قرائن و اشارات (۲۸): نقشه‌هاي جهان باستان

نقشه‌هاي جهان باستان

مروري بر برخي مقالات گذشته:
١٩ -
سکوت هزار ساله، براي چه؟
٢٠ - احوال العدد والمعدود
٢١ - سرگذشت جبر -١-
٢٢ - سرگذشت جبر -٢-
٢٣ - سرگذشت جبر -٣-
٢٤ - آخشاردام، سراي باقي
۲۵ - تحقيق در الفهرست - بخش اول
۲۶ - تحقيق در الفهرست – بخش دوم
۲۷ - مد القاموس، بزرگترين لغتنامه غربي- انگليسي

نقشه‌هاي جهان باستان
شايد هيچ منبعي به اندازه نقشه‌هاي جغرافيائي باقي مانده از جهان باستان قادر به راهنمائي ما در کشف ذهنيت ملل باستاني و ميزان آگاهي آنها از محيط اطراف و سطح علمي و روابط اقتصادي و اجتماعي آنان نباشد. در بين بسياري از ملل اروپائي اين مثل وجود دارد که «نقشه ندادن بهتر از نقشه غلط دادن است». اما واقعيت اين است که «نقشه غلط» همواره نخستين گام در تدوين نقشه صحيح به شمار رفته است، زيرا ميزان آگاهي ما را در نقطه عزيمت نشان ميدهد و مبنائي براي حرکت (ولو در جهت خطا) و تصحيح اشتباهات و ترسيم نقشه دقيق‌تر را تشکيل ميدهد. در طول همين حرکت بر اساس نقشه نادرست است که انسان با واقعيتهاي مغاير با ذهنيت موجود خود آشنا ميشود و آنها را جزء به جزء تصحيح ميکند و به ذهنيت دقيق‌تر نايل ميشود. اين البته در صورتي است که ذهن انسان آماده پذيرش واقعيتهاي بيروني و تحليل آنها و مقايسه آنها با ذهنيت خود و کشف تعارض و تصحيح ذهنيت خود باشد. روش معکوس، يعني اين که در صورت بروز تعارض بين ذهنيت و واقعيت، به جاي تصحيح ذهن خود به تغيير واقعيت برخيزيم، به جاي آن که ما را به کشف قاره‌هاي جديد رهنمون شود، موجب خواهد شد که کشتي خود را به صخره بکوبيم و سپس متوسل به تئوري توطئه از سوي تعداد بيشماري از دانشگاههاي جهان شويم که گويا با حمايت يهود در مسير ما صخره کاشته‌اند تا حرکت علمي بيسابقه ما را متوقف کنند!

   

نقشه جهاني بطلميوس (تصوير بزرگتر)

آنچه که به عنوان نقشه جهاني بطلميوس شناخته ميشود، در واقع هزار و چند صد سال بعد از زمانه او، در قرن پانزدهم ميلادي بر اساس فرضيه‌هاي کتاب جغرافياي وي و جدولهاي عددي مندرج در آن ترسيم شده بود. بطلميوس در حدود سال ۹۰ ميلادي در شهر اسکندريه در مصر به دنيا آمد. وي در کتاب جغرافياي خود اطلاعاتي در باره اندازه زمين و جايگاه نواحي مختلف جغرافيائي و وسعت آنها بر اساس مختصات عددي ولي نه چندان واقع بينانه ارائه ميدهد و طي جداولي موقعيت جغرافيائي مکانهاي مختلفي را از سواحل اقيانوس اطلس تا اواسط کشور چين ذکر ميکند. وي آگاه بود که صرفا بر حدود يک چهارم مساحت زمين اشراف نسبي دارد و بيدقتي  کامل او در ارائه نقشه باقيمانده سرزمين چين نشان ميدهد که اقيانوس آرام و کشورهاي شرق دور در زمانه وي نظير قاره آمريکا کاملا ناشناخته بوده است. جنوب قاره آفريقا نيز در گمنامي مطلق بود و به اندازه حوزه‌هاي ماوراء اقيانوس اطلس ناشناخته و رازآلود مينمود. بخش بزرگي از اطلاعات عددي مندرج در اثر جغرافيائي بطلميوس نيز ممکن است در اعصار بعدي بدان افزوده شده باشد.

