مدیر مسوول هفته نامه آوای ماکو : چرا من متهم هستم

با اينکه املاي نانوشته غلط نداشته و در هيچ محلي هم ثبت و ضبط نمي گردد اما متاسفانه در جامعه اي که ما زندگي مي کنيم ،در تصحيح املاي نوشته شده ،هم به اکثريت کلمات صحيح توجه نمي شود و هم بر غلط هاي آن امتياز منفي تعلق مي گيرد و چه بسا هم در اصلاح تصورات ذهني و برداشت شخصي از مفاهيم و استنباط نيز در قضاوت بر مطالب صحيح تاثير خود را نمايان مي سازد . و بر اساس همين اصل کساني که در جامعه فعال و زنده و هوشيار هستند عملکرد آنها همواره زير ذره بين قرار گرفته و آناليز مي شود و کساني که در اجتماع خنثي هستند و هيچ املاي نوشته اي از عملکرد آنها در دست نيست و چه بسا از توان گفتن و نوشتن هم عاجزند ، همواره از يک راحتي هميشگي و چه بسا امتياز هم برخوردارند در حاليکه افراد فعال در پاسخگويي و دفاع از عملکرد آگاهانه و ايفاي نقش مسووليت اجتماعي خويش همواره متهم مي باشند و هزينه هاي سنگيني را مي پردازند .

هر کسي زنده تر و هوشيار تر است

زندگاني هم بر او دشوار تر است

آري بنده از همان بدو تولد تا حال متهم هستم و روز بروز بر اتهاماتم افزوده مي شود

وقتي در سال 1344 در يک خانواده روحاني متولد شده و رشد نمودم بدليل علاقه به کسب اطلاعات از محيط پيراموني همواره متهم بودم که تلاش ميکنم از اتفاقات اطراف سر دربياورم ! و بقولي کودکي گستاخ و بازيگوش بودم !

در جريان انقلاب شکوهمند مردم ايران برهبري حضرت امام (ره) به فرمان آنحضرت که اکثريت مردم مسلح شده بودند عليرغم داشتن 13 سال بعضا ناچار به حمل سلاح به همراه ابوي مرحوم مي شدم که امروزه حتما متهم به حمل سلاح در جريان انقلاب اسلامي هستم !

در قبل از پيروزي انقلاب و حرکت مردم براي فتح کانون هاي قدرت رژيم ستم شاهي جزو افرادي بودم که در تسخير دفتر حزب رستاخيز و شکستن درب شيشه هاي بانک صادرات که در آنزمان سهام آن متعلق به يهوديان بود مشارکت فعال داشتم و امروز حتما متهم به آسيب رساندن به مراکز وابسته به رژيم ستم شاهي هستم !

آري من متهم به گوش دادن به راديوهاي بيگانه در سال 56 و 57 بودم که اطلاعيه هاي حضرت امام را پخش ميکرد در حاليکه آن روحاني امروز عزيز ! دفاع از شاه را در منبر واجب مي دانست و موقع گوش دادن به راديو مي گفت حتما بايد مطمئن شويد که درب حياط بسته است و الا بدبخت مي شويم !! و همواره وقتي ميهمان ما بود مرا مجبور مي کرد که بسته بودن درب حيات خانه را براي چندمين بار چک کنم تا ايشان بتوانند در داخل خانه به راديو گوش دهند !!

وقتي جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي با آن زرق و برق و تزيينات در تمام مدارس برگزار مي شد به همراه شهيد گرانقدر ناصر حسن زاده (روحش شاد) و ساير دوستانم همچون م . رحيمي و ي . محمد پور و.... عکس هاي شاه و فرح و وليعهد را از کلاس سوم راهنمايي مهر برداشته و تمام تزيينات را پاره ساختيم و امروزه قطعا از منظر مداحان شاه پرست متهم به بر هم زدن نظم مدرسه و توهين به شاه و دارو دسته اش هستم !!!

من متهم به انداختن راي در اولين انتخابات بعد از پيروزي انقلاب هستم (تغيير نظام سياسي کشور با رنگ سبز آري) چرا که به سن قانوني راي دادن نرسيده بودم !

من متهم به درست کردن دستگاه پلي کپي دستي (ره) در سال 59 هستم که به همراه شهيد کريم حسن زاده (روحش شاد) به تکثير اعلاميه هاي حضرت امام خميني (ره) مشغول بوديم !!

وقتي معلم کلاس در جريان انقلاب از برابري و برادري کمونيست ها صحبت مي کرد بنده عليرغم دانش آموز بودن بر اسلامي بودن انقلاب تاکيد و با معلم خودم (آقاي م ) وارد بحث شده بودم که اسلام براي جامعه بهتر از کمونيست است و امروز هم شايد متهم هستم که چرا در مقابل معلمم به کمونيسم توهين کرده ام !!!

