حسابداری سرمایه فکری

حسابداری سرمایه فکری

مقدمه

در دو سه دهه اخیر بسیاری از پژوهشگران و محققان، سرمایه فکری را به عنوان منبع اصلی مزیت رقابتی که ناشی از منابع نامشهود سازمانی است، مورد بحث قرار داده و در حوزه مدیریت و بازار سرمایه تحقیقات تجربی زیادی برای بررسی ارتباط بین سرمایه فکری و عملکرد و بازده مالی در کشورهای مختلف جهان صورت گرفته است و تلاش های قابل توجهی در جهت شناسایی، اندازه گیری و گزارشگری آن انجام شده است. مروری بر ادبیات سرمایه فکری موید توجه قابل ملاحظه به سنجش، ارزشگذاری و گزارشگری آن می باشد.

شرکت ها برای بقاء استراتژیکی باید مزیت رقابتی را مد نظر قرار دهند و از آن جایی که بازارها، تولیدات، تکنولوژی، رقبا و مقررات به طور سریع در جامعه در حال تغییر هستند، بهبود دانش و نوآوری مستمر، آن ها را قادر به حفظ مزیت رقابتی پایدار خواهد نمود. از این رو، امروزه مدیران، دانش و توانایی ایجاد و به کارگیری دانش را به عنوان مهمترین منبع مزیت رقابتی پایدار به شمار می آورند. چرا که دانش به عنوان یک دارایی تلقی شده و تلاش در جهت مدیریت دانش و به کارگیری دارایی های فکری با موفقیت قابل ملاحظه ای در راستای هدایت سازمان ها همراه بوده است.

در عصر حاضر با رشد اقتصاد مبتنی بر دانش یا دانش محور، دارایی های نامشهود شرکت ها و سرمایه فکری آن ها کلیدی برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار هستند. و به همین دلیل توجه به اقلام نامشهود در زمینه های متعددی از جمله اقتصاد، حسابداری و مدیریت استراتژیک به طور سریعی رشد یافته است. دانش یک مزیت رقابتی است که در استراتژیک به طور سریعی رشد یافته است. دانش یک مزیت رقابتی است که در استراتژی تجاری سازمان ها مورد توجه قرار می گیرد. به گونه ای که ایجاد دانش موجب نوآوری مستمر و نوآوری مستمر منجر به ایجاد مزیت رقابتی خواهد شد. امروزه سازمان ها به منظور بهبود عملکرد و اطمینان از موفقیت و پایداری تجاری به ناچار باید مدیریت دانش را مورد توجه قرار دهند. و این امر مستلزم تقویت و توجه به پتانسیل ها و ظرفیت های منابع انسانی است تا سازمان ها بتوانند برای دستیابی به مزیت رقابتی از طریق عملکرد و بهبود مستمر، عکس العمل سریع به تغییرات محیط تجاری و شرایط اقتصادی نشان دهند.

یکی از چالش های اساسی مدیران، به کارگیری پتانسیل دانش و سرمایه فکری شرکت برای ایجاد ارزش است و از این جهت، مدیران باید وظایفی را طراحی کنند که نیروی انسانی از دانش خویش برای ایجاد ارزش استفاده نمایند.

مفهوم و تعاریف سرمایه‌ فکری 

قبل از اینکه بخواهیم سرمایه فکری را شناسایی، مدیریت و اندازه‌گیری کنیم، نیاز است که مفهوم آن را درک کنیم. مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده است و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرکهای عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیر مالی جایگزین می‌کنند. بعضی از حرفه‌ها (حسابداری مالی و حرفه‌های قانونی) نیز تعاریف کاملاً متفاوتی مانند داراییهای ثابت غیرمالی (Assets Non-Financial Fixed) که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کرده‌اند. 

با توجه به آنچه گفته شد، تعاریف مختلفی در مورد سرمایه فکری گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم: 

 1. استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعه‌ای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری (Intellectual Property)، تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که می‌تواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و تواناییهای آن را برای ایجاد ارزش افزوده در بر می‌گیرد و باعث منافع رقابتی مستمر می‌شود. 

 2. بنتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعه‌ای از داراییهای نامشهود (منابع، تواناییها، رقابت) تعریف می‌کند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست می‌آیند. 

 3. ادوینسون و مالون، سرمایه فکری را «اطلاعات و دانش به کار برده شده برای کار کردن، جهت ایجاد ارزش» تعریف می‌کنند. 

 4. بنتیس و هالند، در مقاله خود در سال 2002، سرمایه فکری را این طور تعریف می‌کنند: سرمایه فکری ذخیره‌ای از دانش را که در نقطه خاصی از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان می‌دهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است. 

 5. سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازه‌گیری می‌کند. این دارایی ماهیت عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیری داراییهای مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگیها باعث ایجاد ارزش به دست آمده می شود به دلیل اینکه یک پدیده کاملاً داخلی است، قابلیت خرید و فروش ندارد. 

ویژگیهای سرمایه فکری 

باوجود شباهت سرمایه فکری با داراییهای مشهود، در توانایی بالقوه برای ایجاد جریانهای نقدی آتی، اما ویژگیهایی که سرمایه فکری را از این داراییها متمایز می‌کنند، عبارت‌اند از:

- داراییهای فکری، داراییهای غیر رقابتی هستند. بر خلاف داراییهای فیزیکی که فقط می‌توانند برای انجام یک کار به خصوص در یک زمان خاص مورد استفاده قرار بگیرند، داراییهای فکری را می‌توان به طور همزمان برای چند امر خاص به کار گرفت. برای مثال، سیستم پشتیبانی از مشتری می‌تواند، امکان حمایت از هزاران مشتری را در یک زمان خاص فراهم کند. این توانایی یکی از مهمترین معیارهای برتری داراییهای فکری بر داراییهای فیزیکی است.

- سرمایه انسانی و سرمایه رابطه‌ای، قابلیت تبدیل شدن به مالکیت شخصی ندارند، بلکه باید بین کارکنان و مشتریان و تأمین‌کنندگان مشترک باشند. بنابراین، رشد این نوع از داراییها نیاز به مراقبت و توجه جدی دارد. 

