پیشینه آموزش و پرورش در سولا

گذشته روش مکتب خانه ای در روستا رواج داشته و معمولا مکتب پسرانه در مسجد و مکتب دخترانه در منازل برپا می شد. از مکتب داران سولا می توان افراد ذیل را نام برد : ملّا غلام، ملّا هاشم آخوند، مسیب سلیمانی و آخوند باجی حجر سلمانی و حجر حاجی زاده .

اوّلین مدرسه ی دولتی روستا با نام هوشیار در سال 1340 با همّت اهالی از جمله حاج ابراهیم علیزاده با اجاره ی مغازه ی حاج عبدا... رستمی ( شرکت نفت فعلی ) شروع به کار کرد . اوّلین مدیر و مسئول مدرسه آقای عظیم محسنی می باشند . بعد از زمان کمی با تشکیل سپاه دانش اوّلین مدرسه روستا با سقف چوبی و نمایی آجری در شمال روستا کنار جادّه ی قدیم سولا به نمین ساخته شد از سرشناس ترین افرادی که در ساخت مدرسه کمک کرده اند علاوه بر حاج ابراهیم علیزاده ، ملّا بابا آخوند ، حاج مجید فتحی و زکی اله وهاب زاده و تقریباً تمامی اهالی سولا بوده اند . کارنامه های مربوط به سپاه دانش در مدرسه ابتدایی همچنان موجود است . از معلّمین روستا آقایان احمد روح بخش ، اکبری اصل ، شیخ قاسمی ، جلالی خوشرفتار و بعد ها آقای عبد الحسین وهاب زاده و ... هستند که زحمات زیادی متحمّل شده اند . در آن زمان امکان رفت و آمد مهیّا نبوده و تا مدّت ها معلّمین در روستا بیتوته می کردند . ادامه تحصیل در این مدرسه تا کلاس ششم ابتدایی میسّر بود و دانش آموزان برای ادامه ی تحصیل به شهر نمین می رفتند . در اوایل انقلاب با در خواست اهالی و پی گیری های تنی چند از بزرگان سولا امکان ایجاد مدرسه ی راهنمایی پسرانه ی شهید مفتّح ایجاد شد و بنای آن بعد از انقلاب ساخته شد . مدرسة ابتدایی در سال 1360 ه.ش تغییر نام داده و از آن زمان مدرسة شهید وطن پور نامیده می شود .

تحصیلات دختران از همان آغاز با محدودیّت همراه بود و به جز چند تن نتوانستند به تحصیل بپردازند . در سال 1355 با تشکیل کلاس های پیکار با بی سوادی و حضور خانم معلّم هایی در روستا ( فهیمه رضوی از نمین و اعظم خانم از اردبیل ) در منزل میر دارا خان اسبقی آغاز شده است . مدرسه ابتدایی دخترانه بعد از انقلاب در محلّ دبستان پسرانه و در شیفت مخالف تشکیل گردید و به یمن انقلاب و رعایت اصول اسلامی کمتر دانش آموز دختری است که امروزه تحصیل نکند . در سال ۱۳۷۲ مدرسه راهنمایی دخترانه با نام فاطمیه رسما کار خود را شروع کرد.

امروزه روز به دلیل کاهش جمعیت دانش آموزی مدارس راهنمایی دخترانه و پسرانه تعطیل شده و دانش آموزان برای ادامه تحصیل به نمین رفت و آمد می کنند. مدارس ابتدایی نیز در هم ادغام شده و به صورت کلاس های چندپایه درآمده است.

کلاس های اکابر جهت سواد آموزی بزرگسالان روستا در سال 43 و 44 وجود داشته که اسناد آن در مدرسه ابتدایی موجود است . در سال 1368 مدرسه ی ابتدایی به مکان فعلی آن منتقل شد . و از مدرسه قبلی فقط ساختمانی بدون در و پنجره باقی مانده است . کلاس های نهضت سواد آموزی نیز از اوّل انقلاب تا به حال در روستا تشکیل می شود که از آمار بی سوادان روستا کاسته است .[1]



[1] به نقل از تاریخچه آموزش و پرورش نمین با کمی تغییر و تلخیص و مشاهدات خود نویسنده وبلاگ


وجه تسمیه دبستان شهید وطن پور سولا

شهید وطن پور


شهيد سرلشگر خلبان منصور وطن پور

تاريخ تولد : ١٣١٧ محل تولد : اراك  محل شهادت :جنوب(حميديه) تاريخ شهادت : ٩/٧/ ١٣۵٩

يگان : هوانيروز  محل دفن : بهشت زهرا تهران

هوانيروز در جنگ تحميلي، شهداي گرانقدري را تقديم اسلام و انقلاب نمود، شهيدان غيور و شجاع با توانايي‌ها و تخصصهاي مختلف كه افتخارات فراواني براي ميهن و ملت خويش و ارتش اسلام به ارمغان آوردند. در ميان آنان شهيد سرتيپ «منصور وطن‌پور» از پرسنل متعهد و متخصصي بود كه در همان اوايل جنگ با عشقي كه به اسلام و خاك وطنش داشت سفر به ديار شهيدان را با دل و جان پذيرفت و به عرش الهي صعود كرد.

