وقتی خدا عکس می گیرد_عشق واقعی

                                 

                                                    داستان مسافر کش

مسافرکش بدون مسافر داشته می رفته، کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی می بینه کنار می زنه سوارش می کنه. مسافر روی صندلی جلو می نشینه. یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی می پرسه: آقا منو می شناسی؟ راننده میگه نه…
راننده واسه یه مسافر خانم که دست تکون می داده نگه می داره و خانمه عقب می نشینه. مسافر مرد دوباره از راننده می پرسه: منو می شناسی؟ راننده می گه: نه. شما؟ مسافر مرد می گه: من عزرائیلم. راننده می گه: برو بابا! اُسکول گیر آوردی؟ یهو خانمه از عقب به راننده می گه : ببخشید آقا شما دارین با کی حرف می زنین؟ راننده تا اینو می شنوه ترمز می زنه و از ترس فرار می کنه…
بعد زنه و مرده با هم ماشین رو می دزدند!

                                

   وقتی خدا عکس می‌گیرد

دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. 
بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.
اواسط راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده میشد ، او می‌ایستاد ، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.
زمانیکه مادر اتومبیل  خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: "چکار می‌کنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟"
دخترک پاسخ داد: "من سعی می‌کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!"

باشد که خداوند همواره حامی شما بوده و هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی کنارتان باشد. در طوفانها لبخند را فراموش نکنید!

                        

                                                                                                                                                           عشق واقعی

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید..
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم                                                                       

    

 

     


مطالب مشابه :


آغوش خداوند ...

و در آغوش خداوند بیدار می شوند . کسی از کودکان نمی پرسد که آیا پارسی دانلود




تصنیف در آغوش خداوند از مستان و همای

آلبوم : کنسرت در آغوش خداوند شعر و تنظیم : پرواز پی سی دانلود.




وقتی خدا عکس می گیرد_عشق واقعی

در اغوش خدا چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما میاندازد دانلود آهنگ




ایران جـــــــــــــــــــــــــون

بیا دانلود کن. به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود عدم. ایران شادم در آغوش تو، ای خاک




خداوند.........

خداوند هرگز فراموش نکن که هر چه رخ دهد همواره در آغوش خدا هستی . . . دانلود کلیپ چت |




در آغوش محبوب

در آغوش محبوب در روایتی از پیامبر اکرم صل الله اومده که خداوند متعال در هر شب دانلود




دیدگاه نویسنده وبلاگ

شادمهر دانلود آنرابدون زحمت در آغوش نکرد همه مخلوقات خداوند محترمند وهرگز




در آغوش گرفتن و تاثيرات آن در زندگي

پروفسور کاتلین لایت اینطور بیان میکند، "هرچه میزان این در آغوش @@@@ دانلود روي ماه خداوند




برچسب :