با اين حال انتشار نقشه جغرافيائي وي در قرن پانزدهم در اروپا حادثه‌اي نا مترقبه و براي خيليها غير قابل هضم بود، زيرا تا شروع دوره استعمار روش جغرافيون اروپائي بدين منوال بود که بزرگي کشورها را به نسبت اهميت آنها تصوير ميکردند. هرچه يک کشور به نظر آنها مهمتر بود، تصوير آن نيز روي نقشه، بزرگتر نمايش داده ميشد. سلاطين نيز اکثرا مايل بودند کشور خود را در حد کل جهان تصور نمايند و کشورهاي ديگر جهان را در حاشيه و حومه آن تصوير کنند. معروف است که يکي از پادشاهان تايلند در دوره آغازين استعمار از يک معلمه انگليسي براي تربيت همسران و فرزندان متعدد خود دعوت مينمايد. اين معلمه در حين تدريس جغرافيا از روي يک نقشه اروپائي به فرزندان پادشاه با اعتراض وليعهد مواجه ميشود، زيرا کشور تايلند در نقشه مذکور به نظر وليعهد بسيار کوچک آمده بود. در اين حال معلمه نقشه اروپا را به دانش آموزان ارائه ميدهد که نشان ميداد اندازه کشور انگلستان حتي کوچکتر از تايلند است.

در هر حال بيشتر اطلاعاتي که از نقشه جهاني بطلميوس به دست مي‌آمد، در همان نخستين سالهاي بعد از شروع دوره استعمار نادرست از آب درآمد، اما روش محاسباتي وي در طرز تفکر نقشه پردازان بعدي تأثير انکار ناپذيري باقي گذاشت. اطلاعات گردآوري شده در جغرافياي بطلميوس در همان حد غير دقيق و بعضا نادرستش نيازمند مطالعات اقليمي گسترده‌اي بود که نميتوانست حاصل تلاش دانشمندان آماتور و نتيجه تفنن و سرگرمي بوده باشد. با کمي دقت ميتوان دريافت که اطلاعات جغرافيائي بطلميوس در حوزه‌اي که با قلمرو امپراطوري اسکندر مقدوني ارتباط دارد از دقت بيشتري برخوردار بوده و در خارج از اين حوزه به تخيل و افسانه‌بافي متکي است. لذا اطلاعات جغرافيائي منسوب به بطلميوس بايستي از همان زمانه اسکندر و در جريان لشکرکشيهاي وي به سوي شرق و بخشي از آسيا و هند و تکميل مسير حرکت نظامي او از طريق مصر و شمال آفريقا به تدريج گردآوري و تنظيم شده باشد و اين اطلاعات بايستي در سده‌هاي بعدي به دست بطلميوس در اسکندريه رسيده باشد.

به دلائل متعدد لشگرکشي اسکندر مقدوني به سوي شرق را ميتوان و بايد نخستين فرصت اروپائيان براي کسب شناخت نسبي در خصوص جغرافياي خارج از حوزه مديترانه به حساب آورد. اين حرکت نظامي بزرگ، غير از تغييرات ژئوپوليتيک بنيادين، از موجبات مهمترين تحولات فرهنگي و اجتماعي جهان باستان محسوب ميشود که شکل گيري شعور اوليه در خصوص اقليمهاي دوردست نيز از تبعات ارزشمند آن محسوب ميشود که در طول چندين هزار سال از حد آگاهيهاي تجربي محدود و افسانه‌آلود فراتر نرفته بود. در دوره‌هاي بعد از اسکندر نيز، رشد ميزان آگاهي جغرافيائي انسان از اقليمهاي دوردست، حتي در دوره بيزانس همچنان دچار رکود و محدود به حوزه مديترانه و بين النهرين بود.

قلمرو اسکندر مقدوني

حوزه گسترش اسلام غير از کشورهاي اطراف مديترانه (اعم از سواحل اروپائي و آفريقائي آن) شامل کشورهاي شرقي نيز ميشد. لذا نخستين تحول محسوس در رشد آگاهي جغرافيائي انسان بعد از دوره بطلميوس را ميتوان با ظهور اسلام مربوط کرد. و بالاخره سومين تکان بزرگ در تدوين نقشه‌هاي جغرافيائي نسبتا دقيق جهان به دوره استعمار مربوط ميشود که کشف حدود و ثغور درياها و موقعيت خشکيها در اين تحرک تاريخي و دوران‌ساز جنبه محوري و بنيادي داشته است. اين مثالها نشان ميدهد که همواره يک نيروي سياسي منسجم با رسالت تاريخي معين، قطع نظر از ماهيت آن، نقش تعيين کننده در تدوين آثار علمي و فرهنگي داشته است، چنان که در جهان امروز نيز، نيروي محرکه رشد علمي و تکنيکي در جهان چيزي جز منافع شرکتهاي بين‌المللي نيست که هم دست‌آوردهاي مخوف و ضد انساني و هم نتائج مفيد و ثمر بخش براي خوشبختي و سلامت انسان دارد. در مجموع رشد علمي و تکنيکي حتي در کشورهاي داراي نظامهاي استبدادي بسيار بيشتر از کشورهاي فاقد قدرت سياسي منسجم است.

