روايات کوتاه درمورد نماز:

روايات کوتاه درمورد نماز: - خلوص و بندگی"> نماز زمزمه ی نیایش - روايات کوتاه درمورد نماز:

نماز زمزمه ی نیایش

خلوص و بندگی

روايات کوتاه درمورد نماز:

روايات کوتاه درمورد نماز:
خليفه ي مسلمين و ريا: سعيد بن مسيب، وارد مسجد پيامبر(ص) شد تا عبادت پروردگار سبحان را به جاي آورد. شنيد که مردي در تاريکي شب با صدايي بلند و زيبا نماز مي خواند و با خداي خويش سخن مي گويد. به غلام خود گفت: «نزد اين نمازگزار برو و به او بگو آهسته نماز بخواند.» غلام گفت: «مسجد متعلق به ما نيست و اين شخص هم سهمي از آن دارد.»  سعيد بن مسيب خودش با صداي بلند گفت: «اي نمازگزار! اگر در نمازت خدا را قصد کرده اي صدايت را آهسته کن و اگر براي مردم نماز مي خواني، آنها براي تو نفعي ندارند.» پس، نمازگزار بقيه ي نماز را آهسته به جاي آورد و سلام داده، کفش ها را برداشت و رفت. چون از مسجد خارج شد، دريافتند وي عمربن عبدالعزيز است که در آن ايام فرماندار شهر مدينه بود.
دزدِ نمازگزار: شخصي براي دزدي به خانه اي پا نهاده بود و در تاريک شب در حياط منزل شخصي منتظر ايستاده بود تا صاحبخانه که مردي تنها بود به خواب رود. ولي هر چقدر منتظر مي ماند صاحبخانه از عبادت و راز و نياز فارغ نمي شود. مرد دزد، ناگاه در آن جا به خواب مي رود. موقع صبح که صاحبخانه مي خواهد بيرون برود، دزد را مي بيند. دزد، سراسيمه از خواب بيدار مي شود و بدون اين که علت وجودش را در آن منزل بيان دارد، از صاحبخانه مي پرسد: «چگونه اين همه عبادت مي کني و خسته نمي گردي.» صاحبخانه که مردي حکيم و دانا بود او را مهمان خود مي کند و چندي را با او سر مي کند. مرد دزد، علت آمدنش را به خانه مرد عابد بازگو مي کند و صاحبخانه علاوه بر عفو و گذشت او، دزد را آن چنان راهنمايي و ارشاد مي کند که مرد دزد از همان روز شروع به نماز خواندن مي کند و مريد صاحبخانه مي شود و هميشه روزي خود را از خداي طلب مي کند.
نماز آيات: ابراهيم يکي از پسران پيامبر(ص)  بود که مادرش «ماريه ي قطبيه» نام داشت. او در سال هشتم هجري در مدينه متولد شد و در سال دهم در حالي که يک سال و شش ماه عمر کرده بود از دنيا رفت. وقتي که ابراهيم از دنيا رفت. تصادفاً در آن روز خورشيد گرفت. مردم گفتند: «گرفتن خورشيد به خاطر مرگ ابراهيم است.» پيامبر بر منبر رفت و فرمود: «اي مردم! خورشيد و ماه دو نشانه ي الهي اند که به فرمان خدا سير مي کنند و به دستور او گاهي گرفته مي شوند. کسوف خورشيد ربطي به مرگ ابراهيم ندارد. هر گاه يکي از آنها گرفته شد، نماز آيات بخوانيد.» سپس از منبر فرود آمد و بدن ابراهيم را غسل داد و حنوط و کفن کرد. آن گاه جنازه ي او را برداشتند و به قبرستان بقيع بردند و وي را به خاک سپردند. مردم گفتند: «پيامبر (ص) بر اثر ناراحتي و بي تابي، نماز ميّت را فراموش کرد.» آن حضرت رو به طرف حاضران ايستاد و فرمود: «اي مردم! اکنون جبرئيل نزد من آمد و سخن شما را در غياب من به من خبر داد. شما مي پنداريد من نماز بر جنازه ي ابراهيم را به خاطر غم و اندوه و بي تابي فراموش کردم، ولي گمان نادرست کرديد، زيرا خداوند به من امر کرد که بر جنازه ي شخصي که نماز مي خواند؛ نماز بخوانم.
نماز امام محمد غزالي: روزي امام محمد غزالي به برادرش احمد به طور عتاب گفت: مردم از اقاصي بلاد اين جا مي آيند تا در نماز جماعت به ما اقتدا کنند و تو با وجود قرب جوار با ما نماز جماعت نمي گذاري. شيخ احمد گفت: اگر شما به امامت قيام نماييد من هرگز سرنپيچم، وقت ظهر درآمد و به نماز جماعت برخاستند، شيخ احمد به برادرش اقتدا کرد، در آن اثنا شيخ احمد بيرون آمد و با اصحاب خود اعاده ي نماز کرد. امام محمد چون از نماز فارغ شد به او عتاب نمود که چرا اين طور کردي؟ شيخ احمد در جواب گفت: «من بر مقتضاي شرط عمل کردم. چه تا حضرت در نماز بود، اقتدا کردم و چون رفت تا استر خود را آب دهد، و ما بي امام نماز نمي توانستيم گزارد.» در آن حال امام محمد را رقتي دست داد و گفت: عجبا؛ خداي را دوستانند که جواسيس قلوبند؛ برادرم راست مي گويد، مرا در اثناي نماز به خاطر گذشت که استر را آب نداده اند.
