زبان ترکی و فارسی ازیک ریشه زبانی مشترک می باشند .

 باتوجه به تحقیقاتی که درقرون اخیرتوسط دانشمندان علم زبان شناسی برروی زبانهای مردمان جهان انجام شده است ونتایجی که بدست آمده محققین رابه این باوررسانده که ممکن است تمام زبانهای دنیاازیک اصل وریشه یکسان باشند 
واین گونه اندیشه می تواندبین تمامی زبانهای زنده دراین کره خاکی صادق باشد.   وازدلایل آنها واژگان مشترکی میباشد که غالبا دربین تمامی زبانهای دنیا مشاهده می شود 
واین امرنه تنها برای زبانهای هندواروپائی یاسامی بلکه برای تمامی زبانهای دنیا درهرگوشه این کره خاکی صدق می کند . 
بدین ترتیب مادودلیل رامی توانیم دربوجود آمدن این اشتراکات دخیل بدانیم نخست اینکه این کلمات  بصورت وام واژه مستقیما وبدون واسطه اززبانی به زبان دیگرانتقال یافته اند ( مشابه این کلمات رابه وفور بین زبانهای ترکی فارسی وعربی  مشاهده می کنیم ).ودومین دلیل  موضوعی  است که بیشترمحققان کاوشگران این عرصه ازن آن غافل مانده و به محض اینکه کلمه ای مشترک بین زبان مادری خود ودیگر زبانها دیده به این باورمی سند که این کلمه مشترک بین زبان خود وزبانهای دیگر وام واژه بوده واززبان خودشان به آن زبان وارد شده است واکثرا ازاین واقعیت غافلندکه  حقیقت  امراین است که تمامی زبانهای دنیا چه زبانهای مربوط به  زردپوستان وچه زبانهای وابسته به سیاه پوستان وچه زبانهای وابسته به سفیدپوستان جهان  ریشه دریک زبان واحدی به نام زبان سریانی دارنده ( امروزه این زبان جزء زبانهای مرده محسوب می شودوآثاربسیارکمی ازمتن نوشتاری این زبان دردست می باشدوازآن جمله می توان به سیزده رساله مانی همراه کتاب ارژنگ نامه اشاره کردکه آثاری به زبان سریانی می باشند) .

همچنین برخی براین باورند که زبان آشوریان امروزی ادامه  همان زبان سریانی باستانی می باشد که تابه امروز به حیات خودادامه داده  است. درباره اشتراک واژگان بین اقوام وملل مختلف وکلماتی که میتوان گفت اززمان آغاز پیدایش انسان برروی زمین تا به امروز بدورازحوادث روزکار دوام آورده وبه مارسیده اند دلیل کافی برای اثبات اشتراک واژگان بین ملل مختلف جهان می باشد لذا ما دراین قسمت  چند مثال برای مخاطبین ارجمند خود میآوریم بلکه توانسته باشیم حق مطلب را ادا کرده ومنظورخودرابه مخاطبین گرامی رسانده باشیم .  

برای نمونه کلمه (ro) ازمصدررفتن رادرنظر بگیرید همین کلمه  درزبان انگلیسی به (go) ودرعزبی به(roh)ودرکردی به (cho)ودرگیلکی به(sho)تغییرشکل یافته   

ویاکلمه( نه )درکردی (نا)درعربی(لا)درترکی (yo) در ابری (lo) درانگلیسی (NO)  شکلهای گوناگون تلفظ این کلمه می باشند 
نمونه دیگر واژه ستاره رامثال میزنیم این کلمه درلری آستاره درزبان مادی آستارا درزبان بابلی ایشتار درزبان پشتو ستوری درزبان عبری (ester ) درزبان سنسکریت تارا و درزبان انگلیسی (star ) می باشد   

نمونه دیگرواژه پسر می باشد که این کلمه درزبان سوریانی (ber یا eber ) ودرزبان عربی (ben)   یا ( ebn)  ودرزبان آشوری ( beni) ودرزبان فارسی (pur) ودرزبان کردی ولری (kor) ودرزبان ترکی (oghol یا oghlan) وبازدرعربی ( gholam) تلقظهای یک کلمه بالهجه های مختلف می باشد .
یکی دیگر ازاین واژههاکه دربین زبانهای مختاف تحریف شده وبارها به شکلهای گوناگون تلفظ شده کلمه (rol) انگلیسی به معنای ( لول) یا ( لوله)  فارسی می باشد که  درزبانهای مختلف تغییرات بسیار زیادی راداشته است  
دراینجا برای مشخص شدن این تفاوتهای بوجود آمده مابجای حرف (ر) یکی از حروف الفبا راقرارمی دهیم ونتیجه بدست آمده رابرسی می کنیم اولین کلمه (بیل) می باشد که یک واژه مربوط به آهنگران بوده وبرجسم مدور دلالت داردوباکلمه بیلیبردانگلیسی ازیک ریشه است همچنین کلمه (bol)  برداشتن نیز  به معنای خیزش دورانی توپ مدور می باشدودرزبان اتگلیسی کلمه(ball) به معنای توپ  و(bowl) به معنای کاسه رابوجود آورده که آن کلمات نیز بردو جسم مدور دلالت دارند کلمه بعدی ( پل) می باشدولازم به توضیح است که درقدیم پلها رابااستفاده ازتاق زدن وبصورت مدور می ساخته اندهمچنین کلمه پیله نیز جسم مدوری راگفته اند  که حاصل تنیدن کرم ایریشم بدور خود می باشد ( پی لی )به دوک نخریسی گفته شده که حالت مدور داشته  وغالبا  باکلمه پشم وپیلی میآید کلمه بعدی پول میباشدکه دراصل به سکه که حالت مدور دارد گفته شده   وتلفظ باستانی آن پیل می باشد که هنوز هم دربرخی مناطق ایران از جمله  دربین اقواام لر کاربرد دارد وبه پول پیل می گویند درضمن کلمه پیل درانگلیسی معنی مدور داردکلمه پالتو فرانسوی ازکلمه باستانی پال به معنای پیچش وتو به معنای تاباندن وپیچیدن ساخته شده است .کلمه پتو نیزدرقدیم معنای پیچ وتاب راداشته است  فتیله یاپتینه یا پیلته  که باکلمه انگلیسی فیلتر ازیک ریشه می باشد نام خود راازپنبه گرد شده دردرون چراغهای پی سوز گرفته است .کلمه تیله که به گلوله گفته شده جسمی مدور می باشدهمچنین کلمه تل که به تپه یاگپه خاک یا جسم توده شده روی هم گفته شده نیز حالت مدور دارد کلمه جل که به پوشش روی چهارپایان نیز گفته شده حالت حلالی شکل رادارد همچنین است جول یا جیل خروس که آنها نیز حالت مدور دارند کلمه چال به گودال آب گفته شده که معمولا درطبیعت بصورت مدور دیده می شود. چانه نیز در صورت ادمی حالت مدور رادارد کلمه هاله ماه که درانگلیسی هالو گفته می شود به حلقه مدور نور دور ماه گفته شده است وحلال ماه نیز حالت شبیه به دوران رادارد کلمه خال نیز به  به نقطه سیاه ومدوری که درصورت یا اندام آدم ظاهر می شود راگویندکلمه خم یا چم  نیز حالت قوس را تدائی  می کند کلمه دالان ودال ودلو نیز به حالت مدور دلالت دارند کلمه رول درانگلیسی به معنای فرمان ماشین یا کلمه رولت بر جسم مدور دلالت دارندکلمه زال به معنای پیر زن خمیده نیز نام خود را از معنای کلمه قوس یا مدور اخذ کرده است کلمه زل کفتر به معنای فزله کبوتر نیز معمولا حالت مدور دارد کلمه شال که بین زبان فارسی وانگلیسی مشترک می باشد به پارچه ای گفته شده که به دور کمر یا گردن پیچیده می شود کلمه قل که درفارسی وعربی مشترک است به حلقه مدور فلزی گفته شده است وکلمه غلاف نیز ازمشتقات همین کلمه می باشد قرقره یاکرکره نیز  به حالت قرخوردن ودوران دلالت دارد کلمات قر دادن قل خوردن  نیز به حالت دوران دلالت دارند کلمه موی فر یاکلمه فرفره نیز همین معنا رادارندکلمه کله نیز نام خود را ازحالت دوران جمجمه اخذ کرده همچنین کلمه قله که درفارسی وعربی کلمه ای مشترک می باشد به معنای کله کوه می باشد کیل نیز دلالت بر کاسه  یا جسمی مدور دلالت دارد کلمه کول به معنای گرده نیز قسمتی از جسم انسان است که  حالت مدوری دارد کلمه گال معمولا به اجسام کرد وکروی شکلی به درپشت میگویندکه به پشت گوسفندان چسبیده وحاصل توده شدن پهن حیوان می باشد.  کلمه گلوله یا گوله یا کلمه گو اجسام مدورمی باشند  .کلمه  گولی شتر به معنای مدفوع این حیوان می باشد وآن نیز حالت کروی دارد دلالت دارن .کلمات  لول یا لوله  یا لولا یا لاله  نیز اجسامی مدور می باشند کلمه لوبیا یا لول بیا نیز دلالت برپیچش این گیاه بر تنه گیاهان  دارد .کلمه (ler ) آمدن  یا لر وپیت درزبان لری نیز به معنای بی قراری و به دور خور چرخیدن است درضمن به یک نوع شکلات محلی به نام قارابشکن( لور) گفته شده که لوله ای  شکل می باشد. کلمه میل ومیله ومهره ومروارید نیز اجسام مدور می باشند کلمه نعل یا نال درزبانهای ترکی وفارسی وعربی به شی مدور ی  که به سم چهارپایان نسب می شودگفته می شود کلمه ویل یا وایل درزبان انگلیسی به چرخ که یک جسم مدور است گفته می شود 
  همانگونه که درمطلب بالا مشاهده کردیم یک کلمه با معنای ویژه  میتواند تنها با تغییر یک حرف  کاربردهای متفاوتی داشته باشد  بنابراین می توان گفت برخی کلمات مشترک بین مردم جهان هیچگاه وام واژه نبوده وازاول پیدایش این زبانها دربین مردم هرقوم وقبیله وجود داشته اند .  

