فارسی دوره راهنمایی


فارسی دوره ی راهنمایی
به نام خداوند بخشنده و مهربان
 
ترسم در این دل های شب از سینه آهی بر زند
برقی ز دل بیرون جهد آتش به عالم در زند
هدف از جمع آوری این مجموعه یاد آوری مطالب دستوری کتاب های فارسی دوره ی راهنمایی است .
مطالب دستوری به همان شیوه که در کتاب های فارسی آمده است فهرست گردیده و همچنین از ذکر مطالب و نکات اضافی خود داری گردد مگر در مواردی که پیش نیاز مطالب کتاب بوده باشد . مطالب به نحو ساده و در حدّ فهم دانش آموزان بیان شده است امید وارم که مورد استفاده ی دانش آموزان علاقه مند به درس ادبیات
قرار گیرد .
 
موفق باشید .خلیلی
 
 
 
 
 
دستور به معنای قانون
در زبان انگلیسی به اسم گرامر و در زبان عربی به اسم صرف و نحو به کار می رود ودر زبان فارسی به نام دستور زبان فارسی ، یعنی قانون زبان فارسی .
آموختن این علم چه سودی دارد ؟ این علم را می آموزیم تا با به کار بستن قوانین وقواعد آن درست بنویسیم
کلمه : از مجموع یک یا چند حرف که معنایی از آن در ذهن خواننده یا گوینده یا شنونده یا نویسنده زنده کند کلمه گویند . مانند : قلم – کتاب - دانش آموز
جمله : یک یا چند کلمه که معنی یا مفهومی را از گوینده به شنونده یااز نویسنده به خواننده می رساند.
مانند : هوای اتاق بسیار گرم بود .
بعضی از جمله ها از دو قسمت تشکیل می شوند : الف : نهاد ب : گزاره
الف : نهاد قسمتی از جمله است که در باره ی آن خبر می دهیم .
ب : گزاره خبری است که در باره ی نهاد داده می شود . فعل همیشه در قسمت گزاره قرار می گیرد .
نهاد
گزاره
هوای اتاق
بسیار گرم بود .
دانش آ موزان مدرسه ی راهنمایی امام سجاد
به اردو می روند .
 
فعل : کلمه ای است که انجام دادن کار یا داشتن حالت یا ایجاد ارتباط در یکی از زمان های گذشته، حال یا آینده دلالت می کند .
فعل ها به دو دسته تقسیم می شوند : الف :افعال ربطی ب : افعال غیرربطی
افعال ربطی : به افعالی گفته می شوند که از ریشه ی (استن ، بودن ، شدن ، گشتن و گردیدن ) گرفته شده باشند .
ب : افعال غیر ربطی : به افعالی که غیر از پنج فعل ربطی باشد فعل غیر ربطی یا تام گفته می شود .
جمله ی اسمیّه :به جمله ای که در آن یکی از فعل های ربطی به کار رفته باشد جمله ی اسمیّه گفته می شود .
مانند : دوستم در امتحان خرداد قبول شد .
جمله ی فعلیه : به جمله ای که در آن فعل غیر ربطی به کار رفته باشد جمله ی فعلیه گفته می شود .
مانند : من پدرم را بسیار دوست دارم .
ارکان جمله ی اسمیّه عبارتند از : نهاد ( مسند الیه ) + فعل ربطی
نهاد (مسند الیه ) + فعل غیر ربطی
ارکان جمله ی فعلیه عبارتند از :
نهاد( مسند الیه ) + مفعول +فعل غیر ربطی
 
