فحش و فحاشی در زبان و ادبیات فارسی

شماره‌ی نوشته: ۵٩ / ۴

محمود امیدسالار

فحش و فحاشی در زبان و  ادبیات فارسی

 همه‌ی جوامع بشری هم فحش دارند و هم نفرین. البته نوع فحش یا نفرین شایع در جوامع مختلف با یکدیگر متفاوت است. اما وجودشان حتمی‌ست. در این مختصر بنده فقط به بررسی فحش می‌پردازم. با این که بعضی از فحش‌های فارسی مانند مرده‌شور برده، خاک بر سرت و مانند آن‌ها درواقع نفرینند، ولی چون بنده نمی‌خواهم که در این مقاله وارد جزییات شوم، جنبه‌ی نفرین‌بودن آن‌ها را در نظر نمی‌گیرم.

بشر به حکم این که از حیوانات است، بسیاری از غرایز حیوانی را هم داراست. اما آن‌چه که به‌ذات منحصر به بشر است و در دیگر حیوانات به‌ نوعی که در بشر وجود دارد، موجود نیست، زبان است. هرگاه احساسات و غرایز تندی مانند خشم، ترس، نفرت و امثالهم با زبان بیان شود، فحش و نفرین ایجاد می‌شود. به همین دلیل است که عرض کردم همه‌ی جوامع بشری فحش و نفرین دارند و لابد فحش و نفرین را از آغاز استفاده‌شان از زبان داشته‌اند و این موضوع را عالمانی که درباره‌ی تاریخچه‌ی فحش تحقیق کرده‌اند، متذکر گشته‌اند. (مثلن نگاه کنید به: Hughes, ١٩٩١; Montague,  ١٩٦۷, ١-٩٠). این که عجین‌شدن احساسات تند منفی با زبان تولید فحش می‌کند، از رفتار میمون‌هایی که به آن‌ها زبان کر و لال‌ها تعلیم داده شده، مشهود است. مثلن شامپانزه‌ای که به او زبان کر و لال‌های امریکا را تعلیم داده بودند و علامات لغات «کثیف» یا «کثافت» را هم در این زبان بلد بود و نیز تفاوت بین لغات «گربه» و «شامپانزه» را هم می‌دانست، وقتی از دست شامپانزه‌ی دیگری خشمگین شد، او را «گربه‌ی کثیف»  (dirty cat)خواند (نگاه کنید به: Lieberman,  ١٩۷۵: ٢۴; sagan, ١٩۷۷, ١١١.). هم‌چنین گوریل معروف Koko که او هم در همین زبان تعلیم دیده بود، در هنگام خشمگین‌شدن هم لغات و اصطلاحات ساده و توهین‌آمیزی همچون احمق (stupid)، لعنتی (damned) را به کار می‌برد و هم ترکیبات توهین‌آمیز دشوارتری مانند گند و گُه (rotten stink) و خلای کثافت (dirty toilet). از این گذشته Koko قادر بود که برخی لغات ساده و معمولی را به کنایه با معانی توهین‌آمیز به کار برد. مثلن کسانی را که سر و روی ژولیده دارند، مرغ (bird) و یا خل (nut) می‎خواند و حتا یک بار که از دست مربی‌اش عصبانی بوده، توهین موزون زیر را در باب او به کار برده است: Flower stink fruit pink, Fruit pink sink

(نگاه کنید به Hill,  ١٩۷٨: ٢٠۷)

نظر به این که فحش کلامی‌ست که هم بسیار به فرهنگ بستگی دارد و هم بار عاطفی آن بسیار است، فحش‌های اقوام مختلف اکثرن فقط برای خودشان مفهوم است. مثلن در آلمانی کسی را Schweinehund حواندن (که به معنای «خوک سگ» است) فحش است. در میان چینی‌ها کسی را «لاک‌پشت» خطاب کردن توهین به شمار می‌رود. درحالی‌که بومیان قبیله‌ی «خوخا» (Xoxa) در افریقای جنوبی «گوش‌های مادرت» را فحش رکیکی به حساب می‌آورند. در فرانسه کسی را گاو یا شتر خواندن توهین است و اگر شخصی را قسمی گاو یا قسمی شتر بخوانند، شدت توهین به‌مراتب تشدید می‌شود (Bryson,  ١٩٩٠: ٢١۴). توهین‌هایی از قبیل «خاک بر سر»، «مرده‌شور»، «پدرسوخته»، «تخم جن» و یا «...‌خُل» که در میان ایرانیان شایع است، ولواین‌که به زبان‌های اروپایی هم ترجمه شوند، برای غربیانی که از نزدیک با فرهنگ ایران آشنایی ندارند، مفهوم نیست. برای مثال در امریکا توهینی هست که می‌گوید: go screw (or fuck) yourdelf که معادل فارسی آن این است که: «برو خودت را بگا». چنین فحشی در زبان فارسی معنای درستی را افاده نمی‌کند و برای فارسی‌زبانان بی‌معنا می‎نماید. علارغم این‌که مضمونی نزدیک به مضمون آن در ادب فارسی (مثلن «لطایف» عبید زاکانی و حتا حکایات مربوط به کریم‌شیره‌ای) وارد شده است. مثلن سوزنی سمرقندی می‌فرماید: (دیوان، ص ۴۵٠)