مادراین متن سعی کرده ایم کلمات باستانی بین زبان ترکی وزبان برادران فارس رامقایسه نموده وبه  اصل مشترک این دو زبان توانمندبرسیم برای نمونه عینا متن ذیل تقدیم می گردد. 
  لازم به توضیح است همان گونه که تمامی انسانها دربرابر پروردگار خالق یکسان بوده وهیچ نژادی برنژاد دیگر برتری ندارد همچنین خداوندبزرگ هیچ زبانی را برتر از زبان دیگر خلق نکرده است  . ممکن است یک زبان درمقایسه با زبانی دیگر شایستگی هائی رانشان داده که ما آنرا دلیل محاسن آن زبان بدانیم ولی همانگونه ممکن است آن زبان معایبی را درقیاس با سایر زیانها دربر داشته باشدکه ما به عیوب  آن آگاه نباشیم وزبان ترکی نیز ازاین قاعده مستثنی نمی باشد 
برای نمونه ما درزبان ترکی تنها پسوندها راداریم ودراین زبان به ندرت پیشوندی برمی خوریم  .گروهی این موضوع راحسن زبان ترکی دانسته وبدین وسیله آموختن آن زبانرا برای دانش آموزان زبان ترکی آسان می دانند وازسوئی دیگران این حالت زبان ترکی رانقطه ضعف این زبان دانسته ومعتقدندکه زبان ترکی ازوجود پیشوند محروم وسترون می باشد و وجود پیشوند در هرزبان باعت توانمندی بیشترآن زبان می شود. همچنین یکی دیگر ازتوانمندیهای زبان ترکی را قدرت این زبان درپیوند دادن دوکلمه به یکدیگر وساختن کلمه مرکب بزرگ می دانند مثلا درکلمه (Yaralandereblar) که ترجمه تحت الفضی این کلمه درفارسی می شود (زخمانیدند)اما این تلفظ درفارسی کاربرد نداشته ودرفارسی برای زیبا سازی کلمه به جای آن کلمه  زخمی کردندرا بکار می گیرند( که درنوع فارسی موضوع رابااستفاده از دوکلمه بیان شده است ) همچنین درکلمه (Alushturirdelar)که معنای تحت الفظی این کلمه می شود (می روشناندند) ولی این کلمه رادر زبان  فارسی امروزی میگویند روشن می کردند یادرجمله ( siz o paylashteranlardansiniz) سیز به معنای شما و (اُ) به معنای آن می باشد وبقیه جمله توسط یک کلمه ترکی بیان شده است ( ازتقسیم کنندگان هستید) و درحقیقت  راز شکر بودن زبان فارسی وهنر بودن زبان ترکی درهمین دو اختلاف  نهفته است .

 فارس زبانان کلمات مرکب ثقیل را دوست ندارند  ولی ترک زبانان میتوانند از بن یک واژه کلمه ای بسازند که معنای یک جمله را دربر داشته باشد وگروهی بر این باورند که  وجود کلمات ثقیل  دریک زبان  باعث بروز حروف سامت شده ودرنتیجه باعث مشکل شدن  تلفظ کلمات و آموزش یک زبان می گردد .

یکی ازویژگیهای بارز زبان ترکی حفظ ساختار بن فعل می باشدو هنگامی که بن ماضی ازبن مضارع کلمه ترکی ساخته می شودخود کلمه هیچگونه تغییر ی نکرده وتنها پسوند را می پزیرد برای نمونه کلمه (gal) به معنای بیا درماضی( گلده) می شود یاکلمه ( آل)  به معنای بگیر درماضی الدی می شودبجز اینها یرخی ازکلمات زبان ترکی درگذر هزاران سال هیجگونه تغییری نداشته وهنوز هم تلفظ باستانی خودرا حفظ کرده اند برای نمونه در  زبان ترکی (ot) همریشه کلمه آتش فارسی میباشدودرنوع فارسی به آن حرف شین اضافه شده است وگاهی بصورت آذر یا آتر- یا تش-- یا تب تلفظ شده است ولی این کلمه ترکی هزاران سال است که به همین شکل باقی مانده وتغییری نکرده  است .
  راز شباهت زبان ترکی به زبان سومری که باتمامی زبانهای خاور میانه مثل عربی فارسی ایلامی  ارتباط ریشه ای دارد همین است . کلمات زبان ترکی درطول تاریخ کمتر دچار  دگرگونی وتحریف شده اند و بسیاری ازکلمات باستانی دراین زبان بصورت دست نخورده باقی مانده اند .

