22سال خدمت 24تجربه

با سمه تعالي

نامه اي در واپسين روزهاي هفته به دستمان رسيده كه با كمال تعجب آن را مي خوانم ،نامه اين است :

 همكارانيكه كه به رتبه ي خبره ارتقا پيداكرده اند مي بايست تجربيات خود را تنها در ظرف چند روز نوشته وبه اداره ارسال كنند .

نمي دانم چه طور مي شود تجربيات چندين ساله را  ظرف چند روز به روي كاغذ آورد،اما اين بار هم

مانند دفعات قبل  بايد به فكر به موقع رساندن جواب بخشنامه باشيم بدون اين كه به   محتواي آن فكر

كرده باشيم .

تجربه هاي اين متن ،بيشتر تجربه ها وموانع مديريتي است كه در هر بند به صورت جداگانه، نوشته شده

تجربه شرح داده شده ودر پايان درصورت امكان، راه حل ارائه شده است .

حتي الامكان سعي شده از مواردي كه مشابه تجربه هاي ديگر همكاران است پرهيز شود ويا از منظري

ديگر به مساله توجه شود ومواردي ذكر گرددكه اينجانب از نزديك لمس كرده وبا آن در گير بوده ام

ضمنا در اين مقوله تجربه هاي كلاسي كمتر ذكر شده، اين مساله به خاطر اين است كه اينجانب تنها

يك سال به صورت رسمي در كلاس آموزگار بودم و بقيه  سالها در  پستهاي  مديريت ،  كارشناس

امور اداري ،كارگزين ومعاون اجرايي مشغول انجام وظيفه بوده ام .

ياد آوري مي گردد  موارد ذكر شده  نكاتي است كلي  از تجارب قابل لمس مديريتي واجرايي كه   ذهنم رسيده  ودر اين فرصت كم آن را نوشته ام بنابراين اگر اشكالي در نحوه ي نگارش و يا انتقال

مفاهيم وجود دارد به علت كمي وقت مي باشد .

با سپاس – حميدرضا مسقطيان – معاون اجرايي دبستان نبوت ناحيه 6اصفهان

 

 

اولين تجارب  شغلي اين جانب به اولين  سال ورود  به شغل  مقدس معلمي  مربوط مي شود ، همان

روزهايي كه در رقابت  با همكلاسيهاي دوره ي متوسطه وبراي آمادگي در كنكور ومحك خودم

در كنكور ورودي دانشسراي تربيت معلم شركت كردم  واين شد انگيزه اي براي ورود به اين شغل .

با وجود اين كه دانش آموز خيلي ممتازي هم نبودم ولي رتبه ي دوم آزمون كتبي سهميه ي ناحيه ي

2را به دست آوردم وهمين طور رتبه ي سوم مصاحبه .

تعجب من كه اولين تجربه ي نوشته شده در اين متن است اين بود كه چرا از بين تمام دانش آموزان

چرا من رتبه ي دوم را به دست آورده ام !؟

درصفحه ي بعد به بررسي وتحليل اولين تجربه ومشكل آموزش وپرورش خواهيم پرداخت .

1- انگيزه ي ناكافي اكثريت متقاضيان وداوطلبان ورود به شغل معلمي :

كساني كه به اين حرفه وارد مي شدند ( مي شوند )افراد متوسطي بودند (هستند )كه براي فرار از

از سربازي يا به منظور ورود زودتر به بازار كار واحتمالا نجات از بيكاري وتورم شديد بازار كار

به اين حرفه روي مي آوردند (مي آورند )چه افراد درسخوان تر در سر روياي مشاغل به اصطلاح

با كلاس تر وپولساز در سر داشتند (دارند )وافراد ضعيف تر هم قبل از شركت در كنكور جذب بازار

آزاد مي شدند (مي شوند). تعدادي از اين داوطلبان حتي با گذشتن از فيلترهاي مختلف گزينشي

روحيه ي مذهبي واعتقادي محكمي نداشتند (ندارند)وحتي چيزي كه من خود با چشم خود ديدم

تعدادي محدود نيز دچار انحرافات اخلاقي بودند .

