مصاحبه با علی کریمی نابغه ی ماشین

karimi2.jpgدنياي‌خودرو: چیا فوادی- علیرضا خطیبی: هر آنچه که تا به حال از علی کریمی در ذهن داشتید را كنار بگذاريد. شماره 8 جاودانه تیم ملی اصلاً هیچ شباهتی به شنیده‌های ما ندارد. او را باید ببینید و برای چند لحظه هم‌صحبتش شوید تا به علی کریمی پی ‌ببرید، یک انسان کاملاً رک که یاد گرفته حرف‌هایش را صریح و رودررو بزند و اصلاً اهل این بروکراسی‌های معمول و نان قرض دادن‌های متداول نیست. سوالات زیادی پرسیده نشد اما همه این زمان با یک علی کریمی جدید روبرو بودیم که مثل هیچ کس نیست، از فوتبال پرسیدیم و از خودرو. در واقع از ب‌ام‌وهایش. از سئوالات کلیشه‌ای خوشش نمی‌آمد. اینکه رانندگی را از کجا یاد گرفته و چه داشته و چه نداشته. می‌گفت تخصصی بپرسید. از سیر تا پیاز ب‌ام‌و را می‌دانست. انگار روبرویمان یک مکانیک ب‌ام‌و نشسته بود. اما علی کریمی اصلاً آن بازیکن بی‌انگیزه و تنبل یا انسانی سرد نیست، او برای خودش ایده‌آل‌هایی دارد و در طول مصاحبه بیشتر به این طرز تفکر پی خواهید برد، وقتی به راحتی اعتراف می‌کند که هنوز حسرت آن توپ‌های بازی با ایرلند را می‌خورد یا می‌گوید به تیم ملی برگشت و نتوانست هیچ کاری انجام دهد و اگر آن گل را هم به امارات نمی‌زد که دیگر علی کریمی اصلاً نبود. علی کریمی آنقدر با انصاف است که بازگشتش را به تیم ملی مثل روغن‌سوزی دانست. علی کریمی اما بیشتر از اینکه دوست داشت درباره خودرو صحبت کند، دوست داشت درباره فوتبال حرف بزند.

* دیدن علی‌کریمی در لباس تیم دیگری به جز پرسپولیس برای ما کمی عجیب است. آیا خودت پیش‌بینی می‌کردی که در ایران برای تیم دیگری به جز پرسپولیس بازی کنی؟

آدم از فردای خودش خبر ندارد و نمي‌‌تواند پیش‌بینی کند که چه اتفاقاتی می‌افتد و چه تصمیماتی می‌گیرد. بعضی وقت‌ها مجبور می‌شوی تصمیماتی بگیری که خودت هم از آن متعجب می‌شوی. به هر حال حکمت و قسمت این بود که من از پرسپولیس جدا شوم و حتماً خیر در این بوده است.

* جدایی از پرسپولیس یک انتخاب بود یا یک اجبار؟

نمي‌‌دانم اسمش را چه می‌شود گذاشت، فقط می‌دانم که من تمام تلاشم را برای ماندن در پرسپولیس کردم و واقعاً کاری نبود که انجام ندهم، اما نمي‌‌توانستم خودم را به این تیم تحمیل کنم. آقای هدایتی هم به من گفتند که تو انتخاب اولت باید پرسپولیس باشد و اگر به هر دلیلی با این تیم به توافق نرسیدی به استیل‌آذین بیا و اینجا هم تیم دوم پرسپولیس است. البته آقای هدایتی این طور فکر می‌کنند ولي پرسپولیسی‌ها اعتقاد ندارند که اینجا تیم دومشان است. من چند پیشنهاد از شهرستان هم داشتم اما فقط می‌خواستم در تهران باشم و به همین دلیل پیشنهاد این تیم را پذیرفتم.

* پیشنهادهاي خارجی هم داشتی یا نه؟

برخلاف مطالبی که در روزنامه‌ها نوشته می‌شد من هیچ پیشنهاد خارجی نداشتم و تنها پیشنهادم از تیم شیکاگوی آمریکا بود که یک دعوت‌نامه کتبی فرستادند اما شرایط قراردادش خوب نبود و تصمیم گرفتم چند صباحی که از فوتبالم باقی مانده را در ایران بمانم.

* برخوردهای خودت تا چه حد در اینکه مردم برداشتی متفاوت از علی‌ کریمی داشته باشند موثر بوده؟

نمي‌‌دانم. مثلا چه برخوردی؟

* مثلاً بعد از اینکه به عنوان بازیکن سال آسیا انتخاب شدی گزارشگر تلویزیون با هیجان و شور و شوق از تو احساست را پرسید و خیلی راحت گفتی هیچ احساسی ندارم.