طریقه ی مشخص کردن ارکان جمله ي اسميه : برای مشخص نمودن نهاد ( مسند الیه ) و مسند در جملات اسمیه ابتدا دو لفظ ( چی و چی ) را می نویسیم و فعل ربطی را در انتهای آن قرار می دهیم مثلاً در جمله ی ( رضا مریض شد.) می گوییم : چی ، چی شد ؟ مسلماً در ذهنمان جمله تکرار می شود کلمه ای که در جواب چی اول قرار می گیرد نهاد ( مسند الیه ) و کلمه ای که در مقابل چی دوم قرار می گیرد مسند نام دارد .
رضا مریض شد .
نهاد مسند فعل ربطی
مفعول : کلمه ای است که کار یا عملی روی آن انجام می گیرد مانند :( زهرا کتابش را برداشت .)
در این جا عمل بر داشتن روی کتاب انجام گرفته پس کتاب مفعول است .
جملاتی مفعول دارند که فعل آنها گذرا باشد
طریقه ی پیدا کردن مفعول در جمله : یکی از عبارت های چه چیزی را ؟ یا چه کسی را ؟ به اول آن اضافه می کنیم . جوابی که به دست می آید مفعول نام دارد . مانند :
دوستم مرا به خانه دعوت کرد . چه کسی را دعوت کرد؟ مرا
علی غذا را خورد . چه چیزی را خورد ؟ غذا را
مفعول
جمله از لحاظ مفهوم و پیام به چهار دسته تقسیم می شود که عبارتند از : جمله ی خبری ، جمله ی پرسشی ، جمله ی امری ، جمله ی عاطفی .
الف : جمله ی خبری جمله ای است که در باره ی موضوعی ویا وقوع کاری خبر می دهد . علامت جمله ی خبری نقطه است .
ب : جمله ی پرسشی جمله ای است که در باره ی موضوعی ویا وقوع کاری پرسش می کند و به دو صورت می آید :
1- آهنگ صدا وعلامت پرسش ؟
2- همراه با کلمه پرسش : آیا ، چرا ، کی ، کجا ...وعلامت پرسش؟
ج : جمله ی امری جمله ای است که در آن انجام کاری به خواهش یا فرمان یا دستور در خواست می شود . در پایان جمله ی امر ی نقطه می گذاریم .
د : جمله ی عاطفی جمله ای است که یکی از عواطف انسان را از قبیل تعجب ، خشنودی ، دعا و...بیان
می کند در پایان جملات عاطفی علامت (!) می گذاریم .
فعل
فعل کلمه ای است که انجام دادن کاری یا داشتن حالتی یا ایجاد ارتبا ط در یکی از زمان های گذشته ، حال و آینده دلالت می کند .مانند : زد ، می رود ، خورده ایم ، می خندند.
هر فعل چهار ویژگی دارد که عبارتند از :
الف - انجام دادن کار یا داشتن حالت یا ایجاد ارتباط
ب - زمان : هر فعل ممکن است زمان انجام گرفتن آن یا در زمان گذشته باشد یا در زمان حال یا آینده .
گوینده یا اول شخص
ج - شخص : هر فعل سه شخص دارد که عبارتند از: شنونده یا دوم شخص
                                                  غایب یا سوم شخص
د – صیغه یا ساخت : هر یک از شخص های فعل می تواند یک نفرباشد که به آن مفرد می گویند و همچنین می تواند بر بیش از یکی دلالت کند که به آن جمع می گویند .بنا بر این هر فعل شش ساخت یا صیغه دارد که
اول شخص مفرد اول شخص جمع
عبارتند از : دوم شخص مفرد دوم شخص جمع
سوم شخص مفرد سوم شخص جمع
صرف فعل : وقتی شش ساخت یا صیغه ی فعلی را به ترتیب بیان می کنیم می گوییم آن را صرف کرده ایم .
جدول صرف فعل از مصدر خوردن
اول شخص مفرد
دوم شخص مفرد
سوم شخص مفرد
اول شخص جمع
دوم شخص جمع
سوم شخص جمع
خوردم
خوردی
خورد
خورد یم
خورد ید
خورد ند
می خوردم
می خوردی
می خورد
می خورد یم
می خورد ید
می خورد ند
خورده ام
خورده ای
خورده است
خورده ایم
خورده اید
خورده اند
خورده بودم
خورده بودی
خورده بود
خورده بودیم
خورده بودید
خورده بودند
خورده باشم
خورده باشی
خورده باشد
خورده باشیم
خورده باشید
خورده باشند
می خورم
می خوری
می خورد
می خوریم
می خورید
می خورند
بخورم
بخوری
بخورد
بخوریم
بخورید
بخورند
خواهم خورد
خواهی خورد
خواهد خورد
خواهیم خورد
خواهید خورد
خواهند خورد
 