هر که را تا به خایه بفشردم آسمان مهتری بدو بسپرد

همه تا زانِ من بزرگ شدند  من نمایم به چشم ایشان خُرد

ای دریغا که من نه بتوانم   خویشتن را یکی به کون در بُرد

قدما از ابن که برای درک معنای فحش انسان باید زبانی را که فحش به آن زبان بیان می‌شود و نیز زمینه‌ی فرهنگی فحش را بداند آگاه بوده‌اند. برخی از نویسندگان و ادبایی که به هر دو زبان فارسی و عربی مسلط بوده‌اند، گاهی فحش‌های فارسی را به صورت تحت‌اللفظی به عربی ترجمه کرده‌اند و این ترجمه‌ها را بر سبیل مزاح در میان نثر یا شعر خویش درج کرده‌اند و کسانی که با این دو زبان آشنایی دارند، می‌دانند که حاصل این کار هم رکیک است و هم نمکین. مثلن راغب اصفهانی در محاضرات‌الادباء تعدادی از فحش‌های کلیمیان اصفهان را ذکر می‌کند (ج١، ص١٩٨). و ابوحیان توحیدی (٣١۵-۴١١ ه ق) در کتاب نفیسش «البصائر و الذخایر» حکایت جولاهی را ذکر می‌کند که به نظرم فارسی‌زبان بوده‌ است و در خانه‌ی کعبه دعا می‌کرده و می‌گفته: «الهی، من انا، و ایش انا؟ التراب علی راسی! من انا؟ کلب نباح وو وو و ضرط من شفتیه علی لحیته» یعنی خداوندا! من کی‌ام، من چی‌ام؟ خاک بر سر من! من کی‌ام سگی که بانگ می‌کند: واق واق و تیزی از لبانش خارج می‌شود و بر ریشش می‌نشیند (ابوحیان، ج۴، ص۴٨).

معمولن بار معنایی فحش و توهین نه‌فقط به وسیله‌ی کلمات، بلکه به وسیله‌ی آهنگ و آوای بیان نیز اعاده می‌شود. می‌گویند که نویسنده‌ی بذله‌گوی امریکایی، مارک تواین، به فحاشی عادت داشت و در حین خشم یا شوخی کلمات مستهجن بسیار به کار می‌برد. همسرش اولیویا که از خانواده‌ی محترم و مبادی آداب بود، یک برای این که به شوهرش نشان دهد که به‌کاربردن فحش در کلام چه‌قدر نازیباست، در حضور مارک تواین یک رشته فحش‌های رکیک را یک‌نفس ادا می‌کند. مارک تواین پس از این که بیانات اولیویا تمام می‌شود، باخونسردی به او می‌گوید: «اولیویا، عزیز من! تو شعرش را بلدی، اما آهنگش را درست نمی‌دانی». (نگاه کنید به Legman,  ١٩٦٦: ٢۴۴-٢۴۵). آهنگ و طرز بیان کلمات مستهجنی که در فحاشی به کار می‌رود، می‌تواند معنای این کلمات را عوض کند و آن‌ها را از فحش یا توهین به اظهار محبت شدید مبدل سازد. بسیارند ایرانیانی که فحش‌هایی مانند «پدرسوخته»، «پدرسگ»، «پفیوز»، «تخم جن» و حتا توهین‎های بسیار مستهجن‌تر را نه برای توهین، بلکه به هنگام اظهار محبت شدید به کار می‌برند. مطمئنن شنیده‌اید که پدر یا مادری فرزند خودشان را به هنگام بغل‌کردن و بوسیدن «پدرسوخته»، «توله‌سگ»، «پدرسگ» و مانند آن‌ها بخوانند. چه ما با این نحوه‌ی اظهار علاقه موافق باشیم و چه نباشیم، گمان نمی‌کنم در میان کسانی که با فرهنگ ایران آشنایی دارند، تردیدی در موجودبودن این نوع اظهار محبت‌ها وجود داشته باشد. همین وضع در زبان انگلیسی هم موجود است. در این زبان هم فحش‌هایی مانند son of a bitch و bastard و مانند آن‌ها همچون در فارسی می‌توانند یا بر سبیل توهین یا به منظور اعجاب و تحسین بر زبان جاری شوند. به عبارت دیگر، کلمات مستهجن و حتا فحش یک بُعد عاطفی مثبت نیز دارند و گه‌گاه در روابط جنسی به منظور تحریک یا تهییج طرف دیگر نیز به کار می‌روند. این کاربرد کلمات مستهجن یا توهین‌آمیز را در روان‌شناسی جنسی erotolalia می‌نامند و با آن از قدیم آشنایی داشته‌اند. (نگاه کنید به Bourdeille,  ١٩٢۴: ١٦٩-١۷٣; Macdoughald,  ١٩٦١: ۵٨٨).

