دلیل بهتر بودن میوه فروشی از نمایندگی بیمه

این طنز را هم به دوستانی بیمه چی خود و تمام کسانی که میپرسند چرا راجع به همه چیز مینویسی جز بیمه هدیه میکنم. تا کنون بیش از هزاران نفر از من پرسیده­اند چرا شغل نمایندگی بیمه را انتخاب نمی­کنم. اما با خود هر چه فکر می­کنم می­بینم میوه­فروشی بهتر از نمایندگی بیمه است. می­پرسید چرا؟ به این دلایل:
1_ مردم هنوز تفاوت بین بیمه­های بازرگانی و بیمۀ تأمین اجتماعی را نمی­دانند. نخست از هفت خوان رستم می­گذری و از شرکت بیمۀ فلان موفق به اخذ نمایندگی بیمه می­شوی و بعد با هزار مصیبت یک مکان کسب اجاره می­کنی و نمایندگی خود را راه­اندازی می­کنی. نخستین مشتری از در وارد می­شود و می­­پرسد: «من می­خواهم خودم را به صورت خویش­فرما بیمه کنم.» با سعۀ صدر برای او توضیح می­دهی بیمۀ خویش­فرما مربوط به سازمان تأمین اجتماعی است و در حوزۀ فعالیت بیمه­های بازرگانی نیست. غرولندکنان می­رود و از زمین و زمان انتقاد می­کند. نفر دوم می­آید و می­پرسد: «پای
بچۀ من شکسته است. چطوری می­توانم از سازمان تأمین اجتماعی پول بگیرم؟» انگار کرۀ زمین را مثل توپ بسکتبال دو دستی محکم توی سرت می­کوبند. در حالی که همه انواع میوه را می­شناسند و هیچکس از میوه­فروشی سراغ نفت نمی­گیرید.
2_ بسیاری از مردم از انواع بیمۀ بازرگانی فقط بیمۀ شخص ثالث را می­شناسند و عدۀ کثیری فاقد بیمۀ شخص ثالث هستند. تازه وقتی فشار نیروی انتظامی را احساس می­کنند و یا وقتی تصادف می­کنند تازه به فکر بیمه کردن ماشین خود می­افتند. حالا صحنه را مجسم کنید امثال طرف تصادف کرده و به یکی خسارت زده است و حالا به سراغت آمده است تا ماشینش را بیمه کند در حالی که سال قبل به عنوان نمایندۀ بیمه سراغ همین بزرگواران رفته بودی و خواسته بودی که ماشینشان را بیمه کنی. آن موقع طوری بهت نگاه می­کردند که انگار می­خواهند بگویند: «ای آقا! برو گوش یکی دیگه رو ببر! ما
گوشمون از این حرفا پره!» حالا همین آقا وقتی در میوه­فروشی میوه می­خرد حتی اگر به جنس میوه که چهارلا پهنا با او حساب می­کنند اعتراض کند، میوه­فروش با غیض میوه­ها را توی سبد خالی می­کند و می­گوید: «ناراحتی برو از جای دیگه بخر!» آنوقت یا طرف کوتاه می­آید و یا واقعاً جای دیگه می­رود و این دفعه پنج­لا پهنا می­خرد.
3_ توی مهمانی نشسته­ای. طرف بعد از پنج ماه تو را دیده است و به جای احوالپرسی تا تو را می­بینند تو را به شکل کارت بیمۀ شخص ثالث می­بینند و می­گویند: «راستی من یک سؤال بیمه­ای دارم . . . » و بعد سر صحبت باز می­شود. تازه متوجه می­شوی ماشینش را پیش یک نمایندۀ بیمۀ دیگر بیمه کرده است و سؤالش را از تو می­پرسد. حالا پارسال سراغ همین آدم که رفته بودی برای این که تو را از سر باز کند گفته بود من ماشین را فروختم. در حالی که هیچوقت توی مهمانی به میوه­فروش نمی­گویند: «راستی خیار کیلو چند؟»
4_ در نمایندگی بیمه اختیار تعیین قیمت از نمایندۀ بیمه سلب شده است . حق بیمه را یک مرجع دیگر تعیین می­کند آنوقت مردم نمایندگی بیمه را با بقالی یا سوپر مارکت عوضی می­گیرند و سر قیمت چانه می­زنند. تازه فکر می­کنند کل حق بیمه به نماینده می­رسد. در حالی که در ميوه فروشي شما ميوۀ سالم را به مردم به قيمت گران، ميوۀ نيمه خراب را ارزان­تر به مردم كم­درآمد­تر و احتمالاً ميوۀ كاملاً خراب را به آبميوه­فروشي­ها و نمي­دانم لواشك­سازي­ها مي­فروشيد!
5_ در ميوه­فروشي شما محلي براي عرضه كالاي ديگران هستيد، معمولاً افزايش قيمت بين ميدان ميوه و تره­بار با مغازۀ شما چند برابر است. در نمایندگی بیمه هم شما واسطه هستید فقط مشکل اینجا است که جنس شما را نمی­بینند و تازه نوع جنس و قیمت آن را دیگری تعیین می­کند و خسارت را هم یکی دیگر پرداخت می­کند و شما فقط بد و بیراه می­شنوید. شما فقط نقش «دیوار خانواده» را بازی می­کنید و شیر بی یال و کوپال هستید.
6_ شما در نمایندگی بیمه با نيروي لوس و نازك­نارنجي كارشناس سر و كار داريد كه كافي است يك كم ناراحت شود، هوس كانادا به سرش مي­زند و یا مشتری شما سر از یک نمایندگی دیگر در می­آورد. اما در ميوه­فروشي يكي دو كارگر از برادران افغاني مي­گيريد، مثل ساعت براي شما كار مي­كنند و غر كه نمي­زنند هيچ با همه سختي­ها هم مي­سازند.