اهمیت سرمایه فکری

تغییر جهت اقتصاد در سطح جهانی از بخش تولید به بخش خدمات و اقتصاد مبتنی بر منابع نامشهود، سبب افزایش چشمگیر توجه به دانش و سرمایه فکری و توانایی آن در عملکرد شرکت ها شده و ارتباط بین بازده مالی و عملکرد شرکت ها در اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. ارتباط بین سرمایه فکری و عملکرد شرکت ها به طور تجربی در کشورهای زیادی از جمله آمریکا، کانادا، چین، مالزی، آلمان و .... مورد بررسی قرار گرفته است. واژه های نامشهودها، دارایی دانش و سرمایه فکری به طور وسیعی در ادبیات حسابداری، اقتصاد و مدیریت مورد استفاده می باشد ولی ارزش بالقوه و منافع آتی آنان به طور قابل اتکاء قابل اندازه گیری و سنجش نمی باشد. به طور کلی، بهره وری در شرکت ها وابسته به سرمایه فکری و قابلیت های سازمان در بکارگیری آن به عنوان یک دارایی است. استوارت اشاره می نماید که در عصر اطلاعات و اقتصاد دانش محور یک انقلاب اساسی رخ داده است، به طوری که اطلاعات جایگزین سرمایه در گردش و دارایی های فکری جایگزین دارایی های فیزیکی گردیده است. در واقع، منافع فیزیکی و مادی تا حد زیادی توسط دانش و ارتباطات به عنوان منابع اصلی ارزش و ثروت جایگزین شده اند و در عصر جدید اقتصاد نوین در قالب اقتصاد نامشهود ظهور یافته است. انقلاب دیجیتال، در اقتصاد باعث پیدایش مفاهیم نوین از جمله اقتصاد فرا- ماده و اقتصاد بی وزن و اقتصاد نرم افزاری شده و این مفاهیم به نوعی حکایت از آن دارد که عامل محرک اقتصاد دیگر ماده نیست، بلکه چیزی است بی وزن و غیر مادی مانند اطلاعات و دانایی.

در ادبیات مدیریت استراتژیک، تحقیقات بسیاری در خصوص منابع شرکت و مزیت رقابتی پایدار صورت گرفته است. سرمایه فکری شامل منابع غیر فیزیکی، ارزش های مرتبط با قابلیت های نیروی انسانی، منابع سازمانی، فرآیند عملیات و ارتباطات با ذینفعان است. در شرایط سازمانی امروز، توجه به دانش و مهارت نیروی انسانی، ارتباطات و فرهنگ سازمانی از جمله مهمترین عوامل برای مزیت رقابتی و عملکرد شرکت هاست.

مدیریت کارا و اثر بخش شرکت ها همواره مستلزم ابزارها و تکنیک های مناسب برای درک مسائل مدیریتی معاصر می باشد. امروزه، جریان اقتصاد و معیارهای ایجاد ارزش تغییر یافته است و منابع نامشهود و سرمایه فکری اهرم های جدید برای مواجهه با این تغییرات محیطی و ساختاری است. عملکرد تجاری به طور فزاینده ای نیازمند مدیریت فعال در حوزه سرمایه فکری و منابع نامشهود برای دستیابی به بازده پایدار سهامداران است.

اگرچه، از ویژگی های اقتصاد دانش محور سرمایه گذاری قابل توجه در زمینه های سرمایه انسانی و تکنولوژی اطلاعات است. اما، در سیستم گزارشگری جاری سرمایه گذاران درک و تصویر درستی از ارزش واقعی شرکت و آینده آن ندارند.

زیان های وارد به بازار سرمایه در صورت افشا نشدن اطلاعات این نوع سرمایه، گویای اهمیت سرمایه فکری است. نمونه ای از این زیان ها عبارت است از :

1-      سهامداران خرد ممکن است از دسترسی به اطلاعات مربوط به دارایی های نامشهود که در جلسه های خصوصی با سهامداران کلان تشکیل می شود،محروم بمانند.

2-    اگر مدیران از اطلاعات به دست آمده از تصمیم های داخلی در رابطه با دارایی های نامشهود بدون اطلاع سایر سرمایه گذاران استفاده کنند، احتمال وقوع معامله براساس اطلاعات محرمانه افزایش می یابد.

3-   خطر ارزش یابی نادرست شرکت ها افزایش می یابد و این امر باعث می شود بانکداران و سرمایه گذاران سطح ریسک بیشتری را برای سازمان در نظر بگیرند. و

4-     هزینه سرمایه افزایش می یابد. در صورت افشای چنین اطلاعاتی، به دلیل کاهش عدم قطعیت در رابطه با دور نمای آینده سازمان، ارزشیابی دقیق تری از شرکت به عمل می آید و هزینه سرمایه کاهش پیدا می کند.

عناصر سرمایه فکری 

صاحب‌نظران حوزه سرمایه فکری، اتفاق نظر دارند که سرمایه فکری از سه عنصر تشکیل شده است: سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه رابطه‌ای. در این بخش به توضیح بیشتر این عناصر می‌پردازیم. 

 1. سرمایه انسانی: رس و همکارانش (1997)، بحث می‌کنند که کارکنان، سرمایه فکری را از طریق شایستگی، نگرش و چالاکی فکریشان ایجاد می‌کنند. مهمترین عناصر تشکیل دهنده سرمایه انسانی سازمان، مجموعه مهارتهای نیروی کار، عمق و وسعت تجربه آنهاست. منابع انسانی می‌توانند به منزله روح و فکر منابع سرمایه فکری باشند. این سرمایه در پایان روز کاری، با ترک سازمان از سوی کارکنان از شرکت خارج می‌شود، اما سرمایه ساختاری و سرمایه رابطه‌ای حتی با ترک سازمان هم، بدون تغییر باقی می‌مانند. سرمایه انسانی شامل:

1-1.              مهارتها و شایستگی‌های نیروی کار،

1-2.            دانش آنها در زمینه رشته‌هایی که برای موفقیت سازمان مهم و ضروری هستند و

1-3.           استعدادها و اخلاق و رفتار آنهاست.

بروکینگ معتقد است که دارایی انسانی یک سازمان شامل مهارتها، تخصص، توانایی حل مسئله و سبکهای رهبری است. اگر در یک سازمان، سطح گردش کارکنان بالا باشد، این ممکن است بدین معنی باشد که سازمان این جزء مهم از سرمایه فکری را از دست داده است.  

