کورت لوین

 

عنوان مقاله : نظریه کورت لوین

نام استاد : آقای دکتر محمدیان

نام درس : بررسی مقدماتی نظریه های روان شناسی

اعضاء گروه :

1- علی صفاهی

2- رضا صید مرادی

3-  فرجی

نیمسال دوم سال تحصیلی 92-91

 

 

 

 

زندگی لوین

کورت لوین در شهر موگیلنو در آلمان به دنیا آمد و در فریبرگ ، مونیخ، و برلین به تحصیل پرداخت.او در1914درجه دکترای خود را در روانشناسی از کارل استامپ در یافت کرد، جایی که اوبه تحصیل ریاضیات و فیزیک نیز پرداخت.در خلال جنگ جهانی اول لوین در ارتش آلمان خدمت کرد،در عملیات مجروح شد و به دریافت مدال صلیب آهنی نائل آمد.بعد از جنگ به دانشگاه برلین بازگشت وچنان عضو بارآوری از گروه گشتالت شد که به عنوان همکار سه (کافکا ، کهلر ، ورتهایمر )روانشناس ارشد گشتالتی محسوب شد.او در مورد تداعی و انگیزش پژوهشهایی انجام داد و شروع به تدوین نظریه میدانی خود کرد،که آن را درسال 1929در ایالات متحد به روانشناسان گرد آمده در کنگره بین المللی روانشناسی در دانشگاه بیل ارائه داد.لوین قبل از اینکه درسال1932به عنوان استاد مدعو در دانشگاه استانفورد کار کند در ایالات متحد شناخته شده بود.سال بعد به دلیل خطر نازیها تصمیم گرفت برای همیشه آلمان را ترک کند.او به کهلر نوشت"حال معتقدم که برای من راهی به جز مهاجرت باقی نمانده است،اگر چه این کار زندگی ام را از هم خواهد پاشید"(نقل در بنجامین،1993،ص.160،158).مادر و خوهر لوین بعدا در اردوگاه کار اجباری نازیها فوت کردند.

او دو سال را در دانشگاه کرنل گذراند ودرسال1935  به دانشگاه آیووا رفت تا درباره روانشناسی اجتماعی کودک پژوهش کند.در نتیجه این پژوهشها از او دعوت شد تا مرکز جدید پژوهش پویایی های گروهی را در موسسه تکنولوژی ماساچوست تاسیس کند و ریاست آن را به عهده بگیرد.اگرچه مدت کوتاهی پس از پذیرفتن این سمت درگذشت،برنامه او آنقدر کارا بود که آن مرکز پژوهش که اکنون در دانشگاه میشیگان قرار دارد هنوز هم فعال است. در خلال 30فعالیت حرفه ای اش،لوین خود را وقف حوزه وسیعأ تعریف شده انگیزش انسان کرد.پژوهش او بر رفتار انسان در کل زمینه فیزیکی و اجتماعی اش پایه گذاری شده است(لوین،1939،1936).

فضای زندگی

نظریه میدانی در فیزیک،لوین را راهنمایی کرد تا فعالیتهای روانی شخص را که در نوعی زمینه روانی روی میدهد و او آن را فضای زندگی نامید مورد ملاحظه قرار دهد.فضای زندگی تمام رویدادهای گذشته،حال،و آینده را که ممکن است بر ما اثر کند را در بر می گیرد.از نقطه نظر روانشناختی،هر کدام از این رویدادها در یک موقعیت مشخص می توانند رفتار را تعیین کنند.بنابراین،فضای زندگی از نیازهای فردی که با محیط روانشناختی او در حال کنش متقابل هستند تشکیل می شود. فضای زندگی درجات گوناگونی از رشد را به عنوان کارکردی از مقدار و نوع تجربه ای که فرد انباشته است نشان می دهد.در فضای زندگی کودک،به دلیل فقدان تجربه،نواحی متمایز معدودی وجود دارند.یک بزرگسال تحصیل کرده روشنفکر،فضای زندگی پیچیده و کاملا متمایز شده ای دارد که این نشان دهنده تجارب گذشته متنوع اوست .

لوین برای ارائه مفهوم نظری خود از فرآیندهای روانشناختی به جستجوی یک مدل ریاضی پرداخت.به دلیل اینکه او به شخص به عنوان یک فرد،موردواحد،علاقه مند بود نه به میانگین گروهها،برای هدف او آمار مفید نبود.او نوعی از هندسه، به نام مکان شناسی را برای ترسیم فضای زندگی ونشان دادن تمام اهداف ممکن فرد وراههای رسیدن به آن اهداف انتخاب کرد.

لوین در نقشه های مکان شناسی خود برای نشان دادن جهت حرکت فردبه سمت هدف از پیکان و بردار استفاده کرد.برای کامل کردن تصویر،اندیشه، جاذبه ها را انتخاب کردتا به ارزش مثبت یا منفی اشیاء فضای زندگی اشاره کند.اشیایی که برای فرد جالب اند و نیازهای او را برآورده می سازد جاذبه مثبت دارند؛اشیایی که تهدید کننده اند دارای جاذبه منفی اند. بنابراین،روانشناسی به اصطلاح "تابلو سیاه" لوین شامل طرحهای خطی پیچیده است تا پدیده های روانشناختی را نشان دهد.برای لوین تمام شکلهای رفتار را می توان به وسیله طرح خطی نشان داد.

 انگیزش

لوین حالتی از تعادل بین فرد و محیطش را پیشنهاد کرد.وقتی که این تعادل به هم می خورد،تنش ایجاد می شود،که منجر به حرکت برای کوشش در برقراری تعادل می گردد.این اساس مفهوم لوین از انگیزش است. بنابراین،لوین معتقد بود که رفتار شامل دوره ای از تنش یا نیاز و به دنبال آن عمل و خلاصی است.هر گاه نیاز احساس شود، وحالتی از تنش وجود داشته باشد فرد می کوشد تا برای رهایی از تنش به فعالیت بپردازد تا تعادل را برقرار سازد. اولین کوشش آزمایشگاهی برای آزمون این گزاره درسال1927 تحت نظر لوین به وسیله بلوما زایگارنیک انجام گرفت.به آزمودنیها یک سلسله تکلیف داده شد و به آنها اجازه داده شد تا بعضی از آنها را کامل کنند اما قبل از تمام کردن تکالیف دیگر در کار آنها مداخله کردند و نگذاشتند تکلیف را کامل کنند.لوین پیش بینی کرد که (1) هنگامی که تکلیفی برای انجام دادن به آزمودنی داده می شود در او یک نظام تنشی ایجاد می شود؛ (2)هنگامی که تکلیف کامل می شود تنش از بین می رود؛ و(3) هنگامی که تکلیف کامل نمی شود حضور مداوم تنش این احتمال را که  تکلیف به یاد آورده شود افزایش می دهد. نتایج زایگارنیک پیش بینی ها را تاکید کردند. آزمودنیها تکالیف انجام نشده با ناقص را راحت تر از تکلیف تمام شده به خاطر می آورند.درباره این موضوع که اکنون اثر زایگارنیک خوانده می شود پژوهشهای بعدی زیادی انجام گرفته است.