نقشه زير که به سال ۱۴۸۲ يعني دقيقا ۱۰ سال قبل از سفر دريائي کريستوف کلمب در آلمان منتشر شده بود، تصوير اروپائيان در باره منظره عمومي جهان قبل از کشف آمريکا را نشان ميدهد که هنوز بر انديشه‌هاي بطلميوس استوار بود. در اينجا با الهام از انديشه‌هاي بطلميوس «اقليم مسکون» در گستره جغرافيائي خاصي نمايش داده ميشود که حدودا ۱۰۵ درجه عرضي را ميپوشاند. بطميوس ديدگاهي در باره بخش ناشناخته يا «اقليم غير مسکون» زمين داشت که در اين نقشه منظور شده است. همچنين نظريه نادرست وي مبني بر اين که اقيانوس هند يک درياي محصور است، در اينجا انعکاس دارد. دوازده سر انسان که دوازده باد اقليمي را نمايش ميدهند، نيز اطراف نقشه را تزيين مينمايند.

در سرآغاز دوره استعمار، به اقتضاي نيازهاي روز، توليد و فروش نقشه به تجارتي مهم تبديل شده بود و موسسات مهمي در اين زمينه فعاليت ميکردند. ضرورت نيل به سرزمينهاي دوردست و احتمال مواجهه با خطرات متعددي که در کمين بود، توسل به نقشه‌هاي دقيق را اجتناب ناپذير ميکرد. کمپانيهاي بزرگ استعماري وسائل، تجهيزات، نقشه‌هاي جغرافيائي و نيروي رزمي اختصاصي خود را داشتند، اما حرکت به سوي سرزمينهاي دوردست در انحصار اين شرکتهاي غول پيکر نبود. جستجوي ثروت و قدرت و شهرت، همه نوع انسانها و موسسات کوچک و بزرگ و بعضا اشخاص عوام و ساده‌لوح را نيز راهي درياها و اقيانوسها ميکرد. مسأله کليدي هم صرفا دو چيز بود: کشتيهاي نسبتا مقاوم و سريع و نقشه‌هاي نسبتا دقيق. توليد نقشه نيز به همان دقت مهندسي نياز داشت که ساختن کشتيها بدان متکي بود، زيرا هيچ يک از آن دو را ديگر نميتوانستند امري تفنني و ذوقي تلقي کنند. دريانوردان اوليه با نقشه‌هاي غير دقيق به راه مي‌افتادند و در طول سفر خود نقشه‌هاي دقيق‌تري تدوين مينمودند که راهنماي دريانوردان بعدي قرار ميگرفت

اين نقشه منسوب به سال ۱۴۸۳ ميلادي پيش از شروع حرکت نيرومند استعمار به سوي قاره‌هاي دور دست تنظيم شده است. نقشه، تصاوير غير دقيقي از سواحل مديترانه و شمال آفريقا و تنگه جبل الطارق را تصوير ميکند، اما کاملا آشکار ميکند که انسان هنوز قاره آفريقا را دور نزده است، زيرا در آن صرفا شمال آفريقا نشان داده شده است و بقيه آن قاره به صورت دريائي تصوري در نظر گرفته شده است. جايگاه هندوستان با خطاي قابل توجهي تقريبا در مکان طبيعي است، اما از مجمع الجزائر مالزي و استراليا و زلاند نو نشانه‌اي نيست. در حوالي قطب جنوب و قطب شمال منطقه‌اي به نام «Frigida» نشان داده شده است که به معناي «يخبندان است». آيا منطقه يخبندان قطب شمال و جنوب مورد شناسائي و اکتشاف اروپائيان آن روزگار بوده است که در اين نقشه منعکس شده است؟ به هيچ وجه. اروپائيان صرفا تصور خامي از مناطق يخبندان شمال اروپا داشته‌اند و چون تجربه سردتر شدن هوا در مسير حرکت به سوي شمال در ذهنيت آنها موجود بوده است، از طريق استنتاج به اين حکم رسيده‌اند که در ادامه مسير حرکت به سوي شمال ميتوان به نقطه‌اي با يخبندان کامل و هميشگي رسيد و سپس از روي قرينه، وجود چنين منطقه يخبندان در قطب جنوب را نيز تصوير نموده‌اند.

حرکت استعمار در واقع کار خود را با تدوين گام به گام نقشه جهان آغاز کرد و براي اين کار هم چيزي جز مشتي خرافات در باره جغرافياي جهان و اقليمهاي دوردست و طرز زندگي مردمان آنها در اختيار نداشت. امروزه تدوين جزئيات جغرافيائي مناطق مختلف جهان با دقت متر کسي را متعجب نميکند، و همين خود ذهنيت و تحرکات و روابط اقتصادي ملل و اقشار مختلف اجتماعات و قدرت مديريت جهاني دولتهاي مختلف در زمانه ما را به خوبي منعکس ميکند.

