نقش نخبگان در توسعه یا توسعه نیافتگی ایران

نقش نخبگان در توسعه یا توسعه نیافتگی ایران


چکیده

 

پرفسور فردریک هابینسون از دانشگاه پرینستون معتقد است که نیروهای انسانی و بویژه نخبگان آنها اساس ثروت ملت ها را تشکیل می دهند و سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی و حاشیه ای ترند. وی معتقد است دولتی که نتواند مهارت ودانش مردمانش را توسعه دهد و از آن بهره برداری کند، توانایی توسعه را نخواهد داشت.انسان ها هم هدف و هم وسیله توسعه اند و به جای آنکه در حاشیه توسعه باشند باید مصدر فعل و عمل قرار گیرند.

مقدمه
در جهان امروزی نیروی انسانی ماهر وخلاق در فرآیند توسعه پایدار نقش اساسی دارد. به طوری که در جوامع صنعتی حدود70درصد سرمایه های ملی را نیروی انسانی کارآفرین تشکیل می دهد و ابزارهای دیگر توسعه نظیر انرژی و سرمایه در اولویتهای بعدی قرار دارند . در این میان نقش نخبگان علمی ، اجرایی و فنی به منزله مغز متفکر و موتور محرکه توسعه، مضاعف است زیرا نخبگان دارای برجستگی ها و توانایی های بالقوه می باشند که نگاه موشکافانه به مسائل دارند و می توانند منشأ تحولات بنیادین در فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور باشند .

نقش نخبگان و صاحبنظران از جمله مسائل بدیهی است که در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه در فرایند توسعه مورد غفلت واقع می شود. نخبگان علمی و دانشگاهی به انجام تحقیقات و مطالعات خویش مشغولند و عموما داده های علمی آنها، بویژه در حوزه علوم انسانی و بالاخص در عرصه کشورداری اگر اجازه چاپ و انتشار یابند در لابلای کتب و مجلات معتبر علمی در کتابخانه ها بایگانی می شود. این در حالی است که مهمترین سرمایه در فرایند توسعه پایدار، نقش و جایگاه نخبگان و به طور کلی نیروهای انسانی کارآمد و فرهیخته است.

توسعه، به نخبگان و مجریانی نیاز دارد كه علاوه بر توانائی فكری، از نظر شخصیت و اخلاق نیز با دیگران متفاوت باشند. شخصیت، اخلاق و فرهنگ سیاسی حاكم بر نخبگان، به مراتب مهم‌تر از افكار و تخصص آن‌هاست. زیرا در حیطه علم می‌توان از فكر کسی، استفاده كرده و نتیجه تحقیقات، تخصص و علم او را در روند توسعه به كار بست؛ اما در زمینه شخصیت، باید همه نخبگان شخصاً متحول شوند. در این مقاله به این سوالا ت میخواهم پاسخ گویم:

1-ناکارآمدی نخبگان چه نقشی درتوسعه نیافتگی ایران داشته ؟

2-نخبگان برای توسعه آینده ایران چه بایدبکنند ؟

 

 

روشنفکران و نخبگان عصر پهلوی

 در این قسمت، تحولات حوزه روشنفكری و نقش روشنفكران عصر پهلوی را در روند توسعه و نوسازی كشور مورد بررسی قرار می‌دهیم. كودتای اسفند 1299 -كه سلطنت قاجار را پایان بخشید و سلطه رضاشاه را بر كشور پایه‌ریزی کرد- عرصه روشنفكری و مواضع روشنفكران را نیز دستخوش دگرگونی ساخت. در آن مقطع، به دلایل گوناگون، روشنفكران تا حدی با حكومت همراه شدند. حكومت غربگرا و اصلاح‌طلب رضاشاه، برخی از خواسته‌های روشنفكران اولیه ایران را در زمینه مبانی دولت مدرن، ناسیونالیسم ایرانی، جلوگیری از نفوذ روحانیت، احیای مفاخر ایران باستان، اصلاحات دیوانی و اداری و تمركز سیاسی برآورده ساخت. هر چند خواست‌های دیگر آن‌ها را در زمینه حكومت قانون و آزادی و لیبرالیسم  سركوب كرد.» ( بشیریه، 1378، ص 258)اقدام رضاشاه در ایجاد ارتش متمركز و گسترش تعلیم و تربیت و دانشگاه‌ها به شكل غربی، باعث گردید تا حكومت رضاشاه، از نظر تجددطلبان ایران قابل توجیه گردد ( غنی نژاد، 1377، ص 32 ).

به هر حال روشنفكران، برخلاف دوره قاجار، در این دوره تا حد زیادی با رضاشاه و برنامه‌های او از درِ سازش درآمدند و شماری از آنان مانند علی‌اكبر داور، عملاً دست به كار نوسازی شدند. نزدیكی روشنفكران به رضاشاه، به قیمت افزایش فاصله آن‌ها با روحانیت تمام شد و با پشتگرمی شاه به ترویج سکولاریسم پرداختند.

بعد از كودتای 1299، دو جریان مذهبی و تجددخواهی در ایران به موازات هم پیش می‌رفت و رضاخان در دوران سردار سپهی و رئیس الوزرائی خود، برای رسیدن به هدف نهائی -كه دستیابی تاج و تخت قاجار بود- به هر دو گروه تكیه داشت... اما در جریان برکناری قاجار، مرحوم مدرس و روحانیون تراز اول، با او همراهی نکردند .و فروغی نماد روشنفكری آن زمان كارگردانی نمایش انتقال سلطنت را بر عهده گرفت. بسیاری از مشكلات و موانع توسعه در عصر پهلوی، ناشی از شخصیت ضد توسعه نخبگان بود نه تخصص آن‌ها.

