آیین ها و جشن های محلی

جشن ها و آیین هایی که در میان مردم تجن گوکه مرسوم است، در برگیرنده جشن‌های مذهبی، قومی و باستانی است که ریشه در باورهای کهن مردم دارد و اغلب تاریخی و پاره‌ای اسطوره‌ای است...

نوروز در تجن گوکه :نوروز خانی : نوروز خوانی از مراسم آخر هر سال است. نوروزخوانی که هم اکنون نیز کم و بیش رواج دارد، در روستا نماد ورود بهار و خیر و برکت است. برای این کار گروهی نوروزخوان در کوچه و خیابان به راه می افتند و اشعاری می خوانند. از معروف ترین این اشعار می توان به "دوازه امام" و "عروس گوله" اشاره داشت.   اغلب نوروزخوانان نخست دوازده امام را می خوانند و وقتی به قسمت ترجیع بند می رسند، آن را دو نفری تکرار می کنند این شعر چنین آغاز می شود:

همی خوانم امام اولین را  شه کشور امیرالمؤمنین را

وصی و جانشین یعنی علی را

به یاسین والف لام و به فیروز  دهید مژده که آمد عید نوروز

امام دومین هم دسته گل   شفاعت می کند او بر سر پل

حسن بابش سوار است او به دلدل

به یاسین و الف لام و به فیروز  دهید مژده که آمد عید نوروز

این شعر در مدح دوازده امام ادامه می یابد.

نوروز:نوروز، جشن ایرانیان از روزگاران کهن پر شکوه‌ترین جشن بهاری در جهان بوده است. نوروز بهارانه‌ای است که روایت‌های تاریخ درباره پیدایش آن بسیار گوناگون است.

اما باید پیشاپیش بدانیم که نوروز یک عید و جشن کهنسال و بسیار باستانی است که از نیاکان آریایی ایرانیان بدان‌ها رسیده و مسلما" پیش از زرتشت نیز این جشن برگزار می‌شده است و شاید بتوان گفت که آیین نوروز از سده‌های سیزدهم و چهاردهم پیش از میلاد و حتی اوایل هزاره دوم پیش از میلاد مرسوم بوده است.

اما درباره داستان‌ها و افسانه‌هایی که در منشاء ایجاد و نسبت دادن آن به جمشید به پادشاه دوره‌های اساطیری، باید در نظر گرفت که بدون شک در ذهن و خاطره مردم ایران زمین برخی پیشامدهای تاریخی مهم وجود داشته است که بر اثر گذشت زمان رنگ باخته و به صورت افسانه در آمده است.

علت بنای کاخ‌ها وایوان‌ها و تالارهای تخت جمشید در صفه در دامنه کوه رحمت در نزدیکی شهر شیراز در ذهن مردم ایران باز مانده بود. آنها می‌دانستند که میان بنیاد این معبد عظیم یا شهر آیین با برگزاری آیین نوروز و مهرگان که هر دو جنبه کاملا" ملی و دینی و نجومی داشته و نیز گرد آمدن درباریان و بزرگان ایران زمین و کشورهای گوناگون در این محل مقدس ارتباطی وجود داشته و نیز خاطره‌هایی از مراسم تحویل خورشید به برج حمل و رصد و تابیدن نخستین پرتو خورشید در بامداد نخستین روز تابستان بزرگ و فرارسیدن سال نو اجرا می‌گردیده است و به یادها باز مانده است. بدینسان با برقراری ارتباط میان ساختن و پدید آوردن تخت جمشید برای اجرای برخی مراسم و انجام دادن برخی محاسبات نجومی و رصد و اندازگیری‌های مربوط به وضع خورشید در نوروز و مهرگان و برگزاری جشن‌ها و آیین‌های مخصوص به این مناسبت‌ها و مربوط ساختن آن با واژه تخت و تابیدن خورشید بر آن و نوروز گرفتن آن روز، همه روشن می‌سازد که این داستان‌ها چگونه به وجود آمده‌اند و از کجا ریشه گرفته‌اند.

با در نظر گرفتن طول سال خورشیدی که ٣۶۵ شبانه روز و شش ساعت و دوازده دقیقه است و با توجه به رعایت نکردن سال کبیسه در گذشته‌های دور، یعنی این که هر سال را ٣۶۵ روز می‌دانستند و این ۶ ساعت را توجه نمی‌کردند، بامرور گذشت سال‌ها، زمان شروع چرخش خورشید از همان نقطه اولیه کم‌کم از اول بهار دور شد. طوری که بعد از گذشت ١٠٠٠ سال به اندازه ۶٠٠٠ ساعت یا ٢۵٠ شبانه روز تفاوت پیدا کرد.

یعنی بعد از گذشت ١۴۶١ سال شروع سال خورشیدی درست به همان دقیقه و همان روز اول بهار رسید. و چون مردم این موضوع را درک کردند به آن نوروز حقیقت گفتند و آن روز را جشن گرفتند و به عالیمان خبر دادند تا همه آگاه شوند اکنون هنگام آن رسیده است که بدانیم یک چنین نوروزی با این خصوصیات یعنی سالی که حلول خورشید به نقطه اعتدال ربیعی و نخستین دقیقه برج حمل در سر ساعت ۶ بامداد نخستین روز ماه فروردین یا برابر هخامنشی آن (ادوکنیش) انجام گرفت تنها در سال ۴٨٧ پیش از میلاد به افق تخت جمشید می‌توانست اتفاق بیفتد پس معلوم می‌شود که نوروز سال ۴٨٧ پیش از میلاد یکی از آن نوروزهای حقیقی بوده که کیومرث و جمشید و گشتاسب آن را درک کرده بودند.

تخت جمشید نیز از سی سال پیش برای تدارک چنین جشنی به دستور داریوش با محاسباتی که دانشمندان آن زمان محاسبه کرده بودند ساخته شد و بدینسان پس از سال‌ها و سده‌ها نوروز را در محل و موقع خود ثابت نگاه داشتند.

بر اساس بعضی روایات، شاهان هخامنشی در قصرهایشان می‌نشستند و هدایای با ارزشی را از نمایندگان استان‌های مختلف دریافت می‌کردند. در صبح نوروز شاه لباس مزّین و زیبا می‌پوشید و شخصی مشهور به خوش‌قدم (کسی که قدمش مبارک است) به حضور شاه رفته و بعد موبد موبدان همراه با یک فنجان طلایی و حلقه و سکه، یک شمشیر و یک تیرکمان، جوهر و یک پَرِ بزرگ (قلم آن روز برای نوشتن) و گُل به حضور شاه رفته دعای مخصوص می‌خواند. سران بزرگ دولتی پُشت سر موبد وارد می‌شدند و هدایا را به شاه تقدیم می‌کردند. شاه هدایای باارزش را به خزانه می‌فرستاد و بقیه را بین مردم تقسیم می‌کرد.

بد نیست که بدانید که؛ در ایران باستان، تاج‌گذاری پادشاهان به عنوان شروع تقویم در نظر گرفته میشد و سال‌های بعد با توجه به آن مبداء نام‌گذاری می‌شده مثلا می‌گفتند ماه دوم از سال هفتم سلطنت داریوش.