گمان می‌کنم قدیم‌ترین نمونه‌ی این نوع کاربرد فحش در زبان فارسی در کتاب «تاریخ برامکه» آمده است که گویا در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم هجری تالیف شده باشد. در این کتاب در صحنه‌ی روبه‌روشدن جعفر برمکی با همسرش، عباسه خواهر هارون‌الرشید، که به فرمان هارون یک عقد مصلحتی بینشان بسته شده بوده، اما هارون دستور داده بود که با هم نزدیکی نکنند. عباسه که به‌شدت به نزدیکی با جعفر مایل بوده است، او را به خود می‌خواند و چون جعفر دستور هارون را به او یادآوری می‌کند: «عباسه بانگ بر وی زد و گفت: خاموش ای مُخَنث! چه جای این سخن است؟ و دو دست در گردن وی آورد» (تاریخ برامکه، ص ٣۴٠). با این‌که مخنث در لغت به معنای «خم‌داده و دوتاگشته و اخته‌شده و مردی که به دلیل اخته‌شدن سست شده باشد» آمده است، لابد منظور عباسه از «مخنث» در این‌جا توهین به جعفر نبوده بلکه تحریک او بوده است.

علارغم این‌که بسیاری از فحش‌ها و توهین‌ها فقط برای کسانی که فحش زبان مادری‌شان است و یا بر آن زبان تسلطی کافی دارند، مفهوم است، اما بعضی فحش‌ها به‌ویژه آن‌هایی که به بستگان مونث انسان مربوط می‌شود، در میان بسیاری از فرهنگ‌های بشری مشترک است. مثلن مضمون فحش بسیار شایع mother fucker که در امریکا از میان سیاهان نزد سفیدپوست‌ها آمده است، هم‌اکنون توهینی است که دیگر مختص نژاد خاصی نیست. چنین سخنی در قدیم در ادب فارسی و عربی نیز وارد شده است، چنان‌که سوزنی سمرقندی می‌فرماید:

مادرش را چو سیر بگاید به نیم‌شب   بر دیگران سبیل به وقت ضخی کند (دیوان، ص ٣٢)

به‌طبع، توهینی که در این فحش بیان می‌شود، زنای با محارم است که در میان اکثر اقوام و فرهنگ‌ها گناه بسیار بزرگی است. و اما این که چرا فحش‌های بسیار رکیک متوجه‌ی زنان کسی که مورد توهین قرار گرفته است، می‌شود؟ ظاهرن بدین دلیل است که در جوامع سنتی مردی که نتواند زنان قوم خود را حمایت و کنترل کند، نامرد محسوب می‌شده و مایه‌ی خفت و خواری به شمار می‌آمده است. برای همین است که در آغاز تسلط اسلام بر ایران و دیگر سرزمین‌هایی که به وسیله‌ی جنگ‌جویان مسلمان فتح شدند، ازدواج بین زن مسلمان و مرد نامسلمان و به‌خصوص زن عرب مسلمان با مرد مسلمانی که عرب نبود، جایز نبود و حتا یکی از امرای عرب مرد ایرانی‌یی را که زنی عرب گرفته بود، وادار به طلاق زنش کرد و او را نفی بلد نمود. فاتحان در درجه‌ی اول بر اراضی و زنان اقوام مغلوب مسلط می‌شدند. بنابراین فحش‌هایی که خطاب به خویشاوندان مونث انسان است، هم شرف مرد و هم مردانگی و حمیت او را مورد حمله قرار می‌داد . بدین دلیل به‌طور کلی بسیار موهن است. از این فحش‌ها آن‌چه که خطاب به مادر است، به‌ویژه شدید محسوب می‌شود، زیرا اول اصل‌ونسب انسان را مورد تهمت قرار می‌دهد و دوم به دلیل نزدیکی عاطفی که بیش‌تر پسران فرهنگ‌های شبیه به فرهنگ ایران نسبت به مادرانشان احساس می‌کنند، صدمه‌ی عاطفی و توهین پنهان در این گونه فحش‌ها از فحش به دیگر اعضای خانواده شدیدتر است. بنابراین اگر در نجابت مادر کوچک‌ترین تردیدی باشد، اصل‌ونسب فرزندی که از آن زاده شده مورد سوء‌ظن قرار می‌گیرد و حتا در فرهنگ‌های پدرسالار نتیجه‌ی آن‌چه که نسب شخص را معین می‌کند، در درجه‌ی اول نحابت مادر اوست، زیرا اگر در عفت مادر کوچک‌ترین تردیدی روا باشد، وابستگی فرزند به نژاد پدرش هم مورد تردید قرار خواهد گرفت. مثلن در شاهنامه‌ فردوسی آن‌جا که تور می‌خواهد اصل‌ونسب منوچهر را که به خون‌خواهی ایرج آمده است، به‌کنایه مورد سوال قرار دهد، به قباد که طلایه‌ی منوچهر است، می‌گوید:

بدو گفت نزد منوچهر شو   بگویش که ای بی‌پدر شاه نو

اگر دختر آمد از ایرج‌نژاد   تو را تیغ و کوپال و جوشن که داد؟

بدو گفتش آری گذارم پیام   بر این سان که گفتی و بردی تو نام...

قباد آمد آن‌گه به نزدیک شاه   بگفت آنچ بشنید از آن رزم‌خواه

منوچهر خندید و گفت آنگهی   که چونین نگوید مگر ابلهی

سپاس از جهاندار هر دو جهان   شناسنده‌ی آشکار و نهان

که داند که ایرج نیای من است   فریدون فرخ گوای من است

کنون چون به چنگ اندر آریم سر   شود آشکار نژاد و گهر

(خالقی، دفتر یکم، فریدون؛ بیت‌های ٨١٦-٨٠٣ با حذف برخی از بیت‌ها)

به‌طبع «بی‌پدر»‌خواندن منوچهر و بلافاصله موردسوال‌قراردادن هویت پدر او با گفتن این که اگر از ایرج دختر زاییده شده، پس تو پسر کیستی؟ مبین اهمیت مادر در تثبیت وابستگی خونی فرزند است. این که کسی از «پشت پاک» هست یا نیست به مادرش بیش‌تر بستگی دارد تا به پدرش. و ما باوجوداین‌که در گرشاسپ‌نامه می‌خوانیم:

نه از پشت پاکم اگر تندرست   بمانم تو را و آن که هم‌پشت توست

به خاطر اهمیت مادران در تثبیت نژاد فرزندان است که فحش نسبت به زن شخص بسیار توهین‌آمیز است. یعنی زن کسی را نانجیب خواندن همه‌ی فرزندان او را نیز حرام‌زاده وانمود می‌کند و بنابراین بار عاطفی و توهین‌آمیزش از شخص و از همسر او فراتر می‌رود. مثلن وقتی در شاهنامه، شنگل که از پهلوانانی بوده که در سپاه تورانیان علیه ایران می‌جنگیده‌اند، رستم را «سگزی» می‌خواند، رستم از طریق توهین به زن او پاسخ شنگل را می‌دهد:

بر شنگل آمد به او آواز گفت   که ای بدنژاد فرومایه جفت

مرا نام رستم کند زالِ زر   تو سگزی چرا خوانی ای بدهنر؟

نگه کن که سگزی کنون مرگ توست   کفن بی‌گمان جوش و ترگ توست

(خالقی، داستان کاموس: ٢٠١٦-٢٠١٨).

در داستان رزم رستم با اشکبوس هم رستم اسب اشکبوس را همسر اشکبوس می‌خواند و بدین وسیله به او توهین می‌کند:

چو نازش به اسب گران‌مایه دید   کمان را به زه کرد و اندر کشید

یکی تیر زد بر سر اسپ وی   که اسپ اندر آمد ز بالا به روی

بخندید رستم به آواز گفت   که بنشین به پیش گران‌مایه‌جفت

(خالقی، داستان کاموس: ١٢٩٨-١٣٠٠)

 

درهرحال، اهمیت خویشاوندان مونث و وابستگی مردانگی شخص به حمایت از زنان قوم خودش که عفت و حریم و حرمتشان مورد تخطی بیگانگان قرار نگیرد، دلیل اصلی وجود فحش‌ها و توهین‌های بسیار خطاب به زنان خانواده و کمی فحش‌های خطاب به مردان است. یعنی باآن‌که توهین به عفت مادر، خواهر و همسر شخص در زبان فارسی بسیار شایع است (مثلن دیوان سوزنی: «زن‌فروش» ص ۷، «روسپی‌زاد» ص ١٩، «خواهر و زن غر» ص ٣۴، «زن‌جلب» ص ۴٣، «زن‌روسپی» ص ٦٢، «مادرجلب» ص ٩٢ و ابوحیان: «اخاالقحبه» ج ۴، ص ١۵٩) توهین‌های مشابه در مورد پدر یا برادر انسان یا نایاب است و یا اصلن موجود نیست و به عبارت دیگر نسبت‌دادن لواط به مردان خانواده جزو فحش‌های شایع در میان ایرانیان نیست. جالب‌تر از آن علارغم موجودبودن توهین‌های جنسی و شرافتی به مادر و خواهر،