با توجه به اين مساله ،جاي تعجب دارد در كشوري كه مفتخر به اسم نظام اسلامي است و مهد تمدن و

فرهنگ بالاي مذهبي است وطبعا ارزش ويژه اي براي فرهنگ وعلم قائل است چنين كساني به راحتي

به اين حرفه ي حساس وارد مي شدند (مي شوند )وحتي با گذشت زمان وبرملا شدن روحيه ي شخص

باز هم اجازه داده مي شد (مي شود ) دراين حرفه بمانند .

حال مي توان با كمي دقت ووسواس بيشتر نسبت به جذب اين افراد اقدام نمود ،بهترين ها را براي

جذب انتخاب كرد وبا دادن امتيازات ويژه به اين حرفه قدرت جذب آن را بالابرد .

ضمنا هرچند سال يك بار آزمونهاي مختلف اجباري جهت محك ودرجه بندي معلمان برگزار گردد

تا بتوان به ميزان توانايي وكاركرد معلمان پي برد وبراساس آن امتيازات ويژه را اعطانمود .

ضمنا با برگزاري آزمون مي توان معلمين را از نظر علمي تقويت كرد وكاري كرد تا معلمين بتوانند

خود اطلاعات خود را به روز كنند ودر امر برنامه نويسي درسي سهم به سزايي داشته باشند .

2-نا كار آمد بودن دوره هاي تحصيلي تربيت معلم

دوره هاي تحصيلي تربيت معلم    (دانشسراها ومراكز تربيت معلم يا آموزش عالي )  و يا    دوره هاي پيشرفت تحصيلي وضمن خدمت براي متقاضيان وداوطلبان اين حرفه به اندازه ي كافي كار آمد نيست

اين يكي ديگر از تجارب اينجانب درطول تحصيل در 6سال تربيت معلم ودانشگاه وهمچنين گذراندن

بيش از 500ساعت آموزش ضمن خدمت مي باشد .

اگر چه بسياري از كتب ومنابع وسر فصلهاي انتخاب شده با حساسيت ويژه اي انتخاب مي شوند اما

اشكال كار در اين جاست كه دانش آموختگان به اندازه ي كافي به مطالب ومتون درسها توجهي نشان

نمي دهند وصرفا براي گرفتن نمره وگذشتن از دوره مطالعه اي مي كنند وبه فلسفه وماهيت درسها

توجهي ندارند .اگر تحقيقي جامع انجام شود ودر آن به مطالب مهم سر فصلهاي آموزشي مانند فلسفه

 آموزش وپرورش ،اصول برنامه ريزي درسي ،تحليل محتوا ،آمار وروشهاي تحقيق پرداخته شود

وعملكرد دانش آموختگان ارزيابي گردد واقعا چند درصد از آنان به اهميت اين درسها پي برده يا

لا اقل آنرا در شغلشان كار بردي ساخته اند .

در صورتي كه مي توان با برگزاري دقيق آزمونهاي عملي چه در طول دوره هاي تحصيلي و چه در

زمان كار، بازدهي وراندمان استفاده از اين مطالب مهم را بالا برد .

3- كلاسهاي كار آموزي مفيد اما بسيار كم

در سالهاي مختلف تحصيل در تربيت معلم ،دوره اي بود به نام كارآموزي كه معمولا در سال دوم

تربيت معلم برگزار مي شد ،اين دوره بيشتر تمريني بود براي آمادگي دانش آموختگان شغل معلمي

كه در مدرسه اي واقعي وبه منظور آشنايي با اين حرفه انجام مي شد .اما با وجود مفيد بودن اين دوره

به خاطر اين كه اين تمرين هفته اي يك روز وآن هم در طول 1سال انجام مي شد فاصله ي زيادي بين

هر جلسه تا جلسه ي ديگر ايجاد مي شد كه آشنايي وانس با محيط عملي كار به طور كامل انجام نمي

شد .چه خوب بود كلاسهاي كار آموزي مانند كارآموزي دوره هاي پزشكي يك دوره ي چند ماهه

غير منقطع بود تا دانشجويان بتوانند فرصت تمرين بيشتري داشته باشند با محيط كار بهتر آشنا شوند

وبا فرهنگ خاص آموزشگاهي، قبل از ورود حرفه اي آشنايي عميقي پيدا كنند .