  به هرحال ما به عقیده افراد گوناگون احترام گذاشته ومعتقدیم تمامی زبانهای جهان زیبائی های ویژه ی خودرادارندوهیچ زبانی برزبان دیگر برتری نداردوتمامی زبانها ازیک ریشه زبانی مشترک می باشند 

واینک ما دراین بخش به برسی چند واژه  و پسوند مشترک بین زبانهای فارسی و ترکی می پردازیم .

درزبان ترکی به مار ایلان (ilan) می گوینداین کلمه ازدوبخش تشکیل یافته  ایل ازمصدرایلیشماق به معنای پیجیدن و (ان) پسوندیست که برفاعل دلالت دارد .(چنانکه درترکی  واژه باخان ازمصدرباخماق به معنای نگاه کننده است ،واژه ساتان به معنای فروشنده می باشد )و روی هم رفته این نام  درزبان ترکی ازآنرو به مار داده شده است که غالبا مار را درطبیعت یا بصورت درهم پیچیده (چنبره ) یا درحال حرکت بصورت  پیچ واپیچ  مشاهده کرده اند وازاین روبه این حیوان لغب ایلان یاپیچنده داده اند اما (ان)آخردرواقع همان الف ونون پارسی باستان به معنای همان فاعل درزبان ترکی می باشدچنانکه درفارسی کلمه دمان به معنای دمنده ،خروشان به معنای خروشنده ،بران به معنای برنده لرزان به معنای لرزنده می باشد. 
درزبان فارسی اوج به معنای بلندا و( اوجا) درزبان ترکی به معنای بلند می باشداین  واژه نه از زبان ترکی وارد زبان فارسی شده ونه بلاعکس ودراصل این واژه ریشه سریانی  داردوازازل درهردوزبان کاربرد داشته است. 

کلمه کردی بنیش معادل بشین عامیانه یابنشین فارسی می باشد وحال اینکه درزبان ترکی استامبولی بنیش (ازمصدربینماک) دقیقامعنای نشستن راداردکه دلیلی براشتراک این دو واژه می باشد. 

درزبان ترکی استامبولی توپ لاماک معنای جمع آوری کردن راداردهمچنین درفارسی توپ درکلمه یک توپ پارچه به معنای یک توده پارچه راداردو نیز کلمه تاپو دراصطلاح عامیانه اصفهانی به معنای سیلوی کوچک یا محل جمع کردن آرد می باشد همچنین کلمه توپ هم درابتدا به معنای توده  یانخ به هم پیچیده بوده وتپل جسم توده شده رامعنی می داده است بنابراین می توانیم بگوئیم کلمه توپ یک کلمه مشترک بین زبان ترکی وفارسی می باشد .
درزبان سومری به اندیشیدن (Dushe )می گفته اند درزبان ترکی این کلمه را (دوشون )  واین کلمه درزبان فارسی بصورت (اندیش )کاربردداردوشباهت ومعنای این سه تلفظ دلیل کافی براشتراک ریشه این کلمات می باشد   

درترکی آذری (آرین)(arin) به معنای پاک می باشددرترکی قشقائی (آری)چنانکه( آری یاق) یعنی روغن پاک ودرزبان فارسی درجمله آری ازهرکونه پلیدی آری معنای پاک رامی دهد لازم به توضیح است که نازی های المان نیز درجنگ جهانی دوم نژادآدیا رانژادپاک قلمدادمیکردندوباتوجه به اینکه این کلمه باتلفظهای شبیه به هم معنای مشترکی دارند(ودراین چندزبان سابقه دیرینه دارند) لذاانرادلیلی بریکی بودن اصل این زبانها میتوانیم بدانیم . 

کلمه (نگر)درفارسی به معنای نگاه کن میباشدوکلمه (نگرش )معنی نگاه کردن دارد.همچنین درترکی کلمه(گر)(ger)همین معنا رامی دهدوبامعادل فارسی آن ازیک ریشه می باشدوجالب اینجاست که پسوند(ش)ازقدیم بین دوزبان  مشترک بوده ودرهردو زبان یک کاربرد دارد درفارسی کلماتی مانند ورزش -گردش وکوشش راداریم ودرترکی کلماتی مانند چالوش -گروش -ساتیش راداریم و گروش(دراین کلمه باوجودی که بانگرش همریشه میباشدولی درزبان ترکی معنای دیدار راگرفته است  ) لازم به توضیح است کلمه نظر عربی نیز با(نگر) فارسی ازیک اصلند.   

درترکی قشقائی وترکی آذزی( قاچ)  و(گاچ )معنی دویدن میدهد اما معادل آن درترکی استامبولی  کوش  می باشدکه باکلمه کوش فارسی به معنای جنبیدن وتلاش کردن و با واژه ی سومری (kush)ازیک ریشه می باشد. 
 درزبان ترکی آذری در (گاپو) ودرترکی قشقائی قاپه تلفظ می شودکه باکلمه کفه به معنای درپوش خمره درفارسی ازیک ریشه میباشند . 
کلمه پلاس فارسی باکلمه تلیس ترکی وپلاستیک اروپائی ازیک ریشه اند. 
  درزبان ترکی قرقیزی ضمیراول شخص مفرد(men)ودرزبان استامبولی (ben) درسومری (me  ) درعرب عن      ودرآذری (man)می باشدکه باضمیراول شخص فارسی یکی است وریشه همه این تلفظهای فوق کلمه (ima)می باشدکه معنای اینجانب رامی داده ونیزکلمه سوم شخص مفرد(o)  ترکی و (او)درزبان فارسی ازکلمه باستانی ( uvey) گرفته شده اند 

 درفارسی پیشوند(اک)در واژههای خوراک وپوشاک به معنای چیزهای خوردنی وپوشیدنی می باشد این کلمه  ازآغاز دراین زبان وجودداشته است وماهمین پسوندرادرزبان ترکی باکاربرد فراوان می بینیم برای نمونه واژه(bichakبه معنای چاقو ازمصدر bichmak)  و واژه dayak ازمصدرdayanmakبه معنای تکیه گاه)میباشد و( وجود هزاران واژهای که بدین ترتیب بوجود آمده اند.)لازم به توضیح است که درترکی قشقائی بیشترازپسوند(آق) بجای (اک) استفاده میشود همچنین درزبان فارسی دربرخی مواردبجای (اک) (ک) تصغیر بکاربرده شده است مانند آدم وآدمک میخ ومیخک  همچنین این پسوند درزبان انگلیسی به نت تغییر کرده مثلا کلمه کابین فارسی که معنای اتاق خواب کشتی رامی داده وباآن کابینک ساخته می شود درانگلیسی کابین وکابینت شده است ویادرفارسی کاسه وکاسه هک به انگلیسی کاسکت شده است که همان کلاه کاسه شکل  می باشد . 
درزبان ترکی پسوند (inje) درکلمات (biriminji)آذری و(ilkiminji) استامبولی به معنای اولین تحریف شده پسوند (ین) درزبان فارسی می باشد (مانند یک ویکمین )وبیریمینجه همان بیرومینکه به معنای اولین بوده   . 

درترکی استامبلی معادل کلمه( نو) (ینی)می باشد که به تلفظ( نیو )انگلیسی شبیه است همچنین این کلمه درزبان پشتو نوی  ودرسنسکریت نو می باشد . 
کلمه انگلیسی(youngبه معنای جوان وتازه ) باکلمه ترکی (yenge)قشقائی به معنای تازه ازیک ریشه میباشد. 