آري من متهم به عضويت در اولين انجمن اسلامي شکل گرفته بعد از انقلاب و بسيج مستضعفين بودم که آن زمان خالصانه خدمت به مردم را واجب شرعي مي دانستيم ولي امروز متهم به هواداري از احزاب منحله هستم !!

متهمم که براي اولين بار »نشريه نداي اسلام"« را که حاوي فرامين رهبر انقلاب و اخبار منطقه بود ،در پايگاه مقاومت شهيد جواد قنبري منتشر ساختم !

از مهمترين اتهامات بنده لبيک گويي به فرمان الهي رهبر کبير انقلاب بود که حضور تمام جوانان را در جبهه ها واجب مي دانست در سال 1361 که 17 ساله بودم بدون اخذ اذن والدين و با سرسپردگي تمام به فرمان رهبر راهي جبهه ها شدم و امروز متهم هستم به کدامين دليل حضور در ميادين رزم را به لذت هاي دنيوي بخصوص دوران جواني ترجيح دادم !!

من متهم هستم در طول حضور در مناطق عملياتي بعلت سن کم(17 سالگي) که شب ها بلحاظ صداي تيراندازي و ترس حاکم از شرايط منطقه لبهايم مي ترکيد و خون جاري مي شد در حاليکه برخي افراد شکمشان از خنده مي ترکيد و براي رسيدن به پُست ها ي آب دار نقشه هاي شوم در سر مي پروراندند و هر پَستي را بجان مي خريدند !!!

و من متهم هستم چرا به جبهه عمودي رفتم و افقي برنگشتم !!! و چرا در آن مدت شربت شهادت را ننوشيدم !! چونکه قرار بود بعد از نوشيدن شربت در ظاهر و شکل برايم سنگ مزار جالبي تهيه کنند مراسم معنوي بگيرند و روحاني مسجد از مقام شهدا بگويند و بعدا هم عده اي با ذوب شدن در لذايذ دنيوي اهداف واقعي شهدا را به سخره گرفته و چه بسا نفس راحتي بکشند و امروز هم بگويند مگر براي شما »کله قند« فرستاده بودند که به جبهه رفتيد !!

خانواده ما چه تعهدي داشت که از سه فرزند ذکور موجود در منزل ، هر سه تا همزمان در مناطق مختلف کشور مشغول دفاع از کشور بودند ! در حاليکه برخي توابين از گروهک هاي ضد انقلاب را براي سمت هاي بخشداري و فرمانداري آماده مي ساختند و چه اتهامي بزرگتر از اين مسئله مي توانست متوجه خانواده ما گردد !؟

بلي ما متهم اصلي پرونده هستيم که چرا خاندان منصرف اولين شهيد سپاهي در منطقه را تقديم انقلاب کرد ( پاسدار شهيد جواد منصرف) و بعد از آن هم خون طلبه شهيد مجيد منصرف را براي آبياري نهال جوان انقلاب هديه داد. ؟!

بديهي است در روزگاري که برخي تصميم گيرندگان چند روزه آن را بعضا فرزندان دايم الخمرهاي دوران ستم شاهي که بويي از انقلاب و اسلام بر مشام آنها نخورده ولي با شکل بظاهر موجه و ديندار ! بر اريکه چند روزه قدرت چسبيده اند را شکل دهند ، متهم و محاکمه شده و تاوان اعمال خود را خواهيم پرداخت !

با زرنگي تا به کي از خلق پنهان ميکني       رنگ و رويت کرده احوال درونت آشکار

تيشه را بر ريشه اولاد ميکوبي چرا      گل درون مزبله هرگز ندارد اقتدار

آري من براي دفاع در قبال اين اتهام که چرا اعمال را آگاهانه و با فهم و شعور انجام داده ام آماده ،و خود را مستوجب کيفر سنگيني مي دانم !!

زماني که دولت ميليون ها تومان هزينه براي چاپ مجلات و کتاب به زبان استامبولي هزينه مي کرد تا اهداف انقلاب را به کشورهاي همسايه صادر کند وقتي بنده همان کتاب ها و مجلات و يا رساله توضيح المسايل حضرت امام را که برخي از آنها را با هزينه شخصي تهيه کرده بودم به اتباع ترکيه دادم ، در جدال بين (مسوولين امنيتي و سياسي وقت فدا شده )، و متهم به ارتباط مشکوک با بيگانگان شدم و برخي ها که امروز هم در صحنه يکه تازي مي کنند ،سالها اين پرونده سازي ها را ادامه دادند !!