4- ابلاغهاي فوري وعدم سازماند هي در مدت زمان كافي :

متاسفانه در نظام آموزشي ما وبه خاطر عدم ثبات مديريتها ومتفاوت بودن سليقه ها باهم وعدم برنامه

ريزي مناسب ابلاغها بسيار دير آماده مي شود و من آموزگار در واپسين روزهاي شهريور با استرس

خاص و مشكلات مربوط به آن براي محل خدمت آماده مي شوم .

اگر سازماندهي در موعد مناسب وبا توجه به امتياز واقعي و بدون در نظر گرفتن برخي ملاحظات

انجام گيرد وابلاغ محل كار به موقع در اختيار فرد قرار گيرد ؛فرد در مدت زمان باقي مانده تا شروع

سال تحصيلي مي تواند به رفع وفتق محل كار جديد خود بپردازد ؛با محيط،پرسنل و وضعيت مدرسه

آشنا مي گردد ،لوازم وتجهيزات لازم را تدارك مي بيند ،برنامه ي كاري خود را آماده مي كند و

خودرا باشرايط جديد وفق مي دهد و با آمادگي كافي براي خدمت در سال نو حاضر مي شود .

اما متاسفانه با تاخير در صدور ابلاغها ،جابجايي هاي مكرر وبرخي  غير عادلانه ،زمان براي تطبيق با

محيط كار به درازا مي كشد زماني كه بيشتر از يك ماه از شروع سال تحصيلي گذشته است .

5-عدم آشنايي با محيط مدرسه وفرهنگ اوليا

اگر ابلاغها به موقع صادر شود ،معلم مي تواند قبل از شروع سال تحصيلي به آموزشگاه برود با كلاس

خود ودانش آموزان آشنا شود ،مي تواند قبل از شروع سال تحصيلي جلسه اي با اوليا بگذارد ،با

فرهنگ آنان آشنا شود ،آنان را بشناسد و ظرفيتها و تواناييهاي اوليا را قبل از شروع سال تحصيلي

محك بزند تا وقت وانرژي معلم در طول سال تحصيلي گرفته نشود .

6- عدم ملاكهاي مناسب در انتخاب مسئولين وكارشناسان ادارات ،مديران ومعاونين وعوامل اجرايي :

يكي از تجارب نا موفقي كه در طول دوران خدمت اينجانب شاهد آن بوده ام اين است كه در انتخاب

مسوولين ادارات ومدارس حساسيت ويژه ي شغلي وجود ندارد .اگر هم حساسيتي در انتخاب اشخاص

هست منوط به هم خط وهم جهت بودن شخص با انديشه هاي فرهنگي ،سياسي وشخصي است و

كمتر به انگيزه ها ،تجارب موفق ودانش وفن شخص توجه مي شود .ضمنا به خاطر نبود ابزار مناسب

براي ارزشيابي ،نمي توان شخص واجد شرايط پست مديريتي را با روشهاي علمي انتخاب كرد .

قطعا مسوولين وكارشناسان ادارات هم مديراني را انتخاب مي كنند كه هم سو وهم جهت با سلايق

فكري وفرهنگي يا سياسي آنان است ،پس اگر در كشور جريان سياسي يا فرهنگي خاصي حاكم شد اكثر مديران ومسوولين از بالا ترين تا سطوح مياني وحتي پايين مديريتي عزل شده ومديراني جديد به جاي آنان مي نشينند ،بدون اين كه تجارب حرفه اي مديران قبلي در نظر گرفته شود وحتي از آنان در برنامه ريزيهاي بعدي استفاده گردد .

