اندر حكايت كتاب ( مزارات ايران )

اندر حكايتِ كتاب « مزارات ايران »

مزارات ايران

روز پنجشنبه 12 / 9 / 1390 در « بنيادِ پژوهشهاي اسلامي » بودم ، وقتي با دوستم ( آقاي محسن رجبي قدسي ـ دانشجوي دوره دكتري علوم قرآن و حديث ) از اتاقِ كارش بيرون آمديم دربِ اتاقِ « گروهِ تراجم و اَنساب » باز بود ، چشمم به يك بَنِر افتاد ( كه عكسهايي از آرامگاه سلطان سيّد احمد ، آرامگاه سادات ، آرامگاه ابن ­يمين ، سدّ شيخ حسن جوري ، مسجد جامع فريومد در آن بود . ) همين تصاوير ما را به سمتِ خود كشاند ، با آقايان « اسماعيل رضايي » و « سيّد حسن حسيني » و يك نفر ديگر كه نامش يادم نيست سرِ سخن باز شد و نتيجه اين شد كه دو مزارِ فرومد را معرّفي كنم تا به نام خودم در كتابي كه در دستِ انتشار است درج شود .

عصر همان روز ، حادثه ­اي براي فرزندم رُخ داد كه تا فردا صبح ، جمع خانواده را حيران كرده و روز جمعه هِق هِق گريه امانم را بُريده بود ، با شرايط خاصّي كه داشتم ، تماسّ گرفتم و وقت بيشتري براي آماده كردنِ مقاله خواستم . گويا تا شنبه آينده بود كه مقاله ­اي در معرّفي فرومد و دو آرامگاه آن ( سلطان سيّداحمد ـ مزار سادات ) در 30 صفحه در قالبِ word با عكس به آقايان « اسماعيل رضايي » و « سيّد حسن حسيني » دادم .

مزار و مسجد خانقاه

مقاله ذيل ،‌ مقاله اوّليّه­ اي است كه آنها ابتدا آماده كرده بودند .

شاهرود ـ فرومد ـ سلطان سیداحمد

زیارتگاهی مشهور به سیدسلطان احمد ، در روستای فرومد ، از بخش میامی شهرستان شاهرود با طول جغرافیایی 54 درجه 45 دقیقه ، عرض 36 درجه و 31 دقیقه و ارتفاع 1230 متر [  فرهنگ جغرافيايي آبادیهای کشور ، ج30 ، ص30 ] . در 160 کیلومتری شاهرود ، سر راه داورزن به جاجرم قرار دارد .

فرومد ( فریومد ) ، از آبادی ‌های کهن منطقه بیهق قدیم به شمار می ‌رود ، که بنای آن را به فرامرز پسر رستم نسبت می ‌دهند . [ روشنی ، قدرت الله ، سه سفرنامه ، ص 170 ]

پس از خرابی روستای آزادوار ، در قرن هشتم هجری ، فرومد رونق یافت و به عنوان مرکز ناحیه جوین شناخته شد . [ مستوفی ، حمدالله ، نزهة القلوب ، ص214 ]

طبقِ نظرِ اهالی محل ، سلطان احمد از فرزندان امام هفتم و برادر حضرت رضا می ‌باشد و در کتیبه موجود در بقعه ، همچنین منابع مکتوب دوره قاجار مانند کتابچه بسطام و شاهرود [ کتابچه بسطام و شاهرود ] و سفرنامه شیندلر [ روشنی ، قدرت الله ، همان ، ص170 ] این مطلب تأیید شده است .