 روانشناسی اجتماعی  

در سالهای دهه 1930 لوین به روانشناسی اجتماعی علاقمند گردید.کوششهای پیشرو او در این زمینه به تنهایی کافی است تا اهمیت او را در تاریخ روانشناسی توجیه کند.

جنبه برجسته روانشناسی اجتماعی لوین پویاییهای گروهی،یعنی کاربرد مفاهیم مربوط به فرد و رفتار گروهی است. همانگونه که فرد و محیط او یک میدان روانشناختی را تشکیل می دهند گروه و محیط آن هم یک میدان اجتماعی را تشکیل می دهند.رفتارهای اجتماعی در درون و ناشی از ذاتهای اجتماعی همزمانی،مثل خرده گروهها،اعضاء گروه ، موانع و کانالهای ارتباطی هستند. بنابراین،رفتار گروه تابعی از کل موقعیت میدان در هر زمان معین است.

لوین پژوهشهای روانشناختی اجتماعی خود را درباره رفتار اجتماعی در موقعیتهای مختلف اجتماعی انجام داد.یک آزمایش کلاسیک در روانشناسی اجتماعی سبک رهبری قدرت طلب،رهبری دموکراتیک و رهبری آزادمنش و اثرات آنها بر بارآوری و رفتار گروهی از پسران است(لوین،لی پیت و وایت ، 1939). مطالعاتی از این قبیل زمینه های جدیدی در پژوهش اجتماعی را بازکردند و به رشد روانشناسی اجتماعی کمک نمودند.

به علاوه لوین بر اهمیت پژوهش کنش اجتماعی ،یعنی مطالعه مسایل اجتماعی مربوطه با نظری به معرفی تغییر تاکید کرد.با منعکس کردن نگرانی خود در مورد مسایل نژادی،مطالعات اجتماعی در مورد چندین موضوع انجام داد،از جمله اختلاط نژادی در همسایگی و تعصب،موقعیت مساوی برای اشتغال،و رشد و پیشگیری  از تعصب در دوره کودکی. پژوهش او در مورد کنش اجتماعی این موضوعها را به مطالعات پژوهش کنترل شده تغییر داد، و رویکرد آزمایشی دقیق را بدون جنبه تصنعی آزمایشگاه علمی به کاربست.

لوین در توسعه،حساسیت آموزی مؤثر بود؛این موضوع در موقعیتهای آموزشی و تجارتی برای کاهش تضادهای درون گروهی و رشد توانایی های فردی بکار رفته است.گروههای حساسیت آموزی (گروههای T) او آغازگر گروههای رویارویی بودند که در دهه 1960 و 1970 مشهور شدند.

 

اظهار نظر

به طور کلی برنامه های پژوهش آزمایشگاهی و یافته های پژوهشی لوین بیشتر از دیدگاه نظری او برای روانشناسان قابل پذیرش است.تاثیر او بر روانشناسی اجتماعی و روانشناسی کودک قابل ملاحظه است.بسیاری از مفاهیم و فنون آزمایشی او به طور گسترده ای در زمینه های شخصیت و انگیزش به کار می روند. " در میان روانشناسان عمده مهاجر کورت لوین تنها فردی است که هم برای خود یک حرفه موفقیت آمیز فراهم آورد و هم برای پیروانش یک مکتب ایجاد کرد .

نظریه میدانی: کورت لوین(1947-1890)

نظريه ميدانى لوين و چارچوب تحليل كار

نظريه ميدانى در روان‏شناسى اجتماعى با كورت لوين (curt Levin)آغاز شده و تكوين يافته است. اساس نظريه ميدانى لوين بر اين اصل استوار است كه رفتار را به جاى اينكه لزوما با طبيعت فرد تبيين كنيم، بايد آن را معلول ارتباط آن با محيط مادى و اجتماعى بدانيم كه در آن مؤثرند و اين رفتار در آنجا به وجود مى‏آيد. بنابراين، طبيعت آدمى ممكن نيست مستقل از ساختمان واقعى ميدان اجتماعى موجود باشد.

لوين به طور كلى، در پى يافتن «نيروهاى واقعى تعيين‏كننده رفتار آدمى» در درون ميدان روانى ـ اجتماعى فرد است. به نظر لوين، تنها زمانى مى‏توانيم موفق به پيش‏بينى رفتار انسان شويم كه بتوانيم كل ميدان و نيز نيروهايى را كه در مقطعى از زمان براى فرد موجودند، نشان دهيم.

لوين واژه «فيلد» (Field پهنه، ميدان) ـ در نام‏گذارى اين نظريه ـ را از فيزيك برگرفته است. وى معتقد است: رفتار تابع عوامل به هم وابسته‏اى است كه عمل در آن‏ها انجام مى‏شود. اين عوامل را «نيروهاى ميدان» مى‏نامند.

لوين در تعريف مفهوم «ميدان»، كه آن را «فضاى زندگى» مى‏نامد، به تعريف انيشتين استناد مى‏كرد كه طبق آن، تعريف «ميدان» عبارت است از: «مجموعه‏اى از حقايق موجود با ارتباط و وابستگى فيمابين.»

به نظر لوين، رفتار آدمى همواره تابع فضاى زندگى وى بوده و در غايت، محصول تعامل متقابل بين فرد و محيط پيرامونى است. بنابراين، از ديدگاه او، رفتار و عمل صرفا و منحصرا برخاسته از فرد و يا عوامل تعيين‏كننده محيط نبوده، بلكه نتيجه كنش متقابل و تأثير و تأثر فرد و محيط مى‏باشد. وى معتقد است: فرد الزاما بايد در رابطه با گروهى كه بدان وابسته و مرتبط است، مورد مطالعه قرار گيرد.لوين در بررسى تأثيرات گروه بر رفتار فرد بين «نيروهاى خودى» و «جانبى» مؤثر در تغييرات فضاى زندگى تمييز قايل مى‏شود. «نيروهاى خودى» نيروهايى هستند كه از نيازهاى خود فرد برخاسته‏اند، در حالى كه «نيروهاى جانبى» از فشارهاى محيط پيرامون ناشى شده‏اند.

لوين متذكر مى‏شود كه مؤثرترين تأثيرات بر تغييرات اجتماعى از جانب نيروهاى خودى و جانبى موجود در فضاى زندگى است كه از درون و بيرون بر فرد تأثير مى‏گذارند. از اين‏رو، به نظر وى، به وجود آوردن تغيير اجتماعى با توسّل به گروه يا از طريق گروه، سهل‏تر و مؤثرتر تحقق مى‏يابد تا مستقيما از طريق فرد.

بر اساس نظريه ميدانى لوين، همواره بايد به خاطر داشته باشيم كه ساختار كلى وضعيت موجود براى عمل مهم است. در واقع، براى تبيين و به عبارتى ديگر، فهم يا پيش‏بينى رفتار، بايد كل وضعيت را در آن لحظه تعيين كرد و به دو دسته رويداد به طور همزمان توجه نمود:

1. وضعيت نيازهاى درونى فرد (Person) كه با علامت اختصارى (P)نشان داده مى‏شود؛

2. وضعيت يا فشارهاى محيط (environment) كه با علامت اختصارى (E)نشان داده مى‏شود.