2. سرمایه رابطه‌ای: سرمایه رابطه‌ای، شامل همه روابطی است که بین سازمان با هر فرد یا سازمان دیگری وجود دارد. این افراد و سازمانها می‌توانند شامل مشتریان، واسطه‌ها، کارکنان، تأمین کنندگان، مقامات قانونی، جوامع، اعتباردهندگان، سرمایه‌گذاران و.... باشند. روابط براساس هدفشان به دو گروه کلی تقسیم می‌شوند:

2-1. گروه اول روابطی هستند که از طریق قرارداد و تعهدات با مشتریان و تأمین‌کنندگان یا شرکای اصلی، رسمی می‌شوند،

2-2. گروه دوم، بیشتر شامل روابط غیررسمی است.

بنتیس بیان می‌کند که تعاریف جدید، مفهوم سرمایه مشتری را که قبلاً وجود داشت، به سرمایه رابطه‌ای توسعه داده‌اند که شامل دانش موجود در همه روابطی است که سازمان با مشتریان و رقبا، تأمین‌کنندگان، انجمنهای تجاری و دولت برقرار می‌کند.

سرمایه مشتری به عنوان یک پل و سازمان دهنده عملیات سرمایه فکری تلقی می‌شود و یک عامل تعیین کننده در تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازار است. این سرمایه، شامل استحکام و وفاداری مناسبات و روابط مشتری است. شاخصه های سرمایة مشتری عبارتند از سهم بازار، حفظ مشتریان و سود به دست آمده از هر مشتری.

سرمایه مشتری احتمالا در بین کل دارایی های ناملموس، به بدترین شکل مدیریت می شود. بسیاری از صاحبان کسب و کار اصلا نمی دانند مشتریانشان چه کسانی هستند.

 3. سرمایه ساختاری: سرمایه ساختاری، دانش موجود در سازمان است. این سرمایه به کل شرکت تعلق دارد و می توان آن را بازآفرینی کرد و با دیگران مبادله کرد. رس و همکارانش معتقدند که سرمایه ساختاری شامل همه ذخایر غیر انسانی دانش در سازمان می‌شود که در برگیرنده پایگاههای داده، نمودارهای سازمانی، دستورالعمل‌های اجرایی فرایندها، استراتژی‌ها، برنامه‌های اجرایی و به طور کلی هر آنچه که ارزش آن برای سازمان بالاتر از ارزش مادی‌اش باشد، است. به دلیل تنوع اجزای سرمایه ساختاری، معمولا آن را به سرمایه سازمانی، فرآیند و ابداعی تفکیک می کنند.

سرمایه سازمانی شامل سیستم هایی برای نیرو بخشی و اهرم کردن توانایی های سازمان است. سرمایه فرآیندی دربردارنده تکنیک ها، رویه ها و برنامه هایی برای انجام و بهبود حمل کالاها و خدمات است. سرمایه ابداعی هم حاوی دارایی های فکری و دارایی های نامشهود است. دارایی های فکری، حقوق تجاری حمایت شده از قبیل حق تالیف و علائم تجاری است. دارایی های نامشهود، سایر استعدادهایی است که سازمان بدان وسیله فعالیت می کند. سرمایه ساختاری، دامنه گسترده‌ای از عناصر ضروری را پوشش می‌دهد. مهمترین آنها معمولاً شامل:

3-1. فرایندهای مهم اجرایی سازمان؛

3-2. چگونگی ساختاربندی آنها؛

3-3. سیاستها، جریانهای اطلاعاتی و عناصر پایگاههای داده؛

3-4. رهبری و سبک مدیریت آن؛

3-5. فرهنگ سازمان و

3-6. طرحهای پاداش کارکنان است. سرمایه ساختاری می‌تواند به گروههای فرعی فرهنگ، عملیات و عادات کاری، و اموال فکری تقسیم شود (شکل 1).

شکل 1 – انواع سرمایه فکری در سازمان

 


 

مدیریت سرمایه فکری 

در این مقاله، پنج مرحله برای مدیریت موفق سرمایه فکری بیان شده، که در قالب شکل (1) نشان داده شده است. در مرحله اول باید سرمایه فکری تعریف و شناسایی شود. یعنی باید معیارهای شناسایی آن مشخص شود تا بر این اساس، بتوان ارزش واقعی داراییهای فکری سازمان را تعیین کرد. مشخص کردن اینکه چه اقلامی جزو سرمایه فکری هستند، از این نظر مهم است که می‌تواند به سازمان در جهت رسیدن به اهدافش کمک کند. در مرحله دوم، سرمایه فکری از نظر محرکهای ارزش، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. منظور از محرکهای ارزش، عواملی هستند که موجب تغییر در ارزش سرمایه فکری می‌شوند و آن را تحت تأثیر قرار می‌دهند. این محرکها باید براساس یک طرح استراتژیک و برنامه هدفمند مشخص شوند. در مرحله سوم، اطلاعات مدیریتی دقیق و معناداری در رابطه با اندازه‌گیری عملکرد سرمایه فکری جمع‌آوری می‌شود. در مرحله چهارم، اطلاعات مدیریتی جمع‌آوری شده در مرحله قبلی، برای تجزیه و تحلیل عملکرد و بهبود عملیات مدیریتی در زمینه آموزش و تصمیم‌گیری در سازمان مورد استفاده قرار می‌گیرند. در مرحله آخر نیز گزارشهای خارجی در رابطه با عملکرد سازمان در زمینه سرمایه فکری‌اش در طول یک یا چند دوره مالی فراهم می‌شوند. این گزارشها برای سهامداران داخلی و خارجی و بقیه افرادی که منافعی در شرکت دارند مفید خواهد بود. 

شکل 2 –  فرآیند مدیریت سرمایه فکری

 

 

 


 

با استفاده از اندازه‌های به دست آمده، سازمان قادر خواهد بود که سرمایه فکری خود را مدیریت کند. بدون داشتن ارزیابیهای مربوط به سرمایه فکری:

- درک سطح عملکرد جاری،

- دانستن اینکه آیا سرمایه فکری در طول دوره، افزایش یافته یا بر عکس کاهش پیدا کرده است،

- درک هر فعالیت و عاملی که عملکرد سازمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد،

غیر ممکن خواهد بود.

برای مدیریت سرمایه فکری، 10 اصل وجود دارند:

·        شرکت ها مالک سرمایه انسانی و سرمایه مشتری نیستند. تنها با سازماندهی ماهیت مشترک این دارایی ها،یک شرکت می تواند آنها را مدیریت کند و از آنها سود ببرد.