شكي نيست  افرادي كه در يك تيم كار مي كنند بايد همفكر باشند چون اشخاص غير همفكر، ساز

مخالف مي زنند ولي بايد دقت داشت اولا تغييرات مديريتي بايد بر اساس ملاكها وضوابط شغلي انجام

 گيرد نه سلايق شخصي وملاكهاي سياسي .ثانيا لزومي براي تغيير مديران سطح پايين يا حتي مياني

وجود ندارد مگر اين كه شخص قصد عنان وكار شكني داشته باشد .ثالثا هميشه در فضايي تكثر گرا و

 

باسلايق فكري متفاوت (نه كارشكني )اهداف ساز مان رشد وتعالي پيدا مي كند .

نكته ي آخر در برخي از پستها هم لازم است هر چند سال يك بار تغييرات صورت گيرد تا اولا

شخص پست را ارث خود نداندوثانيا جلوي فساد طرف گرفته شود مگر اين كه خلاف دوبند ذكر

شده ثابت گردد.

7-ابزار نا منا سب ارزشيابي ،سليقه هاي شخصي ارزيا بي كننده ،صوري بودن ملاكهاي ارزشيابي

متاسفانه ملاكهاي  ارزشيابي ابزاري مناسب به  دست ارزشيابي كننده نمي دهد.ملاكهاي ارزشيابي

به خاطر عدم اجراي صحيح چندين مرتبه تغيير كرده اما كماكان در سازمان تغيير چندان مناسبي به

چشم نمي خورد ،چراكه ارزشيابي كنندگان ،ارزشيابي را ابزاري صوري مي دانند ،سليقه اي عمل

مي كنند وگاهي با پيش زمينه هاي قبلي وبا حب وبغض به افراد امتياز مي دهند .برخي ملاكهاي

ارزشيابي غير كاربردي ،كلي وآرماني هستند و جنبه ي كمي پيدا نمي كنند .

بهتر است با كمي كردن ملاكهاي ارزشيابي و نه در نتيجه ي نهايي ؛تيمي نمودن ارزشيابي كنندگان

فصلي نمودن دوره ي ارزشيابي ونه ارزشيابي سالانه ،كيفي نمودن نتيجه ارزشيابي وآموزشهاي لازم

به ارزشيابي شوندگان وارزشيابي كنندگان و بيان حدود انتظارات تا حدودي از نواقص آن كم نمود.

8-ناهماهنگي سازمانهاي فرهنگي و دواير مختلف موازي در مواجه با چالشها و برنامه ريزيهاي فرهنگي ،آموزشي ،تربيتي

در كشور ما سازمانهاي فرهنگي متنوعي وجود دارند كه هر كدام اهداف خاص خود رادنبال مي

كنند ،اين درست است كه مسير كلي سازمانها همه رسيدن به اهداف كلي نظام است ،ولي سليقه ها

وتفسير هاي گوناگون از فرهنگ ،چالشهاي فرهنگي يا ابزار واهداف فرهنگي دانش آموز ومعلم را

دچار تنشهاي گوناگون مي كند،نبود فلسفه خاص ومسير عملي مناسب باعث مي شود هر كسي ،هر

نهادي ،هر تيمي از راه خود مسير ي را براي رسيدن به هدف طي كند .اگر همراه با ترسيم اهداف كلي

مسير اجرايي هم ترسيم گردد موازي كاريها ،اختلاف نظرها ،دوباره كاريها و ويران كردن آنچه كه

قبل از ما ساخته اند اتفاق نمي افتد .به همين منظور ترسيم اين اهداف و مسير بايد در دست يك

دستگاه فرهنگي قوي قرار گيرد تا لاقل بين ساز مانهاي فرهنگي به وفاق و هماهنگي دست پيدا كنيم

به عنوان مثال :تعدادي از مهد كودكها و آمادگيها تحت پوشش سازمان بهزيستي هستند ،تعدادي زير

نظر مهدهاي دار القرآن و تعدادي هم زير پوشش آموزش وپرورش كه هر كدام به شيوه ي خاص

خود نو آموز تربيت مي كنند .مثلا از بعد آموزشي ،آموزش حروف الفبا در اين سه آمادگي باهم

متفاوت است كه به محض ورود به آموزشگاه ابتدايي اين تعارض قابل لمس خواهد بود .