وقتي با فروپاشي شوروي سابق براي چند ماه عملا مرزهاي امپراطوري سرخ از هم پاشيد و تردد اتباع دو طرف بدون انجام تشريفات قانوني با نظارت مسوولين آزادانه صورت مي گرفت و اکثريت جوانان در لذت هاي جديدا دست يافته شده آنطرف آب غرق شده بودند ، بنده و يکي از دوستانم بنام ( حاج ع . ه ) با بخطر انداختن جان خويش کمک به برادران مسلمان خود در آنطرف مرز را انتخاب کرديم که امروزه لذت طلبان هيچ پرونده اي ندارند ، ولي ما همچنان متهم هستيم !! و تاوان سنگين ايثار و از خودگذشتگي را چندين سال هست که مي پردازيم !!

مگر خواستن امام جمعه براي يک شهر جرم كوچكي است که سالهاست در اثر قضاوت بر اساس همان نوشته هاي مغرضانه اصحاب دنيا تاوان پس مي دهم ! و چه بسا درخواست يک مرکز لهو ولعب که محلي براي انجام گناه است هزينه اي خيلي کمتر و به اندازه يک پاراف مسول مرتبط »مخالفت مي شود « هزينه دارد ولي درخواست امام جمعه و يا بيان نقايص مرتبط با آن جرمي است بس سنگين که هر کس را زبان بيان آن نيست و اگر هم هست بايد آماده نيش عقرب هاي زمانه بوده و صبر و تحمل را پيشه خود سازيم !!

بلي در شهري که سود برخي افراد در اقامه نماز جمعه چند نفره تأمين مي شد ، درخواست باشکوه ساختن صفوف نماز و جذب جوانان بجاي دفع آنها جرمي سنگين است که من يکي از متهمان آن پرونده هستم که نماز جمعه با شکوه و حضور تمام اقشار را مي خواستيم !!

مگر دفاع از حقوق مردم جرم كوچكي است که بتواني از گلوي مفت خوران بيت المال را بيرون بکشي !؟ طبيعتا هزينه هاي آن بسيار فراتر از خود عمل است که سالهاست پرداخت آن پاياني ندارد ؟! و اگر دفاع از بيت المال جرم است بنده باز يکي از همان متهمان هستم و سالهاست که تاوان پس مي دهم !!

فهميدن و دانستن اگر نعمتي است که خداوند به تمام انسان ها ارزاني داشته است ولي آمادگي براي مبارزه و بيان حقايق و تحمل هزينه را به هر کسي نداده و در هر جامعه اي انگشت شمارند که براي اصلاح جامعه همچون شمع سوخته و از بين رفته ويا برداشته و له مي شوند !!

اتهام سنگين من فهميدن است و من اگر کر و کور و لال بودم هيچ کسي با من کار نداشت و چندين پست مديريتي را هم تجربه کرده بودم!!!!

آري بنده اگر هر درخواست نامشروعي امضا مي کردم و يا در رسيدن برخي افراد به پست هاي مهم شهر شريک مي شدم امروز حداقل از مسايل مالي بي بهره نبودم که به لطف و عنايت خدا هنوز آلوده نشده و براي همين با اتهامات رنگارنگي مواجه هستم !!!

من متهمم که صندوقچه هاي معادلات منطقه را رمز گشايي مي کنم، مي فهمم ، آدرس ميدان و مرکز فتنه و شيطنت را بلد بوده و بن بست مقدس مأبان کم خرد و غير عامل را که قرآن مجيد با تعبير زيبا آنان را کمثل الحمار يحمل اسفارا....... همچون درازگوشان حامل کتاب معرفي مي کند را، شناخته و ليست عريض و طويلي از دست اندازان به بيت المال و متصرفين اراضي در دشت هاي شيبلو و زنگنه و ساير محل هاي منطقه را در اختيار دارم !؟

آري بنده با توکل بر خدا و اعتقاد به تحقق وعده هاي حضرت حق ، گل هاي مزبله رويش يافته بر روي لجن زارها و مرداب ها و ريش هاي بي ريشه را شناخته و همچون خاردر چشم آنها فرو رفته ام که باين سادگي هم رهايي از آن آسان نيست!.

