دانلود رمان آبرویم را پس بده

دانلودرمان آبرویم راپس بده (جاوا،اندروید،ایفون،pdf،ایپد،تبلت)

نوشته moon shineکاربرنودهشتیا

نویسنده رمانهای: دنیاپس ازدنیا..غرب وخشی قتل سپندیار…مانی ماه…..پیله ات رابگشا..به نجابت مهتاب…رج زدنهای زندگی…گادفادر

aberoyam%20ra%20pas%20bede(negahdl.jpg

سخن نویسنده رمان

این روزها همه چی عوض شده ..یادمه زمون ما حتی دوست پسر دوست دختر بودن هم ننگ بود وگناه کبیره ..اون زمان حتی اگه با یه پسر نامحرم دست میدادی… میشدی هرزه وفاسد ونااهل و…عقوبتت میشد تف ولعنت ..
وحالا تو این زمان ..این مشکل دوست دختر… دوست پسر داشتن حل که نشده هیچ ..صد درصد بدتر شده …
حالا بعضی…( توجه کنید) …بعضــــــــی ..دخترها با کلی پسر دوست که میشن هیچ …دست میدن وروبوسی که میکنن هیچ …تو بغل بی اف هاشون که میرن هیچ …بلکه کارهایی میکنن که یه وقتهایی منِ زن …منِ مادر …من همسر از غرایزی که خدا تو وجود انسان به ودیعه گذاشته حالم بهم میخوره ..
این داستان رو برای اونهایی مینویسم که نمیدونن با دراختیار گذاشتن خودشون دربرابر تمام تمایلات ریز ودرشت شهوانی خودشون ودوست پسرهاشون چه بلایی به سرشون میاد …این داستان رو از دل اون کسائی مینویسم که یه زمانی فکر میکردن اگه همهءدار وندارم رو دراختیار به اصلاح دوست پسرم یا عقشم بذارم اونوقته که پیشش ارج وقرب پیدا میکنم…
خیلی از این رابطه ها انی هستن ..زودگذر وسریع ..پیش همن وبعد از یه مدت همه چی تموم میشه
ولی بعضی ها فکر میکنن نه ….این مرد قراره یه روزی شوهر من بشه ..چرا جلوی رابطمون رو بگیرم ..
بزار باهاش باشم چه فرقی داره چهار تا کلمهءعربی بینمون بخونن ومن قبلتُ بگم یا نه …
من ودوست پسرم ..من ومرد اینده ام بالاخره مال همیم… پس دم رو غنیمته 

این جور ادمها اگه شانس بیارن که بعد از یه مدت رابطه …..اون مرد از زندگیشون خارج میشه ودیگه هم نمیبیننش ..
ولی یه وقتهایی هم خدا راهی رو که دوست دارن جلوی پای این دخترها میذاره ..اینکه با همون مرد ازدواج کنن ..حالا باید دید این زندگی به کجا میرسه 

نثر نوشتنم یه جورهایی شبیه به رج زدن هاست یه جوری حال وهوای دلم بدجوری گرفته بود
به خاطر همین همون جوری مینویسم ..اوایل داستان مطمئنا اعصابتون خرد میشه ..ومن از قصد این طور مینویسم
که اگه یه نفر ..فقط یه نفر شرایط بالا رو داشت ومیخواست همچین بلایی سرزندگیش بیاره بخونه ورفتارش رو درست کنه …ولی قول میدم درنهایت اخر داستان خوب تموم بشه ..

خب بریم سرخلاصه ..
اُرکیده نجفی یه دختر تحصیل کرده است ..یه دختر که تو نازو نعمت بزرگ شده وهمه چی داشته ..حتی ازادی بیش از حد ..وتواین بین با سپهرصولتی اشنا میشه ..عاشق میشه… دلباخته اش میشه وکم کم اون چیزی که نباید بشه میشه ..رابطه ای شکل میگیره که حداقل سرنوشت ارکید رو به لجن میکشه ..ارکید ناخواسته پا تو زندگی ای میذاره که نمیدونه خودش اون رو انتخاب کرده یا سپهر ..
ارکید حامله میشه ولی خونواده ها کم کم میفهمن بچه رو سقط میکنه همه چی بهم میریزه ودرنهایت ارکید با سپهر ازدواج میکنه ..
درنهایت هردو خوانواده… سپهر وارکید رو طرد میکنن ..برای سپهر مشکلی نیست ..اونقدر داره که با کمک کارخونه اش زندگیش رو بگذرونه …
حالا سه سال از اون روزها گذشته ..ارکیده تو کارخونهءحاج رسولی مشغول به کاره ..
تو این بین امیر حافظ… تک پسر حاج رسولی به خاطر سوء تفاهمی که پیش میاد بدجوری کمر به له کردن ارکیده میبنده …
حالا باید دید ایا ارکیده میتونه به تنهایی با تکیه به مردی مثل سپهر از پس زندگیش وامیر حافظ مغرور بربیاد ..؟
…پایان خوش..قشنگه توصیه میکنم همه ی دخترابخونن تا راحت گول حرفهای صدمن یه غاز دوست جنس مخالف رونخورن
میدونم خلاصهءجالبی نیست …بیشتر خواننده رو میپرونه ولی اگه دیدم چیز بهتری به نظرم رسید عوضش میکنم ..
نمیدونم از این داستان خوشتون میاد یا نه ..شاید تا اواسط داستان غم انگیز باشه ولی قول میدم داستان یه رویهءجالب رو پیدا کنه واز اون فضا بیرون بیایم

jarمستقیم فایل جدید

jarمستقیم ۲

jarمستقیم»۲۴۷۵صفحه

apkمستقیم» اندروید،تبلت

epubمستقیم» ایپد،ایفون،تبلت

pdfمستقیم»۸۳۴صفحه

pdfمستقیم زیپ

منبع: زمان آبرویم را پس بده | moon shine کاربر انجمن نودهشتیا


مطالب مشابه :


این روزها...

کلوپ عشق - این روزها - متن و جملات عاشقانه. دانلود رمان عاشقانه.فال و طالع بینی.روانشناسی




رمان های خوشگل موشگل(راهنما)

رمان این روزها. داستان مربوط میشه به یه دختر به اسم الهه که تو یه خانواده متوسط تو تهران به




قسمت 1 رمان ماه من

مقدمه این روزها مهتایی نیستم که باید باشم از صداها گریزون، در پیِ خلوتی از کنجِ اتاق




این روزها

کِلکِ شبانه - این روزها - امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم




دانلود رمان آبرویم را پس بده

سخن نویسنده رمان این روزها همه چی عوض شده یادمه زمون ما حتی دوست پسر دوست دختر بودن هم ننگ




رمان آراس ( قسمت 18 )

روزها گذشت مهناز خیلی بیشتر از قبل بهم محبت می کرد و کم کم دل منو با سایر قسمت های این رمان




رمان نذار دنیارو دیوونه کنم 6

رمــــان ♥ این روزها کمی مهربانتر شده بود بی علت، بی دلیلی روشن در گنجایش ذهنش!




برچسب :