مكتب خانه ي « دزك » به روايت «علي رحم شايان دزكي»

 

مكتب خانه

در زمان قديم كه در سراسر ناحيه ي« چهار محال » از مدرسه ، دبستان ، دبيرستان و دانشگاه خبري نبود و محلي به طور رسمي براي باسواد شدن وجود نداشت ، پس همانند ديگر نقاط «ايران» در تمامي شهرها ، قصبات و دهات بزرگ بر حسب گنجايش جمعّيت و داوطلب يك يا چند مكتب خانه وجود داشت كه مدرّس آن شخصي بود كه از ساير اهالي باسوادتر شمرده مي شد و به او مكتب دار ، ملّا مكتبي يا آخوند مي گفتند .

محل مكتب خانه معمولاً در منزل مسكوني ملّا مكتبي بود  يا در محل ديگري كه تعدادي محصّل را در خود مي پذيرفت و ملّا به آنها خواندن و نوشتن ياد مي داد . در آن روزگار غالباً تعداد كمي از كودكان محل در مكتب خانه شركت مي كردند و بقيّه به علّت عدم بضاعت مالي و يا سطح پايين فرهنگي خانواده بي سواد باقي مانده و به مشاغل پدري خود نظير كارگري ، كشاورزي و دامداري و .... روي مي آوردند .

در مكتب خانه ها هيچ گونه لوازم و وسايل رفاهي و آسايشي مانند نيمكت و صندلي وجود نداشت ، محصّلين روي زمين مي نشستند و هر محصّلي زير انداز كوچكي به عنوان فرش از خانه همراه خود به مكتب خانه مي آورد . در آن ايّام آب لوله كشي و بهداشتي وجود نداشت و آب نوشيدني محصّلين هم منحصراً از جوي آب روستا و يا چاه دستي داخل منزل ملّا تأمين مي شد كه در داخل يك باديه ي مسّي ريخته شده و به وسيله ي يك كاسه ي كوچك ديگر كه داخل آن قرار مي گرفت عموم محصّلين از همان آب و با همان كاسه مشتركاً تشنگي خود را رفع مي كردند واين در حالي بود كه هيچ گونه بهداشتي رعايت نمي شد . هنگام ظهر هم براي صرف ناهار ، هركس منزلش نزديك به مكتب خانه بود به منزل خود مي رفت و پس از صرف ناهار به مكتب خانه باز مي گشت زيرا ساعت تدريس از هنگام صبح  شروع شده وتا عصر ادامه مي يافت و كساني كه خانه شان تا مكتب خانه داراي بعد مسافت بودند يا از روستاهاي ديگر به اين مكتب خانه مي آمدند مي بايست براي خود ناهار همراه داشته باشند كه آن هم عبارت بود از قرصي نان جو و كم ترنان گندم و قدري پنير يا كره ي حيواني ، يا تخم مرغ و... . در فصول پر بارش و سرد به خصوص زمستان هم براي گرم كردن اطاق مكتب سوخت مورد نياز شامل هيزم ، چوب و يا فضولات حيواني براي بخاري يا كرسي توسط شاگردان به صورت مشترك تامين مي شد .

طرز تدريس

اوّلين جلسه اي كه شاگرد وارد مكتب خانه مي شد ملّامكتبي جملاتي روي يك طرف كاغذ ي كه خود شاگرد همراه آورده بود مي نوشت و طوطي وار مطالب نوشته شده را به او ياد مي داد بدون اين كه شاگرد حروف را بشناسد و اين مورد مقدمه اي بود براي تدريس بعدي كه حروف شناسي بود به شرح ذيل :

« اعوذ بالله من الشيطان الرجيم                                               بسم الله الرحمن الرحيم

هو الفتاح العليم

              اوّل كارهـــــا به نام خدا                                               پس مبارك بود چه فرهّما»

 1263248657.gif

ملّا علائم فوق را هم براي شاگرد تازه وارد چنين تعريف مي كرد « يك نقط، دو نقط، سه نقط ، يك زَبَر، يك پيش، يك زير دو زَبَر ، دو پيش ، دو زير ،(1) مَدرا بكشم ، جزم را برهم زنم ، تشّديد را سخت بخوانم  ، الف همزه را به جاي الف بشناسم،اگر نشناسم صدتا  از چوب كف پايي بخورم تا بشناسم ».

