نقدی بر دومین نمایشگاه نقاشی گروه خاکستری تالار شهید آوینی کرمانشاه

و اما آثار به نمايش در آمده در اين نمايشگاه :
اولين نكته دراين ارتباط چيد مان آثار است ،‌ اگر چه سعي در آن گرديده با حفظ حرمت پيش كسوتي ،‌ثقل بصري نمايشگاه را به آثار استاد احمد وكيلي اختصاص دهند و از آن روي كارهاي فرزاد بهره مند در كنار آثار ايشان به  نمايش در آيد ،‌اما با نوشته ي ابتداي نمايشگاه حق آن بود كه شروع نمايشگاه با آثار آقاي بهره مند بود و از آن مهم تر اينكه مي دانم دوستان خاكستري براي جمع آوري همين تعداد از آثار فرزاد با مشكلات زيادي مواجه بوده اند ،‌اما دريغ از يك هزينه حداقلي و 10 قاب متناسب با آثار كه به شكلي يكدست و يكرنگ با يك پاسپارتو و قاب گيري درخود نام فرزاد بهره‌مند.
نكته دوم درباره ي كليت نمايشگاه آنكه ،براي سهولت در قضاوت آثار توسط امثال بنده يك شماره بندي يا داشتن عنوان براي هر تابلو مي توانست كار ديدن و قضاوت و يادداشت نويسي بر حواشي كار در دفتر ثبت نظرات را راحت تر نمايد .
براي تجربه و تحليل بهتر آثار به بررسي آثار بصورت موردي مي پردازم و برا ساس ترتيب  چيدمان آثار شروع مي نمايم .
 پريسا اميرخاني
تضاد رنگها و  هم نشيني متواضع و ملايم رنگي ايجاد  شده در آثار ايشان ، ضمن آنكه يك  مزيت است اما نتوانسته ضعف درشيوه طراحي فرم ها و فيگورها  را كه هنرمند با ظرافت سعي در عدم ترسيم كامل يك فيگور را دارد بپوشاند . سعي در ايجاز و خلاصه گويي اگر جه يك حسن است اما نيايد به شكلي باشد كه خود را  لو دهد . قدرت در شناخت رنگ ،‌ هم نشيني رنگها ،‌ بازي گرفتن مفاهيم رنگي از جمله نكات مثبت آثار ايشان است ولي نقصان هاي  طراحي اش تاحدودي خود نمايي مي كند .
جسارت هاي قلم زني كه نشانه اي از رگه هاي جسورانه دانشجويي است ،به فرمي دلنشين جلوه رنگي خاصي به نمايشگاه در شروع آن داده است و به نوعي تضاد آشكاري است با حال و هواي كلي حاكم بر نمايشگاه كه رنگها محافظه كارانه تر خود را به نمايش گذاشته اند ، مگر درمواردي آنهم كارهاي جناب نظري است ،‌ اما در عين حال فضايي متفاوت از اين شيوه رنگ گزيني است ،‌در آن آثار رنگ ها كاملا شفاف  و ايراني و ‌به ديگر زبان شرقي اند .
بحث ديگر آنكه عنواني زيبنده مي توانست غناي هنري كارها را مفهوم و معناي عميق تري ببخشد و نمايشگاهي با اين شان و جايگاه از اين جهت ناقص جلوه مي كند .
تجربه ها ي هنري هميشه ارزشمند هستند و كاشكي ارزشمندترين آنها را به  نمايش بگذاريم . اگر براي انتخاب آثار هر هنرمند همفكري بقيه خاكستري ها بوده است كه اينجانب نياز مبرم به يك تجديد نظر در روي كرد بصري ام به دنياي نقاشي دارم ؛  اگر هم انتخاب  شخص نقاش بوده است با ايشان براي انتخاب كار چهارمشان موافق نيستم .ضمن آنكه كار سوم ايشان كاري خوب و زيباست ولي  تفاوت كار چهارم  با كارهاي اول دوم  و سوم ايشان زياد است و چه خوب مي شد كه كار چهارم را اصلا به نمايش نمي گذاشتند . اين امر از همان قانون كهنه و قديمي تبعيت مي كند كه هنرمند در انتخاب اثر خودش به شدت با مشكل مواجه است .
مزدك فيض نيا
فرصتي دست داد تا با جناب  ايشان حضوري مطالبي را مورد بحث قراردهيم و از ناگفته هاي آثارشان مفاهيمي را شفاف ساختند حاصلش شد اين :
هر دو اثر ايشان داراي فصل مشترك هاي زيادي هستند كه درمواردي برايم دلنشين نبود . حجم زياد استفاده از رنگ تقريبا روشن و تا حدودي گرم كرم با بافتي نسبتاوسيع  بيشتر از ماهيت كارها به چشم مي آيد ،‌اين امرزماني خود را نشان مي  دهد كه سعي داري از نزديك با تابلو صميمي تر گردي ولي خواهي ديد كه بافت با المانهاوعناصربصري در تصوير چفت نگرديده اند.
طراحي هاي محيطي دركنار هم به خوبي به سامان رسيده اند و از آن جهت كه سابقه اي ذهني از كارهاي رنگي و نقاشي ايشان ندارم كمي سخت خواهد بود كه شخصيت هنري فردي را بر اساس دو تابلو آنهم بسيار شبيه به هم به تجزيه و تحليل بنشيني . پس نقد اينجانب صرفا پيرامون اين دو اثر است .
