بلیط ها

سلام دوستان

از این به بعد من نیز در کنار دوست عزیزم کمیل، مطالبی را درباره فیلم هایی که دیده ام می نویسم. برای انتخاب فیلم ها ترتیب خاصی قایل نیستم و سعی می کنم در مورد هر فیلمی که دیده ام مطلبی کوتاه بنویسم. این مطالب را به عنوان نقد فیلم در نظر نگیرید بلکه تنها Review های ساده ای از دریچه ذهن من هستند. از آنجاییکه کمی تاخیر داشتم تصمیم گرفتم جبران کنم و اولین فیلم انتخابی، خود سه فیلم را در بر بگیرد. این فیلم که محصول سال 2005 است بلیط ها (Tickets) نام دارد و شامل سه اپیزود مجزا از سه کارگردان بزرگ سینمای جهان ارمانو اولمی (Ermanno Olmi)، عباس کیارستمی و کن لوچ (Ken Loach) می باشد که مفاهیم بلیط و قطار در هر سه مشترک هستند و گاهی حضور بازیگران اپیزودهای دیگر نیز به ارتباط بیشتر اپیزودها کمک می کند.

Tickets

اپیزود اول: کارگردان آن ارمانو اولمی است که ساختاری ساده و متناسب با فیلم کوتاه دارد. در این اپیزود بلیط به مثابه عامل شکل دهنده وابستگی عاطفی (عشق؟) در نظر گرفته می شود. شخصیت اصلی پروفسوری مسن است که برای کسب و کار به شهری دیگر رفته است و به دلیل هشدارهای تروریستی، پرواز هواپیمای برگشت او لغو می شود و تنها راه حل برای او سفر با قطار است. در این میان زنی زیبا و بسیار جوان تر از او که در شرکت میزبان مشغول است، سعی دارد با محبت بسیار برای پروفسور بلیط تهیه نماید. محبت های وی به تدریج در پروفسور نفوذ می کند و وی در قطار به یادآوری خاطرات می پردازد. در واقع دیدار پروفسور و زن را به صورت فلاش بک میبینیم. در کنار این، با ورود نظامیان به قطار برای جلوگیری از حوادث تروریستی و برخورد خشن و گاهی غیر انسانی آنها، بخش دیگری از عواطف انسانی در این پروفسور سرد و گوشه گیر مجال بروز می یابد، به گونه ای که در نقطه اوج (سکانس نهایی) وی لیوان شیر خود را برای کودکی گریان می برد. در این میان تقارن خاطره شیرین پروفسور از نوه خود و کودک داخل قطار (هر دو معصومانه نیازمند محبت پروفسور هستند) نیز جالب است. به طور کلی این اپیزود فضایی سرد دارد اما در نهایت موفق می شود به طور باورپذیر حرف خود را بیان نماید.