 سفره هفت سین:در آیین‌های باستانی ایران برای هر جشن و یا مراسم مذهبی خوانی گسترده میشد که در آن علاوه بر آلات و اسباب نیایش مانند: آتشدان، ماهروی و برسم، فراوردهای فصل و خوراکی‌های گوناگونی نیز بر سر خوان نهاده میشد. زیرا خوردن خوراک مذهبی یکی از رسم‌های دینی بود. عدد هفت از هفت امشاسپند در دین زرتشتی (اورمزد، وهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندامذ، خورداد و اَمُرداد) گرفته شده خانواده‌های ایرانی هفت‌سین می‌چینند که حاوی مجموعه‌ای از نمادهای استقبال از بهار است. هفت سین حداقل باید حاوی هفت عنوان باشد که با حرف سین شروع می‌شوند.

 سبزه: تولد دوباره، حیات نو و سبز بودن
سمنو: ثروت و فراوانی و وفور
سنجد: عشق
سیر: دارو و درمان و بعنوان ماده‌ای گندزاد می‌باشد
سیب: زیبایی و سلامت
سماق: رنگ طلوع آفتاب‌
سرکه قرمز: سن و صبر و عقل
سنبل: آمدن بهار و نشان دهنده زیبائی
سکه زرد: ثروت
همچنین برسر سفره هفت‌سین شمع‌هایی روشن دربرابر آینه قرار می‌دهند که نشان‌دهنده آینده‌ای روشن است.

تخم مرغ رنگ شده نیز نشانه باروری است.
آینه نیز نمادی از خلقت است.
ماهی قرمز نشانه زندگی است.
از دیگر چیزهایی که بر سر سفره‌‌ی ایرانیان بوده نان به نماد فراوانی، شیر تازه به نشان غذای نوزادی که تازه متولد شده و شمعدان که شمع‌ها را به احترام آتش روشن می‌کردند می‌توان نام برد.

درشب عید، در بیشتر خانه‌های ایرانیان، غذای مخصوص عید یعنی سبزی پلو با ماهی تهیه می شود.

 حاجی فیروز کیست؟:حاجی فیروز مردی است که لباس‌های قرمز رنگ به تن می‌کند، در خیابانها می‌چرخد و می‌خواند و می‌رقصد. او در شب عید یک دایره زنگی به دست می‌گیرد و همراه با یک یا دو تن دیگر در همه جا می‌گردد و شادی و نشاط می‌پراکند. گفته می‌شود که او و همراهانش نمادی از یک سنت کهن در آذربایجان هستند. این سنت "قیشدان چیخدیم" (از زمستان خارج شدم) نام داشت و براساس آن حاجی فیروز در خیابانها آواز می‌خواند تا به همه خبر دهد که بهار آّمده است و زمستان به پایان رسیده است. در مقابل این همه شادی و نشاط که حاجی فیروز برای مردم به ارمغان می‌آورد، آنها نیز پول و شیرینی و هدایای دیگر به او می‌دادند. تاریخچه ظهور حاجی فیروز به درستی معلوم نیست اما در تمام متونی که به آیین‌های نوروزی در جای جای ایران در طول تاریخ اشاره کرده‌اند از حاجی فیروز و عمو نوروز نیز ذکری به میان رفته است. در تمام مناطقی نیز که زمانی تحت سلطه ایران بوده‌اند حاجی فیروز چهره آشنایی است.

حاجی فیروز و عمو نوروز شخصیت‌های نوروز می‌باشند. حاجی فیروز پرچمدار سنت از راه رسیدن بهار است. او صورت خود را سیاه می‌کند و لباس قرمز برتن دارد. می‌خرامد و می‌رقصد و روح شادی و نشاط را در تمام نقاط شهر و روستا می‌پراکند. عمو نوروز، پیرمردی است که لباس سنتی ایرانیان قدیم را دربردارد و نهادی از سال جدید است. عمو نوروز به کودکان هدیه می‌دهد و با دادن پول، شیرینی و تخم مرغ رنگی دل آنها را شاد می‌کند.

 شیرینی‌های مخصوص عید:در این ایام شیرینی‌های مخصوصی آماده می‌شود، از جمله شیرینی نخودی، قطاب، نان برنجی، سوهان عسلی، باقلوا، سمنو.

درشب عید، در بیشتر خانه‌های ایرانیان، غذای مخصوص عید یعنی سبزی پلو با ماهی تهیه می‌شود.

عروس گوله :نمایش "عروس گوله" نیز از دیگر مراسم قبل از حلول سال نو به شمار می رفت. این نمایش همراه با آواز ریتمیک دارای مفاهیم اخلاقی و آیینی خاصی بود. بازیگران این نمایش معمولاً سه نفر بودند و به نقش غول، پیربابو و نازخانم ظاهر می شدند. نقش نازخانم را بیشتر مواقع پسر جوانی که لباس زنانه پوشیده بود اجرا می کرد.

پیر بابو یا کوسه نقش پیرمردی بود که با غول بر سر تصاحب نازخانم به بحث و جدل می پرداخت. غول هم خود را با کلاهی از کلوش (ساقه برنج)، زنگوله ها و چماق به هیبتی عجیب می آراست. این گروه به منازل مختلف رفته، به ایفای نقش خود می پرداختند و در ازای تهنیت گویی خویش و آرزوی سالی پربرکت و پر یمن برای صاحبخانه، از او هدایایی دریافت می کردند.

گاه نقش یک شخصیت دیگر به اسم "کاس خانم" نیز به این جمع اضافه می شد.

گله کار:تزیین و پوشش دیوار و کف اطاق خانه‌های روستایی چنین نبود که هست، هر خانواده( حتی مستاجر هر اطاق ) در یک روز اسفند ماه حصیرهای خانه را به حیاط می‌ریخت و در یک روز آفتابی کنار رودخانه می شست و یا ، زنبیل خاک رس ( خاک بعضی از زمینها رسی بود و چون قیمت نداشت هرکس از هر جا می‌توانست خاک رس بردارد) در حیاط خانه می‌ریخت و مقداری آب ( پوست شلتوک) به آن می‌پاشید و لگد می‌زد (پا برهنه شبیه درجا زدن سربازان ) تا حالت ارتجاعی پیدا کند. آنگاه لایه‌ای از گل‌را با ماله ی چوبی به کف اطاق می‌کشید که پوشش آن صاف و‌تمیز شود چون هوای گیلان مرطوب است،‌«گل کار» در‌چند ساعت خشک نمی شد و‌حداقل سالی یک بار در اسفند ماه « گل کار » می‌کردند تا پستی و بلندی خاک کف اطاق همطراز شود.

کاشتن سبزه:ماه اسفند، ماه کاشتن دانه، غله هاست.در این روستا نیز مثل تمامی نقاط این استان ، کاشتن سبزه صورتی نمادین دارد امروزه در تمامی خانه ها رسم است که ده یا پانزده روز مانده به نوروز، در ظرف‌های کوچک و بزرگ و کاسه ها و بشقاب و کوزه ها، ابتدا گندم یا عدس و . . . را در ظرفی خیس می‌کنند. پس از آنکه این دانه ها جوانه زد، آن را در ظرف جداگانه‌ای می‌ریزند و روی آن را با پارچه‌های نازکی می‌پو شانند و اعتقاد دارند که اگر چشم ناپاکی بر آن افتد، سبزه رشد نمی کند و سبز نمی شود. سبزه هنگام تحویل سال نو به خوبی رشد کرده و به سفره ی «هفت سین زیبایی و طراوت خاصی می‌بخشد. مردمان روستا  همانند سایر هموطنان کشورمان سبزه را تا آخرین روزهای تعطیلات نوروز (یعنی سیزده بدر) نگه می‌دارند و بعد آن را به آب روان رودخانه می‌سپارند.