در اثر دوم ايشان كه خاكستر ي ها بيشتر در آن حاكم اند -جالب آنكه با زمينه خاكستري ديوار نمايشگاه هم رنگ بوده و سطوح خاكستري ناخواسته بسيار بيشتر به چشم مي آيد - درجاهايي بين دنياي آوا نگاردگري و ناشي گري جدل درگرفته است؛‌  اين شايد ناشي از همان بافت ايجاد شده ي بعد از پايان كار است، اگرطراحي هاي خطي درمواردي قاعده شكني نموده  و وارد فضاهاي خالي (‌بك گراند ) مي گرديد ،‌مشكل مطرح شده ديگر به آن اندازه مشهود نبود .
اثر اول  ايشان به سامان تر بوده و تنها نكته اي كه درمورد آن مي توانم بگويم آنكه تضاد بي اندازه و تعريف ناپذير رنگ قهوه اي با ويژگي هاي شخصيتي آن ،‌ با رنگ روشن زمينه كمي غريب جلوه مي كند و از يك هارموني متناسب براي رسيدن به تركيب بندي فرم و رنگ منطقي مي كاهد .
اما حق آن است كه عنوان شود اين آثار نويدبخش آينده اي روشن و قدرت قلمي نيكوست كه با تجربه اندوزي و پشت كار ايشان انشااله بزودي شاهد آثار زيباي ايشان باشيم .
طهمورث نوري
آقاي نوري توانمندو با تجربه است ،‌ قبل تر با كارها و آثار ايشان آشنا هستيم ،‌نكته جالب دركارهاي ايشان دومطلب بهم پيوسته است ؛‌ يكي آنكه بعد از سالها كار و كسب تجربه به يك دوام و قوام بصري رسيده است كه شيوه خاص كارشان در همه آثارشان نمود پيدا كرده است به شكلي كه بدون امضاء هم كارهاي ايشان برايم شناخته شد ه مي باشد . ازاين امر مي توان به عنوان نكته مثبت آثارشان نام برد .
نكته دوم كه شايد به واسطه سن و سال آقاي نوري است (البته آقاي نوري جوان دل است) محافظه كاري درطراحي است . احتياط بيش از حد در ترسيم خطوط كه ناخواسته همه چيز را منظم و قانون مند نموده است ، با ماهيت طراحي و نقاشي سازگار نيست نياز است در يك موقعيت هايي دگرگونه بود ، دگرگونه شد، ‌دگر گونه ديد ....
آثار ايشان يك سه گانه در طراحي و رنگ است . اشتراكات كارهايشان بيشتر در رنگ گزيني است به عبارتي پايه  و قاعده رنگ نشيني و هم نشيني رنگها يك اسلوب معين دارد . درحالي كه فضاي پركنش و متحرك كاراول ايشان ، با منحني هاي عجيب و غير معمول اثر دوم درمقايسه با خطوط خشك و منحني هاي صادق و رو راست اثر سوم حكايت هايي متفاوت از يكديگر است .
فرزاد بهره مند
خاطرات مشترك در اولين اثر بهره مند ترك برداشته است نمي دانم تعمدي در كار بوده يا اتفاقي بوده است ، اما هرچه هست حركتي ظريف و درخور بوده كه با حال و هواي امروز نقاش شباهت هايي دارد . همان شيشه شكسته قا ب پرتره خودش را مي گويم .... عدم هماهنگي دربه نمايش درآمدن آثار ،‌كه يك قاب شيشه داشت يكي بي شيشه ،‌ يكي چوبي  ،‌يكي فلزي و... كمي از شان نمايشگاه كاسته بود.
شناخت دقيق فرم ، تركيبات زيركانه تاش هاي قلم مو درهمراهي نو ر ،‌ تسلط به رنگ ، همه و همه از مشخصه‌هاي مثبت آثار فرزاد است ، سالها كار طراحي توانسته است تجربه اي غني را به خدمت رنگ و فرم درآورد تا اين باشد كه ديديد.
هنر آن است كه بتواني درسطحي كوچك (‌چون پرتره استاد شجريان ) با گذر از سطوح نازل و ابتدائي نقاشي با ضربه هاي رها و آزاد قلم ظرافتي چنين خلق نمايي . به پرتره ي صميمي خودش كه مي نگرم تنها نكته اي  كه به  ذهنم مي‌رسد آنكه بايد گفت :‌
    سراپا اگر زرد و پژمرده ايم        ولي دل به پائيز نسپرده ايم
احمد وكيلي
استاد احمد وكيلي چهره ي شناخته شده و نام آشناي نقاشي بعد از انقلاب است كه گروه خاكستري به شدت متاثر ازافكار و عقايد  هنري و خط خطيهاي اوست . او در  برنامه قبلي اين گروه ( بزرگداشت استاد هانيبال الخاص )‌حضوري جدي داشت و اين دومين  حضور ايشان درجمع دوستان خاكستري است . دست اندر كاران نمايشگاه با حضور آقاي وكيلي و آثارش بر وزن نمايشگاه افزودند و خواسته يا ناخواسته خط مشي برنامه كاري گروه را ترسيم نمودند ، خط مشي گروه خاكستري ناچار به سوي توسعه و تعالي است ،‌ انتظارات را از خود  بالا برده اند و مسئوليت خويش را مضاعف نموده اند ،‌ باشد كه پا بر جاي پاي وكيلي ها بگذارند ،‌ اين تبعيت از بزرگان را فرزاد به خوبي پيموده است،‌ حتم دارم ديگر دوستان خاكستري نيز چنين خواهند نمود، اي كاش احمد وكيلي وقتي قرار است چراغ راه باشد ،‌از همه هستي‌اش (آثارش) سرمايه بگذارد،‌ توان ايشان بسيار بيشتر از تابلوهاي اين نمايشگاهي مي باشد.