·        برای ایجاد یک سرمایه انسانی قابل استفاده، شرکت ها باید کار تیمی و دیگر شکل های اجتماعی یادگیری را تقویت کنند.

·        سرمایه سازمانی از طریق مهارت ها و استعدادهایی خلق می شود که نایاب و البته ارزشمند هستند.شرکت ها باید بدانند افرادی که دارای این استعدادها هستند، ارزش سرمایه گذاری را دارند.

·        دارایی های ساختاری ساده ترین نوع برای مدیریت هستند اما این همان موضوعی است که مشتریان کمترین توجهی به آن دارند.

·        حرکت از یک دانش گذرا به سمت اطلاعاتی که مشتریان واقعا به آنها نیاز دارند، اهمیت فراوانی دارد.

·        اطلاعات و دانش می توانند جایگزین دارایی های گران قیمت و پرهزینه فیزیکی و مالی شوند.

·        کارایی دانش، کارایی بهره مندی استفاده از مشتریان است.

·        هر شرکتی باید صنعت خود را از نو تجزیه و تحلیل نماید تا به مهم ترین اطلاعات دست یابد.

·        بر جریان اطلاعات تمرکز کنید نه بر جریان مواد.

·        سرمایه های انسانی،مشتری و ساختاری در کنار هم کارایی دارند. سرمایه گذاری مجزا بر روی افراد، سیستم ها و مشتریان کافی نیست.

سازمانهایی که اطلاعات معناداری در مورد عملکرد سرمایه فکری خود در طول دوره مالی داشته باشند، می‌توانند از آن برای اطلاع پیدا کردن از تصمیم‌گیری‌ها، آزمون و بررسی استراتژیها و مدیریت ریسک‌های مربوط به سرمایه فکری استفاده کنند.

 ارزش واقعی ناشی از توانایی اکتساب و بکارگیری سرمایه فکری است. دارایی های دانشگر وجود دارند و تنها در بطن یک استراتژی ارزش پرورش را دارند. شما نمی توانید دارایی های فکری را تعریف و مدیریت کنید مگر اینکه بدانید دقیقا می خواهید با آنها چه کنید.

 

اهداف اندازه‌گیری سرمایه فکری

با بررسی بیش از 700 مقاله در زمینه اندازه‌گیری سرمایه فکری، مار و همکارانش (2003) نشان دادند که پنج هدف کلی برای اندازه‌گیری سرمایه فکری وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره می‌کنیم:

- برای کمک به سازمانها در جهت فرموله کردن استراتژی‌هایشان؛

- برای ارزیابی نحوه اجرای استراتژی‌ها؛

- کمک به گسترش و تنوع تصمیم‌گیری‌های شرکت؛

- ارزیابیهای غیرمالی سرمایه فکری می‌تواند به طرحهای باز پرداخت و پاداشهای مدیران، ارتباط داده شود؛

- جهت ایجاد رابطه با سهامداران خارج از شرکت که سرمایه فکری را در اختیار دارند.

سه هدف اول از این مجموعه، به تصمیم‌گیری‌های داخلی مربوط می‌شوند و هدف از آنها حداکثر کردن عملکرد عملیاتی شرکتها، برای ایجاد درآمد از طریق حداقل هزینه و بهبود مستمر در روابط با مشتریان و تأمین‌کنندگان و سهم بازار است. مورد چهارم به ایجاد انگیزه‌های اجرایی مربوط می‌شود و هدف پنجم به ایجاد انگیزه برای سهامداران خارج از سازمان اشاره می‌کند. تحقیقات مختلف نشان داده‌اند که اندازه‌گیری سرمایه فکری، هم برای حاکمیت مؤثر داخلی و هم برای روابط موفق با افراد خارج از سازمان، ضروری و سودمند است. کاملاً واضح است که اگر هدف اولیه شرکتهای انتفاعی، مدیریت مؤثر و کارآمد جریانهای نقدی آتی باشد، پس برای آنها مدیریت محرکهای نهایی این جریانهای نقدی یعنی همان داراییهای نامشهود نیز ضروری است. زیرا شما آنچه را که نمی‌توانید اندازه‌گیری کنید، چطور می‌توانید مدیریت کنید؟ به همین خاطر اندازه‌گیری سرمایه فکری و به طور کلی داراییهای نامشهود بسیار با اهمیت است.

اندریسن (2002) نیز اعتلای مدیریت داخلی، بهبود گزارشگری خارجی و انگیزه‌های قانونی و معاملاتی را از جمله دلایل اندازه‌گیری سرمایه فکری بر می‌شمرد. روشهای مختلفی برای اندازه‌گیری سرمایه‌ فکری وجود دارند که در ادامه به تشریح آنها خواهیم پرداخت. 

روشها و الگوهای اندازه‌گیری سرمایه فکری 

به طور کلی، دو روش اصلی برای تعیین ارزش یک شرکت بر اساس صورت های مالی شرکت (ترازنامه) یا بر مبنای ارزش بازار آن وجود دارد. امروزه، شکاف بین این دو ارزش بسیار زیاد شده و اغلب ارزش بازار بسیار بالاتر از ارزش دفتری شرکت هاست.

یکی از دلایل اصلی این شکاف، سرمایه فکری شرکت هاست که در صورت مالی شرکتی لحاظ نمی شود. به خاطر درک و تعیین ارزش پولی واقعی شرکت، ارزش سود و عوامل مرتبط مالی و سرمایه فکری باید برآورد گردد. در واقع، این ارزیابی باید دربرگیرنده سه جزء تجزیه و تحلیل استراتژیک، تجزیه و تحلیل صورت های مالی، و پیش بینی توسعه آتی باشد. اساساً در سازمان های دانش محور، ارزش دفتری شاید فقط یک بخش کوچکی از ارزش واقعی آتی را ارائه نماید. این شرکت ها اغلب از دارایی های فیزیکی کمی برخوردار هستند. در حالی که، رقابت پذیری آن ها به طور قابل توجهی مبتنی بر سرمایه فکری شان است. بنابراین، ارزش این شرکت ها در بازار کمتر از واقع برآورد می گردد، مگر این که آن ها بتوانند ارزش واقعی شان را اثبات نمایند و حتی توانایی شان در انعکاس ارزش پولی سرمایه فکری می تواند به آنان در تأمین منابع مالی خارجی کمک نماید.