توهین‌هایی مشابه آن‌چه که در مورد خواهر یا مادر گفته می‌شود، در مورد دختر انسان در زبان فارسی نایاب است. یعنی باآن‌که ترکیباتی مانند: خواهرفلان، مادرفلان یا زن‎فلان در فارسی از قدیم‌الایام مورد استفاده بوده است، ترکیبات مشابهی که دختر شخص را مورد توهین قرار دهد (مثلن دخترفلان) یا نیست و یا اگر هست بنده نشنیده‌ام. شاید این بدین دلیل باشد که دختر عاقبت به خانواده‌ی مرد دیگری (یعنی شوهرش) ملحق خواهد شد و دفاع از شرف او جزو وظایف آن مرد قرار خواهد گرفت. تنها مورد استثنا در فحش‌های خطاب به فرزندان، اتهام مابون به پسر انسان است که آن هم تا‌آن‌جاکه بنده می‌دانم فقط در شعر کلاسیک فارسی آمده است و اگر در کاربرد توهین در زبان فارسی محاوره‌ای امروزین مورد استفاده داشته باشد، بنده از آن بی‌اطلاعم. دلیل وجودش هم به‌ظاهر این است که فرزند صغیر مذکر در فرهنگ ما هم به دلیل اشاعه‌ی بچه‌بازی در قدیم‌الایام، و هم به دلیل این که طفل صغیر مانند زنان ضعیف محسوب می‌شد، از نظر فرهنگی و نمادین جزو خویشاوندان مونث مرد قرار می‌گرفت. درهرحال، مثال برای توهین از طریق این که فرزند کسی را مابون بخوانند، شعر ابوالعباس ربنجنی است که:

تو که سردی کنی ای خواجه به کون پسرت   آن که بالای رسن دارد و پهنای نوار (لازار، ص ٦٨)

نمونه‌ی دشنام‌های بسیار رکیک در متون حقوقی و عهدنامه‌هایی که از مصر باستان بر جای مانده بسیار است. مثلن یکی از عهدنامه‌ها که قدمتش به سه هزار سال پیش از این می‌رسد، به این نفرین دشنام‌آمیز خطاب به کسانی که از مفاد آن سرپیچی کنند، ختم می‌شود: «باشد که خری (آن کسی را که این عهدنامه را می‌شکند) بگاید، باشد که خر همسر او را بگاید، باشد که فرزندش زن او را بگاید» (Janssen,   ١٩٦٨, Aman, ١٩۷۷: ۷).

در متون ایران باستان شاید یکی از قدیم‌ترین نمونه‌های دشنام سخنانی باشد که افراسیاب تورانی در زامیاد یشتِ اوستا، فقره‌ی ۵۷ بر زبان می‌راند. تفصیل قضیه این بود که افراسیاب تورانی که به امید به‌دست‌آوردن فر کیانی خودش را به دریای فراخکرت افکنده بود، پس از ناامیدی از به‌دست‌آوردن فر از دریا خارج می‌شود و دشنام می‌دهد: «آن‌گاه ای سپنتمان زرتشت!» افراسیاب تورانی بسیار زورمند از دریای فراخکرت بیرون آمد، سخنان ناسزا بر زبان راند: «ایث ایث یثن اهمایی»، من نتوانستم این فر را بربایم. فری که به اقوام ایرانی کنونی و بعد و به زرتشت پاک متعلق است. در توضیح کلماتی که افراسیاب به حیث دشنام بیان می‌کند، پورداوود می‎نویسد که این‌ها «بایستی ناسزاهای افراسیاب تورانی باشد... در هر بار که افراسیاب از گرفتن فر نومید گشت، از شدت غضب چنین موهومات و مهملاتی بر زبان راند و فر را نفرین نمود». (یشت‌ها، طبع پورداوود، ج ٢، ص ٣۴٢). در زبان فارسی میانه نیز گشتاسب به وزیرش جاماسب که مرگ فرزندان گشتاسب را در جنگ با سپاه ارجاسب تورانی پیش‌گویی کرده، فحش می‌دهد و می‌گوید: «خوش نیامدی پیشگوی جادو! چه او را مادر ساحره و پدر دیوی بود» (یادگار زریران، ص ٢٠). در کارنامه‌ی ارشیر بابکان نیز وقتی اردشیر فرمان اعدام همسرش را که قصد مسموم‌کردن او را داشته، صادر می‌کند، می‌خوانیم: «این روسپی جادوی دَروندزاده زنک را به آخور اسپان بر و بفرمای کشتن» (بخش ٩، بند ١٨).