 با این حال ، طبقِ منابعِ معتبرِ انساب ، نخستین ساداتِ مهاجر به روستای فرومد ، ساداتِ حسینی و از خاندانِ مشهورِ آل ‌زباره بودند که در قرنِ پنجم هجری به این ناحیه مهاجرت نموده‌ اند . نخستین فردی از ایشان که به فرومد آمد ، « ابویعلی زید بن ابوالقاسم علی‌ العالم بن محمّد بن یحیی بن محمّد بن ابی‌ جعفر احمد بن محمّد زباره بن عبدالله ‌المفقود بن حسن ‌المکفوف بن حسن ‌الافطس بن علی ‌الاصغر بن زین ‌العابدین (ع) » بود که در سال 447 ق . در راه سفر به اصفهاندرگذشت . [ بیهقی ، ابی ‌الحسن علی بن زید ، تاریخ بیهق ، ص 58 ] بنابراین فرزندش سیّدفخرالدّین ابوالقاسم علی ، هیچ گاه پدر را ندید .

وی ( ابوالقاسم علی ) در زهد و فضل یگانه روزگار بود و در دوره حکومت ملکشاه سلجوقی (465 ـ 485 ق ) برای امنیت و آبادانی ناحیه سبزوار بسیار کوشید و همچنین اقدامات ارزنده‌ای در مکّه و کوفه انجام داد ؛ از جمله نهر آبی از فرات به نجف اشرف کشید . سید فخرالدین ، بارها به سفر حج مشرف گردید و در همه حال ، برای نماز غسل می ‌کرد و هر روز به جز اعیاد و روزهایی که منع شده ، روزه دار بود . [ همو ، لباب‌الانساب ، ج2، ص504 ]

وی در روز پنجشنبه چهارم ربیع ‌الاول سال 522 ق . در فرومدفوت نمود . فرزندانش ابویعلی زید ، فخرالدّین حسـین و بهاءالدّین علی نام داشـتند . فخرالدّین حسـین ، در جمادی الاخر 534 ق . همراه با لشـکری در منطقه سرخـس ، درگذشت و جنازه ‌اش به فرومد منتقل شد و بهاءالدّین علی نیز شعبان 560 ق . در همین روستا فوت کرد . [ همو ، تاریخ بیهق ، ص59- 60 ]

به احتمال زیاد ، بقعه موجود در فرومد متعلّق به سیّدفخرالدّین ابوالقاسم علی بن ابویعلی زید باشد که بعدها نامش به احمد تغییر کرده است ؛ چرا که وی ، نخستین سیّدی بود که در فرومد فوت کرد و به لحاظ علمی و معنوی شخصیتی برجسته و مورد توجّه خاص و عام بوده است . از این رو طبیعی به نظر می ‌رسد که پس از فوت نیز قبرش مورد احترام و زیارت عموم واقع شود و برای آن بقعه‌ ای بسازند . در حالی که هیچ سندی مبنی بر تعلّق این بقعه به یکی از سادات موسوی وجود ندارد .

بقعه سلطان احمد که در شمال روستا قرار دارد ، از بناهای اوایل دوره صفوی به شمار می ‌رود . تاریخ ساخت آن طبقِ ماده تاریخ موجود در کتیبه واقع در بقعه ، سال 932 ق . همزمان با آغازین سال­ های سلطنت شاه طهماسب اوّل صفوی (930ـ 974 ق . ) است و بانی آن نیز شخصی به نام محمود بن فخرالدّین احمد می ‌باشد . در این کتیبه ، که به صورت منظوم می ‌باشد ، چنین نوشته شده است :

مزار و كتيبه

این عمارت کین چنین ... روحانیت است // وین بنای حق که دادش این چنین زیب و بها

گنبد او سربلندی می ‌کند چون آسمان // خاک راهش می ‌دهد رخ مشک و خطا

کز بهشت جنتش کو هم باشد جای آن // زانکه باشد مدفن نوباوه آل عبا

احمد بن موسیِ جعفر که امداد شرف // نور چشم اهل عالم چون علی موسی‌ رضا

در جلوس شاه طهماسب بن اسماعیل خان // یافت از تأیید حق شریف اتمام این بنا

بانیش محمود بن فخر الدین احمد بود // آن که هست از جان و دل مولای شاه انبیاء

سال تاریخش اگر خواهی که آن در چیست// «بود جای خوش» همان تاریخش آمد ز قضا (932ق.)

