خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران


مهران بهاري
براي خواندن نوشته ديگري در باره خط تركي لطفا به اين آدرس مراجعه كنيد:
ممنوع كردن خط لاتين تركى٫ كمدى ـ تراژيكى ديگر از قوميتگرايى فارسى
http://www.arazonline.net/azerbaijan/latinalphabe.htm

خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران
<?xml:namespace prefix = v ns = "urn:schemas-microsoft-com:vml" /><?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /><?xml:namespace prefix = w ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:word" />توركان اويغور از متمدنترين٬ و از پيشگامان تمدن و فرهنگ٬ در ميان اقوام باستاني ترك بوده اندּ در تاريخ تركي٬ نام اويغورها آنچنان با مفاهيم فرهنگ و تمدن عجين و حتي مترادف شده است كه امروزه در زبان تركي مفهوم "متمدن" با كلمه "اويغار" ادا مي گرددּ در ميان اقوام بيشمار ترك كه همراه نيروها و ارتش مغول به خاك ايران امروز وارد شدند٬ گروههاي تركان اويغور جايگاه بسيار بزرگي داشته اندּدر عهد الجايتوخان٬ هشت تن از ولايات بسيار مهم دولت٬ در حاكميت والياني از تركان اويغور بوده استּ (سئوين آقا٬ اسه ن قوتلوق٬ اويغور تاي٬ قازان٬ باييتميش٬ سونجاق٬ توروم تاز٬ سونوك داش٬ و ارتنه كه بنام خود در شرق تركيه –بخشي آزربايجاني اين كشور- دولتي تاسيس نموده است)ּعلاوه بر تاريخ سياسي خلق ترك و آزربايجان٬ تركان اويغور بر تاريخ و فرهنگ ايران امروز دو تاثير عمده داشته اندּ يكي آثار مدني مانند آشنا ساختن ايرانيان با مفاهيمي مانند كاغذ٬ خط تركي اويغوري و تقويم تركي-اويغوري٬ نوآوريهايي در نگارگري٬ موسيقي و ּּּ و ديگري اشتراك در تشكل خلق ترك در ايران و آذربايجانּ هر دوي اين رشته از تاثيرات در آموزه نژادپرستانه و رسمي –دولتي فارسي ناديده گرفته شده و حتي انكار مي گردندּ
در زير به تاثيرات فرهنگي تركان اويغور بر مدنيت ايرانيان و از جمله آزربايجان جنوبي اشاره اي فهرست وار شده استּ تاكيد بر خط تركي اويغوري كه يكي از خطوط رسمي و دولتي دول ترك و آزربايجاني حاكم بر ايران بوده است هم از آن جهت ضروري است كه امروزه در ميان محورهاي سياست رسمي تركي زدايي و فارس سازي دولتي خلق ترك در ايران٬ رسمي و دولتي ساختن نه تنها زبان فارسي بلكه خط فارسي و به عبارت ديگر ممنوع نمودن نه تنها زبان تركي٬ بلكه خط تركي نيز وجود دارد:
كاغذ: هديه مدنيت تركان اويغور به ملل ساكن در ايران
تركان آسياي ميانه تقريباً در اوان پيدايش و انتشار كاغذ با آن آشنا شده اند. آثار مكتوب به زبان تركي اويغوري كه آ. اشتين هنگام كاوشهاي باستانشناسي در سالهاي 1908-1906 ميلادي كشف كرده است، گواه اين مدعاست. اين آثار در خرابههاي برجهاي نگهباني در غرب دون خوآن، كه يكي از بزرگترين مستملكات بازرگاني سغدي در تركستان شرقي (چين) ميباشد، كشف شده است. آ. اشتين نه فقره نامه كشف كرده است كه بي ترديد، كاغذهاي آنها قديميترين تكه كاغذهايي ميباشند كه تاكنون پيدا شده اند. مضمون يكي از اين نامه ها عبارت است از مكاتبه يك مادر ساكن سمرقند با دختر خود كه به قصبههاي دوردست در تركستان شرقي رفته است. و. ب. هن نينگ ثابت كرده است اين مدارك كه به عنوان خطهاي قديمي سغدي معروف شده اند، در آغاز قرن چهارم ميلادي در سالهاي 313-312 نگاشته شده است. «نامههاي قديمي» گواهي مينمايند كه تركها در آسياي ميانه، استعمال كاغذ را اقلا پانصد سال قبل از ايران، آغاز كرده اند؛ زيرا براي نوشتن كتابهاي فارسي ميانه كه داراي مضمون زرتشتي ميباشند و در آخر دوره ساسانيان و حتي در قرون اوليه اسلام نوشته شده اند، فقط از پوست، يعني از پرگامنت ( كاغذ پوستي) استفاده شده است.
با ظهور اسلام و ورود نيروهاي مسلمان عرب به آسياي ميانه و مناطق غربي چين ٬ اعراب با پديده كاغذ آشنا شده و به نوبه خود آنرا به ديگر نقاط جهان منتقل نموده اند٬ موج دوم انتقال اين تكنولوژي به غرب٬ توسط تركان ايغوري بوده است كه همراه با گسترش امپراتوري مغول در آسياي ميانه٬ خاورميانه و آسياي صغير در تمام مناطق مذكور پخش گرديده اندּ از كاغذهاي مرسوم و معروف تركي در قرون وسطي كاغذ خان باليغ (اين كلمه به معني متروپل بوده نام تركي پكن است)٬ سمرقندي٬ ختايي و ּּּּ استּ
مينياتور-نقاشي ايراني و يا مينياتور-نقاشي تركي-چيني؟؟!!
آنچه كه قوميتگرايان فارس و دولت ايران به غلط مينياتور ايراني مي نامند٬ در واقع و بي شك نگارگري تركي – چيني كه از آن به شيوه مغولي نيز ياد مي شود٬ استּ در ميان فرهنگيان فارس و نهادهاي رسمي فارسستان و ايران كه همه به شدت تحت سلطه انديشه ها و آموزه هاي شديدا غيرعلمي و نژادپرستانه فارسي قرار دارند٬ درباره ي مينياتور و اين كه آيا ريشه ي اصلي آن در ايران بوده و يا از ديگر نقاط اقتباس شده و ذوق ايراني ؟؟؟!!! در آن تغييراتي به وجود آورده سخنهاي بسيار گفته مي شودּ ولي خلاصه ي نظريه هنرشناسان چنين است كه مغول ها پس از شكست دادن تركان اويغور ساكن در تركستان٬ از تمدن و جلوه هاي مختلف هنري كه در ميان آنان متداول بود استفاده كرده اندּ از جمله سبك نقاشي مانوي را كه در آن جا رواج داشت اقتباس نموده و هنگامي كه به ايران تاختند و به همراه تركان اويغور٬ اين سبك را با خود به ايران امروزي آورده اندּ در اين جا اين سبك بيش و كم متداول گرديد و موجب الهام گرفتن نقاشان بومي ايراني شد و از آن مكاتب جديد تركي ديگر و كاملاً آذربايجاني به وجود آمد كه مجدداً در سراسر خاورميانه رايج گرديد و مكتب هاي نقاشي تركي، عربي، مغولي و هندي٬ فارسي همه از آن منشعب گرديده و يا متاثر شده اند.
خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران
از ماندگارترين هديه هاي تركان اويغور در تاريخ فرهنگ ايران٬ خط تركي اويغوري است كه براي نوشتن زبان تركي باستان نيز به كار رفته است . قبل از آنکه در حدود سده 10 م خط عربی برای نوشتن زبان های ترکی به کار گرفته شود، الفبای اويغوري در آسيای ميانه در فاصله سده 5 م. تا 15م. متداول بوده است. اين خط از خط سغدی گرفته و به زبان تركي اويغوري تطبيق داده شده بود. اويغورها بعد از قبول دين مانى الفباي گؤك تورك را رها نموده و به جاي آن الفباى جديدى بر مبناى الفباى سغدى كه مانوى بودند ساختند كه به الفباى اويغورى معروف شد. الفباى سغدى ٢٢ حرف داشت و بر مبناى آرامى بود. خط اويغورى كه از قرن هشتم ميلادى خط رسمى شد٬ ١٨ حرف دارد و براى مشخص نمودن حروف صدادار سه حرف بكار مي برد. براى رفع نواقص خط اويغورى كه شبيه خط آشورى است از نقطه گذارى استفاده شده استּ