من راستش را گفتم. شاید رسیدن به چنین عنوانی خیلی هیجان آور باشد اما هنگامی که یادت می افتد بعد از رسیدن بهاین مرحله چه قدر کارت سخت‌تر می‌شود و مسئولیت‌هایت افزایش پیدا می‌کند نگران می‌شوی. من خوشحال بودم اما خوشحالی‌ام فقط مختص همان یک شب بود و من به فردای آن روز فکر می‌کردم.

* اما مردم انتظار شنیدن پاسخ دیگری را داشتند و دوست داشتند تو هم در شور و هیجان آنها شریک باشی.

من مي‌‌‌توانستم به اندازه آنها خوشحال باشم چون آنها فقط همین افتخار را می‌دیدند و من فردا را. اینکه آنها را خوشحال کرده بودم برایم کافی بود.

* یک مثال دیگر در مورد شادی‌های بعد از گلت است که همیشه یکسان است. اینکه به فجر گل می‌زنی یا به استقلال یا به عربستان انگار هیچ تفاوتی برایت ندارد.

به نظر من اینکه همیشه یک جور خوشحالی کنی بهتر از این است که از کسی تقلید کنی. یک روز من در فرودگاه یک هنرمند موسیقیدان را دیدم که به من گفت همیشه یک چیزی را برای خودت نگهدار که به نوعی برند تو باشد. بعدا که به حرف او فکر کردم دیدم که بد هم نمي‌‌‌گوید. شاید من از گل زدن به بعضی تیم‌ها به خصوص در تیم ملی بیشتر خوشحال شوم اما همیشه یک جور خوشحالی می‌کنم و این نوع خوشحالی هم مختص خودم است.

* دلیل اینکه این‌قدر از مصاحبه فراری هستی چیست؟

من بدم نمي‌‌آید مصاحبه کنم اما مصاحبه‌ای که حاشیه نداشته باشد. در برخي روزنامه‌هاوقتی مصاحبه می‌کنی تیتری می‌زنند که با کل مصاحبه تفاوت دارد و در هیچ کجای آن نمي‌‌توانی آن تیتر را پیدا کنی و کلی جار و جنجال درست می شود. البته در کشورهای خارجی هم پیش می‌آید که شایعه یا خبر دروغ بنویسند اما آنجا می توانی پی‌گیری و شکایت کنی. اینجا اگر هم از یک روزنامه شکایت کنی آنقدر واسطه می‌فرستند که پشیمان می‌شوی. من از مصاحبه‌ای که درباره فوتبال و بازی‌ها باشد استقبال هم می‌کنم اما متاسفانه اکثرا در مصاحبه‌هایشان به دنبال حاشیه هستند.

* این سال‌ها شناختی که از علی کریمی پیدا کرده بودیم این بوده که اگر پای کری و روکم کنی به میان آید یک بازیکن دیگر می شود و انگیزه فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند. به طور مثال کری با آن خبرنگار آلمانی که گفته بود شما برف مونیخ را نمي‌ بینی یا کری با علی دایی. این برداشت از تو درست است؟

اگر از بازیکنانی که من را بشناسند بپرسید به شما خواهند گفت که من اصلاً اهل کری خواندن نیستم اما بعضی وقت‌ها اتفاقاتی می‌افتد و مسایلی پیش می‌آید که آدم ناگهان انگیزه‌اش چند برابر می شود و این مساله جزو استثناهاست. شاید این مواردی که شما مثال زدید از همین استثناها باشد اما در کل آدمی هستم که برای کسی کری نمي‌‌خوانم.

* بهتر است این طور بگوییم تو از این می‌ترسی که به سرنوشت علی دایی دچار شوی و هواداران همان بلایی را که سر او آوردند در مورد تو هم تکرار کنند. درست است؟

دایی از تیم ملی خداحافظی نکرده بود که دوباره بخواهد برگردد. او برای فوتبال ایران خیلی زحمت کشید و فکر نمي‌ کنم سرنوشت بدی هم پیدا کرده باشد او هنوز هم جزو مدعوین فیفاست و همه او را به عنوان یک بازیکن بزرگ می شناسند اما من همیشه دوست داشتم که در اوج خداحافظی کنم. دوست دارم موقعی که جایی حرفی از من می‌زنند حداقل اگر خوب صحبت نمي‌کنند بد هم صحبت نکنند به همین دلیل نمي‌ خواهم به برگشت فکر کنم.

* فکر می‌کنی بازیکنی هست که در صورت فرصت دادن بتواند جای تو را پر کند یا جای خالی علی‌کریمی را همیشه احساس خواهیم کرد؟

صد در صد هست. مثلاً مسعود شجاعی که دیگر به وزنه‌ای برای تیم ملی تبدیل شده و خیلی راحت می‌تواند جای بازیکنانی که خداحافظی کردند را پر کند. البته ما نباید به حضور شجاعی در تیم ملی اکتفا کنیم و باید دو، سه بازیکن دیگر هم مثل او در تیم داشته باشیم تا در مواقعی که او مصدوم می‌شود یا به هر دلیلی آماده نیست با مشکل مواجه نشویم. ما باید از الان به این مسائل فکر کنیم در غیر این صورت به مشکل بر خواهیم خورد.