درزبان ترکی واژه سیپر به معنای رفتن (روبیدن ) وباکلمه سوئیپر یاکلمه سفور درانگلیسی ازیک ریشه می باشند 
همچنین واژه ( bulut )به معنای ابرباکلمه (cloud) انگلیسی ازیک ریشه میباشد . 

کلمه souyla  ترکی استامبولی به معنای بگو باکلمه (say)انگلیسی  ازیک ریشه می باشد .   

درزبان ترکی (bashlamak)به معنای شروع ازکلمه باش به معنای سر اخذ شده اما درقدیم (aghiz) به معنای دهان معنی شروع می داده چنانکه درفارسی باستان آنرا(آغاز) گفته اند وبه اولین شیرحیوان شیرده پس اززایمان آغوذ می گویندکه به معنای آغاز شیردهی بوده.همچنین واژه آذوقه نیز تحریف واژه آغوزه به معنای غذای ویژه بجه حیوان . 
درزبان فارسی کهن سنگ سیاه راسنگ خارا (تحریف کلمه  تارا  به معنای سیاهی ) گفته اندودرزبان ترکی مغولی سیاه راخارا می گویندمعادل کلمه( kara)ترکی استامبولی چنانکه خاراخاتو درمغولی به معنای قلعه سیاه می باشد . 
کلمات ماه درفارسی  ومانگ در کردی مون در انگلیسی وآی درترکی  تحریف شده کلمه آمانتای سریانی می باشند 
کلمه اسب درفارسی وفرس درعربی وهورس درانگلیسی و آت درترکی ازکلمه اواراس سریانی اخذ شده اند.   
کلمه (uvak) ترکی به معنای بیدار باکلمه انگلیسی ( Awake)به معنی بیدارشدن ازیک ریشه اند.  
پیش ازپیدایش حکومت هخامنشیان سرزمین پارتیا که تاجیکستان امروزی نیز جزء قلمرو این سرزمین محسوب می شده تحت حکومت کشور توران (سکائیان ترک زبان )قرارداشته وازآن زمان بعضی کلمات فارسی چنان درزبان ترکی رسوخ کرده اندکه تشخیص آنها بسیاردشوارمی باشند  برای نمونه کلمه قارومچه قشقائی  یا کارومجه( karimje)استامبولی به معنای مورچه ازکلمه خارامورچه به معنای مورچه سیاه اقتباس شده است . 
همچنین کلمه (choban)و(shuba)سومری  به معنای چوپان ازکلمه (choowan) به معنای چوبدار اقتباس شده اند .   
کلمه (ot) ترکی به معنای آتش باکلمه (oter) درزبان اوستائی وآذر در زبان  پارسی مادی   ازیک ریشه می باشند. درزبان فارسی باستان با پیشوند( وا ) کلمات را به معکوس خود تبدیل می کردند چنانکه معکوس کنش واکنش  و معکوس گو  واگو  ومعکوس رو  وارو  می شده لازم به توضیح است که  واروی  قلعه به معنای پشت قلعه می باشد براساس همین قانون پارسی باستان معکوس کلمه  (ot) ترکی و (oter ) اوستائی  بامعنای آتش( و نیز نام فرشته نگهبان آتش درکتاب اوستا )(vaoter) می شود و ازقدیم آب را جنس  مخالف آتش  می دانستند این کلمه توسط ساکسونها که با ایرانیان قدیم دارای پیوندهای نژادی بودند به اروپا وسپس انگلستان برده شده است بنابراین درزبان انگلیسی به آب water می گویند .

کلمه سو به معنای آب باواژههای آکوی یونانی  و (ui ) ترکی یاکوتی  و(ow) پارسی پهلوی ازیک ریشه می باشند.   
کلمه دام درزباهای  ترکی  وانگلیسبی به معنای پشت بام باکلمه بام فارسی ازیک ریشه اند. 
کلمه (kepla) درزبان ترکمنی به معنای گفت وگوکن باکلمه گپ فارسی دری  به معنای حرف زدن وگپ درزبان انگلیسی ازمنشع مشترک می باشند. 
کلمه (yer) ترکی به معنای زمین باکلمه  (yard) به معنای زمین حیاط و (earth) انگلیسی و(erd) کردی کرمانجو وارض عربی (YURT) ترکی به معنای حیاط   ازیک منشع می باشند. 
 کلمه چامور درترکی به معنای گل باکلمه خامور وخمره و خمیر به معنای گل خام ازیک ریشه اند. 
 کلمه بیچ (bich )ترکی به معنای بچین باکلمه بیچین عامیانه وکلمه وجین ازیک ریشه اند و (ین) آخرکلمه  پسوند درآخر بعضی کلمات فارسی میاید برای نمونه سنگین یعنی دارنده صفت سنگ وپائین یعنی سمت پا

کلمه بسترفارسی به معنای مکانی برای بستری کردن وخاباندن است وباکلمه (bastur ) تورکی به معنای خواباندن و دفن کردن اریک منشع میباشند. 

درزبان ترکی  کلمه ایسلاخ به معنای خیس شده می باشد واگر پیشوند لاخ را از این کلمه حذف کنیم بن کلمه (is) می شود که باکلمه (khis) فارسی ازیک ریشه می باشد .
درترکی به کلمه بریدن  (kas)میکویند که باکلمه قطع عربی وکات انگلیسی ازیک منشع می باشد.

کلمه باق درترکی معنای بستن میدهدوباکلمه ( box )انگلیسی به معنای بسته وبقچه فارسی به معنای بسته کوچک  هرسه کلمه ازیک ریشه میباشند همچنین باغ درفارسی قدیم به معنای زمین محصور وبسته بوده چنانکه درعربی به آن حدقه گفته شده است . 
دوشیدن  رادرترکی استامبولی ساک می گویندودرانگلیسی مکیدن و  نوشیدن شیرتوسط بچه انسان یاحیوانات  را ساک میگویندهمچنین ودرفارسی ساقوبه معنای ظرف شیردوشی وساقی به معنای تقیسم کننده نوشیدنی  ازهمین کلمه اقتباس شده اند . 
درفارسی امروزی قیقاج (حرکت مارپیچ ) وهردم بیل (هردم بیر) یعنی  ازهرکدام یکی  وسلانه (سالانه)به معنی افتاده واویزان و ایاق به معنای پایه بودن  کلمات ترکی می باشند. 

کلمه( kedi)ترکی استانبولی باکلمه (cat) انگلیسی به معنای گربه ازیک منشع می باشند . 

در زبان ترکی به موش ( sichan) میگویند که دراصل به معنای بسیار فضله کنند است همانند کلمه ( ushakh) یا (ishagh)  به معنای بچه که نام خود را ازمعنای ادرار کننده زیاد گرفته است .
کلمه چرک قشقائی ( cherak  )به معنای نان ازکلمه چارک یایک چهارم فارسی اقتباس شده است.