نقشه زير که توسط هنريکوس هونديوس تدوين و در سال ۱۶۳۳ در بخش فلاندر هلند منتشر شده بود، نقشه جهان نماي نسبتا کاملي با تزئينات حاشيه‌اي است. در اين نقشه، کره زمين به صورت دو نيم کره تصوير شده است که عناصر چهارگانه آب، آتش، هوا و خاک نيز در آن دخالت دارند و تصاويري از ژول سزار، بطلميوس جغرافيدان قرن دوم ميلادي و ناشرين اوليه نقشه يعني مرکاتور و هونديوس در آن منظور شده‌اند. نام مرکاتور در تاريخ نشر نقشه‌ها و اطلسهاي جغرافيائي در اروپا جايگاه ويژه‌اي دارد و نقطه عطفي در رويه تدوين نقشه‌ها و رهائي آن از تأثيرات کهنه بطلميوسي به شمار ميرود. نسخه‌هاي اصلي و استنساخهاي قديمي اين نقشه در کتابخانه کنگره آمريکا نگهداري ميشود.

 

در نقشه‌ زير که به سال ۱۶۹۰ توسط گرارد فان شاگن در آمستردام تدوين شده بود، به وضوح ميتوان مرز آگاهي قدرتهاي استعماري و جهان بيني آنان را مشاهده کرد. مناطقي که در آن تاريخ از سوي نيروهاي استعماري شناخته شده بود، مانند اروپا، سواحل اطراف درياي مديترانه (شامل شمال آفريقا و تنگه جبل الطارق)، قاره آفريقا، بحر عمان، هندوستان، مجمع الجزائر مالزي، استراليا و زلاند نو و تمامي قاره آمريکا در نقشه با دقت نسبتا بالائي تصوير شده است. در تدوين نقشه از مدارات و نصف النهارات به طور گسترده استفاده شده است، که حاکي از تکوين فنون دريانوردي استعمارگران اروپائي در آن روزگار است. در مقابل، قطب شمال و قطب جنوب بسيار سرسري ترسيم شده است و بسياري از جزائر اقيانوس آرام که هنوز مورد مطالعه دقيق استعمار گران قرار نگرفته بود، ناپيداست. اين نقشه براي حرکت کشتيهاي استعمار بين سواحل اروپا و مستعمرات آن روز کارائي کامل داشت و ميتوانست به دريانوردان راهنمائيهاي لازم را در خصوص ميزان مسافت و زمان مسافرت و مکانهاي مناسب براي پهلو گرفتن و غيره فراهم کند.

نقشه جهان، تدوين شده در آمستردام، متعلق به سال ۱۶۹۰

نقشه جهاني محمد الادريسي (۱۱۰۰- ۱۱۶۰ ميلادي)
اينک نظري بر نقشه جهاني يکي از جغرافيون مسلمان به نام محمد الإدريسي (۱۱۰۰- ۱۱۶۰ ميلادي) مي‌اندازيم که در شمال آفريقا به دنيا آمده بود و سفرهائي در اسپانياي مسلمان، پرتغال، فرانسه و انگلستان و آناتولي انجام داده بود. گفته ميشود که ادريسي نقشه خود را بر اساس اطلاعات جمع آوري شده توسط تجار و جهانگردان مسلمان و نورمنهاي حاکم بر سيسيل در آن روزگار تدوين و به راجر دوم پادشاه غير بومي سيسيل تقديم کرده بود. به دلائل ناشناخته، در بيشتر نقشه‌هاي دوره اسلامي و از جمله نقشه ادريسي، شمال در پائين نقشه و جنوب در بالاي نقشه قرار دارد. شايد موقعيت قبله در اين امر موثر بوده است، اما براي يک جغرافيدان ساکن اندلس يا سيسيل، موقعيت قبله مطابقت چنداني با جهت جنوب ندارد. اين که جهت شمال در روي نقشه در کدام طرف باشد، امري قراردادي است، و در نوع اطلاعات جغرافيائي بي‌تأثير است، اما انتخاب جهت معکوس از سوي مسلمين بايد با دلائل روان‌شناختي خاصي ارتباط داشته باشد. شايد نقشه‌ بطلميوس (تدوين شده از روي کتاب جغرافياي وي در دوره‌هاي بعدي) و به تبع آن کليه نقشه‌هاي تهيه شده در دوره بيزانس منعکس کننده حس «نگاه به شمال» صاحبان قدرت در سياست جهانگشائي‌شان بوده باشد. حقيقتا هم براي امپراطوري رم و بيزانس، سرزمينهاي نهفته در اقليمهاي شمال مديترانه بسيار با ارزش و نيل به آنها بسيار حياتي بوده است. آنان سرزمينهاي سرسبز و حاصلخيز شمالي را «ميهن طبيعي» خود به حساب مي‌آوردند و سرزمينهاي «جنوب» را براي سکونت غير مناسب ميديدند و صرفا در انديشه سرکوب شورش اقوام جنوبي و سيادت بر آنها بودند. مسلمين، به خصوص در دوره ادريسي، نگاهي کاملا وارونه به مسأله داشتند. آنها سرزمينهاي اروپائي شمال درياي مديترانه را «حوزه دشمن» و سرزمينهاي جنوبي را حوزه گسترش اسلام ارزيابي ميکردند. در سده‌هاي نخستين اسلامي و حتي سده‌هاي متأخر، عملا چنين موقعيتي بر روند گسترش جغرافياي اسلام حاکم بوده است، به طوريکه گسترش اين ديانت والا در جهت شمال همواره با مقاومت سرسختانه سياسي و ديني مواجه بوده و در مرزهاي شمال- جنوب از گسترش مانده است. انتشار دين حنيف اسلام در سرزمينهاي جنوبي، به خصوص جنوب درياي مديترانه برعکس با رغبت و اشتياق فطري جمعيتهاي انساني مواجه بوده است. لذا «نظر به شمال» و «نظر به جنوب» جايگاه خاصي در ذهنيت اردوگاه مسيحيت و اسلام داشته و طبيعتا انعکاس آن را در تدوين نقشه‌ها نيز ملاحظه ميکنيم.

