رمان آخرین شب دوران نامزدی 11

-من با کسی لجبازی ندارم دستمو ول کن
-الهام بیا بشین سرخونه وزندگیت من هنوز اون روی سگم نیومده بالا دارم با زبون خوش بهت میگم این مسخره بازی رو ول کن وبرگرد
این زبونه خوشش بود مثلا
دستمو سفت گرفته بود اروم گفتم=ولم کن
صورتشو نزدیک صورتم کرد ومنو کشیده بود سمته خودش هیچ فاصله ای باهم نداشتیم
ترسیده بودم صورتمو بردم وعقب وبا خواهش گفتم=محمد داری اذیتم میکنی
-بسه الهام اگر همون روزای اول بخاطرت کوتاه نمی اومدم حالا ماله خودم بودی
ترسیده بودم دسته خودم نبود خصوصا الان که عصبی بود داشت گریم می گرفت گفتم=نزدیکم نشو من میترسم
اعتنایی بحرفم نکرد که صدام لرزید وگفتم=برو توروخدا
دستمو کمی شل کرد توچشامو نگاه کرد وبا لحن یکم نرم تر گفت=ترس نداره همه دخترا اینجورن بعد عادی میشه واست
چونم داشت می لرزید متوجه نشد وگفت=الهام اذیت نکن اینجوری دوتامون راحت میشیم
یعنی بنظره اون من اینجور راحت میشدم؟؟؟اون خیال میکرد هرجور که اون دوستداره منم دوستدارم ولی اینجور نبود دنیای منو واون یه عالمه باهم فرق داشت.من همون بوسیدنای بامحبت معمولیشو به صدتا ازاین کارا نمیدادم اون پیش خودش چی فک میکرد!! من محبت وتوجه اونو میخواستم اونو نمیدونستم
دستمو که ول کرد کمرمو گرفت بازم لباشو گذاشت رو لبام
داشتم عذاب می کشیدم واسه اولین بار کنار محمد ازاینکاراش عذاب میکشیدم .همزمان دکمه های مانتومو باز کرد اشک از چشام اومد پایین
یه نگاهی بهم کرد واروم گفت=الهام قول میدم اذیت نشی اینقد نترس
بند تاپمو داد عقب احساس کردم دستام از استرس می لرزن
کمی رفتم عقب وگفتم=محمد حالم خوش نیست
متوجه حالم شد
-چته؟مگر میخوام بکشمت که اینطور میکنی؟
حالم داشت بد میشد با اخم نگام میکرد گفتم=یه لیوان اب بهم بده
خیلی می ترسیدم بخاطر همین هیچ علاقه ای نداشتم که زود عروسی کنیم
بلند شد رفت تا برام اب بیاره
یه نفس راحت کشیدم اگر میدونستم اینطورمیشه پامو تو این خونه نمیذاشتم
شاید شب عروسیمون اینطور نمیشد ولی الان که انتظارشو ونداشتم ونمیخواستم ترسمو بیشتر کرد.
بلند شدم دکمه ها مانتومو بستم وشالمو کردم سرم.
تموم رزلبم پاک شده بود دست زدم به لبم یکم از پوست لبم اومده بود بالا
از محمد داشت بدم میومد
خودخواه شده بود لیوانه ابو اورد داد دستم وخودشم نشستس مبل ویه سیگار دیگه روشن کرد وگفت=ببخشید نمیخواستم اذیتت کنم
-یه ذره از آب رو خوردم وگفتم=اگر میدونستم اینطور میشه پامو تو این خونه نمیذاشتم
-الهام برگرد سرخونه وزندگیت
-من زندگی نمی بینم
داد زد=پس غلط کردی که بهم بله رو گفتی
توروز اول منو دیدی نه پولدار بودم نه خوشکل بودم نه اعصاب درستی داشتم ولی تومنو قبول کردی حالا هم باید قبول کنی؟
تاحالا سرم داد نکشیده بود عصبانی زیاد میشد ولی صداشو بالا نمی برد
-اون موقعه که قبولت کردم لااقل دلم به این خوش بود که صداقت داری ولی حالا اونم نداری
جاسیگاری جلوشو پرت کرد وگفت=دهنتو ببند الهام تا بلایی سره خودمو وخودت نیاوردم
-تومشکل داری یه لحظه عصبی یه لحظه ارومی
-منه..... هرطور هستم بخودم ربط داره مگه تو نگفتی سگم نجسم؟
بخودش فحش داد هیچوقت جلوم فحش های رکیک نمیداد میدونست بدم میاد ولی الان...
ترسیدم ازش باز عصبی شده بود ولی کم نیاوردم وگفتم=منو بگو که راه افتادم اومدم اینجا که نجاتت بدم
-تو فقط رو اعصابه منی.دفعه ی دیگه هم درخواست طلاق یا حتی اسم طلاق رو زبونت بیاد حسابت دیگه با کرام کاتبینه
عصبی کیفمو برداشتم وبلند شدم وبا داد گفت=کجا؟؟
-میخوام برم خونمون
-توخونت اینجاس
-میخوام برم خونه بابام
-توجایی نمیری
صداش دورگه شد چندتا سرفه پشت سره هم کرد حالش بد شده بود
برگشتم سمتش وگفتم=چت شد؟
اولین کار سیگارشو ازدستش گرفتم وگذاشتم تو لیوان اب.صدای جیز جیز میداد دوستداشتم این صدارو
نفسش به زور بالا می اومد ترسیدم رفتم براش اب آوردم
گذاشتم نزدیک لبش یکم خورد
-پاشو بریم دکتر
بحالت تمسخر نگام کرد وگفت=اگر دکتر الان پشت در هم باشه من در رو سرش باز نمیکنم.
داشت کمی بهتر میشد میخواست بلند بشه زیر لب گفت یاعلی
وسط راه برگشت وگفت= یادته یه شب قبل عروسیمون؟؟
دندون درد داشتم پول تو جیبم نبود برم دکتر یعنی داشتم ولی گذاشته بودم کنار که همون دستبنده که قرار بود روز تولدت برات بخرمو بگیرم .خریدمش برات خواستم غافل گیرت کنم وتو عروسی بهت بدم اون شب دندون درد داشتم وحتی تو گوشیتو سرم خاموش کرده بودی ولی اون جریان شدو رقفتم خونه بابام بخاطره تو یه سیلی بهم زد همون طرفی که از دندون درد شب تا صبح بیدار مونده بودم تا یه لحظه با اون دستبنده خوشحالت کنم.


