سفرنامه استانبول

سلام به همه دوستان خوبم

من از سفر برگشتم و اومدم اینجا تا سفرنامه ام رو براتون بنویسم.

بالاخره روز موعود فرا رسید. صبح جمعه 17 اردیبهشت 89 ساعت 5 صبح فرودگاه امام خمینی ( 30 کیلومتری اتوبان تهران – قم) بودیم. با ماشین خودمون رفتیم و خوشبختانه جای پارک هم بود. کم کم بقیه همسفرهامون که همگی همکارای آقای همسر و خونواده هاشون بودند از راه رسیدند. تعدادمون خیلی زیاد بود. حدود 150 نفر!  فرودگاه امام هم بر خلاف تصورم اصلا بزرگ یا دارای امکانات فوق العاده نبود! بی نظمی از سر و روش می بارید! از شانس ما دقیقا از یک روز قبل عوارض خروج از کشور بدون هیچ اطلاع قبلی دو برابر شده بود! یعنی به جای 25،000 تومان شده بود 50،000 تومان! این تغییر باعث سردرگمی همه مسافرها شده بود و جلوی بانکهای فرودگاه صفهای بسیاررررررر طولانی درست شده بود و تقریبا یک ساعتی معطلی داشت!

بعد از معطلی بسیار بالاخره پروازمون که ایران ایر بود ساعت 8 پرید و بعد از 3 ساعت به فرودگاه آتاتورک استانبول رسید. ساعت رسمی ترکیه یک ساعت و نیم عقب تر از ساعت ماست بنابراین از ما خواستند ساعتهامون رو به وقت محلی تنظیم کنیم. از فرودگاه به هتل ساحلی و بسیار زیبای klassis رفتیم که یک ساعتی با فرودگاه فاصله داشت و تقریبا در حومه شهر استانبول بود. اتاقهامون رو بهمون تحویل دادند و بعد هم برای صرف ناهار به رستوران رفتیم. وااااااای جاتون خالی بود که ببینید چه غذاهای متنوع و خوشمزه ای به همراه پیش غذا و پس غذاهای جور واجور آماده شده بود. عصر هم گشتی در محوطه زیبای هتل زدیم که شامل انواع استخرها و سونا و جکوزی و سالن بدنسازی و ماساژ و مهمتر از همه ساحل اختصاصی بود. شب هم در یکی از سالنهای پذیرایی هتل مراسم شب ایرانی برگزار شد.

در روز دوم هتل رو عوض کردیم و به هتل 5 ستاره " گراند جواهر" که در مرکز شهر بود رفتیم تا به مرکز شهر و مراکز خرید نزدیکتر باشه. بعد از اون به بعضی از مراکز تاریخی شهر استانبول سری زدیم و عصر هم به مرکز خرید اولیویوم (Olivium)  رفتیم. واحد پول ترکیه "لیر" هست که هر لیر تقریبا 680 تومان میشه. ما "دلار" با خودمون برده بودیم و اونجا به "لیر" چنج کردیم. قیمتها هم تقریبا بالا بود به جز فروشگاههای اندکی که حراج زده بودند و قیمتهاشون نصف شده بود. در کل به علت MP3 بودن سفرمون (کلا 3 روز) خیلی برای همه چیز وقت کم داشتیم. خیلی از مکانهای دیدنی و مراکز خرید رو اصلا نتونستیم بریم! خلاصه بعد از یک خرید مختصر به هتل برگشتیم چون قرار بود همایش تجلیل از فروشندگان برتر محصولات شرکت در سالن همایشهای هتل برگزار بشه. همایش تا ساعت 11 شب طول کشید و مهمانانی از سفارت ایران و شرکتهای مشابه ترکیه هم حضور داشتند. به برگزیده گان هم به ترتیب خودروهای تویوتا، زانتیا، پژو پرشیا، پژو 206 و پراید و فرشهای نفیس دست باف و حدود 100 عدد لب تاب اهدا شد.

روز سوم سفر هم که یکشنبه ( روز تعطیلی ترکیه) بود به بازدید از جزایر اطراف شهر استانبول گذشت. حدود یک ساعت و نیم سوار کشتی بودیم . چون روز تعطیل بود جمعیت زیادی سوار کشتی بودند طوری که خیلی ها اصلا جای نشستن نداشتند. خوشبختانه یک گروه از دختر و پسر های ترک هم سوار کشتی بودند که با ساز و آوازشون گذشت زمان رو برای مسافران راحت تر کردند. از کنار جزایر متعددی گذشتیم تا اینکه در یکی از جزایر که فکر کنم اسمش "پرنس" بود از کشتی پیاده شدیم. گشتی در جزیره زدیم ...... البته اسمش جزیره بود ولی داخلش مثل یه شهر بود با همه امکانات و خانه های مسکونی و سواحل زیبا. ناهار هم در یکی از رستورانهای ساحلی خوردیم و ساعت 3 عصر سوار کشتی شدیم و برگشتیم. به اصرار بعضی از خانومهای عاشق خرید (اشتباه نکنید .... من جزء اونها نبودم) دوباره رفتیم یکی از مراکز خرید و حدود یک ساعتی اونجا بودیم. ساعت 7 شب به سمت هتل حرکت کردیم و شب آخر هم رفتیم به رستوران شب های ترک همراه با اجرای موزیک زنده (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل هههههههه)

روز دوشنبه 20 اردیبهشت هم که روز برگشت بود. ساعت 11 پرواز داشتیم که هواپیما با یک ساعت تاخیر 12 پرید و ساعت 3 که در واقع میشد ساعت 4 و نیم ایران به فرودگام امام رسید. (چی گفتم !؟!؟!)