در شرایطی كه بسیاری از نخبگان حاكم، دارای تحصیلات عالی بودند و افكارشان پیشرفته بود، از شخصیت و اخلاق نوین بی‌بهره بودند. سوء استفاده از اموال عمومی، چالش‌های سیاسی، فقدان روحیه كار جمعی و فروپاشی احزاب، اطاعت محض از فرمان‌های شاه و...، رفتارهائی بود كه نخبگان حاكم از خود بروز دادند و شاهدی است بر این ادعا كه شخصیت و خلقیات نخبگان حاكم در عصر پهلوی، با توسعه و تحول همه‌جانبه، همخوانی نداشت. این ویژگی‌ها، بر اثر عواملی همچون حاكمیت استبداد، زورگوئی شاهان و درباری‌ها، فقدان ساختار قانونی و ضوابط لازم برای ورود به عرصه نخبگی و حاكمیت فرهنگ عشیره‌ای، در میان مردم ایران و بویژه نخبگان حاكم پدید آمد. هنگامی كه بنا باشد ورود به عرصه نخبگی براساس میزان ارادت و قرابت به دربار صورت گیرد، فرهنگ و شخصیت چاپلوسی و فرصت‌طلبی نیز رایج خواهد شد.

ماكس وبر»، جامعه‌شناس برجسته آلمانی، دو شیوه برای پرداختن به فعالیت‌های سیاسی مطرح ساخته است: زندگی برای سیاست و زندگی از قِبَل سیاست. وی افزوده است: «كسی كه در سیاست، چشمه‌سار در آمد و عایدات را می‌بیند، از قبل سیاست زندگی می‌كند بسیاری از نخبگان حاكم در عصر پهلوی، از قِبل سیاست زندگی می‌كردند و قبل از این‌كه توسعه كشور برایشان مهم باشد، استفاده از موقعیت سیاسی و تأمین منافع شخصی آنان اهمیت داشت. بی‌اعتمادی نخبگان به یكدیگر، تحمل نکردن نظرات مخالف و دشمن شمردن مخالفان، از جمله ویژگی‌های نخبگان ایرانی (بویژه در عصر پهلوی) است. این ویژگی‌ها، مانع همگرائی، كار جمعی و اجماع نظر نخبگان گردید و روند توسعه را با موانع جدی روبرو ساخت. «ماروین زونیس» -كه تحقیقات مبسوطی درباره نخبگان عصر پهلوی به عمل آورده است- چهار ویژگی برای فرهنگ سیاسی نخبگان ایرانی بر شمرده كه عبارت‌اند از: «بدبینی سیاسی، بی‌اعتمادی شخصی، احساس عدم امنیت آشكار و سوء‌ظن میان افراد» ( بشیریه، 1378، ص 33 ).

روشفکران جوان در دهه 1310 به مخالفت با رضاشاه پرداختند. رضاشاه با پیروان مرام اشتراکی برخورد کرد و در سال 1316  به اتهام تشکیل سازمان مخفی اشتراکی 53 نفر را دستگیر کرد. این افراد چند سال بعد هسته اولیه حزب توده را تشکیل دادندبا تاسیس حزب توده ومطرح شدن مرام مارکسیستی عده زیادی از روشنفکران ونخبگان(پزشکان-مهندسین-اساتیددانشگاه-دانشجویان-نویسندگان)به گرد آنها جمع شدند. بینش سیاسی حزب توده( ناسیونالیسم ـ سوسیالیسم  و مشروطه‌خواهی) با طبقه روشنفکر همگونی داشت.

بعد از شهریور 1320، دوران نوینی از تجددطلبی در ایران آغاز شد كه ویژگی‌ مهم آن، پیوند میان برخی اندیشه‌های جمع‌گرایانه جدید (سوسیالیسم) با ارزش‌های سنتی- قبیله‌ای است. تفاوت اصلی این جریان روشنفكری با آنچه تجددطلبان اولیه مطرح كرده بودند، در وارونه‌سازی رابطه میان سنت و تجدد است. روشنفكران صدر مشروطیت، درصدد انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی براساس الگویی دنیای نوین بودند یعنی می‌خواستند با تمهیداتی، جامعه سنتی ایران را به جامعه نوین متحول نمایند. اما روشنفكران دوران شهریور 1320، تجددطلبی وارونه‌ای را پی گرفتند؛ به این معنا كه در صدد برآمدند الگوئی جامعه نوین را با آرمان‌ها و ارزش‌های سنتی خود سازگار نمایند. تجزیه تمدن غربی به مؤلفه‌های خوب و بد، التقاط و رجعت به گذشته تحت اشكال جدید، خصلت عمده این نوع خاص از تجددطلبی است. ( غنی نژاد، 1377، ص 28 )

 

از سوی دیگر، سوء استفاده از ضعف قدرت حاكم بر عملكرد نخبگان فكری تأثیر منفی داشت. در این دوره با آزادی زندانیان سیاسی و انتشار روزنامه‌ها و تشكیل احزاب گوناگون، میدان وسیعی در اختیار روشنفكران قرار گرفت. لذا در مخالفت با نظام حاكم آن‌چنان افراط شد كه به جای دانش و بینش، میزان مخالفت با نظام، به معیار روشنفكری تبدیل گردید و عده‌ای روشنفكرنما، بدون داشتن ویژگی‌های روشنفكری، وارد این عرصه شدند. چپ‌روی به یكی از ملاك‌های روشنفكری تبدیل شد و حتا گروه‌های مستقل علمی و ادبی نیز، به چپ‌روی تظاهر می‌كردند. این افراط و تفریط‌ها در فرهنگ سیاسی ایران، به صورت یك پدیده طبیعی درآمده است. چنان‌كه با پیشی گرفتنِ یك جناح سیاسی، حتا ظاهر افراد نیز یك شبه تغییر کرد و در تخریب جناح مخالف، از یكدیگر سبقت گرفتند.