9- مديران موفق ،مديران متخصص ودر عين حال متعهد

يادم مي آيد سال اول ورود به دبستان مدير خوبي داشتيم خوش برخورد اما فاقد سازماندهي مناسب

آموزگاري بودم تازه وارد وتازه استخدام و همكاران من اكثرا معلماني بودند كه از قبل با مدير

همكاري مي كردند .تدريس كلاس پنجم با 40نفر دانش آموز به عهده اينجانب گذاشته شد بعد

از چند روز كلاس تفكيك شد و 20نفر از شاگردان نصيب من شد ،شاگرداني كه با مهارت خاصي

وبراساس معدل جداشده بودند فكر مي كنيد كدام دسته از شاگردان دركلاس من بودند ،بله شاگرداني

كه همه معدل متوسط وپايين داشتند وآقاي مدير به جاي اين كه به طور تصادفي دانش آموزان را

جداكند تمام شاگردان خوب را به همكار دوست خود داده بود وتازه از اين جانب انتظار درصد بالاي

قبولي هم داشت چرا كه كلاس 40نفري نصف شده بود.

اگر آقاي مدير تعهد وتخصص كافي داشت مي دانست كه اگر كلاس صحيح تقسيم بندي مي شد

آن همه انرژي و وقت و هزينه بين دانش آموزان به طور مساوي تقسيم مي شد وحتي در صد بهتر

 قبولي هم به دست مي آمد  .

10-دانش آموزان روستايي با ظر فيتهاي بالا اما كم مايه :

اغلب دانش آموزان روستايي از هوش خوبي برخوردارند اما خانه و خانواده مخصوصا در گذشته

پشتيبان اين مايه ي دروني نبود (نيست )،بيشتر بار تمرين وتقويت بردوش معلم است چون كه دانش

آموز در محيط خانه نمي تواند تمريني انجام دهد .اوليا نسبت به درس دانش آموز كمتر اهميت

مي دهند يا اگر اهميت دهند خود سواد ومهارت كافي براي تمرين و تقويت آموزشي بچه هارا

ندارند ،اگر سطح اطلاعات خانواده ها به واسطه ي گسترش تكنولوژي و فرهنگ وعلم بالا برود

در آمد سرانه ي آنها رشد پيدا كند دانش آموزان روستايي هم به جايگاه رفيع علمي خود مانند

گذشته دست پيدا خواهند كرد.

11-مدارس چند پايه ،ظلمي بزرگ به دانش آموز وهم معلم

متاسفانه به علت پراكندگي روستاها و به تبع آن متنوع بودن جمعيت آنها كه به طور مستقيم بر تعداد

دانش آموزان تاثير ميگذارد مدارسي در روستاها شكل گرفته كه الزاما به صورت چند پايه اداره مي

شود .يادم مي آيد در سالهاي اول خدمت در روستايي خدمت مي كردم كه يك مدرسه ي چند پايه

داشت ،در جوار روستاي ما وتنها به فاصله ي چند متر روستاي ديگري بود كه آن هم مدرسه اي

چند پايه داشت ،در آن زمان به اهالي روستا پيشنهاد كرديم تمامي كلاسها در يك مدرسه تشكيل

شود تا لااقل كلاسها تك پايه شود جواب مردم دو روستا اين بود :ما مي خواهيم مدرسه در روستاي

ما باشد وچون اهالي هردوروستا باهم توافق نداشتند و تعصب جاهلانه آنهارا كور كرده بود هيچ گاه

اين پيشنهاد عملي نشد .

شايد در سالهاي اخير تشكيل مجتمع هاي آموزشي ،پرورشي گامي بوده براي اجراي گام به گام

متمر كز كردن مدارس ،اما تا زماني كه فرهنگ مردم ،تعصبات قومي ومحلي وگاهي برخي از

تبعيضات اصلاح نشود ،تشكيل مدرسه اي متمركز در چند روستا غير قابل انجام است ،اين مهم

تنها با بالا رفتن فرهنگ و رفاه عمومي مردم روستاها عملي مي شود كه زياد دور از دسترس نيست .