ريش اگر ريشه پندار ماست دلبر جانان خريدار ماست

ورنه اگر جلوه ظاهر بود طعنه اغيار به کردار ماست

بنده در برخي موارد از منظر دوستان نيز متهم هستم که چرا تا اين حد حدود پرونده سازان را نگه داشته و مي دارم و گنجينه اسرار موجود در سينه را باز نمي کنم ! و معتقدند شايد با اين کار برخي از اين افراد که توان نگهداري از محيط خانواده شخصي خويش را هم ندارند شايد حيا کرده و حداقل سکوت را بر تشکيل محفل هاي تيمي ترجيح دادند !!

از اتهامات نابخشودني اينجانب که سرچشمه و مرکز تغذيه مدارک مدعيان غير عامل را شکل مي دهد انتشار نشريه آواي ماکوست که همنوا با مردم منافع رانت خواران را بخطر انداخته است ؟

متهم هستم که اولين نشريه رسمي در طول تاريخ منطقه را (آواي ماکو) منتشر ساختم و با تنوير افکار عمومي کاخ کاغذي دنياطلبان را آسيب پذير ساختم .

آري من بايد هم متهم شوم چراکه وقتي اکثر آقايون شب ها در بستر نرم خواب عميق را تجربه و روياهاي زيبا را مي ديدند بنده تا طلوع فجر در پشت رايانه براي انتشار بموقع نشريه کار ميکردم تا حقوق مردم پايمال نگردد ؟!

متهم هستم که دردها و آلام مردم را نوشتم و مزه ي بره هاي سوخاري شده در سفره هاي رنگين سرمستان قدرت را که دنياي چند روزه را به آخرت ابدي ترجيح داده اند رادر مزاقشان تلخ مي سازم !

وقتي از درد و دل مردم و نارسايي هاي موجود در جامعه و فقر مردان و زناني که يراي نان شب محتاج هستند ، نوشتم به بزرگ نمايي مشکلات متهم شدم !!

وقتي از زبان مادري نوشتم و اشعار شيرين و لالايي هاي مادري ام را در نشريه چاپ نموده و اجراي اصول مسلم قانون اساسي از جمله اصل 15 را خواستار شدم به دفاع از پان ترکيسم متهم شدم !!!

وقتي از حقوق مسلم ترک و کرد و شيعه و سني و لزوم وحدت مابين مسلمين را يادآوري کردم به بزرگنمايي مشکلات قوميت هاي مختلف و پان کرديسم متهم شدم !!

وقتي از حقوق شهروندان و تامين آزادي هاي مصرح در قانون دفاع كردم به ولنگاري متهم شدم !!!

وقتي از تخلف مراکز قدرت و همچنين ضعف مديريتي که بعضا بدترين شرايط بعد از انقلاب را بر مردم تحميل ساختند ، مطالب نوشتم به تضعيف دولت متهم شدم !

وقتي از حقوق از دست رفته مردم توسط قانونگذاران قانون شکن نوشتم متهم شده و به دادگستري کشانده شدم !!

وقتي آسيب هاي وارده بر شاکله نظام و ميهن را شناسايي و بر احياي اخلاق و هويت ملي و قانون مداري در کشور نوشتم ، به لاابالي گري متهم شدم !

وقتي خبري حتي از قول مسوولين ارشد نظام را در نشريه درج کردم بوزينه هاي دم بريده سر و ته خبر را قيچي کرده و متن خبر را از قول بنده تبيين و با اتهامات رنگارنگ تضعيف نظام و دولت متهم ساختند و چه بسيار است اخبار و نوشته هاي ديگران در آواي ماکو که در پرونده اينجانب بعنوان اسناد جرم تلقي شده اند.... آري من متهم به نوشتن حقايقي هستم که چشم و گوش مردم را باز مي کند !!

من متهم هستم چرا با هزينه شخصي نشريه اي راه اندازي کرده ام که از حقوق مردم دفاع مي شود و متهم اصلي هم مردماني هستند که نشريه را مي خرند چرا که هرچقدر مردم بيشتر با آواي خود مأنوس مي شوند به همان اندازه با سوابق آفتاب پرستان آشنا مي شوند !!

آري من کودکي گستاخ هستم که بقول آن دکتر سفر کرده مرحوم شريعتي :

نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد،

نمي‌خواهم بدانم کوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت

ولي بسيار مشتاقم که از خاک گلويم سوتکي سازد

گلويم سوتکي باشدبه دست کودکي گستاخ و بازيگوش

و او يک ريز و پي‌در پي

دمش را بر گلويم سخت بفشارد

وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدين سان بشکند دايم، سکوت مرگبارم را .......

من متهم هستم چرا در انتخابات شورا هاي اسلامي شهر عليرغم رجز خواني هاي برخي افراد که » اسلام و دين در خطر است و به وي راي ندهيد ....« باز بعنوان نفر اول مورد اعتماد مردم شهر قرار گرفتم !!!