نماز باران: مردم تکبير گويان به سوي بيابان اطراف شهر رفتند. مدتي بود که رحمت الهي نباريده بود، اوضاع به کلي سخت و طاقت فرسا گرديده بود. آيت الله سيد محمد تقي خوانساري با گام هاي شمرده، در حالي که عرق از سر و رويش مي باريد، تسبيح در دست پيشاپيش جمعيت تشنه ي باران، قدم بر مي داشت. در همين وقت مردي نفس زنان پيش آمد. آيت الله خوانساري پرسيد: «چه خبر شده است؟» آن مرد گفت: «آيات عظام سيد محمد حجت و صدر پيام داده که ما همه حاضريم در نماز باران شرکت کنيم.» آيت الله خوانساري گفت: به ايشان برسانيد و بفرماييد خوانساري گفت: شما شرکت نکنيد؛ من نماز باران را مي خوانم. اگر خداوند دعاي ما را مستجاب کرد و باران آمد مردم آن را به حساب همه روحانيت مي گذارند و موجب عزت و عظمت روحانيت مي شود و اگر باران نيامد مردم اين را به حساب من مي گذارند، اما موقعيت شما محفوظ مي ماند. بگذاريد اگر لطمه اي بر وجهه (آبروي) کسي وارد مي شود آن من باشم و وجهه و موقعيت شما براي اسلام محفوظ باشد.  در قرآن از صلوة الاستسقاء يا نماز طلب باران، سخن نيست، اما در فقه اسلامي، صلوة الاستسقاء نماز مستحبي است که به هنگام خشکسالي مي خوانند. ابن مجي از نماز باراني، روايت مي کند که پيغمبر و صحابه خوانده بودند. بنابراين روايت، پيامبر و يارانش به هنگام خشکسالي لباس هاي خود را به نشان سوگواري پشت و رو پوشيده و با خواندن دو رکعت نماز باران طلب باران کردند. خلفاي اسلامي در آغاز، مردم را از انجام مراسم طلب باران، منع مي کردند و علتش آن بود که در قرآن ذکري از اين مراسم نيست. حمدالله مستوفي در نزهة القلوب از روايتي ياد مي کند که بر حسب آن، پس از فتح مصر، فرمانده مسلمانان، مردم را از انجام مراسمي که طي آن، مصري ها دخترانشان را به نيت طغيان به موقع نيل، در آن رود غرق مي کردند؛ بازداشت. اما طغيان حياتبخش نيل، سه ماه به تأخير افتاد و بيم قحطي مردم را فرا گرفت. فرمانده مسلمانان نامه اي به عمر نوشت و از او کسب تکليف نمود. عمر پاسخ داد که نام خدا را بر کاغذي بنويسد و به آب نيل بسپارند تا مشکل حل شود. چنين کردند و از قضا نيل طغيان کرد.  با گسترش دين اسلام در شبه جزيره ي عربستان، اعراب مراسم و سنت ها خود را با آيين جديد هماهنگ کردند، و حديث هاي مربوط به صلوة الاستسقاء، در واقع راه حلي است که براي ايجاد اين هماهنگي در فقه اسلامي پيشنهاد شده و بدين ترتيب است که بخشي از اين رسوم با نماز و ادعيه انجام مي گيرد و بخشي به شيوه هاي سنتي و کهن.  اين نماز از آن جهت حساسيت دارد که اگر خداوند دعاهاي ايشان را مستجاب نکند و باران نفرستد مايه ي شرمندگي نمازگزاران مي شود، که خدا به آنان توجه ننموده است؛ لذا اقدام به اين نماز جرأت و ايثار در حدّ مايه گذاشتن از آبرو مي طلبد. يکي از معروف ترين نمازهاي باران در تاريخ معاصر، نماز آيت الله العظمي محمد تقي خوانساري است. نوشته اند در سال 33 هـ.ق. همان سالي که متفقين، ايران را اشغال کرده بودند، در قم باران نباريد و باغ ها و مزارع خشکيد و خطر قحطي و خشکسالي مردم قم را تهديد مي کرد. آن مرجع بزرگوار، دو روز متوالي براي نماز باران به بيابان هاي اطراف قم مي رفت. اين حرکت گرچه مورد استهزا غير معتقدان به امور معنوي و غيبي بود ولي در روز دوم، چنان باراني آمد که سيل ها روان شد و جويبارها به راه افتاد و اين آثار انفاس قدسي آن مرد الهي بود.