طبقِ گزارشی مربوط به سال 1296 ق . در طرفِ شرقِ بقعه امامزاده احمد ، بنای معصوم‌ زاده دیگری وجود داشته که نام و نسب وی به درستی مشخّص نبوده است ، [ کتابچه بسطام و شاهرود ] احتمال دارد مقبره مزبور ، مدفنِ فخرالدّین حسین یا بهاءالدّین علی ، فرزندان سیّدفخرالدّین ابوالقاسم علی بن زید باشد که در فرومد درگذشته و به خاک سپرده شده‌ اند .

...

اشكالات مقاله اوّليّه

در اين متن گفته شده : « فرومد ... سر راه داورزن به جاجرم قرار دارد . »

ـ قبلاً از داورزن به فرومد راه شوسه بوده ، بيش از سي سال است آن راه از بين رفته ، اكنون بايد ابتدا از داورزن به كاهك بعد از راه آسفالتِ آن ، به فرومد رفت .

در اين متن گفته شده : « بنایفرومدرا به فرامرز پسر رستم نسبت می ‌دهند . » [ روشنی ، قدرت الله ، سه سفرنامه ، ص 170 ]

ـ در مقاله­ اي با عنوان « فریومد / فرومد چه چیز نیست ؟! (3 ) » به تاريخ 3/11/1391 و مقاله نگاهی به پایان نامة « جغرافیای تاریخی فریومد » به تاريخ 24/11/1391 طبقِ مدارك و مستندات ( كتابهاي تاريخ بيهق ، فرحة الغري ، ديوان ابن ­يمين و ... ) نوشته ­ام : « فرومد حدّاقلّ از قرن پنجم يا ششم فريومد نام داشته است. » در همان کتاب« سه سفرنامه »آمده است :« ... گویند که قلعه قدیم از بنای فرامرز بن رستم بوده است و به این دلیل اسمِ مربوط به این دِه باید فرامرز باشد ، ولی در تاریخِ قدیم اسمِ این ده فریومد نوشته است ... » .

کربلایی حسین ده­ ملّایی در سال 1296 نوشته است :« قریه فُرومد از بناهای فرامرز پسر رُستم می ­باشد و اینجا شهری بنا کرده بود ... مُختصراً در افواه خلق کم کم فرامرز فُرومد شده است . » [ کتابچه شاهرود و بسطام ]

« گویند » یا« می ­گویند » یعنی ؛ « اَفواه خَلق »، وقتي مدرك و مأخذ هست به مطلبِ نامعتبر استناد نمي كنند .

كلمه ­هايي كه در منظومه كتيبه ، نادرست خوانده شده :

ـ بيت اوّل ، مصرع اوّل « با رَوع و » خوانده نشده .

ـبيت دوم ، مصرع دوم « ارج بر » ، « رُخ » خوانده شده .

ـ بيت چهارم ، مصرع اوّل « آمد از » ، « امداد » خوانده شده .

ـبيت پنجم ، مصرع دوم « تشريف » ، « شريف » خوانده شده .

ـبيت هفتم ، مصرع اوّل « آري در حساب » ، « آن در چيست » خوانده شده .

در اين متن نوشته شده : « تاریخِ ساختِ آن طبقِ ماده تاریخ موجود در کتیبه واقع در بقعه ، سال 932 ق ... است ... در این کتیبه ، که به صورت منظوم می‌ باشد ، چنین نوشته شده است . »

ـ يعني گمان شده كتيبه مذكور موجود است در صورتي كه كتيبه در سال 1376 خورشيدي از بين رفته و وجود خارجي ندارد .