هرچند تركان در قرون ١٠-١١ ميلادي آغاز به كاربرد خط عربي نمودند٬ اما خط تركي اويغوري تا قرن ١٥ ميلادي نيز٬ به طور پراكنده ٬ به عنوان نمونه در ايران٬ به عمر خود ادامه داده استּ خط و الفباى اويغورى بعد از قبول اسلام نيز در تركستان شرقى (چين) بكار رفته و در قرون وسطي به موازات تركي ايغوري در ميان تمام اقوام ساكن در سرزمينهاي پيرامون ايپك يول (جاده ابريشم) رايج گرديده و تا به دربارهاي دولتهاي تركي آزربايجان (قاراقويونلو) و سلطان محمد فاتح در استانبول (عثمانلي) راه يافته است. حتي طبق منابع تاريخي جهانشاه حقيقي٬ برجسته ترين پادشاه دولت تركي آزربايجاني قاراقويونلو٬ با استناد به اوغوزنامه اى به "زبان اويغوري" كه در كتابخانه دربارش در تبريز موجود بود به سفير عثمانى اظهار مىداشت كه پدرش قارا يوسوف (قره يوسف) و سلطان مراد عثمانى هر دو از نژاد اوغوزخان مىباشند.
خط و الفباي اويغوري در زمان مغولها و بعد از آن يكي از خطوط و زبانهاي رسمى دولت ايشان و ديگر دولتهاي تركي حاكم بر ايران مانند تيموريان و ايلخانيان بوده استּ قديمي ترين ياساي چنگيزي به خط اويغوري نوشته شده است. تركان اويغور معلمان و كاتبان خانهاي مغول بوده و توسط خط اويغوري به آنان سواد آموزي كرده اندּ ايلخانان ايران و آزربايجان در فرمانها و نامه هاي خود زبان مغولي و تركي و خط اويغورى را بكار مىبردند. به عنوان نمونه الجايتو خدابنده، خان بزرگ تاتار نامههايي به زبان مغولي و به خط اويغوري به فرمانروايان مسيحي اروپا ميفرستاد (اولجايتو به تركي به معني غنيمت جنگي است)ּ
دوران دولتهاي تركي آزربايجاني ايلخانان٬ تيموريان و ּּּּ در عين حال دوران ورود حاكميت واژگان بي شمار تركي و آلتائي در زبان فارسي بويژه در عرصه اصلاحات ديواني استּ همچنين تركان اويغور ناقل فرهنگ چين و اصطلاحاتي مانند (لعبت چين, نقاش چين, مشگ ختن, ترکان ختا و... ) به ادبيات فارسي نيز شمرده مي شوندּ در اصطلاحهاى تركى٬ سهم زبانهاى اويغورى٬ جغتايى٬ اوغوزى-سلجوقى بيش از ديگر زبانها و گويشهاى گروه تركى است. منظور از اصطلاحات ديوانى لغتهايى است كه به گونه اى با دستگاه سلطنت٬ ديوانهاى گوناگون٬ سپاه٬ شغلهاى حكومتى و دربارى ٬ مالياتها و مانند آن بستگى داشته است. اين اصطلاحها از زبانهاى فارسى٬ عربى٬ مغولى٬ تركى٬ چينى و بندرت از يونانى و سانسكريت گرفته شده است. بررسى ريشه شناسى ماده هاى اصلى نشان مىدهد كه در حدود ٤٨ درصد لغات و اصطلاحات ديواني دولتهاي تركي بعد از مغول - پيش از قزلباش٬ داراي منشاء آلتايى هستند. پس از واژه هاى آلتايى به ترتيب سهم عربى و فارسى در خور ذكر است. ضمنا تعدادي واژه چينى٬ يونانى و سانسكريت و واژه هاى دورگه آلتايى و فارسى و عربى نيز وجود دارند.
كتاب سراج القلوب نوشته شده به تركي اويغوري در شهر يزد فارسستان
در دوره مغول٬ زبان و خط اويغوري سمبل تشخص و برتري شمرده مي شده استּ خط تركي اويغوري در ميان ملل تركي آنچنان از قرب و منزلتي برخوردار بوده است كه حتي صنف جديدي از آشيقان ترك و تركمن٬ به صرف دانستن اين خط بنام بخشي بوجود آمده استּ اسپينسكي محقق روسي، در اثر خود موسيقي تركمن مينويسد: "بخشي به كسي اطلاق مي شده است كه خط اويغوري را ميتوانسته به خوبي بخواند. بخشيها، روان پزشكاني هستند كه نفسي گرم به ايشان بخشيده شده است". همانگونه كه قبلا ذكر شد خط اويغوري علاوه بر تركان٬ در ميان ملل ديگر منطقه نيز رايج شده بودּ در اينباره در مقدمه تاريخ جهانگشاي جويني –يكي از كتب معتبر و ارزشمند تاريخي ايران از قرن هفتم- اثر عطا ملك جويني٬ از منشيان و نويسندگان و درباريان دستگاه مغول٬ چنين گفته ميشود: "امروزه، گستره زمين عموما و شهرهاي خراسان...... زبان و خط اويغوري را هنر و دانش بزرگ دانند". (تاريخ جهانگشاي جويني نويسنده علاءالدين عطا ملك جويني٬ به تصحيح دكتر منصور ثروت٬ موسسه انتشارات امير كبير٬ چاپ دوم٬ سال 1378 ٬صفحات 37 و 38)
خط اويغوري به همراه خطوط اورخون٬ عربي و لاتين يكي از چهار خطي در تاريخ است كه توانسته اند موقعيت خط ملي تركي را كسب نمايندּ آثار تركي به دست آمده نوشته شده به الفبای اويغوري بيشتر از آثار نگاشته شده به خط رونی ترکی استּ شماري از مهمترين آثار ادبيات ترك به خط و الفباى اويغوري به تحرير در آمده اندּ از جمله اين متون ميتوان اين آثار را ذكر نمود: قوتادغوبيليك (علم سعادت بخش اثر بالاساغونلي)٬ عتبه الحقايق٬ اغوزنامه (كه با كتاب دده قورقورت همخواني دارد)٬ بختيارنامه (نوشته شده به سال ١٤٣٥٬ اثر منصور بخشى. نسخه اصلى در آكسفورد)٬ معراج نامه (ترجمه شده به تركي شرقي توسط مير حيدر٬ و خوشنويسي شده به خط اويغوري توسط مالك بخشي هراتي٬ منتشر شده از سوى مدرسه زبانهاى زنده شرقى پاريس٬ ، كتابخانه ملي٬ ضميمه ادبيات ترك٬ شماره 190 با 63 نگاره١٨٨٢) ٬ تذكره الاوليا (منتشر شده توسط پاوه دو كوريل٬ در پاريس به سال ١٨٨٩)٬ محبت نامه خوارزمى٬ مجموعه اشعار قاسم (در موزه بريتانيا)ּּּ ּּּ حماسه اوغوز خاقان يكي از مشهورترين نمونه هاي ادبيات شفاهي تركان پيش از اسلام است كه كه پايانش با الفباي اويغوري و به اشكال مختلف تكرار شده استּ در اين ميان مي بايست بويژه از كتاب سراج القلوب منصور بخشى ياد نمود كه در سال ١٤٣٢ ميلادي در شهر يزد فارسستان نوشته شده استּ اين كتاب يكي از آخرين نمونه هاي استفاده از خط اويغوري در جهان استּ سراج القلوب نشانگر اين واقعيت مسلم است كه ايران در قرون وسطي نيز به منزله جزيي از دنياي ترك٬ مهد حيات ادبي و پاسدار فرهنگ تركي بوده استּ
سكه هاي اويغوري
يكي از عرصه هاي مهم كاربرد رسمي و دولتي زبان و خطوط تركي در دولتهاي تركي ايران كاربرد آنها در ضرب سكه استּ قريب به تمام دولتهاي تركي ايران زبان و عبارات تركي با خط اويغوري و يا عربي را در پولها (سكه ها٬ اسكناسها)٬ مهرها٬ طغراها (توغرا ويا توغراق ٬ تورا مهري است كه بر فرمانهاي پادشاهان ترك زده ميشده است) توقيعات٬ فرمانها و نامه ها نيز بكار برده ا ند. در اين سكه ها عبارت سؤزوموز و يا بعضن سؤزوم به معني فرمان ما هميشه ضرب شده است. مغولها٬ تيموري ها (گوركانيها و ميرانشاهها)٬ ايلخانيها (هولاكويي)٬ جلايري (ايلكاني)٬ چوپاني٬ اينجويي (آل مظفر)٬ قاراقويونلو (بارانلوها)٬ آغ قويونلو (بايندريه)٬ صفوي (قزلباشيه)٬ افشار و قاجارها در ميان اين دولتهاي ترك آزربايجاني هستند. بر اين سكه ها نام سلاطين عموما به زبان تركي و به خط عربي٬ اويغوري حتي گاها چيني نگاشته شده است. مثلا در سكههاي غازان خان علاوه بر خط عربي از خط تركي اويغوري و چيني به طور توآمان استفاده شده است. بر سكه هاي سلسله هاي ترك شده مغولي اكثرا عباراتي به تركي مانند "قوتلوق بولسون" (قوتلو اولسون=مبارك باد) چاپ شده است. بر سكه هاي چنگيز خان عبارت تركي "قاآن العادل٬ چنگيز خاني`ن يارليغي" (فرمان شاهنشاه عادل٬ چنگيز شاه) ديده ميشود. (يارليق به معني "بويروق و معادل فرمان فارسي و امر عربي است). نادرشاه افشار نيز پول چرمي اي به دو زبان فارسي و تركي چاپ كرده است كه بر آن عبارت "پوست شتر٬ حكم نادر٬ دئمه گؤتور!" نوشته شده بود.