از این رو، با نگرش سرمایه فکری ارزشیابی یک شرکت وظیفه ای فراتر از محدوده حسابداری مالی متداول است.

علاقه به مدیریت سرمایه فکری، باعث گسترش روشهای مختلف ارزشیابی برای آن شده است. چندین گروه اصلی از روشهای ارزشیابی سرمایه فکری وجود دارند که می‌توانند به منظور تعیین ارزش این داراییها به کار گرفته شوند. بعضی از این روشها، روشهایی هستند که صرفاً برای استفاده در خود شرکتها طراحی شده‌اند و یک روش جهانی و کلی نیستند، اما با این حال هنوز وجود دارند و مبنایی برای ایجاد روشهای جدید هستند. از نظر ویلیام (2002) روشهای مختلف را می‌توان در قالب چهار گروه اصلی قرار داد: 

 1. روشهای مستقیم سرمایه فکری  (DIC= Direct Intellectual Capital Methods): عبارت‌اند از برآورد ارزش پولی داراییهای نامشهود یا سرمایه فکری، به وسیله شناسایی عناصر مختلف تشکیل دهنده آنها. طبق این روشها یک بار ارزش عناصر به صورت تک تک محاسبه می‌شود و سپس مجموع ارزش طبقات مختلف آنها بیانگر ارزش دارایی مربوطه است.

ویژگیهای این روشها عبارت‌اند از:

- چون براساس ارزشهای تاریخی هستند، پیشنهادهای بالقوه‌ای برای ایجاد تصویر جامعتری از سلامت مالی مؤسسات ارائه می‌کنند.

- این روشها جزئیات بیشتری را در اختیار تحلیلگران قرار می‌دهند و به آسانی در هر سطحی از سازمان قابل استفاده‌اند.
- در این روشها، منابع سرمایه‌ای از پایین به بالا اندازه‌گیری می‌شوند و نسبت به روشهای نرخ بازده داراییها و روشهای بازار سرمایه‌گذاری، سریعتر و دقیقتر منابع را اندازه‌گیری می‌کنند.

- نیازی به اندازه‌گیری شرایط مالی ندارند.

- این روشها، برای سازمانهای غیرانتفاعی، واحدهای تجاری، بنگاههای دولتی و برای اهداف زیست محیطی و اجتماعی بسیار مفید هستند.

- عیب اصلی این روشها این است که به آسانی نمی‌توان نتایج حاصل از آنها را به نتایج مالی ارتباط داد. 

 2. روشهای بازار سرمایه‌گذاری (روشهای تشکیل بازار سرمایه) (MCM= Market Capitalization methods): محاسبه کردن اختلاف بین ارزش بازار شرکت (برمبنای قیمت بازار سهام) و حقوق صاحبان سهام تعدیل شده از بابت تورم یا بهای جایگزینی، به عنوان ارزش سرمایه فکری یا داراییهای نامشهود در نظر گرفته می‌شود. این روش دارای نقاط قوت و ضعفی به صورت زیر است:

- این روشها روی ارقام مالی تأکید دارند که باوجود کامل نبودن، قابلیت حسابرسی دارند.

- این روشها تلاش می‌کنند که یک ارزشیابی واقعی از سازمان ارائه دهند.

- مزیت اصلی آنها این است که می‌توانند برای مقایسه ساده بین شرکتهای فعال در یک صنعت مشابه، مورد استفاده قرار گیرند، ولی جزئیات بسیار اندکی در اختیار تحلیلگران مالی قرار خواهند داد. 

 3. روشهای بازده داراییها (ROA): محاسبه میانگین سودهای قبل از مالیات چند سال شرکت و تقسیم آن بر میانگین داراییهای مشهود شرکت در آن سالها، نتیجه این محاسبه را نرخ بازگشت داراییها می‌نامند که بعداً با میانگین صنعت مقایسه می‌شود. تفاضل این دو رقم، در میانگین داراییهای مشهود ضرب می‌شود تا میانگین درآمدهای سالانه حاصل از داراییهای نامشهود به دست آید. بعد این میانگین درآمد به دست آمده، بر میانگین وزنی هزینه سرمایه یا نرخ بهره، تقسیم می‌شود تا از این طریق برآوردی از ارزش داراییهای نامشهود یا سرمایه فکری به دست آید. این روش هم دارای ویژگیهایی است:

- روشهای نرخ بازده داراییها، به نرخهای بهره بسیار حساس هستند.

- در این روشها از مقایسه مستقیم ارزشها با ارزشهای بازار استفاده نمی‌شود، بلکه تنها از بعضی عوامل که تحلیلگران بازار در ارزیابی خود از شرکت از آنها استفاده می‌کنند، بهره گرفته می‌شود.

- این روشها همانند روشهای بازار سرمایه‌گذاری روی ارقام مالی تأکید می‌کنند، که باوجود کامل نبودن، دارای قابلیت حسابرسی هستند. 

4. روشهای کارتهای امتیازی (SC): این روشها بر مبنای شناسایی عناصر مختلف داراییهای نامشهود یا سرمایه فکری و شاخصها و مقیاسهای به دست آمده براساس کارت امتیازی و گزارش آنها به صورت گراف، استوارند. این روشها شبیه روشهای مستقیم سرمایه فکری هستند و تنها تفاوتشان این است که در روشهای کارت‌های امتیازی، برآوردی از ارزش پولی داراییهای نامشهود یا سرمایه فکری صورت نمی‌گیرد. این روشها دارای ویژگیهایی هستند:  

- پیشنهادهای بالقوه‌ای برای ایجاد تصویر جامعتری از سلامت مالی مؤسسات ارائه می‌کنند.

- در این روشها، منابع سرمایه‌ای از پایین به بالا اندازه‌گیری می‌شوند.

- این روشها، برای سازمانهای غیرانتفاعی، واحدهای تجاری، بنگاههای دولتی و برای اهداف زیست محیطی و اجتماعی بسیار مفیدند.

- یکی از معایب این روشها این است که شاخصهای مورد استفاده در آنها از نوع شاخصهای محتوایی هستند. بدین معنی که برای هر هدف و هر سازمان می‌توانند متفاوت باشند و از این لحاظ مقایسه شرکتها با یکدیگر بسیار مشکل است.

- عیب دیگر آنها، عدم توانایی ربط دادن آنها به نتایج مالی است.