کلمه جاهال درترکی قشقائی به معنای جوان ازکلمه جاهل عربی گرفته شده است. 
کلمه (donghoz)به معنای خوک تحریف کلمه تنگوز مغولی یاتنگ گوز (به معنای حیوان چشم تنگ) اخذشده است که تنگ یک کلمه هندواروپائی وباکلمه تنگ فارسی (ظرف آبی که گردن تنگی دارد) وکلمه تانگ انگلیسی به معنای ظرف آب بزرگ ازیک ریشه اند. 
بخارا کلمه ترکی است (bu hara) به ترکی استامبولی یعنی اینجا کجاست  . 
بعدازوروداسلام میان ترک زبانان برخی ازکلمات عربی چنان درزبان ترکی اجین شده اند که تشخیص عربی بودن آن کلمات بسیاردشوارگردیده مانندکلمه آلاه به معنای خداکه اصل این کلمه  الله(تانری) میباشدواروج به معنای روزه که اصل آن ازکلمه عروج گرفته شده ( برخی براین عقیده اند که این کلمه تحریف کلمه اروز  پهلوی به معنای یک روز  می باشد ) وکلمه (modfak)استامبولی به معنای آشپزخانه ازکلمه  مطبخ گرفته شده و آروات به معنای زن ازکلمه عورت گرفته شده است زیرادراسلام هرچیز تحریک کننده ای را عورت گفته اند واین موضوع به دلیل محرک بودن اندام زن می باشد کلمه خلخ به معنای مردم ازکلمه خلق عربی و کلمه ائیل به معنای عشیره  همریشه کلمه ایل  عربی میباشد (مانند آیه له الیلاف القریش ).   ودرترکی کلماتی مانندایلچی (سفیر) ایلچیلیک (سفارت ) ایلقاریا ایلجار به معنای فراخان ایل یرای کارعمومی ازاین وام واژه  ساخته شده اند . 

درزبان فارسی (گاه )یا(گه) برقید مکان دلالت دارند ومعنی جای یا جایکاه میدهنداین پسوند برای ترکی باستان نیز صدق می کرده چنانکه  درکلمه (sipir ga)   سیپیر یعنی روبیدن  وگه معنی جای راداشته پس سیپیرگه یعنی جاروب  همچنین درکلمه (elka) ائیلگه اگرائیل به معنای عشیره و گه به معنای جا باشد پس ایلکه یعنی جائی که ائیل درآن مستغر است کلمه دیگر ایزگه به معنای آینه میباشد یوز یا ایز درترگی به معنای صورت وپسوند آخر به معنای جائی که صورت رامی توان درآن دید است همچنین درترکی به سایه (gulga) گفته شده که تحریف کلمه دالگه (دال یعنی شاخه ) وگولگه جایگا ه شاخساردرخت معنی می داده  همچنین درکلمه بارگه لری همریشه کلمه (bar)انگلیسی به معنای بارعام یاپذیرائی وگه به معنای جا پس وارگه یابارکه اتاق پذیرائی معنی می دهد  درکلمه جلگه  جل به فارسی باستان معنای فرش راداشته وکلمات گلیم وقالی وجالی ازآن اقتباس شده اند پس جلگه به مکان همواری  گفته می شده  که عشایر بتوانند درآنجا جل یافرش خودراپهن کنند  (یادرکلمه جلبگ جل استلاحا به معنی فرش وبگ یا  وغ  به معنای غورباغه بوده بنابراین جلبگ یعنی فرشی که غورباقه روی آن می نشیند) اما درترکی  این پسوند رابرای مواردغیر مکانی نیز استفاده کرده اندمانندکلمه( سیلگه) به معنای تنظیف ازکلمه سیلماق  به معنای پاک کردن می باشد  که دراینگونه کلمات (گه) نتها نقش پسوند را بازی می کند

درزبان ترکی قشقائی به سایه (kelga) می گویند اما درزبان ترکی آذری که جمعیت بیشتری از قشقائی ها دارند ودرنتیجه کلمات باستانی دراین زبان دیرپاتر می باشدو به این کلمه (kolga) می گویند که باکلمه (kolbe) فارسی ازیک ریشه است وبدین ترتیب می توانیم بگوئیم درقدیم کلبه معنی سایه سر داشته است (kol) به معنای سایه بوده وبا (zel) عربی به معنای سایه هم ریشه می باشد وپسوند گه یا گاه بین دو زبان مشترک می باشد .

دقرو :این کلمه درزبان ترکی به معنای راست یا مستقیم یا به سمت روبرو می باشد و ازدو بخش تشکیل شده است بخش اول (dogh)  همریشه کلمه (rok) فارسی وبخش دیگر (ru) معادل کلمه روی فارسی پس این کلمه معنای مستقیم به سمت روبرو معنی می داده.

درزبان ترکی استامبولی به جنس گران پاهالی می گویند که تحریف کلمه بهالی یا باهالی به معنای چیز بهادار می باشد .

دو کلمه پلو وچلو راکلمات ترکی ذکرکرده اند درصورتی که این دوکلمه فارسی بوده وپلو تحریف کلمه پراو (برنج پراب یابرنجی که درآب زیادپخته می شود) و درکلمه چلو چل ازکلمه چلانیدن یاتلانیدن (مانندکلمه تله که به معنای چله یاتنگ میباشد) ومعنای برنجی رامیدهدکه آب آن گرفته شده باشد . 
درزبان ترکی به عرق کردن (tal) میگویندکه باکلمه تر فارسی به معنای رطوبت ونم از یک ریشه می باشند. 
کلمه کولی یک کلمه ترکی سلجوقی بوده وبه معنای روستائی میباشد چنانکه (koy) یا(khoy) به معنای روستا  و(ly) آخربه معنای ی نسبت می باشد . 
کلمه تیتین و توتون باکلمه دود فارسی ازیک ریشه اند زیرا  معمولا درزبانهای مختلف حرف (ت )و(د) بخاطر نزدیکی مخارج تلفظ غالبا به یکدیگر تبدیل می شوند و( ین ) آخرنیز تحریف پیشوند (ان) میباشد که درقدیم به دارند صفت دلالت می کرده . 
کلمه یقلبی تحریف کلمه یول قابی ترکی به معنای ظرف تو راهی می باشد .   
کلمات اندوختن - توختن - دوختن با کلمه ( tokhe) به معنای بافتن وکلمه (tik ) ترکی به معنای دوختن از یک اصلند . 
کلمه (tez) ترکی به معنای زود باکلمه تیز فارسی به معنای تندوتیز ازیک ریشه اند. 
کلمه ساق ترکی به معنای سلامت با کلمه چاق فارسی ازیک ریشه اند زیرا درایران قدیم درست کردن چیزی را چاق کردن میگفتند همچنین به علت بلا های فراوان وگرسنگی مردم دربرخی زمانها چاقی را کمال مطلوب وصحت تن  اشخاص می پنداشتند .وکلمه دماغت چاق است به این معنی بوده که آیا وضعیت جسمی ودماغی شما خوب می باشد. 
درفارسی کلمه (ha) و(aha) باتلفظ انگلیسی این کلمه یکی میباشد ومعنی بله رامیدهد باکلمه هه(ha) و    ( haya) ترکی قشقائی و (yah) زبان کره ای ازیک ریشه مشترک می باشند. 
کلمه چالاک فارسی وکردی به معنای فعال باکلمه چالوش یه معنای فعالیت کردن و پیشوند(اک )آخر باآق ترکی ازیک اصل می باشند. 