سكه هاي دوره مغولي و ايلخاني (غازان محمود، اولجايتو محمد خدابنده، بوسعيد بهادرخان، طغاتيمور، سليمان) با خط اويغوري از بهترين سكه هاي ضرب ايران (در شهرهاي تبريز، ساوه، سمر، بغداد، كاشان، اصفهان، آمل، دامغان، جرجان، سمنان، سلطانيه و ... ) است ּ سكه هايي كه به خط اويغوري ضرب شده تا هشتاد سال رايج بوده است. سكه هاي دوره ايلخاني همراه با خط اويغوري و در دوره زنديه و قاجار همراه با خط نستعليق – خطي ايجاد شده توسط تركان آزربايجان - اند.
خط تركى سياقى
در زمانهاى قديم در آذربايجان و در ميان كسبه ترك با سواد يك خط رياضي بنام خط سياق مرسوم بود كه وسيله اي براي نوشتن قيمتها و ارقام و اعداد و يادداشت كردن اقلام نسيه به حساب مشتري بكار مي رفت. كاسب هاي بيسواد نيز با كمك فرزندان و يا ديگران اين حسابها را يادداشت مي كردند. كلمه سياق از فعل سايماق (شمردن تركى) گرفته شده استּ(ساييق در زبان تركي به معاني هوشيار٬بيدار٬ نيمه بيدار٬ داراى خواب سبك٬ محتاط ٬ دقيق٬ شمرده شده٬ به حساب آمده٬ مورد احترامּ و ساياق به معني نوع٬ طور٬ سبك٬ قاعده٬ روشּּּּ٬ است)ּاين خط را كه امروزه نيز در ميان بعضي از بازاريان قديمى رواج دارد از بقاياى خط و الفباى قديم تركان يعنى اويغورى شمرده اندּ اعداد در اين خط با دو واحد قيران (از لقب فتحعلي شاه قاجار٬ صاحب قران) و تومن (كلمه اي تركي به معني هزار) حساب مىشوند و با آن مىتوان تا رقم ٩٩٩٩٩٩٩ را نشان داد.
برخي خط سياق فوق الذكر را ايجاد شده از خط سياق و يا سياقت رايج در ممالك اسلامي شمرده اندּ انواع خطوط اصلي موجود در آثار و كتب خطي رايج در ممالك اسلامي در تمدن اسلامي عبارتند از: كوفي، نسخ، ثلث، محقق، ريحان، رقاع، توقيع، تعليق، شكسته تعليق، نستعليق، شكسته نستعليق و سياق. بعدها در دورههاي متأخر، براي محاسبات ديواني، اسناد و دفاتر داخل و خرج، شيوه ديگري مورد استفاده قرار گرفت كه به خط سياق (= سياقت) معروف شد. كاتبان اين خط براي اعداد و كلمات اختصاري وضع ميكردند كه خواندن آن براي بسياري آسان نبودּبخش بسيار بزرگي از اسناد تاريخي و مكاتبات دولتهاي تركي آزربايجاني قارا قويونلو٬ آغ قويونلو٬ صفوي٬ افشار و قاجار كه بالغ بر ميليونها عدد ميشود٬ به خط سياق استּ به همه حال٬ حتي اگر خط مورد استفاده كسبه ترك٬ بازمانده خط اويغوري نبوده بلكه مربوط به خط سياقت بوده باشد٬ باز منشايي تركي داردּ زيرا خط سياق (سياقت) به همراه خطوطي مانند ديواني٬ ديواني جلي٬ رقاع٬ و ּּּ توسط تركان عثماني و خطوط نستعليق و شكسته نستعليق توسط تركان آذربايجاني بوجود آمده اندּ خط نستعليق٬ تا پذيرش الفباي لاتيني٬ خط ملي تركان آذربايجاني بوده استּ