Tickets-Episode 1

اپیزود دوم: ساخته عباس کیارستمی فیلمساز شهیر ایرانی است و بلیط به مثابه ابزاری برای سلطه و مالکیت به تصویر کشیده می شود. شخصیت های اصلی پیرزنی چاق و بد اخلاق و جوانی آرام هستند و ماجرا از این قرار است که پیرزن که بیوه یک نظامی است برای مراسمی دعوت شده است و جوان در چارچوب فعالیتی اجتماعی، کمک به او در راه رسیدن به مقصد را بر عهده دارد. از همان ابتدا با ماهیت زورگو و بد اخلاق پیر زن آشنا می شویم. او برای دستیابی و کنترل هر چیز، به زور و دستور دادن متوسل می شود و در این راه حتی از رعایت نکردن قانون نیز ابایی ندارد. در واقع رفتار او با جوان همانند برده است و طاقت اینکه نگاه جوان به دختری زیبا بیفتد را هم ندارد. برای او جوان، بلیط، صندلی یا موبایل ماهیتی یکسان دارند که باید با تمامیت خواهی به آنها برسد. در میانه سفر جوان (که غمگین و آرام است) با دختر نوجوانی برخورد می کند که مدعی است او و نزدیکانش را در گذشته می شناخته است. در واقع تحول جوان از زمانی رخ می دهد که دخترک گذشته درخشان و شاد او را به خاطر می آورد و او را به یاد عشق و خواهرش می اندازد. از سوی دیگر پیرزن که بی توجهی جوان را خطری برای زورگویی خود می داند، به طور دایم رفتار خود را بدتر می کند و این امر منجر به شکل گیری عصیان و انقلاب در جوان می شود. او ناگهان به قواعدی که او را در بر گرفته بودند پشت می کند و پیرزن را ترک می کند. در اینجا با سقوط روحی پیرزن مواجه هستیم که دیوانه وار سعی در یافتن و برگرداندن جوان دارد اما پس از جستجویی نافرجام در هم می شکند. به طور کلی کیارستمی در این فیلم توانسته مفاهیم مورد نظر خود را به خوبی منتقل کند و دلایل طغیان جوان را تبیین کند. نکته دیگر وجود چند دیالوگ فارسی در فیلم است که محتوای آن به نوعی، شوخ طبعی کیارستمی با ایرانیان را نشان می دهد!

Tickets-Episode 2

اپیزود سوم: اما سومین (و به زعم من بهترین) اپیزود فیلم به کن لوچ اختصاص دارد. در اینجا بلیط قطار حکم سرنوشت و آینده افراد را دارد که انسان ها را در برابر قضاوت اخلاقی سختی قرار می دهد. ماجرا از این قرار است که 3 نوجوان که طرفدار پرشور تیم سلتیک اسکاتلند هستند، قصد دارند با پولی که از طریق کار در سوپرمارکت جمع کرده اند به دیدن بازی سلتیک در کشوری دیگر بروند. در این میان با پسرکی آلبانیایی تبار صحبت می کنند که پیراهن دیوید بکام پوشیده و به او و خانواده فقیرش ساندویچ می دهند. اما گره اصلی زمانی رخ می دهد که پسران متوجه می شوند یکی از بلیط های آنها وجود ندارد و یکی از آنها باقی مانده پول را هم کفش خریده و اکنون توانایی پرداخت هزینه بلیط دیگر را هم ندارند و امکان دارد یکی از آنها که بلیط را گم کرده در مقصد بازداشت شود. در این میان واکنش های متفاوتی شکل می گیرد. یکی از پسران به آلبانیایی ها مشکوک است اما دیگری که بلیط ندارد تهمت زدن به آنها را درست نمی داند. با اوج گرفتن بحران تصمیم می گیرند به سراغ آلبانیایی ها بروند (یکی با و تهدید و دیگری به نرمی). جالب اینجاست که حدس آنها درست بوده و علیرغم معصومیت خانواده و کمک پسران، بلیط را آنها دزدیده اند. پسران تصمیم می گیرند موضوع را به مامور قطار اطلاع دهد اما خواهر پسرک (که در اپیزود اول هم به کودک کمک می کرد) ملتمسانه از آنها می خواهد که این کار را نکنند زیرا خانواده فقیری هستند که قاچاقی سفر می کنند و توانایی پرداخت بلیط برای همه افراد خانواده را نداشتند. همچنین پدر آنها در ایستگاه منتظر آنهاست و اگر مامور قطار متوجه شود زندگی آنها از بین می رود. در اینجا ککشمکش اخلاقی بزرگی برای پسران رخ می دهد: آیا دختر راست می گوید (بازی خوب دختر قضاوت را دشوار کرده است)؟ آیا اگر راست هم بگوید باید زندگی خود را تباه کنند و به خانواده آنها خوشبختی بدهند؟ به آنهایی کمک کنند که یکبار جواب محبت را با دزدی داده اند؟ باز هم بحث میان پسران شدت می گیرد اما تصمیم می گیرند بلیط را به آنها ندهند. ناراحتی در خانواده آلبانیایی اوج می گیرد اما ناگهان یکی از پسران طاقت نمی آورد و بلیط (و شاید آینده) خود را به آنها می دهد. اما نکته محشر اینجاست: این همان پسری است که بیشترین خشونت را با آلبانیایی ها داشت و دوستانش را ساده لوح می خواند! اوج فداکاری و انسانیت در این لحظه رقم می خورد. در ایستگاه ماموان قطار قصد دارند پسر را تحویل پلیس دهند. جالب اینجاست که پدر خانواده واقعا در ایستگاه منتظر آنهاست و دروغ نگفته بودند. پسران به هم رسیدن خانواده را مشاهده می کنند و در حالیکه از جوانمردی و اخلاق طرفداران سلتیک حرف می زنند، در موقعیتی مناسب از دست ماموران می گریزند (فراری که بیشتر به بازی راگبی شبیه است)! این هم از آن لحظات باشکوهی است که در برخی فیلم ها می بینیم و لذت می بریم: رهایی خیرخواهان در ظاهر قانون شکن. اما این اپیزود زیبا هنوز  تمام نشده است: چیزی نمانده که پلیس پسران را دستگیر کند اما ناگهان هواداران تیم رقیب به کمک آنها می آیند و مانع می شوند. پسران با آواز از آنها تشکر می کنند و فیلم در نهایت زیبایی به پایان می رسد.