* کمی هم راجع به علی دایی صحبت کنیم. اختلافات بین شما حل شده یا همچنان پابرجاست؟

اختلافی نبوده که بخواهد برطرف شود.

* پس مشکل شما دو نفر چیست؟

اختلاف نظر، که فکر می‌کنم در هر خانواده‌ای و میان هر دو نفری امری طبیعی است و نباید زیاد آن را سخت گرفت. من یادم است زمانی که در بایرن مونیخ بودم دو بازیکن این تیم دعوای خیلی شدیدی با هم داشتند به طوری که من فکر می کردم آنها دیگر با هم آشتی نخواهند کرد اما فردایش دیدم که با هم صحبت می کنند و انگار اتفاقی نیفتاده و هیچ انعکاسی هم در روزنامه‌ها داده نشد. من فکر می کنم این مسائل را در ایران اینقدر بزرگ می‌کنند به خصوص اگر در تیم‌‌هایی مثل پرسپولیس و استقلال باشد.

* اما شما برخلاف مثالی که زدید نه تنها با هم آشتی نکردید بلکه شما حتی مقابل دوربین‌‌هاهم حاضر نشدید با علی دایی آشتی کنید.

ببینید من در آن صحنه که بین دو نیمه بازیپرسپوليس و صباي قم می‌خواستند من و علی دایی را به گمان خودشان آشتی دهند از نفس کار خوشم نیامد نه اینکه مشکلی با دایی داشته باشم. شما مي‌‌دانید من را با چه حالتی مقابل دوربین آوردند انگار که یک قاتل فراری را گرفته بودند مرا به زور به داخل هل می‌دادند. با این حال حتی اگر این اتفاق بعد یا قبل از بازی هم می افتاد من مشکلی نداشتم اما بین دو نیمه و زمانی که من تمام فکر و ذکرم معطوف به بازی و فشار و استرس‌‌هایش است واقعاً از این حرکت عصبانی شدم.

* این که به هم پاس ندهید یا مشکلاتی از این قبیل؟

نه. من اصلاً این حرف‌‌ها را قبول ندارم که می‌گویند در تیمی به خصوص تیم ملی این به آن پاس مي‌دهد یا فلان بازیکن کم کاری می‌کند. کمتر بازیکنی است که در رده ملی حاضر باشد به چنین مسائلی تن بدهد مگر اینکه خیلی از لحاظ فنی ذلیل باشد که این کار را بکند. بسیاری از گل‌‌های علی دایی با پاس‌‌های خود من به ثمر رسید و چندین پنالتی گرفتم که او تبدیل به گل کرد. اختلاف نظر ما یک مساله کاملاً شخصی بود و ارتباطی به تیم ملی نداشت.

* او هم به شما پاس داده؟

(کمی فکر می‌کند) یادم نمي‌آید.

* علی دایی هم مثل شما در آلمان ماشین‌باز بود، ولی عاشق بنز بود. حالا برویم سراغ سوالات خودرویی؟

برویم ...

* حرف از آلمان شد، برویم سراغ ب‌ام‌و بازی شما، علاقه وافرت به ب‌ام‌و به چه دلیل است؟

شما چرا قورمه‌سبزی دوست دارید؟ چرا طرفدار استقلال یا پرسپولیس هستید؟چرا کسی را دوست دارید؟ حتما من هم دلیل خاصی برای ب‌‌ام‌و‌بازبودنم دارم. اما در کل ب‌ام‌و را دوست دارم. چند سال پیش وقتی درهای ایران به روی بعضی از خودروسازان بزرگ دنیا باز شد، خیلی‌ها فكر می‌كردند كه با تعرفه 140درصدی گمرك، بسیاری از افراد جامعه توانایی خرید برندهایی مثل ب‌ام‌و و بنز را ندارند، اما حالا همه می‌بینند كه اشتباه كرده‌اند. مرسدس و ب‌ام‌و بدون دقیقه‌ای تبلیغ در رسانه‌ها حالا كلی مشتری دست به نقد دارند و هنوز هم بازار اتومبیل‌های بالاتر از 100 میلیون تومان داغ است، چه برسد بهبالای 50 میلیون. بازیکنان فوتبال هم حسابی ماشین باز شده‌اند... خب زمانی که قراردادهای خوب و نجومی می‌بندند، معلوم است که ماشین‌‌های مدل بالا هم سوار می‌شوند. این که چیز غیرعادی نیست. همه جای دنیا همین طور است.

* حالا واقعاً علاقه‌ات به ب‌ام‌و به چه دلیل است؟ مثلاً فقط به خاطر شکل ظاهری، قدرت موتور و مشخصات فنی است یا دلایل دیگری دارد؟

این دلایل هم می‌تواند باشد. اما من از سال‌ها قبل پیگیر ب‌ام‌و بوده‌ام.