بر اين اساس، تابعى به شكل مقابل خواهيم داشت:( B=F (P,E

مى‏توان ميدانى را كه فرد در آن عمل مى‏كند ـ يعنى نيازهاى درونى فرد و فشارهاى محيطى را ـ دو متغيّر اصلى تعيين‏كننده رفتار فرد دانست و آن را به شكل زير ترسيم نمود:

همچنان كه ملاحظه مى‏شود، نظريه لوين كاربرد خوبى براى مطالعه رفتار افراد در سازمان دارد .لوين خود نيز به سمت مطالعات سازمان سوق داده شد. پس از لوين، مباحث زيادى براى نشان دادن تأثير عوامل فردى و سازمانى در رفتار فرد انجام گرفت؛ از جمله طبق نظريات جديد مديريت و سازمان، چارچوبى براى تحليل كار ارائه گرديد. بر اساس اين چارچوب، هم‏جهت بودن نيازهاى فرد و اهداف سازمان براى ايفاى وظيفه خاص سازمان لازم است. اگر نيازهاى روحى اعضاى سازمان تأمين نشوند، از يك سو ممكن است فرد نسبت به انجام وظايف و مسئوليت‏هاى خود بى‏تفاوت شود و در شكل شديدتر، به يك خصومت و بيگانگى نسبت به سازمان منجر گردد. از سوى ديگر، ممكن است فرد را به خاطر وظيفه‏شناسى و مسئوليت‏پذيرى دچار فشارهاى فردى و سازمانى نمايد. فشارهاى ناشى از مشكلات زندگى شخصى و زندگى شغلى يكى از محورهاى اصلى مطالعه كار و شغل در علوم اجتماعى را تشكيل مى‏دهد و عوامل اصلى شكل‏گيرى انتظارات، محور اساسى مطالعه كار در علوم اجتماعى است.

بر اساس اين چارچوب، انسان حين كار دچار فشارهايى مى‏شود كه بعضى به ويژگى‏هاى خود او برمى‏گردند و بعضى به ساختار سازمانى كه در آن كار مى‏كند. دو مفهوم اصلى به كار رفته در اين چارچوب عبارتند از: «فشارهاى بيرونى (ساختارى)» و «فشارهاى درونى (فردى)».

فرد از يك سو، عضو سازمان و از سوى ديگر، عضو ديگر نظام‏ها و گروه‏هاى اجتماعى است؛ يعنى افراد علاوه بر اينكه در يك سازمان كار مى‏كنند، زندگى خانوادگى و اجتماعى دارند و به فعاليت‏هاى غيرشغلى مى‏پردازند. در كنار كار، بخش‏هايى از زندگى هر فرد به بيرون از كار اختصاص دارد. اين دو قلمرو خواسته‏ها و انتظارات فرد را تشكيل مى‏دهند.

 تئوری میدان از كورت لوین در بررسی رابطه‌ی بین طلاق و بزهكاری فرزندان

میدان اجتماعی و روانی(عوامل فردی و محیطی) در گرایش فرزندان طلاق به بزهكاری موثر است. كورت لوین در این زمینه معتقد است رفتار انسانی تابع عوامل مختلف و به هم وابسته است و این عوامل را می‌توان به دو گونه خصایص شخصیتی و محیطی تقسیم كرد چرا كه رفتار هر فرد تابع آن شرایط محدود زمانی و مكانی خاص است كه او در آن زندگی می‌كند. این رابطه پویایی تقابل موقعیتی را به وجود می‌آورد كه رفتار تابع آن است.B= F (P+E))       Behavior= function (personality+ environment))

(خصوصیات محیط و خصوصیات شخصی) تابع= رفتار.

به عقیده كورت لوین، میدان اجتماعی شبكه‌ای است از مواضع نسبی كه اعضا یك گروه آن را اتخاذ می‌كنند و وابستگی و همبستگی كه بین خود برقرار می‌كنند دانست. ساخت یك گروه و سازمان، پویائی آن گروه و سازمان را معین می‌كند.

 نظريه ميداني لوین در مورد دوران بلوغ و نوجوانی

«کورت لوين»(1935،1939،1948)به تجزيه و تحليل دنياي ذهني نوجوان بيشتر ازتفاوتهاي فردي ميان نوجوانان علاقمند بود.او مفهوم نظريه ميداني خويش را براي انجام دادن اين وظيفه به کار گرفت.قانون اصلي، روان شناختي نظريه ي ميداني اين است که رفتار (B)يک تابع است (F)از شخص (P)و از محيط او (E)و يا به عبارتي: (B=F(PE به طور خلاصه، مجموع تعاملهاي محيطي و عوامل شخصي به عنوان فضاي زيست (زندگي)و يا فضاي روان شناختي ناميده مي شود.در درون فضاي زندگي، اهداف مثبت و منفي وجود دارد که فرد احساس مي کند جذب آنها شده و يا آنها را دفع کرده است؛ اين اهداف، جاذبه ها خوانده مي شود.(در روانشناسي گشتالت)فرد به سوي اين هدفها و يا فاصله گرفتن از آنها در فضاي زندگي اش،حرکت مي کند؛ اين پديده به اصطلاح جابجايي حرکتي خوانده مي شود.يک متغير بسيار مهم در اين چهارچوب فکري، وجود موانعي است که درجابجايي حرکتي فرد و رسيدن او به اهدافش دخالت مي کند.

مطابق نظر «لوين»،فضاي زندگي کودک به مرحله ي رشد او بستگي دارد. کودک در حال رشد، به طور فزاينده اي قادر به فرق گذاشتن بين واقعيت غير آن، اميدها  و انتظارات واقعي ، کذب و صدق مي باشد. از اين رو، يک  نتيجه ي تمييز مطالب از يکديگر،گسترش سازمان فضاي زندگي است.

شرايط متعددي دررشد يک کودک بر درجه ي ساختار و سازمان فضاي زندگي او تأثير خواهد گذاشت:
اگر والدين در مراحل اوليه رشد کودک، يک ساختارکافي براي او فراهم نکنند، شخصيتش، يکپارچگي خود را از دست خواهد داد.به هرحال، همچنان که کودک پا به سن مي گذارد و همچنان که فضاي زندگي اش متمايز مي شود، او نياز به آزادي دارد تا به فضاهاي جديد دست يابد و تجربيات جديدي را به دست آورد.بنابراين کاهشي درميزان رهنمود به کودک، به همان روشني که محدوديتهاي وضع شده توسط والدين دلالت دارد، مشاهده مي شود.ميزان و سرعت تغيير، دومين شرط است که درجه ي افزايش تفاوت را در رشد کودک، تحت تأثير قرار مي دهد.اگرتغيير تدريجي است آن موجب سهولت کار سازمان (بدني)مي شود و اگر تغييرات سريع و ناگهاني هستند، آنها احتمالاً منجر به دوره هايي از فشار رواني و بحران خواهند شد.نوجواني، به وسيله ي تغييرات نسبتاً سريع در ساختار فضاي زيست توصيف مي شود و بنابراين به فشار رواني و به هم ريختگي در فضاي زيست منجر مي گردد.«لوين» فشار رواني ناشي از تغييرات زيستي درطول دوران بلوغ را به ميزان تغييراتي که به طورعيني اتفاق مي افتد، نسبت نمي دهد، اما بيشتر آن را به وضعيت مرکزي بدن فرد در فضاي زيست منسوب مي نمايد.بنابراين، آن يک مفهوم و معناي ذهني از بدن نوجوان است که تعدادي از نتايج تغييرات مشاهده شده را در بدن، در زمان بلوغ، تعيين مي کند.