Tickets-Episode 3

در نهایت می توان بلیط ها را فیلمی موفق دانست زیرا سه کارگردان بزرگ سینما هر یک با نگاه خود به مضامینی نزدیک به هم پرداخته اند و وحدت کلی اثر را حفظ نموده اند. هر چند فضای روایی اپیزود ها پیوستگی لازم را ندارد و حضور برخی شخصیت ها در اپیزودهای قبلی، موجب لو رفتن سیاهی یا سپیدی شخصیت آنها در اپیزودهای بعدی شده است (مثل دختر خانواده آلبانیایی). در هر سه مورد تحول شخصیت ها به تدریج اتفاق می افتد اما به شخصه فضای سرد اپیزود اولمی را دوست نداشتم، به ویژه که با گرما و شور اپیزود لوچ مقایسه شود.


مطالب مشابه :


خرید و رزرو بلیط قطار (رجا) و اطلاعات موردنیاز مسافرین (http://www.raja.ir)

TOTAL QUALITY MANAGEMENT - خرید و رزرو بلیط قطار (رجا) و اطلاعات موردنیاز مسافرین (http://www.raja.ir) - مدیریت




خرید اینترنتی بلیط از طریق لینک شرکت قطارهای مسافری رجا’

سفر علمی - خرید اینترنتی بلیط از طریق لینک شرکت قطارهای مسافری رجا’ - دسترسی آسان به مطالب و




سفرنامه مشهد مقدس

گرفتن بلیط قطار واقعا کار سختی است که هم حوصله می خواهد وهم وقت کافی. وضعیتی را که من در




سفر به ترکیه (آنتالیا***antalya)

1- سفر با قطار -اگر وقت و حوصله 3-سفر هوایی بدون تور-این سفر شامل گرفتن بلیط هواپیما




خسته شدم دیگه!!!!!

پیدا کنه ولی پیدا نکرده خدا من میخوام برم مشهد دیشب که فهمیدم گرفتن بلیط قطار سخته اشک تو




بلیط ها

در اینجا بلیط قطار حکم سرنوشت و آینده افراد را دارد با اوج گرفتن بحران تصمیم می گیرند




در حاشیه سفر از ساری تا مشهد با قطار ...

pezhvak_shomal - در حاشیه سفر از ساری تا مشهد با قطار - هفته نامه پژواک شمال - pezhvak_shomal




..... رو به جلو

تفاوت بین قطار و که چنین نمی کنند مانند گرفتن بلیط قطار و بلیط هواپیما است.هر دوی




برچسب :