی نگذاشت چون قاليچه های آن بسيار ارزان تهيه می شد.
تعداد رنگهای انتخاب شده در قاليهای اصفهان بسيار محدود است. گره قاليهای اصفهان فارسی بوده و جفتی آن نيز کم نيست. رنگهای طبيعی بسيار کم مصرف می شود و بيشتر در قاليهای خوب از رنگهای شيميايی دندانه ای استفاده می شود.
در روستاهای اطراف اصفهان نيز کم و بيش دارهای قالی وجود دارد. روی اين دارها قالی و قاليچه ها طرح شاه عباسی و ساير طرحهای اصفهان بافته می شود. رنگهای بکاررفته در آنها عموماً نباتی بوده و بيشتر از روناس، قارا، اسپرک، گنده يا گندل، پوست گردو، پوست انار و چند گياه ديگر استفاده به عمل می آيد.
از توابع اصفهان که در هنر قالی بافی مشهور هستند از قاليچه های بختياری و قالی های جوشقان بايستی نام برد. قاليچه های بختياری را البته بيشتر در روستاهای شهرکرد و چهار محال می بافند. قالی و قاليچه های جوشقان از زمان صفويه مشهور عالم بوده است و سابقه قالی بافی جوشقان به پيش از زمان صفويان می رسد. ولی در روزگار شاه عباس اين صنعت در آنجا توسعه بسيار يافت. در آن زمان کارگاههای متعدد شاهی در آنجا مشغول کار بوده اند. جوشقان در آن زمان از توابع کاشان بوده است. در موزه های اروپا و امريکا تعداد زيادی قالی وجود دارد که منصوب به اين روستای کوچک بوده است. قاليهای جوشقان ريز بافت و دوپوده است.
نقش قالی جوشقان شکسته است و شايد از دويست و پنجاه سال پيش تابحال همچنين ثابت مانده است. رنگهای آن از بهترين رنگهای طبيعی انتخاب می شود و همچنين رنگها کاملاً زنده و شاداب است. نوع پشم قالی جوشقان بسيار خوب و خامه آن دستريس است و گره جفتی چندی است که در جوشقان رخنه کرده است. درميمه واقع در سه فرسنگی جوشقان بر سر جاده اصفهان به تهران نيز قاليهايی با همان نقش شکسته جوشقانی اما ريز بافت و بهتر از کار خود جوشقان بافته می شود.
نايين در شمال يزد و کناره دشت کوير قرار دارد و


مطالب مشابه :


تاريخچه كاشي كاري

کاشی های سوریه در رنگ های سبز روشن، فیروزه ای و ارغوانی تیره خاصی در زیر لعاب نقاشی شده اند.




کاشی و سرامیک

کاشی وسرامیک از محصولات عمده خاک رس و سفال می باشند کاشی های سرامیکی سطوح مکان های بهداشتی




ریاضی در معماری

آرتور لو در بررسی هایی که در درباره ریاضیات پیشرفته در هنر کاشی کاری اسلامی انجام داده و




سیر تکامل گل شاه عباسی

به هر حال درهندوئیزم ، نیلوفرآبی به دلیل جایگاه مقدس خود، درمعماری درمعماری ، کاشی




آشنایی با هنر گره سازی

.در سردرها، کتیبه ها، در و پنجره ها، طاق ها و غیره.گره را با آجر، کاشی، گچ، آیینه و غیره




ورودی عامل حیاتی در معماری درونگرا (5 نمونه ورودی در باغ های ایرانی)

پشت دالان رو به حیاط مقداری کاشی کاری هفت رنگ دارد که شامل گل و بته و پرندگان است و عکس سه




واژه شناسی معماری گذشته ایران

کاشی سفید لعابدار را نقاشی کرده آنرا داخل کوره می گذاشتند و در کار تنظیم می




مقدمات طراحي در معماری

دنیای معماری - مقدمات طراحي در معماری - عکس و طرح و اطلاعات و کتاب ها و همه چیز در مورد معماری




هنر و معماری اسلامی

این کاشی‌ها‌، کاشی‌هایی به رنگ طلایی و سبز که تا آن زمان سابقه نداشت را‌ شامل می‌شدند




برچسب :