نقشه جهاني محمد الادريسي (۱۱۰۰- ۱۱۶۰ ميلادي)
توجه داشته باشيد که جهت شمال وارونه است.

اسامي مکانها در نقشه ادريسي به زبان عربي است و قاره اروپا و آسيا تقريبا به تمامي در آن منعکس است، اما صرفا شمال آفريقا در آن ترسيم شده و منطقه موسوم به «شاخ آفريقا» در آن ناپيداست. ضلع جنوبي بحر عمان تحت تأثير مکتب بطلميوس به صورت خشکي ترسيم شده است. نکته قابل توجه اين است که حوزه مغرب (شمال غرب آفريقا) که موطن ادريسي به شمار ميرفت، تنگه جبل الطارق، سرتاسر اسپانيا که وي بدانجا اشراف نسبتا کاملي داشت، منطقه سيسيل و تقريبا تمامي ايتاليا، سواحل شرقي مديترانه و منطقه بين‌النهرين و غرب ايران، هم با دقت و هم با تفصيل بيشتر ترسيم شده است. نمايش درياي سياه و درياي خزر با خطاي فاحش همراه است. همچنين هند بي تناسب و غير قابل تشخيص است و اروپاي شمالي، خاور دور و مجمع الجزائر مالزي انعکاس صحيحي ندارد. در مجموع نقشه در ارائه حوزه انتشار اسلامي داراي دقت هندسي و در حوزه خارج از آن فاقد دقت هندسي و فاقد تفصيل است. صداقت اين نقشه در آن است که منتهاي دانش جغرافيائي ممکن براي يک دانشمند مسلمان در عصر خود را ارائه ميدهد. خطاهاي آن با کمبود و نارسائي وسائل دريانوردي و لوازم جهت‌يابي و غيره در آن روزگار تناسب دارد و دنباله طبيعي انديشه‌هاي جغرافيائي پيشينيان خود به شمار ميرود. خطاي فاحش در ارائه تصوير درياي عمان به صورت دريائي محصور به خشکي از طرف جنوب، شاخصي از ميزان و قدرت پيشروي کشتي‌هاي روزگار ادريسي به سوي درياهاي ناشناخته است و ما را مجبور ميکند که قابليت دريانوردي در ازمنه پيش از دوره استعمار را، حد اکثر در حد کفايت براي حرکت در حوزه درياي مديترانه و بين سواحل شمالي و جنوبي آن به رسميت بشناسيم. با آن که نقشه، حوزه نسبتا وسيعي را انعکاس ميدهد، اما منطق نسبي در تسلسل حوزه‌هاي مختلف جغرافيائي در آن مشاهده ميشود. در عالم مقايسه، مثلا اگر شاهنامه فردوسي را مبناي تدوين يک نقشه جغرافيائي براي ايران قرار دهيم، ارتباط منطقي تمامي حوزه‌هائي که قهرمانان فردوسي در آنجا مشغول پيکارند، در هم ميريزد. اين مقايسه نشان ميدهد که نقشه ادريسي تا چه حد بر پراگماتيزم اسلامي سده‌هاي نخستين اسلامي متکي بوده است و تا چه حد از افسانه پردازي و خيال بافي به دور است. ادريسي در باره اقيانوس اطلس چنين مينويسد:

«کسي نميداند در وراء اين اقيانوس مه گرفته چه چيزي نهفته است. هيچ کس اطلاعات مطمئني در اين باره ندارد، زيرا عبور از آن بسيار مشکل است. جو آن بسيار مه‌آلود، امواج آن بسيار قوي، خطرات آن مهلک، جانوران آن بسيار وحشي و حوزه‌هاي آن سرشار از توفانهاي مهيب است. جزائر بسياري در آنجا وجود دارند، برخيها مسکونند و برخيها در زير آب فرورفته‌اند. هيچ دريانوردي به آنها نزديک نميشود، بلکه صرفا از مجاورت آن عبور ميکند... از شهر ليسبون بود که ماجراجويان موسوم به «مقررين» به راه افتادند و روي بر اقيانوس ناشناخته نهادند تا حدود وثغور آن را شناسائي کنند... دوازده روز ديگر به دريانوردي ادامه دادند و جزيره‌اي را مشاهده کردند که به نظر مسکون بود و مزارعي در آن مشاهده ميشد. آنها ضمن حرکت به سوي جزيره، مورد محاصره قايقها قرار گرفتند و به اسارت درآمدند. وقتي که آنها را به دهکده حقيري در ساحل منتقل کردند، مشاهده نمودند که مردمان آنجا پوست سرخ رنگي دارند. بدن آنها چندان پوشيده از مو نبود. موي سرشان صاف بود (در مقايسه با موي مجعد آفريقائي) و قامتهاي بلندي داشتند. زنانشان از زيبائي استثنائي برخوردار بودند».

سپس ميخوانيم که گويا «مقررين» به منطقه‌اي از اقيانوس رسيده‌اند که آب آن چسبناک و بدبو بوده است و سپس از جزيره‌اي ديدار کرده‌اند که گوسفندان آن داراي گوشت تلخ و غير قابل اکل بوده است. اين نشانيها، به نظر بعضي محللين با بيشترين احتمال با درياي سارگوسا در مجاورت مثلث برمودا مطابقت دارد که به داشتن پوشش ضخيمي از علف دريائي مشهور است. برخيها از اين نوشته‌ها چنين نتيجه‌گيري کرده‌اند که مسلمين چندين سده پيش از کشف قاره آمريکا تا فاصله ۱۵۰۰ کيلومتري به آن نزديک شده‌اند، اما فاقد آن برنامه و تدارکات اکتشافي بوده‌اند که در دوره استعمار منجر به کشف قاره‌هاي ناشناخته شد. اين برداشت قدري مبالغه‌آميز مينمايد. چنانکه پيش از اين گفتيم، قابليت دريانوردي در طول صدها سال و شايد براي بيش از چند هزار سال، در حدي بوده است که صرفا براي حرکت در بين سواحل مختلف درياي مديترانه کفايت ميکرده است. حرکت در امتداد ساحل هم تا هر مکاني امکان پذير بوده است (مانند حرکت به طرف هندوستان و دورتر از آن در امتداد سواحل). اما عبور از اقيانوسها به شکل برنامه ريزي شده بي ترديد نياز به تدارکات و تمهيدات فني خاصي داشت که صرفا در دوره استعمار ميسر شد. با اين حال، بعضي از متخصصين امروزي تاريخ کشف قاره جديد، احتمال عبور تصادفي و يا ماجراجويانه از اقيانوس اطلس و وصول به مجاورت سواحل شرقي قاره آمريکا و حتي خود قاره آمريکا براي اروپائيان ويا مسلمين در چندين سده قبل از دوره استعمار را امري محتمل ميدانند و چندين سناريوي محتمل در اين باره ارائه داده‌اند و بدين ترتيب تئوريهاي متعددي مبني بر تماس ملل گوناگون اروپائي، اسلامي، آفريقائي و غيره با قاره آمريکا در ازمنه گذشته مطرحند، که به نظر مبالغه‌آميز مينمايد.