کلمه تموچین  مغولی را آهنگر ترجمه کرده اند واحتمالا این واژه تحرف کلمه دمرچی ترکی باشد درترکی پسوند (چی) که دلالت بر نوع شغل وکارائی افراد  دارد از پسوند چین  اقتباس شده باشد زیرا ما در ترکی نمونه هائی مانند (gugarchin) را داریم که معنی کبوتر یا پرنده چمنزار رادارد  همچنین  کلمه ( belderchin ) که نام این پرنده برگرفته شده از   معنای آگاهی دهنده یا هشدار دهنده می باشد واین نام  به این دلیل به این پرنده داده شده است که این نوع پرنده دربین بوته زارها یا گندم زارها زندگی کرده و درهنگام احساس خطر با صدائی  بلند وعجیب دیگر همنوعان خود را ازخطر ات پیش آمده آگاه می کند .

کلمه تاخ  ترکی به معنای فروکردن باکلمه تپ فارسی درکلمه تپاندن باهمین معنا ازیک اصل می باشند . 
کلمه آرموت ترکی به معنای گلابی باکلمه امرود فارسی باهمین معنی وکلمه نار ترکی وانار فارسی  وکلمه شفتالوی ترکی باکلمه سفتالو (آلوی سفت)ازیک اصل می باشد .   
کلمه قل درزبان عربی وفارسی به معنای حلقه با(کیله) ترکی به معنای بسته وباق ترکی به معنای بندوباغالا به معنای غلاف یا کلاف بسته شده ازیک اصل میباشند.iهمچنین قل درزبان ترکی به معنای آستین می باشد واین کلمه نام خودرا ازمعنای مدور گرفته است چنانکه درعربی قل به معنای حلقه وجسم مدور می باشد وبا کلمه (rol) انگلیسی و (لول) فارسی ازیک ریشه می باشد . 
کلمه المیر سریانی ریشه کلمه (el) که درزبان ترکی معنای بمیر راداراست و(mir) فارسی (به  معنای مرگ )ازیک اصل می باشند و معنای نام المیرا مردنی است زیرا درقدیم اینگونه نامها را برای فریب دادن فرشته مرگ  استفاده می کردند مانند نامهای نمانی وبمانی ومانده علی یا ماندانا ( ماندنی )ونام هلن که تحرف نام (elen)به معنای مردنی است  . 
درزمان ساسانیان به بزرگان سپاه اران اسپهبد می گفتند زیرا (ار) درزبان فارسی باستان معنی  آقاوبزرک می داده  ودر ترکی امروزی کلمه ار و ارکک  معنای شوهر  آقا و مرد می دهد ونام  ارسلان به معنای مردافکن میباشد 
کلمه کارپوس یونانی وقارپوز ترکی وخربزه فارسی ازیک ریشه می باشند.

کلمه (ات) ترکی به معنای گوشت باکلمه (meat) انگلیسی ازیک ریشه است . 

درفارسی یغمادرکلمه خان یغما ترکی بوده واصل آن (yeghama)به معنی چیز جمع شده یا قنیمت میباشد. 

درفارسی باستان کود به معنای غذا بوده ووقتی گفته شده به درخت کود بدهیم منظور تغذیه درخت بوده ومعرب آن قوت میباشد که همین معنا را دارد و  ما هر دو تلفظ  را در ترکی مشاهده میکنیم واکنون این کلمه درزبانهای ترکمنی واستامبولی معنی مبارک میدهد زیرا درآغاز این کلمه راهنگام تولد فرزند به والدین کودک گفته میشد کوتلو اسون یعنی بچه شما باروزی باشد وبه تدریج  این کلمه معنای مبارک رابه خود گرفته  . 

درزبان ترکی کومه یا (kup)به معنای خمیده ( خاک  یا خرمنی که بصورت پشته درامده)  باکلمه(kope) فارسی به معنای چیز توده شده  از یک اصل می باشد . 
درزبان ترکی استامبولی کلمه (dip)به معنای ته میباشد که باکلمه(deep) انگلیسی به معنای عمق ازیک ریشه اند. 
درزبان ترکی به جوی آب آخار میگویندکه باکلمه آخور فارسی ازیک منشع میباشند چون هردوکلمه دلالت بر شکل شیاردارند ومیتوان آنها راازیک ریشه  دانست . 
درترکی استامبولی جوی باریک را (dere) میگویندکه باکلمه دریای فارسی به معنای دریدگی درزمین ازیک ریشه است . 
درزبان فارسی وعربی به کسی که دارای ریش کم توپ بوده وریشی شبیه ریش بزداشته باشد  کوسه گفته اند که با کلمه قوزی ترکی و بزی و (goat) انگلیسی ازیک ریشه است . 
درفارسی باستان به خواب (khow) میگفتند که باکلمه (oyku) ترکی استامبولی ازیک ریشه می باشد. 

درزبان ترکی به خواهرزن یاجاری (baldiz) میگویند که ازکلمه بالدوز فارسی به معنای دوزنده پروبال گرفته شده است (بالدوزبه تمثیل کسی رامی گفتند که به رغیب خود اجازه ابراز وجود ندهد.) . 
کلمه دمار درترکی به معنای رگ دراصل فارسی بوده ودم معنای خون و (ار) معنای آورنده می دهد ودمار یعنی آورنده خون . 
درترکی به روده  (baghursagh) می گویندکه  تحریف کلمه(batursagh) به معنای فرورونده می باشد ودرترکی این نام بدین خاطر به روده داده شده است که شکم  حالت ارتجائی داشته و دراثر فشار به طرف داخل فرو می رود
کلمه قاره درفارسی یک کلمه ترکی قاجاری بوده و به معنای خشکی میباشد وآن رادرتلفظ قشقائی قوره ودراستامبولی کارا تلفظ می شود . 
کلمه ناقلا وقلای (راحت) فارسی ازکلمه قلای ترکی که تلفظ استامبولی آن (kola) هست(معنای  راحت بودن مناسب بودن می دهد) گرفته شده است . 
دلمه یک کلمه ترکی می باشد درترکی (dol) معنی پر و  دلمه  معنای پرشده می دهد .

دال ترکی به معنای گرده یاپشت دراصل نام خودرا ازحالت خمیدگی یاقوص ستون فقرات گرفته و باکلمه ذال فارسی به معنای پیرخمیده وکلمه دالان فارسی (که دراصل معنای تاقدیس وقوس رامی داده ) وباسالن فرانسوی ازیک ریشه می باشند . 
کلمات قیمه به معنای گوشت کوبیده شده  وقیماق به معنای سرشیر هردو کلمه ترکی می باشندومفهوم خودراازکلمه قیمه ماق به معنای دل نکندن ازخوردن چیزی گرفته اند . 
درکلمه  hara  (ها ) پیشوندی برای سوالی کردن کلمه می باشد که معمولا همراه با کلماتی مانند( هانگه )یا هانسه (کدام ) هاچاق (چه زمان )بکارمی رودو کلمه (ra) نبز درترکی قدیم معنی کلمه (جا)بوده وکلمه هارا درترکی به معنای کجامی باشد و باکلمه( کام لا)ی کردی و(کورا) ی گیلکی و(را)درفارسی ازکلمه استراد سریانی( به معنای جاده ) گرفته شده اند ولازم به توضیح است کلمات( road)و(Strit) انگلیسی ریشه درهمین کلمه دارند . 
کلمه تربت عربی باترپاق ترکی و(Tir)سومری و(toy)  درزبان ایونی های ژاپن ازیک ریشه میباشند. 
درزبان سومری به کلمه ایست دورو  می گفته اند درزبان ترکی دور به معنای ایست می باشدودرترکی استامبولی به موقعیتی که درآن باشیم دوروم  می گویند همچنین کلمه دورو به معنای آب شفاف ازآنجا وارد زبان ترکی شده که آب درحالت راکد وایستاده فاقد کل ولای بوده ودرنتیجه زلال به نظر می رسد. 
 کلمه (bilgi) به معنای اطلاعیه یا آگهی می باشد ودرزبان سومری به آن (bilga) گفته اند که ریشه هردوکلمه بیل +آگاه یا(بیلگا)می باشد. 
کلمه ایمن (ایمان به امنیت ) فارسی وایمان عربی واینان ترکی به معنای باور ازیک ریشه می باشند 
 کلمه (az) سومری ریشه کلمه آز فارسی به معنای حرص وآز ترکی به معنای کمبود است . 
کلمه گیسک سومری ریشه کلمه شیش ترکی به معنای بادکرده  وشیشه فارسی به معنای ظرف باده یاخمیر شیشه ای که دراثردمیدن متورم شده وکلمه شش به معنای ریه یاعضو متورم شونده اریک ریشه اند 
کلمه (big) انگلیسی وکلمه بویوک یا بیک ترکی به معنای بزرگ وکلمه بغ یا بگ فارسی باستان به معنای خدا  بزرگ ازیک اصل می باشند 
وکلمه (say) انگلیسی باکلمه (suyla) ترکی استامبولی  به معنای بگو ازیک ریشه می باشند