گذرا و نا گذر : یکی دیگر از ویژگی های فعل گذرا و ناگذر بودن آن است .
فعل گذرا یا متعدی به فعلی گفته می شود که برای تکمیل معنی جمله به مفعول نیاز دارد و بدون مفعول معنی جمله کامل نیست .
فعل نا گذر یا لازم به فعلی گفته می شود که بدون مفعول معنی آن کامل است و نیازی به مفعول ندارد .
طریقه ی تشخیص فعل گذرا از فعل ناگذر : به اول فعل یکی از عبارات : چه چیزی را ؟
یا چه کسی را ؟ اضافه می کنیم . اگر جمله ی روان و درستی ساخته شد به آن فعل گذرا یا متعدی گفته
می شود مانند : دیده ام - خورده بودند .
چه کسی را دیده ام ؟ چه چیزی را خورده بودند ؟
اگر به اول فعل یکی از عبارات چه چیزی را ؟ یا چه کسی را ؟ اضافه کردیم جمله ی روان و درستی به دست نیامد به آن فعل ناگذر گفته می شود مانند : رفت آمد
                           چه کسی را رفت ؟ چه چیزی را آمد ؟
فعل انواعی دارد آن چه مربوط به دوره ی راهنمایی است با زبان ساده در این جا بیان می شود .
ماضی ساده ساده
                                   استمراری             
زمان های فعل مضارع ماضی نقلی مضارع اخباری
بعید
آینده التزامی التزامی
        
ا لتزامی
برای ساخت این افعال لازم است با اصطلاحات خاصی آشنا شویم که عبارتند ا ز : 1- مصدر 2- بن ماضی 3 – بن مضارع 4 – صفت مفعولی 5 – فعل امر 6 – شناسه
1- مصدر : اسمی است که بر انجام کاری یا داشتن حالتی بدون شخص و زمان دلالت می کند مانند : گفتن ، زدن ، شستن، آمدن
طریقه ی پیدا کردن مصدر : از فعل می پرسیم که این فعل چه نوع کاری انجام می دهد . به نوع کاری که انجام می دهد مصدر گفته می شود .مانند:
می بینم کار دیدن انجام می دهد دیدن مصدر است
زده بودم کار زدن انجام می دهد زدن مصدر است .
می نویسد کار نوشتن انجام می دهد نوشتن مصدر است .
علامت مصدر ( دن ، تن ) است .
بن ماضی
بن فعل : ریشه ی فعل را بن فعل می گویند .بن فعل بر دو نوع است. بن فعل       بن مضارع
 
طریقه ی به دست آوردن بن ماضی : ابتدا مصدر فعل را به دست می آوریم و بعد حرف ( ن ) را از آخر آن بر می داریم آن چه باقی می ماند بن ماضی نام دارد . به عبارت دیگر بن ماضی = مصدر بدون ( ن )
طریقه ی به دست آوردن بن مضارع : برای ساختن بن مضارع اول باید فعل امر بسازیم یعنی در مورد آن فعل به کسی یا چیزی دستور بدهیم دستوری که داده می شود فعل امر نامیده می شود .فعل امر
همیشه با حرف( ب ) شروع می شود . مانند: برو ، بخور ، بزن
فعل
مصدر
بن ماضی
صفت مفعولی
فعل امر
بن مضارع
خورده ایم
خوردن
خورد
خورده
بخور
خور
رفته باشند
رفتن
رفت
رفته
برو
رو
می بینم
دیدن
دید
دید
ببین
بیبن
 
اگر حرف ( ب ) را از اول فعل امر حذف کنیم آن چه باقی می ماند بن مضارع نامیده می شود .
توجه : اگر فعلی مصدر آن با الف شروع شود در فعل امر بعد از حرف ( ب )حرف میانجی ( ی ) اضافه می گردد که در هنگام ساختن بن مضارع همراه حرف ( ب ) حرف ( ی ) نیز حذف می گردد.مانند :
مصدر
فعل امر
بن مضارع
آوردن
بیاور
آور
آفریدن
بیافرین
آفرین
 