حتما در نمايشگاهها ي بعد ي شاهد آثار بيشتر ،‌ قوي تر و زيباتري از ايشان هستيم . كار سوم ايشان داراي تركيبي قوي و نافذ بود كه آن را از دو كار ديگر متمايز مي نمود ، حضور لكه اي رنگ قرمز و شفاف درمركز ثقل بصري تابلو با فضاي تفكيك شده توسط خطي مورب و پر انرژي تركيب بندي فوق العاده اي را بوجود آورده بود .
افشين شهبازي
دو اثر ايشان داراي ويژگي هاي نزديك بهمي هستند كه مي توان از تحليل يك اثر به ويژگيهاي اثر دوم هم رسيد . روح سرد و يخي حاكم بر اثر دوم ايشان از نظر مفهومي توانسته است به خوبي خود را نمايان سازد . ثبات در شيوه ي طراحي فرم ها از ويژگي مثبت آثار ايشان است ضمن آنكه در مواردي براي بيننده تصورآن پيش مي آيد كه نقاش نتوانسته است رواني و يكدستي حاكم بر طراحي فرم ها را در همه ي قسمت هاي اثر به خوبي به پيش ببرد و دربخش هايي ضعف در شيوه طراحي فرم ها نمايان مي گردد .
محمد علي لرستاني
اگر چه دو اثر ايشان از نظر رنگ گزيني متفاوت از هم جلوه مي كنند اما فرم ها و شيوه هاي قلم زني به خوبي حكايت از جاي قلمي ثابت و يكدست دارد. پرتره ها در دو حس و حال متفاوت و رنگهاي تا حدودي متضاد قرار گرفته‌اند. اما جاي قلم هاي كاملا حسي نقاش ،‌در آنها بيش از هر نكته ديگري ابراز وجود مي نمايد وازاين نظر با كارهاي همسايه ايشان ( آقاي افشين شهبازي )‌شباهت دارد البته اين شباهت در همه ي ابعاد نيست . شيوه طراحي كارهاي ايشان حكايت از قدرت در شيوه ي طراحي دارد . داشتن تاريخ كار مشخصه اي يك اثر حرفه اي است . نكته اي كه در آثار ايشان موجود است اما دركار جناب شهبازي وجود ندارد و قضاوت اينكه كار متعلق به چه دوره ي زماني از زندگي هنرمند است را مشكل مي سازد .
بشير نظري
بشير نظري را پيشتر مي شناختم ،‌ آنچه در كارهاي قبلي ايشان و دراين آثار نيز مشهود است تاثير پذيري ايشان از زمانه خويش و شيوه آموزش كلاسيكي است كه نقاشان معاصر ايراني متاثر از آنند و ايشان نيز از آن تأثير پذيرفته است.
وضوح رنگي ،‌ هم نشيني رنگها ،‌ ايراني بودن مفاهيم رنگي،‌ سنت‌ها را به خدمت گرفتن با رنگ و فرم ،‌ حركت هاي نرم و سيال حكايت از دنبال نمودن تفكري واحد در آثار دارد . سنبل هاي چون ماهي ها، ‌انار و  حضور ثابت زن با يك فرم و صورت واحد،‌ نمادهاي بومي چون بافت‌ها و نقوش گليم و... نشان از ايراني گري و تمايل ايشان به نقاشي‌هاي شرقي است.
حتما آقاي نظري توجيهي براي حضور ثابت بانوي سنتي ايراني ايستا درمركز كار دارد،‌ اما آنچه روشن است،‌ در يكي از تابلوها كه زن در گوشه كادر قرار گرفته است، تركيب بندي به مراتب قوي تر است .
نكته جالب درآثار حضور انار و ماهي به عنوان دو سنبل و المان تصويري كه قابل تبديل شدن بهم هستند و اين مورد شايد در پاره اي از كار همگون نگرديده است ٬براي مثال آنجا كه لكه هاي رنگ سفيد در كار اول شان نمودي غايب دارد و از دو اثر ديگر تبعيت نمي كند.
حضور فرم هاي رئال گونه پرندگان در اثر اول با رنگي  تقريبا ديگر گونه از تناقص هاي ظريف سه اثر ايشان در قياس با بقيه  ي عناصر بصري آثار است.اگر چه در كار سوم ايشان سعي بر آن شده است كه با استفاده از فرم ها ي هندسي مورب و رنگ هاي مكمل همديگر،‌ سكون حاكم بر اثر را به پويائي و تحرك تبديل نمايد اما ايستائي و سكون سرد حاصل از فيگو ر زن با قدي اغراق شده و چهره اي نسبتا خموده از نقاط ضعف آثار است.
سعيد چاواري
حضور يك اثر ايشان قابل احترام است ولي خيلي نتوانستم آنرا به تحليل بنشينم اما صاحب اين قلم مي تواند آثار خوبي ارائه دهد . جسارت درضربه هاي قلم ايشان قابل تامل است.
الهام رحيمي
بي شك او براي كسب تجربه راه زيادي پيش رو دارد. ولي با قرار گرفتن دركنار آثار بزرگاني چون احمد وكيلي و فرزاد بهره مند و ديگر هنرمندان اين جمع مسئوليت خويش را بيشتر نمود  و بايد در نمايشگاه بعدي آثار به مراتب قوي تر از ايشان را به نظاره بنشينيم. تفاوت در سطح آثار تا حدودي مشهود است ولي پير مرد ايشان مي توانست به اثري قوي تبديل شود،‌ اين نقاش بايد بيشتر به دنبال طراحي باشد، ‌اگر خشكي قلم هايش در همان اثر ذكر شده كمتر گردد. به اثري قابل توجه تبديل مي شود . براي ايشان و همه خاكستر ي ها آرزوي بهروزي و سعادت دارم .