شیرینی پزان نوروز:10 الی 15 روز مانده به سال نو، اهالی روستا ، شروع به پختن شیرینی‌های رنگی می‌کنند، ابتدا آرد برنج را تفت می‌دهند و روغن به آرد اضافه می‌کنند و سپس شیره را هم به آن اضافه کرده و سپس با سنگ بر روی شیرینی(حلوا) می‌کوبند. شیرینی(حلوا) را به صورت لوزی و یا دایره‌های کوچک درست می‌کنند و شکر، گردو و دارچین را نیز در آن می‌ریزند. در این مرحله دایره ی کوچک دیگری از حلوا را بر روی این مواد می‌گذارند و آن را می‌کوبند. سپس حلوا را به چهار قسمت تقسیم می‌کنند.

چهار شنبه سوری « گُلْ گُلْ چهارشنبه » :از دیگر مراسم کهن ایرانیان که درتجن گوکه هم با بعضی تغییرات جزیی به آن می پردازند، "چهارشنبه سوری" است و مقدمه ی نوروز است.. مراسم چهارشنبه سوری در نواحی مختلف گیلان با تفاوتی اندک اما شبیه به هم اجرا می شد  و گاه شلیک تیر و ترکاندن ترقه نیز در برنامه جای داشت. در عصر یا در غروب آخرین سه شنبه سال ، بوته، بوته‌های خار ، گون و کاه را، کلوش ها و هیزمهایی که جمع آوری کرده اند، با درست کردن پشته هایی که معمولاً رو به سمت قبله می نهادند و پس از آتش زدن آنها، از روی آتش می پرند و می‌گویند: «سرخی تواز من، زردی من از تو» و این عمل را بشگون می‌گیرند. و اصطلاحا  چهارشنبه سوری را «کولی کولی چهارشنبه» می‌نامند .

و هنگام پریدن با خوشحالی می خواندند:

گل گل چهارشنبه به حق پنج شنبه

زردی بشی، سرخی بایه نکبت بشه، دولت بایه

یعنی: ای شعله آتش چهارشنبه، به حق پنج شنبه، زردی و ضعف و بیماری رخت بر بندد و نوبت سرخی و نشاط و خرمی  فرا رسد. دوره نکبت و ناکامی به سر آید و دولت و اقبال روی نماید.

این سنت که از روزگار زرتشت و حتی جلوتر بر جای مانده، در دوران اسلامی با اعتقادات مردم در هم آمیخته و رنگ و بویی دینی گرفته است.

علاوه بر این در غروب چهارشنبه سوری یکی از سادات به رسم تبرک شاخه ای از یک بوته که در اطراف مسجد می روید و به کیش معروف است به در خانه می آورد و وارد ساختمان شده و به در ورودی، کیش را آویزان می کند و یا اینکه شکستن کاسه و کوزه و ظروف کهنه به علامت دور ساختن نفرت و رفع قضا و بلا از دیگر آداب این روز به شمار می رفت.

چهارشنبه سوری جشنی است غیر سیاسی و غیر مذهبی، بیایید انگونه که بود ان را پاس بداریم، بیاید به جای هراسانندن یک دیگر فقط به شادمانی و پایکوبی بپردازیم، بیایید این گنجینه را به درستی به اینده گان منتقل کنیم. مطلبی ازاستاد رجبی در این باب :
کمی بیشتر از اندکی جای دریغ است که برخی از مردم این سرزمین کهنسال می‌پرسند که جشن کهن چهارشنبه سوری این هفته است یا هفتۀ آینده! پیداست که پس فردا، سه شنبه شب، بیست و دوم اسفندماه. زیرا چهارشنبۀ هفتۀ دیگر، نخستین روز سال نو است که می‌خواهیم مبارکمان باشد… و از ریشۀ این جشن می‌پرسند. به نظر من زیاد نباید در پی ریشه‌های جشن‌های بسیار بسیار کهن ملت ها بود. به ویژه هنگامی که همۀ نشانه ها حکایت از این دارند که سابقۀ جشنی مانند جشن آتش بیرون از میدان دورۀ تاریخی است. دربارۀ این گونه از جشن ها گمانه زنی‌های فراوانی می‌شود که همه به سبب دورافتادن از آغاز، بر پایۀ گمان هستند. فراموش نکنیم که این جشن ها از هر زمانی که بوده باشند، همواره و پیوسته دستخوش دگرگونی بوده‌اند و برابر با امکانات دوره‌ای خاص تغییر هنجار داده‌اند. و گاهی نیز ویژگی‌های جشنی به جشن همانند خود راه یافته‌اند. برای نمونه ویژگی‌های جشن سده و جشن چهارشنبه سوری. به گمان من جشن چهارشنبه سوری که پیش از اسلام – به سبب نبود هفته شمار در گاهشماری ایرانی – به این نام خوانده نمی شده است، جشنی است در پیوند با آتش و برای فراهم آوردن دود برای فروهرهای درگذشتگان خاندان که شب‌های عید به خانه‌های خود سرمی زدند بوده است. فروهر ها با دیدن دود خانۀ خود دودمان خود را می‌یافتند. خانواده ها علاوه بر انگیختن دود خانۀ خود را نیز برای پذیرایی فروهر پاکیزه می‌کردند. پیداست که آتش افروزی می‌توانسته است منحصر به اجاق خانه نباشد و پایش به دامنۀ گسترده تری نیز کشیده می‌شده است. چنان که حیاط خانه و یا کوچه میدان شادمانی کودکان می‌شود. و می‌پرسند که جشن چهارشنبه سوری چه پیوندی با گذر سیاوش از آتش دارد؟ به گمان من چهارشنبه سوری با «ور آتش» و گذشتن سیاوش از آتش پیوندی ندارد. گفتنی است که «ور آتش» در میان برخی از دیگر قوم‌های روزگاران باستانی نیز وجود داشته است. جشن چهارشنبه سوری تقریبا در سراسر ایران داری فرهنگی همانند است. پیداست که توان فراهم آوردن سوخت و امکان فراهم آوردن شادی برای کودکان، نقش مؤثری دارد. لابد که در شهری کودکان را با خرما شادمان می‌کنند و در کنار نخلستان در جایی دیگر با پسته و یا انار. یا هم با بریانی گندم… در جایی کودکان با کفش «نایک» از روی آتش می‌پرند و برخی از کودکان با گیوه. و چه بگویم که حتی با پای برهنه… تفاوت از آیین چهارشنبه سوری نیست. از بدآیینی روزگار است… و بدیهی است که زندگی مدرن و دستاوردهای تکنولوژیک هم نقش خود را خواهند داشت. نقش اقتصاد در جشن چهارشنبه سوری به گفت و گویی گسترده تر نیاز دارد که از آن می‌گذریم! اما پیشنهاد من این است که باید از تبدیل جشن ها به ابزار مبارزه پرهیز کرد. خودیابی با جشن و سرور بهترین و زیباترین نقش را در بهبود زندگی دارد. فراموش نکنیم که جشن در لغت یعنی نیایش! و بدانیم که ما آتش پرست نیستیم و پرستار آتشیم. در این سرزمین آتش بازان… وگرنه به آتش نمی گفتیم: زردی من از تو سرخی تو از من و می‌دانیم که از آتش باکمی پرستاری می‌توان زردی را سترد و سرخی درخشانش را افزود. پس چه باک! دل خوش داشتن هم هنریست از مردم نجیب سرزمین آتش بازان… بیاییم فراموش نکنیم، آتش عشق درونمان را به کرامت انسان… و بگوییم همواره: حرمت به انسان! و فراموش نکنیم که به پیشواز سال نو می‌رویم در بهاران پیش روی!