 

در سال1328با تاسیس جبهه ملی نیز عده ای از نخبگان سیاسی ودانشگاهیان جذب آن شدندحزب زحمتکشان ـ حزب ایران ـ حزب ملت ایران و جامعه مجاهدین اسلام به جبهه ملی پیوستند. جبهه ملی دو جناح داشت: 1ـ طبقه متوسط سنتی ( بازار ـ روحانیون ـ اصناف) 2ـ طبقه متوسط جدید       (طبقه روشنفکر)

نقش جبهه ملی که در راس آنهادکتر مصدق قرارداشت درمجلس شانزدهم وفرایندملی شدن صنعت نفت وشروع نخست وزیری و دوران کابینه مصدق واختلافات بین نخبگان مذهبی ونخبگان ملی کاملا"مشهود است .بدین علت ناکارآمدی نخبگان باعث شد تا به جای بهره‌برداری از خلأ قدرت در سال‌های اولیه حكومت پهلوی دوم وپیشرفت در راستای توسعه سیاسی کشور،توان نخبگان صرف دعواهای فلسفی وکشمکشهای سیاسی شود و زمینه برای بازگشت دیكتاتوری فراهم گردد .

 

سالهای 42 ـ  1332 تثبیت قدرت بود. شاه بعد از کودتای 28 مرداد به تثبیت قدرت خود پرداخت با استفاده از قانون 1310 بر ضد مرام اشتراکی  به مقابله با حزب توده و جبهه ملی و دیگر احزاب مخالف بر خاست.وبا در اختیارگرفتن هر دومجلس ملی وسنا مجلس رابه دو حزب سلطنت‌طلب تقسیم کرد.حزب میلیون با رهبری اقبال و حزب مردم به رهبری علم معروف به «بله قربان» «چشم قربان» که بعدهادر هم ادغام وتبدیل به حزب رستاخیزشدندبه برخورد قاطع با طبقه روشنفکر پرداخت.

نخبگان وروشنفكران این دوره با نوعی ساده‌اندیشی می‌كوشیدند بخش‌هائی از تمدن غرب را از كلیت این تمدن جدا كنند و بدون توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران، این قطعات را در فرهنگ ایرانی جاسازی نمایند. این اندیشه التقاطی همراه با عوامل دیگری مانند جدائی از مردم و جستجوی راهکار حل مشكلات كشور در مدرنیته غربی، زمینه‌ساز ناكارآمدی آن‌ها را فراهم ساخت .

 

 

نحوه انتخاب نخبگان وعدم توسعه

 

 

 

نظام های سیاسی عموما از سه منبع مشروعیت بخش ارتزاق می شوند. مشروعیت سنتی، مشروعیت فرهمندی (کاریزماتیک) و مشروعیت عقلی- قانونی (بوروکراتیک).(ماکس وبر)

 

گزینش مدیران، مسئولان و مجریان اداره امور در مشروعیت سنتی بر اساس سنت فامیلی، قومی، قبیله ای، منطقه ای و آشنایی قبلی استوار است. در نظام های کاریزماتیک انتخاب مدیران بر اساس مرید و مرادی است. هرچه مدیران مادون به مسئولان مافوق ارادت بیشتری بورزند و در تملق و چاپلوسی زبده تر باشند، جایگاه، موقعیت و مقام بالاتری تصاحب می کنند و به میزان کاهش یا سلب این ارادت از دستگاه دیوانی رانده شده و مغضوب واقع می گردند. در نظام های عقلی- قانونی یا بوروکراتیک، شایسته گزینی معنا و مفهوم می یابد و نخبگان و فرهیختگان در یک فرایند رقابتی، امکان حضور در عرصه های مختلف را پیدا می کنند.

در عصر پهلوی، عرصه مدیریتی كشور، جولانگاه تعداد معینی از مدیران بود. ملاك ورود اعضای این خانواده هزار فامیل به جمع نخبگان حاكم، وابستگی قومی و قبیله‌ای و ارادت و نزدیكی به دربار بود. در دوره پهلوی، 40 خانواده نخبه ملی وجود داشت كه در مجموع 400 كرسی مجلس را در طول 50 سال در اختیار داشته‌اند. یعنی به طور متوسط هر یك از خانواده‌ها، بیش از 4 كرسی مجلس را در این مدت در اختیار داشته است. همچنین در طول دو دهه، 12 نخست‌وزیر در ایران به قدرت رسیدند كه نیمی از آن‌ها از اعضای همان چهل خانواده بوده‌اند ( بیل، 1383، ص 153 ).

از تحلیل آمارهای یاد شده، به این نتیجه می‌رسیم كه عرصه نخبگی ایران در دوره پهلوی و به طور كلی در سده گذشته، مختص به تعداد معینی از افراد و خانواده‌ها بوده است. بسته بودن دایره نخبگان حاكم، باعث سوء استفاده از قدرت، فساد مالی، نارضایتی طبقه متوسط و رخ ندادن پدیده گردش نخبگان می‌شد. لذا بسیاری از نخبگان مستعد و توانمند، در گروه غیرحاكم جمع شده بودند. در حالی كه بر اثر فقدان گردش نخبگان، افراد بی‌لیاقت زیادی در گروه نخبگان حاكم قرار داشتند. تعطیل شدن پدیده گردش نخبگان، درواقع روند توسعه را مسدود یا دست کم كند كرده بود،

 

(لئونارد بایندر )در کتاب توسعه سیاسی در جوامع در حال تغییر آورده است:" در نظام های در حال گذار از سنت به مدرنیسم مشروعیت از منشا واحدی سرچشمه نمی گیرد." بر اساس نظریه فوق، سیاست و حکومت در ایران سده جاری بر ترکیبی از مشروعیت سنتی، کاریزماتیک و بوروکراتیک استوار بوده است. هرچند عنصر سنتی دارای جایگاه بالاتری است. بنابراین برخی از مدیران و مسئولان به وسیله وابستگی های خویشاوندی نسبی و سببی، برخی بواسطه ارادت و سرسپردگی و پاره ای نیز بر مبنای لیاقت جایگاه یافته اند و عموم نخبگان و صاحبنظران در عرصه های مختلف از این گردونه خارج هستند. . تنها راهکارقابل قبول، پذیرش اصل رقابت دموکراتیک است که امکان حضور نخبگان کارآمد را برای فرایند توسعه فراهم می آورد. با این وضعیت نباید انتظار تسریع روند توسعه را داشت . که خود باعث نا کار آمدی نخبگان در عرصه توسعه خواهد بود .