در هر حال منابع حسابداری متداول شامل منابع فیزیکی (اموال و ماشین آلات) و منابع پولی (وجه نقد و سرمایه گذاری ها) هستند. در حالی که منابع سازمانی با رویکرد سرمایه فکری شامل سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی و سرمایه ارتباطی است. منابع فیزیکی و منابع پولی روی ارزش جاری تأثیر گذار هستند، در حالی که منابع سرمایه فکری روی ارزش آتی اثرگذار خواهند بود.

باتوجه به روش های یاد شده، الگوهای اندازه گیری متعددی ارائه شده است که در ادامه به تشریح چند الگو که کاربرد بیشتری دارد می پردازیم:

1- الگوی رهیاب اسكاندیا

اسكاندیا یك شرکت خدمات مالی سوئدی است که برای نخستین بار توانست دارایی های دانشی خود را اندازه‌گیری كرده و در قالب ضمیمه ای به حسابداری سنّتی شرکت، الحاق کند. . در این روش، کل ارزش بازار را می توان متشکل از دو جزء سرمایه مالی (که در گزارش های مالی ثبت شده است) و سرمایه فکری دانست. با این حال، این دو نوع سرمایه را نمی توان برای به دست آوردن ارزش بازار با هم جمع کرد. همچنین نمی توان ادعا کرد که اختلاف بین سرمایه مالی و ارزش بازار، به اندازه سرمایه فکری شرکت، در یک مقطع زمانی مشخص است. بلکه از دیدگاه مفهومی، به سرمایه مالی که در گزارش های مالی افشا می شود و سرمایه فکری که فاقد این ویژگی است، به عنوان دو محرک اصلی ارزش سازمان نگریسته می شود. نخستین گزارش سرمایه فكری اسکاندیا بر اساس الگوی پیشنهادی ادوینسون و مالون در اواسط دهه 1980 تدوین شد. در گزارش سرمایه فكری اسكاندیا علاوه بر 73 سنجه سنتی، از 91 سنجه جدید برای اندازه‌گیری دارایی‌های دانشی در پنج حوزه : مالی، مشتری، فرآیند، نوسازی و توسعه و انسانی استفاده شد. تمرکز مشتری شامل مجموعه گسترده ای از روابط مشتریان است که به طور عمده ای بر ابعاد انسانی و فرآیند مبتنی است. تمرکز فرآیند، مربوط به کارایی و اثر بخشی فرآیندهای داخلی است که از نیازهای مشتریان حمایت می کند. تمرکز انسانی بر دانش، مهارت ها و توانایی های کارکنان که آن ها را قادر به برآورده کردن نیازهای مشتریان یا ارائه خدمات دارای ارزش افزوده به سازمان می کند، استوار است و در نهایت تمرکز توسعه و بازآفرینی مربوط به سرمایه گذاری انجام شده در راستای حمایت از تمرکزهای انسانی، فرآیند و مشتری برای زمان حال و بهبود آن ها در آینده است.

ادوینسون و مالون در طرح ارزش اسكاندیا، سرمایه فكری را در دو جزء سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری ارائه كردند(شکل3).

شکل 3 – اجزای سرمایه فکری در الگوی اسکاندیا



 

در این الگو، سرمایه انسانی با عنوانهای دانش مختلط، مهارت، خلاقیت و توانایی فردی كاركنان برای انجام وظیفه، تعریف می ‌شود، که فلسفه، فرهنگ و اعتبار سازمان را نیز دربرمی‌گیرد.

سرمایه ساختاری نیز مواردی از قبیل: سخت‌افزار، نرم‌افزار، پایگاه‌های اطلاعاتی، ساختار سازمانی، حق ثبت اختراعها، مارك‌های تجاری و هرگونه قابلیت سازمانی دیگری را كه از بهره‌وری كاركنان پشتیبانی می‌كند، شامل می‌شود. به عبارت دیگر، هر چیزی كه با رفتن كاركنان به خانه در محل كار باقی می‌ماند، بر خلاف سرمایه انسانی که تحت مالكیت سازمان درآورده نمی ‌شود، سرمایه ساختاری قابل تملّك و مبادله است.

به نظر ادوینسون و مالون، اندازه‌گیری سرمایه فكری روش جدیدی برای نشان دادن ارزش سازمانی است كه در حسـابداری سنّتی هرگز جایی نداشته است. آنها معتقــدند كه با وجود دارایی‌های نامشهود، محاسبه شكاف بین ارزش ثبت شده در ترازنامه و برآورد سرمایه‌گذاران از ارزش‌هایشان امکان پذیر خواهد بود.

اسکاندیا ابزار مهمی در زمینه سرمایه فکری به شمار می رود و به شکل گسترده ای توسط شرکت ها به کار می رود. ولی به دلیل این که به منظور انعکاس سرمایه فکری تنها بر ترازنامه تکیه می کند، بسیاری از محتوای اطلاعاتی از قبیل فرهنگ شرکت، آموزش سازمان و خلاقیت کارکنان را به رغم مؤثر بودن در ایجاد ارزش، نادیده می گیرد. همچنین، به رغم نقش عمده این روش در شناخت سرمایه فکری، این رویکرد تنها برای یک شرکت خاص طراحی و ایجاد شده بود. به علاوه، تمام اندازه گیری های آن در قالب پول بیان شده است، در حالی که توانایی ارائه دارایی های مبتنی بر دانش در قالب پول بحث انگیز است.

2- الگوی شاخص سرمایه فكری

این الگو كه توسط روس و همكاران در سال 1997 پیشنهاد شد نیز در زمره رویكردهای كارت امتیازی قرار دارد. هدف این شاخص ایجاد تجسّم و انتقال سرمایه فكری و ارزش، مشتق شده از آن است. شاخص سرمایه فكری به نسل دوم از روش های اندازه‌ گیری سرمایه فكری تعلّق دارد كه کاستی های شیوه‌های پیشین را رفع می‌کند. این الگو، تمامی مؤلفه‌های سرمایه فكری را در یك شاخص سازمانی گرد هم می‌ آورد. در این ادغام، اهمیت ضریب اثرگذاری هر كدام از نماگرها نشان داده شده است. این شاخص مدیران را به طور مستقیم قادر به تشخیص و همچنین قضاوت درباره وضعیت سرمایه فكری سازمان می‌سازد. همچنین، زمینه مقایسه بین سازمان‌ها و واحدهای اقتصادی را فراهم می‌آورد.

