رمـــــان پــروای بــی پــروای مــن|10

مي خواستم جوابشو بدم كه ديدم زوم كرده رو يه نقطه از سالن.
دوباره منو نگاه كرد و گفت :
_اون زن و پسره كه سر ميز پدرت و آذين نشستند كين ؟؟
با تعجب به سمتي كه سام داشت نگاه مي كرد ،چشم گردوندم.
واه واه ! 
بهزاد و شيلا رو كي دعوت كرده آخه ؟
ايش ! خيلي خوشم مي ياد ازشون !!
سام كه خيلي كنجكاو شده بود پرسيد :
_نگفتي ؟؟
_بهزاد و مادرشه !
سام درجا اخم كرد و دوباره رو بهزاد زوم كرد و گفت :
_نكبت !
در همين حين خواننده اركست درخواست كرد كه همه چند لحظه بنشينند تا عروس و داماد هنر نمايي كنن !
با صداي دست حضار ، سام ايستاد و دستش رو به سمتم دراز كرد .
دستم رو تو دستش گذاشتم و با هم به سن رقص رفتيم . 
بلافاصله همه چراغاي سالن خاموش شد و فقط يه تيكه نور دايره شكل ، روي سر منو سام مي چرخيد .
خوشحال شدم از اينكه چشماي بقيه رو نمي بينم و مي تونم راحت برقصم.
من قبل از سام شروع كردم ولي سام ،قبل از رقص دست كرد توي جيبش و دسته اي تراول تقديمم كرد.
كه با صداي سوت و دست زدن بقيه همراه شد .
خلاصه سام هم شروع به رقصيدن مقابل من كرد.
خيلي سريع تونستيم با هم مچ بشيم.
با اينكه خيلي با جذبه و مردونه مي رقصيد وشيلنگ تخته نمي انداخت ولي خوب بلد بود با ريتم حركت كنه و در ضمن با من هماهنگ باشه .
منم كه ، تعريف از خود نباشه ، لوند و دلبرانه مي رقصم ، واسه همينم جفت رقص خوبي شديم .
چند باري دستم رو بالاي سرم تو دستش گرفت و من چرخ زدم .
ودر نهايت با تموم شدن موزيك ما به جاي قبليمون برگشتيم .
سارا و الي و سعيد به سمتمن اومدن .
سعيد با سام دست داد و بهش تبريك گفت و با خنده به من گفت :
_وروجك !از دستت راحت شديما شكر خدا!
_كي گفته ؟ من هفته اي يه بار از تو شام نگيرم ، اصلا هفته ام نمي گذره !
سعيد رو به سام گفت :
_ما كه از پس زبون خانومت بر نيومديم ، خدا صبر ايوب و دل شير و گرز رستم بهت بده بلكه حريف اين زبون يك متريش بشي !
سارا و الي منو دوباره به سن رقص بردن تا باسعيد چهارتايي برقصيم .
سام داشت با دوست و آشناهاشون خوش و بش مي كرد .
سمانه دستم رو كشيد و به الي و سارا گفت :
_ببخشيدا ! مي خوام عروس رو قرض بگيرم.
همينطوري كه با سمانه مشغول بودم تو گوشم گفت :
_اون پسره كه پشت سرته ، دوست پسرمه .
به عقب برگشتم پسري بيست و دو و سه ساله بود با قدي متوسط و ظاهري معمولي .
سلام كرد و جوابش رو دادم .
يه پسر ديگه هم كنارش بود كه كمي خم شد و عرض ادبي كرد و با نگاهي خيره رو به سمانه گفت :
_سمانه برادرت خيلي خوش سليقســتـا !
تشكري كردم و در حال جدا شدن از جمعشون بودم كه تنه خوردم.
به سمت عامل برگشتم و بهزاد رو ديدم.
_عه ببخشيد نديدمت ! 
_مهم نيست .
داشتم از كنارش رد مي شدم كه بازومو گرفت و با همون لحني كه هميشه باعث چندشم مي شد گفت :
_من هم رقص ندارم ! نمي خواي يكم با من برقصي ؟
_به نظرم آذين قر تو كمرش خشك شده !
سرش رو كمي جلو آورد و آروم گفت :
_آدم عاقل تو رو ول مي كنه مي ره با آذين برقصه آخه ؟؟؟
بحث فايده اي نداشت اونم وسط سن رقص .
به خاطر همين بدون حرفي با بي ميلي شروع به رقصيدن در مقابلش كردم.