هزاران سند تركي اويغوري٬ متروك و مهجور در موزه ها و كتابخانه هاي ايران

متاسفانه سياست دولتي و رسمي تركي سازي و حذف خلق٬ زبان و فرهنگ و تاريخ تركي از صحنه ايران٬ دامنگير صدها اثر و سند ارزشمند به خط تركي اويغوري در موزه ها و كتابخانه هاي ايران نيز شده استּ محمدزادهي صديق براي اين امر دلايلي را مطرح كرده و مينويسد: "ּּּּּ شايد به خاطر اينكه آثار فرهنگي سنگ نبشته هاي گؤي تورك و چرم نبشته هاي اويغوري از تاريخ ايران زدوده شود ּּּּ من در مقدمهي اين كتاب و نيز كتاب “يادمانهاي تركي باستان“ بعضي كتيبه ها را معرفي كردهام كه هنوز در زيرزمين موزهي ملي ايران مهجور و متروك مانده و اغلب به خط الفباي كهن تركي سومري، اويغوري و اورخوني نوشته شده اند ּּּ"
امروزه در كتابخانه ها و موزه هاي سراسر ايران صدها٬ و هزاران سند و اثر٬ يرليغها و نامه ها به خط تركي اويغور موجود است كه مهجور و رها شده اندּ از جمله در موزه ايران باستان كه اسناد متعددي به خط تركي اويغورى و بعضا داراى مهرهاي چينى است. مثلا در خبري گفته مي شود كه اخيرا ١٠٠ سكه تاريخي در استان زنجان آزربايجان مستندسازي شده استּ در ميان اين سكه ها٬ سكه هاي ايلخاني داراي خطوط مغولي و اويغورى است. در خبر ديگري گفته مي شود كه با اقدام مشترك موزه ملي ايران و كتابخانه مجلس شوراي اسلامي فهرست تفضيلي اسناد بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي٬ شامل مبايعه نامه، مصالحه نامه، اقرارنامه، راي قاضي، وقفنامه، اجاره نامه، استشهاديه، سياهه، عريضه، هبه نامه، تقسيم نامه، قرض نامه، امان نامه، استفتاء و رسيد اموال منتشر مي شودּبخش اعظم اين اسناد در موزه ملي ايران، بخشي در بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي در اردبيل، تعدادي در كتابخانه ملي تبريز و بخشي نيز در سازمان اوقاف و امور خيريه نگهداري مي شود. مجموعه اسناد بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي كه در موزه دوران اسلامــي مــوزه ملــي ايران نگهداري مي شود كهن ترين بايگاني دوران اسلامي ايران حاوي قديمي ترين نمونه هاي اسناد است. اين مجموعه كه شامل 600 سند مي باشد در سال 1377 از گنجينه ذخاير مركزي موزه ملي ايران به بخش دوران اسلامي اين موزه منتقل شده است. آثار مجموعه نگهداري شده در موزه دوران اسلامي مربوط به سده هاي پنجم تا دهم هـ . ق با خطوط تعليق و رقاع بي نقطه و توقيع و تعدادي نيز به خط اويغورى است. اين اسناد به زبان فارسي، عربي و مغولي نگاشته شده است.
تقويم تركي چيني دوازده حيوان
يكي ديگر از هديه هاي تركان اويغور به مردم ايران٬ تقويم تركي اويغوري و يا چيني تركي استּدر تاريخ اسلامي اين تقويم به نامهاي تاريخ ترك، تاريخ تركستان، تاريخ ختن، اويغور و يا تاريخ تركان مشهور است. سالهاي تقويم دوازده حيوان تركي با نامهاي ديگر بكار برده شده توسط اقوام مختلف ترك در داخل پارانتز چنين است: ١- سيچان٬ ٢- سيغير (اود٬ اؤكوز)٬ ٣- بارس (قاپلان٬ بؤري)٬ ٤- دووشان٬ ٥- لوي (كلته٬ باليق)٬ ٦- ايلان٬ ٧- يونت (آت٬ ايلخي)٬ ٨- قويون (تكه)٬ ٩- پيچين٬ ١٠- تويوق (قوش)٬ ١١- ايت٬ ١٢- دونوزּ تقويم تركی- اويغوری در همه اسناد و فرمانهای شاهان ترك حاكم بر ايران تا ربع اول قرن بيستم مورد استفاده قرار گرفته است. حتی کريم خان زند نيز كه از مليت لك است٬ در يکی از فرمانهای خود که در آن شخصی بنام ميرزا زين العـابدين را به سمت وزير مـوقـوفـات منصـوب می کنـد، می نويسـد: "هـذه السنـه ميمـون، قـويـون ايلی به مرتبه بلند منصب ارجمند وزارت موقوفات ... مفتخر و مبلغ پنجاه تومان تبريزی .."ּ بويژه شاهان دولت تركي آزربايجاني قاجار مصرا تقويم دوازده حيوان تركي را در منشات و مصوبات خود بكار برده اندּ پس از كودتاي استعماري رضاخان٬ تقويم تركي دوازده حيواني٬ متروك و تقويم خورشيدی با نام ماههاي جديدي كه بر اساس دين زرتشتي است يعني تقويم فعلي قوم فارس ايجاد شدּ تقويم جديد خورشيدي فارسي حتي پيشتر از زبان و خط قوم فارس٬ يعني از سال شروع سلطنت رضاخان٬ رسمي و دولتي اعلام گرديدּ در ايران اين تقويم كه از آن تاريخ تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته است -مانند زبان و خط فارسي- بر همه ملل غير فارس ايران تحميل شده استּ

گئرچه يه هو!!!