روس و همکاران، سرمایه فكری را به سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی و سرمایه ارتباطی تقسیم می‌کنند. سرمایه سازمانی نیز سرمایه نوسازی و توسعه و سرمایه فرایند را دربرمی‌گیرد (شکل 4) .

 

شکل 4- الگوی شاخص سرمایه فکری

 

3- الگوی تكنولوژی بروكر

بروكینگ در سال 1996 الگوی شکل (5) را برای تعیین ارزش سرمایه فكری طرح‌ریزی كرد. الگوی او از جمله روشهای سرمایه فكری مستقیم است.

شکل 5- الگوی تکنولوژی بروکر

                                                    

 

بروكینگ ارزش سرمایه فكری سازمان را از راه تحلیل عیب‌یابی ارزیابی کرد و واكنش سازمان را به بیست پرسش در رابطه با چهار جزء سرمایه فكری، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در الگوی بروکر، منظور از دارایی‌های بازار مواردی از قبیل: مارك‌های تجاری، مشتریان، كانالهای توزیع و همكاری‌های تجاری است. دارایی‌های انسان محور شامل آموزش، دانش و شایستگی افراد سازمان است. دارایی‌های مالكیت معنوی عبارت از حق ثبت اختراع، حق امتیاز و اسرار تجاری هستند. بالاخره دارایی‌های زیر ساختاری نیز مجموعه‌ای از فرایندهای مدیریتی، سیستم‌های تكنولوژی اطلاعات، شبكه ارتباط‌ها و سیستم‌های مالی هستند.

4- الگوی نمایشگر دارایی‌های نامشهود

الگوی نمایشگر دارایی‌های نامشهود كه از جمله روشهای كارت امتیازی است، توسط اسویبی بر اثر تجربیاتش به عنوان مدیر یك هفته نامه مالی در سال 1997 ارائه شد. اسویبی ارزش بازاری سازمان را شامل خالص دارایی‌های مشهود و سه نوع دارایی نامشهود می‌داند (شکل 6).

 

شکل 6- الگوی نمایشگر دارایی های نامشهود

 

5- الگوی ارزش افزوده اقتصادی

ارزش افزوده اقتصادی روشی بر مبنای بازگشت سرمایه، برای سنجش ارزش بر پایه حسابداری سنّتی است كه در سال 1997 توسط استوارت مطرح شد. در این الگو به پیروی از اصول حداكثرسازی ارزش سهام، تفاضل مجموع ارزش واحد اقتصادی و مجموع ارزش سرمایه به كار گرفته شده توسط سرمایه‌گذاران حداكثر می‌شود. ارزش افزوده اقتصادی الگوی جامعی است که متغیرهایی نظیر: بودجه‌ بندی سرمایه، برنامه‌ریزی مالی، هدف‌گذاری، اندازه‌گیری عملکرد، ارتباط سهام‌داران و انگیزه پاداش را به كار می‌گیرد. هر چند که مدیریت سرمایه فکری به گونه صریح با ارزش افزوده اقتصادی مرتبط نیست، اما به طور ضمنی با مدیریت اثربخش سرمایه فکری، ارزش افزوده اقتصادی افزایش می‌یابد.

6- الگوی كارت امتیازی متوازن

كارت امتیازی متوازن را نورتون و كاپلان در سال 1992 به منظور تبدیل راهبردها و دیدگاه مدیران به مجموعه گسترده ای از مقیاس‌های عملكردی طراحی کردند.

كارت امتیازی متوازن، سازمان را از چهار دیدگاه مورد بررسی قرار می‌ دهد و به گسترش سنجه‌ها و گردآوری و تحلیل داده‌ها برای هر یك می ‌پردازد(شکل 7).

 

شکل 7- الگوی کارت امتیاز دهی متوازن

 

با نگاهی به این چارچوب، مشخص می‌شود که دیدگاه مالی همان سرمایه مالی، دیدگاه مشتری همان سرمایه مشتری، دیدگاه فرایندهای داخلی همان سرمایه ساختاری و دیدگاه رشد و یادگیری همان سرمایه انسانی است.

7- الگوی نسبت  Q Tobin

نسبت q يا Q ارزش سرمايه نسبت به هزينه هاي جايگزين است . نسبت Q توبين براي اندازه گيري سرمايه فكري توسعه داده نشده بود بلكه آلان گرين اسپان متوجه شد كه نسبت بالاي Q و نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري ،ميزان سرمايه گذاري در سرمايه انساني و فناوري را منعكس مي سازد.

Q=Market Value /asset value

نسبت Q توبين همان نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري است كه توبين بجاي ارزش دفتري از هزينه دارائي مشهود در محاسبات خود استفاده نموده است . با استفاده از جايگزين هزينه تعدادي از مشكلات نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري خنثي شد

استفاده از نسبت Q توبين بجاي نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري تاثير اختلاف سياستهايي كه از يك شركت به يك شركت و يا يك كشور به يك كشور ديگر دارد را خنثي مي سازد.

استفاده از نسبت Q وقتي كه شركت ها در يك دوره زماني چند ساله با هم مقايسه مي شوند آشكارتر مي شود.

سرمایه فکری و چالش های حسابداری مالی:

چارچوب حسابداری مالی فعلی در اوایل قرن بیستم تدوین شده است. و طبعاً حسابداری در حوزه فعالیت های تجاری یعنی صنایع تولیدی که حجم قابل ملاحظه ای از اموال، ماشین آلات و نیروهای کارگری را به کار می گیرند، به خوبی قابل استفاده است. در اواخر قرن بیستم، ساختار اقتصادهای بزرگ از صنایع تولیدی به صنایع خدماتی تغییر جهت داده و در حال حاضر، شرکت ها و واحدهای تجاری روی کیفیت خدمات، نوآوری، رضایت مشتریان، مطلوبیت سرمایه گذاران و طیف وسیعی از ذینفعان تمرکز و توجه دارند. در قرن جدید، شکاف بین ارزش بازار شرکت و ارزش خالص دارایی ها بیشتر شده است. تفاوت بین ارزش های بازار و ارزش دفتری جنبه هایی از عملکرد شرکت را نشان می دهد که از خارج از حیطه و مرزهای روش های حسابداری متداول است. این تفاوت اغلب به دارایی های نامشهود نسبت داده می شود که نشان دهنده انتظارات سرمایه گذاران در توانایی شرکت برای ایجاد سود اقتصادی خالص در بلند مدت است. حرفه حسابداری هنوز با چگونگی ارائه یک مدل ارزش گذاری مالی برای دارایی های نامشهود دست و پنجه نرم می کند. تحلیل گران و سرمایه گذاران به طور فزآینده ای در حال استفاده و به کارگیری از داده هایی هستند که خارج از حیطه چارچوب حسابداری متداول است و عمدتاً از شاخص های غیر مالی برای ارزش گذاری یک شرکت استفاده می کنند.

