ماجرای منو افسانه پاکرو



manotopic-com (10)

سلام دوستان خوبم.راستش من اصلا حالم خوب نیست.اخه تا کی من باید این همه عذاب بکشم؟ خداییش انصافه؟ دیگه دارم از این  زندگی کوفتی خسته میشم.همش میگم رضا بزن از ایران برو امریکا حالشو ببر.اتفاقا همین چند وقت پیش یکی از دوستام به نام مایکل از جزایر قناری برام نامه نوشت که اره رضا بیا اینجا حالشو ببریم منم براش نامه نوشتم که هیچ جا وطن خود ادم نمیشه.خلاصه سرتونو درد نیارم نمی خوام چیزی بگم که افکار عمومی فکر بد کنه ولی در کل یخورده ته دلم دوست داشتم برم ولی خب بخاطر این خواستگار لعنتی نرفتم.

دنیا برعکس شده.دخترم دخترای قدیم.چند وقت پیش داشتم تو خیابون همینجوری واسه خودم قدم میزدم که یهو یه دختر تقریبا خوشگل جلومو گرفت.بهش گفتم ببخشید اتفاقی افتاده؟ با صدای لرزان گفت: ببخشید شما اقا رضا هستید؟ منم به نشانه تایید سرمو تکون دادمو گفتم بله اما کاش میگفتم نه…به محض اینکه فهمید من رضام اشک تو چشماش حلقه زدو گفت: وای خدای من باورم نمیشه که خودتونین..واای یعنی ممکنه؟ من عاشق فیلماتونم..به خصوص اون فیلمه که با محمد رضا گلزار بازی کردید..وای اقای حبیبی عاشق صداتونم اخه چرا خدا همه زیبایی جهانو تو چهره شما قرار داده؟ اخه چرا؟ یه نگاهی بهش کردمو با صدای اروم گفتم : ببخشید خانوم کار دارم مزاحم من نشید.نه این که فکر کنید من ادم مغروری هستما نه ولی خب واقعا وقت نداشتم…رامو کشیدم که برم یهو دیدم با صدای بلند زد زیر گریه.داد میزد میگفت : تورو خدا شمارتو بده اگه ندی خودمو میکشم.هی خودشو میزد که دیگه خب دلم سوخت تصمیم گرفتم شمارمو بدم بهش اخه میدونید چیه اصلا طاقت ندارم ببینم یکی به خاطر من داره خودشو میزنه میکشه.اخه راستش دلم خیلی کوچیه فوری میشکنه.

بلاخره رسیدم خونه یه نگاهی تو اینه به خودم کردمو تو دلم گفتم: واقعا جلوه زیبایی و عظمت پروردگارو باید تو چهره من دید واقعا چی ساخته خدا.البته خب دست مامانمم درد نکنه که منو به وجود اورد خخخخخخ.در همین حالو احوال بودم که یهوگوشیم زنگ خورد.با ریلکسی بسیار گوشیو برداشتمو گفتم: شما با همراه اقای حبیبی تماس گرفتید .امرتون؟ یهو یه دختره صدای بلند گفت : عاشقــــــــــتم رضا میخوامتت دوست دارم بوس بوس .گوشیو قطع کردم.اخه خیلی از این جلف بازیا بدم میاد.اخه من نمیدونم این مثلا میخواد چیو ثابت کنه…خلاصه یه اهنگ انریکه واسه خودم گذاشتمو نشستم رو تختمو داشتم به اینده فک میکردم.واقعا چه ایده ای به به.ارزوم اینه که رئیس جمهور شم.اخه همه بهم میگن تو لباس رسمی خیلی خوشتیپتر میشم .حالا رضا مثلا میخوای رئیس جمهور کجا بشی؟ راستش خودم خیلی دوست دارم رهبری امریکارو بدست بگیرم ولی خب همین افغانستانم بد نیستش .میتونم خیلی کارا بکنم.مثلا میتونم همین دخانیات (تریاک خودمون) یه صنعت پیشرفته تو کل خاورمیانه بزنم…یاشایدم کلا زندگیمو تغییر بدم برم خواننده شم.واای دارم یه روزیرو میبینم که عکسم تو تموم مجلاتو روزنامه ها هست…وای خدا چه اینده ای در انتظارمه…به به..این روز ها همه اهنگ های رضا را گوش میدهند شما چطور؟ وای میخوام کنسرت بذارم تو مکزیک بعد مثلا کاربرای فعال سایتمم دعوت میکنم که بیان برای مردم قر بدن.چی میشه واقعا مطمئنم میترکونید.راستی کی بیشتر بلده قر بده؟ حتما بهم بگید خخخخخخخخخ