قاشق زنی: از دیگر رسوم اجرایی این شب بود که معمولاً جوانان و بیشتر دختران به در خانه همسایه ها می رفتند و با پنهان کردن روی خود و بدون دادن آشنایی، خواستار هدیه می شدند. نقل و نبات و تنقلات از عمده ترین چیزهایی بود که در کاسه قاشق زنان جای می گرفت.

قاشق‌زنی از یادها رفت

ایرانى‌ها مردمى ‌شوخ مزاجند. شاید براى همین مراسم مهجور و پر التهاب قاشق‌زنى خیلى زود رسمى ‌نشاط انگیز شد که حکایات زیادى از قبلش به وجود آمد. قاشق زن‌ها زیاد شدند و ...

آتش بازى و جشن چهارشنبه سورى از قرن‌ها پیش بین ایرانیان باب بوده و یکى از اعیاد مهم ملى محسوب مى‌شده که پس از اسلام نیز به خاطر ملیت و فراگیرى این رسم در تمام مرز و بوم ایران به خاطر وجهه ملى دوام و قوامش برجا ماند. زمان گذشت و ساعت بارها نواخت تا چهارشنبه سورى نسل به نسل رنگ و لعاب ظاهرى‌اش را تغییر دهد.

هجوم اقوام بیگانه و وضع قوانین جدیدشان جز در یکى دو برهه تاریخى مثل حمله اسکندر، اعراب و مغول نتوانست نقش آخرین سه شنبه سال را از خیال ایرانیان مسرور و سپاسگزار بزداید. مراسم ویژه این روز براى همه ایرانیان آشناست. همگام با تاریخ مراسم دیگرى به آن افزوده شد و بنا به همان مقتضیات زمانه کاهش یافت یا از بین رفت. نفس چهارشنبه سورى براى ایرانى‌ها شناخته شده و همان آتش‌بازى و شادمانى و سپاسگزارى از خداوند بخشنده است.

از رسم‌هایى که در گذر زمان ضمیمه سنت چهارشنبه سورى شد و عمرى پاینده یافت، قاشق زنى و فالگوشى است. این مراسم بنا به روایات متعدد در برهه‌هاى زمانى ویژه‌اى متولد شد. برخى این مراسم را از ابتدا همراه و بخشى از جشن آخرین سه‌شنبه سال مى‌دانند. عده‌اى دیگر علاوه بر آتش بازى رسم ویژه‌اى براى هر شهر و منتسب به آن مى‌دانند. آنها معتقدند، جشن چهارشنبه سورى یک جشن ملى بوده و هر محلى براى خودش سنتى خاص دارد. سنت قاشق‌زنى براى اغلب تهرانى‌ها آشنا و ملموس است. البته این رسم در برخى شهرهاى دیگر ایران وجود دارد و بعضى شهرها فاقد این گونه رسومند.

یکى از دلایلى که براى پدید آمدن پدیده قاشق‌زنى عنوان شده، کمک به فقرا و نیازمندان در قالب ناشناس است. در روزهاى نزدیک نوروز شهرها و روستاها پیشاپیش بوى بهار مى‌گرفتند. مردم به خاطر جان سالم به در بردن از زمستان خرسند بودند. روزهاى جشن و پایکوبى بود. در این بین خیلى‌ها نیازمند بوده و چیزى براى گستراندن سفره سرور نداشتند. عده‌اى که معروف بود، سالى یک بار پلو مى‌خورند و شاید وسع خرید لباس نو نیز نداشتند. به هر حال شب جشن بود و تمام سفره‌هاى شهر رنگین بود. براى یک دست‌تر شدن خوان‌هاى شب عید، مراسم قاشق زنى به شکل خودجوش، شکل گرفت. در روزگاران قدیم که تهران تازه لقب مرکزیت یافته بود، قاشق زنى باب شد.

پس از مراسم آتش بازى و خواندن سرود "زردى من از تو، سرخى تو از من"، مردم کوچه‌ها را خالى کرده و گرد کرسى و سفره خود مى‌نشستند. صداى کلون در به گوش مى‌رسید. نگاه‌ها روى غذاى وسط سفره که معمولاً سبزى پلو با ماهى بود لحظه‌اى به هم دوخته مىشد. تکه‌اى غذا، آجیل، شیرینى یا پول مى‌توانست دلى را خرسند و خوشحال کند. پسر بزرگ خانه یا پدر به هواى اهداى خوراکى یا نقدینگى خود را پشت در حیاط مى‌رساند. قاشق زن‌ها، پوششى بر صورت خود مى‌کشیدند تا شناخته نشوند. کسى اصرار در شناخت ایشان نداشت و هرچه از دستش بر مى‌آمد در دستمال وى مى‌گذاشت.

ترتیب رسم قاشق زنى به این شکل بود: قاشق زن‌ها که معمولاً براى ناشناس ماندن تک نفره اقدام به قاشق زنى مى‌کردند با قاشق بر پشت کاسه مسى مى‌کوبیدند. با شنیدن صداى قاشق لقمه در گلوى صاحب سفره گره مى‌خورد و پایین نمى‌رفت. کسى پشت در اعلام گرسنگى مى‌کند. پیش از رسیدن میزبان، قاشق‌زن دستمال‌اش را از زیر یا بالاى در داخل خانه مى‌فرستاد. وقتى نیم لاى در بازتر مىشد که دستمال پر شده از خوراکى، قند یا پول در دستشان قرار مى‌گرفت. قاشق‌زن به سرعت از محل دور مىشد و تنها خواسته‌اش ناشناس ماندنش بود. از آنجا که در هر محله آدم خیر رسان پیدا مى‌شود، قاشق‌زن بى آن که بداند تحت تعقیب آدم خیر قرار مى‌گرفت. و شاید روز و روزهاى بعد، دستمال یا کیسه‌اى از هدایاى گوناگون جلوى سکوى منزلش مى‌یافت و خوشحال‌تر سال نو را آغاز مى‌کرد. همیشه هم این اتفاق‌هاى خوشایند روى نمى‌داد. بعضى وقت‌ها تعقیب و چرخش بیهوده زبان تعقیب کننده کار را خراب مى‌کرد و از سال آینده همه به چشم ترحم به قاشق‌زن مى‌نگریستند.