ناکارآمدی نخبگان درجمهوری اسلامی

یکی از مشخصه های پایه ای دولت مدرن وابستگی متقابل نهادهای دولت و جامعه مدنی به یکدیگر است.  به لحاظ اقتصادی، این بدین معنی است که دولت بر فراز جامعه نمی نشیند و برآن سیطره اقتصادی ندارد.  بلکه بین دولت و جامعه مدنی وابستگی و ارتباطی متقابل و ارگانیک وجود دارد.  دولت مدرن به لحاظ  اقتصادی به جامعه وابسته است.  همزمان ارگانهای اقتصادی جامعه مدنی نیز برای انجام وظایف خود نیازمند همکاری و همیاری نهادهای دولت میباشند تا با تدوین و اجرای قوانین لازم، ایجاد زیرساختهای ضروری و نظارت و تنظیم بازار، شرایط مناسب برای کارکرد بهینه بازار و پاگیری و توسعه نهاد و ارگانهای اقتصادی جامعه مدنی را فراهم آورند. 

به لحاظ ملاحظات فوق، تحولات ساختار اقتصادی ایران در دوره جمهوری اسلامی در واقع در جهت عکس مقتضیات دولت مدرن حرکت کرده و از الگوی دولت مدرن فاصله گرفته است.  با روی کار آمدن جمهوری اسلامی بخش قابل ملاحظه ای از اقتصاد کشور، از یکسو تحت تاثیر بحران های ناشی از انقلاب و فرارسرمایه وازسوی دیگرتحت تاثیرتفکرات سیاسی چپ،(الگوی سوسیالیستی) با پیگیری سیاست ملی کردن صنایع، بانک ها و بازرگانی خارجی به مالکیت بخش دولتی در آمد.  در تابستان 1358یعنی 6 ماه پس از پیروزی انقلاب، 28 بانک خصوصی که مجموعا %44 کل سرمایه بانکی را در اختیار داشتند ملی اعلام شدند.  همزمان، تمامی صنایع ماشین سازی، مس، فولاد، آلومینیوم  و تمامی کارخانجات  و موسسات متعلق به 51 سرمایه دار بزرگ کشور ملی اعلام گردید.  همچنین مالکیت و مدیریت تمامی دارائی های مصادره شده به بنیاد مستضعفان واگذار گردید. در سال 1361 بنیاد، مالک 203 کارخانه صنعتی، 472 مجتمع کشاورزی بزرگ، 101 شرکت ساختمان سازی معظم، 238 شرکت بازرگانی و خدمات و 2786 قطعه زمین و ساختمان بزرگ بود. در این سال %96 کارخانه ها یی که دارای بیش از 1000 پرسنل بودند و %38 واحدهایی که دارای 50 تا 999 پرسنل بودند تحت مدیریت دولت قرار گرفتند.

در روند فوق، در سال 1368تعداد  شرکت های دولتی به 268 شرکت و در سال 1378 به 562 شرکت افزایش یافت که با احتساب شرکت های وابسته بالغ بر 16447 شرکت گردید.   به لحاظ نیروی انسانی، تعداد کارکنان دولت از سال 1357تا سال 1380حدود چها برابر شده است یعنی از 557 هزار به 2 میلیون و 329 هزار نفر افزایش یافته است.  این آمار شامل نیروی نظامی و انتظامی، کارکنان وزارتخانه های اطلاعات، دفاع و پشتیبانی، نیروهای مسلح و شرکت های تحت پوشش شرکت های دولتی نمیشود.  با احتساب این موارد، افزایش تعداد کارکنان دولت در دوره جمهوری اسلامی نزدیک به سه برابر افزایش جمعیت بوده است.  

 

این تغییر ساختاری بی شک یکی از عمده ترین دلایل عملکرد ضعیف نخبگان درتوسعه اقتصادی،بوده است که باعث بزرگ شدن بیش ازحددولت و افت کارآیی، پیدایش کمبودها و تنگناهای اقتصادی، بالا رفتن هزینه تولید، افزایش تورم، بحران بیکاری، سقوط ارزش ریال، بحران بدهی های خارجی و تراز پرداخت ها  و گسترش سرطانی فساد اداری  و رانت خواری در جمهوری اسلامی شده است. 

 

 

نقش رانت درعدم توسعه ایران

 

رشد گسترده دولت موجب رشد هرچه سریعتر مناسبات رانت خواری در اقتصاد میشود.  زیرا کارمندان دولت و سیاستمداران برای کسب درآمد بیشتر اقدام به وضع قوانین دست و پاگیر و ایجاد موانع بیشتر بر سر راه فعالیتهای اقتصادی خواهند نمود تا با تولید رانت بیشتردرآمد خود را به حداکثر برسانند.  در واقع، سیاستمداران و کارمندان دولت خود به خیل رانت خواران می پیوندند و با ایجاد موانع بیشتر موجب رشد فزاینده آن میشوند.  به عبارت دیگر، آنها مانند عاملین بخش خصوصی درپی حداکثرسازی منافع اقتصادی خود میباشند.  بعلاوه، به دلیل توزیع نابرابراطلاعات در سطح جامعه، عامه مردم نمیتوانند برعملکرد بوروکراتها و کارمندان دولت نظارت موثری داشته باشند. 

 گسترش رانت خواری موجب میشود تا منابع اقتصادی از فعالیت های تولیدی خارج و به سوی فعالیت های غیر مولد روان شوند.  همچنین، وقتیکه سیایتمداران در برابر دریافت رشوه و کمکهای مالی وسیاسی، با وضع قوانین جدید و ایجاد سدهای حمایتی بی مورد اقدام به حمایت از یک گروه رانتی مینماید در واقع ساختار اقتصادی را مخدوش کرده مانع از کارکرد مطلوب آن میشود در نظام های تمامیت خواه رانت خواری غالبا متداول و بسیار گسترده است.  زیرا نظام های تمامیت خواه  نمیتوانند از راهکارهای متداول در دموکراسی اعتماد و پشتیبانی مردم را بدست بیآورند.