_
 دستي از پشت سر دور بازوم حلقه شد . 
قبل از اينكه برگردم صاحبش رو شناختمم اونم از بوي ادكلنش !
سام بدون اينكه به بهزاد نگاه كنه به من گفت :
_عزيزم بريم مي خوان شام رو سرو كنن!
خوشحال از اينكه از دست بهزاد خلاص شدم تا خواستم باهاش برم بهزاد گفت :
_پروا جون نمي خواي ما رو بهم معرفي كني ؟
اي خدا اين چرا اينقدر كنه ست آخه !
_سام همسرم !
و به سام گفتم :
_بهزاد دوست پدر و آذين !
سام فقط سر تكون داد و حتي كلمه اي حرف نزد.
مطمئن بودم اگه ديقه اي معطل كنم بهزاد يه تيكه اي مي پرونه و دردسر ساز مي شه واسه همين سريع به سمت جايگاهمون برگشتيم.
سام نفسش رو با حرص به بيرون فوت كرد و نزديك گوشم به آرومي گفت :
_اميدوارم كه امشب اين بچه ..وني رو نزنم لهش كنم چون بدجوري رو مخمه !
_بي خيال سام ! بهزاد حتي ارزش فكر كردن هم نداره !
_آره ولي وقتي پاشو از گليمش دراز تر مي كنه نمي تونم بي خيال باشم ! 
تا نشستيم گفتم :
_من دارم از گشنگي ، تقريبا بي هوش مي شم ! 
ـــــرا ؟؟ مگه تو آرايشگاه بهت ناهار ندادن ؟
_آره ولي من اون موقع اشتها نداشتم غير از اون چيزايي كه تو بهم دادي ديگه هيچي نخوردم !
_تو چرا اينقدر بي فكري آخه ؟ اگه من حواسم بهت نباشه ، يه بلائي سر خودت مي ياري ! دارم به اين نتيجه مي رسم كه بايد زور بالا سرت باشه !
_ولي به تو نمي ياد آدم زورگويي باشي !
_الكي هندونه زير بغلم نزار ! اتفاقا خوبم مي ياد !سعي كن دختر خوبي باشي تا اون روي منو نبيني !
با خنده گفتم :
_اين يه تهديده نه ؟ 
_تو تفسيرش آزادي !
يكي از خدمه با دستي پر به سمت ما اومد و يكي يكي غذاها رو روي ميز چينش كرد.


مطالب مشابه :


مجله دکوراسیون داخلی منزل

مرجع دکوراسيون داخلي منزل ماي دکور دکوراسیون,دکوراسیون آشپزخانه,دکوراسیون اتاق نشیمن




رمـــــان پــروای بــی پــروای مــن|10

خوشحال شدم از اينك ه چش ماي بقيه رو نمي بينم و مي تونم يه دكور سنتي ، تخت چوبي و پشتي و




✘ هر خـــــَــری ازمـا "بَــدِش"اومـــد

مغـــازه نيستـــــم كـــه بــه ســَــلــيــقـــَــتـــــــــ دِكـــــور




تئاتر نو ژاپن

با اتكا بر آواز ‌اوتامي Utami و حركات قراردادي موزون رقص مانند ماي Mie به فقدان دكور




عوامل و عواقب بيحجاب ي در اجتماع

او دارد و هنگامي كه زن را از طريق جاذبه جنسي ا وسيله تبليد كالاها و دكور ايان كاار ماي




معماری یونان

آنچه‌ اهميت‌ دارد آن‌ است‌ كه‌ بين‌ دكور سازي‌ قبل‌ و قصرهای ماي سني‌ها باشد




اصول کارگردانی تئاتر

د- تمرينات فني: در اين مرحله تمرين با نور و دكور صورت مي¬گيرد. وبلاگ ماي




لیست سیاه امیر هدیه نوروزی ما به کارتون دوست های عزیز

از اواخر سال 1382 و در فورم هاي مختلفي مانند "گفتمان"، "گزاره"، "ماي ايمي با دكور ساده و فقط




برچسب :