آدم کوچولوها و دروغ های بزرگ تبلیغاتی

کیهان -قصد فالگوش ایستادن نداشتم. ناخواسته بود که شنیدم می گفت: وعده و وعیده، باور نکن. می خواد ماها رو بخره با این حرفهاش. درباره اش تحقیق کردم از همکلاسی های پارسالش. فهمیدم بخاطر ترسش از آب، تا حالا دریا نرفته، پس چطور می خواد توی مدرسه استخر بسازه؟ شنیدن این جملات از پسر کلاس پنجمی ام که تلفنی با دوستش صحبت می کرد آن قدر برایم جالب بود که می خواستم بدون اجازه درب اتاقش را باز کنم و از چند و چون ماجرا بپرسم. اما دیر شده بود. تصمیم گرفتم پس از بازگشت از اداره بنشینم پای حرفهایش. به مادرم گفته بود که قرار است هر مدرسه یک نماینده ورزشی داشته باشد در هر منطقه از آموزش و پرورش، و تعدادی از دانش آموزان مدرسه شان داوطلب نمایندگی شده اند.

وقتی شنیده هایم را با آب و تاب برای همکارم تعریف کردم، خندید و گفت: این که چیزی نیست، در انتخابات شوراهای دانش آموزی چند تا از همکلاسی های دخترم که کاندیدا شده بودند برای جمع کردن رای شعارهای عجیب و غریب تری می دادند. پرسیدم مثلاً؟ جواب داد: یکی شان وعده داده بود بوفه مدرسه را تبدیل می کند به قهوه خانه سنتی. آن یکی از کم کردن حجم کتاب های درسی، حذف ساعت ریاضی و ۵برابر کردن زنگ ورزش گفته بود. یک شب دخترم را دیدم که هدبندش را انداخت توی سطل زباله. علت را جویا شدم. پوستر تبلیغاتی یکی از داوطلبان را که اتفاقاً هم نیمکتی اش بود نشانم داد و گفت: دوستم قول داده، اگه بهش رای بدیم مدیرمون رو مجبور می کنه، قانون هدبند سفید زدن زیر مقنعه هامون رو برداره. روی برگه ای که جلو رویم بود نوشتم: آدم کوچولوها و دروغ های بزرگ انتخاباتی. همکارم ادامه داد: باورت نمی شود اگر بگویم تعدادی از کاندیداها ستاد تبلیغاتی تشکیل داده بودند و میتنگ های متعدد راه می انداختند. میهمانی دادن در رستوران های فست فود، پخش کردن خوراکی در مدرسه و هدیه دادن به دانش آموزان با عناوین مختلف از دیگر کارهای آنها در انتخابات دانش آموزی بود. پرسیدم: و نتیجه آرا؟ خندید و گفت: رای دهندگان هم بیکار ننشسته بودند. آنها نیز برای بررسی درستی و نادرستی شعارهای تبلیغاتی کاندیداها جلسات متعددی تشکیل دادند و جالب اینکه در نهایت کسانی که بیشترین هزینه های انتخاباتی را کرده بودند نصیبشان کمترین رای ها شد.

بچه ها درست انتخاب کردند و حالا نوبت ماست که در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی انتخابمان حساب شده باشد!