در اين متن نوشته شده : « طبقِ گزارشی مربوط به سال 1296 ق . در طرفِ شرقِ بقعه امامزاده احمد ، بنای معصوم ‌زاده دیگری وجود داشته که نام و نسبِ وی به درستی مشخص نبوده است . » [ کتابچه بسطام و شاهرود ] 

ـ متنِ موردِ استناد در« کتابچه بسطام و شاهرود » چُنين است : « دیگر آنکه در طرفِ شرقی ، معصوم زاده ­ای ­است که در بالای قبر گنبدی افراشته­ کرده ­اند ، دربِ آن سمتِ شمال باز می ­شود و معلوم نیست که از کدام سلسله بوده باشد و اسم این بزرگوار هم معلوم نیست . »

منظور « کربلایی حسین ده­ ملّایی » آن بوده كه در قسمتِ شرقي روستا ، معصوم زاده ­ای­ است ، ( نه آنكه در قسمتِ شرقي بُقعه ، معصوم زاده­ ای­ باشد ) ، اين قرائتِ اشتباه ،‌ موجبِ اين برداشتِ نادرست شده كه پس آن معصوم­ زاده در حالِ حاضر نيست و قبلاً خراب شده ، در صورتي كه آن معصوم ­زاده در سمتِ شرق روستا هست و « درب آن به سمتِ شمال باز می ­شود . »

در اين متن گفته شده : « به احتمال زیاد ، بقعه موجود در فرومد متعلّق به سیّدفخرالدّین ابوالقاسم علی بن ابویعلی زید باشد که بعدها نامش به احمد تغییر کرده است. »

ـ اين احتمالِ اشتباه ، به علّت يكي دانستن يا كنارِ هم دانستنِ دو آرامگاه است .

ادامه داستان

چون اين اشكالات در متنِ مذكور بود ، همان طور كه گفته شد مقاله ­اي در 30 صفحه با عكس به آقايان « اسماعيل رضايي » و « سيّد حسن حسيني » دادم .  

مدّتها گذشت ، تا در يكي از روزهاي زمستان 1391 گذارم به « گروه تراجم و انساب » افتاد و نسخه پرينت گرفته شده كتابِ مذكور را نزدِ آقاي « اسماعيل رضايي » ديدم ، خواستم كه مقاله خودم را ببينم ، آنها براي معرّفي « سلطان سيّد احمد » بخشي از مقاله مرا انتخاب كرده و براي معرّفي « مزار سادات » آن را خلاصه كرده بودند امّا از نام من در پاي مقاله خبري نبود . به آقاي « اسماعيل رضايي » گفتم ، قرار اين نبود ، چرا نام من نيست ؟ گفت : اين مقاله را شما نوشتيد ؟ گفتم : در مقاله اوّل بخشي از نوشته ­هاي من استفاده شده و مقاله دوم همه­ اش از من است ، چون شما كه نمي ­دانستيد اين مزار در فرومد هست ، فكر مي ­كرديد خراب شده . بعد با مداد نام مرا هم به انتهاي مقاله دوم افزود . آقاي « سيّد حسن حسيني » آمد ، آقاي « اسماعيل رضايي » به ايشان ماجرا را گفت . ايشان كمي برزخ شد ، دنبالِ اين بود كه براي من ثابت كند مقاله را خودش نوشته ! بعد هم گفت : « اصلاً مهمّ نيست ، كُلّ مقاله به نام تو باشد . »

گفتم : « براي من مهمّ است كه اين مقاله به نام خودم باشد ، چون مربوط به روستاست و مي­ خواهم آن را در وبلاگ معرّفي كنم . من كه در قبالِ مقاله ، درخواستِ حقّ­ الزّحمه نكرده ­ام . » 

روز 20 / 5 / 1392 كتاب « مزارات ايران » را در كتابفروشي « انتشارات امام » ديدم ، با ذوق و شوق نگاه كردم ، از صفحه 239 تا 242 ، آن دو مزار معرّفي شده است ، و در صفحه 479 و 480 عكس آن دو مزار و كتيبه درج شده است . دوباره و سه باره نگاه كردم ، مقاله من هست امّا نام من نيست . در پايان هر دو مقاله « ... » درج شده است !