نماز باران يا استسقا: وقتي رحمت الهي (باران) قطع شود و آب هاي چشمه ها و ... بخشکد نماز باران را براي نزول رحمت الهي مي خوانند. بي آبي يک منطقه و نيامدن باران، نشانه ي قهر خدا و گاهي به سبب گناهاني است که مردم جامعه انجام مي دهند. پس توجه به خدا و گريه و التماس و توبه و تضرع، سبب مي شود خداوند عنايت کند و کم آبي را بر طرف سازد ؛ نماز باران براي جلب رحمت خداوند است. در تاريخ، برخي از علماي بزرگ هم به برگزاري اين نماز اقدام کرده اند و از خدا باران گرفته اند. در ايران، مردم اعتقادات زيادي درباره ي مراسم طلب باران دارند که قبلاً به دو روش خاصي انجام مي گرفته است. يک نمونه براي مثال عبارت است از اين که: «به هنگام خشکسالي، مردم شهر يا روستا و در محلي که مصلاّ گويند، گرد آمده پس از گزاردن دو رکعت نماز براي آمدن باران به درگاه خدا دعا مي کنند و پس از آن گاو يا گوسفندي را قرباني کرده، گوشتش را به نيازمندان مي دهند.»

نماز با عجله: روزي پيامبر اکرم(ص)، در مسجد نشسته بودند. در اين هنگام شخصي وارد شده، به نماز ايستاد اما بسيار با عجله شروع به نماز کرد و رکوع و سجود را نيز با تندي و عجله به جاي آورد و ارکان نماز را نيمه کاره انجام داد. حضرت فرمودند: «مانند کلاغي که به زمين نوک مي زند، خم و راست شده و نماز مي خواند؛ هر آينه اگر او در چنين وضعي و با چنين نماز خواندني از دنيا برود، به دين من نمرده است.»

نماز براي مردم: مردي بود که هر کاري مي کرد نمي توانست اخلاص خود را حفظ کند و رياکاري ننمايد. روزي چاره اي انديشيد و با خود گفت: «در گوشه ي شهر، مسجدي متروک وجود دارد که کسي به آن رفت و آمد نمي کند. خوب است شبانه به آن مسجد بروم تا کسي مرا نديده و خالصانه خدا را عبادت کنم.» وقتي شب چادرش را روي شهر گستراند. در نيمه هاي آن، مرد با سکوت و آرامش خاص، مخفيانه نام خدا را بر زبان آورد و نماز را آغاز کرد. هنوز رکعتي نماز نخوانده بود که ناگهان صدايي شنيد؛ با خود گفت: «حتماً کسي وارد مسجد شده» بر کيفيت و کميت عبادتش افزود. خوشحال از اين که آن شخص فردا مي رود و به مردم مي گويد اين آدم چقدر خداشناس و وارسته است که در نيمه هاي شب به مسجد متروک آمده و مشغول نماز و عبادت است. وقتي هوا روشن شد و صبح آمد، به آن کسي که وارد مسجد شده بود، زير چشمي نگاه کرد. از تعجب دهانش باز ماند. سگ سياهي که بر اثر رعد و برق و بارندگي شديد، نتوانسته بود در بيرون بماند به مسجد پناه آورده بود.  مرد بر سر و روي خود زد و اظهار تأسف کرد و با خود گفت:«اي نفس! من از ريا گريختم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خويش احدي را شريک نکنم، اما... واي بر من، چقدر مايه ي تأسف است که اين حالت را پيدا کرده ام. در واقع اگر کسي براي جلب رضايت مردم کارها را انجام دهد، آن کار در درگاه الهي پذيرفته نيست، چنين فردي همواره در زندگي خود در رنج و عذاب است؛ زيرا مردم گاهي به او روي آورده و گاهي از او روي بر مي گردانند و زمان دل هاي ديگران در اختيار او نيست تا همه را براي هميشه رام خود سازد. اما کسي که تنها خشنودي خدا را مي جويد به عزت و سربلندي در ميان مردم نيز نائل مي شود. خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: «انّ العزّة لله جميعاً، قدرتها و عزّتها همه به دست خداست.»

