واژه های دخیل در فارسی اول راهنمایی

واژه های دخیل

               واژه هاي دخيل در فارسي جديد التأليف اوّل راهنمايي 

     استاد محمّد تقي بهار در سبك شناسي مي نويسند : « در عالَم هيچ زباني نيست كه بتواند از آميختگي با زبان ديگر خود را بركنار دارد مگر زبان مردمي كه هرگز بامردم ديگر آميزش نكنند و اين نيز مُحال است ، چه وسيله ي تجارت ، معاشرت و سفر و حتي وسيله ي شنيدن افسانه ها و روايات ملل ديگر لغاتي از آن مردم در اين مردم نفوذ مي كند و همه ي زبان هاي عالم از اين رو داراي لغت هاي دخيل است .» 

    احتمالاً زبان فارسي بيش تر از هر زباني داراي واژه هاي دخيل است . شايد بتوان درصد تقريبي واژه هاي دخيل را به اين صورت نوشت : فارسي سَرِه پنجاه درصد ، عربي چهل درصد ، لغات زبان هاي ديگر از جمله فرانسوي ، انگليسي ، تركي ، روسي و...  ده درصد . 

     اگر بخواهيم علل ورود اين همه واژه را ذكر كنيم مي توان به علّت هايي چون ورود سپاه اسلام به ايران و پذيرفتن دين اسلام ( لغات دخيل عربي ) ، حمله ي مغولان و استقرار طولاني آنان در ايران ، حاكميّت شاهان ترك ، حملات روس ها ، تجارت ، نياز زبان ، ترجمه ي كتاب هاي بيگانه ، اعزام دانشجويان به خارج از كشور و بازگشت آنان ، ورود تكنولوژي هاي جديد ، فضل فروشي يا خودنمايي سخنگويان و حقير شمردن يا فقير انگاشتن زبان خودي و ... اشاره كنيم .  

    مي دانيم كه هر زبان الگوي هجايي خاصّ خود را دارد و بسياري از واژه ها زماني كه وارد زباني مي شوند از نظر آوايي ، دستوري و معنايي تغيير مي كنند . به گفته ي دكتر آريان پوركاشاني حدود پانصد واژه از زبان فارسي وارد زبان انگليسي شده است . عرب ها هم  كلمات فارسي را معرّب مي كنند مانند : ساده (ساذَج )، چوگان ( صولجان ) ، گنج ( كنز ) و...

      ورود بسياري از واژه ها ي دخيل موجب توان مندي و غناي زبان مي شود و اكنون اين واژه ها جزئي از واژه هاي فارسي هستند و ساختن كلمه ي جديد نمي تواند دقيقاً همان بار معنايي را برساند . اگر بخواهيد براي كلمات : كتاب ، ساعت ، حركت و... معادل بسازيد چه واژه هايي مي سازيد كه جانشين اين كلمات شوند ؟  

آچار : ( تركي ) وسيله اي براي باز كردن و بستن پيچ و مهره  

آدم : ( معرّب از عبري ) ساختن ، ابوالبشر

 آسيا: ( انگليسي Asia ) قاره آسيا 

آقا : ( مغولي ) عنواني احترام آميز براي مردان 

آمين : ( معرّب از عبري ) برآورده ساز ، مستجاب كن ، چنين باد 

اتاق : ( تركي ) بخشي از يك ساختمان كه داراي چهار ديوار ، سقف و در است .  

اتو: otu ( روسي ) ابزار آهني كه آن را با برق گرم مي كنند و روي پارچه مي كِشند .  

اتوبوس : oto – bus ( فرانسوي auto bus ) از پيشوند داراي ريشه ي لاتيني auto به معني « خود » و bus، نوعي اتومبيل بزرگ

اتومبيل : otomobil ( فرانسوي auto mobile ) خود رو ، mobile به معني متحرّك ، سيّار و روان است . املاي آن را به صورت « اتوموبيل » و « اتمبيل » هم نوشته اند .

اَرغَنون : ( معرّب يوناني ) ساز بزرگ بادي  

اروپا : ( فرانسويEurope ) نام يكي از قارّه ها ، دختر آگنور agenor پادشاه فينيقيه  

اسرافيل : ( عبري ) از « اِسرا » به معني « بنده » و« ئيل » نام خداي تعالي ، بنده ي خدا ، فرشته ي صور  

اسكندر : ( از اصل يوناني Alexandros ) ياوري كننده ي مرد ، نام عدّه اي از پادشاهان ، اسكندر مقدوني در بيست سالگي به تخت نشست .