* مدرس واحد فرهنگ و هنر دانشگاه جامع علمي كاربردي كرمانشاه 
  مدرس مراكز تربيت معلم مجتمع آموزش عالي پيامبراعظم (ص) 
                      

منبع : هفته نامه صدای آزادی


مطالب مشابه :


ماسک وصورتکهای آفریقایی

دانشگاه علمی کاربردی میراث دستی دانشگاه علمی کاربردی میراث بیستون




حکایت دانشگاه فرهنگیان واختصاص 100 هکتارزمین برای احداث پردیس های آن

حکایت دانشگاه دانشگاه جامع علمی کاربردی میراث بیستون دانشگاه جامع علمی کاربردی




.....زیباست

هنرهای زیبـای دانشگاه دانشگاه جامع علمی کاربردی میراث بیستون دانشگاه جامع علمی کاربردی




درسوگ مرگ یک روزنامه نگار ( مهران قاسمی)

هنرهای زیبـای دانشگاه دانشگاه جامع علمی کاربردی میراث بیستون دانشگاه جامع علمی کاربردی




لیست واحدهای رشته ی گرافیک (کارشناسی)

هنرهای زیبـای دانشگاه دانشگاه جامع علمی کاربردی میراث بیستون دانشگاه جامع علمی کاربردی




نقدی بر دومین نمایشگاه نقاشی گروه خاکستری تالار شهید آوینی کرمانشاه

هنرهای زیبـای دانشگاه دانشگاه جامع علمی کاربردی میراث بیستون دانشگاه جامع علمی کاربردی




سمینار پروفسور گلابچی

دانشگاه میراث بیستون معرفی اعضای انجمن علمی معماری دانشگاه میراث جامع علمی کاربردی.




برچسب :