انتخاب! چه واژه ژرفی! کلمه ای که به تو می گوید: آزاد هستی تا در میان گزینه های متعدد، اراده ات را اعمال کنی و بنشینی به گزینش. اما! اما در میان انبوه هجمه های تبلیغاتی تا چه اندازه می توانی به شایسته بودن انتخابت تکیه کرده و ادعا کنی که در قضاوتت به دور از هرگونه تعصب و یکسو نگری، خویشتن را در بی طرفی کامل تسلیم دلایل و مدارک حقیقی نموده ای؟ براستی آیا می توان آزادی رای را همان رای آزاد برشمرد؟ گرچه تفکر ماکیاولیستی در مسلخ سیاست مجوز هر نوع تبلیغی را، حتی به قیمت ذبح اخلاق و ارزش های انسانی صادر می کند، بدان گونه که وعده های دروغین، حرمت شکنی، تهمت و افترا ابزاری می شود در دست جویندگان قدرت و منصب. ولیکن تو به عنوان یک انسان، تنها موجودی که مسئول سرنوشت خویش بلکه مسئول انجام رسالت خدایی بر زمین هستی چگونه سرنوشت خود و آیندگانت را رقم خواهی زد و چگونه رای آزادت را به صندوق آرا می اندازی؟ لابد می گویی بررسی انتخابات در سنوات گذشته کشورمان نشانگر آنست که برآیند هوش اجتماعی همواره بر خیل تبلیغات غیرواقعی فائق آمده و پیش بینی و تحلیل تحلیلگران ستادهای انتخاباتی را به بن بست کشانده است. بطوری که تبلیغات پر زرق و برق و بریز و به پاش های آنچنانی کاندیداها و بداخلاقی های آنان و انگ زدن به رقبا کمتر بر رای آزاد مردم تأثیر گذاشته است. آری با تو موافقم و می دانم که در گفتمان انقلاب اسلامی، پست ها و سمت ها صرفاً وسیله ای است برای خدمت بیشتر و نه کسب قدرت. اما از نفوذ مافیای قدرت و ثروت که با حساب و کتاب و برنامه ریزی به سرمایه گذاری تبلیغاتی می پردازند نیز نباید چشم پوشی کرد! دست های پنهانی که با به ثمر رسیدن تبلیغات چند صد میلیون تومانی و گاه میلیاردی به محض آنکه شخص مورد نظرشان وارد چرخه سیاست شد، او را تهدید می کنند چنانچه رویه ای خارج از قول و قرارهای گذشته و مصالح آنان اتخاذ نماید، مجبور به بازپرداخت تمامی مخارجیست که در زمان کاندیداتوری او برای رقابتی نابرابر هزینه شده است.

براستی آیا چنین شخصی هرگز فرصت خدمتگزاری به ملت را پیدا می کند؟ یا باید تمامی هم و غم خود را صرف باندبازی و سوءاستفاده از موقعیت چهار ساله اش جهت ادای قرض خود به حزب، تشکل سیاسی و باند قدرت و ثروتی که در روزگاری از حامیان وی بوده است بگمارد؟

می دانم که می دانی در اخلاق موفقیت ماکیاولی سوءاستفاده از مذهب مجاز است. اما سرزمین تو کشور ضعیف، محروم و رو به انحطاط ایتالیا در عصر ماکیاول نیست! وطن تو سرزمینی است که بر اعتقاد بنا شده است. اعتقادی به قیمت جان سپردن هزاران انسان در راه هدف! و تو وارث هدفی هستی که مبنایش اقامه حق بوده است واجرای عدالت.

می گویی باید که آویزه گوشمان کنیم سخنان رهبرمان، ولی فقیه مان را در سفرشان به استان یزد که تلنگری بود به من و تو. آنگاه که فرمودند: «کاندیداهایی که پس از تایید صلاحیت ها، مورد تایید قرار گرفته و از سوی شورای نگهبان در چرخه انتخابات قرار می گیرند حتما دارای حداقل صلاحیت هستند، اما مردم نباید به حداقل ها اکتفا کنند.»

آری می دانم که در درک معنای زندگی، می توانی به یاری ام بشتابی. اما آیا می دانی که در آخرین تحلیل ها این من! من هستم که باید تنها به تنهایی خویشتن را بیابیم؟

می گویی پیله نادانی را که سال هاست به دور خودت تنیده ای پاره کن تا انوار حقیقت به دنیای وجودت راه یابد. مرا متهم می کنی به ناآگاهی! که اگر فقط یکبار کمر همت می بستم و حدود اختیارات وکلای مردم در خانه ملت را می شناختم، هیچگاه بازیچه نمی شدم و هیچ کاندیدایی جرئت نمی کرد ذهنم را پر کند از وعده های غلط که: مشکل قوم و قبیله ام را حل می کند. خانه ام را می سازد. شهرم را آباد می کند. جوانم را به سر کار می برد و برای اینکه معتاد نشود ورزشکارش می کند و ...