این بود انشای من در مورد سفر استانبول.

فقط چند تا نکته حاشیه ای هست که گفتنش خالی از لطف نیست:

نکته 1) روز یکشنبه که ما جزیره رفته بودیم در ترکیه روز "مادر" بود! به همین دلیل اونجا به همه خانومها گل و تاج گل هدیه می دادند که منم یکی گرفتم ( با اینکه هنوز مادر نشدم )

نکته 2) بطور کلی حدود 60 تا 70 درصد خانومهای استانبول بدون حجاب و بقیه محجبه بودند. در یکی از شبهایی که ما در هتل " گراند جواهر" بودیم در یکی از سالنهای فوق العاده زیبای هتل مراسم عروسی بود. یه عروسی خیلیییییییی باکلاس که بعدا معلوم شد عروس یکی از فامیلهای نزدیک نخست وزیر ترکیه هست و خود نخست وزیر هم با کلللی محافظ و ماشینهای باکلاس در عروسی حاضر شد. نکته جالب تری که در این عروسی وجود داشت و میخواستم حتما براتون تعریف کنم این بود که در این عروسی که مثل بقیه عروسیهای ترکیه مختلط بود عروس خانوم کاملا محجبه بود ! باورتون میشه !!!!! با اینکه لباس سفیدش فوق العاده قشنگ بود و کللللی هم نگین روش کار شده بود اما آستینهای بلند و یقه کاملا محفوظ داشت و حتی روی موهاش یه کلاه سفید که روش به طرز زیبایی تزئین شده بود پوشیده بود و اصلا موهاش بیرون نبود. خیلییییییییییی خوشم اومد و با خودم گفتم این کار نتیجه آزادی در انتخاب حجاب هست. چون خودش حجاب رو انتخاب کرده حتی در مراسم عروسیش هم حاضر نیست ازش دست برداره اما اکثر ایرانی ها بخاطر اینکه حجاب رو با اجبار قبول کردند دنبال کوچکترین فرصتی میگردند تا کمی بی حجاب بگردند! نمی خوام بحث سیاسی بکنم اما .... به نظر من اجبار در هیچ کاری پسندیده نیست .... حتی اجبار در پذیرش حجاب!

نکته 3) در گروه 150 نفری ما یک خانومی هم بود که 4 ماهه باردار بود. ماشاللللللله .... بزنم به تخته .... خیلی هم سر حال و قبراق (نمی دونم دیکته اش درسته یا نه هههههه) بود! 3 ساعت پرواز رفت و 3 ساعت برگشت و کللللی هم پیاده روی و خرید و گشت و گذار .... توی دلم کلی بهش غبطه خوردم! این که آدم یه بارداری بدون مشکل داشته باشه و بتونه مثل یه آدم معمولی به کاراش برسه هم نعمتیه واللللللا !

نکته 4) بر خلاف تصورم فروشنده ها و مردم اونجا اصلا انگلیسی بلد نبودند و چون ما هم ترکی بلد نبودیم خیلی در گفتگوها و مخصوصا خرید با مشکل مواجه می شدیم و مجبور بودیم برای هم "پانتومیم" بازی کنیم ههههههه

نکته خنده دار آخر) با وجود اینکه بلیط های ما بصورت رفت و برگشت در یک جلد بود یکی از همسفرامون بعد از رسیدن به استانبول به خیال اینکه این بلیط ها استفاده شده و دیگه لازم نیست بلیط خودش و خانومش رو انداخته بود توی سطل آشغال !!!!!!!!!! فکرشو بکنید !!!!! حالا کی فهمیده بود چه دسته گلی به آب داده ؟؟؟ توی فرودگاه استانبول موقع برگشت !! خلاصه شرکت مجبور شد بلیط های قبلیشون رو کنسل کنه و یه بلیط جدید براشون بگیره که حدودا 800 هزار تومنی خرج داشت !

سعی کردم خاطرات سفرم رو با تمام جزئیات بنویسم تا هم بقیه استفاده کنند و هم بعدا که میخونمش تمام خطراتش برام دوباره یادآوری بشه.

ممنون که حوصله کردید و تمام حرفهای منو خوندید.


مطالب مشابه :


استانبول

استانبول - چرا مرتر مرکز فروش البسه زنانه بصورت عمده است اما ، در زمان حراج شما میتونید




پرسشهای رایج توریستی در مورد ترکیه

در مورد پرسشهایی که پاسخ آنها به زمان بستگی دارد حتما به زمان مراکز خرید استانبول حراج




حراج آنتالیا به‌خاطر ایرانی‌ها!

مطالعات ترکیه Türkiye - حراج آنتالیا به‌خاطر ایرانی‌ها! - معرفی ترکیه و بیان تجربیات و مطالعاتم




سفرنامه استانبول

My Dreamy Life - سفرنامه استانبول - بگذار هر روز رویایی باشد در دست بگذار هر روز عشقی باشد در دل




سفربه استانبول

-قطار تهران- استانبول زمان بازدید 3 تا بعی وقتها پروازها پر نمی شه یک روز به پرواز بلیط




تغییر در روش محاسبه قیمت پایانی در بازار سهام

وي در پاسخ به اين سوال خبرنگار نمابورس كه آيا روش حراج در زمان بازگشايي ناشر بورس استانبول




تور دبی ، سفر به دبی , آشنایی با دبی

بهترين زمان برای مسافرت به دبی، اواسط پاييز تا ( مگر اين كه حراج زده باشن تور استانبول




روش انجام معاملات در بورس كالا به وسیله کارگزار

• پس از اتمام زمان سبز، زمان زرد شروع مي شود كه اصطلاحا" به زمان حراج معروف بورس استانبول




برچسب :