* این پیگیری به چه شکل بوده؟

خب این را به خوبی می‌دانم که در بازه زمانی سال‌های 1370 تا 1373 ب‌ام‌و‌هاي جديدرا وارد ایران كردند كه شامل مدل‌های 1600، 1800 و 2000 ، 2002 و 320 می‌شد.

* اما قبل از آن سال‌ها هم ب‌ام‌و وارد ایران می‌شده ...

می‌دانم. مدل‌های 320، 318، 518 و 520 هم بعد از انقلابوارد ایران شد. این روند تا سال 73 ادامه داشت

* خب می‌خواهیم آزمایشت کنیم. قدیمی‌ترین B.M.W وارد شده به ایران، چه مدلی بوده است؟

احتمالاً مدل 1955 بوده!

* و آخرین مدل؟

(می‌خندد) آخرین مدل ب‌ام‌و. من سری‌‌های مختلف ب‌ام‌و را دیده‌ام. فکر نکنم جز یکی دو مدل ب‌ام‌و، یک ب‌ام‌و از قلم افتاده باشد.

* چه مدل‌هایی، می‌توانی بگویی؟

فکر کنممدل X5 و Z4 نام دارند و در آمریكا ساخته شده اند ولی تا به‌حال وارد ایران نشده‌اند!

* آمریکا؟ چه جالب. اطلاعاتت فوق‌العاده است.خب این مدل‌ها تفاوتی با مدل‌های آلمانی دارند؟

مطمئناً به خاطر حجم و نوع موتور است. چون بعضی از این مدل‌ها در ایران مجوز سوخت بهینه را نمی‌گیرند و مصرف سوخت آنها غیرمجاز تشخیص داده شده.

* خب خودت که مدتی در آلمان بوده‌ای اما و همه مدل‌های ب‌ام‌و را دیده‌‌اید، در ایران چه مدل‌هایی را دیده‌ای؟

318، 325، 330 كوپه و كروكی 520، 525، 530، 730، 740 و مدل X3 كه شاسی بلند و 4WD محسوب می‌شود.

* این طور که پیش می‌رود باید ازآمار تولید جهانی B.M.W هم خبر داشته باشی؟

(می‌خندد) خبر دارم. در سال یك میلیون و 200_300 هزار دستگاه است. البته آن طور که من اطلاع دارم تولید خاورمیانه ب‌ام‌و در مصراست که فقط در مصر مونتاژ می‌شود و حدوداً 1000 دستگاه در سال است كه برای مصرف داخلی است. چون از لحاظ اقتصادی مونتاژ از قیمت خرید مستقیم كارخانه گران‌تر تمام می‌شود و این كار فقط در كشورهایی كه مبلغ گمركی آن‌‌ها بالاست مقرون به صرفه و به سود مصرف‌كننده است ولی برای صدور به كشورهایی دیگر حداقل 15 تا 20 درصد گران‌تر از قیمت كارخانه تمام می‌شود.اما در حوزه خلیج فارس، امارات، عربستان و بحرین تعداد زیادی از این خودرو را خریداری می‌كنند، خصوصا امارات به‌رغم وسعت كم، سالانه حدود 4 تا 5 هزار دستگاه خرید دارد.

* من شنیده بودم درباره لندروور هم اطلاعات ویژه‌ای داری و یک مدتی هم در آلمانلندرور سوار بوده‌ای...

(می‌خندد) لندرور؟ همان دیفندر است كه به اشتباه در ایران مصطلح شده در حالی كه لندرور اسم كل گروه تولیدی است كه شامل رنجرور، دیفندر، فریسیلندر می‌شود. كارخانه روور و لندرور كه سال پیش توسط B.M.W خریداری شده بود فروخته شد، روور به یك شركت انگلیسی و لندرور به فورد. فکر کنم چند سال پیشرولزرویس را ب‌ام‌وخریده است که اتفاقاً تولیدات جالبی هم دارد.

* منظورت فانتوم است؟

نه، مثل اینکه شما هم حسابی ماشین‌باز و پیگیر مسایل خودرویی هستید. اولین تولید آن مدل اختصاصی B.M.W به نام «فانتوم» بود كه حدود چند سال پیش به بازار عرضه شد و به عنوان بهترین خودروهای اشرافی دنیا انتخاب شد كه یکی دو سال پیش مدل دو در و كروكی آن (فانتوم) تولید شد.

* حیف که وارد ایران نمی‌شود ...

(می خندد) خیلی هم بعید نیست. همان طور كه خیلی‌‌ها انتظار نداشتند B.M.W وارد ایران بشود و وارد شد حالا ممکن است فانتوم هم وارد ایران شود.