گذشته از فحش‌هایی که جنبه‌ی جنسی دارد و با عفت شخص یا کسانش مربوط می‌شود، هم در زبان فارسی و هم در زبان‌های دیگر بسیاری فحش‌ها هست که قصدش نسبت‌دادن طبیعت حیوانی به شخصی است که مورد توهین قرار گرفته. مثلن سوزنی می‌فرماید:

خرسر و خرس‌روی و سگ‌سیرت   خر گرفته به کول خیک شراب

و از شاعران سامانیان نیز ابوالعباس ربنجنی گوید:

ندانستی تو ای خر عمر کبج‌لاک پالانی   که با خر سنگ برناید سر و زن بوزِ ترخانی (لازار، ص ۷۵)

در زبان فارسی مطالعات مربوط به فحش و فحاشی حکم کبریت احمر را دارد. این بیش‌تر به این دلیل است که اکثر عالمان ما از به‌کاربردن کلمات مستهجن ابا داشته‌اند و معمولن اگر در ضمن نوشتن شرح و توضیحی مجبور به استفاده از این کلمات شده‌اند، آن‌ها را به‌کنایه بیان کرده و گذشته‌اند. شاید مرحوم دکتر محجوب تنها استادی باشد که از توضیح و شرح و بررسی کلمات مستهجن که جزو فرهنگ عوام ایران است واهمه‌ای نداشت و با شهامت و دقت آن‌چه را که باید شرح می‌داد و می‌نوشت (نگاه کنید به حواشی عالمانه‌ی او بر توپ مرواری صادق هدایت). نویسنده‌ی فاضل «مقدمه‌ای بر طنز و شوخ‌طبعی در ایران» یعنی آقای حلبی نیز در این مورد به طرزی علمی رفتار کرده و آن‌چه را که باید شرح دهد، شرح داده است (حلبی، ١٣٦۴) و از علمای غربی آقای پاول اسپراکمن در دو اثر خود به نظر بنده سنگ‌تمام گذاشته است (Sprachman,  ١٩٨١, ١٩٩۵). بنده از یک مقاله‌ی دیگر هم در مورد فحش‌های فارسی خبر دارم که با تشریک مساعی یک نویسنده‌ی امریکایی یا غربی فراهم آمده و در «ژورنال بین‎المللی خشونت لفظی» که مقالات بسیار خوب و عالمانه درباره‌ی فحاشی و توهین در فرهنگ‌های مختلف را معمولن به قلم دانشمندان چاپ می‌کند، به طبع رسیده است. (Noland, Warren,  ١٩٨١). اما متاسفانه این مقاله برخی اشکالات عمده دارد که بنده چند نمونه از آن‎ها را متذکر می‌شوم.

یکی این است که برخی لغات و اصطلاحاتی که در این مقاله به عنوان فحش‌های رایج در ایران ذکر شده‌اند، برای بنده ناآشنایند. مثلن واژه‌ی «فیل» را کنایه از آدم احمق و چاق ذکر کرده‌اند (ص ٢٣١). گذشته از این از برخی از فحش‌ها و توهین‌های مذکور در این مقاله بوی خلاقیت نویسندگان مقاله به مشام می‌رسد، نه رایحه‌ی بیان عوام مردم ایران. مانند «مثل چُسه! نه بو داره، نه خاصیت» که نه با تجربه‌ی بیش‌تر ایرانیان می‌سازد و نه معنای درستی از آن مستفاد می‌شود (ص ٢٣٩). هم‌چنین اصطلاحاتی مانند «شمشیر ازکون‌سگ‌درآمده» که به قول نویسندگان به معنای آدم لاغر و زردنبو و لاجون است (feeble, pale, skinny person) را بنده که عمری در فحاشی سر کرده‌ام، تاکنون نشنیده‌ام (ص ٢۴١). (در تهران به چنین آدمی «شاف کون مقنی» می‌گفتند). و یا آن‌که از قدیم میان شمشیر و سگ رابطه‌ای که از آن در توهین و فحاشی استفاده می‌شده برقرار بوده است. بدین معنا که برای آزمایش تیزی شمشیر، سگی را با آن شمشیر به دو نیم می‌کرده‌اند. ازاین‌روی برخی از شعرا از حریف خود به سگی که شمشیر را با آن آزمایش می‎کردند، تعبیر می‌کردند. مثلن در گرشاسب‌نامه می‌خوانیم:

یکی تیغ نو دارم؛ الماس‌گون    به زخم تو خواهمش کرد آزمون (گرشاسب‌نامه، ص ٢۵۷، بیت ۴۷).

 به‌هرحال حرف در این باره بسیار است. اما متاسفانه بررسی درست و مفصل فحش در زبان فارسی هم کار دشواری است و هم اگر یک شیرپاک‌خورده‌ای دامن همت به کمر بزند و مطالبی را گرد آورد، ناشر یا سردبیری نیست که مایل به چاپ حاصل زحمات او باشد. همین مختصر را هم بنده حسب‌الامر استاد دکتر متینی در پاسخ خواننده‌ای نوشتم و در بیان مطالب احتیاط کردم که فقط از شواهدی که بسیار زننده نباشد، اتخاذ سند کنم، والسلام.