می گویی مجلس جایگاه افراد اندیشمند، خلاق، مدیر، متعهد و مدبریست که با برنامه ریزی و ارائه راهکارهای عملی راه های رشد و توسعه را برای سرزمین ات هموار می کنند. می گویی وکیل ملت وظیفه اش قانونگذاری ونظارت بر اجرای قانون است، نه اجرای قوانین نانوشته.

نگرانم و اندهگین. از آنچه که تاکنون گذشته است بر من و ما آری می فهمم به خوبی معنای سخنانت را. اما دیر شده، از من گذشته است! اختیارم دیگر دست خودم نیست. درست است که آزادم در رای دادن اما رای ام آزاد نیست. مدتی ست که نمک گیر شده ام.

می گویی آزادی مثل هواست، امنیت است برای تو. جزء ذات توست. میدانی که با سلب کردن آن از خود، زندگیت بی معنا خواهد شد؟ می گویی نبرد نهایی در داخل صندوق های رای شکل می گیرد و تو تا لحظه رفتن به پای صندوق رای، فرصت داری، برای شناختن اصلح ترین ها.

شناخت افراد کارآمد، مطلع و مستقل از باند باند بازی! می گویی نتیجه قضاوت انسانی که درباره خودش قضاوت می کند با زمانی که درباره دیگران به قضاوت می نشیند یکسان نیست. بنابراین نباید گوش بسپاری به سخنان پرشور و حرارت کاندیداهایی که با جلوه دادن فضایل نیکو و انسانی در وجود خود، خود را پیام آور خوشبختی و سعادت می نمایانند و تخریب رقبا نردبانی می شود برای ترقی شان. می گویی اگر هر کاندیدای انتخابات از بلوغ و رشد انتخاباتی تو مطلع شود و بداند که رای آزادت را با هیچ تحفه ای عوض نمی کنی هرگز سفره شام و ناهار انتخاباتی پهن نخواهد کرد و به حیف و میل بیت المال نخواهد پرداخت. تو می گویی و من یادم می آید. یادم می آید که در جهان خلقت تنها موجودی هستم که مسئول خویشم. مسئول خود و سرنوشت خود و سرنوشت فرزندان خود.

«سرنوشت تو متنی است که اگر «ندانی» دست های نویسندگان می نویسند و اگر بدانی خود می توانی نوشت. دکتر علی شریعتی - حج» 


مطالب مشابه :


شعار تبليغاتي

شعار تبليغاتي لینک های ارائه مدلی برای بودجه بندی و کارایی




روش تبلیقاتشرکت غذایی مک دونالد

رستوران‌های فست فود در سبک‌های تبلیغاتی در جهت و مادر های خود را برای همراهی




آدم کوچولوها و دروغ های بزرگ تبلیغاتی

میهمانی دادن در رستوران های فست فود های تبلیغاتی تا راه های رشد و توسعه را برای




تبلیغات جالب ومبتکرانه

ارسال اس ام اس تبلیغاتی فست فود . Fund با شعار Save the world with a few coins برای جلب کمک های




حقایقی شگفت انگیز درباره مک‌ دونالد

های فست فود بود برای گسترش رستوران‌های های سنگین تبلیغاتی در




حقایقی شگفت انگیز درباره مک‌دونالد

رستوران‌های فست فود در برای اولین بار صرف هزینه های سنگین تبلیغاتی در صدد




حقایقی شگفت انگیز درباره مکدونالد + عکس

های فست فود بود برای گسترش رستوران‌های های سنگین تبلیغاتی در




جزوه اصل و فنون تبلیغات 2

فست فود | فال از طریق رسانه های ارتباطــــــی برای از شعار های تبلیغاتی ، به منظور




برچسب :