روز اوّل شاگرد تازه وارد صفحه ي نوشته شده را طوطي وار آن قدر تكرار مي كرد تا ياد مي گرفت ، روز دوّم الفباي ساده نوشته مي شد و تك تك به شاگرد ياد داده مي شد :

« ا ، ب ، ت ، ث ، ج ، ح ، خ ، د ، ذ ، ر ، ز ، س ، ش ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، غ ، ف ، ق ، ك، ل، م ، ن ، و ، هـ ، ي »

پس از ياد گرفتن بيست ونه حروف فوق نوبت به شناسايي نقطه هاي حروف مي شد و همان حروف قبلي به صورت زير نويس مي شد :

« الف چيزي نداره ، ب يكي به زير داره ، ت دو تا به سر داره ، ث سه تا به سر داره ، ج يكي ميان داره ، ح چيزي نداره ، خ يكي به سر داره ، د چيزي نداره ، ذ يكي به سر داره ، ر چيزي نداره ، ز يكي به سر داره ، س چيزي نداره ، ش سه تا به سر داره ، ص چيزي نداره ، ض يكي به سر داره ، ط چيزي نداره ، ظ يكي به سر داره ، ع چيزي نداره ، غ يكي به سر داره ، ف يكي به سر داره ، ق دو تا به سر داره ، ك چيزي نداره ، ل چيزي نداره ، م چيزي نداره ، ن يكي به ميان داره  ، و چيزي نداره هـ چيزي نداره ، ي دو تا به زير داره » .

پس از آن حركت حروف شروع شده و ياد داده مي شد :

ابتدا حركت زَبَر ( فتحه ) براي تمام حروف «  َا ، بَ ، تَ ،  ثَ ،  جَ ، حَ،   خَ ،  دَ ، ذَ ، رَ ، زَ ، سَ ،  شَ ، صَ ،  ضَ ، طَ ، ظَ ،عَ، غَ، فَ، قَ، كَ،  لَ، مَ، نَ، وَ،  هَـ ،  يَ » .

كه تلفّظ آن ها چنين بود :

«  الف زَبَر آ ، ب زَبَر بَ – ت زَبَر تَ – ث زَبَر ثَ الي آخر ».

سپس به حركت پيش ( ضمّه ) پرداخته مي شد :

« اُ ، بُ ، تُ ، ثُ ، جُ ، حُ ، خُ دُ ،دُ ، ذُ، الي آخر » .

كه تلفّظ آن ها چنين بود :

«  الف پيش اُ ،ب پيش بُ ، ت پيش تُ ، ث پيش ثُ ، ج پيش جُ ، ح پيش حُ ، خ پيش خُ  الي آخر »

پس از آن نوبت زير ( كسره ) مي شد :

« ِِا ، بِ ، تِ ، ثِ ، جِ، حِ ، خِ ، دِ ، ذِ الي آخر » .

كه تلفّظ آن ها چنين بود :

« الف زير اِ ، ب زير بِ ، ت زير تِ الي آخر » .

پس از آن به صورت سه حركت صداي بيست ونه حرف را بدين شرح تمرين مي كردند :

« َاُُِِِِِ ، َبَُِِِ ،ََتُِ ،  َثُِ ، َجُِ ، َحُِ ، َِخُ ، َدُِ ، َذُِ  الي آخر».

 كه تلفّظ آن ها چنين بود :

« الف زَبَر اَ پيش اُ زير ِا ، ب زَبَر بَ پيش بُ زير بِ ، ت زَبَر تَ پيش تُ زير تِ ، ث زَبَر ثَ پيش ثُ زير ثِ الي آخر» .

سپس تنوين را كه به آن دو َزَبر ( فتحه ) ، دو پيش ( ضمّه ) و دو زير ( كسره ) گفته مي شد تمرين مي نمودند :

«  ًٍا ٌٌ ، ًبٌٍ ، ًتٌٍ ، ًثٌٍ ، ًجٌٍ ، ًحٌٍ » .

كه چنين قرائت مي شد:

« الف دو َزَبر اَن -دو پيش اُن - دو زير ِان ، ب دو َزَبر بَن -دو پيش بُن دو زير بِن – ت دو َزَبر تَن –دو پيش تُن دو زير تِن » گاهي شاگردان مكتب خانه هم در صورت هم پايه بودن اين موارد را مشتركاً با صداي بلند و با آواز اجرا مي كردند تا در ذهنشان  كاملاً نقش ببندد .

پس از ياد گرفتن حركات زَبَر (فتحه) ، زير ( كسر) و پيش ( ضمه) حركات ديگر نيز بدين شرح تدريس مي شدند :

 « ا – با – تا – ثا - جا – حا – خا – دا – ذا – را – زا – سا – شا – صا – ضا – طا – ظا – عا – غا – فا – قا – كا  - لا – ما – نا –وا – ها – يا ».