سومين عاملي که درتمييز و تفکيک مطالب از يکديگر اثر خواهد گذاشت، حضور نيروهاي تعارضي درمراحل مختلف رشد مي باشد.نيروهاي تعارضي ممکن است از بدن کودک سرچشمه گيرد و يا در محيطي که کودک آن را مشاهده مي کند، وجود داشته باشد.تجزيه و تحليل ازدياد عوامل تعارضي در طول دوران نوجواني، يک جنبه ي اساسي و مهم ديدگاه «لوين»را براي درک دوران نوجواني تشکيل مي دهند؛ به عنوان مثال، اگر کودک وابستگي زيادي به خانواده اش داشته باشد، سپس فرهنگي متقاضي افرادي باخصوصيت اطمنيان به خود در بلوغ باشد، اين مسئله با وابستگي درتعارض قرار مي گيرد و بلوغ به عنوان يک دوره ي تغييرات شديد، ملاحظه مي شود.منبع ديگر تعارض و فشار براي نوجوان در جامعه ي ما از راه و رسم مبهمي منتج مي شود که مورد بحث بزرگترها واقع مي گردد؛ به عنوان مثال، شکلهاي قطعي رفتار کودکانه و اهدافي که هنوز براي او داراي ارزشهاي قوي و مثبتي هستند، ازطرف جامعه ي بزرگسالان، تا آن اندازه قابل قبول نيست.اگر چه، نوجوان مجاز نيست که اين رفتار کودکانه را با اشکالي از رفتار بزرگترها نظيراتومبيل راني و مورد  ديگري که هنوز از ارزشهاي مثبت و قوي برخوردارند،جانشين نمايد.

«لوين»موقعيت حاشيه اي نوجوان را درانتقال به موقعيت يک عضو گروه اقليت که او سعي مي کند خود را از سابقه اش جدا کند و به گروه اکثريت وارد شود، مورد مقايسه قرار داده است.نوجوان آرزو دارد خود را از سابقه کودکي اش جدا سازد و به جامعه ي بزرگسالان وارد شود؛ جامعه اي که او آن را به عنوان گروه اکثريت قدرتمند لحاظ مي کند.اگر عضو گروه اقليت فقط تا حدودي موفق باشد که ارتباطهايي را با گروه ممتاز برقرار سازد، او يک فرد حاشيه اي درهردو گروه خواهد شد.اين به طورمساوي شامل تجربيات نوجوان مي شود.هردو به وسيله ي کميت افزايش يافته اي از تنشهاي عاطفي مورد آزار قرار مي گيرند و هردو به طور فوق العاده اي نسبت به کاستيهاي زمينه اي که سعي آنها در جدا شدن از آنهاست، حساس هستند.

«لوين»قاعده سازي قطعي و جالبي را پيشنهاد مي نمايد که نوجوانان را غالباً با منش افراط گرايي و بي ثباتي اعتقادي مشخص مي کند.تجربيات نوجوان در زمينه ي توسعه ي فضاي زيست او با ترديد و فشارهاي تعارضي همراه است و بنابراين نتايجي از قبيل بي ثباتي عقيدتي و هيجاني در بر دارد. به علاوه،نوجوان دراتخاذ يک موقعيت اساسي با توجه به مباني اعتقادي جامعه، کمتر از بالغ در قلمروهايي از فضاي زيست گام برمي دارد.اين به آن دليل است که آگاهي ازصحنه ي سياسي بيشتر از ساير اين موارد مايه ي تمايز نوجوان از بزرگسال مي شود.نوجوان فقط بين راست وچپ را تشخيص مي دهد،درحالي که بالغ، مراحل بيشتري از تفاوت بين بي نهايت راست و بي نهايت چپ را تشخيص مي دهد.سهولتي که به موجب آن نوجوانان موقعيتي را اخذ مي کنند، همچنين به تأثير فقدان قدرت تمايز در خط مشي فضاي زيست افراد بالغ وجود دارد،حضور چنداني ندارد.دراين نقطه نظر«بلاک»، «هان»و «اسميت»در تشريح نظريات خود به آگاهي ازنظريات خواننده نيزعلاقمندند.باز هم دليل ديگر براي اين که نوجوان شکار آساني براي افراط گراييهاي اعتقادي است، از تعادل ميان دو جنبه ي تخيل ـ واقعيت درمراحل رشد ناشي مي شود نوجوان به طور فزاينده اي زيرفشار بيشتر جامعه ي بالغها براي ترک کردن خصوصيت دوري از واقعيت قراردارد تنها تعادل خود را به نفع واقعيت دنياي بالغها حفظ کند.اين غالباً نتيجه ي اهميت تعارض ميان واقعيت و آرمان (ايده آل) است و به تمايل مشتاقانه ي نوجوان به ترکيب و مافوق ترکيب ميدان ارزشها و آرمانهايش منتهي مي شود و آن ممکن است، آمادگي نوجوان را براي پيروي کردن از هرکسي که به او الگوهاي معيني از ارزشها را پيشنهاد نمايد، محسوب شود. البته افراط گرايان، با توجه به ارزشهايي که آنها معتقدند،کمترين ترديد و کمترين خودانتقادي را دارند.

ديدگاه «لوين»را درزمينه ي نوجواني ممکن است بدين شرح خلاصه نمود:

نوجواني در بين مراحل رشد، مرحله اي است که فرد با توسعه ي فضاي زيست، به ويژه در جنبه ي اجتماعي آن و چشم انداز زماني اش، مواجه مي شود. اين تغييرنتيجه اش کاهش محسوس در ساختار شناختي مي باشد.

نوجوان در کنارفشارهاي تعارضي بيشتر،ازراهنمايي کمتري نسبت به کودک و يا بزرگسال براي رفتار خود در جامعه ي ما برخوردار است.نوجوان موقعيت بين مرحله ي کودکي ومرحله ي بزرگسالي را که به مانند عضو حاشيه اي يک گروه اقليت مي باشد،احراز مي کند.بلوغ به عنوان يک تجربه جديد نوجوان در زمينه ي بدني اش، مي تواند به مانند يک تغييرنامطلوب در قلمرو مرکزي فضاي زيست او نمايان شود.اين سه شرط اختصاصي نوجواني، از تجارب عاطفي و رفتار اجتماعي مورد علاقه و قابل پيش بيني، پيروي مي کند.نوجوان درميان دو حالت خجالتي افراطي و پرخاشگري درحال نوسان بوده وبسيار حساس مي باشد.نوجوان بين تعارضهاي اجتماعي و ارزشهاي اخلاقي، بين اعتقادات و بين سبکهاي مختلف زندگي، تجربيات زيادي را به دست مي آورد.بالاخره تجربه ي تعارض، تنشهايي را باعث مي شود که نوجوان را به وضعيتهاي افراطي بينش و عمل سوق مي دهد.