تو همین افکار پلید بودم که یهو دیدم برام اس اومد.وقتی اس باز کردم دیدم نوشته: سلام اقای حبیبی منم افسانه پاکرو همونی که عاشقته همونی که برات میمیره همونی که بگی بمیر میمیره همونی که هر شب خوابتو میبینه همونی که…اوف نخونده پاکش کردم.بابا اینا چرا اینجورین اخه؟ اوووف حال ادمو بهم میزنن.ایـــــــــش ایییییییییس

وای مامانم اینا خخخخخخخخ

یهو دیدم ۲ تا از عکساشو  برام ام ام اس کرد.گفت این عکسمه وقتی جوجو بودم مامانم ازم گرفته

image001

اینم عکسمه وقتی داهات بودم

manotopic-com (6)

وقتی این دوتا عکس باز کردم  بی اختیار در در گاه خداوند سجده کردمو گفتم: ای خدا مارو با کیا کردی ۷۵ میلیون؟

بهش گفتم: برو گمشو لعنتی دیگه هم بهم اس نده.این چه عکسی بود که فرستادی اخه به تو هم میشه گفت خوشگل؟ مردم اگه منو با تو ببینن چه فکری با خودشون میکنن؟ پس فردا همه میگن رضا با افسانه دوسته ابروم پیش مطبوعات رسانه میره.وقتی این اس براش فرستادم گفت.خب باشه الان یه عکس خوشگل برات میفرستم که همین دیروز گرفتم.بعد یه ام ام اس فرستاد که این عکسش بود

manotopic-com (5)

یه حالت بغض بهم دست داد.در عرض چند ثانیه پشیمونشدم.تو دلم گفتم بدک هم نیستا.ناکس تو این لباس چقدر قشنگ شده.ولی خب ته دلم گفتم از این خوشگلترم برام میمیرن بهش اس دادم میشه یه عکس دیگه هم برام بفرستی؟بعد گفت باشه و بعد اینو فرستاد

manotopic-com (37)

وقتی این عکس دیدم دیگه با خودم گفتم که این خودشه.اما بازم ته دلم گفتم که شاید یکی بهتر از این گیرم بیاد تو همین حالو احوال بودم که یهو دیدم یه اس اومد گفتش : سلام اقا رضا من افسانه بایگان هستم ایا افتخار میدی؟خخخخخخخخ

اقا سرتونو درد نیارم چند وقتیه از دست این خواستگارا خونم به جوش اومده.اگه جایی دارید که من میتونم اونجا پنهون شم حتما بهم بگید تا خودمو از دست این اشرار راحت کنم.میخوام یه دعا بکنم دوست دارم همتون بگین امین.

خدایا همه جوونارو مثل من خوشگل و معروف بگردان.آمــــــــــین

خدایا تورو به جون عمه مرجان مارو از دست اشرار و این دو بزرگ وار یعنی افسانه بایگان و پاکرو محفوظ بدار.آمــــــــین

در اخر هم لازمه از بانی این مجلس یعنی خودم کمال تشکرو به عمل بیارم که این قدر بنده نمک تشریف دارم

خخخخخخخخ

یعنی بی شوخی الان اگه کنارت بودم چی کارم میکردی؟

۱: میکشتی منو

۲: میزدی

۳: پدرمو در میاوردی

۴: همه موارد


مطالب مشابه :


ماجرای منو افسانه پاکرو

اقا سرتونو درد از دست این اشرار راحت کنم.میخوام یه دعا بکنم دوست دارم همتون بگین امین.




یاد محمد رضا عسکری که در درگیری با اشرار مواد مخدر به درجه رفیع شهادت رسید

رقص طوفان - یاد محمد رضا عسکری که در درگیری با اشرار مواد مخدر به درجه رفیع شهادت رسید -




افشای نام پنج هزار قربانی ورق 2

نجیب الله ولد امین لله ، مالک دواخانه فاریابی حاجی آقا میر ولد بدخشان، اشرار




سردار دلها... شهید طالعی

خوشروئی، ادب، شجاعت، جوانمردی و امین بیت المال از اشرار و ضد انقلاب آقا قرائتی




برچسب :