7_ در نمایندگی بیمه شما وابسته به زمان هستيد و باید صبر کنید تا بیمه­نامۀ طرف تمام شود.  اما در ميوه­فروشي هر فصلي ميوۀ خودش را دارد و شما آن را مي­آوريد، هر ميوه­اي هم طرفدار خاص خودش را دارد و شما تقريبا در همه سال فروش خود را يكنواخت خواهيد داشت.
8_ بیمه برای مردم يك كار تشريفاتي است و همیشه یک خرج واجبتر دارند. اما ميوه­فروشي نياز روز مردم است، همه هر روز خريد خودشان را دارد، وضع مردم بد هم بشود باز هم مهماني مي­آيد كه شما وادار شويد حتما ميوه خوب بخريد.
9_ در بیمه شما قاصر هستيد از اينكه به يك مشتري بفهمانيد پوشش بیمه با پوشش بیمه متفاوت است. چون با يك چيز انتزاعي طرف است. بين پوشش یک میلیون تومانی با پوشش ده ميليون توماني فرقي قائل نيست. فقط می­گوید ماشینم بیمه دارد. در حالي كه در ميوه فروشي، مشتري تفاوت سيب با سيب را در مي­يابد و اگر دنبال كيفيت خوب است پولش را هم مي­پردازد.
10_  شما فقط ميوه را مي­فروشيد: در پوشش بیمه وقتي شما پوششی عرضه مي­كنيد، داستان عرضۀ خدمات پس از فروش شروع مي­شود، آموزش بیمه­گذاران – اگر جسارت نباشد بعضاً واقعا تعطيل!- ارائۀ اطلاعات و انتقال آنها بیمه­گذاران که تازه در زمان بروز صانحه معمولاً کنترل اعصاب خود را ندارند واین خود مزید بر علت است، یعنی هر چه برایش توضیح می­دهی چون اعصابش به هم ریخته متوجه نمی­شود چه می­گوئی. اما در ميوه فروشي، شما فقط ميوه را مي­فروشيد اين كه هندوانه را چطور مي­خورند، گيلاس را چطور؟ اين كه آيا مشتري ظرف مناسبي براي نگهداري ميوه دارد و يا خير نيز به
شما ربطي ندارد.
11_ پوشش بیمه را كه مي­فروشيد مشتري توقع دارد اين پوشش مادام­العمر باشد برايش، به سادگي حاضر نيست قرارداد بیمه را تجدید کند، اما همه مي­دانيم كه يك ميوه را براي همۀ سال نمي­توان نگه داشت، خورده مي­شود بالاخره! بايد ميوه جديدي خريد!
12_خرابي ميوه نگراني ندارد، روشهاي نگهداري ميوه معلوم است و اگر شما يك كم تجربه پيدا كنيد مي­توانيد به سادگي آن را نگهداري كنيد، اما در تنظیم یک قرارداد بیمه آنقدر مشكلات متعدد و متفاوت پيش مي­آيد كه شما گيج مي­شويد كه اين راه حل کدام است؟ تازه وقتی مشتری به فکر این مشکلات می­افتد که معمولاً خسارت اتفاق افتاده است و حتی الحاقیه هم مشکلات را حل نمی­کند. تازه این موقع است که مشتری بیمه­نامه را باز می­کند و می­خواند.
13_ آن كه خربزه مي­خورد پاي لرزش مي­نشيند: شما مسؤول نحوۀ استفادۀ مشتري از ميوه نيستيد، مهم نيست برايتان كه در عزا بخورند يا در عروسي، مهم نيست كه به طرف نمي­سازد يا مي­سازد. اما در پوشش بیمه، كافي است از کارت بیمۀ صادر شده توسط شما سوءاستفاده شود یا طرف خسارت بخورد، نمي­دانم چرا يقۀ شما را مي­گيرند كه چرا این بیمه­گذار به خسارت زده، چرا از این کارت سوءاستفاده شده، خودت هم در این کار دخیل بودی، چرا ....؟
15_ دورۀ بازپرداخت سريع: در ميوه­فروشي به محض فروش ميوه پولتان را مي­گيريد، اما در پوشش بیمه به خصوص بیمۀ عمر بايد بدويد به دنبال پولتان، آنقدر اين پول دادن دير و تكه تكه مي­شود كه به نوش داروي پس از مرگ سهراب مي­ماند، به شكلي كه بعضي وقت­ها بي­خيال پولتان مي­شويد. خیلی­ها چک می­دهند و تازه چکها وصول نمی­شود.
16_ شما در يك نمایندگی بیمه با طيف خاصي از مشتري سر و كار داريد، يا دولتي يا خصوصي يا آموزشي يا ... اما در ميوه­فروشي شما قيدي براي مشتري نداريد، زن و مرد، كوچك و بزرگ، دارا و ندار، پير و جوان، شهري و روستايي ،... همه به نوعي مشتري شما هستند، آن هم مشتري دائمي كه از همه چيز مي­گذرد الا از خوردن!
17_ خدا نکند کسی مدرک حقوق نداشته باشد و وکالت کند یا مدرک پزشکی نداشته باشد و طبابت کند. حتی میوه­فروش هم تا در میوه­فروشی کار نکرده باشد چم و خم کار دستش نمی­آید. نمایندگی بیمه تنها صنفی است که همه جور مدرکی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد در آن پیدا می­شود. از دیپلم ال دکترا، از پزشک تا لیسانس موسیقی. آنوقت چون اطلاعات بیمه­ای ندارند من بیمه­چی هم به چوب آنان می­خورم. انگار نه انگار چهار سال آزگار عمرم را صرف کردم و دود چراغ خوردم و درس بیمه خواندم.
نمي­دانم چرا با وجود همۀ اين استدلال­هاي منطقي، ميوه­فروش نشدم. آرزو مي­كنم حداقل يك نفر اين مطلب را بخواند و به راه راست هدايت شود! دست از نمایندۀ بیمه شدن بردارد و به قول بچه­ها يك كار «نان و آبدار» پيدا كند.
اميدوارم
 
