به خلیج نیلگون همیشه فارس

به خلیج نیلگون همیشه فارس

mo133992.jpg

نقطه نقطه این مرز پر گهر، واقعا برام مثه درّ و گوهره. جنگلهای شمالی، کوهستانهای غربی، کویرهای مرکزی، دشتهای شرقی، و سواحل جنوبی. و جزایر ایرانی خلیج همیشه فارس، جای خاص خودش رو داره. سال پیش یه سر رفته بودم خارگ و 10 روز اونجا برای نفت پژوهش انجام می­دادم. درباره موقعیت، تاریخچه، آثار باستانی، ننه­زارهای جن­گیر، و... چیزهایی نوشتم که می­تونید همراه با عکسهاش در اینجا ببینید و بخونید. این بار تنها چند عکس قرار دادم و تلاش کردم کمتر حرف بزنم (بنویسم). چند روز پیش دوباره فرصتی پیش اومد تا یه سفر کوتاه یک روز و نیمه به خارگ داشته باشم. مثه همیشه خوش­شانس بودم و توی هواپیما کنار پنجره نشستم.

 mo728137.jpg

تلألو خورشید بر ابرها

 mo308914.jpg

تصویر بخشی از جزیره خارگ. این خطی که در وسط می­بینید، باند فرودگاهه. طول کافی برای سرعت گرفتن و بلند شدن هواپیما رو نداره. واسه همین چند سال پیش یه بار که هواپیما می­خواست فرود بیاد، چرخهاش گیر کرد به فنس (توری) و البته سالم نشست. در امتداد این خط، یه محوطه می­بینید که بخشی از آب رو در خودش محصور کرده. می­خواهند پرش کنن. فکر بسیار عاقلانه­ایه، اگه قرار باشه به طول باند فرودگاه اضافه بشه؛ اما در واقع قراره یک مصلای دوطبقه اونجا درست کنن! جایی که هواپیما می­خواهد فرود بیاید!!! خدا آخر و عاقبت همه نمازگزارن را به خیر گرداند. سمت پایین این باند، بخش بومی­نشین جزیره­اس. این باند در واقع مرز بخش بومی­نشین با بخش صنعتیه. این آپارتمانهایی که در بخش ساحلی بومی­نشین دیده میشه، خونه­های سازمانی نیروی هواییه. و بالای باند هم بخش صنعتیه. خط T شکلی که وارد دریا شده و در بالای تصویر دیده میشه، تصویر اسکله­اس که کشتیهای نفت­کش، اونجا لنگر میندازن. یکی از ویژگیهای جزیره خارگ اینه که به فاصله کمی از ساحل، دریا عمق زیادی پیدا می­کنه و مناسب پهلو گرفتن کشتیهای بزرگه.

 mo137120.jpg

اطراف جزیره خارگ، مرجانهای زیادی زندگی می­کنن. وقتی آب زلال باشه، این مرجانها به راحتی از بالا پیدان. اما بسیاری از اونها رو آلودگیهای نفتی از بین برده و معلوم نیست بقیه تا کی دوام بیارن.

 

روز اول، همین که صبح اول وقت وارد فرودگاه خارگ شدم، اومدن دنبالم و از چند دقیقه بعد، مصاحبه­ها شروع شد. حتی سر میز ناهار هم مصاحبه می­کردم. مصاحبه که چه عرض کنم، مجادله شده بود و گاهی واسه هم شاخ و شونه می­کشیدیم و عربده هر کی بلندتر می­شد، یه امتیاز بود. یک ریز تا شب ساعت هشت مصاحبه کردم. توی مصاحبه آخری، واقعا داشتم چرت می­زدم. چشمام یه کاسه خون شده بود. آخه شب قبلش تا ساعت 3 بیدار بودم و تنها تا 1 ساعت خوابیدم و بعدش رفتم فرودگاه. ساعت 8 که مصاحبه تموم شد، رفتم به طرف بخش بومی­نشین. توی دی ماه زمستون، شب، و من که تنها یک پیراهن به تن داشتم. هوا واقعا بهاری بود. سراغ نجاری آقا رضا رو گرفتم. شوهر دختر عموم بود. سال گذشته که اومده بودیم جزیره، فرصت نشد ببینمش. فهمیده بود که چند روز اونجا بودم و گلایه کرده بود که چرا امیر نیومد ببینمش. آخرین بار، 13-12 سال پیش همدیگه رو دیده بودیم. بعد از فوت عموم در جوونی­اش، زن عموم که دو تا دختر از عموم داشت، با یه جنوبی ازدواج کرده بود و ارتباطمون محدود شده بود. خلاصه نجاری رو بالاخره پیدا کردم. بسته بود. آدرس خونه­اش رو از مغازه کناری­اش گرفتم و رفتم خونه­شون. خیلی رو می­خواد که بری خونه یه نفر که نه می­شناسیش و نه می­شناسدت. وقتی خودم رو معرفی کردم، خیلی خوشحال شدن و انصافا حسابی تحویل گرفتن. یکی دو ساعتی اونجا خودم رو به زور نگه داشتم (دستشویی نداشتم؛ بلکه خوابم می­اومد، خفن!) و بالاخره به زور از چنگ­شون در اومدم و برگشتم مهمونسرا و شیرجه توی رختخواب. روز بعد قرار بود مصاحبه­ها رو با افرادی دیگه ادامه بدم. اما بعد از صبحونه بهم گفتن که دیگه مصاحبه­ای در کار نیست و بلیط برای همون روز ساعت 11 برام رزرو شده که برگردم تهران. آخه خارگ یه جزیره امنیتیه و همه ورود و خروجهاش کنترل میشه. چاره­ای نبود. تقریبا دو ساعت و نیم فرصت داشتم. اول کاری که کردم، رفتم به دیدن سنگی که سال گذشته هنگام کندن زمین برای ساخت بیمارستان در خارگ پیدا شد و روی اون به خط میخی نوشته شده بود.