قاشق‌زن‌ها زیاد شدند و برخى‌ها در قالب گروه‌هاى سه، چهار نفره قاشق‌زنى مى‌کردند. وارد کوچه‌اى مى‌شدند و قاشق بر کاسه مى‌کوفتند. پس از اتمام کار و باز کردن دستمال‌هایشان پشت کوچه، هر یک شانس خود را با دیگرى مقایسه مى‌کرد. یکى آجیل برده بود و دیگرى سکه‌اى پول، یکى هم با دستمال خالى روبرو مى‌شد و از این طریق به خست صاحبخانه پى می‌برد. شوخى در قاشق زنى بالا گرفت و قاشق زن‌ها دو دسته شدند. کسانى از روى فقر و عده‌اى براى مزاح سرو صداى قاشق و کاسه درمى‌آوردند.

حکایت شوخى‌هاى قاشق‌زنى براى هر کس خاطره‌اى ماندنى ساخت و شاید خاص بودن این شب در احیاى خاطراتش نقش داشته است. زمان گذشت و قاشق زنى مراسمى ‌جالب توجه شد. به ویژه براى نوجوانان و جوانان. در سایه گذر زمان اعتقاداتى نیز پیدا شد. آن که انعام و اطعام مى‌داد، نذر مى‌کرد تا حاجتش برآورده شود. در مقابل، دستمال قاشق‌زن را پر و پیمان مى‌کرد. همین دست اعتقادات گریبان قاشق‌زن‌ها را هم گرفت. آنها هم نذر مى‌کردند و دریافت پاسخ به منزله برآورده شدن حاجتشان تلقى مىشد.

حرکت قاشق‌زن را مى‌توان این گونه بیان کرد: جوانى تند و تیز که سر و بدنش را مى‌پوشاند تا حتى جنسیتش نیز معلوم نشود. دستمال را مى‌انداخت داخل حیاط و با محتواى پول، شیرینى، نخودچى و کشمش که در گره دستمال جا خوش کرده بود، کوچه را مانند دونده در حال فرار ترک مى‌کرد. یکى از اهداف قاشق‌زن‌ها، ناشناس ماندنشان طى آخرین ساعات آخرین سه‌شنبه سال بود. حتى قاشق‌زن‌هاى جوان و شوخ طبع نیز هرازگاهى جلوى خانه ثروتمندان و متمکنین شهر قاشق‌زنى مى‌کردند تا بلکه پولى، چیزى عایدشان شود و چند روز عید را خوش‌تر باشند. فالگوشى نیز پدیده‌اى بود که در آخرین سه‌شنبه سال جان گرفت و به وجود آمد. روزگارى که تمام بام‌هاى خانه‌هاى یک کوچه به هم راه داشت و حیاط‌‌هاى گسترده با درخت‌هاى زیادش، انتظار بهار را مى‌کشید فالگوشى نیز به رسم‌ها اضافه شد.

شب چله:شب چله از مراسم باستانی ایران، در گیلان و روستای تجن گوکه هم از منزلت خاصی برخوردار است. شب اول دی ماه هر سال را اهل خانواده و خویشان و گاه همسایه ها گرد هم می آیند تا آیین شب چله را برگزار نمایند. برای مراسم شب چله، معمولاً خوردنی ها و تنقلات و آجیل زیادی فراهم می آورند. هندوانه به سفره این شب رنگ و بویی دیگر می بخشد و به قولی اگر هر کس در شب چله هندوانه بخورد، در تابستان احساس تشنگی نمی کند. یکی از ترانه هایی که در این شب زمزمه می شود، چنین است: امشو، شو چله، چاقو بزنیم هندونه کله  یعنی: امشب شب چله و  چاقو به هندوانه بزنیم.

از دیگر خوردنی های این شب، برنج برشته، عدس و گندم برشته، کونوس (ازگیل وحشی)، آجیل، پرتقال، لیمو، خوج (گلابی محلی) و میوه های دیگر است.

تفال به دیوان حافظ از دیگر آداب این شب است. پس از نیت و سوگند دادن حافظ به شاخ نبات، دیوان را می گشایند و اولین غزل صفحه جلوتر را می خوانند. اعتقاد بر این است که بیش از سه بار نباید فال گرفت چون حافظ ناراحت می شود و حرف های خوش نمی زند.

لباس عید:در گذشته نیز رسم بر این بود که ، با فرا رسیدن عید نوروز معمولاً مردم لباس‌های نو تهیه می‌کردند و هنگام تحویل سال نو، لباس نو می‌پوشیدند. زنان ، از بزاز های دوره گرد پارچه مورد نظر را خریداری می کردند و بزاز انواع پارچه ها را در چند بقچه می‌بستند و به خانه ی آنان می‌رفتند تا زنان‌، هر چه را که می‌خواهند انتخاب کنند. ولی پدران فرزندان خود را به بازار می‌بردند و لباس دوخته و کفش دوخته شده برای آنان می‌خریدند. آنها سعی می‌کردند در‌این ایام لباس‌نو بپوشند.

سفره ی هفت سین:یکی از آیین‌های نوروزی تجن گوکه گسترده ی سفره ی هفت سین است. درباره ی این که چرا عدد «هفت» و‌همچنین حرف «سین» برای سفره‌ی نوروز انتخاب شده سخن بسیار گفته شده است.
بطور کلی عدد «هفت» عددی است مقدس به همین دلیل از این عدد در سفره ی نوروز استفاده می‌کنند. در سفره ی «هفت سین» هفت نوع رویدنی و فرا ورده‌های کشاورزی می‌گذارند و اعتقاد دارند گذاشتن روییدنیها بر سر سفره برکت را زیاد می‌کند و در واقع نوعی تبرک است. این فراورده ها با حرف سین آغاز می‌شود. مانند: سیب، سرکه، سبزه، سیر، سکه، سمنو، سماق، علاوه بر اینها، قرآن‌ کریم ، آینه ، شمع ، تخم مرغ رنگ کرده ، شیرینی ، نقل ، ماهی‌قرمز را نیز‌ دور سفره می‌چینند .معمولاً این سفره در خانه‌های مردم ، تا روز سیزده بدر گسترده است.

در این روستا هر کس که به دیدن اقوام و آشنایان دیگر می‌روند، و بچه ها نیز از گرفتن عیدی غافل نمی شوند و در فرصت مناسب هنگام خداحافظی خود را به صاحب خانه می رسانند و خودی نشان می دهند و عیدی خود را دریافت می کنند . در میان خانواده‌های عزادار، رسم است که سفره ی هفت سین نمی چینند؛ بلکه از مهمانان با چای و خرما پذیرایی می‌کنند.

تحویل سال:در این روستا مثل تمامی روستای گیل و دیلم  هنگام تحویل سال مردم بیشتر در زیارتگاه ها و مکانهای مقدس و مساجد جمع می‌شوند و بعضی برسر مزار عزیزان خود می‌مانند تا حضور آنها را در زمان تحویل سال احساس کنند و با خواندن قرآن به استقبال نوروز بروند معمولاً کسانی که جوانی از دست داده باشند بر سر مزار جوان سفره ی هفت سین می‌چینند.