Yazan: mehran at

ايل ترك آزربايجاني توركمان٬ غير از ملت تركمن است
سؤزوموز
mehran1.persianblog.com
مهران بهاري
گوئني آزربايجان٬ قوزئي آزربايجان٬ گونئي ايران توركلري و عراق توركمانلاري بير بوتؤوون پارچالاريدير
در فرق بين دو ائتنونيم تركمن-
Turkmen و توركمان-Turkoman
در تاريخ ملل تركي و ايران و همچنين اخبار منطقه به ويژه عراق٬ به دفعات با دو ائتنونيم "تركمن
Turkmen" و "توركمانTurkoman" برخورد مي كنيمּ در واقع اين دو ائتنونيم كه بويژه در منابع فارسي خلط شده و يكسان تلقي مي گردند٬ تماما دو مفهوم غير از هم و متفاوتند: تركمن نام ملتي مستقل و غير از تركان آزربايجان است در حاليكه توركمان٬ نام زيرگروه هايي تاريخي٬ ايلي و سياسي منسوب به تركان آزربايجان ميباشدּ
تركمن و توركمان دو كلمه با ريشه و منشاء يكسان اما معاني متفاوت هستندּ دو كلمه با منشاء يكسان اما با فرم و معاني متفاوتي كه در طول زمان كسب كرده اند٬ دوبلت ناميده ميشوندּ دوبلتها به وفور در زبان تركي يافت مي شوندּ از اين جمله اند: چاديرا-چادير٬ يالنيز-يالقيز٬ يئي-اييي٬ سايماق-سانماق٬ دخي-داها٬ اووا-اوبا٬ آلاي-هالاي٬ آغلاماق-ييغلاماق٬ اوتاق-اودا٬ قيشلاق-قيشلا٬ خاقان-قاآن٬ ساغري-چاريق٬ دوزمك-ديزمك٬ جيزماق-چيزمك٬ كؤنول-گؤيول٬ گوج-گوچ٬ گزه يه ن-گزه گه ن٬ يازي-يازقي٬ يئنه-گنه٬ּּּּּּ تركمن و توركمان نيز دو دوبلت از اين قبيل در زبان تركي اندּ
در قرون وسطى در مقاطع زماني گوناگون تركمن نامى با معاني بسيار متفاوت و سيال بوده است كه براى مشخص نمودن گروههاى متفاوت تركى از قبيل ترك اوغوزي٬ اوغوز كوچنده٬ ترك مسلمان شده٬ ترك خالص تبارى و غيره بكار مي رفت. به اين معني قديمي اين نام ژنريك٬ علاوه بر اجداد ملت تركمن امروزى ساكن در شرق درياي خزر٬ بر اجداد گروههاى آذربايجاني مانند قاراقويونلو٫ آغ قويونلو٫ صفويان٫ افشار و قاجار٫ حتى تركهاى تركيه و بالكان نيز اطلاق شده است. در اينجا بدون پرداختن همه جانبه به مساله تطور معاني اين نام٬ به معني مدرن دو فرم رايج آن يعني تركمن و توركمان اشاره ميشود:
ايل ترك آزربايجاني توركمان٬ غير از ملت تركمن است
تركمان نام زيرگروهي طائفه اي و تاريخي-سياسي منسوب به خلق ترك در آزربايجان و تركيه است و با ملت تركمن و تركمنستان عينيتي نداردּ توركمان در گذشته يكى از نامهاى قديمى بكار برده شده براى تسميه خلق ترك آذربايجاني و يا واحدهاي ايلي تشكيل دهنده اين خلق٬ بويژه از سوى مولفين عرب و در مناطق عربى بوده استּ اين نام امروزه نيز عمدتا در اشاره به زير گروههاي طائفه اي-سياسي و تاريخي خلق ترك در سرزمينهاي عربي مانند عراق٬ سوريه٬ اردن و مناطق جنوبي تركيه بكار ميرود
- تركمن امروزه نام ملتي مستقل استּدر حاليكه توركمان٬ نام ملت مستقلي نيست بلكه در گذشته و امروز براي مشخص نمودن گروههاي طائفه اي-سياسي خلق ترك در آزربايجان و تركيه و دياسپوراي تركان آذربايجاني در عراق و سوريه بكار رفته استּ
- توركمان هويت- واحدى ايلي است اما تركمن هويتى- واحدى ملي است٬
- جمع توركمان٬ تركمه است در حاليكه جمع تركمن٬ تراكمه است٬
- ملت تركمن در شرق درياي خزر زندگي مي كند٬ در حاليكه گروههاي موسوم به توركمان همه در غرب درياي خزر و در بين النهرين و آسياي صغير و بالكان ساكن بوده اندּ
- توركمانها عمدتا گروههايي معتقد به اسلام هترودوكس از جمله غلات شيعى مانند مذهب تركي علوي قزلباشي بوده اند٬ در حاليكه تركمن عمدتا گروهي معتقد به اسلام اورتودوكس حنفى استּ
- تركمنها به لحاظ فيزيوتيپ به ديگر ملل تركي آسياي ميانه٬ مانند ازبكها مي مانند٬ در حاليكه توركمانها به لحاظ فيزيوتيپ با ديگر گروههاي تشكيل دهنده خلق ترك در آزربايجان و تركيه كوچكترين فرقي ندارندּ
همانگونه كه ملاحظه ميشود٬ توركمان زيرگروه تاريخي- طائفه اي خلق ترك آذربايجاني بوده و غير از مليت تركمن ساكن در شرق درياي خزر استּ بنابراين هنگامي كه به خلق ساكن در شرق درياي خزر اشاره ميشود٬ مي بايست شكل "تركمن" و هنگامي كه به زيرگروههاي ترك در آزربايجان و تركيه و عراق و سوريه اشاره مي شود٬ فرم "توركمان" بكار رودּ
توركمانان قزلباش و قزلباشان توركمان
پس از ظهور دول تركي آزربايجاني قاراقويونلو و آغ قويونلو و پيدايش مذهب علوي قزلباشي و آغاز كشمكش آزربايجان و تركيه (دولتين صفوي-عثماني) در معني و فرم كلمه تركمن دگرگوني و اشتقاق رخ داده و فرمي جديد به شكل توركمان و با معني جديدي ايجاد شده استּ پس از اين نام تركمن منحصرا براي ناميدن گروه ملي تركمن ساكن در شرق درياي خزر بكار رفته استּ در نتيجه ائتنونيم تركمان از آغاز كاملا غيروابسته و مستقل از نام اصلي تركمن مربوط به شرق درياي خزر و آسياي ميانه بوده استּ
از زاويه تاريخ سياسي و مذهبي خلق ترك در آزربايجان و تركيه٬ نام تركمان را مي توان بدين شكل فرموليزه كرد: تركمان٬ به آن دسته از طوائف ترك قزلباش (بويژه به ايلات آزربايجاني آغ قويونلو) اطلاق شده است كه بر عليه عثمانيان عصيان نكرده اند٬ و يا بر عكس قزلباش به آن دسته از طوائف تركمان گفته شده است كه بر عليه عثماني عصيان نموده اندּاين معني دوم تركمان استּ
اين نام بعدها به صفويان و همه طوائف ترك قزلباش تشكيل دهنده قاراقويونلوها و افشارها و قاجارها٬ بويژه از طرف منسوبين به خود اين طوائف تعميم داده شده و سپس در دورههاي بعد با نام ترك تعويض شده استּ اين معني سوم تركمان مي باشدּ مثلا ايل تركي و آزربايجاني استاجلو كه در تمام سطح ايران (استان كرمان فارسستان٫ كردستان...) و آذربايجان پخش شده بود٬ و بعدها شاملوها و ذوالقدرها (دولقادارها-دولقا به مغولى به معنى كلاه خود است)٫ روملو و تكه لوها كه آنها نيز همه از طوائف تركان علوي قزلباش (غلات شيعه) آسياى صغير-تركيه-سوريه امروزى بودند٫ توركمان- تركمه ناميده شده اند.
در واقع توركمان به همراه قزلباش٬ ترك و افشار يكى از چهار نام عمده خلق ترك آذربايجان در تاريخ شمرده مىشود. اين معني چهارم تركمان استּ عينيت تركمان با ترك آزربايجاني بدان حد است كه تركي آزربايجاني معاصر را به شكل ادامه زبان قزلباشى توركمانى (در مقابل تركمنى كه زبانى تركى در آسياى ميانه مىباشد) توصيف نموده اند.
ايل تركي آزربايجاني توركمان : موصوللو- پورناك- و آغ قويونلوها
با گذشت زمان در دوره صفويان٬ تركمان كم كم معناي خاص محدودتري پيدا نموده و مرتبط با ايل و تيره ويژه اي از تركان آذربايجان و غرب آسيا (تركيه٬ عراق٬ ּּּ) گرديده استּاين معني پنجم آن استּ در دوره صفوي در ميان ايلات ترك٬ ايلي بنام توركمان وجود داشته استּ در اين دوره لفظ توركمان ابتدائا به اتحاديه ايلات تشكيل دهنده دولت تركي آزربايجاني آغ قويونلو و مخصوصاً دو ايل مهمش به نام هاي موصوللو (موصللو) و پورناك (برناك) و تيره هاي وابسته به آنها (بايندر٬ دگر٬ּּּּ) كه در خدمت دولت تركي آزربايجاني صفوي بوده اند اطلاق مي شده استּبواقع از آنجائيكه همه تركان آزبايجان اصلا توركمن به معني قديمي اوغوز و يا ترك مسلمان بوده اند٬ محدود و منحصر نمودن ايلات آغ قويونلو به نام تركمان٬ را مي بايست آغاز تشكيل دو ائتونيم توركمان و تركمن و اشتقاق معني بين آنها شمردּ