دماغم گشت خالي از بُخارات .......... نهــــادم روي بر طـوفِ مـزارات

ديوان سيداي نسفي ـ مثنوي به طرزِ نعت

روز 23 / 5 / 1392 در فرومد با يكي از بچّه ­هاي روستا كه براي ديدنِ والدينش از سوئد آمده بود در اين مورد سخن به ميان آمد ، گفت : « در سوئد اگر كسي چهار كلمه از نوشته ديگري نقل كند و آن را داخلِ گيومه نگذارد و نشاني ندهد ، شش ماه زنداني دارد ، اگر سه كلمه فقط چهار كلمه شود ! »

اينجا البتّه ايران است ، مشهد ، بنيادِ پژوهشهاي اسلامي ، كنارِ حرمِ رضوي ، كنارِ حرمِ خانداني كه فرموده ­اند : لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ . « هر كس كه حيا ندارد ، ايمان ندارد . »

اينجا كارها بر مدارِ ايمان مي­ چرخد و نشانه ­اش حياست ، اينجا حاكميّتِ شرم و پارسايي غفلت را مي ­بَرَد و مَجال نمي ­دهد كه به سهو حقّ كسي ضايع شود تا چه رسد به عمد ! 

مزار معروف به سلطان سيّداحمد

آنچه در كتاب درج شده با اندكي تغيير در اينجا مي ­خوانيد .

سلطان سيّد احمد

زیارتگاهی مشهور به سید سلطان احمد ، در روستای فرومد ، از بخش میامی شهرستان شاهرود با طول جغرافیایی 54 درجه 45 دقیقه ، عرض 36 درجه و 31 دقیقه و ارتفاع 1230 متر در 160 کیلومتری شاهرود ، سر راه داورزن به جاجرم قرار دارد .

فرومد ( فریومد ) ، از آبادی‌ های کهن منطقه بیهقِ قدیم به شمار می ‌رود ، که بنای آن را به فرامرز پسر رستم نسبت می ‌دهند . پس از خرابی روستای آزادوار ، در قرن هشتم هجری ، فرومد رونق یافت و به عنوان مرکز ناحیه جوین شناخته شد .

طبقِ نظرِ اهالی محل ، سلطان احمد از فرزندان امام هفتم و برادر حضرت رضا می‌ باشد و در کتیبه­ اي كه پيش از اين در بقعه موجود بود ، همچنین منابع مکتوب دوره قاجار مانند کتابچه بسطام و شاهرود [ ده­ ملّايي ] و سفرنامه شیندلر [ روشنی ، قدرت الله ، همان ، ص170 ] این مطلب تأیید شده است . با این حال ، طبقِ منابعِ معتبرِ انساب ، نخستین ساداتِ مهاجر به روستای فرومد ، ساداتِ حسینی و از خاندانِ مشهورِ آل ‌زباره بودند که در قرنِ پنجم هجری به این ناحیه مهاجرت نموده ‌اند .

در خصوصِ شخصيّتِ مدفون در بقعه سلطان احمد نمي ­توان اظهارِ نظرِ قطعي نمود و احتمالاً اين مزار با « خانقاه فریومد » در ارتباط باشد زيرا هر دو روي يك تپّه قرار گرفته­ اند .

می ­توان احتمال داد که بنای « بقعه سلطان سیّد احمد »  و « خانقاه فریومد » مربوط به قبل از سال 736 قمری است چرا كه « حکیم ­الدّین محمّدبن علی النّاموس الخواری الفَریومدی » که نویسنده « وقفنامه خانقاه فریومد » و نویسنده کتاب « حدائق الوثائق » استقبل از سال 736 کتابش را نوشته و واقف خانقاه فریومد به نام «خواجه جلال ­الدّین ابویزید » نیز در سال 737 فوت نموده است .