و چه بسا شب و روز آفتاب پرستان منطقه از تکرار اعتماد گسترده مردم در اين دوره از انتخابات مجلس به سياهي تبديل شده و در خوف عظيم درمانده شده و هر روز بدون استثنا بر اساس تکاليف شرعي خودشان ! قربه الي الله مطالبي کذب را با امضاهاي مجعول به تهران ارسال مي کنند !!

من متهم هستم که منتقد هستم و اگر با چرب زباني برخي افراد را که لباسشان چند شماره بر تنشان گشاد است ، با اشعاري همچون .... ( به به تو چقدر زيبايي ... چه سري چه دمي عجب پايي .... گر خوش آواز بودي و خوشخوان .... نبودي بهتر از تو در مرغان و .. امثالهم ) !! تعريف نکردم و اگر چنان مي کردم امروز شايد پله هاي ترقي را طي کرده بودم ، پله هايي که صد البته پايه هايش لرزان و چوبين است !

من فقط زماني بخشي از سوابق سياه و تخلفات اصحاب قدرت را برشته تحرير درآوردم متهم شدم و براي پاسخگويي و دفاع از حقوق مردم ماهها در راهروهاي دادگستري استان و شهرستان محاکمه شدم و خدا را شاکرم که امروز قلب متجاوزين به حقوق مردم را جريحه دار ساختم که چرا با اينهمه شکايت پي در پي و متوالي (مدير مسوول آواي ماکو)تا بحال محکوم نشده است ! آري من متهم هستم که چرا طي 12 سال انتشار نشريه هرگز در محاکم قانوني و دادگستري محکوم نشدم !!!!

آري من متهم هستم از حقوق کسي که زير شلاق مامورخودسر چيزي نمانده بود که جان دهد ، دفاع ساختم و مامور خاطي هم محکوم شد !!

من متهم هستم بخاطر چاپ خبر آزادي يک شهروند از زندان به اتهام تبليغ عليه نظام ! به دادسرا معرفي شدم و بعد از محاکمه تبرئه شدم ولي هنوز تاوان آن تلاش را پس مي دهم !!

من متهم هستم با نوشتن حقايق ، متخلفين را در رسيدن به اهدافشان ناکام گذاشتم!

من متهم هستم که مانع شدم رييس بظاهر ديندار و باصطلاح متديّن گوشت تاريخ مصرف گذشته را به خورد دانشجوي بدبخت ندهد !!

من متهم هستم از تجاوز فرد متشخص در جامعه به حقوق مردم مطلع و متخلف را در کميسيون ..... مرتبط جريمه و حقوق ملت را صيانت کردم !!

من متهم هستم در اثر اطلاع رساني شرايط بازگشت بيش از 14000 متر مربع از اراضي دولتي را به بيت المال مهيا ساختم !!

من متهم هستم که چشمان تيز بين بوف ها را کور ساخته و خواب راحت را از چشمان شب پرستان ربودم !!!

من متهمم که در لواي صورت هاي زيبا ، با اهداف شوم سيرت هاي کثيف برخي مدعيان آشناهستم و بر اين دانش و اطلاعات مکرر هزينه مي دهم !!

اتهام مهمي که بر سراسر روح و روان من سنگيني مي کند نه آن است که مي نويسيم و بعد از آن محاکمه مي شويم ... ، بلکه درد اصلي دانستن مطالب و تلاش در جهت ننوشتن آن است که چه سخت است مسايلي را مي دانيم ولي نمي توانيم بنويسيم !!!

من متهمم که طي اين سال هاي ماضي بجاي خود و رفاه شخصي و غوطه ور شدن در اقتصاد بادآورده در اثر سياست هاي غلط برخي دولتمردان که عده اي ره يکساله را در يک شب طي کردند به فکر ديگران هستم و تامين آزادي و حقوق مردم را به رفاه شخصي ترجيح داده ام !!

من متهم هستم که بجاي شيفتگي قدرت ، بدون هيچ چشمداشتي تشنه خدمت هستم !!

من متهم هستم که در غم و شادي مردم شريکم و بارها با ملاحظه بدبختي هاي آنان بغض دلم ترکيده است و حتي در نگارش اين درد دل هم ترکيد !!

من متهم هستم که جريان انحرافي و نقشه پليدي که براي انتخابات مجلس نهم در منطقه را در سر دارند شناخته و افشاگري نموده ام !!

من متهمم که طي چندين سال فعاليت سياسي و اجتماعي هيچوقت بر کسي خيانت نورزيده و از حقه بازي و فريب بيزار بوده و بعضا هم بلحاظ اعتماد بيش از حد به برخي افراد گرگ صفت در لباس ميش آسيب ديده ام !

