( به نام خدا) « سرویس چینی»

کبری و گلی وارد حیاط شدند. خانه ی نسبتا بزرگی بود. حوضی مربع شکل وسط حیاط بود. اطراف خانه با درخت و بوته های گل پوشیده بود. سنگ فرش و لامپهای تزینی و جای یکی نیمکت، خانه را شبیه پارک کرده بود. ساختمانی دو طبقه با بامی شیب دار پیدا بود. همانطور که گلی جذب اطراف بود، به ساختمان رسیدند. وارد سالن شدند.گلی دوباره چشم چرخاند به اطراف. شهره خانم گوشی به دست مثل اسپند روی آتش معلوم نبود می پرید یا راه می رفت، به سمت پله ها رفت. کبری خودش را به او رساند و گفت: « سلام خانم .این گلیه که گفتم برای کمک می یارمش.» شهره خانم شنیده یا نشنیده دستش که آزاد بود را تکان داد و از پله ها بالا رفت. به کمر پله ها که رسید تلفنش تمام شد.برگشت سمت کبری گفت: « گل و سنبل چیه کبری خانم برو مشغول کارت شو هزار تا کار دارم .الانه که مهمونا برسن.» وقتی کبری برگشت گلی گوشه چادرش را جلوی دهانش گرفته بود و می خندید.کبری لب هایش را به پایین قوس داد و گفت: « فکر کنم اگه همه شهر رو می آوردم حرفی نداشت.» 

هر دو به آشپز خانه رفتند. گلی گفت: « خب حالا چیکار کنیم؟ » کبری جواب داد: « خورشت رو بار گذاشتم مونده سالاد و سرخ کردن مرغها بعدم برنج رو دم کنیم.» رفت سمت یخچال که مواد سالاد را بیاورد. چشمش افتاد به کارتونی که روی ماشین لباس شویی بود.نگاهی به آن انداخت. سویس کامل چینی نو و خوش نقش و نگاری بود. گلی را صدا زد که او هم ببیند. گفت: « چه چینی های صاف و یک دستی از کیه؟ » کبری گفت: « نمی دونم صیح که نبود.» شهره خانم وارد آشپز خانه شد. رو به کبری گفت: « من می رم لباسمو از خیاطی بگیرم بالاخره آماده کرده. تو هم دست بجنبون که دیره .» انگار چیزی یادش آمد گفت: « ها! این کارتن چینی رو خواهر مهندس آورده اگه به کارتون میاد ببرین واگرنه بگم بیان ببرن.» با این حرف نگاه کبری و گلی به هم گره خورد. بی آنکه چیزی بگویند مشغول کارشان شدند. گلی همانطور که کلم ها را خرد می کرد گفت: « خدا مرد بد رو نصیب هیچ بنده ای نکنه من که بریدم.» کبری که کنار گاز ایستاده بود چند تا ران مرغ را درون  ماهیتابه گذاشت و گفت: « معتاد که به نظر نمیاد. » گلی گفت : « نه کاش معتاد بود. یک مفت خور تنبل! یک روز که به زور می ره سر کار ده روز می خوره و راه می ره. از کجا؟ از کار من بدبخت.نه می گه زن زندگی نه دختر دم بخت.» کبری برگشت و پرسید: « دخترت چند سالشه؟ » گلی جواب داد: « سوم دبیرستانه. خواستگار داره.ولی هر وقت کسی میاد تن من می لرزه.آخه نباید چار تیکه همراهش کنم.» کبری جواب داد: « چرا حق داری.خب ولش کن تو کار کنی او بخوره.» گلی گفت: « آخه هر دفعه که خواستم این کار رو بکنم باز تحمل کردم بلکه دری به تخته بخوره آدم بشه.» کبری زیر شعله را کم کرد و روی صندلی نشست: « حالا اون خدا بیامرز اگه کار پر درآمدی نداشت ولی زحمتکش بود و به فکر زندگیش.واسه دختر منم خواستگار میاد.ولی به قول تو نمی شه که دست خالی راهی بشن.» گلی گوجه ها را خرد کرد ، رفت که دستش را بشوید.همانطور که مشغول بود ، نگاهی زیر چشمی به چینی ها انداخت که از لای کارتون پیدا بود.او که نشست،کبری بلند شد و در حال رفتن به طرف گاز ادامه داد : « خدای دخترامونم بزرگه هر چی تقدیره همون می شه.» ران های سرخ شده را درون قابله گذاشت و چند تا دیگر درون ماهیتابه قرار داد.نگاهی به کارتن انداخت و گفت: « نمی دونم چرا خواهر مهندس این چینی ها رو نخواسته؟! » گلی جواب داد: « از شکم سیری خواهر! حتما سرویس جدید خریده.نه به ما که برای چار تیکه بچه هامون موندیم ،نه به اینا که هر شش ماه به شش ماه خونه شونو کن فیکن می کنن.» هر دو حواسشان به کارتن چینی بود و با گفتن مشکلات خود سعی در صاحب شدن آن داشتند.کبری یک استکان چای جلوی گلی گذاشت و گفت: « بخور خستگیت در بیاد خدا کریمه.» گلی ظرف سالاد را کناری گذاشت.استکان چای را جلو کشیدو انگشتش را روی کنده کاریها ی آن راه می برد.888888