 منابع:

اسدی توسی، گرشاسب‌نامه، به تصحیح ح. یغمایی. چاپ دوم، تهران ١٣۵۴.

یادگار زریران، تدوین و ترجمه از بیژن غیبی، بیله‌فلد، آلمان، ١٣۷٨.

توحیدی، ابوحیان. البصائر و الذخائر. ده مجلد. به تصحیح وداد القاضی، بیروت، بی‌تاریخ.

حلبی، علی‌اصغر. مقدمه‌ای بر طنز و شوخ‌طبعی در ایران، تهران، ١٣٦۴.

سوزنی سمرقندی. دیوان سوزنی. به تصحیح   ناصرالدین‌شاه حسینی، تهران، ١٣٣٨.

شاهنامه فردوسی به تصحیح جلال خالقی مطلق.

کارنامه‌ی اردشیر بابکان به تصحیخ بهرام فره‌وشی، تهران، ١٣۵۴.

لازار، ژیلبر (١٣۴١). اشعار پراکنده‌ی قدیم‌ترین شعرای فارسی‌زبان. تهران

 

Anan, R. (1977a). „Benedicta,“ maledicta: The International Journal of Verbal Aggression. Vol.1, No. 1, pp: 1-9.

---- . (1977b). “A Taxonomy of the Provenance of Metaphorical Terms of Abuse,” in Maledicta. Vol.1, No.2, pp. 317-322.

Bourdeille, Pierre d. (1924). The Lives of Gallant Ladies, Berkshire. Bryson, Bill (1990)

The mother Tongue: English and How it Got That Way, New York.

Hill, A. (1978). “On Swearing Apes,” in Maledivta. Vol.2, No.1/2, pp.205-207.

Hughes, G (1991). Swearing: A Social History of Foul Language, Oaths, and Profanity in English, Oxford.

Janssen, J.J. (1968), “the smaller Dakhla Stela,” Journal of Egyptian Archealogy. Vol. 54, pp. 165-172.

Legman, G. (1966). The Horn Book: Studies in Erotic Folklore and Bibliography. New York.

Lieberman, Ph. (1975). On the Origin of Language, New York.

MacDougald Jr. D. (1961). “Language ans Sex.” In The Encyclopedia of Sexual Behavior. Ed. Albert Ellis, and Albert Ababanel, New York.

Montague, A. (1967). The Anatomy of Swearing, New York/London.

Noland, Sorayya, and Warren D. M. (1981). “Iranian Values as Depicted in Farsi Terms of Abuse, Curses. Threats, and Exclamations,)” in Maledicta. Vol.5, No.1/2, pp.229-241.

----, Sagan, C. (1977). The Dragons of Eden: Speculations on the Evolution of Human Intelligence. New York.

Sprachman, Paul (1981). The comic works of Ubayd-i-Zakani: a Stury of Medieval Persian bawdy, verbal aggression and satire. Ph. D. Dissertation University of Chicago.

-----, (1995). Suppressed Persian an anthology of forbidden literature, Costa Mesa. Calif. Mazda Publishers.

 

برگرفته از» مجله‌ی ایران‌شناسی، دوره‌ی جدید، شماره‌ی ١۴

http://www.ensani.ir/storage/Files/20120325200623-1125-713.pdf

 

اطلاعات بیش‌تر:

تاریخ ادبیات ایران سرشار است از فحش‌ها و جملات رکیک و سوژه‌های ناموسی و ادبی. همه‌ی شاعران و هنرمندان نیز به‌نوعی از این فحاشی‌ها کرده‌اند. معدن فحش‌های ‌ناب دیوان‌ مولاناست. مانند:

قلتبانا! می‌ندانی؛ گــُه مخور   ور بدانی، می بزن مقصود بر

(قلتبان: مردی که زنش را در اختیار دیگران می گذارد / ور بدانی می بزن مقصود بر: اگر می‌دانی، به مقصودت بپرداز)

یا در داستان ... و کدو می‌فرماید:

قتل ِ بَد، با صد فضیحت ـ ای پدر!    تو شهیدی دیده‌ای از ... خر؟

(یعنی: پدرجان من! عزیز من! کسی را دیده‌ای که توسط آلت خر نر به بدترین و افتضاح‌ترین شکلی کشته شود؟)

عبید زاکانی نیز در داستان موش و گربه می‌گوید:

گربه گفتا که: شاه گــُه خورده!   نروم من به شهر کرمانا

 

و ناصر خسرو در وصف آدم‌های احمق می‌گوید:

تا مَرد، خر و کور و کر نباشد   از کار فلک بی‌خبر نباشد

سعدی نیز به دشمنش می‌گوید:

گر بر سر بوق من نشینی   دروازه‌ی کازرون ببینی

و ایرج میرزا نیز در شعری می‌سراید:

نباید بیش از این خون در دلش کرد   گهُی خورده‌ست، می‌باید ولش کرد

 

فردوسی نیز هنگامی که از ناپاک‌زادگی ضحاک سخن به میان می‌آورد، می‌گوید:

به خون پدر گشت همداستان   ز دانا شنیدم من این داستان

که فرزند بد، گر شود نرّه شیر   به خون پدر هم نباشد دلیر

مگر در نهانش سخن دیگر است   پژوهنده را راز با مادر است

(یعنی: ضحاک قصد کشتن پدرش را کرد. من از دانایی شنیده‌ام که هر فرزند حرام‌زاده‌ای پدرش را خواهد کشت و این راز بر کسی آشکار نخواهد شد، مگر بروند و از مادرش بپرسند [ که بچه از کیست؟])

 

ایرج میرزا نیز هنگامی که شهرهای اسلامی را توصیف می‌کند، می‌گوید:

هر کجا شهر مسلمانان است    از گُه و گند بود آکنده

جز گُه و گند و کثافت چیزی   اندر این شهر ندیدم بنده

گه به گور پدر هر که نوشت:   ... بر ... ِ زن خواننده

و این مصداق رکیک‌ترین فحاشی‌هاست در لفافه‌ی آرایه‌های ادبی و شعر پارسی است.

 

و در زمان رضاشاه (که خود را پدر ملت می‌خواند)، وقتی میرزاده عشقی از وضع بد کشور می‌نالد و اکثر نمایندگان مجلس چهارم آن زمان را به باد ناسزا می‎گیرد، می‌گوید:

بعد از این بر وطن و بوم و بَرَش باید رید   به چنین مجلس و بر کرّ و فـَرَش باید رید

به حقیقت دَر ِعدل ار دَر ِاین بام و در است   به چنین عدل و به دیوار و دَرَش باید رید

آن‌که بگرفته از او تا کمر، ایران را گــُه   به مکافات، الی تا کمرش باید رید

پدر ملت ایران اگر این بی‌پدر است   بر چنین ملت و روح پدرش باید رید

به مدرس نتوان کرد جسارت اما   آن‌قدر هست که بر ریش خرش باید رید

این حرارت که به خود احمد آذر دارد   تا که خاموش شود، بر شررش باید رید

شفق ِسرخ نوشت: آصف کرمانی مُرد   غفرالله! کنون بر اثرش باید رید

آن دهستانی ِبی مدرکِ تحمیلی ِلــُر   از نوک پاش الی مغز ِسرش باید رید

گر ندارد ضرر و نفع؛ مشیرالدوله   بهر این مُلک، به نفع و ضررش باید رید

ار رَوَد مؤتمن‌الملک به مجلس، گاهی   احتراما ً به ‌سر ِ رهگذرش باید رید

و ...

و بالاخره در توصیف مجلس چهارم، شعری دارد که می‌گوید:

این مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود!   دیدی چه خبر بود؟

هر کار که کردند، ضرر روی ضرر بود   دیدی چه خبر بود؟

دیگ وکلا جوش زد و کف شد و سر رفت   باد ِهمه در رفت

زین بیش نگویم که از این نیز بتر بود   دیدی چه خبر بود؟

و ...


مطالب مشابه :


فحش و فحاشی در زبان و ادبیات فارسی

با این که بعضی از فحشهای فارسی مانند مرده و اما این که چرا فحشهای بسیار رکیک متوجه‌ی




قدرت فحش های فارسی

قدرت فحش های فارسی. تا حالا دقت کردیم فحشای ما چقدر قدرت داره ؟




کتاب‌های ممنوعه ادبیات فارسی

کتاب‌های ممنوعه ادبیات فارسی فحش موضوع جالبی هایی از هزل و رکیک سرایی را دید




زبان فارسی هم اشعار زیبایی دارد، و هم فحش های آبدار!

زبان فارسی هم اشعار زیبایی دارد، و هم فحش های و فحاشی های رکیک را فارسی اگر




کتاب‌های ممنوعه ی ادبیات فارسی

از تعداد و نوع فحش در هر هزل های رکیک فارسی هستند. کتاب های هزل و




فحش ناموسی

خیابون داشت با تلفن صحبت می کرد و سر طرفش داشت داد می زد .ینی چنان فحش های رکیک و فارسی




درگیری و فحش رکیک در مجلس ملی ترکیه

درگیری و فحش رکیک در با انتشار متن کامل فحش های نشست دیروز، خوراکی در trt فارسی




کلکسیون افکار فاشیستی در شعر و ادبیات فارسی

یاد گرفتیم و ما را از تعلم به زبان ترکی دور نگه داشتند و لاجرم از فحش‌های رکیک فارسی هم




برچسب :