شناسه : وسیله ی شناخت شخص فعل را شناسه می گویند شناسه در زبان فارسی
عبارت است از : ( م - ی – د* - یم – ید - ند )
چرا روی شناسه ی سوم شخص مفرد علامت ستاره گذاشته ایم ؟ زیرا هنگام ساخت فعل در بعضی از صیغه ها یا ساخت ها این شناسه پنهان می شود و در بعضی از ساخت ها تبدیل به است می شود ودر بعضی دیگر از ساخت ها همان حرف ( د ) ظاهرمی شود.
طریقه ی ساخت انواع ماضی از مصدر دیدن
ماضی ساده: بن ماضی + شناسه ( م ، ی ، * ، یم ، ید ، ند )
دید + م = دیدم دید + یم = دیدیم
دید + ی = دیدی دید + ید = دیدید
دید + * = دید دید + ند = دیدند
طریقه ی ساخت ماضی استمراری :ماضی استمراری به دو صورت ساخته می شود :
الف : می + ماضی ساده = ماضی استمراری
ب : می + بن ماضی + شناسه = ماضی استمراری
می + دید + م = می دیدم می + دید + یم = می دیدیم
می + دید + ی = می دیدی می + دید + ید = می دیدید
می + دید + * = می دید می + دید + ند = می دیدند
برای ساخت ماضی نقلی ،ماضی بعید و ماضی التزامی به صفت مفعولی نیاز داریم برای ساخت صفت مفعولی ابتدا بن ماضی فعل مورد نظر را می گیریم بعد به آخر آن ( ه ) اضافه می کنیم مانند :
بن ماضی + ه = صفت مفعولی
خورد + ه = خورده
طریقه ی ساخت ماضی نقلی : صفت مفعولی + ( ام ، ای ، است ، ایم ، اید ، اند )
 
خورده + ام = خورده ام خورده + ایم = خورده ایم
خورده + ای = خورده ای خورده + اید = خورده اید
خورده + است = خورده است خورده + اند = خورده اند
طریقه ی ساخت ماضی بعید : صفت مفعولی + (بودم ، بودی ، بود ، بودیم ، بودید ، بودند )
خورده + بودم = خورده بودم خورده + بودیم = خورده بودیم
خورده + بودی = خورده بودی خورده + بودید = خورده بودید
خورده + بود = خورده بود خورده + بودند = خورده بودند
 
طریقه ی ساخت ماضی التزامی : صفت مفعولی + ( باشم ،باشی ، باشد ، باشیم ، باشید ، باشند )
خورده + باشم = خورده باشم خورده + باشیم = خورده باشیم
خورده + باشی =خورده باشی خورده + باشیم = خورده باشید
خورده + باشد = خورده باشد خورده + باشند = خورده باشند
طریقه ی ساخت فعل آینده ( مستقبل )
یکی از ساخت های( خواهم ، خواهی ، خواهد ، خواهیم ، خواهید ، خواهند ) را به بن ماضی اضافه می کنیم.
خواهم + خورد = خواهم خورد خواهیم + خورد = خواهیم خورد
خواهی + خورد = خواهی خورد خواهید + خورد = خواهید خورد
خواهد + خورد = خواهد خورد خواهند + خورد = خواهند خورد
طریقه ی ساخت مضارع ساده : بن مضارع + شناسه ( م ، ی ، د ، یم ، ید ، ند )
خور + م = خورم خور + یم = خوریم
خور + ی = خوری خور + ید = خورید
خور + د = خورد خور + ند = خورند
طریقه ی ساخت مضارع اخباری : مضارع اخباری هم مانند ماضی استمراری به دو صورت ساخته می شود. می + بن مضارع + شناسه ( م ، ی ، د ، یم ، ید ، ند )
می + مضارع ساده
می خور + م = می خورم می خور + یم = می خوریم
می خور + ی = می خوری می خور + ید = می خورید
می خور + د = می خورد می خور + ند = می خورند
طریقه ی ساخت مضارع التزامی :مضارع التزامی را هم به دو صورت می سازند .
ب + بن مضارع + شناسه = مضارع التزامی
ب + مضارع ساده = مضارع التزامی
ب + خور + م = بخورم ب + خور + یم = بخوریم
ب + بخور + ی = بخوری ب + خور + ید = بخورید
ب + بخور + د = بخورد ب + خور + ند = بخورند
حرف : کلمه ای که به تنهایی معنی مستقلی ندارد بلکه باعث ارتباط بین کلمات یا جملات و یا نسبت بین آنها می شود.
 