در شهرستان اراك ديده به جهان گشود . تحصيلات را تا اخذ ديپلم به پايان رساند و در سال ١٣٣٨ وارد دانشگاه افسري ارتش شد . دوران سخت آموزشي را در مدت ٣ سال به پايان رساند و با درجه ستوان دومي فارغ التحصيل شد . شهيد وطن پور براي آموزش خلباني هليكوپتر انتخاب و به آمريكا اعزام گرديد . او با دريافت گواهينامه خلباني از آمريكا به ايران بازگشت. اولين واحد خدمتي او پايگاه هوانيروز کرمانشاه و آخرين يگان ، پايگاه هوانيروز اصفهان بود که بعد از شهادت به اسم خودش نامگذاري شد .

در اين پايگاه شايستگي و لياقت را به جايي رساند که بعد از افتخار استاد خلباني با درجه سرهنگ دومي معاون پايگاه شد .او فرماندهي دانا، انساني مومن، استادي با معلومات و سربازي با غيرت بود. او تا نهمين روز جنگ در مقابل تانك ها و نيروهاي تا دندان مسلح دشمن ايستاد و پيشروي آنها را در پل کرخه سد کرد و شهادتي شيرين را براي خود رقم زد .

کارنامه خلبان وطن پور دريايي از صفات برجسته است . تلاش پر ثمر در ايام انقلاب، ماموريت هاي بيشمار در جنگ و مردم ياري و حس وظيفه شناسي از خصلت هاي بارز او بود که قابل توصيف نمي باشد . او در ايام انقلاب و جنبش هاي مردمي فرمانده گردان تك هوانيروز کرمانشاه با درجه سرگردي بود . وقتي از او مي خواهند نيروهاي گردان خود را جهت مقابله با مردم به شهر گسيل کند ، با شجاعت در مقابل دستور دهنده مي ايستد و مي گويد: پرسنل گردان من براي روزهاي جنگ و مقابله با دشمن برون مرزي آموزش ديده اند، نه براي جنگ با هموطنانشان .

بسياري از خلبانان هوانيروز، حاصل آموزشها و زحمات اين شهيد عزيز هستند. پرونده او از نظر خدمت و فعاليت بسيار درخشان بود. به زيردستان بسيار احترام مي‌گذاشت و هميشه سعي مي‌كرد حقي از آنها پايمال نشود. كمتر به مرخصي مي‌رفت و اكثرا اضافه خدمت داشت، مي‌گفت: مي‌خواهم پولي كه مي‌گيرم حلال باشد. هنگامي كه روي هليكوپتر خاك مي‌نشست، خيلي ناراحت مي‌شد و مي‌گفت مثل اين كه اين خاك روي من نشسته است.

شهيد منصور ذاتا فعال بود. از نظر اخلاقي، انديشه‌هاي والايي داشت. به كتابهاي سياسي و تاريخي و تفسير قرآن علاقه بسياري نشان مي‌داد.

هنگامي كه در اوايل جنگ فرودگاه تهران مورد حمله هواپيماهاي رژيم بعثي عراق قرار گرفت، بلافاصله به ستاد رفت و داوطلبانه خواستار اعزام به جبهه شد. او هميشه به همسرش مي‌گفت: «مرگ من طبيعي نخواهد بود، من شهيد مي‌شوم.»

پانزده روز قبل از شهادت، بدون مقدمه با همسرش از تحمل مشكلات زندگي، از كودكي كه تازه روي پاي خود ايستاده است و مسائل ديگر سخن گفت و از دو فرزندشان كه اينك دو دسته گل يادگار اويند. اين برخورد ناگهاني و صحبت هاي غيرمنتظره آن‌چنان عجيب بود كه هنوز همسرش تحت تأثير آن قرار دارد.

در تاريخ 9/7/1359 يعني درست ده روز پس از آغاز جنگ تحميلي، در منطقه عمومي اهواز چند فروند هليكوپتر جهت شناسايي و ضربه زدن به نيروهاي دشمن به پرواز در آمدند هدايت يكي از هليكوپترهاي جنگي را شهيد «منصور وطن‌پور» به عهده داشت كه در اثر بروز سانحه‌اي، هليكوپتر سقوط كرد و منجر به شهادت وي شد.