از این رو، روش های جاری حسابداری مالی باید تغییر یابد و ظهور اقتصاد نامشهود مستلزم انواع جدیدی از گزارشات سالانه شرکت هاست. توجه هر چه بیشتر به ارزشگذاری و انعکاس  دارایی نامشهود سبب بهبود و افزایش کیفیت اطلاعات در ترازنامه خواهد شد و حتی اثرات آن سبب شفافیت اندازه گیری سود خواهد گردید. لذا حسابداری برای دارایی های نامشهود یکی از بزرگترین چالش های پیش روی حسابداری و حسابداران می باشد که باید به گونه ای درست و منصفانه، اندازه گیری و گزارشگری همه دارایی های نامشهود در عملکرد اجتماعی شرکت ها صورت پذیرد. از آن جایی که هنوز بهای تمام شده تاریخی شالوده سنجش و اندازه گیری در سیستم حسابداری باقی مانده است، حرکت در راستای دستیابی به این هدف مهم و رفع چالش های آن نمی تواند به سادگی عملی و ممکن گردد. از این رو ایجاد چارچوب همگون و سیستماتیک برای گزارشگری دارایی های نامشهود به منظور افشاء اطلاعات قابل مقایسه و افزایش قابلیت اعتماد ذینفعان ضرورت دارد.

یکی از جنبه های مورد توجه در گزارشگری پایداری، ارزشگذاری و افشاء دارایی های نامشهود باشد. این وظیفه در گزارشگری از آن جهت حائز اهمیت است که در ایجاد ارزش آتی برای یک سازمان در اقتصاد دانش محور، دارایی های نامشهود از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند و قابلیت ها و پتانسیل های سازمان در آینده وابسته به این نوع دارایی هاست. در دو سه دهه اخیر، منابع غیر فیزیکی به عنوان دارایی های نامشهود در مقایسه با دارایی فیزیکی و مشهود یک واحد تجاری در حال رشد روز افزون هستند. از دیدگاه اقتصادی یک دارایی منبع تحت کنترل واحد تجاری است که منافع اقتصادی آتی در جریان عملیات داشته باشد و یک دارایی زمانی نامشهود تلقی می شود که دارایی غیر پولی قابل شناسایی فاقد وجود فیزیکی و قابل رویت باشد. از این رو بسیاری از دارایی های نامشهود در مفهوم حسابداری سنتی دارایی تلقی نمی شود. در واقع یک سازمان دارای دارایی های نامشهود با اهمیتی است که مالک آن نمی باشد. از جمله می توان به سرمایه انسانی (دانش)، سرمایه سازمانی، خلاقیت و نوآوری اشاره نمود. در واقع دارایی های نامشهود ذخایر یک سازمان می باشند و درجه ریسک تجاری یک سازمان کاملاً وابسته به این گونه دارایی هاست. سرمایه نامشهود می تواند بدون افزایش سرمایه فیزیکی افزایش یابد و از طرف دیگر بدون صرف منابع پولی امکان ایجاد ارزش در سازمان وجود خواهد  داشت. سرمایه گذاری در دارایی نامشهود می تواند به معنای دستیابی به مزیت رقابتی باشد که به دست آوردن آن به عنوان یک فرصت در محیط تجاری رقابتی امروزی به سادگی امکان پذیر نیست. بنابراین سرمایه گذاری در دارایی های نامشهود دارای منافع بیشتری از سرمایه گذاری در دارایی های مشهود به دنبال دارد. لذا، اثرات این نوع دارایی ها و سرمایه گذاری در آن ها باید شناسایی، تجزیه و تحلیل، ارزشگذاری و در فرآیند گزارشگری گنجانده شود. یکی از مهمترین دارایی های نامشهود که منجر به ایجاد ارزش می گردد دارایی انسانی است که تاکنون روش ها و مدل های مختلفی برای اندازه گیری و سنجش آن ارائه شده است.

در حسابداری دارایی های نامشهود، دارایی های هستند که فاقد خاصیت فیزیکی هستند، اما اساساً این دارایی ها، منافع قابل توجهی برای جریان نقدی آتی شرکت ها دارند. ناتوانی در گزارشگری نامشهودها، نشان دهنده ضعف حسابداری متداول یا سنتی است. البته، ارزشگذاری آن ها در معاملات تجاری مشکل بوده و با روش های موجود به سادگی امکان پذیر نیست. همچنین هیچ تئوری یا مدل اقتصادی واقعی برای دارایی های نامشهود وجود ن


مطالب مشابه :


حسابداری سرمایه فکری

مدیریت فعال در حوزه سرمایه فکری و منابع نامشهود برای دستیابی حسابداری منابع انسانی




حسابداری منابع انسانی

حسابداری منابع انسانی مبتنی بر دانش است و سرمایه های انسانی در سرمایه فکری :




مقالات سرمایه فکری وحسابداری منابع انسانی

مقالات سرمایه فکری فکری و منابع انسانی توسط سومین کنفرانس ملی مدیریت و حسابداری ;




حسابداری منابع انسانی

حسابداری منابع انسانی حسابداری منابع انسانی و سرمایه منابع انسانی سرمایه فکری




مدیریت سرمایه های فکری

آیا سرمایه فکری و اجزای آن عنوان سرمایه منابع انسانی ای در زمینه حسابداری و




تعیین ارزش پولی منابع انسانی یا حسابداری منابع انسانی2

حسابداری و انسانی یا حسابداری منابع برگرفته از سرمایه فکری بوده وبخش




سرمایه فکری؛ گنج تمام نشدنی سازمان

- سرمایه انسانی و به منزله روح و فکر منابع سرمایه فکری حسابداری سنتی از طریق




حسابداری نیروی انسانی

تعیین ارزش پولی منابع انسانی یا حسابداری است و سرمایه های انسانی در سرمایه فکری :




حسابداری منابع انسانی چیست؟

که حسابداری منابع انسانی سرمایه انسانی و سرمایه فکری یک




برچسب :