شخصيت مهرطلب

شخصيت مهرطلب

 داراي صفات و خصوصياتي است كه الزامات او را به صورت آدمي سر به راه، رام و تسليم و به طور كلي تابع و منقاد ديگران در مي‌آورد. اين تيپ تمنيات، خواسته‌ها و رفتارش را طوري شكل مي‌دهد و مي‌پروراند كه با تمنيات و خواسته‌ها و رفتار ديگران تطبيق كند و مطابق دلخواه آن‌ها گردد. احتياج شديدي به جلب محبت و تاييد و تصويب ديگران پيدا مي‌كند. خود را به قوي‌ترين فرد محيطي خود تكيه مي‌دهد و ا‌ز او مي‌خواهد كه مسؤوليت خوب و بد زندگي وي ر‌ا بر عهده گيرد و توقعات و تمنيات او را بر‌آورده كند. احتياجات، تمايلات و رفتارش داراي اين خصوصيات است:
اول اين‌كه در احتياجات و تمايلاتش نوعي عطش و اجبار وجود دارد.
دوم اين‌كه در ارضاي احتياجات و تمايلاتش نوعي بي‌تفاوتي هست. يعني برايش مهم نيست كه جلب نظر و محبت چه كسي را بنمايد. فقط احتياج دارد به اين‌كه محبوب همه كس باشد و مورد توجه و تحسين همه كس قرار گيرد.
سوم اين‌كه احتياجاتش توام با هيجان و اضطراب‌اند و در صورت عدم توفيق در ارضاء آن‌ها دلسردي و سرخوردگي شديدي در شخص مهرطلب ايجاد مي‌گردد

طريق بروز و تجلي حالت‌ها، احتياجات و تمايلات مهرطلبي مختلف است. ولي غالباً به صورت ميل شديد تعلق و وابستگي احتياج به تماس با ديگران، حالت اتكايي داشتن، حالت تسليم و فداركاري و خلاصه به صورت رفتاري كه همه حاكي از كم شخصيتي و ناچيزيست ظاهر مي‌شوند. شخصيت آدم مهرطلب‌ اين‌طور وانمود مي‌كند كه با اطرافيانش در مورد و مسئله‌اي تفاهم دارد و به طور كلي وجوه مشترك خود را با آن‌ها بيش از وجوه افتراق مي‌بيند. البته اين نديدن وجوه افتراق به علت جهالت يا كودني يا بي‌دقتي او نيست، بلكه احتياجات عصبي و اجباري او اين‌طور ايجاب مي‌كند. يعني چون مهرطلب به دوستي ديگران احتياج دارد اين است كه اولاً يك مقدار صفات و خصال برجسته در آن‌ها ببيند و ثانياً خود را با آن‌ها داراي علايق مشترك تصور نمايد تا در موقع لازم ا‌ز او دفاع كنند.
احساس شخص مهرطلب عيناً مثل بچه‌ايست كه خود را در ميان حيوانات عجيب و غريب و خطرناك محصور مي‌بيند.

اين تيپ احتياج مبرم دارد به اين‌كه از هر لحاظ آدمي دوست داشتني، خواستني، مورد پسند، و مقبول و محبوب جلوه كند. ديگران او را احترام كنند، رفتارش را بپسندند و تاييد و تمجيدش نمايند. همه كس به او احتياج داشته باشد، به نظر همه مردم به خصوص يك شخص معين برازنده باشد، با اهميت جلوه كند، همه كس او را ياري و حمايت و هدايت نمايد.