شب به نماز نافله، روز به کمين قافله: کاربرد: اين ضرب المثل نيز نشانگر اين است که افرادي وجود دارند که از گزاردن نمازهاي مستحبي (نافله) غافل نيستند و زياده نماز مي گزارند ولي در عمل از هيچ عمل زشت و ناپسندي حتي دزدي اجتناب نمي کنند و با خواندن نمازهاي مستحبي سعي در سرپوش گذاشتن روي کارهاي خود مي نمايند.
شب نماز شبگير مي کند، روز آب توي شير مي کند: سليمان بي ايمان، يک من آرد، نيم من نان؟ کاربرد: اين ضرب المثل که مصداق زيادي در جامعه ي امروزي ما دارد، نشانگر آن است که برخي افراد زاهد صفت اما فرصت طلب و متقلب و چاپلوس از خواندن نماز شب، عقب نمي مانند (که ثواب زيادي هم دارد) اما در عمل در کسب و تجارت پيشگي خود از وحشتناک ترين دوز و کََلَک ها و روباه صفتي خود غافل نيستند. و با تقلب و اختلاس و احتکار و ... باعث فسادهاي بي شماري مي شوند. مثل برخي بازاري هاي امروز که تا وقت اذان و نماز مي شود کسب و تجارت خود را رها مي کنند و راهي مسجد مي گردند و به زهد و عبادت مي پردازند و آن چنان افراط مي ورزند که با اصطلاح اثر مهر جانماز در پيشاني آنان هويدا مي شود. البته اثر چربي پيشاني آنان روي مهر مي ماند، اما اگر به وضع کاسب پيشگي آنان نظري دقيق افکنيم رياکار بودن و محافظه کاري و عوام فريبي آنان مشاهده خواهد شد. و آنها اين گونه اعمال را براي جلب اعتماد ديگران انجام مي دهند تا به اعتبار و منزلت خود بيفزايند؛ و بهتر به کسب و تجارت خود بپردازند. و مقام نماز را که عالي ترين جلوه ي عابد و معبود است تا چه حد، تنزل مي دهند. (والله اعلم)
عبادت و نماز و روزه اش به لعنت شيطان هم نمي ارزد: اين مثل را براي فردي به کار مي برند که در انجام اعمال عبادي اش سعي و کوشش مي کند ولي رفتار و عمل و کردار مناسبي از خود نشان نمي دهد. و موجب اذيت و آزار ديگران مي شود؛ طوري که در مورد اين فرد اين اصطلاح را به کار مي برند. (نماز به کمرت بزند)
نم نم باران، به مِي خوران، خوش است: کاربرد: معروف است که وقتي خشکسالي روي داد و مدتي دراز، باران نباريد، مردم به مصلا رفتند تا نماز استسقا بخوانند و از خداوند طلب باران کنند. در همان زمان مطربي که به سبب شغلش منفور مردم بود تنها به صحرا آمد و با صدق و اخلاص با خداي خود راز و نياز کرد و با خواندن اين بيت از خداوند ، طلب رحمت و باران نمود. (1)