: « به به!چه جهازی چه سلیقه ای! »  : « آره.گلی با اینکه بیچاره خودش کار می کنه خوب جهازی داده.» : « چه چینی هایی! گلی این چینی ها رو از کجا خریدی باید خیلی گرون باشه.چه طرح و نقش قشنگی.» 8888

دختر شهره خانم فریاد کنان و پسرش به دنبال او به آشپز خانه هجوم آوردند.گلی و کبری از جا در رفتند.دختر دور آشپز خانه می چرخید و جیغ می کشید.کبری هر چه سعی کرد آنها را آرام کند، نتوانست.پسر با یک خیز دختر را گرفت و بعد از داد و فریادی که سرش کشید او را هل داد.دختر تعادلش را از دست داد و خورد به ماشین لباس شویی. دستش به کارتن گیر کرد.کارتن افتاد و چینی ها شکست.گلی و کبری مثل جسم بی روح بالای سر چینی های خرد شده میخکوب شدند. غم عالم به چشمان دو زن دوید وآهی عمیق کشیدند.

                                                                                                   مریم باغانی 5/ 8/ 93


مطالب مشابه :


( به نام خدا) « سرویس چینی»

( به نام خدا) « سرویس چینی». نویسنده :مریم باغانی. تاریخ: یکشنبه چهارم آبان ۱۳۹۳ ساعت: 18:55. کبری و گلی وارد حیاط شدند. خانه ی نسبتا بزرگی بود. حوضی مربع شکل وسط حیاط بود. اطراف خانه با درخت و بوته های گل پوشیده بود. سنگ فرش و لامپهای ...




سرويس چيني از برند طوس چيني - طرح هاي گل دار

+ دوستان من از طوس چيني سرويسم رو خريدم ولي هنوز استفاده نكردم و نميدونم جنسش خوبه يا بده ؟ اگه هر كدومتون از طوس چيني سرويس خريدين بهمون بگين جنسش خوبه يا بده. + در پست هاي بعدي طرح هاي پيچك و هندسي و ... رو قرار ميدم. امتياز و نظر يادتون نره ...




سرويس چيني از برند چيني زرين ايران - سري اول

(مدل هاي ايتاليا اف) 1. جاسمين http://www.zariniran.com/misc/snapshot.aspx? 2. گريسفول http://www.zariniran.com/misc/snapshot.aspx? 3. گلدستون http://www.zariniran.com/misc/snapshot.aspx? 4. ردلاين




سـرویس چینی و آرکـوپال

لوازم خانگی فهرمند - سـرویس چینی و آرکـوپال - آدرس فروشگاه : خراسان جنوبی - بیرجند - خیابان حکیم نزاری - نبش حکیم 5.




سرویس چینی

حراج - سرویس چینی - به کار من نمیاد شایدبرای شما مناسب باشه.




لوازم آشپزخانه,خردکن خلال کن,قابلمه,سرویس چینی وسرامیک,ظروف استیل,چاقو,رنده لوازم آشپزخانه ظروف استی

لوازم آشپزخانه - بنتاتی - لوازم آشپزخانه,خردکن خلال کن,قابلمه,سرویس چینی وسرامیک,ظروف استیل,چاقو,رنده لوازم آشپزخانه ظروف استی - لوازم آشپزخانه،خردکن خلال کن،قابلمه،سرویس چینی و سرامیک،ظروف استیل،چاقو،رنده.




برچسب :