بهمن کبیری پرویزی


مطالب مشابه :


توضيح روان بيمه خويش فرما

توضيح روان بيمه خويش فرما - و خودتون رو بیمه اختیاری کنید که همون بیمه خویش فرما می




بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد ( خویش فرما )

انجام خدمات حسابداری - بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد ( خویش فرما ) - انجام کلیه امور حسابداری و




آشنایی با برخی از ضوابط ومقررات بیمه صاحبان حرف ومشاغل آزاد

آشنایی با برخی از ضوابط ومقررات بیمه کارگر به عنوان خویش فرما وبه موجب مجوزهای




مشکل ساختاری بیمه تامین اجتماعی درکشور ایران

بیمه خویش فرما: بیمه خویش فرمایی که در حال حاضر هست گران است.و مشکل تداخل بیمه درمان را دارد.




ضوابط ومقررات بیمه صاحبان حرف ومشاغل آزاد

حسابداری دولتی و امور مالی - ضوابط ومقررات بیمه صاحبان حرف ومشاغل آزاد - دستورالعملها و




دلیل بهتر بودن میوه فروشی از نمایندگی بیمه

بیمه ایران مشتری از در وارد می­شود و می­­پرسد: «من می­خواهم خودم را به صورت خویش­فرما




برچسب :