اندیشه در خلال روزمرگی

«کورت لوین»، از روانشاسان پیرو مکتب گشتالت، عادت داشت که جلساتی را با چند دانشجو در یک کافه برگزار کند. «در یکی از این روزها وقتی لوین پیش­خدمتی را که به آنان سرویس داده بود فراخواند تا حساب میز را بپردازد، متوجه شد که فرد نامبرده بی­آنکه مداد و کاغذی از جیب خود در آورد، بلافاصله از حفظ حساب لوین و هریک از دانشجویان را مشخص کرد. لوین که انتظار چنین پیشامدی را نداشت، کمی به فکر فرو رفت، ولی به روی خود نیاورد. پس از نیم ساعت که گروه میخواستند کافه را ترک کنند او بار دیر پیشخدمت را صدا کرد و گفت: آیا ممکن است یک بار دیگر هزینه­ی میز ما را حساب کنید؟ و پیشخدمت بلافاصله پاسخ داد متاسفم! نمیتوانم خواهش شما را برآورده کنم، زیرا شما صورت حسابهای خود را پرداخته­اید و دیگر به یاد ندارم، هریک از شما چه داشته­اید! توجه به این مسئله لوین را به صرافت انداخت که باید بین عملی ناتمام، که در ذهن ایجاد تنش میکند، و یادآوری آن رابطه­ای وجود داشته باشد که پس از کامل شدن کار و از بین رفتن تنش علتی برای یادآوری باقی نمی­ماند. او برآن شد که بار دیگر مشاهدات عادی روزانه­ی خود را موضوع پژوهش علمی قرار دهد». (اصول کلی روانشاسی گشتالت، ص ۱۴۳)

آنچه لوین به آن رسید این بود که، اگر مطلبی یا کاری را نیمه کاره رها کنیم، ذهن همچنان باآن درگیر است و جزئیات امر را به خاطر دارد. اما با اتمام آن امر شرایط برای فراموشی آن امر فراهم میشود.

نظریه دروازه بانی

اصطلاح "دروازه‌بانی" (Gate keeping) برای اوّلین بار در سال 1947 توسط یکی ازمتخصّصان حوزه روانشناسی اجتماعی به نام کورت لوین (Curt Levin) به کار برده شد. نظریه‌ی لوین برای درک این موضوع به وجود آمد که چگونه یک نفر می تواند تغییرات اجتماعی گسترده ای در جامعه به وجود آورد. لوین در تحقیقاتی که در زمینه‌ی عادات غذایی انسان انجام داد، به این نتیجه رسید که از آنجا که غذا قبل از رسیدن بر سر میز غذا از کانال‌هایی عبور می‌کند، تغییر عادات غذایی برابر با تغییر دادن غذاهایی است که از این کانال‌ها عبور می‌کنند. مراکز خاصی در این کانال ها قرار دارند که نقشی مانند دروازه دارند و محلی برای اتخاذ تصمیمات قلمداد می شوند. لوین معتقد است چگونگی عبور مطالب از کانال‌ها، به میزان زیادی به عملیاتی که در محل دروازه بر روی آن ها صورت می‌گیرد، بستگی دارد .  از نظر لوين، غذا از چند مجرا به روي ميز غذا خوري مي رسد. يك مجزا، فروشگاه مواد غذايي است. و يك مجرا، باغچه سبزي و ميوه موجود در خانه است. لوين كه باورداشت اين چارچوب نظري در هر سطحي قابل تعميم است. در اين باره چنين گفت: اين وضعيت نه تنها براي مجراهاي مواد غذايي، بلكه در مورد عبور خبر از يك مجراي ارتباطي نيز صدق مي كند و هم چنين براي نقل و انتقال كالاها و افراد " 

«کورت لوین» کسی است که اصطلاح «دروازه‌بان خبری» را به واژگان ارتباطات و رسانه افزوده است، برای ایجاد تغییر سه مرحله را در نظر می‌گیرد: «خروج از انجماد»، «تغییر» و سپس «انجماد مجدد و بازگشت به ثبات و پایداری». همچنین نظریه پردازان مدیریت تغییر، مراحلی را برای ایجاد تغییر ذکر کرده‌اند که بدین شرح است:

  1. تدوین راهبرد و طرح
  2. شروع طی زمانبندی
  3. آزمایش و ارزیابی
  4. تعمیم

 اینکه چه چیز را می‌خواهیم تغییر دهیم؟ هدف ما از این تغییر چیست؟ با این تغییر به کجا می‌خواهیم برسیم؟ چگونه تغییر ایجاد می‌شود؟ چه کسانی حمایت و چه کسانی مشارکت می‌کنند؟ ما باید چه کنیم و به چه امکانات و بودجه‌ای نیازمندیم؟ همه سؤالهایی است که هر روابط‌عمومی باید در آغاز کار پاسخ آنها را داشته باشد.

مدیریت تغییر، تغییر در تفکر و دیدگاه‌هاست. هر تغییر را می‌توان مترادف با فرصتی برای رشد و پیشرفت دانست، اما این تغییرات برای کارکنان در نگاه اول یک تهدید به شمار می‌رود. عمدتاً کارمندان تغییر را با ترس می‌پذیرند، اما لازمه مدیریت مناسب این تغییرات، هماهنگ کردن نیروی انسانی در یک جهت و رمز دستیابی به این هماهنگی شفافیت در ارتباطات است.

از سوی دیگر در روابط‌عمومی‌ها، تغییر در «محتوا» بسیار حائز اهمیت است. بکارگیری شیوه‌های جدید در ارایه محتوای پیام، از مواردی است که براساس نوع مخاطب و گوناگونی نوع رسانه‌ها صورت می پذیرد. لازم است در این فرایند ارزش افزوده‌ای برای روابط عمومی ایجاد شود. به عنوان مثال، با بکارگیری خصلت فرامتنی یا hyper text در اینترنت و استفاده از «لینکها» امکان ارایه اطلاعات اضافه و تکمیلی به کاربر در سایت فراهم می‌شود. این اطلاعات می تواند به صورت متن، تصویر، صوت و یا قطعه‌ای از فیلم باشد.

در تفکر مدیریت نوین مطرح شده است که هیچ وقت نباید متوقف شد، مرتب باید به جلو رفت و هیچ‌گاه نباید از شرایط خود راضی باشیم، رقبایمان از ما سبقت می‌گیرند، پس همواره باید در حرکت بود و به طور مستمر در اندیشه بهبود و نوآوری باشیم.

روابط‌عمومی بخش مهمی از یک سازمان است که وظایفی همچون اطلاع‌رسانی، اطلاع‌یابی، پاسخگویی، شناخت «افکار عمومی»، شناخت و تجزیه و تحلیل «نقاط قوت و ضعفها و فرصتها و محدودیتها» را بر عهده داشته و در پی آن است تا با پیشگیری از محدودیتها، بهترین استفاده را از فرصتها برای تحقق اهداف سازمان ببرد. با محقق شدن مدیریت تغییر، روابط‌عمومی از مدیریت اجرایی خارج شده و در جایگاه مدیریت استراتژیک قرار می‌گیرد. روابط‌عمومی‌های تغییر یافته، حتی مدیریت ریسک را هم می‌توانند به طور جدی مورد توجه قرار دهند. اینگونه است که یک روابط‌عمومی از حالت ایستا می‌تواند به یک روابط‌عمومی پویا تبدیل شود.