من متهم هستم با ملاحظه تناقض هاي مکرر در رفتار و کردار برخي افراد بظاهر مسوول (غير مسوول) اعمال آنها را با خطبه هاي مولا علي (ع) و آيات قرآني تطبيق و رسوايي آنها را رقم زدم و آيات راهگشا و کلام خدا را مکرر نوشته و گوشزد ساختم !

و من متهم هستم که بها و ارزش و قيمت هر شخص را به تناسب شخصيت و موقعيتشان فهميدم که در قبال چه چيزي مي شود غلامش کرد و امضايش را به عاريت گرفت !!!

مهر دستان تو دنبال دعايي مي گشت   بارها دور زدي ذهن مرا گرداندي

ذکرها گفتي و بر گفته خود خنديدي     از همين نغمه تاريک مرا ترساندي

بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست    بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندي

دست ويرانگر تو عادت چرخيدن داشت    عادتت را به غلط چرخه ايمان خواندي

قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود      تو ولي گشتي و اين گمشده را لرزاندي

جمع کن: رشته ايمان دلم پاره شده است      من که تسبيح نبودم، تو چرا چرخاندي؟

من متهم هستم که براي برگزاري انتخابات باشکوه و دشمن شکن از هيچ کوششي دريغ نداشتم و براي نجات کشور و منطقه از بيماري هاي واگير و درآوردن غده هاي چرکين و جراحي آن تلاش کردم و فرمايش رهبري را منعکس نمودم که فرمود : نقطه مقابل اصولگرايي، اصلاح‌طلبي نيست بلکه لااباليگري و نداشتن اصول است و نقطه مقابل اصلاح‌طلبي هم اصولگرايي نيست بلکه افساد است که در اين ميان، راه صحيح، »اصولگرايي اصلاح‌طلبانه« است.

بلي متهم هستم که نظر رهبري در مورد اصلاح طلبي را هم درج کردم چرا که نوادگان خوارج حتي فرمايشات رهبري را که باز فرمودند : »ما بايد ضمن حفظ اصول، روشهايمان را روز بروز اصلاح کنيم، اين معناي اصلاح طلبي واقعي است « به هيچ وجه نتوانستند برتابند چرا که از درک واقعيات و توان تجزيه و تحليل مشکلات جامعه عاجزند و در مسايل اجتماعي نه مقلد يک مرجع ، بلکه مطيع فهم هاي هوس آلود شخصي خويش هستند و همه را متهم به حمايت از فتنه نمودند !!

آري من متهم هستم که چرا با اين همه سوابق سوء در انتخابات مجلس ثبت نام کردم و ظالمانه تر اينکه اجازه داديم خفاشان شب پرست موجود در منطقه بر فوايد نور بر ظلمت قضاوت کردند !! قضاوتي که نتيجه اش دير يا زود آستين آنها را رها نکرده و براي هميشه حسرت جدال با وجدان را نصيب آنها ساخته و همچون موخوره روح و جان آنان را خواهد گرفت !!

من متهمم که حضور در انتخابات را نه بر اساس رياست و سيادت دنيايي و ارضاي غرايز نفساني و برتري طلبي و انتقام از دشمنان و رقيبان بلکه فقط ارزش و اعتبار حاكميت را مبتني بر توانمند شدن حاكم بر احقاق حق و دفع باطل از سر مخلوقات الهي و برقراري عدالت و تامين حوايج مشروع و معقول مردمان دانسته و در اين ميدان نابرابر وارد شدم !!

انتخاباتي با حضور افرادي که يد طولاني در پرونده سازي به افراد را در سوابق خويش دارند و از بخشي از امکانات و پتانسيل هاي بالقوه و بالفعل موجود بهره مند گشته اند شرايط را طوري رقم زده اند که تهديدي جدي براي تحقق فرمان مقام معظم رهبري در مشارکت دشمن شکن را فراهم ساخته اند .. بطوريکه حضور در چنين بازي يکجانبه نتيجه اي دارد که بر تمام عوام و خواص مشخص است !!!!

بلي من متهمم که طبق تصميم هيئت اجرايي شامل معتمدين دولتي !! فاقد بندهاي 3 و 5 ماده 28 بشرح ذيل هستم

3- ابراز وفاداري به قانون اساسي و اصل مترقي ولايت مطلقه فقيه.