از ترس اين‌كه ديگران را، كه سخت تشنه محبت و حمايتشان است، نرنجاند، به سادگي تسليم توقعاتشان مي‌گردد. دايماً آماده خوش خدمتي، ابراز همدردي، كمك و تمجيد و تحسين كردن ديگران است و مي‌كوشد تا انتظارات ديگران يا آنچه را او انتظاراتشان مي‌پندارد برآورده كند. اغلب به قدري در اين كار مصر است و مبالغه مي‌نمايد كه احتياجات، توقعات و احساسات خودش را هم فراموش مي كند و ناديده مي‌گيرد. خيلي فروتني و از خودگذشتگي نشان مي‌دهد، توقعاتش از ديگران، جز در مورد جلب محبت، بسيار محدود و كم مي‌شود. براي خدماتشان ارزش زيادي قايل مي‌گردد. در ابراز قدرداني مبالغه مي‌كند. خيلي با گذشت، حاضر به خدمت و گوش به فرمان ديگرانست. مي‌كوشد تا اين حقيقت را احساس نكند كه او واقعاً چندان علاقه‌اي به هيچ‌كس ندارد و ته دلش همه آدم‌ها را رياكار، خودخواه و سودجو فرض مي‌كند، بلكه بر عكس با يك قسمت از وجودش بدون اين‌كه خودش متوجه باشد مي‌كوشد تا به خودش بباوراند كه همه كس را شديداً دوست دارد، تمام مردم خوب و قابل اعتمادند. بعداً خواهيم ديد كه همه اين ظاهرسازي‌ها بر تزلزل روحي و ياس و سرخوردگيش بيش از پيش مي‌افزايند.
مجموعه اين صفات به نوبه خود موجب مي‌شوند كه يك مقدار حالات و صفات ديگر در او به وجود آيد. مثلاً از هر گونه مخاصمت، كشمكش، رقابت و مبارزه علني حذر مي‌كند. ميل دارد خودش را تابع و زيردست ديگران ببيند، قدرت ابراز وجود و برازندگي ندارد. ابراز فروتني و خفض جناج مي‌كند. آدمي مي‌شود مسالمت‌جو كه از هر نوع كينه‌توزي علني مبرا است. ميل انتقام‌جويي و عليه ديگران را چنان به شدت سركوب و پنها‌ن مي‌سازد كه خودش هم از گذشت و آشتي‌پذيري خود و اين‌كه هرگز براي مدت زيادي رنجش كسي را به دل نمي‌گيرد در تعجب است. يكي ديگر از خصوصيات بارز تيپ مهرطلب اين‌ است كه دايماً ميل دارد مورد سرزنش و ملامت قرار گيرد. حتي در مواردي كه به نحو بارزي انتقاد و شماتت ديگران نسبت به او بي‌جاست، خواه واقعاً و باطناً خود را مقصر بداند يا نه، همين‌طور چشم‌بسته ملامت آن‌ها را مي‌پذيرد.
اگر خوب توجه كنيم مي‌بينيم كه مجموع اين حالات و صفات الزاماً منجر به ايجاد تعداد زيادي ترمزهايي نامريي در شخص مي‌گردد. بدين معني كه چون هر نوع مبارزه علني و كشمكش و ميل تجاوز، به نظر تيپ مهرطلب نوعي تابو و ممنوع مي‌رسد، از انجام هر كاري كه كمترين شباهتي به اين قبيل تمايلات داشته باشد، خودداري مي‌كند. مثلاً جرات و شهامت ابراز وجود، انتقاد، تقاضا، تحكم و فرمان دادن، ابراز لياقت و كوشش براي رسيدن به هدف‌هاي بزرگ و عالي ا‌ز او زايل مي‌گردد. از آن‌جا كه زندگي و تمام وجود شخص مهرطلب وابسته به ديگران است و به خاطر ديگران زندگي مي‌كند، از انجام هر كاري كه به مصلحت و به خاطر خودش باشد امتناع مي‌ورزد.