 
حرف انواع مختلفی دارد اما آنچه مورد لزوم دانش آموزان دوره ی راهنمایی است عبارتند از:
ربط
حرف نشانه ی مفعول
               اضافه
حرف ربط : کلمه ای است که بین دو کلمه یا دو جمله ارتباط بر قرار می کند .مانند :
( که ، و ، وقتی که... )
حرف نشانه ی مفعول : حرف ( را ) اگر معنی دیگری نداشته باشد و بعد از مفعول قرار بگیرد حرف
نشانه ی مفعول نام دارد . مانند : امام خمینی ( رحمه الله علیه) رزمندگان را بسیار دوست داشت .
در این جمله رزمندگان مفعول است و حرف ( را ) نشانه ی مفعول .اما در جملات زیر حرف ( را ) معنای دیگری می دهد و حرف نشانه ی مفعول محسوب نمی گردد .مانند :
حاتم طایی را گفتند . یعنی به حاتم طایی گفتند.
حکیمی پسران را پند همی داد یعنی حکیمی به پسران پند می داد .
در این جملات حرف را نشانه ی مفعول نیست بلکه حرف اضافه است .
حرف اضافه: کلماتی است که نسبت میان دو کلمه را بیان می کند و کلمه ی بعد از حرف اضافه را متمم می نامند .
بعضی از حروف اضافه ی مهم عبارتند از:( از ، به ، با ، بر ، بی ، برای ، بدون ، در ، جز ، چون ، مانند، مثل...)
 
 
حرف چون اگر به معنی مثل و مانند باشد حرف اضافه است اما اگر زیرا که و یا معنا های دیگری بدهد حرف اضافه نیست. به کلمه ی بعد از حرف اضافه متمم گفته می شودمانند :
من از بیـگانگـان هرگز ننالم هر آنچه کرد بـا مـن آشنا کرد
حرف متمم حرف متمم
 
صفت کلمه ای است که در باره ی اسم توضیحی می دهد و یکی از ویژگی های اسم را از قبیل رنگ ، بو ، مزه ، دوری ، نزدیکی ، نرمی ، زبری و...بیان می کند .
موصوف اسمی که صفتی برای آن ذکر می شود موصوف نام دارد .
ترکیب : اگر دو کلمه به وسیله ی یک کسره یا حرف ( ی ) به هم ربط داده شود به آن دو کلمه ترکیب گفته می شودمانند : دوستِ دانا گلی خوشبو
وصفی ( موصوف و صفت )
ترکیب بر دو نوع است
اضافی ( مضاف و مضافٌ الیه )
برای تشخیص ترکیب وصفی از ترکیب اضافی به این طریق عمل می کنیم ابتدا کسره یا حرف ( ی ) را از بین دو کلمه بر می داریم بعد به اول ترکیب کلمه ی این ودر بین ترکیب کلمه ی بسیار و در پایان ترکیب کلمه ی ( است یا هستند ) اضافه می کنیم اگر به این طریق عمل کردیم و یک جمله ی روان و با معنی ساخته شد به آن ترکیب وصفی می گوییم واگر به این طریق عمل کردیم و یک جمله ی غیر روان ساخته شد به آن ترکیب اضافی می گوییم مانند :
کتابِ خوب این کتاب بسیار خوب است ترکیب وصفی
 
