من او را دوست داشتم - آنا گاوالدا


540332_411736345525007_257255024306474_1

هوس سیگار کردم.ابلهانه بود سیگار نمی‌کشیدم.بله اما حالا دلم می‌خواست،زندگی‌ همین است...ارادهٔ راسختان را در ترک سیگار تحسین می‌کنید و بعد یک صبح سرد زمستان تصمیم میگیرید چهار کیلومتر پیاده بروید تا یک پاکت سیگار بخرید.

مردی را دوست دارید ، از او دو بچه دارید و یک صبح زمستانی ، در می یابید که او خواهد رفت چون زن دیگری را دوست دارد .



شهامت از آن آنان است که خودشان را یک روز صبح در آینه نگاه می کنند و روشن و صریح این عبارت را به خودشان می گویند ، فقط به خودشان : "آیا من حق اشتباه کردن دارم ؟" فقط همین چند واژه ...شهامت نگاه کردن به زندگی خود از رو به رو ... و هیچ هماهنگی و سازگاری در آن ندیدن . شهامت همه چیز را شکستن ، همه چیز را زیر و رو کردن ...به خاطر خودخواهی؟ خودخواهی محض ؟ البته که نه ، نه به خاطر خودخواهی .. پس چه ؟ غریزه بقا ؟ میل به زنده ماندن ؟ روشن بینی ؟ ترس از مرگ؟شهامت با خود رو به رو شدن . دست کم یک بار در زندگی . رو به رو با خود . تنها خود . همین . "حق اشتباه" ترکیب بسیار کوچکی از واژه ها ، بخش کوچکی از یک جمله ، اما چه کسی این حق را به تو خواهد داد ؟چه کسی جز خودت؟



در خانه من، ابراز احساسات، بوسیدن و در آغوش گرفتن، مانند نفس کشیدن بدیهی و ضروری است. 



زندگی حتی وقتی انکارش می کنی ، حتی وقتی نادیده اش می گیری ، حتی وقتی نمی خواهی اش از تو قوی تر است . از هر چیز دیگری قوی تر است .آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشته اند دوباره زاد و ولد کردند . مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند ، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند ، دوباره به دنبال اتوبوس ها دویدند ، به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند . باور کردنی نیست اما همین گونه است . زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است.



باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد . آن قدر که اشک ها خشک شوند ، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد . به چیز دیگری فکر کرد . باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.



چه قدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد ؟ و چه قدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟
من او را دوست داشتم - آنا گاوالدا


مطالب مشابه :


من او را دوست داشتم - آنا گاوالدا

من او را دوست داشتم هوس سیگار کردم.ابلهانه بود سیگار نمی‌کشیدم.بله اما حالا دلم می




دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

خیلی این قسمت را دوست داشتم و موفق است اما همچنان که جز او کسی را دوست نداشته و هیچ




بار ديگر شهري كه دوست مي‌داشتم

بار ديگر شهري كه دوست مي‌داشتم را بیازمایند؛ اما من، از كتاب را از اينجا دانلود




روايت شاهزاده ايراني از قيام مختار

هوا فضا - دانلود كتاب به اين كه من نقشم را دوست داشتم. خميده دارند، اما او استوار




اینس در جان من/ آلنده

طور همه ی كتاب را من کتاب را دوست داشتم البته بگیرد ، اما اگر زنی او را به دست




برچسب :