* ب‌ام‌و‌‌های زیادی را در ایران و آلمان و امارات سوار شده‌ای. آپشن‌های ایرانی و اماراتی فرقی با نمونه آلمانی ب‌ام‌و دارند؟

خب می‌شود گفت ب‌ام‌و هیچ خودرویی را برای منطقه خاصی تولید نمی‌كند، ولی نمایندگی‌های هر كشور مختارند و تصمیم می‌گیرند كه از نظر نوع آبشن‌های مختلف حق انتخاب داشته باشند. مثلاً در ایران ممكن است كه نظیر سیستم خنك‌كننده و همین‌طور گرم‌كننده خودرو نیازمند تغییراتی باشد در حالی كه در امارات فقط بر سیستم سرمایشی خودرو تاكید و توجه بیشتری می‌شود. باور کنید می‌توانم بگویم كه شاید گاهی اوقات خودروهای وارداتی از نمونه آلمانی آن كامل‌تر هم هستند، زیرا شاید بعضی از آبشن‌ها در آلمان مورد استفاده قرار نگیرد مثل دزدگیر كه از آن در آمریكا و اروپا كمتر استفاده می‌كنند. یا آبشنی مثل كیسه هوا كه جزو آبشن ایمنی ما محسوب می‌شود، در نمونه‌های وارداتی به ایران تعداد بیشتری روی خودرو نصب می‌شود و علاوه بر آن 6 كیسه استاندارد جلو خودرو، 2 كیسه هم در قسمت عقب خودرو نصب می‌شود كه گران قیمت هم هست.

* از نظر رنگ بندی چی؟ کدام رنگها را می پسندیدی؟

من خودم قرمز آلبالویی دوست دارم. اما در ایرانسفید، نقره‌ای، مشكی و دودی مشتری بیشتری دارد. فکر کنم 90درصد رنگ‌های B.M.Wوارد ایران شده است. ولی در امارات رنگ‌های روشن بیشتر طرفدار دارد.

* مثل اینکه که یك كلاس هفت قرمز داریو X3 مشكی، یكی برای روزهای زوج و دیگری برای روزهای فرد لابد؟!

همین‌طور است. اما به هر جهت من ب‌ام‌و زیاد عوض کرده‌ام. همان‌طور که تیم زیاد عوض کرده‌ام و گل هم زیاد زده‌ام.

* بهترین گلی که در این مدت به ثمر رساندی کدام گلت بوده؟

فکر می‌کنم گل‌‌هایی که در جام ملت‌‌های چین زدم. البته بهترین و حساس‌ترین گلم مقابل کره‌جنوبی بود که خیلی بازی حساسی بود. من همیشه دوست دارم گل‌‌های قشنگ بزنم و از زدن گل‌‌های معمولی خوشم نمي‌آید. مثلاً اگر مقابل یک دروازه خالی موقعیت گل زدن داشته باشم توپ را به بیرون می‌زنم چون دوست دارم گل‌‌های سخت و استثنایی بزنم.

* بدترین موقعیتی که داشتی و به هدر دادی؟

بازی با ایرلند. شاید به این دلیل بود که انتظار نداشتم خودم چنین موقعیتی برای خودم به وجود بیاورم و به همین دلیل هم خیلی راحت آن را از دست دادم.

* چه کسی بیشترین تاثیر مثبت را در زندگی فوتبالی‌ات گذاشته و به نوعی فوتبالت را مدیون او هستی؟

در آن زمانی که در تیم ملی امید با داور درگیر شدم که یکی از تجربیات ارزشمند زندگی‌ام بود و خدا را شکر می‌کنم که آن اتفاق در 19،18 سالگی برایم افتاد. مسافرت‌های زیادی به خارج از کشور داشتم. در یک سفری که به دوبی رفتم با ابوالفضل جلالی آشنا شدم و بیشتر چیزی که در فوتبال به دست آورده‌ام را مدیون ایشان هستم. خیلی از موفقیت‌های زندگی‌ام را مدیون مشاوره‌‌های ایشان هستم و از تجاربشان در بسیاری از مراحل زندگی استفاده کرده‌ام.

* نقطه سیاه کارنامه بازیگری‌ات را چه می‌دانی؟

جام جهانی و لگدی که بعد از تعویضم زدم. جام جهانی بدترین تورنمنتی بود که در آن شرکت کردم. در آن بازی‌ها استرس زیادی روی من بود و حرف و حدیث‌‌هایی که بعد از بازی با مکزیک به‌وجود آمد جو را متشنج‌تر کرده بود و در بازی با پرتغال این فشار و استرس‌‌ها دست به دست هم داد تا آن اتفاقی که نباید بیفتد و من شرمنده همه شوم. واقعاً با این که مدت زیادی از آن اتفاق می‌گذرد هر وقت که یادش می‌افتم خجالت می‌کشم و از دست خودم عصبانی می‌شوم.