بقعه كنوني سلطان احمد که در شمال روستا قرار دارد ، از بناهای اوایل دوره صفوی به شمار می ‌رود . تاریخِ ساختِ آن طبقِ ماده تاریخ موجود در کتیبه مزبور ، سال 932 ق . همزمان با آغازین سال ­های سلطنت شاه طهماسب اوّل صفوی (930ـ 974 ق . ) است و بانی آن نیز شخصی به نام محمود بن فخرالدّین احمد می‌ باشد . متنِ این کتیبه ، که به صورت منظوم می ‌باشد ، چُنین است : 

كتيبه مزار

الحُکم لله تعالی

این عمارت کین چُنین با رَوع و روحــانیّت است ..... وین بنـای حـقّ که دادش این چُنین زیب و بهـا

گُنبد او سـربلنــدی می ‌کنـد چـون آسمــــــان ..... خــاک راهـش می ‌دهـــد اَرج بر مشک و خطـا

کـز بهشت جنّتش کـو هــم بـاشــد جـــای آن ..... زانکــه بـاشـــــد مَــــدفَــــن نـوبــــاوَه آلِ عبــــا

احمــد بن مـوسـیِ جعفـــر که آمــد از شَــرَف ..... نورِ چشمِ اهـلِ عالَـم ، چون علی موسی ‌رضا

در جلـوسِ شاه طهماسب بن اسماعیل خـان ..... یافت از تـأییــدِ حـقّ تشــــریفِ اِتمـــام ایـن بنــا

بانیش محمـودیبن فخــرالـدّین احمـــــــد بود ..... آن که هست از جـان و دل مـــولای شـاهِ انبیـاء

سالِ تاریخش اگر خـواهی که آری در حسـاب.......«بود جـای خوش» همـان تاریخش آمـد زِ قضا

( 932 ق )

...

مزار سادات

معصوم زاده­ ( مزار سادات )

بُقعه ­اي مشهور به معصوم زاده­ در قبرستانِ قدیمی محلّة پشند روستاي فرومد واقع شده است . در گذشته اين بُقعه در شرقِ روستا بود ولي با گسترش آبادي ، در داخل آن قرار گرفته است . هم اكنون اين آرامگاه در زاویه جنوب ­غربی قبرستانِ مذكور که حدود بیست­ هزار متر مربّع وسعت دارد بر بالای بلندی قرار گرفته است . [ منازلِ مسكوني بيرونِ دروازه بر روي همين قبرستان بنا شده ­است . ]

در « کتابچه شاهرود و بسطام » که به سال 1296 به سفارش اعتماد السّلطنه نگاشته شده ؛ کربلایی حسین ده­ ملّایی نوشته است : « در طرفِ شرقی [ فرومد ] معصوم ­زاده ­ای ­است که در بالای قبر گنبدی افراشته­ کرده ­اند ، دربِ آن سمتِ شمال باز می­ شود و معلوم نیست که از کدام سلسله بوده باشد و اسم این بزرگوار هم معلوم نیست . »

به استنادِ اشعارِ کارنامه دیوانِ ابن ­یمین که در سال 741 هجری سروده شده ، مزارِ بیرون دروازه [ جنب مسجد نبیّ اکرم ] ، « آرامگاه سادات » است .

وَز آنجــــا چــون به دَروازه رسیدی .......... همــایون بُقعه ­ای چون خُلـد دیدی

زِ دَروازه بــــــــرون باشــد مـــزاری .......... زِ لطف سـاکنـــــــانش مــرغــزاری

در او آســــــــوده سـاداتی مکــرّم .......... یکایک مقتـــــــــــدای اهــل عالَــم

تبــرّک را جنــــــــــاب آن ببـوسـی .......... به اخلاص از دل و از جـان ببوسی

دیوان ابن ­یمین ، ص580

در کنارِ مزارِ سادات ، « قطب ­الدّین حیدری » عبادتگاه و صومعه ­ای داشته است :

مجـــاور انـدرو پیــــــری خِـــــردمنـد .......... شدستی رَسته از تکلیف و هر بَند

امیـر حیــــــــــــدری خــــواننـد او را .......... همـه مـــــــــردان حـقّ داننـد او  را