12- سرويس معلمان روستايي ،مفيد اما متلاشي شده

ما معلمان غير بومي بوديم كه اكثرا ازشهر اصفهان به روستاهاي اطراف عازم مي شديم ،همه در وقت

معيني به ايستگاه مبدا مي آمديم و همه سر يك ساعت به طرف مدرسه ها عازم مي شديم .چون

سرويس سر ساعت معيني حركت مي كرد همگي به موقع به مدرسه مي رسيديم ،حتي گاهي مي شد

معلمي دير مي آمد چند دقيقه اي به خاطر او مي ايستاديم .اما همه باهم بوديم .

اين سرويسها اغلب ازسوي ادارات آموزش وپرورش سازماندهي مي شد اما هزينه ي سرويس را

خودمان مي پرداختيم ،اما به يكباره با رشد ادارات سرويسها افول كرد ،سرويس معلمين از رونق

افتاد ،هركسي ترجيح داد خود به آموزشگاه بيايد صفا وصميميت از بين رفت وبي نظمي ها بيشتر

شد چون مديريتها سليقه اي شده بود .

 

13- باز هم ايجاد مدارس متمركز امكانات بهتر و ظرفيتهاي بيشتر

در صفحات قبل  اشاره كردم ، مطمئنا وقتي مدرسه هاي كوچك  داشته باشيم،    براي   تاسيسات و ساختمان آنها بايد هزاران تومان هزينه كنيم، در حالي كه تنها چند نفر دانش آموز  ، در اين مدارس تحصيل مي كنند اما اگر دانش آموزان را در يك مدرسه متمركز كنيم،هزينه هاي قابل توجهي صرفه جويي مي شود وتنها قسمتي از هزينه ها صرفه اياب وذهاب دانش آموزان ميشود وسايرهزينه ها براي تجهيز مدرسة متمركز صرف ميشود.

14- عدم بر نامه ريزي مناسب براي آينده و حل مشكلات فعلي بدون توجه به نيازهاي آينده

اشكال همة ما، ازبرنامه ريزان تا مجريان در اين است كه برنامه ريزي مناسبي براي آينده نداريم ،در يك كلام تنها مي خواهيم مشكل فعلي را به هر قيمتي كه هست حل كنيم ،بدون اينكه به جوانب آن و يا مشكلاتي كه در آينده پيش مي آيد فكر كنيم،مثلا در دهة 1360 تا 1370 جمعيت  دانش آموزي ايران به شدت رشد يافت ،به همين منظور براي  تامين معلم مورد نياز  دوره ابتدايي به  هر شيوه اي متوسل شديم تا آموزگار ابتدايي را تامين كنيم ،دانشسرا ها وتربيت معلم نيرو گرفتند، معلمان حق التدريس گرفتيم ،آموزش يار نهضت جذب كرديم اما از يك نكته غافل بوديم ، ايا همة اين نيرو ها استحقاق پذيرش شغل معلمي راداشتند ؟چه ميزاني از آنها انگيزة كافي براي اين پست را در حود احساس مي كردند؟با انبوه اين نيروها بعد از كاهش دانش آموزان چه مي بايد كرد؟

اين يك مثال از دهها مثال موجود است و اشكال در همة ما هست، يعني مي خواهيم نقيصه اي را بر طرف كنيم به همة جوانب آن توجه نداريم و تنها مي خواهيم مشكل را به هر قيمتي حل كنيم حال اگر با برنامه ريزي وكارشناسي هاي لازم ويا در نظر گرفتن همةجوانب حتي اگر شده چند صباحي هم با مشكل بيشتر بسازيم لا اقل ما در آينده دچار مشكل نخواهيم شد يا اينكه با فشار كمتري مواجه خواهيم شد.