اينک پرسيدني است که نقشه جهاني ادريسي چه برتريهائي نسبت به نقشه‌هاي پيشينيان داشته و در درک تاريخي ما چه تأثيري ميتواند داشته باشد؟ مقايسه گذراي نقشه ادريسي با نقشه جهاني بطلميوس تفاوتهاي بسياري را در جزئيات آشکار ميکند. نخستين تفاوت مربوط به افزايش دقت در ارائه تصوير اقليمها و مطابقت بيشتر آنها با شکل فيزيکي حقيقي آنهاست. مثلا در نقشه بطلميوس درياي خزر به صورت يک شکل هندسي نامنظم با گستردگي بيشتري در امتداد غرب به شرق ارائه ميشود، در حالي که در نقشه ادريسي گسترگي همين دريا درجهت شمالي- جنوبي بيشتر است که نشانه ارتقاي دقت است. همين تفاوت دقت در مورد درياي سرخ نيز مشهود است. درياچه اورميه با دقت نسبي در جايگاه خود ترسيم شده است، اما ممکن است با درياچه وان اشتباه شده باشد. شبه جزيره ايتاليا و يونان و ايبري و درياي ادرياتيک و جزيره قبرس در نقشه ادريسي مشخصا با دقت بيشتري ترسيم شده است. اطلاعات ارائه شده در مورد هندوستان کاملا نارساست. در نقشه ادريسي تصاوير خام و غير دقيقي از مجمع الجزائر مالزي و اندونزي مشاهده ميشود، و عدم ارائه اطلاعات محسوس در خصوص توپولوژي و عوارض طبيعي و جنگلهاي آن منطقه حکايت از ناآگاهي کامل محافل سياسي و حکومتي در خصوص مکان و ويژگيهاي طبيعي آن خطه در روزگار ادريسي دارد. بر اساس اين استدلال، به طور کلي ورود اسلام به شبه جزيره هندوستان و مجمع الجزائر مالزي و اندونزي قبل از دوره ادريسي، يعني تا اوائل قرن ششم هجري امري ناپذيرفتني است.

در اين ميان نقشه‌هاي مجعولي نيز با انگيزه‌هاي مختلف در طول تاريخ امکان انتشار داشته‌اند که حتي مطالعه آنها نيز اطلاعات گسترده‌اي در خصوص ذهنيت انسان در روزگاران گذشته فراهم ميکند. در اينجا به دو نمونه از اين نوع نقشه‌ها، يعني نقشه جهان نماي چين منتشره به سال ۱۶۴۴ (کتابخانه بريتانيا) و ديگري نقشه بهشت اشاره خواهيم کرد. در نقشه جهان نماي چين که تصوير آن در پائين ملاحظه ميشود، بخش اعظم مساحت نقشه به کشور چين به عنوان مرکز عالم اختصاص يافته و کشورهاي ديگر، اعم از حقيقي يا موهومي با اندازه‌اي بسيار کوچک در حاشيه نشان داده شده‌اند. شهرها و رودها و ديوار بزرگ همگي در آن منعکس است. کوبا در قسمت بالا، سمت راست و کشور فرضي «زنان» (با الهام از سفرنامه مارکوپولو) در قسمت پائين، سمت راست در مجاورت کشور برزيل نشان داده شده است. اروپا در قسمت بالا، سمت چپ و آفريقا در قسمت وسط، سمت چپ نمايش داده شده است.

 

نقشه جهان نماي چين (۱۶۴۴)، موزه کتابخانه ملي بريتانيا (تصوير بزرگتر)

در نقشه زير که ظاهر آن نقشه‌اي از خاورميانه را القاء ميکند، نکات جالبي به چشم ميخورد. در قسمت بالا، سمت راست عبارت «نقشه بهشت يا باغ عدن توام با سرزمينهاي مجاور مورد سکونت بطريقها» به چشم ميخورد و در آن، آدم و حوا را در باغ عدن توام با تصوير داستانهاي ديگري از انجيل مشاهده ميکنيم. باغ عدن در مجاورت بابل ترسيم شده است که ضمنا برج بابل را نيز در آنجا مشاهده ميکنيم. ارمنستان جايگاه خاصي در نقشه دارد و دو اقليم بزرگ با نامهاي «ارمنستان بزرگ» و «ارمنستان کوچک» در آن ترسيم شده است. اقليمهاي سوريه، صحاري عربستان، مصر، درياي مديترانه (درياي اعظم به روايت انجيل) و درياي فارس نيز در آن مشخص شده است. نقشه مربوط به سال ۱۶۷۵ ميلادي است که در انگلستان منتشر شده و مشخصا از داستانهاي انجيل نشأت کرفته است که از جمله مکانهاي زير را نشان ميدهد: نينوا محل موعظه يوحنا، يوحنا پرواز کنان از زمين دور ميشود، جاده‌اي که يعقوب به همراه خانواده و گله خود هنگام فرار از دست پدر زن خود به سوي خانه و کاشانه‌اش از آن گذشت، قلمرو پادشاهي ملکه سبا، جائي که ملکه سبا به سخنان حکمت آميز سليمان گوش داد و طلا و جواهرات زيادي به او بخشيد، کوه آرارات، جائي که کشتي نوح در آن متوقف شد (با تصوير کوچکي از کشتي). نقشه در کتابخانه ملي بريتانيا نگهداري ميشود.
 