کلمه (Ache) انگلیسی و(Aji) ترکی به معنای تلخ وکلمه اجاج عربی به معنای تاخ وشور ازیک ریشه می باشند.
درکلمه هخامنش فارسی باستان هخا  به معنای برادر بزرگتر معادل  (ega) ترکی قشقائی وآقای مغولی و اگه (aga) ازبکی (به معنای برادر بزرگتر یا عمو )ومعادل اخی  یا اخا  یا اخوی عربی به معنای برادر می باشد و پس وند منش نیز بر نوع رفتار دلالت دارد پس  هخامنش یعنی رفتار برادرانه همراه محبت با مردم سایر کشورها ی تحت سلطه بوده .

تان درترکی ازمصدر تانوماق به معنای شناختن ومعرفت کسی است درفارسی کلمه دان ازمصدر دانستن راداریم که به معنای علم ومعرفت اشیاء می باشد  . 
کلمه الگو کلمه ترکی بوده وبه معنای اندازه می باشد ومصدرآن اولچماک می باشد. 
کلمه (Esh) ترکی به معنای خیش زدن یابرهم زدن باخیش فارسی ازیک اصلند . 
کلمه لال به معنا ی گسی که سخن گفتن نتوانددرسه زبان سومری ترکی وفارسی به یک صورت تلفظ  می شود.   
کلمه گور ترکی استامبولی با معنای پر با معادل  فارسی خود همریشه است . 
درزبان سومری به ریسمان (ایب )میگفتند ودرترکی نخ را (ایپ ) میگویند ودرفارسی باستان (ab ) به معنای نخ  یا ریسمان بوده چنانکه( ابرو) درکنایه ریسمان صورت گفته شده است (معدل eyebrow انگلیسی ) وابریشم دراصل (abrasan)بوده به معنای نخریس بوده   و افسار  به معنای ریسمان سر حیوان بوده درفارسی به نخ درهم پیچیده یا کلاف سردرگم   که به دور نخهای دیگر پیچیده باشدچور گفته اند ومعادل این گلمه درسومری (char ) به معنای چرخ در زبانهای ترکی وفارسی می داده (کلمه گرد gerd فارسی هم تحریف همین کلمه می باشد .)

درکردی چه میگوئی را (چه دلی) میگویند  دل  باکلمه ،tel انگلیسی و de  سومری و ترکی ازیک ریشه اند

درترکی ایسلاک به معنای خیس بامعدل فارسی  و(us ) سومری ازیک ریشه می باشد .

پیس ترکی به معنای بد با(pil ) سومری وپلشت فارسی و بئس عربی  و لیش لری ازیک اصلند .

پسوند (lash) درزبان ترکی درکلماتی مانند (yakhlashبه معنای نزدیک شو) یا کلمه( yerlash) به معنای جای گیرشو بامعادل  پسوندفارسی باستان( است یا اشت ) درکلمات پلشت ( ازمصدر پل و پلسته ) به معنای زشت یا کلمه شایسته ازریشه  شایان وکلمه  خجست(خوشسته ) به معنای قدیم خود  خوش بودن ازیک ریشه اند.

کلمه مادرفارسی ازدوبخش تشکیل شده بخش اول (ما) که ازیشه امای سومری وانای ترکی بوده و(تر) که پسوندیست برای دارنده یک صفت مانند کلمه اروپائی اپر و اپراتور یا کلمه اسکندر (اسکن به معنای شکست دادن و (تر) پسوندیست که دلالت دارنده صفت  دارد)   واصل کلمه ( amater )بوده همچنین پدردر اصل ( apater) به معنای دارنده صفت پدرانه بوده  همریشه کلمه اتای ترکی و(ادا)ی سومری (کلمه شوشتر نیز معنی عزیز می داده که بعدا   بامعادل انگلیسی آن sister به خواهر  گفته شده وخودکلمه خواهر با کلمه خالای تالشی به معنای خواهر ازیک ریشه می باشد وکلمه برادر ازکلمه (berater)اقتباص شده وبا کلمه برا  (برادر)درزبان ابری درکلمه برناوا ازیک ریشه می باشد.

کلمه (os)فارسی به معنای بنیان باکلمات اشاق ترکی و آشا درسومری به معنی پائین  ازیک اصلند.

کلمات  گام  فارسی و قم  عربی  و دیم  سومری به معنای بایست و  دیم دیک ترکی ازیک ریشه اند.

کلمه (ulu ) به معنای بالا درزبان سومری وترکی با کلمه علو عربی با معنای والا و محتشم  بامعادل فارسی آن ازیک اصلندوریشه کلمه (Ila) درزبان هندی میباشدچنانکه درمتنی باستانی یافته شده درهند آمده است (Ila  veta  tevara) به این معنا که خداوندا به زمین باران ببار درضمن درزبان عبری ( Il) معنای اله عربی یابه بیانی دیگر معنی خدا رادارد .

کلمه (dab) سومری به معنای پیداکن با کلمات( تاپ ) درترکی و(یاب ) فارسی ازیک ریشه می باشند.

درترکی استامبولی به دیروز (dun) و درترکی قشقائی (dunang) که باکلمه (down) انگلیسی به معنای پائین  و دون عربی و ( diya) پارسی باستان به معنای دیروزازیک ریشه می باشند.

کلمه چات ترکی به به معنای ترک با کلمه چاک فارسی ازیک ریشه می باشند.در گویش برخی اقوام ایرانی چاک به قاچ تبدیل شده کلمه (قاچ) فارسی به معنای یک برش کمانی  یا چیز حلالی شکل می باشد مانند یک قاچ خربزه  این کلمه با کلمه قاش ترکی به معنی ابرو  ازآنجا که حالت کمانی دارد بسیار مشابه است و هردوی این کلمات با (قوس)عربی و کلمه  کاس وکاسه ازیک اصل می باشند .

 کلمه غلام عربی به معنای پسر با کلمه اقلان  ترکی باهمین معنی ازیک ریشه اند.  

درتلفظهای مختلف زبان ترکی (ی ) نسبت را(لو-لی-له) بیان می شود که تلفظ (لی) آن به (ی) نسبت فارسی همراه حرف اضافه (لام ) میباشدمانند کلمه ایرانلی وایرانی .