كه اين گونه تلفّظ مي شدند :

« الف الف آ – ب الف با – ت الف تا – ث الف ثا – ج الف جا الي آخر ».

پس از آن نوبت به يادگيري حروف با حركات جديد « يي » مي شد :

« اي – بي – تي – ثي – جي – حي –خي دي-ذي-ري-زي-سي-شي-صي-ضي-طي-ظي-عي-غي-في-قي-كي-لي-مي-ني-وي-هي-يي».

كه اين چنين تلفّظ مي شد :

« الف ي زير ايي -ب ي زير بي -ت ي زير تي -ث ي زير ثي -ج ي زير جي – ح ي زير حي – خ ي زير خي الي آخر ».

بعد از آن حركت ديگر يعني « او» به اين شرح آموزش داده مي شد :

« او –بو-تو-ثو-جو-حو-خو-دو-رو-زو-سو-شو-صو-ضو-طو-ظو-عو-غو-فو-قو-كو-لو-مو-نو-وو- هو-يو ».

كه اين گونه تلفّظ مي شد :

« الف واو پيش او – ب واو پيش بو – ت واو پيش تو – ث واو پيش ثو – ج واو پيش جو الي آخر » .

تدريس كلمات

پس از اين كه حروف بيست ونه گانه كاملّا ياد داده مي شد نوبت به ، به هم چسبانيدن حروف و ساختن كلمات مي رسيد . در اين مرحله ابتدا چند حرف را جدا،جدا پهلوي هم قرار داده و بعد به هم چسبانيده ، تركيب كلمه را به وجود مي آوردند :

« ا ،ب ، ج ، د ( اَبجد )، هـ ،و،ز ( هَوز ) – ح ،ط ،ي ( حُطي ) ك ،ل ،م ،ن ( كلمن ) س ،ع ، ف ، ص ( سعفص ) ق ، ر ، ش ،ت ( قرشت ) ث،  خ ، ذ ( ثخذ ) ض ،ظ ،غ ( ضظغ ) »كه بدين صورت خوانده مي شدند :

 « اَبْجَدْ، هَوَّزْ ، حُطّي، كَلِمَنْ ، سَعْفَصْ ، قَرَشَتْ ، ثَخِذْ، ضَظِغْ » .

الحمد خواني 

رسيدن بــه «الحمد» پس از گذراندن مرحله ي ياد گيري الفبا و « ابجد خواني» يعني مرحله ي قرائت و يادگيري خواندن سوره ي «حمد» فراهم مي شد ،كه اين مرحله را به « الحمد رسيدن كودك » مي گفتند و در اين مرحله ضمن اين كه از طرف خانواده ي  كودك هدايايي كه به آن «سر الحمدي» گفته مي شود براي معّلم مكتب آورده مي شد ، ملّا كودك به «الحمد» رسيده را با چند نفر ديگر از شاگردان به درب خانه ي اقوام نزديك كودك مي فرستاد كه از آنها « سر الحمدي » بگيرند ، اشعاري هم به اين مناسبت نوشته و به آنها مي داد كه با آواز گروهي آن را خوانده و پس از دريافت هديه آن را براي ملّاي خود به مكتب خانه بياورند. قسمتي از آن اشعار چنين بود :

مطلع آواز كه براي همه خوانده مي شد: 

««پادشاهي پسر مكتب داد                     لوح سيمينش در كنار نهاد

بر سرلوح او نوشته به زر                               جور استاد به ز مهر پدر »

 ***

براي مادر :

«اي مادر نيكو سـرشت                           جاي تو باشد در بهشت

ملّا برام« الحمد» نوشت                          مــادر بده «الحـمديم»

 مــادر بده« الحـمديم»

الحمد حمد داور است                             فرموده ي «پيغمبر» است

از بارگاه «حيدر» است                            مــادر بـده «الحـمديم»

مــادر بده «الحـمديم»

ملّا به دارم مي زنــد                      چند چوب لارم مي زنـد

زين جا فرارم مي دهد                             مــادر بده« الحـمديم »

***

براي عمو :

«اي عموي صاحب تميز                           هستم به پيشت من عزيز

نقل شادي سرم بريز                     عمـــو بده« الـــحمديم »

 عمـــو بده« الـــحمديم»

***

براي عمّه :

عمّه واكن صندوقچه را                             بده «الحمدي» بچه را

عمّه بده «الحمديــم »                             عمّه بــده« الحمديم»

***

مؤخره ي آواز :

« الحمدي »آمد شاد شو                         گفتي برو استاد شو  »

كه اين قسمت آخر پس ازدريافت هدايا براي هر كدام از اقوام خوانده مي شد . جالب آن كه به تناسب نام اقوام ديگر مي توانست دراين اشعار جانشين اسامي قبلي گردد .