در ایران کاربرد سیاست توزیع رانت و فرهنگ رانت خواری بسیاررایج و پر دامنه بوده است. علت این امر را علاوه بر دولتی کردن اقتصاد، وجود قوانین نامطلوب، نبود آزادی های سیاسی، عدم پاسخگویی حکومت به شهروندان و شیوع فساد سیاسی، میباید در ایدئولوژی رژیم جست که با تحمیل فرهنگ و مناسبات اجتماعی سنتی موجب قطبی شدن بیش از حد جامعه شده و نظام را بطور فزاینده ای به استفاده از سیاست توزیع رانت برای خرید پشتیبانی مردم وابسته کرده است این عملکرد سیاستمداران ونخبگان باعث ناکارآمدی سیاست آنهاوعدم توسعه ایران خواهد بود .

 

نقش فساد اداری در عدم توسعه ایران 

 

 فساد اداری  دارای جلوه های گوناگون است، مانند رشوه خواری، اختلاس، دزدی و استفاده از اموال عمومی برای منافع شخصی.  اما وجه عمده آن داد و ستد انواع خدمات در درون نظام اداری توسط  باندهای قدرت و الیگارشی و خانواده های ذی نفوذ است.  این داد و ستد ها گرچه با مبادله وجوه نقدی آغاز نمیشود، اما نهایتا به دست آوردهای مالی هنگفت میانجامد. .

در ایران ادغام نهادهای سیاسی و مذهبی، وجود منابع مشروعیت دوگانه در سازمانهای اجرایی، عدم شفافیت و پاسخگویی دستگاه های اداری  و رشد مناسبات سنتی و خاندان سالاری  محیط مناسبی برای رشد سرطانی فساد اداری بوجود آورده است . همینطور  سیاست خصوصی سازی و عدم نظارت کافی برآن باعث واگذاری پروژه های کلان دولتی به سرمایه داران خودی، اعطای انحصار واردات و صادرات، در یافت ارز و وام های ارزان از نظام بانکی، اجازه تاسیس انحصارات و موسسات تولیدی و خدماتی، دریافت یارانه های مستقیم و غیر مستقیم و سایر امتیازات اقتصادی کلان به طبقات خاصی گردید .  در این فرایند، با استفاده ازعناوینی همچون امور خیریه، بسیاری از قانون شکنی ها مشروع جلوه داده میشود.  سرمایه داران خودی در مقابل دریافت امتیازات اقتصادی بخشی از سود معاملات خود را به عنوان خیریه  به مسئولین میپردازند. . مسئولین مربوطه با صرف وجوه مربوطه برای اعطای کمک های نقدی و غیر نقدی به گروه اجتماعی مورد نظر خود،  وجوه  مربوطه را ابتدا بهقدرت سیاسی  و در دور بعدی قدرت سیاسی را به قدرت اقتصادی تبدیل میکنند

 

 

 فرار مغز ها (نخبگان) و عدم توسعه

همزمان با افت میزان و کیفیت سرمایه گذاری ثابت و خروج سرمایه های مالی کشور، بخش انبوهی از سرمایه نیروی انسانی نیز از کشور خارج می شود . طبق آمار صندوق بین المللی پول،  ایران در بین 91 کشور در حال توسعه و توسعه نیافته رتبه اول فرار مغزها را دارد

در ايران پديده ي مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها به عنوان يك آسيب اجتماعي سابقه اي بيش از 40 سال دارد و به دوران پيش از انقلاب باز مي گردد. بنابراين اين تراژدي غمناك هر روز پيچيده تر شده و ابعاد جديدتري را به خود اختصاص مي دهد. به نحوي كه هم اكنون در ايران، بسياري از ورودي هاي دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي با رتبه ي دو رقمي -1-99-، در سال دوم تحصيل براي ادامه ي تحصيل پس از دوره ي كارشناسي، نامه اي از بهترين دانشگاه هاي دنيا با بهترين امكانات دريافت مي كنند.

دانشگاه هاي برتر كشور تبديل به مكاني براي ترانزيت نخبگان شده و اساتيد نقش واسطه را در اين بين ايفا مي كنند. برگزاري المپيادهاي علمي، جشنواره ي خوارزمي، صدها همايش و كنفرانس كه با پول بيت المال برگزار مي شود، اگر هيچ سودي نداشته باشد حداقل در اين زمينه فعالانه مؤثر بوده و راه را براي افرادي كه قصد خروج از كشور را دارند، هموار مي كند.

برای مثال آمار ها نشان می دهد که: « در سال ۷۸ بطور متوسط هر روز ۱۵ کارشناس ارشد و ۳/۲ نفر دارای مدرک دکترا از کشور خارج شده اند.همچنین بیش از ۱۲% از مجموع ۴۲۰۰ نـــفر دانشجوی بورسیه ای که بین سالهای ۶۴ تا ۷۲ برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اعزام شده اند، هنوز باز نگشته اند.در مورد اعضای هیئات علمی دانشگاهها نیز وضعیت بگونه ای بوده که از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۷ از مجموع ۲۸ دانشگاه و موسسه آموزش عالی، ۱۵۱ عضو هیئت علمی به عناوین مختلف شامل: ماموریت تحصیلی ۶۳%،بهره گیری از فرصتهای مطالعاتی۸% و مرخصی بدون حقوق ۲۹% از کشور خارج شده اند.بر اساس گزارش خبرگزاری مهر تا سال ۱۳۸۳ از مجموع ۲۴۰ مدال آور المپیادهای علمی کشور ۱۲۰ تن آنها از کشور خارج و ۹۰ نفر آنها مقیم آمریکا شده اند .