کلمه ایوان درفارسی از دوبخش تشکیل شده است  ای + وان  (Ey) برگرفته از (E) سومری به معنای خانه مشایه کلمه (Ev) ترکی وپسوند وان یا بان به معنای دارنده یا نگهدارنده ومنظور ازاین کلمه نگهدارنده یا حائل خانه بوده است .

درزبان پارسی باستان (آس ) معنای له کردن یاخرد کردن می داده وبه آسمان ازاین رو این نام داده شده که مدور بودن آسمان شبیه سنگ آس یا سنگ آسیاب بوده و کلمه آس فارسی باکلمه از (az) ترکی  به معنای له کردن ازیک ریشه می باشد وکلمات عزاب عربی وآسیب نیز بااین کلمه ریشه مشترک دارند.

درترکی استامبولی به برده (keula) می گویند این کلمه معنای خود راازکلمه کوله فارسی  به معنای بچه نامشروع یاسرراهی که  سربار دیگران  یا به قول افقانها سردوش مردم باشد بوده (هذینه زندگی اش برکول مردم یا زمه آنها  باشد)

 درترکی استامبولی به بیمارستان هستانه می گویند که تحریف کلمه خسته خانه فارسی می باشدوکلمه خسته درزبان فارسی قدیم معنی زخمی یا مریض را می داده .

کلمه الو فارسی به معنای شعله باکلمه آلوش ترکی ( تحریف آتوش یا آتیش  ) به معنای شعله همریشه کلمه (Ot) ترکی  می باشند.

کلمه چخ ترکی یه معنای جهیدن یا بیرون رفتن  با کلمه جت انگلیسی و کلمه (جه ) فارسی همریشه است .

درزبان ترکی قشقائی به کلمه خودم  می گونند (ezem) ودرزبان اوستائی این کلمه (azem)   ودرزبان تالشی این کلمه را(az) تلفظ می شود.

درفارسی باستان  کلمه شب را (show) تلفظ می کردند این کلمه دراوستائی (khshab) بوده که احتمالا هردو ازکلمه خشو (kheshow) اقتباس شده باشند که با  کلمه گجه (gejaترکی تحریف gej gaدیروقت) و gig سومری و به معنای تاریکی ازیک ریشه می باشد .

شام یا  شوم  در زبان مردم  جنوب به معنای شب می باشد و کلمه آقشام (سرشب)  ترکی ترکبی از  دو کلمه آق  به معنای سفید و شام فارسی به معنای شب می باشد   .  

درزبان سومری به خانه (E) می گفتندواین کلمه درزبان ترکی به (Ev) تبدیل شده وکلمه ماوای عربی به معنای خانه ازریشه همین کلمه  می باشد .

درزبان عربی به کلمه گردو جوز می گویند این کلمه با واژه ی  (Iquz) طبری و(Ghoz) ترکی قشفائی و(geviz) ترکی استامبولی ازیک ریشه می باشد .  

درزبان ازبکی به گربه موشیک می گویند که ریشه کلمه پیشیک درزبان قشقائی  می باشد و با    کلمه موش فارسی  (یا  شکارچی موش) درارتباط است .

درترکی استامبولی   کلمه ای( i ) معنای خوب می دهد وتحریف کلمه  اییاخشی  ازبکی می باشد .

کلمه تاتی تاتی راه رفتن یک کلمه ترکی سلجوقی می باشد تاتلی درزبان ترکی  به معنای شیرین یا بامزده می باشد  ترکها  به نحوه سخن گفتن کودک تاتلی تاتلی می گویند که به معنی سخن گفتن با مزه می باشد 

درزبان فارسی به نهال بسیارکوچک درخت  شیله گفته شده است که با کلمه یشیل ترکی به معنای سبز ازیک  ریشه کی باشد .

آتش درزبان ترکی قشقائی  (Ot) تلفظ می شود همین کلمه در زبان ترکی خلجی (hot) تلفظ می شو دکه با کلمه (Oter)  اوستائی باهمین معنی وکلمه (hot) انگلیسی به معنای گرما از یک ریشه می باشند .

کلمه (tapa ) ترکی و(tape)  فارسی با کلمه(depo) انگلیسی ازیک ریشه می باشد .

درزبان ترکی قشقائی به کلمه هل دادن ایتلماق می گویند که اصل کلمه (Ital ) می باشد وباکلمه تلنستن (Telnesten)  بختیاری که اصل آن (تل) میباشد  و با کلمه (چلاندن )فارسی هم ریشه است .

در زبان ترکی استامبولی کلمه (sus) به معنای سکوت کردن است و با کلمه (hiss) فارسی و کلمه ( hash) انگلیسی ازیک ریشه می باشد .

درزبان ترکی قالین یا با تلفظ استامبولی آن (کالین )به معنای جسم قطور -صدای بم -و چیز بزرگ با کلمه کلان فارسی همریشه می باشد

 کلمه یوگای هندی ازکلمه یوک  اقتباس شده است که با کلمه یوق  و  طوق  و تاوه  و طبق وطاووس (پرنده ای که دمی به شکل طاوه دارد) ازیک ریشه می باشد این کلمه درزبان ترکی وفارسی قدیم بصورت (باق ) نیز تلفظ شده است چنانکه باغ به زمین محصور یا کشتزار بسته گفته شده است همچنین  درفارسی کلمه بخیه  را داریم که ریشه آن باق می باشد ودرترکی باق به معنای  بند یا نخ است  وباقلا  یعنی ببند و باقوشلا یعنی ببخش  این کلمه مشترک درترکی بصورت باقوش و در فارسی بصورت بخش درامده است .

درزبان ترکی به لاک پشت تاسباغا گفته شده است که  کلمه تاس یک نوع ظرف قدیمی می باشد و باغه ازکلمه قورباغه اخذ شده است منظور حیوانی بوده است که لاکی شبیه تاس را با خود حمل می کند.

در ترکی قشقائی به پارچه (pez) یا (bez) میگویند این کلمه درعربی معنای لباس را دارد وبه فروشنده پارچه بزاز می گویند.

کلمه توت فارسی که نوعی میوه درختی است با کلمه تات ترکی به معنای شیرین از یک ریشه است احتمالا کلمه طوطی نیز به معنای پرنده شیرین سخن بوده که با  طای عربی نوشته شده است .

کلمه  (om)  یا  یومای عربی با  آمای سومری  وآنای آذری  و آنه ترکی استامبولی وننه فارسی ازیک اصل می باشد .

درفارسی به شاخه های بوته ها (sok)


مطالب مشابه :


روباندوزی روی وسایل تزیینی

باز هم تصاویری از روباندوزی روی پاپیون اگر توجه کرده باشید در اغلب کارها از منجوق ومروارید و




نمونه سوال درس پولک ومنجوق دوزی

6-منجوق دوزی به چند روش انجام می گیرد 17-مرکز عمده ملیله ومروارید دوزی در کدام




نمونه سوالات ازمون سرمه دوز درجه 2

23-از اين روش منجوق دوزي براي دوخت سطح هاي وسيع استفاده دوخت سرمه ومروارید




زبان ترکی و فارسی ازیک ریشه زبانی مشترک می باشند .

کلمه میل ومیله ومهره ومروارید منج یا منش درفارسی به معنای مهره بازی می باشد و منجوق




برچسب :