نقش نظریه دروازه بانی در سوژه یابی

بحثي كه كورت لوين در سال 1947 مطرح كرده بود (بحث خريد خانم خانه از يك سوپر ماركت) را مي توان در مورد سوژه یابی رسانه هم تعميم داد . به عبارت دیگر گزینشگری فقط در مورد کالاها  مصداق ندارد بلكه در تمام  مقوله هاي كار رسانه اي ازجمله سوژه يابي ، مصاحبه  ، گزارش ، سريال ، فيلم و غیره مورد توجه  است. در خبر نيز تعداد بيشماري سوژه وجود دارد كه خبرنگاران به دلایل متعدد نمی توانند همه آنها را انتخاب و پردازش کنند.  يعني از ميان موضوعات‌ مختلف موجود در جامعه مجبور به دروازه باني مي شويم يكي از دلايل مهم دروازه باني محدوديت مكان و زمان است . در مطبوعات با محدوديت مكان و رادیو و تلویزیون با محدودیت زمان مواجه هستيم.

 در خريد خانم خانه دار درست يا غلط برخي از اجناس وارد سبد  مي شوند و برخي وارد سبد نمي شوند در رسانه هم سوژه هاي مختلف با دلايل منطقي و عملي نمي توان  از دروازه انتخاب و انتشار رسانه ها عبور کنند.  با فرض اينكه محدوديت زمان و مكان برطرف شود به لحاظ منطقي همه مسائل مورد نياز و علاقه مردم نيست.

بعدها در سال 1950، وايت همين بحث و نظر را به نوعي دیگر  مطرح کرد و گفت پرداختن به سوژه ها سليقه اي است اما دو محقق ديگر بنام های وستلي و مك لين تحقيق ديگري انجام دادند. آنها گفتند كه ما ناگزير از دروازه باني هستيم اما تفاوت در اينست كه مخاطب نيز دروازه بان و گزينشگر است و دست به انتخاب مي زند اينگونه نيست كه فقط خبرنگاران و دبيران خبر دست به انتخاب بزنند. براساس این نظریه هم رسانه و هم مخاطب در انتخاب سوژه فعال هستند . اگر بین انتخاب سوژه رسانه و انتخاب سوژه مخاطب فاصله کمی باشد ، رسانه در سوژه یابی موفق عمل کرده است یعنی همان چیزی راکه مخاطب می خواست ،انتخاب کرده است اما اگر برعکس، این فاصله زیاد باشد ، مخاطبان خود از طریق ارتباطات میان فردی یا رجوع به رسانه های دیگر دست به انتخاب مي زند و به   سوژه هاي مورد نیاز خود می رسند. .بنابراين زماني كه ما با اين ديد و نگاه به رسانه بنگريم انتخاب نوع سوژه و نوع پرداخت به سوژه عوض مي شود.

منابع:

1-  روان شناسی اجتماعی (مقدمه ای بر نظریه ها و آیین ها )  دکتر آن ماری روش بلا و دکتر ادیل نیون   ترجمه دکتر سید محمد داد گران

2-نظریه ها و نظام های روان شناسی  رابرت ویلیام لا نرین  ترجمه یحیی سید محمدی

3-روان شناسی اجتماعی  یوسف کریمی

4- تاریخ تحلیلی علم ارتباطات رویکردی شرح حال نگارانه  تالیف: راجرز، پروفسور اورت میچل  ترجمه: آذری، دکتر غلامرضا

5- اینترنت

 

 

مـلانـی کـلایـن

 

عنوان مقاله : نظریه ملانی کلاین

نام استاد : آقای دکتر محمدیان

نام درس : بررسی مقدماتی نظریه های روان شناسی

اعضاء گروه :

1- محمدکریم جاسم محرری

2- جمال صی محمدی

3-  هادی زارعی

4- آزاده روزدار

5- صفورا قاسمی

نیمسال دوم سال تحصیلی 92-91

 

 

زندگی نامه

ملانی کلاین در سی ام مارس 1882 در وین، در یک خانواده کلیمی به دنیا آمد این سال مصادف با مرگ داروین است. در آن زمان فروید 26 ساله بود، ملانی دارای 2 خواهر و یک برادر بود که که ملانی کوچکترین آنها بود.(ملانی کلاین ص 18 )

در دوره نوجوانی تصمیم گرفت که به تحصیلات پزشکی بپردازد اما وقتی هجده ساله بود، پدر وی درگذشت و کانون خانواده را بی سرپرست گذاشت. در 1902 نیز برادر او در سن 25 سالگی بدرود حیات گفت. قبل از این واقعه خواهرش نیز درگذشته بود. مرگ این برادر و خواهر و پدر، تأثیر عمیقی در تشکیل رگه های افسردگی که در شخصیت کلاین رسوخ یافته بود بر جا گذاشت. ( روانشناسی ژنتیک 2ص 84)

ملانی کلاین در سن 21 سالگی با فردی به نام آرتور استفان کلاین ازدواج کرد. این ازدواج با برنامه هایش برای تحصیل در رشته پزشکی تداخل داشت زیرا همسرش یک مهندس بود و مجبور به سفر بود بنابراین ملانی در طول 2 سال نامزدی اش به فراگیری رشته انسان شناسی پرداخت و همواره از اینکه نتوانسته بود پزشکی بخواند پشیمان بود.( ملانی کلاین ص 21 )

دلبستگی غالب او در زندگی، کار و تلاش در جهت فراگیری روانکاوی بود. ارتباط علمی و سیاسی کلاین با محافل روانکاوی تحت تأثیر و حمایت سه تن از برجسته ترین و تأثیر گذار ترین همکاران فروید بود که عبارتند از فرنزی، آبراهام و جونز. (ملانی کلاین ص 28)

کار ملانی کلاین با کودکان از زمانی که فرنزی روانکاوی کودکان را آغاز کرده بود، شروع شد. اولین کودکی که او به تحلیلش پرداخت پسرکوچکش اریک بود وکتاب رشدکودک (1921)  برپایه این تجارب نگارش یافته است.  ( ملانی کلاین ص 26)

نبوغ ویژه کلاین در درک اهمیت « بازی کودک » بود. ایده بازی با کودکان مسئله جدیدی نبود بلکه « هوگ هلموت » گاهی از این شیوه استفاده کرده و در باره آن نوشته بود. همانطور که آنا فروید نیز آن را بکار بسته بود با این همه هیچ تحلیل گری قبل از کلاین، به این درک مهم که بازی بتواند پایه و اساس و روشی برای تحلیل کودک به شمار بیاید دست نیافته بود.( ملانی کلاین ص 25 )

