رمان بچه مثبت(35)

دو روز بود خودمو تو اتاق حبس کرده بودم اونقدر غذا نخورده بودم که نای بلند شدن از جامو هم نداشتم .... اونقدر غصه خورده بودم که تا خرخره سیر بودم .. گلی خانم باز اومد تو اتاقو سینی دست نخورده را برداشت .. -خانم جان چرا یه لقمه هم نخوردید زبونم لال از گرسنگی میمیرید..... بمیرم ...........چی میگی مرگ آرزومه ......متین دو روزه حتی یه اس ام اسم بهم نزده......... اصلا دو روزه با هیچ کس حرف نزدم .......حتی آرشام هم باهام تماس نگرفته ......تماسای مامان بابا بدون پاسخ میمونه حوصله شنیدن صدای خودمم نداشتم ....... این دو روز به متین فکر کردم اصلا نمیدونم واقعا از کی اینجوری عاشقش شدم ..... اون گوشه از قلبم که جای هیچکس نیست کی با تو آروم شد اصلا مشخص نیست هر چی بود فراموش کردن متین و خاطره هاش کار من نبود..... گلی خانم هنوز منتظر نگام کرد و آهی کشید و از اتاق خارج شد ...... هنوز چند دقیقه از رفتنش نگذشته بود که بهادری بزرگ وارد اتاقم شد ......از جام بلند نشدم نه اینکه قصدم بی احترامی باشه جونی برای بلند شدن نداشتم... -سلام جوابم نداد ......چند دقیقه بالای سرم ایستاد ونگام کرد ...... -ببین ملیسا با غذا نخوردن هیچ مشکلی حل نمیشه ..... نالیدم :میدونم ....... -پس چرا اینطوری میکنی ....... -میخوام بمیرم . -ملیسا ...دختری که به خاطر باباش از خودش میگذره نباید انقدر ضعیف باشه.. -من شکستم ......من داغون شدم ......آدمی هم که داغون و شکستست ازش توقع قوی بودن نباید داشت ..... -من نمیدونم بین تو و آرشام چه اتفاقی افتاده که تو حتی حاضر نیستی فرصت ثابت کردنشو بهش بدی...... -آقای بهادری موضوع دل خودمه ........ انگار تا ته خط و رفت چون آروم گفت :حدس میزدم ..... نگاشو تو چشام دوخت و گفت : -آرشام تنها پسرمه ....دوست نداشتم اینطوری ازدواج کنه اما نظر خودش همیشه واسم شرط بود گفت میخوادت ...گفت حاضره واسه بدست آوردنت هر کاری بکنه ...گفت ده ملیارد فدای یه تار موت ......اونقت بود که من پیشخودم حس کردم چقدر تو خوشبختی ......همش نباید با دلمون راه بیایم گاهیم باید اون با ما راه بیاد ..الان وقت راه اومدن دل توه .....من پشتتم .....درسته روی کمک من همه جوره حساب کن اما فقط ازت میخوام به پسرم فرصت بدی ....اون واقعا دوست داره.... حرفی نزدم،فقط سرموتکون دادم ...... از اتاق خارج شد و گلی را صدا زد ..... گلی با غذا وارد اتاق شد و من با احساس دلتنگی برای متین دوتا لقمه به زور خوردم......

با حس عجیبی ، با حال غریبی ، دلم تنگته

پر از عشق و عادت ، بدون حسادت ، دلم تنگته

گِله بی گلایه ، بدون کنایه ، دلم تنگته

پر از فکر رنگی ، یه جور قشنگی ، دلم تنگته

تو جایی که هیشکی واسه هیشکی نیست و همه دل پریشن

دلم تنگه تنگه واسه خاطراتت که کهنه نمیشن

دلم تنگه تنگه برای یه لحظه کنار تو بودن

یه شب شد هزار شب که خاموش و خوابن چراغای روشن

منه دل شکسته، با این فکر خسته ، دلم تنگته
با چشمایِ نمناک ، تَر و ابری و پاک ، دلم تنگته
ببین که چه ساده، بدون اراده ، دلم تنگته
مثل این ترانه ، چقدر عاشقانه ، دلم تنگته
یه شب شد هزار شب ، که دل غنچه یِ ماه قرار بوده باشه
تو نیستی که دنیا به سازم نرقصه به کامم نباشه
چقدر منتظر شم که شاید از این عشق سراغی بگیری
کجا ،کی، کدوم روز ، منو با تمام دلت می پذیری
منه دل شکسته، با این فکر خسته ، دلم تنگته
با چشمایِ نمناک ، تَر و ابری و پاک ، دلم تنگته
ببین که چه ساده ، بدون اراده ، دلم تنگته
مثل این ترانه ، چقدر عاشقانه ، دلم تنگته


مطالب مشابه :


دانلود رمان بچه مثبت (*ریما*) برای کامپیوتر و موبایل و اندروید

دانلود رمان بچه مثبت (*ریما*) برای کامپیوتر و موبایل و اندروید دانلود رمان برای موبایل.




رمان بچه مثبت(16)

رمان بچه مثبت(16) - رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان کردیم فقط برای کورش اما




رمان بچه مثبت(24)

رمان بچه مثبت(24) - رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان یا حتی برای سرکشی غرایضم




رمان بچه مثبت(35)

رمان بچه مثبت(35) - رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان باشه جونی برای بلند




رمان بچه مثبت(39)

رمان ♥ - رمان بچه مثبت(39) - رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان




دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر...

دانلود رمان برای موبایل و بچه ها یه درخواستی ازتون دارم.لطفا رمان بچه مثبت alef




بچه مثبت 13

رمان رمــــان ♥ - بچه مثبت 13 - میخوای رمان بخونی؟ دانلود رمان برای موبایل. رمان




دانلود رمان برای موبایل

دانلود رمان برای موبایل رمان بچه مثبت رمان رمان بچه های شیطون + یه دخی دیوونه




برچسب :