* این قضیه لباس خریدن برای تیم بانوان چیست؟

من این کار را کردم تا شاید مسوولین کمی به فکر بیفتند. یک روز در آکادمی تمرین می‌کردم اعضای تیم بانوان پیش من آمدند باور کنید من از لباس‌هایی که تن آنها بود خجالت کشیدم. نمي‌‌دانم این لباس‌ها را از کجا خریده بودند که نه مارکی داشت و نه به لباس ورزشی شبیه بود. جالب است که تیم در حال اعزام به جام‌ ملت‌هاي اروپا‌ بود. من هم با مساعدت شرکت آقای ساعدی‌فر که واقعاً خیلی زحمت کشیدند لباس‌‌های آنها را تهیه کردم. واقعاً سوال من از مسوولان این است که با این روش می‌توان تیم‌داری کرد؟ اگر امکانات ندارید تیم را تعطیل کنید تا خیال همه راحت شود. من فکر نمي‌کنم در هیچ کجای دنیا چنین چیزهایی ببینیم.

* چرا علی‌کریمی آن چیزی که هست با آنچه که از دور در مورد او قضاوت می‌شود این قدر تفاوت دارد؟

متاسفانه این ایراد ماست که هر چه را که می‌شنویم قبول می‌کنیم. نباید بر اساس شنیده‌ها در مورد افراد قضاوت کنیم. مثلاً در این مورد که می‌گفتند من تنبل هستم در بایرن ثابت کردم که از خیلی‌ها بیشتر تمرین می‌کنم. در آلمان من تمریناتی را انجام دادم که هیچ‌گاه تجربه نکرده بودم و نخواهم کرد. خدا کمکم کرد و از آن تمرینات سربلند بیرون آمدم. خیلی‌ها می‌گفتند که من برف مونیخ را نمي‌‌بینم اما خدا را شکر نه تنها برف زمستان را دیدم بلکه برف بهار این شهر را هم دیدم. به هر حال من هم آدم هستم و شاید یک هفته حوصله تمرین کردن نداشته باشم و روی فرم نباشم و این برای هر فردی طبیعی است.

* اگر باز هم تیم ملی به تو احتیاج پیدا کند حاضری که از تصمیمت صرف نظر کنی؟

به چه دلیلی باید برگردم؟ فرض کنید در مقطعی که به من احتیاج داشتند برگردم و یکسال هم بازی کنم. بعدش چه؟ بازگشتم به تيم ملي درست مثل روغن‌سوزي است. مربیان تیم ملی به جای اینکه از من بخواهند برگردم به یک جوان 23،22ساله بازی بدهند که تا چند سال تیم ملی بتواند از حضور او استفاده کند.

* شاید مربیان به تجربه تو احتیاج داشتند چطور؟

بازگشت من به تیم ملی فقط وقت تلف کردن است. من دیگر نمي‌‌توانم هیچ کار مفیدی برای تیم ملی انجام دهم. من هم زمانی که تیم ملی احتیاج پیدا کرد آمدم و همه دیدند که نتوانستم کار مفیدی انجام دهم. پس فرصت دادن مجدد به من یک کار بیهوده است. مربیان تیم ملی خودشان هم به این نتیجه رسیده‌اند و مطمئن باشید که آنها هم از من چنین چیزی را نمي‌‌‌خواهند.

* در مورد خودرو آيا آدم فنی هستی؟

خب، من در دوره‌ای که باشگاه بایرن مونیخ داشت شرکت کردم. باشگاه تیم ماشین‌رانی داشت. اطلاعاتم بدک نیست. البته ب‌ام‌و گارانتی دارد و گارانتی بین‌المللی دو سال است ولی در آلمان گارانتی شامل مدت 5 ساله و كیلومتر 100 هزار است كه طبق آ‌ن تا پنج سال و تا 100 هزار كیلومتر مشتری هیچ هزینه‌ای را برای تعمیرات پرداخت نمی‌كند. امتیاز دیگر این گارانتی تعلق آن به شماره شاسی ماشین است و در صورت خرید و فروش هم تا 5 سال ادامه دارد. البته، ایرانی‌ها خیلی به تعمیرگاه اعتقاد ندارند و همیشه تا مشكل اساسی نباشد در صدد رفع آن نیستند. از نظر ايراني‌ها ب‌ام‌و بعد از 5 سال هم در بهترین شرایط باقی مي‌ماند.

* چه مدل‌هایی را از ب‌ام‌و داشته‌ای و چقدر هزینه کرده‌ای؟

مدل‌های كروكی و كوپه.Ci330 و 630 كروك و كوپه به ترتیب 330 و 88 میلیون و 630 آن 130 میلیون تومان است.

* البته جوانان پولدار علاقه ویژه‌ای به ب‌ام‌و دارند ...

همه جای دنیا همین‌طور است. محبوبیت این ماشین بین جوان‌ها بیشتر است. حتی در رقابت با رقیب اصلی خودش یعنی مرسدس درصد بیشتری از جوان‌ها را به خودش جذب كرده، ولی خوب مشتری‌های دیگری هم دارد مثل من پیرمرد كه ب‌ام‌و سوار می‌شوم!