فرد مهرطلب به اینگونه عمل می کند ، در جایی که به او توجهی نشود ، مهری داده نشود ، تاییدی داده نشود ، خود بسیار مهرطلب و سرویس دهنده می گردد . چقدر در اطراف خود ، افرادی دیده ایم که به پدر و مادر و اعضای خانواده ی خود ، کم توجه و حتی بی توجه و بدون مهر عمل می کنند . حال آنکه با همسر خود ، بسیار مهرطلبی می کنند و یا برعکس ، افرادی که به همسر و یا فرزندان خود کم توجه و بی مهر هستند ، ولی به پدر ، مادر ، خواهر و برادرهای خود بسیار وابسته اند . انسان ها از هر کس توجه زیادی بگیرند ، او را پس می زنند . پس نگاهی به خودمان کنیم تا ببینیم کجای کار ایستاده ایم و چگونه  به دست خود و با رفتارهای غلط خود داریم خود و دیگران را ویران می سازیم .
اوقدرت جلوافتادن ازديگران رادرهيچ رقابتي نداردونيروئي نامرئي اوراازبرتري طلبي بازمي دارد. اوبه شدت به ديگران وابسته است و ازخودقدرت تصميم گيري نداردوهمواره ازنظرات ديگران تبعيت ميكند. تصور اينكه ديگران ازاورنجيده خاطر شوند وي رادچاراظطراب مي كند. وازاينكه ديگران ازاخلاقش
 سوء استفاده ميكنند احساس رضايت ندارد..شخص مهرطلب همواره زيردست خوبي است وازعهده هروظيفه اي كه ازطرف مافوق به وي واگذارگردد برمي آيد،اومرتب ازاينكه ازطرف فرادست مورد تاييد قرارگيرد احساس شعف مينمايد. اما زماني كه خود به رياست برسد ازبازدهي كاري اوكاسته ميشود.اوهمواره براي هرخدمتي به ديگران آماده است اودربيرون ازخانه ،فردي بسيار خوش اخلاق ومهربان است ولي زمانيكه نوبت به خانواده و امورات شخصي خود ميرسد شوق ورغبت هيچ كاري راندارداوبه طورتقريبي درتمامي امورباهمه افرادتفاهم وسازگاري دارد واين درك متقابل ازنيازهاي رواني اوسرچشمه ميگيرد.اين فردمدام خود وخواستهاي خودراسركوب ميكندواين تسليم شدن هابرعصبانيت ونارضايتي اوميافزايد تاجائي كه ازخود وديگران وتوقعات نابجاي شان سرخورده ميگردد . زنان ومردان مهرطلب براحتي ميتوانند باديگرشخصيت ها كناربيايند زيراآنها ميتوانند ازنيازديگران بسرعت آگاه شده وبه وي سرويس دهي كنند. شخصيت مهرطلب همسرخوبي است ولي بايد مراقب باشد كه گرفتارشخصيت ضداجتماعي وساديستي نگرددزيرا ممكن است موردسوء استفاده قرارگيرد. افراد مهرطلب بشدت ازانتقاد كردن بيزارهستند وبدليل اينكه ذهن اينگونه افراد همواره بدنبال تاييد ديگران است هرگونه انتقاد رابه پاي عدم مقبوليت مي گذارند.درصورت انتقاد ازشخص مهرطلب، بايد ضمن برشمردن محاسن او به آرامي ونرمي انتقادهامطرح گردد.پس ازگذرسال ها ،فردمهرطلب به دليل خودتنبيهي حاصل ازعناد به خود دچارسرزنش مدام خود واضطراب ميگردد زيرااوهركاري ميكند نمي تواند دل انسانهاي اطراف خودرابدست آوردوآنان راازخودراضي نگهدارد وبدليل همين فشارهاي ناشي ازرفتارديگران دچاراضطراب ميشود.ريشه مهرطلبي رابايد درگذشته وخصوصا دوران كودكي عاري ازمحبت وي ورفتار نادرست اطرافيان ووالدينشجستجوكردوديگرعدم اعتمادبه نفس وخودباوري وي وداشتن ترس ازدست دادن توجه ديگران ورهاشدن وتنهاماندن ترس ازاينكه ديگران فكركنند به اندازه كافي آدم خوبي نيست وداشتن شخصيت محتمل كه بازهم ناشي ازتربيت خانوادگي اوست.