هدايايي كه از طرف خويشاوندان  به عنوان «سرالحمدي» به كودك داده مي شد كه براي معّلم خود به عنوان هديه به مكتب خانه برده شود در بعضي روستاها شامل وجه نقد ، تخم مرغ ، مرغ زنده ، گردو ، بادام ، كشمش نيز بود واز طرف خانواده ي شاگرد هم ، كاكولي ( كلوچه ي محلي  مخصوص ) ،كلّه قند و ساير تنقّلات موجود درخانه و به تناسب فصل را شامل مي گرديد .

تفهيم قرآن كريم

سوره هاي جزء آخر «قرآن كريم» از سوره ي « ناس» الي سوره ي «نبا» در دفتري به خط ملّا نوشته مي شد و به شاگرد تدريس مي گرديد و با يادگيري و قرائت جزء آخر «قرآن كريم» از سوي ملّا اعلام مي شد كه شاگرد مذكور به «قرآن» رسيده است . در اين مرحله هم هدايايي از سوي خانواده ي كودك براي معّلم مكتب آورده مي شد و از اين به بعد «قرآن» در اختيار كودك قرار مي گرفت تا از سوره ي «بقره» شروع به قرائت و يادگيري آيات كتاب خدا بنمايد .

كتاب خواني

پس از يادگيري روخواني كامل « قرآن كريم » برخي از شاگردان ازادامه ي تحصيل خودداري كرده وبه مشاغل پدري روي مي آوردند و تعداد كمي از آنها هم به درس خود ادامه مي دادند كه در اين مرحله يادگيري كتب «فارسي» شروع مي شد . هرشاگرد، هر كتابي را كه در منزل داشتند به مكتب خانه مي آورد و يك نواختي در تدريس مفاهيم عمومي به شاگردان ، كه همگي يك عنوان كتاب را آموزش ببينند رعايت نمي شد ، در اين هنگام ابتدا از خواندن كتب كم حجم مانند« موش و گربه ، عاق والدين ، حسن و حسين ، چهل طوطي ،حيدر بيگ» شروع شده و سپس كتب حجيم ديگري مانند« جودي ، جوهري ، و دواوين سعدي ، حافظ و حمله ي حيدري» خوانده مي شد. در اين مرحله خطاطي با قلم ني و مركب نيز ياد داده مي شد و پس از آن حساب هم به صورت «سياق» تدريس مي گرديد كه معمولا خود ملّا مكتبي ها هم در تدريس آن تبحّر كامل نداشتند و در هر روستا شكل محلي به آن مي دادند . در روستـــاي «دزك» از تـــوابع «كيار»(2) معمــولا اعداد بدين شكل آموزش داده مي شدند:

1263276508.gif

پس از اين مراحل عدّه ي ديگري از ادامه ي تحصيل خودداري و پايان دروس مكتب خانه را تا همين مرحل مي دانستند امّا بعضي ها اين مرحله را كافي ندانسته و به فراگيري خود استمرار مي بخشيدند .

يادگيري عربي و خط شكسته

در صورتي كه معلّم مكتبي از سواد بالايي برخوردار بود برخي از شاگردان به يادگيري كتاب «نصاب الصبيان» براي تسلّط بيش تر به زبان «عربي »مي پرداختند و براي تسلّط در نگارش «خطوط شكسته» به عنوان الگو از «منشات قائم مقام فراهاني» كه به آن « ترسّل» نيز گفته مي شد استفاده مي نمودند كه در واقع رسيدن اين مرحله فارغ التحصيلي كامل از آموزش هاي مكتب خانه ايي محسوب مي گرديد .

تنبيه در مكتب خانه

در مكتب خانه ها تنبيه شاگردان تنبل و پر شيطنت به وسيله ي چوب و فلك كه همواره در معرض ديد شاگردان قرار داشت انجام مي شد ، به نحوي كه گاهي يك پا و دو پاي شاگرد را در فلك كرده ، دو نفر ديگر از شاگردان دو سرچوب فلك را گرفته و يكي يا دو نفر هم با تركه هاي خيس شده از قبل در آب براي ايجاد انعطاف بيشتر تركه ها به كف پاهاي او مي زدند ، گاهي نيز براي تنبيه خاطيان شرير تر مكتب خانه، به جاي تركه از گياهي خار دار به نام« ازگ » استفاده مي شد كه باعث مي شد خون از پاهاي شاگرد نگون بخت سرازير گردد .