اختلاف نظر بین ملانی کلاین و آنافروید در مورد روش آنالیز کودکان از دهه 1920 شروع شد و به یک گسست ایدئولوژیک عمده منجر شد. انجمن روانکاوی بریتانیا هنوز هم تحت تأثیر این اختلاف نظرها به 3 گروه تقسیم شده است: الف) طرفداران آنافروید    ب) پیروان ملانی کلاین  ج) گروه میانه به رهبری وینه کات که هیچ طرفی را انتخاب نکردند. طرفداران کلاین بیشتر روش ها و نوشته های او را که اساساً به پژوهش های اصیل فروید وفادار مانده است و به عنوان دنباله رو و کامل کننده مضامین فروید می دانند.( اصول روانشناسی بالینی و مشاوره ص 497 و 498 )

منتقدان او برعکس، جمع بندی های کلاین را به عنوان حاشیه ای بر جریان اصلی تفکر فرویدی می دانند که عمدتاً نظری و خیال پردازانه است و معتقد هستند که او با توصیفاتی از مضامین خیالی ابتدایی انباشته است و غالباً با اغراق و تعمیم یافتگی همراه است. (ملانی کلاین ص 29)

ملانی کلاین به کار خود در حیطه روانکاوی تا زمان فوت که در 22 سپتامبر 1960 در انگلستان روی داد ادامه داد. (ملانی کلاین ص 29)

مفاهیم بنیادی در نظریه کلاین  

- مفهوم غریزه:

فرضیه کلاین خود، بر اساس نظریه ی غریزی فروید استوار است، که در این رابطه « غریزه مرگ » به عنوان پایه اصلی این نگرش است. غریزه مرگ به صورت ترس از مرگ یا انعدام(شکست) بیان می شود و به عبارتی نوعی ترس از مورد آزار قرار گرفتن یا نابود شدن است. ترس از تکانه های تخریبی که در درون خود اوست. منبع اصلی اضطراب نوزاد در اینجا از عملکرد غریزه مرگ سر چشمه می گیرد، مفهومی که کلاین با فروید در آن شریک بود.( ملانی کلاین ص 34)

- مفهوم ابژه [1]( Object)  :

کلاین نظریه فروید در مورد ابژه را تغییر داد، در مورد سائق ها ( Drives ) اساساً بدون ابژه ( Object) هستند چراکه ارضاء بدوی است و چندان تفاوت نمی کند که ابژه ی ویژه یا مخصوص آن چه باشد. اما از نظر کلاین سائق ها مستقیماً به طرف ابژه ها متمایلند. برای مثال نوزاد شیر را از سینه مادر طلب می کند و این امر فقط احساس لذت بردن در فرایند خوردن نیست. کلاین نظریه فروید در باره غرایز بدون ابژه را مورد انتقاد قرار داد چراکه به نظر او هر خواسته یا غریزه به یک ابژه متصل است.( ملانی کلاین ص 25)

- مفهوم رابطه:

میل و ارضا تنها در « رابطه » معنی پیدا می کند. در فقدان رابطه هیچ چیز دارای معنی نیست. شخص در رابطه با دیگری (ابژه) آرزو یا خواسته ای دارد. این ابژه می خواهد شخص، حیوان، شیء یا حتی چیزی در درون خود شخص باشد .(ابژه درونی شده) (ملانی کلاین ص 35 )

-  خیال پردازی ( فانتزی):

زندگی درونی نوزاد را یک دنیای سراسر فانتزی در بر گرفته است. شکلی از فعالیت ذهنی که از آغاز تولد وجود دارد، در این دنیای ذهنی ، فانتزی ها به عنوان جنبه هایی تصویری از غرایز جسمی و امیال، پاسخ های فعال نوزاد به صورت سائق ها و احساسات همراه می شوند. بدین ترتیب که گرسنگی شیرخوار، موقتاً با احساس درک سینه مادر و طعم شیر در دهان او، کنترل شده و فروکش می نماید. تجارب شیرخوار از این دنیای خیالی هم بدنی(جسمی) است و هم ذهنی، در ابتدا این فانتزی ها و ابژه های درونی شده به نظر او کاملاً شفاف و واقعی می رسند. به طوری که نوزاد قادر نیست فرقی بین واقعیت و دنیای خیالی خودش قائل شود، گرچه هر ناراحتی و ناکامی او در رسیدن به سینه مادر به مثابه یک حمله شخصی به او تلقی می شود. در این مواقع شیرخوار با تقلید صدای مکیدن و با مکیدن انگشت خود رؤیای احساس مکیدن سینه واقعی را تجربه می کند.( ملانی کلاین ص 36 )

ملانی کلاین در نظریه اش به روابط شیء درونی پرداخت که پیوند نزدیک با سائق ها دارد. دیدگاه خاص او عمدتاً از کار روانکاوی بر روی کودکان، زمانی که وی تحت تأثیر نقش ناخودآگاه در تخیلات درون روانی آنان قرارگرفت پدیدآمد.(کاپلان ص 393)

فرضیات نظریه کلاین:

کلاین بازی را به عنوان نحوه ی بیان طبیعی و مرجح بر روش های دیگر در مورد کودک به کار می بندد او در زمان خود تنها کسی نیست که به این فکر دست یافته است. برای شکل دادن به مفاهیم اولیه نظریه خود به نظریه پردازی در باره آنچه بین او و کودک می گذرد دست می زند وبازی را در جریان درمان به منزله معادل، همخوانی های کلامی یا تداعی هایی که بزرگسال در تحلیل به دست می دهد در نظر می گیرد. چنین درکی از معنای بازی در کودک، امروزه امری مورد قبول است اما در زمان کلاین میدان جدیدی برای اکتشاف زمینه روانی کودک می گشود. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 88 )

آثار علمی:

-  زندگی هیجانی کودک شیرخوار:

کلاین بر مبنای کار تحلیلی خود، زندگی هیجانی کودک شیرخوار را توصیف کرده است.

از مشاهده مستقیم در این کار، کم استفاده کرده اما آن را از دایره ی فعالیت خود بیرون ننهاده و در این باره گفته است که:« حتی یک مشاهده تنگاتنگ کودک شیرخوار، مشاهده ای که بر اثر شناخت فزاینده ی نخستین فرآیندهای روانی که از روان تحلیل گری کودکان خردسال مشتق می شود برانگیخته شده باشد بایستی سرانجام به فهم بیشتر زندگی هیجانی کودک منجر شود». ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 90 )

کلاین معتقد است که از بدو تولد یک من ابتدایی، رشد نیافته و فاقد انسجام وجود دارد که از همان بدو امر در معرض اضطرابی که بر اثر تعارض بین کشاننده ی زندگی و کشاننده ی مرگ ایجاد گردیده قرار گرفته است. کشاننده هایی که با کشاننده های لیبیدویی عشق و کشاننده های پرخاشگری مطابقت دارند. در حالی که دوگانگی غریزه مرگ و زندگی در نظام فروید به منزله یک فرضیه است و نسبتاً جنبه نظری دارد اما مستقیماً و به صورتی بسیار محسوس این دوگانگی اساس نظام کلاین را تشکیل می دهد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 91 )