همچنین بررسی کمیسیون مشورتی شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۰ حکایت از آن دارد، که بر پایه آمارهای سرشماری سال ۱۹۹۰ در آمریکا، نزدیک ۲۲۰ هزار نفر خود را ایرانی تبار معرفی کرده اند که از این تعداد حدود ۷۷% آنها دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، ضمن اینکه بر اساس اطلاعات منتشره دارایی ۶۰۰ نفر از ایرانیان مقیم آمریکا از کـــل بودجه کشور در یکسال بیشتر بوده است. البته بر اساس آمار سازمان ملل متحد، این آمار حدود ۲۴۰ هزار نفر دارای تحصیلات دانشگاهی است که ۱۸۲۶ نفر آنها بعنوان عضو تمام وقت هیئتهای علمی در دانشگاههای این کشور شاغلند .

زیان مالی مهاجرت نخبگان و به اصطلاح فرار مغزها از کشور، تا سال ۸۳ حدود ۳۸ میلیارد دلار برآورد شده، در حالیکه درآمد سالانه نفت در شرایط مطلوب، در همان سالها حدود نیمی از این مبلغ بود. متقابلا این روند برای کشوری مانندآمریکا ده میلیارد و پانصد میلیون دلار صرفه جویی فقط در هزینه های آموزشی به همراه داشته است.

                                آسیب فرار مغزهابه كشور

-خالی شدن كشور ا ز نخبه ها و مخترعین

-عقب افتادگی كشور از لحاظ علم .فن .فناوری .صنعت جدید.

-خروج ژن های نخبه و تكثیر ژنها در كشورهای میزبان.

-فقیر شدن كشور و وابسته تر شدن به جوامع پیشرفته.

-افزایش بیكاری در كشوركاهش نیروهای علمی ،فكری ،فرهنگی و واگذار كردن امور مهم كشوربه افراد با توانایی كمتر و پائین تر .

نخبگان جامعه در هر شرایطی کار نمی کنند بلکه زمینه اجتماعی و اداری لازم برای بروزخلاقیتها و به کارگیری توان فکری می خواهند که این امر مهم بایستی توسط مدیران عالی کشور مثل سران سه قوه و وزرا ایجاد شود برای اینکه نخبگان به دلیل داشتن مهارت بیشتر و تعهد کاری بالاتر زیر نظر مدیران ناتوان و غیر حرفه یی که قصد استفاده ابزاری از نخبگان را داشته باشند کار نمی کنند در این شرایط است که بحث انفعال نخبگان یا مهاجرت آنان پیش می آید و نخبگان به عنوان سرمایه ای عظیم انسانی به کشورهای دیگر که شرایط لازم را برای جذب و به کارگیری آنان دارند مهاجرت می کنند و کشور را از نیرویهای مولد و مدیر تهی می نمایند که از عوارض آن می توان به رشد فقر و بی کاری و تلف شدن مقدار هنگفتی از سرمایه های ملی که در طول آموزش وتحصیل آنها در کشور هزینه شده بود نام برد . که در توسعه نیافتگی ایران نقش عمده ای دارد .

 

 

2-نخبگان برای توسعه ایران چه باید بکنند؟

 


تحول فرهنگی درشخصیت( بویژه نخبگان)

این سوالی است که در طی دوران 150 سال اخیر،هزاران بارتوسط روشنفکران،نویسندگان ،سیاستمداران ایرانی مطرح شده است:چه باید کرد؟مسئله اول ومهم،تعریف مشکل است.بعد از آنکه پیرامون مشکل به اجماع رسیدیم،میتوانیم به درمان بپردازیم .یکی از وظایف مهم نخبگان در هر جامعه آسیب شناسی مکررودائمی است.دریک جامعه عده ای برای ارائه راه حل و باز کردن گره های ایجاد شده بایدفکر کنندکه این وظیفه نخبگان فکری است و وظیفه نخبگان سیاسی آن است که زمینه ها، زیرساختهاوتشکلها را برای نخبگان فکری ایجاد کنند.(دکتر سریع القلم)

ذرجمهوری اسلامی بر خلاف رژیم پهلوی که با اتکاء به دو لایۀ فرهنگی (ایرانیت و تجدد) ، توسعه و نوسازی را در ایران دنبال می کرد "اسلامیت" نیزبه عنوان یکی از مهم ترین عنصر هویتی ایران با ایرانیت ترکیب و در دستور کار نظام جدید قرار گرفت .اصلاح وپاکسازی نظام اداری، دانشگاهی و تمامی ارکان کشور از غربزدگی یکی از مهم ترین اقدامات عملی نظام جدید بود.زیرا با توجه به هویت ایرانی وشرایط انقلابی اوایل نظام اسلامی و زخمهای بسیاری که در دوران پهلوی از قبل غرب متحمل شده بودیم،نخبگان نظام ،فرهنگ غربی را یک فرهنگ تهاجمی تشخیص داده وتجددخواهی از غرب را فقط درزمینه فن وتکنولوژی خواهان بودند.با این همه غرب نیز کوتاه نیامد و هر دهه به رنگی دیگر درآمد تا نشان دهد که تنها نمی توان تکنیک غرب را اخذ کرد و به فرهنگ غرب بی اعتناء بود.

نگرانی از بی هویتی و مسخرشدن زندگی روزمره و تاثیر پذیری از غرب تا بدان حد شیوع یافت که مسئولین جمهوری اسلامی از آن احساس نگرانی کردند و راه هایی را برای مداوای آن دنبال نمودند. واقعیت این است که یک فرددر کشورهای اسلامی درحال توسعه هنگامی که به منابع هویتی خود میاندیشد سنتی خواهدبود و هنگامی که بخواهد ساختاراجتماعی-مدیریت اقتصادی-معاش وتکنولوژی خود را سامان دهد بشدت جهانی خواهدشد.

              

دکتر سریع القلم در کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران اعتقاد دارد: اگر یک کشور در حال توسعه بخواهد که متحول شود وپیشرفت کند در چارچوب واقعیتها و نظریه های جهانی دو رهیافت عمده را پیش رو دارد .