نم نم باران، به مي خوارن، خوش است

رحمت حق، بر گنهکاران، خوش است

از آن جا که دعاي او از روي اخلاص بود در پيشگاه حق مستجاب شد و در آن هنگام باران باريدن گرفت. آنچه در ايران به نام دعاي باران يا نماز باران، مشهور است عرب زبانان «صلوة الاستسقاء» و ترک زبانان «يوغمور دو آسي» (دعاي باران» مي نامند. و انجامش در همه ي کشورهها با دو رکعت نماز همراه است که در خارج از شهر يا روستا به صورت گروهي اجرا مي شود، و بعد از نماز خطبه مي خوانند، و شرکت کنندگان در طول مراسم لباس خود را پشت و رو مي پوشند ،در ايران در پايان مراسم برحسب معول گاو يا گوسفندي قرباني مي شود و کسي به درگاه خدا استغفار مي کند و از او رحمت و باران مي طلبد.(2)
اگر نماز ت مقبول شود، ساير اعمالت نيز قبول مي شود:  درواقع نمازي مقبول است که انسان را در جهت صحيح زندگاني، هدايت نمايد و اگر واقعاً انسان با نماز رابطه ي قلبي و آگاهانه خود را با خداوند متعال برقرار کند، سعي خواهد کرد که اعمالش نيک و خداپسند باشد؛ لذا اگر اين گونه نمازي باشد ساير اعمال نيز مقبول خواهد افتاد، وگرنه اگر اداي نماز باشد، ساير اعمال نيز در تزلزل خواهد بود

اول نماز، سپس نياز.

- بي نمازي، بدتر است از صد بار مردم کشي!

- تنها، نماز و روزه، عبادت نيست، اگر به مردم در کارهاي شان خدمت نمايي عبادت است.(3) در واقع اين اعتقاد، نشانگر اين حقيقت است که برخي از افراد در جامعه اکتفا به نماز و روزه، مي کنند و مسائل و مشکلات ديگران براي شان مهم نيست.

- روز محشر، امان به نماز  است.(4)

- فسق پنهاني، به از زُهد و عبادت ريايي است.(5)

- کفري بدتر از کفر ترک نماز نيست؛ که کافر آن مانند کافر دين است.(6)

- نماز و نياز هر دو به خاطر خود انسان است و خداوند از هر کاري بي نياز است(7) (الله الصمد)

- هر کس بيند ديگري را که نماز بد گزارد و بدان خاموش باشد، شريک او بُوَد.(8)

 آش «معاويه» را مي خورد و پشت سر «علي» نماز مي خواند : با مطالعه و بررسي ضرب المثل هاي موجود در باره نماز نيز مي توان اين نكته را به دست آورد كه افرادي تيزبين و آگاه در مورد مسائل و امور عبادي براي بيان مقصود و مقصد و منظور خود، گاه متوسل به سخني كوتاه و نغز (مثل) مي شوند.في المثل وقتي شخصي رياكار را مي بينند كه با اعمال عبادي اش سعي در فريب مردم دارد اين مثل را يادآور مي شوند كه «جا نماز آب نكش» در واقع با گفتن اين مثل، شخص را متوجه مي كنند كه متوجه و آگاه به رفتار آن شخص هستند؛ يعني شخص خودش را مي فريبد نه ديگران را. و كلاً ويژگي ها و ماهيت هاي ضرب المثل، بيان واقعيت به صورت فصيح و بليغ است كه در موقعيتي مناسب از ذهن افراد مي تراود و در جامعه رواج مي يابد. اگر از بُعدي ديگر به ضرب المثل ها بنگريم يكي از ويژگي هايش سادگي و قابل فهم بودن آن براي همگان است. و چون زاييده ي افكار افراد گوناگوني در جامعه در شرايط معيني بوده است؛ لذا افراد هر موقعي كه با شرايط مشابه روبه رو مي شوند اين امثال را به كار مي برند. هم چنين (بسياري از امثال، ريشه در داستان هايي دارد در واقع برخي امثال تراشيده شده ي اين حكايات است) لذا پرداختن به ضرب المثل ها از جنبه ي تاريخي براي بيان ريشه ي تاريخي اين امثال مي باشد.