در هنگام تحویل سال، تمامی چراغهای منزل و شمع سفره ی «هفت سین» روشن است و در این روستا اعتقاد به خوشقدم و «سبک پا» دارند و از قبل شخصی را که می‌شناسند انتخاب می‌کنند و آن شخص پس از تحویل سال اولین فردی است که وارد خانه می شود حالا امکان دارد سید باشد و یا یکی از فاملین نزدیک ! اگر تحویل سال در نیمه ی شب باشد، همه بیدار می‌نشینند و اگر تحویل سال نزدیک صبح شد، معمولاً بچه ها با لباس نو می‌خوابند. مردم تجن گوکه اعتقاد دارند که در موقع تحویل سال باید از غم و اندوه دور بود تا تمام سال غم و اندوه از آنها دور باشد.

دید و بازدید در نوروز:دیدارهای نوروزی در تجن گوکه، از صبح اولین روز بهار آغاز می‌شود. در اولین روز معمولاً کودکان به طور دسته جمعی به خانه های مردم محله می‌روند. البته در حدود چند سال پیش، هر کودکی کیسه‌ای (بمنظور جمع آوری هدایا) به گردن می‌انداخت و با چوبدستی که در دست داشت با دوستان دیگر به خانه ی اهالی محل می‌رفت و عید را تبریک می‌گفت و هدایایی نظیر تخم مرغ رنگ کرده، شیرینی، نقل، پول عیدی می‌گرفت و در کیسه‌ای که به این منظور، مادر یا خواهر او برایش دوخته بودند به گردن می‌انداخت. کودکان معمولاً پس از گرفتن تخم مرغهای رنگی با یکدیگر بازی می‌کردند و هر کس برنده می‌شد، تخم مرغ دیگری را می‌گرفت بازی با تخم مرغ از رونق خوبی برخوردار بود. هنگام نوروز، مردان و زنان به دیدن بزرگان می‌رفتند. معمولاً سفره ی ناهار در تمام خانه ها آماده ی پذیرایی از مهمانان است که اگر هنگام ساعت ظهر به خانه‌ای می‌رسند، (همان جا مهمان اند) و چون دسته جمعی به دیدن بزرگان می‌روند، عده‌ای بسیار به عنوان مهمان در خانه ی همسایه‌ای برای صرف ناهار جمع می‌شوند.

معمولاً در اولین روز عید بزرگان محل و اکثر مردان بطور دسته جمعی به تک تک خانه ها سرکشی می‌کردند و در هر خانه حدود 5 الی 30 دقیقه توقف داشتند و اگر افراد با همدیگر کدورت و کینه‌ای به دل داشته باشند معمولاً کینه و کدورت را کنار می‌گذارند و با هم آشتی می‌کنند. و یک نفر هم عیدی ها را جمع آوری و داخل زنبیلی که همراه داشت می گذاشت البته بیشتر این عیدی ها تخم مرغ بود که در هر خانه ای حدودا 15 الی 20 تخم مرغ به آنها میدادند . در ایام عید مردم به زیارت امامزاده ها هم می‌روند و دید و بازدیدهای نوروز، نوعی صمیمیت و یکرنگی را در میان آنان ایجاد می‌کند، کدورت ها را از بین می‌برد و باعث می‌شود افرادی را که نیز طی سال به دیدن هم نمی روند، حداقل سال نو (یک بار) هم دیگر را ببینند. تازه عروسها نیز در صبح نوروز برای دیدن پدر و مادر همسر آینده خود می‌روند و عید را تبریک می‌گویند. اهل خانه در این هنگام، گلاب می‌پاشند و تازه عروس عیدی خود را می‌گیرد و با هم سن و سالهای خود راهی می‌شود.

عیدی دادن و گرفتن از دیروز تا امروز:عیدی دادن یکی از رسم‌هایی است که از گذشته در فرهنگ ما وجود داشته است. در گذشته بزرگتر‌های فامیل، حتی ریش سفیدان محل به کوچکترها هدی‌های هر چند کوچک عیدی می‌دادند. در ایام نوروز کوچکترها برای دست‌بوسی به محضر بزرگترها می‌رفتند و مهم دریافت هدی‌های تبرک یافته از سوی بزرگان بود. برای بعضی از افراد شگون عیدی و دشت کردن از دست عیدی دهنده اهمیت داشت که به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر این رسم تا حدودی کمرنگ شده است.

عیدی دادن یکی از رسم‌‌های متداول در میان بسیاری از مردم جهان و از آیین‌‌های دیرین فرهنگ ماست. ابوریحان بیرونی درباره رسم هدیه دادن نوروزی، به نقل از آذرباد (موبد بغداد) چنین آورده: "نیشکر در ایران، روز نوروز یافت شد، پیش از آن کسی آن را نمی‌شناخت. جمشید روزی نی را دید که از آن کمی به بیرون تراوش کرده، چون دید شیرین است، امر کرد این نی را بیرون آورند و از آن شکر ساختند و مردم از راه تبریک به یکدیگر شکر هدیه کردند، و در مهرگان نیز تکرار کردند، و هدیه دادن رسم شد."

در کشور ما مردم به مناسبت‌هایی چون عید، موفقیت، مسافرت، تولد و ازدواج به یکدیگر هدیه می‌دهند. اما هدایایی که به‌عنوان عیدی بین مردم رد و بدل می‌شود از اهمیت بیشتری برخوردار است. عیدی دادن، بسته به نوع جوامع (سنتی و مدرن) متفاوت است. به عنوان مثال، در جوامع سنتی رسم بر این است که خانواده‌ داماد برای عروس هدیه و پیشکش‌ عید را به‌ صورت جنسی (گوسفند، کله قند، پارچه، آجیل و ...) می‌فرستند. اما در جوامع مدرن بیشتر خانواده‌ها تمایل دارند به‌ عنوان عیدی "پول" هدیه دهند. امروزه عیدی‌ها بیشتر به صورت نقدی و اسکناس است به طوری که در روز‌های پایانی سال مراجعان بانک‌ها بیشتر خواهان اسکناس‌‌های نو هستند.

در میان ایرانیان عیدی دادن فقط به افراد خانواده و فامیل خلاصه نمی‌شود. عیدی دادن به سرایدار، رفتگر محل، نامه‌رسان و ... (طبقه کم درآمد و زحمتکش جامعه) دارای تبرک و شگون است.

نوروز به‌ عنوان‌ پدید‌های فرهنگی‌ در سرزمین‌ ما ویژگی‌هایی دارد که‌ آن‌ را از دیگر مناسبت‌ها متمایز و ممتاز می‌کند، از جمله این پدیده‌ها رسم و آداب عیدی دادن و عیدی گرفتن است. به‌ گفته‌ کارشناسان‌ فرهنگی‌، عیدی‌ دادن‌ و عیدی ‌گرفتن‌ ریشه‌ در فرهنگ‌ ایران‌ باستان‌ دارد، آن‌ زمان‌ که‌ مردم‌ در بامداد عید نوروز به‌ نشانه‌ بخشیدن‌ روشنایی‌ به‌ زندگی‌ یکدیگر برهم‌ آب‌ می‌پاشیدند و برای‌ حفظ‌ صلح‌ و دوستی‌ به‌ یکدیگر هدیه‌ می‌‌دادند.