 الكترونيك : ( فرانسوي electronique ) مبحثي از فيزيك مربوط به مدارها و دستگاه هاي الكترونيكي

 الگو : ( تركي ) طرح ، نمونه ، سرمشق ، ( فرهنگ بزرگ سخن اين لغت را تركي مي داند ، در لغت نامه دهخدا ، فرهنگ معين و عميد ، به تركي بودن آن اشاره نشده است .      فرهنگ معين

الماس : ( از يوناني ) كربن خالصي كه در دما و فشار زياد ، متبلور شده باشد .

 ايل : ( تركي ) گروه ، دسته

 باتلاق : ( تركي ) در اصل « باتّاق » به معني لجنزار ، بهتراست به همين صورت نوشته شود ، معادل فارسي « مرداب »

 بالكن : ( فرانسوي balcoon ) پيش آمدگي جلو ساختمان معمولاً در طبقات بالا كه دور آن ، ديوار يا نرده باشد

 بانك : ( فرانسوي banque ) مؤسسه انتفاعي كه عمليات تجاري ، مالي و اقتصادي و غيره را انجام مي دهد . دراصل از زبان ايتاليايي گرفته شده است . در قرون وسطا در ايتاليا صرّافاني بودند كه در خيابان ها روي نيمكت ها مي نشستند و با مردم داد و ستد مي كردند. چون در زبان ايتاليايي به نيمكت « بانكو » مي گويند ، از همين واژه نام « بانك » گرفته شد .

بقچه : ( تركي ) دستمال بزرگ مربّع شكل ، به صورت « بغچه » هم درست است .

 بلدرچين : ( تركي ) پرنده اي با منقار كوچكِ ضخيم و خميده

بليت : ( فرانسوي billet) تكه كاغذ چاپ شده براي ورود به تئاتر ، سينما و... از نوشتن آن با املاي « بليط » خود داري كنيد.

 بورس : ( فرانسوي bourse ) 1- بازاري كه اوراق بهادار و سهام كارخانه ها و بانك ها و فروش گاه هاي زنجيره اي در آن جا خريد و فروش مي شود 2- شهريه و هزينه اي كه دولت يا سازمان خاصّي براي تحصيل به دانشجويان مي پردازد 3- خريد و فروش 4- ارزش ، بها

 بي بي : ( تركي ) 1- عنواني احترام آميز براي زن سالخورده ي خانواده 2- بانو ، خانم

 بيسكويت : ( فرانسوي biscuit ) نوعي شيريني خشك و سبك وكم حجم

 پاكَت : ( فرانسوي paquet ) چيزي كيسه مانند از جنس كاغذ يا پلاستيك

 پرچم : ( تركي ) عَلَم ، رايت ، بيرق

 پروفسور : pe(o)rofe(o)sor ( فرانسوي professeur ) استاد دانشگاه

 پرينتر : perinter ( انگليسي printer ) چاپگر

 پُز : ( فرانسوي pose ) 1- حالت ، شكل ، وضع  2- سر و وضع ظاهري از حيث لباس

 پُست : ( فرانسوي poste ) سازماني كه به كار دريافت و ارسال بسته ها و پاكت ها و امانت هاي مردم اشتغال دارد . محل خدمت ، شغل و مقام اداري

 پلاسما : ( فرانسوي plasma) بخش مايع خون

 پوتين : ( فرانسوي bottine ) كفش محكم و ساقه بلند

 پول : ( يوناني ) وسيله ي مورد پذيرش همگاني در يك كشور براي خريد و فروش كالا و خدمات كه داراي ارزش مبادله اي معيّني باشد

تابلو : ( فرانسوي tableau ) 1- تصويري كه نقاشي شده باشد 2- تخته سياه3- انگشت نما و مشخص

تكنيك : ( فرانسوي technique ) روش و فن انجام دادن كار ، مجموعه روش ها ، هنر ها ، مهارت ها و ابتكارها در اجراي فني يا انجام دادن كاري . معادل فارسي « فن » 