5 - نداشتن سوء شهرت در حوزه انتخابيه

که بعد از بررسي پرونده در هيأت نظارت استان که نظرش بايد به تاييد هيأت محترم نظارت مرکزي برسد دو بند فوق را واجد شده و از دلايل رد صلاحيتم حذف و دو بند جديد شامل بندهاي 1 ماده 28 و بند 3 ماده 30 بعنوان دلايل رد صلاحيتم اعلام شد.

1 - اعتقاد و التزام عملي به اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران.

3 - وابستگان تشكيلاتي و هواداران احزاب، سازمانها و گروههائي كه غيرقانوني بودن آنها از طرف مقامات صالحه اعلام شده است.

آري من متهم به نداشتن شرايط بندهايي از ماده 28 قانون انتخابات هستم که نشأت گرفته از انعکاس اخبار کشور و استان و شهرستان و مشکلات و آلام مردم قهرمان در آواي ماکوست و تنها بريده هاي نشريه بعنوان اسناد در دست آنهاست و شايد هم درج اخبار انتخابات رياست جمهوري و درج اخبار مرتبط با بخش اعظمي از راي دهندگان به مير حسين موسوي و يا لزوم رسيدگي به وضعيت نابسامان درياچه اروميه و همچنين مشکلات اهالي منطقه شامل ترک و کرد از دلايل وابستگي تشکيلاتي و هواداري از احزاب غير قانوني فرض شده که حتي از اعلام آنهم خودداري مي کنند !!!

آري آري من متهمم و با گناه عظيم دانستن و نوشتن دست و پنجه نرم ميکنم و افتخار ميكنم كه در تحقق اين رسالت سنگين و پر مسووليت و خدمت به دين ،رهبري و نظام اسلامي ، فرهنگ و انديشه ... مورد تاييد چاپلوسان ، قدرت مداران و قلدران نيستم و تا زنده ام اين قلم با نام و ياد و اراده خدا خواهد نوشت و پرونده سازان را رسوا خواهد كرد .و چه زيبا شاعر گرانقدر (اشرف الدين گيلاني ) در دفاع از قلم و دست رد بر سينه درخواستهاي نامشروع قدرت مداران سروده است :

دست مزن چشم به بستم دو دست!

راه مرو چشم به بستم دو پا!

حرف مزن قطع نمودم سخن!

نطق مكن چشم به بستم دهن!

هيچ نفهم، اين سخن عنوان مكن!

خواهش بي فهمي انسان مكن!

لال شوم كور شوم كر شوم!

ليك محال است كه من خر شوم

چند روي همچو خران زير بار؟

سر ز فضاي بشريت برآر

و صد البته که من متهم به پيروي از امامي هستم که در قبال ظلم به وي و جامعه در بخشي از خطبه سوم نهج البلاغه فرمود : من رداي خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن در پيچيدم و کنار رفتم ، در حاليکه در اين انديشه بودم آيا با دست تنها و بدون ياور به پا خيزم و يا در محيطي پر خفقان و ظلمتي که پديد آورده اند صبر کنم . محيطي که پيران را فرسوده و جوانان را پير و مردان با ايمان را تا آخرين لحظه زندگي به رنج و درد روا مي دارد ... عاقبت ديدم بردباري و صبر به عقل و خرد نزديکتر است لذا شکيبايي ورزيدم ، ولي به کسي مي مانم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد ........

آري اتهام اصلي من سوگند و وفاداري و پايبندي به صداقت و صراحت قلم است همان ني شكسته ي سرجامانده ازاصل ،كه ازآغاز آفرينش، هزينه ي عشق مي پردازد،جوشش مي آفريند و براي بازوصل به حقيقت، قرباني مي گيرد.قلم، عامل استقامت وپايداري واستواري وموجب برقراري زندگي شايسته است.درحقيقت، پايداري وجوه انساني، پايداري واستقامت واستحكام ارباب قلم است.

اما قلم وارباب قلم درطول حيات پرفرازونشيب خودرنج هاكشيده، زجرهاي فراوان ديده وتحولات فراواني رامشاهده واحساس كرده اند. روزي نيست كه براهل قلم و سرزمين وفرهنگ ما بيدادي نرود و نويسندگاني كه دل درگرو آزادي و حقيقت دارند، درپاي قلم و به بهانه اي قرباني مرگ وآزار و بازداشت واتهام پراكني ها وترور شخصيت ها نشوند.

آنان كه انتظاردارنداهل قلم به عنوان نمادفرهنگ،به جاي شفاف سازي، »سياه نمايي« كنند،سفينه هاي معرفت رابشكنند تا روي قلم راسياه كنند،تنها تيشه برريشه ي هويت هاي نداشته ي خودمي زنند و بس. اينان كه مانع قلم زدن حداقل افرادي مي شوندكه به اصول حرفه اي قايلند و مي كوشند تا در چار چوب قوانين ملي فعاليت كنند ، هزينه هاي فراواني را بر اين قشر تحميل مي كنند ،بايدپاسخگوي چنين خسراني باشند.