 آش «معاويه» را مي خورد و پشت سر «علي» نماز مي خواند. كاربرد:براي كسي به كار مي برند كه دو رو و منافق است؛ نظيرِ :هم طبال يزيد است هم علمدار حسين. «در اين جهان ناپايدار چه بسيار افرادي هستند كه به مقتضاي زمان و مكان، كار مي كنند و در همه حال مصالح شخصي را از نظر دور نمي دارند. براي اين دسته از مردم فرقي نمي كند علي(ع) مصدر كار باشد يا معاويه. حقيقت و مجاز در نظر مصلحت بينِ اين گونه افراد ابن الوقت، علي السّويه است. خلاصه هر چه را با منافع و مصالح آنها تطبيق كند مباح و متبع خواهند بود. عبارت مثلي بالا در مورد اين گونه افراد و آحاد، صادق است؛ و چون ضرب المثل ها از پيشينيان ما به ارث مي رسد بيانگر اين حقيقت است كه از گذشته ي  دور اين امر و موضوع در جامعه ي ما حاكم بوده است.

ريشه ي تاريخي اين مثل، بدين شرح است: «عبدالرحمن بن صخرازدي» معروف به «ابوهُريره» از فقيرترين اصحاب پيامبر(ص) و از عشيره ي «سليم بن فهم» بود. نامش به عهد جاهليت «عبدقيس »يا «عبد شمس» بود و به سال «غزوه ي خيبر» كه مسلمان شد نامش به «عبدالرحمن» تبديل شد. گويند در خلافت «عمربن خطاب» ولايت بحرين را داشت. به روزگار عثمان، قضاي مكه به او محول گرديد. و به زمان معاويه چند روزي والي مدينه شد. مشهور است كه ابوهريره در محاربات صفين حاضر و ناظر بود ولي در جنگ شركت نداشت. كارش اين بود كه موقع صرف طعام نزد معاويه مي رفت و در كنار سفره ي چرب و نرمش مي نشست؛ هنگام نماز و صلوة در پشت سر علي(ع) نماز مي خواند. ولي هنگام مصاف از معركه ي جنگ دور مي شد و در گوشه اي مبارزه ي دلاوران را تماشا مي كرد. وقتي علت اين سه حالت را از او سؤال كردند در پاسخ گفت: «الصلوة خلف علي (ع) اتم، مضيرة معاويه ادسم، ترك القتال اسلم»! يعني «نماز در پشت سر علي(ع) كامل ترين نمازاست و غذاي معاويه چرب ترين غذاها و احتراز از جنگ و كشتار سالم ترين كارهاست.»  وقتي به ابوهريره گفتند: اين چگونه رفتاري است؟ او جواب داد: خداوند فرموده است:  «ولا تنس نصيبك من الدنيا». من به اين سبب از هر چيز بهترين آن را انتخاب مي كنم. «نماز، نماز علي(ع)، غذا، غذاي معاويه، و سايه، سايه ي نخل»!(9) طبق مشهور، گربه ي زاهد در اين بيت حافظ، تلميح دارد به زاهد نمايي عماد فقيه كرماني و گربه ي دست آموزش كه همراه با او نماز مي خواند يا داستان موش و گربه ي عبيد زاكاني و از همه محتمل تر به داستان كبك نخجير و خرگوش و گربه ي عابدي كه با زاهدي و زاهد نمايي حيوانات را فريب مي دادند. «گربه ي عابد و زاهد» به كساني اطلاق مي شود كه در لباس زهد و تقوا اعمال رياكارانه از آنان سربزند و در كسوت خدمتگزاري و نوع دوستي مردم را فريب دهند و خود را امين و صادق و منزه و متقي جلوه دهند ولي از هر عمل و حقه باز ي كه متضمن منافع و مصالح شخصي باشد خودداري نورزند. اين گونه افراد گندم نما و جو فروش را اهل اصطلاح «گربه ي عابد» مي خوانند و مردم ظاهربين را از زهد فروشي آنان بر حذر مي دارند. البته از نظر استاد جلال الدين همايي «گربه ي عابد» در شعر حافظ، تركيب وصفي است و اين جمله در استعمالات ادبي، كنايه است از مردم رياكار كه زهد و عبادت را دام تزوير و وسيله ي فريب و صيد عوام قرار داده اند.
 اگر نماز نباشد، گيوه باشد!: اصل حكايت از عبيد زاكاني است: «درويشي گيوه در پا نماز مي گذاشت، دزدي طمع در گيوه ي او بست، گفت: با گيوه نماز نباشد. درويش دريافت و گفت: اگر نماز نباشد، گيوه باشد!» (لطايف فارسي، از رساله ي دلگشا) البته در اين پاره متني كه «كمال الدين مرتضويان» در تأليف خود «داستان هاي امثال»، آورده سؤال و جوابي اضافه بر متن عبيد زاكاني دارد، كه مؤلف مرجع آن را ذكر نكرده است. و سؤال و جواب اين روايت چنين است:

- دزد گفت: نماز با گيوه كه نماز نباشد.