 تلفن : ( فرانسوي tele phone ) دستگاهي است كه با آن مي توان صدا را به مسافت دور انتقال داد يا دريافت كرد . از اصل يوناني tele به معني دور و phone صدا ، دور صدا

تمبر :tambr ( فرانسوي timbre ) تكه كاغذ كوچكي كه روي آن طرحي نقش شده است و پشت آن چسب دارد . با توجه به اين كه سه صامت متوالي « م ب ر » در كنار هم آمده است و در فارسي ما چنين الگوي هجايي نداريم ، بنابراين در تلفظ « تمر » مي گوييم و يا يك مصوّت اضافه مي كنيم « تمبَر »

 جغرافي :  ( فرانسوي geographie ) دانشي است كه به مطالعه و بررسي پديده هاي فيزيكي ، طبيعي ، سياسي و اقتصادي نقاط مختلف كره ي زمين مي پردازد . از كلمه ي geo به معني زمين و گرافي به معني تصوير و نمودار

 جلو : jelo (w) / jolo ( تركي ) جهتي كه در رو به رو قرار دارد

 جنگل :  ( سانسكريت ) سرزميني پوشيده از درختان كوتاه و بلند كه نامنظّم يا منظّم روييده باشند

 جهنّم : ( معرّب از عبري ) دوزخ

 چاپ : ( هندي ) اثر لوح يا حروف چاپ بر كاغذ

 چادُر : ( سانسكريت ) نوعي حجاب براي زنان ، خيمه

 چايي : ( چيني ) درخت يا درختچه اي است كه در برگ هاي آن موادي مانند كافئين وجود دارد

 چتر : ( سانسكريت ) سايبان كوچك دسته دار

 چَخماق : ( تركي ) آتش زنه ، يكي از قسمت هاي تفنگ

 چِريك : ( تركي ) فرد جنگجوي غير نظامي

 خان : ( تركي ) 1- عنوان پادشاهان و اميران ترك 2- عنوان رجال و بزرگان

 داداش : ( تركي ) برادر ، عنواني كه به برادر بزرگ تر داده مي شود

 دفتر : ( يوناني ) 1- ورق هاي سفيد كاغذ ،2- كتاب 3  - محلّ كار

 معرّب يوناني diphtera به معني « پوست » يا ريشه ي اكدي tuppi نوشتن

 دكتر : ( فرانسوي docteur ) كسي كه بالاترين مراحل تحصيل را در رشته ي خاصّي طي كرده باشد ، در تداول « پزشك »

 ديپلم : ( فرانسوي diplome ) 1- گواهي نامه اي كه پس از گذراندن دوره اي به شخص داده مي شود 2- گواهي نامه ي پايان دوره ي دبيرستان

 رژيم : ( فرانسوي regime ) 1- نوع حكومت و نظام حاكم 2- طريقه ، روش 3- برنامه ي غذايي خاص

 رُمان : ( فرانسوي roman ) داستان تخيلي و بلند

 روناك : ronac ( كُردي ) روشن ، نام دختران

 زُمرّد : ( از اصل يوناني ) از سنگ هاي قيمتي و عموماً سبز رنگ

 ساك : ( فرانسوي sac ) كيف دستي ، كيسه

 سالن : ( فرانسوي salon ) اتاق بزرگي براي اجتماع شمار زيادي از مردم

 سانسكريت : زبان علمي ، مقدس و قديمي هندوان ، در لغت به معني « زبان فصيح » است .

 سينِما : ( فرانسوي cinema ) فعاليتي كه ضمن آن تصاوير متحرك را ضبط و پخش مي كنند

 شالي : ( سانسكريت ) برنجي كه از پوست در نيامده باشد ، شلتوك

 شوفر : ( فرانسوي chauffeur ) راننده

 عالي قاپو :  ( تركي ) به معني در بزرگي كه بدون قفل بسته است و بدون كليد باز شود  

عيسي : ( از ماشياخ عبري ) بزرگ ، مبارك  ، سردار 

فاميل : ( فرانسوي famille ) خانواده ، قوم 

فلسفه : ( يوناني ) دانش قانون هاي حاكم بر هستي ( طبيعت و جامعه )

 فنر : ( تركي ) ابزار فلزي پيچ در پيچ و به صورت مارپيچ كه داراي قوه ي ارتجاعي است  

فوتبال : ( انگليسي foot ball ) از بازي هاي رايج بين دو دسته ي يازده نفري ، از فوت ( پا ) و بال ( توپ )