نظام فکری کلاین در چند برهه با تغییر جهت همراه می شود که شاه بیت این تغییر جهت در نظام انگیزشی اوست: در اولین مرحله، کانون اصلی هدف عبارت از کسب لذت جنسی و آگاهی است. در مرحله دوم تلاش برای تسلط یافتن بر موقعیت های اضطراب پارانوئیدی ( گزند و آسیب) است تا در مقابل خطرات نابودی و انتقام که حائز اهمیت ویژه است، اطمینان حاصل نماید. در مرحله سوم که مرحله سرنوشت سازی محسوب می شود انتقال نظریه کلاین از « مدل سائق / ساختار » به «مدل رابطه/ ساختار» صورت می گیرد. اضطراب در باره ی سرنوشت ابژه و تلاش برای بازگرداندن آن تا آن را دوباره به صورت کامل از طریق « عشق » بدست آورد و به نیروی رانشی در درون « شخصیت » تبدیل کند. ( سایت ملانی کلاین )

-  طرح دو جایگاه تکاملی:

کلاین در فرایند رشد به « روابط» توجه کرد و از واژه جایگاه « موضع » برای بیان راههای متفاوت تجربه و رابطه کودک استفاده نمود. در بیان و شرح دو جایگاه مطرح می کند که اتفاقات ( رویدادها) در طول سال های اول زندگی با مجموعه ای از مکانیسم ها ی خاص روانشناختی، روش های گوناگون رابطه با ابژه ها و به طور مشخص با اضطراب ها و دفاع ها همراه است.

این مفهوم موضع بیشتر یک مفهوم ساختاری است تا تقویمی، اصطلاح موضع به سازمان یافتگی من ربط پیدا می کند و پدیده های همراه با آن را توصیف می نماید:

- حالت من که از حالت سازمان نایافته به طرف وحدت پیش می رود.

- ماهیت روابط شیء که ابتدا جزیی، سپس کلی است.

- دفاع های اختصاصی که به این پدیده ها می پیوندند.

سپس در مجموع موضع نشان دهنده ی مراحل بهنجاری است که برای تحول هر کودک ضرورت دارد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 91 )

اولین جایگاه عبارت است از موضع پارانوئید اسکیزوئید

در طول اولین ماههای زندگی که تقریباً از بدو تولد تا 4 ماهگی است اضطراب های شیرخوار از نوع پارانوئیدی است. اضطراب اصلی در این مرحله این است که شیء یا اشیاء آسیب رسان به درون من « ایگو » راه یافته و هم ابژه دلخواه و هم خود (Self) را در هم شکسته و ویران کند. یعنی در این مرحله اضطراب اصلی از نوع پارانوئیدی است و ایگو می ترسد که نابود شود، تکانه های تخریبی و آسیب رسان و اضطراب های دگرآزارانه غالب و برجسته هستند. تحمل ناکامی پایین است،نوعی احساس بی پناهی وجود دارد و دفاع ها از نوع اسکیزوئیدی است. واکنش های هیجانی و عاطفی نوزاد در نهایت شدت، خوبی و بدی قرار دارد. (ملانی کلاین ص 549 )

- موضع افسرده وار:

این موضع جانشین موضع قبل می گردد، به منزله اضطراب از دست دادن موضوع است و در نیمه ی دوم سال اول زندگی به صورت فعال جلوه گر می شود اما شدت آن در حدود شش ماهگی است و سپس راه افول را در پیش می گیرد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 90 )

کلاین در مقاله « نتایج تازه ای در باره بررسی روان پدیدآیی حالات آشفتگی- افسردگی» مفهوم موضع افسرده وار را وارد میدان می سازد. اضطراب از دست دادن شیء که نشانگر این موضع است در حدود شش ماهگی به قله می رسد و در شش ماهه دوم نخستین سال زندگی، فعال باقی می ماند. مکانیسم های روان گسیخته گونه، حضور خود را در صحنه حفظ می کنند اما دراین سطح درآنها تغییر شکل به وجود آمده و از شدت آنها کاسته شده است. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 95 )

قسمت اعظم تحول دوره ی اول کودکی از موضع افسرده وار سرچشمه می گیرد چراکه این موضع در حقیقت فراهم سازنده ی تحول آن است. کلاین از دست دادن ها و بازسازی ها را به یک عزای بهنجار و مکانیزم های دفاعی مربوط به آن مرتبط می سازد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 96 )

- عقده ادیپ :

حرکت دیگری که به هنگام موضع افسرده وار آغاز می شود و جزء کامل کننده ی آن به حساب می آید، آغاز تشکیل عقده ادیپ است. کلاین در این باره نیز با فروید تفاوت دارد چراکه او نخستین پریشانی های ادیپی کودک را در نیمه دوم سال اول زندگی قرار می دهد. در این زمان با ادراک بهتری از واقعیت برونی، تغییراتی در کودک به وجود می آید ، او شروع به باز شناختن افراد جدا از خود می کند، افرادی که جنبه ی فردی خود را دارند و بین آنها روابطی وجود دارند و به خصوص درک می کند که رشته مهمی پدر و مادر وی را به یکدیگر می پیوندد.

ما، در این هنگام ، از نظر فروید هنوز در مرحله ی دهانی قرار داریم.کودک کشاننده های خود را به والدین خویش از راه فرافکنی اسناد می کند. چنین وضعی موجب بروز احساس حسادت، غبطه و نیز احساس پرخاشگری در کودک می گردد. در خیال پردازی های او والدین


مطالب مشابه :


پذیرش مقاله نویسنده مسئول در کنگره روانشناسی اجتماعی ایران

تحقیقات در علوم - پذیرش مقاله نویسنده مسئول در کنگره روانشناسی اجتماعی ایران - تحقیقات آموزشی




همایش127- سومین کنگره سراسری هنردرمانی در ایران

پزشکی بالینی - همایش127- سومین کنگره سراسری هنردرمانی در ایران -




چارت درسی

گروه فوق لیسانس و دکتری روانشناسی بروجرد - چارت درسی - اطلاعیه ها و مطالب گروه روانشناسی




کورت لوین

روانشناسی - کورت لوین به روانشناسان گرد آمده در کنگره بین المللی روانشناسی در تحصیلی 92




پیام امروز ( 25/2/92 )- آخرین اخبار دومین کنگره هیپنوتیزم بالینی و علوم وابسته

دومین کنگره بین المللی هیپنوتیزم بالینی و علوم وابسته مشهد (هتل پارس )- دوم تا چهارم




همایش ها و کنفرانس های روانشناسی

دانشکده روانشناسی دانشگاه بیرجند اولین کنگره روانشناسی اجتماعی 92/11/30. 92/09/01 - 92/09/30.




کتب مورد تدریس اساتید در ترم اول 93-92

گروه فوق لیسانس و دکتری روانشناسی بروجرد - کتب مورد تدریس اساتید در ترم اول 93-92 - اطلاعیه ها و




پیام امروز ( 23/1/92 ) - سخنرانان دومین کنگره بین المللی هیپنوتیزم

هیپنوتیزم درماني ودکتر سعادت الله روحانی - پیام امروز ( 23/1/92 ) - سخنرانان دومین کنگره بین




فهرست همایش های پزشکی سال 1392

پزشکی بالینی - فهرست همایش های پزشکی سال 1392 -




برچسب :