مادر اسماعيل ميرزا٬ دختر موسي بيگ تركمان از اوباي موصللو توركمان بوده استּ بنابر اين از آنجائيكه خاندان صفوي (و شخص شاه اسماعيل از سوي مادربزرگ) مستقيما وابسته به خاندان آق قويونلو بوده اند٬ دولت تركي آزربايجاني صفوي را مي توان پس از آق قويونلوها دومين دولت ايل ترك و آذربايجاني توركمان به حساب آوردּشاه اسماعيل خود با دختر يكي از بيگهاي ايل توركمان موصوللو بنام تاجلي خانيم ازدواج كرده استּ فرزند حاصل از اين وصلت شاه طهماسب و برادران وي هم با دختراني از ايل تورك و آزربايجاني توركمان (موصوللو) ازدواج نموده اندּ
سران ايل ترك و آزربايجاني توركمان و تيره هاي وابسته به آن در دوره صفوي داراي مناصب بسيار مهمي بوده اندּ در دوره ي شاه تهماسب، بغداد در دست موصوللوها بوده استּايل تركمان و تيره هاي وابسته به آن در زمان اسماعيل دوم و محمد خدابنده نيز جزو قبايل درجه اول ترك ايران و آزربايجان و قبايل مهم آن دوره بودندּ از جمله بزرگان توركمان مي توان به اين نامها اشاره نمود: امير بيگ موصوللو حاكم دياربكر٬ برادر وي ابراهيم سلطان والي بغداد٬ نوخود بيگ والي كلهر٬ ياديگار محمد ترخان والي ساوه آزربايجان٬ توركمان موسا سلطان والي تبريز (برادر زن شاه طهماسب)٬ انيك آغاسي باشي وزير دربار شاه طهماسب٬ حيدر بيگ والي ساوه آزربايجان٬ شاه قولو خان امير اصفهان٬ سليمان خليفه والي تون و طبس٬ حيدر سلطان والي قم آزربايجان و بيگلربيگي تبريز پير بوداق خان٬ والي كپنات٬ اؤردكلي حسن سلطان٬ ּּּּ با آغاز حاكميت شاه عباس و سياست سركوب تركان و تصفيه خونين قزلباشان٬ امراي ايل تركي و آزربايجاني توركمان نيز از اركان سپاه و دولت تصفيه شدندּ
تئليم خان ساوالي: برجسته ترين شاعر تركمان آذربايجان
بخش بزرگي از ايل و تيره هاي وابسته به ايل ترك تركمان از همان آغاز غالبا در نواحي ساوه٬ ري و قم آزربايجان موسوم به عراق عجم و گروههايي از آنها نيز در ديگر نقاط ايران مانند خراسان و استرآباد مسكن گزيده بودندּ در نيمه دوم قرن شانزده با انتصاب اميرخان توركمان به بيگلربيگي آزربايجان٬ بخش مهمي از ايل آزربايجاني توركمان به نواحي مركزي و شمالي آذربايجان حوالي تبريز مهاجرت نمودندּ اما بعداً به دليل فتح اين نواحي توسط نيروهاي عثماني دوباره به بخشهاي جنوبي آزربايجان يعني حوالي ساوه و قم و كاشان عودت كرده اندּ
از خصوصيات بارز و مهم ايل تركي و آزربايجاني توركمان يكي نيز اين بوده است كه اين ايل بيشترين مقدار اميران داراي تحصيلات عالي و روشنفكر را نسبت به ديگر ايلات ترك آزربايجان تحويل داده استּ از ميان اينها ميتوان به اميران كه به تركي و فارسي شعر مي سروده اند مانند سلطان محمود خان٬ محمد مومن بيگ٬ ּּּּ اشاره نمودּ اسكندر بيك تركمان مولف كتاب تاريخ عالم آراي عباسي ملقب به منشي ٬ نيز از اين دسته ميباشدּ او به عنوان يك صاحب منصب قزلباش، داراي رتبهي بيگي بوده با خاندان سلطنت نيز نسبت سببي داشتּ اسكندر بيگ در كتاب خود، زمان مهاجرت طايفهي تركمان و چگونگي آغاز فعاليت لشگري و كشوري آنها را ذكر كرده است. وي در اثر خويش از اشعار تركي و از تقويم دوازده حيواني تركي بهره برده استּ
يكي ديگر از برجستگان ايل توركمان تركان آذربايجان تئليم خان ساوالي استּ وي در جاي جاي آثار خود با افتخار به وابستگي اش به ايل توركمان آزربايجان اشاره نموده است:
اؤلكه ميز عراق´دير٬ شهريميز ساوا
مزه لقان چاييندان گؤتوردوم هاوا
عاشيقلار دردينه ائيله ره م داوا
من طبيبم٬ هيندوستان´دان گليره م
بيله نلر بيلسينلر٬ من تئليم خان´ام
بيلمه يه نلر بيلسين٬ گؤوهره م٬ كانام
ساكين-ي مرئغئي´م٬ اصل توركمان´ام
گزه گزه بو جاهاندان گليره م
ويا:
هوشوم يوخ٬ مست-و حئيرانام
شاه-ي مردان´ا قوربانام
تئليم خان٬ اصل توركمان´ام
حاق گوناهدان ائيله سين بوش!
و يا
توركمان تئليم٬ چكمه بو جاهان غمين
دونيادا قالان يوخ گئده رلر هامي!
سبك مينياتوري توركمان تبريز
در تاريخ هنر اسلامي٬ كتابت نسخه ها و مينياتورهاي همزمان با سلطنت دولت هاي تركي آزربايجاني آق قويونلو و قاراقويونلو به نام سبك تركمان شناخته ميشوندּ اين همان سبك است كه قوميتگرايان فارس و دولت ايران٬ نام آنرا به مينياتور ايراني تغيير داده اند! (همانند فرش تركي و آزربايجاني كه توسط همين گروه به نام فرش پرشين-فارسي به جهانيان عرضه مي شود!!!) بسياري از صاحبنظران منشا سبك تركماني را شمال غرب ايران فعلي و يا آذربايجان دانسته اندּاما آنچه در آن شكي نيست٬ انتساب اين سبك به تركان آذربايجاني چه در شمال غرب ايران و چه در ديگر نواحي در شمال شرق و جنوب استּ اين نامگذاري بار ديگر عينيت دو مفهوم تركمان و تركان آزربايجان و يا قزلباشان را تائيد مي نمايدּ
از ويژگيهاي مشخصه مكتب مينياتور تركمان تبريز٬ كه به عهد فرمانروائي سلطان يعقوب آق قويونلو به اوج خود رسيده است٬ تركيب بندي پر تحرك و رنگهاي غني٬ مهيج و پر تلالو٬ و طراحي سنجيده بودּ مكتب تركمان تبريز بعدها در قرن شانزده از جمله شيوه قزلباشي در عهد صفوي را زاييده استּ نقاشان قزلباش اين سبك در تاريخ هنر٬ بنام نقاشان تركمان شناخته مي شوندּ
توركمانها و تركمه امروزي آزربايجان
همانگونه كه گفته شد٬ اكثريت مطلق توركمانهاي آذربايجان از جمله صفويان٬ قاجاريان و افشاريان نخست در زمرة قزلباشان قرار گرفته و سپس نام عمومي و ملي ترك را پذيرا شده اندּ امروزه از اين توركمانها در استانهاي آزربايجاني آذربايجان شرقي و غربي، قزوين، زنجان، تهران٬ همدان و همچنين در ديگر نقاط ايران مانند فارس، خراسان و… هيچگونه اثري نمانده استּ فقط گاهاً با نام فاميلهايي چون تركمانلو، توركماني. تركماننژاد، تركمان و … برميخوريمּ علاوه بر اين امروز در آذربايجان شهرستان و دهستان و روستاهايي به نام تركمنچاي و تركمان باقي مانده است كه قلمرو بسيار وسيع زندگي توركمانها در گذشته را نشان مي دهدּ
با اينهمه هنوز در نقاط مختلف آزربايجان جنوبي در استانهاي همدان و مركزي و آزربايجان شرقي و غربي وּּּּּ و بخشهاي ديگر ايران٬ گروههاي گوناگوني- به لحاظ زباني و مذهبي و ريخت شناسي و فرهنگي و ּּּكاملا جدا از ملت تركمن در تركمنستان و شرق درياي خزر- با نام تركمان يافت مي شوندּ بيشك اعقاب آنها تركمانهايي هستند كه در جايجاي مختلف ايران سكونت كرده بودندּبه اين قبيل گروهها به ويژه در استانهاي آزربايجاني همدان و مركزي ميتوان برخورد نمودּيكي از همسران فتحعليشاه از توركمانان ساكن ملاير آزربايجان بوده است. و همانگونه كه ذكر شد بزرگترين شاعر ايل تركمان يعني تئليم خان نيز از استان مركزي آزربايجان (ساوه) بوده استּ
علاوه بر اين گروهها٬ بخشى از توركمانان قديم در قالب طايفه ى مستقل و جديدي بنام "تركمه" متشكل شده اندּ تركمه و يا قاراپاپاقها حتي هم اكنون نيز با ذكر مستندات تاريخي خود را «تركمان» ميدانندּ محل اسكان اين واحد ايلي٬ ناحيه اى از آذربايجان مىباشد كه امروزه توسط مرزهاي ايران٬ آذربايجان (نخجوان)٬ ارمنستان٬ گرجستان و تركيه به پنج پاره تقسيم شده است. براي اطلاعاتي در باره تركمه آزربايجان و تركيه ميتوان به اين آدرسها مراجعه نمود:
http://elobaoymaqlarimiz.blogspot.com
تركمانهاى عراق و سوريه: دياسپوراى تركان آزربايجان