علاوه بر اين ابن ­يمين از مزار « سیّدحسن » نامي ، كه با وي نسبتي دارد ، نيز ياد مي­ كند كه مشخّص نيست وي در همين بُقعه سادات يا مكاني ديگر مدفون شده مي ­سرايد :

به فـريـومـد چو پـاي انـدر نهـــــــــادي .......... درِ خُلـــــد بَـريـن بر خــــود گُشــادي

وز آن پس ای صبــا زآنجـــــا روان شو .......... به سـوی مشهــدِ فضـلِ جهـان شـو

سر گردنکشـان کـشــــــــــــور فـضـل .......... که طبعـش بود کان گـــوهــــر فضـل

بزرگـی در امـــــــــور دیـن به حسبت .......... که با وی می­ بـرم من بنـــده نسبت

در اجنــــــاسِ فضـایـل بـوده مـاهـــــر .......... بـر  انـواعِ مَـکـارم گـشتـه قــــــــــادر

به فضل و دانش و اِفضـــــال ، مذکـور .......... به نـام نیک در آفــاق ، مـشـهـــــــور

یمیـن ملـک و دین کـانِ فـضـــــــــایل .......... سـر افــــــرازان کـان جـــــان فـضـایل

بزرگـی که اتّـفـــــــاق مـرد و زن بـود .......... که خُـلــــــق او چو نام او حَـسـن بود

نخـستیـن آستـــــان مـشـهـــدش را .......... ببوس آن گَه نگه کن مَـــرقـــــدش را

چو استـــــادی فـرا پیـش ضــریحـش .......... تو خـود بینـی کـــرامــــات صـریحـش

به آبِ دیـده خاکـش را همی شــوی .......... به صــد اخلاص تکبیـرش همی گوی

دیوان ابن­ یمین ، ص580

ابن­ یمین در کارنامه فریومد از « سیّد بهاءالدّین زید محمّد » نیز که در نزد عامّ و خاصّ جایگاه والایی داشته سخن می ­گوید :

از آنجــــا رو به ســوی فخـر ســــــــادات .......... کـریـم اعـــراق و خـوش­خُلـق و نکـوذات

بهــــاء مُلک و دیـــن زیـــــد محمّــــــــــد .......... چــــــــــــــراغ دوده اولاد احمـــــــــــــــد

بدو ارســــــال کن زین بنــــــــده اخلاص .......... که هستش معتقد هم عامّ و هم خاصّ

دیوان ابن یمین ، 584

اين سيّد ظاهراً معاصر ابن­ يمين بوده ولي مشخّص نيست در كدام يك از قبرستانهاي فرومد دفن شده است .

شجره نامه سادات

طبقِ منابعِ معتبرِ انساب ، نخستین ساداتِ مهاجر به روستای فرومد ، ساداتِ حسینی و از خاندانِ مشهورِ آل ‌زُباره بودند که در قرنِ پنجم هجری به این ناحیه مهاجرت نموده ‌اند . اوّلين فرد از ایشان که به فرومد آمد ، « ابویعلی زید بن ابوالقاسم علی‌ العالم بن محمّد بن یحیی بن محمّد بن ابی‌­ جعفر احمد بن محمّد زُباره بن عبدالله ‌المفقود بن حسن ‌المکفوف بن حسن ‌الافطس بن علی ‌الاصغر بن زین‌ العابدین (ع) » بود که در سال 447 ق . در راه سفر به اصفهاندرگذشت . [ بیهقی ، ابی ‌الحسن علی بن زید ، تاریخ بیهق ، ص 58 ]