الف) رهیافت جامعه محور: که جامعه ایی با تشکلهای سیاسی است که از طریق سیستم حزبی ورقابتی و انتخابات آزاد و دارای نظام قانونی و سیستم پاسخگوئی به مردم و نقد معقول رسانه ها است که بصورت تدریجی انتظارات خود را تحقق بخشید و بسوی توسعه وپیشرفت طی طریق خواهد کرد .

 

 

ب) رهیافت نخبه محور: این رهیافت نه به عنوان رهیافت مطلوب و معقول بلکه به عنوان تنها رهیافت جامع و کار آمد و عملی در کشورهای در حال توسعه مطرح میشود . که ناگزیر نخبگان سیاسی یک کشور به همراه نخبگان فکری میباید "مسئولیت موقت"توسعه یافتگی را بعهده گیرند . رهیافت نخبه گرایانه به معنای نخبه سالاری نیست بلکه به معنای شایسته سالاری بوده که ورود بهترینها با سواد ترینها به حوزه سیاست وتصمیم گیری برای اداره کشور است .

اکنون پس از دو دهه جنگ و مناقشات سیاسی، جمهوری اسلامی به آرامش نیاز دارد تا سیاست توسعه ای خود را با تکیه بر "جهان نمادینی" اسلامی و ایرانی دنبال کند. این جهان نمادین مولفه هایی دارد که حضور آن در معماری، شهر سازی، برگزاری مراسمات آیینی،خلقیات،آداب ورسوم و ظاهر و زبان آدمیان به کلی مشهود است. بدین ترتیب طراحی الگوی اسلامی، ایرانی پیشرفت به عنوان نقشۀ راه جمهوری اسلامی سعی دارد تمامی عناصر لازم برای استمرار نظام آینده را گردآوری نماید.

مقام معظم رهبری درفرمایشات بسیارمهم اخیرخوددر خراسان شمالی فرمودند:((هدف جمهوری اسلامی تحقق یافتن تمدن نوین اسلامی است که دارای دو بخش است  الف)بخش ابزاری( علم-اختراع-صنعت-سیاست-اقتصاد-اقتدار-اعتبار-تبلیغ) که علیرغم تحدیدها وتحریمها در این بخش پیشرفت زیادی داشتیم.

ب)بخش حقیقی( نوع مسکن- نوع لباس- الگوی مصرف- الگوی خوراک-الگوی رفتاربادیگران-احترام به قوانین- تفریحات-اخلاقیات و...) که متن زندگی بحساب می آید و تمدن نوین اسلامی نیز در این بخش تشکیل می شود پیشرفت زیادی نکردیم.که مسئولیت رسیدن به این اهداف برعهده نخبگان است  نخبگان سیاسی –فکری–دانشگاهیان که ابتداباید آسیب شناسی کنند سپس به درمان بپردازند.))

اینجاست که جایگاه نخبگان از اهمیت حیاتی برخوردار می گردند جمهوری اسلامی نیازمند نیروهایی جدید - با مشخصه هایی که ذکر خواهم کرد- است تا آیندۀ خود را تضمین نماید. شاخص های زیر از اهم ویژگی هایست که جمهوری اسلامی خواستار آنست.

یکم،)اساس جمهوری اسلامی در پاسداشت اسلام شیعی است. بنابراین اولویت اساسی نخبگان حاکم در اجرای سیاست های توسعه ای؛ عمل به توصیه های پویا و به روزعالمان دینی و در نظر گرفتن حساسیت های آنان و تبعیت از ولایت می باشد. ولایت؛ اصل اساسی در عدم انحراف از مبانی دینی در جمهوری اسلامی تلقی می شود. روی هم رفته اجرای سیاست های توسعه ای نیز نباید با مبانی دینی نظام دچار انحراف گردد.

دوم،) حل مشکلات اقتصادی نظیر رهایی از اقتصاد نفتی، ممانعت از فسادهای بزرگ، و رانتخواهی ورفع تورم و کاهش فقر و بیکاری از دیگر مواردیست که مردم درجمهوری اسلامی از نخبگان جدید طلب می کند.

سوم،)دوری از منازعات سیاسی و فرسایشی نیزاز دیگر درخواست های مردم ازمسئولین جمهوری اسلامی و نخبگان جدید و انسجام هر بیشتر بین نخبگان سیاسی وفکری در اجرای سیاست توسعه ای در آینده است تا ایران به قدرتی انکار ناپذیر در منطقه تبدیل گردد.

نخبه پروری و استفاده بهینه از ظرفیتهای فکری و ذهنی نخبگان

دانشمندان و نخبگان علمی علیرغم تفاوتهایی که ممکن است در سن و جنس و نژاد داشته باشند، در یک نکته با هم مشترک هستند و آن نکته چیزی نیست جز رها شدن از گذشته و اندیشیدن به آینده، شاید آنان از روش خاصی پیروی نکنند و جهاد علمی در مورد آنان، تابع روش خاص خودشان باشد، اما درعین حال منطقی می اندیشند و بااطمینان به سوی هدفهای بزرگ حرکت می کنند.

در سالهای اخیر با طرح هوشمندانه موضوع نهضت نرم افزاری و متعاقب آن بیان ضرورت تهیه نقشه جامع علمی کشور از سوی رهبر معظم و تاکید ایشان بر لزوم هدفمند نمودن و سرعت بخشیدن به حرکت علمی کشور در بخشهای مختلف، این مسئله به یک دغدغه جدی برای مسئولین ذیربط تبدیل و مجددا روند رو به رشد بخش علمی کشور، شتاب خوبی بخود گرفته است.اگرچه اقدامات مذکور بخصوص در چند سال گذشته، بیانگر مضاعف شدن تلاشها برای جلوگیری از این روند و کسب دستاوردهای علمی بزرگ و موفقیتهای چشمگیر در این زمینه می باشد،که دراین زمینه میتوان به ایجادپارکهای علمی-فنآوری وتاسیس صنایع دانش بنیان اشاره کرد،لیکن هنوز شرایط لازم برای استفاده بهینه و کامل از این فرصت بالقوه فراهم نشده است و نگرانیها، کاستیها و موانع فراوانی برای دستیابی به اهداف سند چشم انداز بیست ساله کشور وجود دارد که چنانچه مورد غفلت قرار گیرد، اقدامات صرفا شکل صوری و تشریفاتی بخود گرفته و نتایج مورد انتظار در این عرصه، بطور کامل محقق نخواهد شد،