 آیین عیدی نوروز در ایران قدیم:با نیم نگاهی به عادات و سنت‌های نوروزی در آیین کهن سرزمین ایران در می‌یابیم که عیدی دادن و عیدی گرفتن ریشه دیرینه دارد و هیچگاه این سنت پسندیده از آیین نوروز باستانی حذف نشده است. در گذشته‌‌‌های دور، ایرانیان‌ در نوروز به‌ یکدیگر شکر هدیه‌ می‌دادند و برای‌ هم‌ آرزوی‌ شادکامی‌ همیشگی‌ می‌‌کردند در حالی که این‌ رسم‌ در طول‌ زمان‌ رفته‌ رفته‌ تغییر شکل‌ داد و به شکل و رسوم امروزی مبدل شده است.

بر اساس کتب آئین و رسوم عید نوروز در لحظه تحویل سال نو اهل‌ خانواده‌ عزیزترین‌ نعمت‌های خدا همراه با هدایای نوروزی خود را داخل سفره هفت‌سین می‌گذاشتند و پس از تحویل سال نو عیدی بچه‌ها و بزرگترها از همین‌ سفره‌ هفت‌‌سین‌ داده‌ میشد.

بر اساس این آیین هر خانواده‌ بنا به‌ توان‌ مالی‌‌اش‌ به‌ میهمانان‌ خود گندم‌ بو داده، سیب‌ و سمنو یا تخم‌ مرغ‌ رنگ‌ شده‌ می‌‌داد و ارزش‌ این‌ هدایا در آن‌ حد بود که‌ صاحبخانه‌ با این‌ نیت‌ که‌ گندم ‌نماد روزی‌ و نشان‌ فراوانی‌ و برکت، تخم‌ مرغ‌ نشان‌ تداوم‌ نژاد آدمی، سیب‌ نشان‌ برکت‌ و نعمت‌ و فراوانی‌ و سمنو نماد فراوانی‌ خوراک‌ است، آنها را به‌ عزیزانش‌ هدیه‌ می‌‌کردند.

پیرزنی‌ ٧٠ ساله‌ که‌ دوران کودکی‌اش را به خوبی به یاد دارد می‌گوید: در دوران کودکی‌ام همه‌ ذوق‌ و شوقم‌ برای‌ رسیدن‌ نوروز بود. روز تحویل سال نو به خانه پدربزرگ می‌رفتیم تا برایمان استخاره با قرآن بگیرد تا از سرنوشتمان در سال جدید آگاه شویم.

پیرزن می‌گفت: در خانه مادر بزرگ یک بادیه بزرگ مسی بود که داخل آن پر بود از پوست پیاز، گردو و تخم مرغ‌‌های رنگی که هر میهمانی برای دید و بازدید عید می‌آمد چند آیه قرآن می‌خواند و یک عدد تخم مرغ پس از بوسیدن دستان مادر بزرگ و پدر بزرگ هدیه می‌گرفت. تخم مرغ‌هایی که شاید تا ماه‌ها آن را در کمد لباس‌هایمان داخل جعب‌های کوچک نگاه می‌داشتیم و اعتقاد داشتیم که اگر دستان آنها را نبوسیم برکت از زندگیمان می‌رود.

 عیدی دادن در نوروز باستان:رسم سکه عیدی دادن در زمان هرمز دوم، شاه ساسانی در سال ٣٠۴ میلادی آغاز شد و بر اساس کتب تاریخی ایران باستان داریوش دوم به مناسبت نوروز، در سال ۴١۶ پیش از میلاد سکه زرین ویژ‌های ضرب کرد که یک طرف آن شکل سربازی را در حال تیراندازی با کمان نشان می‌دهد که این رسوم به دلیل افزایش مشکلات اقتصادی مردم آرام آرام جای خود را به هدایای سنتی و کشاورزی داد.

نکته مهم و قابل تامل این است که هم اکنون بیش از نیم قرن است که پول و وجوه نقدی جایگزین عیدی‌‌های شب عید شده است. رسمی که به گفته کارشناسان هم خوب است و هم بد و به نوعی  به اقتصادی، برای خانواده‌ها مبدل شده است.

 عیدی آن روزها دیگر خریدار ندارد:گذشت زمان در شیوه عیدی دادن تاثیر گذاشته است. آنچه در سال‌های گذشته به عنوان عیدی به هم می‌دادند، در حال حاضر مقبولیت چندانی ندارد. جوانان بیشتر تمایل دارند عیدی خود را به‌صورت نقدی دریافت کنند. مقدار و ارزش عیدی مورد سنجش عیدی گیرندگان واقع می‌شود. برخی از خانواده‌ها بنا به دلایل مختلفی چون مشکلات اقتصادی، کدورت‌‌های خانوادگی، تجدد گرایی و .... از فرهنگ و سنن دیرینه فاصله گرفته، از عید دیدنی و عیدی دادن شانه خالی می‌کنند.

 مشکلات اقتصادی عامل ترویج فرهنگ پول به جای عیدی:پول نشان دهنده کار متراکم انسان‌ها است. پرداخت پول نقد به جای عیدی به افراد در چند ویژگی خلاصه می‌شود. اول این که اختیار مصرف را به گیرنده عیدی می‌دهد، ضمن این که شخص با پرداخت نقدی عیدی ارزش تولید، توان شغلی و توانمندی خود را برای گیرنده عیدی بیان می‌کند. نمی‌توان عنوان کرد که پرداخت پول به عنوان عیدی کار پسندید‌های نیست ولی تغییر این الگو می‌تواند تاثیرات فرهنگی و اجتماعی موثرتری نسبت به عیدی نقدی داشته باشد.

یکی از دلایل استقبال جامعه به پرداخت و دریافت عیدی‌‌های نقدی، توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه است. در کشور ثروتمندی مانند ایران اگر منابع مالی و ثروت ملی عادلانه میان مردم توزیع و جامعه از نظر اقتصادی و تامین معاش، پوشاک و مسکن تامین شود، پرداخت پول به جای عیدی برای هر شخصی نوعی توهین محسوب می‌شود. با وضع موجود در جامعه نمی‌توان توقع داشت محصولات فرهنگی، گردشگری، صنایع دستی و ... جایگزین عیدی پول نقد شود.

لازمه تغییر این سنت، شناخت والدین از نیاز‌های فرزندان در خرید و اهدای هدایای نوروزی مناسب و تشویق جامعه در تغییر الگوی عیدی دادن و عیدی گرفتن است. کشیدن یک نقاشی توسط نقاش، ساخت یک وسیله چوبی توسط نجار، خرید یک حلقه فیلم سینمایی و ... متناسب با روحیات و نیاز‌های گیرنده عیدی می‌تواند تاثیر بسیار ماندگاری در هر دو طرف گیرنده و اهدا کننده داشته باشد.

باید قبول داشت که همه‌ چیز باید از خانواده‌ها شروع‌ شود. پدرها و مادرها باید ایرانی‌ باشند، مثل‌ ایرانیان‌ زندگی‌ کنند و برای‌ این‌ شیوه‌ زندگی‌ احترام‌ قائل‌ باشند. آن‌ وقت‌ بچه‌‌ها این‌ آمادگی‌ را دارند که‌ درباره‌ آداب‌ و رسوم‌ قدیمی‌ قصه‌ بشنوند و آن‌ قصه‌ها را باور کنند.