اكنون آموخته ايم كه درعين خسته بودن، نبايدخسته شد، آموخته ايم كه درعين تهديد ، نبايد ترسيد ، آموخته ايم كه درعين مصلحت خواهي بايد حقيقت جو بود. آموخته ايم كه بايدچشم مردم بود، حقايق رادانست وبه مردم گفت،مطلع بودواطلاع دادوحقيقت راگفت ونوشت و فرياد زد.... و خود را براي تحمل هر اتهام سبك و سنگين آماده كرد اين جمله را روزي كه قلم را به دست گرفتيم آويزه ي وجودمان كرديم كه :

(اگرمي فروشي همان به که بازوي خود را ، ولي قلم راهرگز)

خدايا تو شاهد هستي كه ما صرفا بخاطر خدمت به مردم در اين وادي قدم نهاديم و به لطف لايزال تو ، با تحمل تمام رنج ها و آلام خواهيم ماند و خواهيم نوشت و با شعري از محمد علي بهمني بدرود مي گويم

در اين زمانه بي هاي و هوي لال پرست      خوشا به حال کلاغان قيل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را     براي اين همه ناباور خيال پرست؟

به شب نشيني خرچنگهاي مردابي       چگونه رقص کند ماهي زلال پرست؟

رسيده ها چه غريب و نچيده مي افتند     به پاي علفهاي هرزه باغ کال پرست

رسيده ام به کمالي که جز اناالحق نيست     کمال دار براي من کمال پرست

هنوز زنده ام و زنده بودنم خاري است     به تنگ چشمي نامردم زوال پرست

و در آخر عليرغم ايام کم باقيمانده به بررسي صلاحيت نامزدهاي انتخابات توسط اعضاي محترم شوراي نگهبان اميدوارم با اعتماد عمومي مردم به آن نهاد محترم و دقت و وسواس در دفاع از حقوق نامزدها راي عادلانه را صادر نمايند و شرايط برگزاري انتخابات پرشکوه و سالم را در منطقه مهيا سازند .


مطالب مشابه :


روزنامه آوای ماکو

حسن محمدی - روزنامه آوای ماکو - - حسن محمدی مکان تمرینات : آذربایجان غربی




ساخت دیوار گمرک بازرگان توسط شهرداری بازرگان

ماکو خبر نیوز به داخل شهر رفته بودم چشمم به روزنامه آوای ماکو افتاد و یکی خریدم و در صفحه




مدیر مسوول هفته نامه آوای ماکو : چرا من متهم هستم

استکانی خبر نوش کن - مدیر مسوول هفته نامه آوای ماکو : چرا من متهم هستم - خبری ـ تحلیلی(با ذكر




سه هزار واحد مسکن مهر در آذربایجان غربی آماده واگذاری است

روزنامه الکترونیکی آوای تکاب شهرهای ماکو، خوی، میاندوآب، شاهین دژ، بوکان، اشنویه و




تکاب در رده ی پایینی پیشرفت فیزیکی مسکن مهر قرار دارد

روزنامه الکترونیکی آوای تکاب خلیل محبت خواه شهرستانهای خوی، ماکو، میاندوآب، شاهین دژ




شهرستان تکاب سردترين شهر استان

روزنامه الکترونیکی آوای بارش برف همچنین در شب گذشته شهرستان ماکو را نیز سفید کرده که




حجت الاسلام احمدی میانجی رئیس مرکز شوراهای حل اختلاف کشور در تكاب

روزنامه الکترونیکی آوای رسانه ای برای تمام مردم تکاب و اولین روزنامه شهرستان ماکو




زلزله اختلاس در کنترل گازوییل ماکو

استکانی خبر نوش کن - زلزله اختلاس در کنترل گازوییل ماکو - خبری ـ تحلیلی(با ذكر منبع خبر




طلایی ترین طرح آذربایجان غربی در مسیر افتتاح/ افزایش ظرفیت تولید شمش طلا

روزنامه الکترونیکی آوای تکاب علاوه بر این معادن، در شهرستانهای ماکو، سلماس، شاهین دژ و




سفرهاي شهرستاني استاندار آذربايجان غربي جلوه زيبايي از خدمت به مردم

روزنامه الکترونیکی آوای تکاب امام جمعه شهرستان ماکو نیز در گفتگو با سایت اطلاع رسانی




برچسب :