شهيد سرلشكر منصور وطن‌پور، آزاد و آزاده زيست و چون مردان به انتخاب خويش از اين دنياي فاني رخت بربست و پيكر پاكش چون گلي جاودان در گلزار شهداي بهشت زهرا در خاك نشست.

منابع:

۱-   http://www.bineshan.net/old/per/ashura/83/n9.pdf 

۲-   http://www.aja.ir/main.asp?status=about&id=18


وجه تسمیه ی مدرسه ی راهنمایی پسرانه ی آیت ا...  دکتر مفتّح سولا

آیت الله دکتر مفتح

 ایشان در سال 1307 ه.ش در همدان به دنیا آمد . پدر ایشان حجة الاسلام حاج شیخ محمود از روحانیّون معروف همدان بود . از همان ابتدای طفولیّت توسّط پدرش به فراگیری ادبیّات فارسی و عربی پرداخت و هنوز کمتر از 10 سال داشت که به مجالس وعظ و سخنرانی پدر می رفت و آتش عشق به اهل بیت در وجودش افروخته تر می شد . ولی در سنّ 7 سالگی وارد دبستان شد و پس از پایان به مدرسه آیت ا... العظمی آخوند ملّا علی در همدان رفته و مشغول فراگیری علوم اسلامی شد . هنوز 15 ، 16 ساله بوده که به قم مهاجرت و در مدرسه دار الشّفا به کسب علم مشغول شد . جدّیّت و استعدادش از او مدرّسی بزرگ به وجود آورد . ایشان به تحصیلات دانشگاهی نیز ادامه دادند . تا اینکه در هر دو عرصه یعنی در حوزه به کسب درجه ی اجتهاد و در دانشگاه به کسب درجه ی دکتری نائل آمد . سپس به قم برگشته و در دبیرستان قم و حوزه علمیّه به تدریس پرداخت و از همان زمان به عنوان فردی که بین حوزه و دانشگاه پیوند برقرار کرده مطرح بود . ایشان از جمله مؤسّسان انجمن اسلامی دانش آموزان با همکاری آقای دکتر بهشتی بودند . فعّالیّت تبلیغی و روشنگری ایشان در خوزستان و شهر های دیگر باعث شد در سال 1347 ه.ش از آموزش و پرورش اخراج و به جنوب ایران تبعید شود . پس از یک سال به او اجازه ورود به قم را ندادند و ایشان به اجبار در تهران ساکن شد . در همین دوره به دعوت دانشکده الهیّات به تدریس در دانشگاه تهران همراه با شهید مطهّری به تدریس مشغول گردید .

حضور در دانشگاه تهران باعث شد که ایشان فعّالیّت های خود را گسترش دهد و پس از سال ها مبارزه و روشنگری در 17 شهریور دستگیر و زیر شکنجه ی ساواک قرار گرفت . ایشان از جمله افرادی بودند که مراسم استقبال از حضرت امام را همراه با ملّت ایران تدارک دیده بودند .

جامعه ی روحانیّت تهران تنها ارگانی بود که با رهبری انقلاب امام خمینی مبارزه را در تهران در دست داشت ، کلیّه ی تعطیلی ها ، برگزاری مراسم و فعّالیّت های دیگر انقلاب با اعلامیّه های جامعه ی روحانیّت مبارز تهران انجام می شد . دکتر مفتّح همراه با شهید مرتضی مطهّری از مؤسّسان این جامعه بود. و همراه ایشان اقدام به نوشتن اساسنامه این جامعه کردند.

عناصر مزدور و خود فروخته ی گروه وابسته و منحرف فرقان در ساعت 9 صبح روز سه شنبه 27 آذر ماه 1358 در حالی که دکتر مفتح به همراه دو پاسدار جان بر کف خود ، شهید جواد بهمنی و شهید اصغر نعمتی وارد دانشکده ی الهیّات می شدند ، ایشان را با 2 پاسدارش هدف گلوله قرار داده و هر سه نفر به فیض عظمای شهادت رسیدند ( یادشان گرامی )

روز 27 آذر به پاس ارج نهادن به مقام این شهید روز وحدت حوزه و دانشگاه نامیده شده است .[1]



[1]  برگرفته از کتاب زندگی نامه آیت ا... دکتر مفتّح


مطالب مشابه :


پیشینه آموزش و پرورش در سولا

تاريخ تولد : ١٣١٧ محل تولد : اراك محل شهادت :جنوب(حميديه) مشخصات دبستان شهید وطن پور




شناسایی کد منطقه اخذ دیپلم سراسر کشور برای ثبت در سایت دریافت کد سوابق تحصیلی

دبستان شهیدجاویدکازرونی 3694 حميديه. 3627




زندگینامه سردار رشید اسلام شهید مهدی نریمی

او در سال 1348 كلاس اول دبستان را در مدرسه ابن سينا هاشمي در سپاه حميديه به پيكار و رزم با




برچسب :