 mo615885.jpg

دورش حفاظ گرفته بودن و نمی­شد از نزدیک عکس گرفت. اگرچه یه کانکس کنارش بود، اما کسی اون نزدیکیها نبود که ازش خواهش کنم در رو باز کنه. بنابراین اگه از حفاظ می­رفتم داخل، کی به کی بود. از اینجور عادتها دارم. اما این بار با کت و شلوار بودم و دو تن از مسئولین هم همراهم بودن.

 mo642944.jpg

بهرحال اگرچه شاید داخل عکس پیدا نباشه، اما اگه از پشت حفاظ نگاه کنی، آثار تخریب روش مشخصه. شبانه اومدن و روی خطوط میخی رو تراشیدن و رفتن. بعد هم کسی به کسی نبود.

کتیبه جزیره خارگ

تصویر کتیبه پیش از تخریب، برگرفته از وبلاگ ایکاریوس

یکی از کارشناسان متن کتیبه رو به این ترتیب خونده: «(اين) سرزمين خشک و بي­آبي بود شادي و آسايش را آوردم?بهنه را (اسم خاص) يا حاکم را چاههاي آب ؟!». البته برخی هم اعتقاد دارن که این کتیبه، هخامنشی نیست و احتمالا در سالهای اخیر تراشیده شده و حروفش هیچ معنایی نداره.

 

رفتم به بخش بومی­نشین و یکی از دوستانم رو پیدا کردم. از دیدنم تعجب کرد. ساعتی با هم بودیم و بعد هم...

 

 mo966679.jpg

خداحافظی از جزیره...

 

 mo915631.jpg

و خداحافظی از خلیج همیشه فارس...

 

 

البته امیدوارم خداحافظی­ام کوتاه باشه و دوباره بتونم برگردم. البته این بار تلاش می­کنم برم سراغ جزیره­های ایرانی سه­گانه تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی. اگرچه چندین کتاب برای نشریات مختلف درباره این جزایر نقد و بررسی کردم و آشنایی خوبی باهاشون دارم. اما تا حالا نشده حودم برم و از نردیک ببینم. امیدوارم بتونم موافقت مقامات امنیتی رو در کسب اجازه، به دست بیارم.


مطالب مشابه :


به خلیج نیلگون همیشه فارس

سال پیش یه سر رفته بودم خارگ و 10 روز روز اول، همین که صبح اول وقت وارد فرودگاه خارگ شدم




موقعیت جغرافیایی خارگ

خارک جزیره مرجانی - موقعیت جغرافیایی خارگ - تقدیم به همه ی خارگی های عزیز




جزیره خارگ، دُر یتیم خلیج فارس (قسمت اول)

جزیره خارگ، دُر یتیم خوشم می آمد که ماسه نرم فرودگاه را که غباری از آن بر نمی خاست با




تنفس در پایتخت

شب ساعت ۹ توی سینما صدف خارگ اجرا گناوه و منم ساعت ۱۱ رفتم فرودگاه و چون بارندگی بود




جلال و هنوز هم "دُر یتیم خلیج فارس"

نیم قرن از آمدن جلال آل احمد به جزیره خارگ دو موتوره ای در فرودگاه آبادان گذاشت که از




برچسب :