این شخصیت، یک شخصیت متعالی و کمال‌یافته است. او نیز بسیار مهر می‌ورزد، اما مِهر بی‌دریغ. برای مهری که به دیگران می‌ورزد، بازگشت و تاوان نمی‌خواهد. مهر نمی‌دهد تا سرویس یا خدمات بگیرد. مهر نمی‌دهد تا تأیید و تشویق بگیرد. او فقط مهر می‌دهد تا مهر داده باشد و از آن لحظهٔ مهر دادن خود لذت می‌برد. این فرد از درون غنی است. از آن‌جائی که از عشق و مهر، نسبت به خود اشباع شده است، عشق و مهر اضافی خود را بی‌دریغ به پای دیگران می‌ریزد.
اما یک فرد ”مهرطلب“، از آن‌جائی که خودش را خوب دوست ندارد و همواره خود را سرزنش می‌کند، عزت‌نفس و اعتماد‌به‌نفس خود را به شدت کاهش می‌دهد و فاصلهٔ عزت‌نفس خود را با دیگران، با چاپلوسی پر می‌کند.
این فرد در شرایط حاد بیماری، اگر در شرایطی قرار گیرد که احساس کند دیگری نسبت به او برتری‌هائی دارد، بی‌اختیار خود را کوچک کرده و یا تسلیم او می‌شود و اغلب، در مقابل دیگران، احساس حقارت می‌کند. در نهایت، فردی مردم‌گریز می‌شود؛ زیرا آن‌چه از مهر و خدمات داده را هرگز دریافت نکرده است.
گاهی ”مهرطلب“، خود را خدمت‌گذار همه می‌داند و اسم آن را عشق، محبت و دوست داشتن می‌گذارد. مفهوم عشق و دوست داشتن برای او تسلیم بی‌قید و شرط است ولی پس از مدتی که از طرف مقابل، همین نوع رفتار را ندید، به‌هم می‌ریزد و به این باور می‌رسد که پس او مرا دوست ندارد؛ زیر تسلیم بی‌قید و شرط من نیست.
فرد ”مهرطلب“ از هرگونه زورگوئی و قلدری از جانب خود متنفر است و همیشه به عفو و بخشش اصرار می‌ورزد؛ اما از ضعف خود مخفیانه رنج می‌برد (نوعی تناقض درونی). عفو و بخشش خود را نجابت فطری می‌داند، ولی به مرور به آن‌جائی می‌رسد که شاید از روی ترس یا کمی اعتماد‌به‌نفس، می‌بخشیده و گذشت می‌کرده است و دوباره دچار نوعی تضاد و تعارض درونی می‌گردد.
فرد ”مهرطلب“، اغلب صفت‌های خود را به نقاط قوت اخلاقی تعبیر می‌کند و به وجود آنها مباهات می‌کند. با این حال، وقتی به او زور گفته می‌شود، آزرده‌خاطر می‌گردد. در اعماق وجودش، می‌خواهد متجاوز را تنبیه کند و حق خود را بگیرد، ولی بلافاصله نیروئی، او را از عکس‌العمل پرخاش و درگیری بازمی‌دارد.
افراد ”مهرطلب“، حتی اگر مزهٔ آزادی را هم بچشند، باز به همان قفس و بند خود، باز می‌گردند؛ زیرا افرادی بسیار وابسته هستند.
مهرطلب“ از رد یا قبول خواهش دیگران، رنج می‌برد (یک تضاد روانی درونی). از این‌که قادر به رد خواهش‌های بی‌جا نیست، خود را به شدت ملامت می‌کند (سرزنش خود) و دچار احساس حقارت و خودکوچک‌بینی می‌گردد؛ اما از انجام آن‌چه که بر او تحمیل می‌شود نیز به شدت خشمگین می‌گردد. (سرزنش دیگران)
به دام مواد، الکل، سیگار و فحشا افتادن نیز از همین شخصیت می‌آید که نمی‌تواند خواهش یا خواستهٔ کسی را رد کند.
این تضاد به‌طور عینی در مورد اهانت نیز وجود دارد؛ اگر اهانت کسی را بی‌جواب گذارد، از عدم شهامت خود، شرمسار می‌گردد و در باطن، خود را حقیر و خردشده می‌یابد؛ ولی اگر اهانت و توهین او را با اهانت پاسخ گوید، خود را خشن، بی‌ادب و نفرت‌انگیز می‌انگارد. خلاصه هر عملی که خلاف صحبت دیگران باشد، در او ایجاد احساس گناه و تقصیر می‌کند؛ بنابراین بهتر می‌داند که کوتاه بیاید و از حق خود بگذرد تا دیگری آسیب و آزار نبیند
از آن‌جائی‌ که در هر فرد، می‌تواند سه نوع ”خود“ تصور کرد: ”خود اصلی“، ”خود ایده‌آلی“ و ”خود فعلی“، فرد ”مهرطلب“ در خود ایده‌آلی خود، این صفت‌ها را می‌بیند: فداکاری، مساعدت به‌ غیر، نوع‌دوستی افراطی، عفو و اغماض نسبت به تعدی و ظلم دیگران، عدالت‌خواهی، مهربانی، رنج‌طلبی و کلیهٔ این صفت‌ها را در زیرمجموعه‌ای به نام عشق و محبت دسته‌بندی می‌کند و مبارزه‌ با آنها و خلاف جهت آنها حرکت کردن را گناهی نابخشودنی می‌پندارد؛ ولی تمام این‌ها از آن‌جائی می‌آید که وجود او از مهر، تهی است. او تشنهٔ محبت بوده و دائم در تلاش است تا این جام خالی وجود را با گدائی محبت از دیگران پر کند.

 

تیپ شخصیتی ۲ سالم

مهربان هستند . به دیگران اهمیت میدهند . خود را با دیگران سازگار میکنند . دارای چشم درونی

هستند که مسائل را از بالا نگاه میکنند . سخاوتمند هستند . نسبت به هر چیزی کنجکاو هستند

و انتن خودشان را تیز میکنند تا ببینند مردم در چه حالی هستند .