اين دو گروه دياسپوراى آذربايجانى كه تماما به تركى آذربايجانى سخن مىگويند با گروه ديگر تركى يعنى تركمنهاى ايران٫ تركمنستان و آسياى ميانه تشابه اسمى داشته و جدا از ايشانند. تركمنهاي عراق و سرويه ادامه طبيعي تركان آزربايجان جنوبي در اين مناط اندּائتنولوق در باره زبان توركمانهاى عراق٬ سوريه و اردن چنين مىگويد:
١- بين ٣٠٠٫٠٠٠ تا ٩٠٠٫٠٠٠ نفر حتى بيشتر در عراق (تخمينهاى سال ١٩٨٢)٫ در سوريه و عراق "توركمان" ناميده مىشوند. در عراق در شهر كركوك٫ اربيل٫ رواندوز٫ در شهرها و روستاهاى جنوب كركوك تا مقداديه٫ خانقين و مندلى رايج است. همچنين در چند نقطه در ناحيه موصل. لهجه ها: كركوك. اين لهجه فرقهاى عمده اى با لهجه آذربايجانى شمال دارد. به خط عربى نوشته مىشود اما ادبيات محدودى دارد. بسيارى مىتوانند به عربى يا كردى بخوانند اما اكثرا در زبان خودشان كه آنرا در محيط خانه ويا در ميان گروه قومى خويش بكار مىبرند بىسوادند.
زبان آذربايجانى جنوبى٫ جمعيت 300000 تا 900000 ويا بيشتر(تخمين هاى سال 1982). لهجه عمده كركوكى. زبان توركمانان عراق اختلافات فاحشى با زبان تركى آذربايجانى در جمهورى آذربايجان دارد. اين گروه در خانه و در ميان خود به زبان تركى آذربايجانى جنوبى سخن مىگويند . اين گروه در عراق و سوريه توركمان ناميده مىشوند. بسيارى قادر به خواندن و نوشتن به تركى آذربايجانى جنوبى نبوده ولى مىتوانند عربى ويا كردى رابخوانند. زبانشان به خط عربى است. مسلمان
٢- ٣٠٫٠٠٠ در سوريه٫ (سال ١٩٦١). لهجه رايج در سوريه از لهجه كركوك عراق متفاوت بوده و ممكن است كه به تركى عثمانى نزديكتر از تركى آذربايجانى بوده باشد. در سوريه زبان نوشتارى نيست. در سوريه دوزبانه در زبان عربى اند.
٥- همچنين ٤٫٠٠٠ نفر در اردن
در عراق براي ناميدن دياسپوراي آزربايجاني ساكن در اين كشور٬ به همراه تركمان٬ فرم تركمن نيز بكار مي رودּ اما از آنجاييكه در اين كشور گروههاي تركمن (شرق درياي خزر) حضور ندارند٬ اين كاربرد نه چندان درست٬ مشكل بزرگي در داخل اين كشور ايجاد نمي كند (در روابط ملي اين گروه با آزربايجان و تركمنستان البته مشكلاتي ببار مي آورد) اما در ايران كه هم ملت تركمن و هم زيرگروههاي توركمان منسوب به ملت ترك ساكن اند٬ نمي توان براي ناميدن هر دوي اينها از نام تركمن استفاده نمودּبلكه ميبايست براي ناميدن ملت نخست كه در آسياى ميانه و شمال شرق ايران مسكون است٫ از فرم "تركمن" و براي ناميدن زيرگروه ملت ترك كه در كشورهاى عربى (عراق٫ سوريه٫ اردن و لبنان و فلسطين) ساكنند ٬ از فرم "توركمان" اسفاده نمودּ
دولتهاي توركمان آزربايجان٬ نمونه نادرشاه افشار
به دليل اينكه طوائف تركمان بنيانگذار دولتهاي آغ قويونلو٬ قاراقويونلو٬ صفوي٬ افشار و قاجار زيرگروههايي تاريخي و سياسي٬ ايلي و مذهبي خلق ترك آزربايجان مي باشند٬ اين دولتها همه دولتهايي ترك و آزربايجاني اند٬ و نه تركمن و تركمنستاني! مثلا اگر مي توان كه دولت سلجوقي را دولتي تركمني دانست٬ دولتهاي صفوي و قاجار و افشار و آغ قويونلو و قاراقويونلو را به هيچ وجه نمي توان تركمني دانست٬ زيرا اين دولتهاي توركمان٬ همه ترك و آزربايجاني اندּ
علاوه بر آن بزرگان و سران اين دولتها مانند افشاريان و قاجاريان نيز خود و دولتشان را توركماني توصيف نموده اندּ نادرشاه افشار٬ كه سياست جمع آوري تركهاي آذربايجاني خاورميانه (شرق تركيه٬ ايران٬ آذربايجان٬ خراسان٬ عراق و افغانستان) در زير چتر اداره دولتي تركي آذربايجاني واحدي را تعقيب مي نموده در مراودات خود با دولت عثماني٬ بر خواست الحاق عراق و آذربايجان به خاك دولت تركي افشاري اصرار كرده است. وي براي اثبات حقانيت خود چنين استدلال ميكرد كه مناطق مزبور (بخصوص مناطق غربي آذربايجان كه به خاك عثماني ضميمه گشته است و مركز تركان آذربايجاني عراق كركوك-موصل) در ازمنه سالفه به سلاطين "توركمان" تعلق داشته كه به سبب اختلاف انگيزي شاه اسماعيل به دولت عليه عثماني انتقال يافته است. (حد غربي آذربايجان در داخل خاك عثماني شهر ارزينجان است كه شاه اسماعيل حركت تاريخي خويش را به آسياي صغير از آنجا آغاز نموده بود) همچنين وي در مكاتبات خود با دولت عثماني٬ اين خاندان را به عنوان بزرگترين خاندان "توركمانها" – گروهي كه منسوبيت خود بدانها را نيز تاكيد ميكند- توصيف كرده استּ وي در نامه هاي متعدد خود به عثمانيها كه برخي از آنها به تركي آذربايجاني نوشته شده اند (از جمله به سلطان عثماني محمود اول و فرزندش) به دفعات بر ترك بودن خويش تاكيد نموده و خويشاوندي قومي خود با آنها را متذكر ميشود. آشكار است كه در تمام اين مكاتبات٬ مراد نادرشاه افشار از توركمان٬ نه خلق تركمن در شرق درياي خزر٬ بلكه شاخه غربي تركان اوغوز (آزربايجان و تركيه) بوده است (اساسا نادرشاه و بعدها قاجاريان كه خود را توركمان مي دانسته اند٬ به دفعات به قتل و كشتار اقوام تركمن دست زده اند)ּ
سوء تفاهمات ناشي از اختلاط تركمن و توركمان
عدم وقوف بر ظرائف فوق مشكلات چندي را ٬ از جمله در عرصه هاي دياسپوراي آزربايجاني٬ تاريخ و ادبيات و روند ملت شوندگي خلق ترك در ايران و منطقه پديد مي آوردּمهمترين آنها همانگونه كه اشاره شد٬ مورد دياسپوراي تركان آزربايجاني موسوم به تركمان در عراق و سوريه استּبه عنوان مثال در سايتها و مدياي آزربايجاني چندان اشاره اي به مسائل تركمانان عراق نمي شود٬ زيرا اساسا يكي بودن خلق ترك در آزربايجان و خلق موسوم به توركمان در عراق دانسته شده نيستּ از طرف ديگر باز به همين دليل است كه گروهها و منابع تركمن و تركمنستاني شامل دولت تركمنستان (و نه گروهها و دولت آزربايجان) به طور آكتيو با تركمانان عراق٬ كه در واقع بخشي از خلق ترك آزربايجانند٬ علاقه مندندּ
ديگر مشكل حادثه در عرصه تاريخي استּ مثلا منابع فارس و فارسستاني و همچنين تركمني و تركمنستاني٬ در نگرشي اشتباه آميز به تاريخ٬ دولتهاي ترك آزربايجاني آغ قويونلو٬ قاراقويونلو٬ صفوي٬ افشار٬ قاجار را دولتهاي تركمني!!!! به حساب مي آورندּ
سومين عرصه٬ ادبيات را شامل ميشودּباز عمدتا منابع تركمن و تركمنستاني٬ بزرگان ادبيات ترك و آزربايجان مانند نسيمي و جهانشاه قاراقويونلو و فضولي و تئليم خان ساوالي ּּּּ را به عنوان تركمن تقديم مي نمايندּ بدان حد كه اخيرا تركمنباشي٬ رئيس جمهور تركمنستان٬ خواستار انتقال مزار فضولي از عراق به به تركمنستان شده استּ اما مهمترين مشكل ناشي از عدم تفكيك تركمن و توركمان٬ در عرصه تعريف بدنه گروه ملي خلق ترك است كه در زير بدان اشاره ميشود:
با ملت تركمن چه بايد كرد؟
در ايران بويژه در مقولاتى مانند هويت ملى٬ روند ملت شوندگى و مبارزه ملى دمكراتيك ملل ساكن در ايران٬ مطلقا مىبايد از در هم آميختن دو مليت مستقل و مشخص تركمن و ترك پرهيز نمودּ همه مىدانند كه در ايران تركمن و ترك دو خلق متفاوتندּ در ايران يك مليت ترك و يك مليت ديگر تركمن با دو نام ملى به ترتيب ترك و تركمن وجود دارندּ مخصوصا در خراسان دو خلق ترك و تركمن با خطوط كاملا پر رنگ از هم متمايز شده اند (خلق تركمن٬ تركان همسايه خود در شمال خراسان را هنوز با نام تاريخي قزلباش خطاب مي كند)ּبنابراين هنگامى كه از مساله ملى و ملل ايرانى صحبت مىشود مطلقا ترك غير از تركمن مىباشد و به هيچ وجه نمىبايست حد و مرز ايندو را در هم آميختּ اين واقعيت٬ نتيجه و محصول تجريد و روند پيچيده ملت شوندگي در طول تاريخ است و مى بايد بى چون و چرا پذيرفته شودּ چرخ تاريخ را نم


