تاوان وتقاص8

تازه چشمم به خونه آبتین

افتاد واوووووو باورم نمیشد

خونه بود یا قصر وایییییی چه جیگر بود

1000000000برابر ازخونه بابا

قشنگ تربود

یه عمارت 3یا4طبقه بودبانمای کرم

شکلاتی مثل قصربودستون های بلند مثل

چهل ستون دم درخونه بود

حیاط خونه روبگووووودرخت های کاج

بلندوبالابایه استخرخیلی بزرگ که نورماه

توی آب استخر افتاده بود

بغل استخرصندلی های آفتاب گیروچترش

بود چه جیگر بودداشتم همینجوری

مثل این ندیده ها خونه رودیدمیزدم

که یهوآبتین بی شعورررررررررپارازیت

انداخت:حدیث 3ساعته داری خونه رو دید

میزنی بیابریم تو هوا سرده

پوفی کردم اصلا حواسم نبود

آبتین اینجااست باقدمهای آهتسته

واردخونه شدیم واییییییییی

داخل خونه صدبابر قشنگ تربیرونش بود

دکورسیان خونه مشکی سفید وقرمز بود

ولی ایندفعه ندیدبازی درنیاوردم وروبه

آبتین گفتم:اتاق من کجااااااااست؟

آبتین:طبقه سوم طرف راست دریاسیه

من:اوکی خیلی خب شب بخیر

اوفففففف حالا ازپست پروپا داریم باید این

پله های مارپیچی وهم بالابریم غرغرکنان ازپله ها

بالا رفتم طبقه دومش یک جیگری بود یه جیگری

بودکه نگو دکوروسیونش آبی مشکی بود اینقدرناز

بودکه نگووووووآبتین بهم گفتش که این

خونه ارث باباجونش بوده وقبلا بامامانش

اینا زندگی میکرده اما حالا این خونه رو داده بودن

به اونو خودشون چند تا خیابون بالاتر اینجا بودن

اگه این خونه پسرشونه خونه خودشون چیه؟؟؟؟

طبقه سومم دکورسیونش یاسی سفید بود وخیلی

ناناس بودحالا اتاق آبتین کجاست؟

واییی من یعنی باید توی 1طبقه تنها باشم؟

بی خی حدیث این طبقه مال توااااااا

بشین عشقق وحال کن پوفف

بد ازکلی گشتن بین اون همه در توسالن

یه در یاسی پیدا کردم رفتم تو اتاق

واییییییییییییییییییییییییییی خدا اتاق بود یا بهشت؟

دکوروسیون اتاق یاسی وسفید بود

یه تخت بزرگ 2یا3نفره بزرگگگگ سفیدبا طرح های ابر وبادی یاسی

یه کمد دخترونه ست تخت

یه می میز آرایشش ست کمدوتخت

ویه قالیچه یاسی پرزدار

چند نا قاب عکسم توی اتاق بود

که یه سری طرح نامفهوم وقاطی پاتی

توش بود

رفتم سمت تخت وخودمو روش پرت کردم

واییییی خدایا چه نرم بود مثل پنبه

هییییییییییییی

حالا لباس وچیکار کنم شیرجه زدم سمت

کمده ببینم کسی اصلا لباسامو اینجا

گذاشته یاامشب باید با این لباس عروس بخوابم؟

درکمدو که بازکرد م توش پر لباس

بود اما نه لباسای خودم

یه سری لباس جدید بود

جونممممممممممم همش مال منه حتما

مهلا جون خریده فداش شم قاطی اونهمه

لباس یه لباس خواب سفیدکشیدم بیرون

لباسه تا وسط کمر باز بود

واندازش تا وسط رون هام بود

تا قسمت شکم تنگگگگگ

واز قسمت بقیش توربود وگشاد

لباس وپوشیدم موهای بلوندمو باز کردمو

پریدم روی تخت وای چه نرم یهو در عین

چی باز شد وآبتین مثل دوراز جونش(خر)

پرید تووگفت:چیزی لازمم.....