- مرد گفت: اگر نماز نباشد، گيوه باشد!

گفت: دوباره نماز كن؛ در اين نماز اجر نداري.

گفت: اگر اجر ندارم، گيوه دارم!
 براي يك بي نماز، در مسجد را نمي بندند: براي خري لنگ، كاروان بار نيفكند:اين مثل، نشانگر آن است كه چون اقشار مختلفي در جامعه وجود دارد مطمئنا افرادي خواهند بود كه داراي اعتقادات ديگري باشند و بنا به دلايلي اهل نماز نيستند؛ لذا نمي توان عموميت داد كه مثلاً به خاطر فلان كس نتوان كاري را انجام داد و يا در مسجد را براي نمازگزاران بست. در واقع عمل و فكر يك شخص نمي تواند مقدم و مؤثر در آراي عمومي و افكار جمعي باشد.
 به يك روي، در دو محراب بودن(10): براي كسي به كار مي برند كه جسمش در آن مكان حاضر است، ولي حضور قلب ندارد و حواسش در مكان هاي ديگر مي باشد. افراد زيادي هستند كه در حين انجام فريضه ي نماز با وجودي كه رو به قبله و در جايگاه محراب هستند ولي حضور قلب ندارند و در اين مورد چه بسا قصه ها و مثل ها و اشعاري كه گفته نشده است.
پي نوشتها

1. ده هزار مثل فارسي و ... / 678.

2. کتاب کوچه، دفتر اول، حرف ب ، ص 261.

3. عبادت به جز خدمت خلق نيست به تسبيح و سجاده و دلق نيست (سعدي)

4. روز محشر که جانگداز بود اولين پرسش از نماز بود (سعدي)

5. صُراحي مي ناب، (ارسال المثل در ديوان حافظ) / 108.

6. مکن قصد ترک نماز، اي پسر! که کافر شوي، از جهودان بتر

7. بير قوري بوش نمازينن، قويما خدا به منتي ( با يک نماز خشک و خالي به خدا منت مگذار)

8. احياي علوم الدين، ترجمه ي مؤيد الدين محمد خوارزمي. ص 724.

9. ريشه هاي تاريخي امثال و الحكم . 1311 – 1313.

10. ضرب المثل هاي انگليسي، فارسي و عربي، محمد فخر، ص 223.

منبع: تصوير نماز در فرهنگ عاميانه- فرح دباغ صادقي


مطالب مشابه :


110 حديث زيبا از پيامبر اكرم

درباره ی زندگی - 110 حديث زيبا از پيامبر اكرم - زندگي سخت نيست ما سختش ميكنيم




آثار دروغگويي» از نگاه امام حسن عسكري(ع)

وقتي خواست دزدي كند، با خود گفت: حديث نت حديث روز حديث نگار قرآن كريم شهيد محمد حسين تسخيري




احادیث درباره صبر

گمان نكنم چنين باشد كه می ‏گوييد كه ابن يامين دزدى كرده گرفتار شده) چهل حديث




فضيلت درود خواندن بر حضرت محمد مصطفي«ص»

» احاديث زيادي درمورد فضايل خواندن درود شريف از زبان نازنين خود حديث ششم: دزدي كردن .




آثار گناه در دنيا و آخرت

باب تحت عنوان «باب‌الكبائر» به اين موضوع اختصاص يافته كه داراي 24 حديث و دزدي و افساد و




همه چیز درباره زکات (1)

در حديث ديگرى از تا آنجا مهم است كه اگر گرسنه‏اى نان مردم را سرقت كرد، به عنوان دزدى




روايات کوتاه درمورد نماز:

روايات کوتاه درمورد شخصي براي دزدي به خانه اي پا نهاده بود و در تاريک شب در حياط منزل




سخنان آیت الله بهجت(ره) درمورد امام خمینی(ره)

(ره) درمورد مزرعه ها و مغازه ها و از انفجارات كور در كوچه ها و خيابانها تا دزدي حديث




برچسب :