مطالب مشابه :


خط تركي سياقي

(تصویر : خط سیاقی، تحفه ی فعالیت مکتب خانه ها) اشاره : توركان اويغور از متمدنترين و از




خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران

خط اويغوري به همراه خطوط اورخون٬ عربي و لاتين يكي از چهار خطي در تاريخ است كه خط تركى سياقى




خط و زبان تركي

خط اويغوري به همراه خطوط اورخون٬ عربي و لاتين يكي از چهار خطي در تاريخ است كه خط تركى سياقى




خط و زبان تركي اويغوري٬ از خطوط و زبانهاي رسمي دول تركي حاكم بر ايران

خط اويغوري به همراه خطوط اورخون٬ عربي و لاتين يكي از چهار خطي در تاريخ است كه خط تركى سياقى




ترکان ایغور از متمدنترین ,واز پیشگامانتمدن وفرهنگ

خط و الفباي خط تركى سياقى. در زمانهاى قديم در آذربايجان و در ميان كسبه ترك با سواد




زنده باد تركستان شرقي

خط اويغوري به همراه خطوط اورخون (گؤك تورك-روني)، عربي و لاتين يكي از چهار خطي خط تركي سياقي.




ضد معماری و واسازی: اطلاعات پشتیبان برای «ویروس دریدا»

خط سوم - ضد معماری و واسازی: اطلاعات پشتیبان برای «ویروس دریدا» -




خوش‌نگاري يا خوشنويسي كامپيوتري

نوشته‌هاي استاد با سبك و سياقي منحصربه‌فرد و به دور از • آيا به جز خط نستعليق به




برچسب :