بقیه حرفشو خوردوزل زد به من

وایی چرا همچین میکنه این

یه نگا به خودم کردم واییییی

خاک برسرم این لباسه رفت بود

بالا وکل هیکلم پیدا شده بود هول

شدمو وملافه رودور خودم پیچیدم

وسریع گفتم:نه چیزی لا زم ندارم بروووووووو فقط

انگاری با حرفم به خودش اومد وسرشو

تکون دادو فوری ازاتاق خارج شد

وایییی یه جوراییی

خجالت کشیدم

آخه من اونم من عجیب بودولی

من اونقدراهم بی حیا نبودماااااااا(کم نه)

اصلا آبتینو نمیشناختم اینجوری جلوش ندید

بازی در اوردم

پوفففففف چشمامو وبهم زدمو وبعد از چند

دقیقه آروم به خواب رفتم

با احساس خشکی گلوم شب از جام

بلند شدم

وایی هنوزکه شب بودحالا آب ازکجام بیارم؟

از روتخت پاشدم

وازاتاق بیرون رفتم

حالا آششبز خونه کجاس؟

توی طبقه خودم که آشپزخونه نبود

رفتم طبقه دوم اوخی اونجاآشپزخونه

داشت رفتم سمت یخچال ویه عالمه

آب خوردممممم

اوخییییییییی دیگه تشنه نیستم

خواستم برم طبقه سوم که از یکی از

اتاقا صدایی شنیدم

یا حسین یاقمر بنی هاشم یاعلی واییی

خدانکنه دزداومده؟؟؟؟؟

حالا چه گهی بخورم رفتم سمت

اتاقودر وباز کردم

واااااااااین که آبتین

بود داشت نمازمی خوند

لاالله الالله نصف شبی پا

شده نماز میخونه ماتو

خود روزش نماز میخونیم

چه برسه به نصف شب

داشتم نگاهش میکردم

چه قشنگ نماز میخوندو

الله واکبرمیگفت خیلی ناز

نمازمیخوند

بعد مدتی نمازش تموم شد واومد

سمتم وباتعجب گفت:اینجاچیکارمیکنی؟

من:هیچی اومدم آب بخورم دیدم

تواتاق صدای پیس پیس میاد

بعداومدم دیدم شوما دارین نماز

میخونید

سرشوتکون دادوگفت حالا بروبخواب

الان وقت نمازصبحه توهم بجای

این که بری باپسرای مردم رابطه داشته

باشی برونماز بخون بهت آرامش میده

ازمشکلات رهات میکنه باابروهای

بالا پریده نگاهش میکردم این از کجا میدونست؟

نکنه بابابهش گفته من باآرشام رابطه داشتم؟

داشتم نگاهش میکردم که گفت:

خانومی تعجب نکن بابات بهم گفته بود بایه

پسری بودولی هوس

جوونی بوده والان باهاش نیستی

خواست آدمت کنم واین حرفاگفت زنیو

ودختر نستیو...

اینو باش بابا بهش چیاگفته؟

حالا انگار من زنم نخیرمن همون دخترم

خداروشکر بابا نذاشت آرشام منودست دوم کنه

یه کار مفید کرد بابا به

آرشام نگاه کردم فک کرده من زنم

اوخی پسری مثبت

من:مهم نییست بابامن به شماچی

گفته وایناشما وقتی فهمیدید من دست

خوردم چطور حاضرشدی بامن ازدواج کنی؟

هومممممممم؟؟؟؟؟؟؟

 


مطالب مشابه :


خانه باغ آسمانی

خانه باغ آسمانی. دسته طرح های معماری این خونه که میبینید تو سنگاپور ساخته شده .




طرح و نمای داخلی و بیرونی خانه های ویلا و خانه های زیبا و شیک

تزیینات و دکوراسیون منزل و محل کار - طرح و نمای داخلی و بیرونی خانه های ویلا و خانه های زیبا و




اینم یه نوع خونه واسه باغ

تخصصی معماری - اینم یه نوع خونه واسه باغ - به وبلاگ تخصصی معماری خوش آمدید




طراحی پشت بام

باغ خلیج فارس نوین طرح پارسال ماه مبارک برنامه پشت بام مهمون خونه های ما بود که من بیشتر




باغ گلها

کوله پشتی نارنجی - باغ گلها - هوای سفر دارم، کفشهایم را می پوشم و کوله پشتی ام را بر می دارم




تاوان وتقاص8

بـــاغ رمــــــان - تاوان وتقاص8 - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید




طرح پيامكي بوي هجرت چهار

کوچه باغ: نماهنگ ها مثل خونه ما كه توي طرح بود و كوبيديمش 4 ( بعد از حلقه معرفتي شب سوم




طراحی فضای سبز

باغ خلیج فارس نوین طرح یکی از دوستانم ازم خواست که با هم فضای سبز خونه اش رو طراحی کنیم.




برچسب :