درست‌ مثل‌ پیرزن که به راستی‌ باور داشت اگر موقعی‌ که‌ مادربزرگ‌ تخم‌ مرغ‌ و گندم‌ برشته‌ به‌ ما عیدی‌ می‌ دهد، دست‌ او را نبوسیم‌ و بعد در فرصتی‌ مناسب‌ با ذکر قل‌هو الله ... آنها را نخوریم، در آینده‌ زندگی‌‌مان‌ بی‌‌برکت‌ می‌‌ماند.

راز گشایی عید باستانی نوروز مفهوم هفت و هفته از کجا آمده است؟ریشه قداست هفت به بابل بر می‌گردد، ولی بعدها در متون پهلوی رسوخ کرده است. اما ایرانیان زرتشتی هفته را محاسبه نمی‌کردند. آنها روزهای هر ماه را اسم گذاشته بودند،‌ مثل تقویم مصری، ماه سی روز بود و سی نام مشخص داشت که به نام دادار هرمز یا "دی" بوده است. بعدها تقسیم‌بندی داخلی در ماه شد که به هفته شبیه است،‌ ولی هفته نیست. زرتشتی‌ها هفته نداشتند، ‌مانوی‌ها و دیگرانی که زرتشتی نبودند هفته داشتند. آیا ریشه هفته قدیمی‌تر از تورات است؟ احتمالا تقسیم‌بندی هفته مربوط به سامی‌هاست ولی تقویم رسمی حکومتی در ایران،‌ تقویم هفتگی نبوده. تقویم ماهیانه بوده با سی روز در ماه و یک پنج روز اضافه در سال. یعنی ٣۶۵ روز.

البته کبیسه راهم حساب می‌کردند ظاهرا دو تقویم یکی بدون کبیسه و دیگری با کبیسه داشتند.

ریشه اعداد سیزده و سی را کجا باید جستجو کرد؟ عدد سی با نماد سی روز ارتباط دارد. مساله سیزده ظاهرا باید یک رسم غیر آریایی باشد که ما نظیرش را در بین النهرین و بابل داریم. در آنجا با آداب خاصی، دوازده روز را به عنوان "اکی تو" جشن می‌گرفتند و مجسمه‌های خدایان را تطهیر می‌کردند. روز سیزدهم را که نشانگر آشفتگی پایان سال بوده که آن را هم جشن می‌گرفتند. آیا در زمان هخامنشی نوروز به همین شکل برگزار میشد؟ بله نوروز بسیار مفصل جشن گرفته میشد و شاید یکی از کاربردهای تخت جمشید برگزاری جشن و آیین‌های نوروزی در آن بوده است.

 جشن گرفتن نوروز از کی در ایران آغاز شده است؟نوروز باید جشنی مربوط به قبل از آمدن آریایی‌ها باشد. با کشفیات جدید این نکته بیشتر روشن شده که در ایران و در این سرزمین اقوامی زندگی می‌کردند که دارای فرهنگی خیلی قدیمی و ریشه‌دار بودند. این طور نیست که ما نوروز را از بین النهرین قرض کرده باشیم، ولی آن چه سند و مدرک داریم از بین النهرین است. آنها پیش از ما وارد دوره تاریخی شده بودند و تاریخ داشتند. به هر حال دست کم از دو سه هزار سال قبل ایرانیان نوروز را جشن می‌گرفتند. احتمالا جشن نوروز با آیین‌های "ازدواج مقدس" باید ارتباط داشته باشد. تصور می‌شده که الهه بزرگ یعنی الهه مادر، شاه را برای شاهی انتخاب می‌کرده و با او ازدواج می‌کرده است. در واقع کاهنه‌ای به نیابت از الهه با شاه ازدواج می‌کرد.

 عمو نوروز و حاجی فیروز از کجا آمده‌اند؟آیا داستان‌های فرعی‌ هستند که در طول زمان به نوروز اضافه شده‌اند؟ عمو نوروز و حاجی فیروز اصلا فرعی نیستند، خیلی هم اصلی‌اند. داستان عمو نوروز، داستانی عاشقانه است. عمو نوروز منتظر زنی است. آنها می‌خواهند با هم ازدواج کنند. این داستان می‌تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد. در واقع آن زن بی‌نام (سال) عاشق عمو نوروز است و آن الهه هم عاشق شاه است. یعنی عمو نوروز نماد شاه است؟ عمو نوروز نماد کسی است که برکت می‌دهد، حالا شاه یا هر کس دیگر و آن زن هم منتظر عمو نوروز است.

می‌شود این زن را با زمین هم هویت دانست؟ معمولا زن همیشه با زمین هم هویت است، جز در بعضی از اساطیر مصری که زمینش مذکر است، معمولا زن و زمین یکی هستند.

 بقیه قصه عمو نوروز و حاجی فیروز چگونه است؟الهه که عاشق شاه است، او را انتخاب می‌کند و آن زن عاشق (سال) هم عمو نوروز را برمی‌گزیند. دیدار زن و عمو نوروز اتفاق نمی‌افتد. زن هیچوقت در زمان عمو نوروز بیدار نیست، آن قدر خانه را روفته و روبیده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر، و این سفر همیشه ادامه دارد. اما داستان حاجی فیروز بسیار جدی‌تر و مهم‌تر است. سیاهی صورت حاجی فیروز باید مربوط به بازگشت او از دنیای مردگان باشد. ظاهرا داستان از این قرار است که "ایشتر" که همان الهه تموز است شاه  دوموزی  را برمی‌گزیند. یک روز الهه به زیرزمین می‌رود و با ورود ال


مطالب مشابه :


تزئین سکه عید غدیر

تزئین سکه عید غدیر تزیین سنبل هفت سین 1393; تزیین شمعهای هفت سین 1393; کارت نوروزی (4)




بوی عید

تزیین تخم مرغ رنگی بوی عیدی، بوی توپ شادی شکستن قلک پول وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی




عید و رسم و رسومات شیرازی

سین و عیدی بیارن که بعضیا سکه میدن و همینطور الی آخر و این رسم باعث پول دراوردن




آیین ها و جشن های محلی

به حضور شاه رفته و بعد موبد موبدان همراه با یک فنجان طلایی و حلقه و سکه، یک شمشیر و یک




کریسمس مبارک

به فقرا سکه بچه ها عیدی می آورده وقتی هنوز عیدی ها کادو بود و پول دادن مد




تاریخچه سفره هفت سین در چیست ؟؟

تزیین سفره هفت سکه پول زرد و سفید در سپس پدر خانواده به همه اعضای خانواده عیدی می‌دهد و




آمـوزش کـامـل تـزیـیـن تـخـم مـرغ مـخـصـوص سـفـره هـفـت سـیـن عـیـد نـوروز ۱۳۹۲

قصد داریم روش های ساده را برای تزیین تخم حقیقی برای عیدی دادن به بچه ها و سکه پر کرده




گلچینی از بهترین و جدیدترین داستان های کوتاه و مطالب آموزنده

اما بلاخره با اسرار زياد پول غذاي ما و اون زن و حسابي سکه بود، اونقدر تزیین هدیه. معنی




برچسب :