تیپ شخصیتی ۲ ناسالم

شهید زنده است دائم هلاک استو خودش قربانی . حرف دلش را انطور که باید نمیزند دائم من من

میکند و انتظار دارد دیگران بدانند حرف دلش چیست چون برای خودش ارزش قائل نیست تا نظر

خود را با کسی درمیان بگذارد . همیشه کاری میکند که دیگران احساس کنند بدهکار او هستند

حسود است . اگر کار خیری انجام دهد باید همه بدانند . بی دلیل و بیشتر از همه در اختیار همه

قرار میگیرد

راه حل :
فرد مهرطلب باید از مهرطلبی خود بکاهد ؛ سرویس و خدمات را کم یا قطع کند ؛ توجه زیادی را از فرد عزلت گزین بردارد ؛ ولی بجای آن ، به او مهر ناب و عشق بدون دریغ بدهد تا سیراب گردد و به دنبال گدایی محبت از دیگران نیفتد ؛ ولی تنها راه آن ، این است که ابتدا خود را خوب دوست داشته و باور بداریم ؛ به خود احترام بگذاریم ؛ خود را محترم بشماریم ؛ برای خود وقت بگذاریم و به سلامت و بهداشت خود رسیدگی کنیم تا امواج مان از مهرطلبی به مهرورزی تبدیل گردد . این امواج خوب می دانند که چگونه اوضاع را سامان دهند .
یادمان باشد که فرد مهرطلب ، دو کار را باید ترک کند :
1) کوتاه آمدن ، ساکت ماندن ، تحمل کردن در مقابل دیگران و بعد به خشم رسیدن و پس از آن ، این خشم را به خانه و کاشانه ی خود آوردن و همه چیز را ویران کردن .
2) توجه بیش از حد به اطرافیان در مهمانی ها و کم توجهی به اعضای خانواده ی خود ؛ خواه پدر و مادر باشند و یا همسر ، فرزندان ، خواهران و برادران ؛ زیرا این افراد در این شرایط ، کم می آورند ؛ بنابراین از جمع ، فراری می شوند ؛ زیرا همیشه در جمع ، مورد بی توجهی شما قرار می گیرند .
 
و باز یادمان باشد که هر واکنش نامتعارف و نابه هنجاری که در هر سنی از ما بروز کند ، به علت اختلال ها و ناهنجاری هایی است که در دوران کودکی برای مان اتفاق افتاده است ؛ پس مراقب باشیم تا با رفتارهای نا به هنجار خود ، کودکان مان را به ناهنجاری سوق ندهیم . ما آیینه ی آنان هستیم ؛ آنان از ما می آموزند و بطور دقیق اجرا می کنند .
خوب است بدانیم که سه تیپ شخصیتی مانند سه رنگ اصلی هستند و در وجود ما هر سه این رنگ ها وجود دارند (رنگ ها = نقاب ها) و ما همواره در برخورد با دیگران ، یکی از آنها را شدیدتر بروز می دهیم ؛ پس رفتارهای ماست که رفتار طرف مقابل ما را می سازد و رفتارهای دیگران است که رفتار کنونی ما را می سازد .
باشد تا در کنار هم ، انسان هایی سالم تر ، خانواده هایی سالم تر ، جامعه ای سالم تر ، کشوری سالم تر و در نهایت ، دنیایی سالم تر بسازیم .
ولی یادمان باشد که ما انسان ها همیشه از راه نقطه ضعف های مان امتحان می شویم و اگر آن ها را برداریم ، مشکل نیز خود به خود از میان می رود . یک فرد عزلت گزین آمده است که فرد مهرطلب و برتری طلب را به کمال برساند و از مهرطلبی و برتری طلبی برهاند و فرد مهرطلب مقابل او نیز به زندگی او آمده تا کمبودهای عاطفی و احساسی او را جبران سازد ؛ بنابراین با شرایطی که در آن دست و پا می زنیم ، نجنگیم ؛ چون راه به جایی نمی بریم ، بلکه روی نقطه ضعف های خود کار کنیم و آن را مرتفع سازیم با مشکل ، خود به خود از سر راه ما برداشته شود .

 


مطالب مشابه :


شخصيت مهرطلب

انجمن علمی روانشناسی پیام نور کاشان - شخصيت مهرطلب - در مورد مسائل روانشناسی سیستم گلستان.




فراخوان

انجمن علمی معماری پیام نور کاشان; دانشگاه پیام نور کاشان; سیستم گلستان; دانشگاه پیام نور




ویژگیهای افراد مثبت نگر و منفی نگر

انجمن علمی روانشناسی پیام نور کاشان - ویژگیهای افراد مثبت نگر و منفی نگر سیستم گلستان.




روبان های رنگی و بیماری ها!

انجمن علمی روانشناسی پیام نور کاشان - روبان های رنگی و بیماری ها! سیستم گلستان.




پیشگیری سرطان پوست با قهوه؟

انجمن علمی روانشناسی پیام نور کاشان - پیشگیری سرطان پوست با قهوه؟ سیستم گلستان.




برچسب :