فيزيك : ( فرانسوي physique ) دانش بررسي خواص ماده و انرژي و واكنش هاي بين آن ها ، اصل لغت يوناني و به معني « طبيعت »

 فيلسوف : ( يوناني philosophos ) دوستدار حكمت ، از فيلو ( دوستدار ) و سوفيا ( دانايي )  

فيلم : ( فرانسوي film ) نوار حساس و قابل انعطاف كه براي گرفتن تصاوير متحرك به كار مي رود  

قاآني: ( مغولي )  از « قاآن » به معني « شاهنشاه » شاعر ايراني قرن سيزده 

قالب : (از يوناني =كالبد) شكل،  هيئت ، صورت 

قانون: (از يوناني) قاعده واصلي كه از سوي قانون گذاران سران يك كشور براي بر قراري نظم و عدالت وضع مي شود .

 قايق: (تركي) هر گونه شناور كوچك مخصوص حمل ونقل بر روي آب .

 قرمز: (سانسكريت ) يكي از سه رنگ اصلي ، سرخ

 قلم : ( از يوناني ) هر نوع وسيله ي نوشتن و رسم و نقاشي كردن

قُنداق : ( تركي ) چند تكه پارچه كه نوزاد را تا سينه در آن مي پيچند 

قنديل :qa(e)ndil ( معرّب از يوناني ) چراغ يا چلچراغ كه مي آويزند 

قورباغه : ( تركي ) جانوري بي دُم و جهنده از گروه دوزيستان ، غورباغه هم مي نويسند 

قيصر ( معرّب از يوناني ) لقب پادشاهان روم و بعضي از كشور هاي ديگر اروپايي مانند آلمان  

كاپ : ( انگليسي cup ) جام ، فنجان ، پيمانه ، كاسه 

كاغذ : ( از چيني ) مادّه اي كه از خمير سلولزي يا چوب بعضي گياهان به صورت ورقه هاي نازك شكل پذير ساخته مي شود . در قديم اين كلمه را به صورت : كاغد » هم مي نوشتند . تساي لون، دانشمند چيني ، با تقليد از زنبور عسل به اختراع كاغذ نائل آمد  

كامپيوتر : ( انگليسي computer ) رايانه 

كاميون : ( فرانسوي camion ) خود روي باربري بزرگ كه قسمت بار آن ثابت است  

كُد : ( انگليسي code ) رمز ، شناسه  

كَژال : ( كُردي ) غزال ، نام دختران 

كلاس : ( فرانسوي classe ) اتاق درس ، جلسه ي درس ، مكاني براي آموزش  

كليد : ( يوناني ) وسيله اي بستن يا بازكردن قفل 

كلينيك : ( فرانسوي clinique ) درمانگاه

كمك : ( تركي ) انجام كاري براي ديگري بدون چشم داشت مزد  

كميته : ( فرانسوي comite ) گروهي كه مأمور رسيدگي ، پژوهش ، اقدام ، يا تهيه گزارش در مورد موضوعي است . 

كوپه : ( روسي )‌هر يك از اتاق هاي مخصوص مسافران در قطار هاي مسافربري  

كيلومتر : ( فرانسوي kilometre ) واحد اندازه گيري برابر هزار متر  

گاز : ( فرانسوي gaz ) حالتي از مادّه ، گاز دادن : فشار دادن پدال گاز  

گالِش : ( فرانسوي galoche ) نوعي كفش لاستيكي

 لاستيك : ( از فرانسوي elastique ) مادّه اي كه از كائوچو درست مي شود 

لغت : ( از يوناني logos به معني كلمه) واژه  ، زبان ؛ بعضي صرفيون مي گويند در اصل : لَغَوَ » بوده است كه « واو » حذف شده و در عوض « ت » به آخر اضافه شده است . 