* اصلاً می‌دانی ب‌ام‌و یعنی چه؟

فکر کنم اولاً دو تلفظ صحیح دارد یا با تلفظ آلمانی آن كه ب‌ام‌و خوانده می‌شود یا به تلفظ انگلیسی كه بی‌.ام.دبلیو خوانده می‌شود. ولی متاسفانه در ایران به غلط بی.ام.و باب شده. مخفف كلمه «باوارین موتورز ورك» است؛ نام استان، نوع موتور و نام گروه تولید آن است. ولی در هر صورت باید بی.ام.و گفت، گرچه بعضی‌ها نمی‌گویند بی‌ام.دبلیو چون نمی‌خواهند ژست گرفته باشند پس تلفظ آلمانی آن را درست ادا كنند، ب.ام.و.

* یک بار درباره آرم ب‌ام‌و داشتی با یکی از بازیکنان بحث می‌کردی، برای خوانندگان «دنیای‌خودرو» هم در این باره حرف بزنی بد نیست...

خوب یادت مانده، شروع كار ب‌ام‌و مثل اینکه با ساخت موتور هواپیما بود و در حال حاضر هم رولزرويس بهترین موتورهای جت دنیا را می‌سازد، اما آرم، به علت چرخش ملخ هواپیما و زاویه دید شما از روبه‌رو به آن است كه آن را به شكل ثابت و با دو رنگ آبی و مشكی می‌بینید. همین شد آرم B.M.W..

* ارزان‌ترین و گران‌ترین B.M.W در ایران و امارات و آلمان که سوار شدی ...

البته بسته به لوازم اضافی است كه روی ماشین نصب می‌شود كه گاهی ممكن است حدود 50 درصد قیمت ماشین را تعیین بكند. در ایران با اضافه كردن آپشن‌های مختلف و پرداخت كمرگ صددرصد، از مدل 318 شروع كنیم كه حدود 45 میلیون و پانصد هزار تومان است و گران‌ترین آن حدود 160 میلیون تومان قیمت دارد كه همان كلاس هفت 740 است. البته من مدل‌های 300 و 350 میلیونی هم سوار شده‌ام.

* قیمت فانتوم چطور؟

از 200 هزار یورو شروع می‌شود تا 450 هزار هم می‌رسد.

* قبول داری که ب‌ام‌و را فقط قشر خاصی می‌توانند بخرند ... ستاره‌‌ها و بازیکنان. جراح‌‌ها و آدم‌های پول‌دار.

خب آن طور که من اطلاع دارم در هر نقطه‌ای از دنیا ماشین‌هایی مثل B.M.W و مرسدس برای قشر خاصی از مردم با درآمد خاص، تعریف شده. حتی در آلمان كه این خودرو ملی آن‌‌ها محسوب می‌شود، خرید آن برای خیلی‌ها میسر نیست. به همین خاطر ماشین‌های كره‌ای و خارجی فراوانند.

* اما بسیاری از بازیکنان به مرسدس بنز هم علاقه ویژه‌ای دارند ...

ولی با توجه به نظرسنجی كه انجام می‌شود، در تمام دنیا مشتریان B.M.W علاقه‌مند به رانندگی حرفه‌ای هستند و از رانندگی با آن لذت می‌برند. نه اینكه مرسدس‌سوارها این امتیازات را تجربه نمی‌كنند ولی شاید لذت رانندگی با B.M.W بیشتر از مرسدس است.

* خودت از کدام مدل ب‌ام‌و خوشت آمد؟

یکی از محبوب‌‌ترین و بهترین مدل‌‌های ساخته شده در نگاه ب‌ام‌و سری 6 ب‌ام‌و است. نسل دوم و جدید سری 6 جدیدا به بازار عرضه شد که به خاطر استیل جذاب و توانایی‌‌های حرکتی داشتن آن از آرزوهای هر ماشین دوستیه. البته مدل 2007 از مدل 5 در هم در راهه 3 Series یکی از بهترین‌‌ها و پرفروش‌ترین‌‌ها تو کلاس خودش که تو 14 سال اخیر همواره جز 3 تای برتر بوده. از نظر دینامیک رانندگی تو کلاس خودش بهترینه و رقیب کلاس C بنز محسوب میشه. در ایرانهم از این سری زیاد دیده می‌شود.

* خبر داری که در چه كلاس‌هايي عرضه می‌شود؟

به صورت‌‌های سدان، کوپه، کانورتیبل (روباز) و تورینگ و مدل‌‌های استیشن ب‌ام‌و به نام تورینگ عرضه می‌شوند، فروخته می‌شود. مدل روباز 2007 هم معرفی شده. 5 Series سدان بزگ ب‌ام‌و که رقیب سری E بنز به حساب می‌آید. دارای طراحی جالبی است که اونو تو کلاس خودش متفاوت کرده. دینامیک که جز ءاتومبیل‌‌های ب‌ام‌و هست در این مدل هم از مشخصه‌‌های اصلي. ولی ب‌ام‌و تصمیم به تولید دوباره این مدل گرفت.