مطالب مشابه :


مدل لباس مجلسی کوتاه شیک جدید دخترانه 2015

مدل لباس مجلسی کوتاه شیک جدید جدیدترین مدل لباس مجلسی کوتاه وبلند مجله زیبایی




مدل دامن زنانه : دامن کوتاه. دامن بلند. دامن دخترانه. دامن زنانه. دامن ماکسی .دامن دراز

مدل لباس های کوتاه و مدل های لباس زمستانی لباس های مجلسی 2009 لباس های عروس 2009




گل ایتالیایی (گل مارگریت مینیاتوری )

گل ها به صورت کوتاه وبلند با بگیرد و به روز ترین مدل های لباس را در مدل لباس مجلسی.




رمان قتل سپندیار6

طره های کوتاه وبلند موهای عسلیش که تو تاریکی به خرمایی میزد روی شقیقه اش مدل لباس مجلسی.




رمان آخرین شب دوران نامزدی 11

-بسه الهام اگر همون روزای اول بخاطرت کوتاه عصبی کیفمو برداشتم وبلند مدل لباس مجلسی.




حفظ پوست

لباس مجلسی. سال مدل لباس. کدزیبای ساعت جهت




رمان آخرین شب دوران نامزدی 8

یه آه کوتاه کشید وسکوت کرد دستشو گذاشت پشت شونه ام وبلند شد وخم شد مدل لباس مجلسی.




برچسب :