مدیرِ مدرسه این مدیر بسیار مدرسه است ترکیب اضافی
قید کلمه ای است که که فعل را به یکی از مفهوم های زمــان ، مکان ، حــالت ، تردید ، تکرار، یقین ، پرسش و... مقید می گرداند . و همچنین می توان گفت : کلمه ای که یکی از خصو صیات فعل را بیان کند قید نام دارد .
فرق قید و صفت : قید یکی از خصوصیات فعل را بیان می کند اما صفت یکی از خصوصیات اسم را بیان می کند .
انواع قید
1. قید زمان = امروز – حالا - همیشه
2. قید مکان = اینجا - پایین - نزدیک
3. قید مقدار = بسیار - پر - کمی - فراوان
4. قید حالت = خندان – دوان - آهسته
5. قید کیفیت = زشت - زیبا- راست
6. قید تأکید = بلی - لا جرم – بی شک - البته
7. قید نفی = اصلاً - ابداً – به هیچ وجه
8. قید شک و تردید = شاید - احتمالاً -
9. قید آرزو = کاش - ای کاش - انشاء الله
اسم کلمه ای است که برای نامیدن انسان ، حیوان ، اشیا به کار می رود مشخصات يا ويژگي هاي اسم عبارتند از :
1- ساده - غير ساده
2- مفرد - جمع - اسم جمع
3- جامد - مشتق
4- خاص - عام
5- معرفه - نكره
اسم ساده : به اسمي گفته مي شود كه تنها از يك جزء معني دار ساخته شده باشد و نتوان آن را به دو جزء يا بيشتر تقسيم كنيم مانند : قلم - كتاب - معلم
اسم غير ساده: به اسمي گفته مي شود كه از يك جز ء بيشتر باشد و بتوانيم آن را به دو جزء يا بيشتر تقسيم كنيم .در اسم هاي غير ساده حتماً بايد يك جزء معني دار وجود داشته باشد .مانند : دانش- مردانه- بي وفا -
سر تا سر – كتابخانه
وند : در ساختمان كلمات غير ساده يك جزء بي معني وجود دارد، به آن جزء بي معني ( وند ) گفته مي شود وند ها به سه دسته تقسيم مي شوند كه عبارتند از :
پسوند
انواع وند ها ميانوند
پيشوند
پيشوند : جزء بي معنايي كه در اول كلمه مي آيد مانند : با ادب ، نا مرد
ميانوند : جزء بي معنايي كه در وسط كلمه مي آيد مانند : سرتاسر ، زدوخورد ، بچه به بغل
پسوند : جزء بي معنايي كه در آخركلمه مي آيد مانند : عروسك ، مردانه ، خوبي
اسم مفرد : اسمي است كه بر يك فرد يا يك چيز دلالت مي كند مانند : كوهستان ، كتابخانه
جمع : اسمي است كه بر بيش از يك فرد يا يك چيز دلالت مي كند مانند : دانش آموزان ، كتاب ها ، سبزيجات
در زبان فارسي جمع بر دو نوع است كه عبارتند از :
جمع سالم = صورت مفرد + علامت جمع ( ها ، ان ، ات ، ون ، ين ، جات )
انواع جمع
جمع مكسر : جمعي است كه در آن صورت مفرد در هم شكسته مي شود و
حروفي اضافه يا كم مي گردد مانند : مساجد - كتب - علوم دراين نوع جمع
قاعده ي خاصي وجود ندارد بلكه بايد از طريق گوش آن ها را شنيد .
اسم جمع : به اسمي گفته مي شود كه درظاهر مفرد ولي در معني جمع باشد وبر بيش از يكي دلالت كند مانند :
مردم ، گله ، سپاه ، قوم ، طايفه
اسم جمع را مي توان جمع بست مانند : مردمان ، سپاهيان ، اقوام
فرق اسم جمع و جمع مكسر :اسم جمع مفرد ندارد خودش مفرد خودش هست و مي توان آن را جمع بست ولي جمع مكسر مفرد دارد و يكي از نشانه هاي جمع مكسر اين است كه نمي توانيم آن را جمع ببنديم.
نكته : در كلمه هايي كه مختوم به ( ه ) بيان حركت است هنگام جمع بستن با ( ان ) يا اضافه كردن ( ي )
حرف ( ه ) به حرف ( گ ) تبديل مي شود مانند : ستارگان - پرندگان - زندگي
 