* مثل اینکه درباره طراحی هم اطلاعات خوبی داری؟

طراحی‌اش از سبک جدید طراحی ب‌ام‌و که با سری 7 شروع شد پیروی می‌کند و در آلمان به آقای اخمو معروف است. به صورت کوپه و کانورتیبل ارائه میشه 7 Series لوکس‌ترین مدل ب‌ام‌و که رقیب آئودی A8 و بنز S کلاس به حساب می‌آید. در طراحی نسل جدید از سبک جدید طراحی ب‌ام‌و استفاده شده که البته با انتقاد‌‌های زیادی هم روبه‌رو بوده تا اونجا که ب‌ام‌و مجبور شد یه سری تغییرات ظاهری در این مدل اعمال کنه ولی این سبک طراحی رو دنبال کرد و سری‌‌های جدید 5 و 6 رو با همین سبک ارائه کرد. البته نسل جدید پرفروش‌ترین نسل از سری 7 هم بوده.

* البته در x5 هم حسابی راضی بودی...

بله، X5 با داغ‌ترشدن بازار SUV ب‌ام‌و برای اینکه از غافله عقب نمونه مدل X5 رو ارائه کرد که اتفاقاً به خاطر قابلیت‌‌های خیابانی اسپرتش فروش خوبی هم داشت X3 اس‌یو‌وی کوچک ب‌ام‌و که به خاطر فروش بالای X5 و برای فروش بیشتر ارائه شد Z4 در اوایل دهه 90 با ورود مزدا میاتا که یک رودستر کوچک بود دانشجو‌‌ها و نسل جوان استقبال خوبی از این مدل کردند و این کلاس از اتومبیل دوباره داغ شد و بنز مدل SLK و ب‌ام‌و مدل Z3 خود را معرفی کردند که فروش خوبی هم داشتند. مدل Z3 با Z4 جایگزین شد که دارای طراحی کوسه مانندی است. MPower بخش موتور اسپرت ب‌ام‌و که به ارائه مدل‌‌های اسپرت بر اساس مدل‌‌های معمولی که شامل M3 کوپه و کانورتیبل، M5 (دان و تورینگ)، M6 کوپه و کانورتیبل، Z4 M کوپه و رودستر می‌شود.

* اطلاعاتت درباره ب‌ام‌‌و و خودروفوق‌العادست جادوگر...

قابلی نداشت اما بايد رك به شما بگويم كه از ب‌ام‌و بهتر خود ب‌ام‌و است تا زماني كه با ب‌ام‌و زندگي نكرده باشي، نمي توانيد معني اين جمله من را درك كنيد ...

 

untitled-1.jpg

 

كوچه منتهي به باشگاه پرسپوليس در خيابان سئول. كريمي مي‌خواست با مديرعامل ديدار كند.ديداري كه به جدايي او از پرسپوليس منجر شد.

 

18.jpg

وقتي وارد زمين تمرين مي‌شد هوادارانش از خودشان و ب‌ام‌و اش كلي عكس مي‌گرفتند

_mg_0068.jpg


مطالب مشابه :


لندرور فریلندر۲

بسیاری از وسایل و قطعات لندرور دیسکاوری فریلندر همانند “مدل دیفندر خرید و فروش جیپ و




موتور دیزل پاژن

درحال حاضر بیشتر خدمات دیزل و تیونینگ شاسی بلند و خرید و برای لندرور دیفندر: سلام علی




لندرور دیفندر خودروی همجا روووووو

خودروهای شهر بارانــ - لندرور دیفندر خودروی همجا روووووو - (خرید و فروش خودروهای گیلان)




لندرور دیفندر برقی

carnegar : نقد و بررسي اخبار خودرو - لندرور دیفندر برقی ٭ سایتی برای خرید و فروش خودروهای




شرکت های خودرو سازی (6)

امروزه لندرور دیفندر به در تابستان ۲۰۰۸ شرکت تاتاموتورز هندوستان در پی خرید لندرور و




معرفي پاژن

به گزارش خبرنگار خبرخودرو ، چهره پاژن دقیقا همانند لندرور دیفندر صادر میکند خرید, فروش




مصاحبه با علی کریمی نابغه ی ماشین

چون از لحاظ اقتصادی مونتاژ از قیمت خرید مستقیم لندرور؟ همان دیفندر است كه به




خودروهای کانسپت را به چه منظور می سازند؟

خرید و فروش خودرو زمانی که این کانسپت ساخته شد لندروور درباره نسل جدید دیفندر مطمئن نبود




برچسب :