نقشه بهشت يا باغ عدن و سرزمينهاي اطراف (۱۶۷۵) کتابخانه ملي بريتانيا (تصوير بزرگتر)

تحليل نقشه ادريسي مارا به اين نتيجه‌گيري رهنمون ميشود که جغرافياي مسلمين در اوائل قرن ششم هجري، عمدتا شامل سواحل درياي مديترانه، اعم از بخشهاي اروپائي، آسيائي و آفريقائي آن، و کشورهاي خاورميانه، که باز هم جزء جغرافياي درياي مديترانه محسوب ميشوند، ميگرديد و توسعه حوزه جغرافياي اسلامي به سوي هندوستان و مجمع الجزائر مالزي و اندونزي يقينا در سده‌هاي متأخر روي داده است. علاوه بر اين نقشه ادريسي حکايت از اشراف مسلمين بر جغرافياي اطراف خود دارد و بدون ترديد متضمن وجود جهانگردان و تجار و کارگزاران دولتي بيشماري بوده است که اطلاعات جمع آوري شده توسط آنان مبناي تدوين اين نوع نقشه‌ها را تشکيل ميداده است. درسالهاي اخير مولفيني به غلط چنين استدلال کرده‌اند که گويا مسلمين تا حوالي قرن دهم هجري از خلق هر نوع اثر علمي و فلسفي و کتب ديگر در زمينه تاريخ و جغرافيا عاجز بوده‌اند. اين نظريه ضد علمي در تعارض آشکار با اسناد تاريخي مستدلي چون نقشه جهاني ادريسي است که به دور از هر نوع مبالغه ‌گوئي و با روشي پراگماتيستي و متناسب با مقتضيات سياسي- اجتماعي زمانه خود، اطلاعات ذيقيمتي در خصوص جغرافياي مسلمين ارائه ميدهد. به ديگر سخن، نميتوان وجود نقشه جهاني ادريسي را بدون وجود ابن بطوطه‌ها و جغرافيون ديگر و علماي رياضي و نجوم و شيمي و غيره در سنوات قبلي و بعدي پذيرفت. اگر در آثار سده‌هاي نخستين اسلام مبالغه‌گوئيهائي مشاهده ميشود، همه آنها حاصل تحريفها و افراط کاريهاي کاتبين و يا مغرضين در طول سده‌هاي متمادي است و مطلقا به معناي نفي وجود دانشمندان و مورخين و جهانگردان و جغرافيون مسلمان در سده‌هاي نخستين اسلامي نيست. نفي فعاليتهاي فرهنگي مسلمين در سده‌هاي نخستين اسلام در تضاد کامل با نظريه انتشار اسلام به طور کلي است. اگر وجود فعاليتهاي فرهنگي مسلمين در سده‌هاي نخستين اسلامي را منکر شويم، ضرورتا بايد انتشار دين حنيف اسلام در جهان تا چندين سده بعد از ظهور اسلام را نيز منکر شويم. و اگر به فرض محال، بخشهائي از جهان کنوني اسلام را در آن دوره‌ها خالي از سکنه فرض کنيم، باز هم ناگزير از پذيرش اين واقعيت هستيم که انتشار اسلام در سده‌هاي نخستين در اسپانيا و شمال آفريقا و سيسيل و مکانهاي متعددي در اطراف درياي مديترانه ضرورتا بايد با رشد فعاليتهاي فرهنگي توام بوده باشد.


مطالب مشابه :


نقشه جهان

ازش پرسید که نقشه جهان رو از کجا یاد گرفتی. پسر میگه: من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم.




قرائن و اشارات (۲۸): نقشه‌هاي جهان باستان

نقشه‌هاي جهان باستان. مروري بر برخي مقالات گذشته: ١٩ - سکوت هزار ساله، براي چه؟ ٢٠ - احوال




دانلود نقشه های جهان

وبلاگ بزرگ مقالات زمین شناسی - دانلود نقشه های جهان - بانک مقالات،کتابها،مطالب،فلشها و نرم




نقشه تخت فولاد

نقش جهان - نقشه تخت فولاد - ( تاریخ ، مشاهیر ، میراث فرهنگی ، جاذبه های گردشگری )




نقشه راههای ایران ( بزرگ نمایی کنید)

جغرافیا - نقشه راههای ایران ( بزرگ نمایی کنید) - آشنایی با جغرافیای ایران وجهان




نقشه افغانستان وشهرهای آن + نقشه های طبیعی،‌سیاسی، جمعیتی و... افغانستان

منبع مهم دیگر برای نقشه های جهان و کشورهای مختلف که نقشه های گوناگون افغانستان نیز در آن




نقشه جهان نما

دانلود جدید - نقشه جهان نما - دانلود و مطلب نقشه ماهواره ای




برچسب :