فرزندش « سیّدفخرالدّین ابوالقاسم علی » كه هیچ گاه پدر را ندید در زُهد و فضل ، یگانه روزگار بود و در دوره حکومت ملکشاه سلجوقی ( 465 ـ 485 ق ) برای امنیّت و آبادانی ناحیه سبزوار بسیار کوشید و همچُنین اقداماتِ ارزنده ‌ای در مکّه و کوفه انجام داد ؛ از جمله نهرِ آبی از فرات به نجف اشرف کشید . سیّد فخرالدّین ، بارها به سفر حجّ مشرّف گردید و در همه حال ، برای نماز ، غسل می ‌کرد و هر روز به جز اعیاد و روزهایی که منع شده ، روزه­ دار بود . [ همو ، لباب‌الانساب ، ج2، ص504 ]

وی روز پنجشنبه چهارم ربیع ‌الاوّل سال 522 ق . در فرومدفوت نمود . فرزندانش « ابویعلی زید » ، « فخرالدّین حسـین » و « بهاءالدّین علی » نام داشـتند . « فخرالدّین حسـین » ، در جمادی الآخرة 534 ق . همراه با لشـکری در منطقه سرخـس ، درگذشت و جنازه ‌اش به فرومد منتقل شد و بهاءالدّین علی نیز شعبان 560 ق . در همین روستا فوت کرد . [ همو ، تاریخ بیهق ، ص 59- 60 ]

حضور و نقش سادات فرومد ، در سالهاي بعد هم در برخي حوادث تاريخي به چشم مي­ خورد از جمله « حافظ ابرو » در جريان لشكركشي اميرسعيد خواجه در نیمه اوّل قرن هشتم ، به فريومد و محاصره و تخريب باغات آنجا توسّط لشكريانش مي ­نويسد :  « [ چون ] اميرسعيد خواجه... اهالى جاجرم را غارت و تاراج كرده متوجّه فريومدگشت . سُكّان آن موضع و بعضى از حوالى آن پناه به قلعه برده بودند . چون لشكر بدانجا رسيد ، جنگهاى سخت كردند . اميرسعيد خواجه دست از جنگ بازداشت ، در بيرون قصبه فرود آمد و حُكم فرمود تا باغات آن مسلمانان خراب كنند و درختها را بزنند . لشكريان تَرك جنگ گرفته به خرابى مشغول شدند و بعضى درختهاى جوز را پوست باز كردند و تاكها را بُريدن گرفتند . چون اهالى فريومد ديدند كه باغات ايشان خراب مى‏ شود ، سادات و علما و زُهّاد قصبه مذكوره را شفيع آوردند . اميرسعيد خواجه از سر گناه ايشان درگذشت به قدر قوت خود ساورى [ تحفه پيشكش ( آنندراج ) ، تحيّت ، باج و خراج ( نفيسى ) ]بيرون آوردند . امير سعيد خواجه ايشان را تربيت فرموده به جانب مزينان‏ توجّه نمود و قلعه آن را نيز به يك دو روز مسخّر گردانيد و از آنجا متوجّه سبزوار شد .» [ زبدة التواريخ ، حافظ ابرو ، ج‏3 ، محقّق / مصحّح : سيّدكمال حاج سيّدجوادى‏ ، ص : 31 ـ 32  ]

به نظر مي ­رسد سیّد فخرالدّین ابوالقاسم علی ، فرزندانش « فخرالدّین حسین » و « بهاءالدّین علی » و ساداتي از نسلِ ايشان در مزارِ موسوم به معصوم ­زاده مدفون باشند .

...

 كتاب مزارات ايران به چاپ رسيد .

 دانشنامه مزارات ايران


مطالب مشابه :


ماورا’ النهر از آغاز تا به امروز

این منطقۀ آباد زماني جزو خاک اسلام به عنوان پديد آمدكه سيداي نسفي محصول همين




ماورا’ النهر از آغاز تا به امروز

این منطقۀ آباد زماني جزو خاک اسلام به عنوان پديد آمدكه سيداي نسفي محصول همين




اندر حكايت كتاب ( مزارات ايران )

كارگران معدن فرومد و عبّاس آباد. مساجد جهان اسلام. ديوان سيداي نسفي ـ مثنوي به طرزِ




برچسب :