طبیعی است بخشی از این نابسامانیها ناشی از فراهم نبودن بسترهای لازم برای فعالیتهای علمی و بخشی نیز ناشی از عدم حمایت کافی و شایسته و یا کــم توجهی مسئولین به مــولفه های برانگیزاننده در ایـن زمینه می باشد، بعنوان مثال: امروز این سوال برای بسیاری از فعالان و علاقمندان به عرصه نوآوری و خلاقیت مطرح است که چرا در کشوری مانند ایران اسلامی که شرایط جهان سومی را پشت سر گذاشته و با عزمی راسخ در ردیف کشورهای در حال توسعه قرار گرفته، هنوز نخبگان مدال آور علمی کشور، متناسب با شان و جایگاه علم در ایران و اسلام، مــورد تشویق و تقدیر قرار نمی گیرند و حداقل همسطح ورزشکاران به آنها بها داده نمی شود؟

چرا برای تشویق یک مدال آور علمی که نتایج کارش پایدار، غرور آفرین، برتری ساز و متضمن توسعه کشور در ابعاد مختلف و بعضا مزایای آن فراگیر می باشد و به تعبیر اخیر مقام معظم رهبری (دامه) باعث کسب قدرت در عرصه بین المللی میگردد،به تشویقات جزئی که حتی گاهی جبران هزینه طرحهای پژوهشی آنها نمی شوداکتفا می کنند؟ که انتظار میروددراین زمینه از سوی نخبگان سیاسی ومسئولین مربوطه دقت بیشتر و به دستاوردهای علمی- پژوهشی نخبگان علمی بهایی درخور شان وجایگاه آنها داده شود.

سند چشم انداز 1404

"ایران کشوری توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی،علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی وانقلابی و الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین الملل"

در اين سند بالادستي نظام كه حكم چراغ راه را در فرآيند توسعه برعهده دارد، بايد اقتصاد كشور ايران حرف اول و آخر منطقه را بزند، در حوزه‌هاي علمي و پزشكي نيز شاخص منطقه باشيم و از منظر فرهنگي همچون چاپ كتاب و اقلام فرهنگي نيز كشور ايران پيشتاز منطقه باشد.حالا حدود 13سال از سند چشم‌انداز 20 ساله توسعه ايران باقي مانده است، فرصتي كه شايد در نگاه اول زماني طولاني به نظر برسد، اما اين سال‌ها نيز همانند گذشت هفت سال اوليه اجراي اين سند، آرام و در چشم به‌هم‌زدني مي‌گذرد.

اما يكي از مهم‌ترين الزام‌هاي اجراي اين سند، تقويت روحيه تعاون و همكاري براي پيشبرد اهداف اين قانون ملي است، قانوني كه اگر بتواند به اهداف بلندپروازانه‌اش دست يابد، بر اوضاع اقتصادي و اجتماعي تك‌تك شهروندان ايران تاثير مثبت و شگرفي خواهد گذاشت. اجراي كامل مفاد اين سند راهبردي، به دليل حجم عظيم كارهاي در دست اقدام، نياز به هماهنگي، نظم و همكاري گسترده‌تري دارد.

به بيان ديگر، مجموع اهداف سند چشم‌انداز توسعه به صورت يك كل واحد است كه رسيدن به هر بخش از اهداف اين سند، تحقق بخش ديگري از آن را راحت‌تر مي‌كند؛ مثلا در صورتي كه بتو


مطالب مشابه :


آدرس شعب منطقه شمال غرب موسسه مالی و اعتباری صالحین

بانک آینده(موسسه صالحین) - آدرس شعب منطقه شمال غرب موسسه مالی و اعتباری صالحین - رویداد ها




موالی

موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی آوای شمال نسیم شمال علویان شمال عصــر شمال




ایران و باستان شناسی آن

موسسه باستان شناسی بطور کلی دو گروه کلی سنت های فرهنگی شمال و جنوب در ایران عصر مفرغ




تهیه و تولید تمثال شهدا بر روی تی شرت برای نخستین بار در شمال کشور

موسسه فرهنگی نشانه های پایان عصر با تمثال شهدا در سطح شمال کشور نموده است از طرح های




نقش نخبگان در توسعه یا توسعه نیافتگی ایران

بصیر شمال - نقش و نخبگان عصر تا ۱۳۷۷ از مجموع ۲۸ دانشگاه و موسسه آموزش عالی، ۱۵۱ عضو




حضور لعیا زنگنه در «ستایش ۲» منتفی شد

موسسه سبحان نمايندگي رسمي و مستقيم کليه مطبوعات صبح و عصر منتشره در کشور بوده و با توجه به




لینک ثبت نام ایران آیلتس آیلتس تهران آیلتس ایران تهران آیلتس - ثبت نام آیلتس در ارمنستان دبی ترکیه

موسسه آموزش عالي عصر دين و دانش: پل رومی , گاندی , فاطمی , شمال تهران , غرب تهران ,




معرفی کشور اسپانیا

در شمال قاره عصر باستان این سایت توسط دانشجویان رشته مدیریت جهانگردی موسسه آموزش




تخریب بازمانده تمدن 3500 ساله اردبیل/ آثاری که به جنگ بی مهری رفته‌اند

موسسه مطالعات و کشف قلعه ای با قدمت عصر سنگ افراشت بزرگ دیگری نیز در شمال محوطه مذکور به




هشدار موسسه 13 فروردین؛ احداث شهرک صنعتی کازرون آب شرب شهر را آلوده می کند

عصر کازرون خبر مدیرعامل موسسه 13 فروردین در کازرون نسبت به در شمال این شهرک و در فاصله




برچسب :