لوستر : ( فرانسوي lustre) نوعي چراغ سقفي كه حباب آن تزييني است . اين كلمه هم مثل « تمبر » سه صامت كنار هم آمده است ، بنابر اين آن را « لوستِر » تلفظ مي كنند  

ليسانس : ( فرانسوي licence ) درجه ي فارغ التحصيلي از دوره ي اول دانشگاه كه معمولاً دوره ي آن چهارسال است ، پروانه ، جواز ، گواهي نامه  

ماشين : ( از فرانسوي ) دستگاهي كه به وسيله ي موتور يا دينام ، يا بدون آن به حركت در مي آيد ، اتومبيل 

مُدل : ( فرانسوي modele ) نمونه ، سرمشق 

مريم : ( عبري ) مادر عيسي

 مَغازه : ( از فرانسوي magazin ) از عربي « مخزن » دكان بزرگ 

موتور :(  فرانسوي moteur انگليسي motor ) دستگاهي كه سبب به كار انداختن و توليد ماشين مي شود  

موزه : ( فرانسوي musee ) محلّ حفظ و نمايش آثار هنري و باستاني و مجموعه هاي مختلف

 موكت : moket ( فرانسوي moquette) فرشينه ، نوعي كف پوش

 موسي : ( عبري ) مركّب از دو كلمه 1- « مو » به معني « آب » و « سا » به معني « درخت » وقتي مادر موسي او را به آب انداخت او را در زير درخت يافتند

 موسيقي : ( معرّب از يوناني ) هنر مرتب كردن اصوات با قواعد معيّن

 مِهر : ( سانسكريت ) محبت ، دوستي

 ميز : ( مغولي ) وسيله ي پايه دار با رويه اي مسطح

 ميليون : ( فرانسوي million ) هزار هزار

 نقره : ( سُغدي ) فلزي است درخشنده، براق و صيقل پذير

 واگن / واگون : ( فرانسوي vagon) وسيله ي نقليه اي كه روي ريل قرار دارد  

ويرگول : ( فرانسوي virgule ) كاما ، به فارسي « درنگ  نما »  

يقه : ( تركي ) يخه، قسمتي از لباس كه در دور گردن قرار مي گيرد ، گريبان  

يواش : ( تركي ) آهسته  

يوسف : ( عبري yosaff) افزون كننده ، خشم كننده

يونسكو : ( انگليسي unesco) سازمان علمي ، فرهنگي و تربيتي وابسته به سازمان ملل متّحد ، از اول كلمات united nations Educational Scientific and cultural organization

                                 منابع

 1-     فرهنگ بزرگ سخن ، دكتر حسن انوري ، دوره ي هشت جلدي ، 1381 

2-     فرهنگ فارسي معين ، انتشارات اميركبير ، 1371 

3-     فرهنگ الفبايي – قياسي ، دكتر مهشيد مشيري ، دو جلدي ، 1378

 4-     فرهنگ واژه هاي اروپايي در فارسي ، دكتر مهشيد مشيري ، 1376

 


مطالب مشابه :


روش های نوین در تدریس فارسی دوره ی راهنمایی

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - روش های نوین در تدریس فارسی دوره ی راهنمایی - - ادبیات فارسی ترکمن




واژه های دخیل در فارسی اول راهنمایی

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - واژه های دخیل در فارسی اول راهنمایی - - ادبیات فارسی ترکمن(صبا)




باد جوی مولیان

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - باد جوی مولیان - - ادبیات فارسی ترکمن(صبا)




فارسی دو م درس اخلاق و زندگی

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - فارسی دو م درس اخلاق و زندگی - - ادبیات فارسی ترکمن(صبا)




شعر مستوره ی کردستانی

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - شعر مستوره ی کردستانی - - ادبیات فارسی ترکمن(صبا)




امتحان کتاب باز فارسی اول از درس یک تا آخر درس یازده

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - امتحان کتاب باز فارسی اول از درس یک تا آخر درس یازده - - ادبیات فارسی




طرح درس فارسی سوم

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - طرح درس فارسی سوم - - ادبیات فارسی ترکمن(صبا)




تست فارسی هفتم از درس 9 تا 12

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - تست فارسی هفتم از درس 9 تا 12 - - ادبیات فارسی ترکمن(صبا)




اتمام مهلت پاسخ دهی

ادبیات فارسی ترکمن(صبا) - اتمام مهلت پاسخ دهی - - ادبیات فارسی ترکمن(صبا)




فرهنگستان چگونه واژه می سازد ؟

ادبیات فارسی راهنمایی ترکمن(صبا) - فرهنگستان چگونه واژه می سازد ؟ - - ادبیات فارسی راهنمایی




برچسب :