اسم جامد و اسم مشتق :
اسم جامد به اسمي گفته مي شود كه در ساختمان آن (وند ) يا بن فعل به كار نرفته باشد مانند : كتاب،قلم،مدرسه
اسم مشتق : به اسمي گفته مي شود كه در ساختمان آن بن فعل يا وند به كار رفته باشد مانند : دانشجو ، نگهبان
نكته: تمام اسم هاي ساده جامد هستند اما اسم هاي غير ساده به دو دسته تقسيم مي شوند يعني بعضي جامد و بعضي مشتق هستند .اگر در ساختمان اسمي بن فعل يا وند به كار رفته باشد مي گوييم آن اسم مشتق است.
اسم معرفه و اسم نكره
اسم معرفه اسمي است كه براي خواننده يا شنونده آشنا باشد
اسم نكره به اسمي گفته مي شود كه براي خوانند ه يا شنونده نا شناس باشد و همراه يكي از نشانه هاي نكره كه عبارتند از : يك در اول اسم
نشانه هاي نكره (ي ) درآخر اسم
يك در اول و ( ي ) در آخراسم
هر گاه اسم نكره در جمله تكرار شود براي بار دوم كه تكرار مي شود نكره نيست بلكه معرفه است مانند :
مردي پسرش را گم كرده بود آن مرد در فراغ فرزندش بسيار بي تابي مي كرد
نكره مفعول معرفه
در زبان فارسي معرفه نشانه ندارد . مي توانيم بگوييم اگر اسمي نشانه ي نكره نداشته باشد معرفه است .
ضمير: كلمه اي است كه به جاي اسم مي نشيند تا از تكرار اسم جلو گيري كند .
اسمي كه ضمير به جاي آن مي نشيند مرجع ضمير نام دارد مانند : دوستم احمد را ديد و او را
مرجع ضمير ضمير
به خانه دعوت كرد
 
ضمير شخصي : ضميري كه براي هر شخص گونه اي جداگانه دارد ضمير شخصي مي نامند ضماير شخصي به دو دسته تقسيم مي شوند :          جدا
ضمير شخصي
                            پيوسته
هر يك از ضماير شخصي داراي شش صيغه يا ساخت هستند كه عبارتند از : ضمير شخصي جدا
من اول شخص مفرد
ما اول شخص جمع
تو دوم شخص مفرد
شما دوم شخص جمع
او سوم شخص مفرد
ايشان سوم شخص جمع
 
 
 
 
 
ضمير شخصي پيوسته :
اول شخص مفرد -َ م ، كتابمَ
اول شخص جمع –ِ مان ، كتابمان
دوم شخص مفرد - َت ، كتابَت
دوم شخص جمع – ِ تان ، كتابتان
سوم شخص مفرد -َ ش ، كتابَش
سوم شخص جمع – ِ شان ، كتابشان
 
جمله ي ساده و مركب :
جمله ي ساده جمله اي است كه در آن گوينده يا نويسنده پيام خود را در جمله اي بيان مي كند كه تنها يك فعل داشته باشد مانند : من برادرم را دوست دارم .
جمله ي مركب : جمله اي است كه در آن گوينده يا نويسنده پيام خود را در جمله اي بيان مي كند كه بيش از يك فعل داشته باشد مانند : رضا به درس ادبيات كه از درس هاي شيرين است علاقه دارد .


مطالب مشابه :


خودارزیابی و نوشتن درس چهارم ادبیات سوم راهنمایی

ادبیات فارسی - خودارزیابی و نوشتن درس چهارم ادبیات سوم راهنمایی - آموزش.تمرینات.سوالات




نمونه سوالات ادبیات فارسی کلاس سوم راهنمایی-

نمونه سوالات ادبیات فارسی کلاس سوم راهنمایی- امتحانی ادبیات سوم راهنمایی_بر اساس




سؤالات امتحانی درس ادبیّات فارسی پایه ی سوم راهنمایی

سؤالات امتحانی درس ادبیّات فارسی پایه ی سوم راهنمایی نمونه سوال فارسی سوم راهنمایی




خود ارزیابی و تمرین های زبانی سال دوم

احوال ( حال ) جمع فارسی ( حال ها ) مفاهیم ( مفهوم ) جمع فارسی ( مفهوم ها ) درس سوم.




نمونه سوالات انشای فارسی سوم راهنمایی

نمونه سوالات انشای فارسی سوم راهنمایی. درس




فارسی دوره راهنمایی

ادبیات - فارسی دوره راهنمایی - مطالبی در مورد ادبیات فارسی سوم شخص مفرد -َ ش ، كتابَش




برچسب :