سر خليفه ها

مبصر و نماينده ي شاگردان را در مكتب خانه سر خليفه مي گفتند ، سر خليفه از شاگردان زرنگ ، درس خوان و در عين حال قوي از جهت بدني انتخاب مي شد كه در غياب ملّا مكتبي بتواند مكتب خانه را اداره نمايد . معمولاً سر خليفه چون شاگرد منظبطي محسوب مي شد مورد تنبيه بدني واقع نمي گرديد .

تعطيل مكتب خانه ها

با داير شدن مدارس به طور رسمي از سال 1310 هـ . ش / 1350 هـ . ق / 1931م در بسياري از مناطق شهري و روستايي كار مكتب خانه ها كم رنگ و نسبت به تعطيل آن ها از طرف ادارات فرهنگ هر استان و فرمانداري هاي كل اقدام گرديد ، امّا با اين همه در بعضي از روستاهاي «چهارمحال و بختياري» مانند« دزك» با اين كه از سال 1332 هـ . ش /1373هـ . ق / 1953م دبستان چهار كلاسه در آن ها داير شده بود با اين همه مكتب خانه ها تا دهه ي 1340 هـ . ش / 1381هـ . ق / 1961 م نيز به دليل رغبت بسياري از خانواده ها به آموزش هاي مكتب خانه ايي مفتوح باقي مانده و بسياري از افراد يا از سن پنج تا هفت سالگي جهت آموزش « قرآن كريم » و يا هم زمان با تحصيل در دبستان هاي دولتي به مكاتب محلي مجاور منزل خود ورود پيدا مي كردند . مكاتبي كه هنوز هم ياد و خاطره شان در اذهان آشنايان به آن آموزش ها باقي مانده است .(3)

<?xml:namespace prefix = v ns = "urn:schemas-microsoft-com:vml" />

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

 

تنظيم و ويرايش:بابك زماني پور

 

پي نوشت ها :

(1)  در گذشته نقطه را نُقَط ،‌فتحه را ِزَبر ،‌ضمّه را پيش و كسره را زير مي ناميدند .

(2)دزك از روستاهاي فرهنگي شهرستان كيار است كه امروزه به عنوان يكي از روستاهاي تاريخي  اين شهرستان در چهل كيلومتري مركز استان چهارمحال و بختياري، شهركرد واقع گرديده است .

(1)علي رحم شايان دزّكي ، شاعر واديب معاصر از جمله ي  فعالّان فرهنگي چهارمحال وبختياري متولّد/3/2/1315 هـ .ش / 1356هـ .ق /1937م مي باشد كه دير سالي است انتشارات جهان بين در فرخ شهر(قهفرخ ) را مديريّت مي نمايد .  


مطالب مشابه :


چگونگی تکثیر یک کتک زن // بحثی در باره تنبیه بدنی دانش آموزان

بدني هم مي كردند و اگر تنبيه آنها نبود فلك كردن در محيط " چوب معلم گل است ، هر كس




معلم نقاشی

تركه‌ي تنبيه, تركه‌ي انار بود. كه در شهر من درختش فراوان بود. در مدارس آتن چوب و فلك بود.




خاطرات 5

تنبيه ديگر زدن چوب به روي فلك را بياورند را به دفتر مدير بردم و ناظم و مدير مشغول تنبيه




مکتب خانه هاي تهران به روايت «محمود كتيرايي»

از ابزارهاي مكتب داري چوب و فلك(14) و از واجبات آن تنبيه و كتك بود.




خاطره از سهراب

تركه‌ي تنبيه, تركه‌ي انار بود. كه در شهر من درختش فراوان بود. در مدارس آتن چوب و فلك بود.




مكتب خانه ي « دزك » به روايت «علي رحم شايان دزكي»

هيزم ، چوب و يا تنبيه شاگردان تنبل و پر شيطنت به وسيله ي چوب و فلك كه




اعمال فشار و استرس در مدارس از تنبیه بدنی مشکل ساز تر است !

ناظم جلو همه دانش آموزان او را به چوب و فلك مي بست نادري از تنبيه بدني جاي چوب و فلك




رعايت حقوق کودکان در عهد قاجاريه!

فلك كردن يك اين نوع تنبيه تا سالهای منتهی می‌خواباندند و با ترکه چوب نازكي كه از قبل




مكتب خانه هاي دهكرد[شهرکرد]به روایت«سیّدکریم نیکزاد امیر حسینی دهکردی»

تنبيهات بدني سخت از قبيل چوب و شلاق زدن و حبس و فلكه نمودن و غيره از تنبيه فلك اجرا مي




برچسب :