مثالهاي ديگر :ساختمان سازي مدارس،تغيير مرتب چارتهاي سازماني،تغيير مرتب انجام وظايف ادارات،چگونگي تفويض اختيارات وتغيير مرتب آن    

15-تغييرات نظام آموزشي غير پايدار

تغيير وتحول لازمه ي هر برنامه ي اجرايي است ،نظام آموزشي ما هم مي بايست دچار تغيير مي شد

مسلما هر برنامه ي اجرايي در هر زمينه اي كامل وبي عيب نيست ومي بايست برنامه ها اصلاح يا

تغيير يابد اما مهم اين است كه براي هر تغييري بايد به چند اصل توجه كرد :

- اين كه همه طرحهاي اجرايي توسط كارشناسان برنامه ريزي مي شود شكي نيست ؛اما كارشناسان

  اكثرا از سطح فكري بالاي جامعه هستند كه  با طبقات فكري  پايين  جامعه تماس چنداني  ندارند و

مشكلات را از نزديك لمس  نكرده اند  بنابراين به ظرفيتهاي لازم جامعه براي  تغيير  توجه  چنداني

ندارند .

- در ايجاد تغيير بايد به ظرفيتها توجه كرد چون افراد در مقابل تغييرات مقاومت نشان مي دهند و

حاضر نيستند يك مرتبه تمام آن چه كه به عنوان رسم وسنت پذيرفته اند ترك كنند بنابراين هر

گونه تغيير بايد آرام وملايم وبا زمينه سازي و ايجاد ظرفيت انجام شود .

در تغييرات آموزشي هم همين مساله صادق است ؛مثلا ما در تغيير نظام آموزش متوسطه ابتدا آن را به

شكل نظام ( ترمي واحدي)  در آورديم اما اين ظرفيت در دانش آموز دبيرستاني به  وجود نيامد ه ،

مقاومت نشان دادند يا از آن موقعيت بهره برداري خوبي نكردند .

- مجريان كه خود دست اندر كار هستند مي بايست خود براي تغيير آماده شوند تا بتوانند تغييرات را

به نحو مطلوب انجام دهند .همچنين بايد  ابعاد مختلف سطح تغييرات سنجيده شود تا بدانيم آيا جامعه

زمينه ي پذيرش طرح رادارد يا خير ؟

بنابراين مي بينيم هر صباحي نظام آموزشي ما باتنشي نو مواجه مي شود ،اگر اجرا مي شود به نحو

مطلوب اجرا نمي شود وتنها اسم تغيير را با خود يدك مي كشد .

- اگر برنامه اي با شكست مواجه شد به جاي تغيير آن ،اشكالات را رفع كنيم تا هزينه و انرژي ووقت كمتري هزينه كنيم .

16- دانش آموزان مدرسه گريز

در طول سالهاي خدمت تعدادمحدودي دانش آموز بودند كه به علل مختلف از مدرسه فرار مي كردند

دراين مدت كتابها ومقالات مختصري مطالعه كردم ،تحقيقات مختصري هم انجام دادم ،اغلب دانش

آموزان مدرسه گريز در نواحي روستايي همان هايي بودند كه مجبور بودند در مزارع به پدر خود

كنند كه گاهي خسته به مدرسه مي آمدند وتوانايي تحصيل رااز دست مي دادند و چون تكاليف

خودرا انجام نمي دادند ازمدرسه فرار مي كردند .

عده اي ديگر از دانش آموزان مدرسه گريز كساني بودند كه به علت وابستگي شديد به خانواده نمي

توانستند محيط خانه را ترك كنند.خوشبختانه اكنون مدارس تا حد قابل توجهي از ترسها واسترسهاي

قديمي كه همان ابزار تنبيه وتهديد بود كاسته اند وبه شكل قابل توجهي مدرسه هراسي كاهش يافته

است اما در برخي از روستاهاي محروم مدرسه گريزي ممكن است وجود داشته باشد .با افزايش

ظر فيت والدين از طريق ارتقاي اطلاعات كه جز با افزايش رفاه عمومي در روستاها ممكن نيست

مي توان از كار كردن دانش آموزان ودر نتيجه مدرسه گريزي كاست .

17- هما هنگي بيشتر اوليا با مدرسه ،ارتقاي كيفيت آموزشي :

اين كه گاهي اوقات بين مدرسه وخانواده هنوز هماهنگي لازم وجود ندارد وگاهي حتي به يك

تنش واختلاف بزرگ مبدل مي شود شكي نيست ،گاهي اوقات مدرسه وگاهي خانواده به شدت

عملكرد طرف مقابل را نقد مي كنند وبه طور كامل آن را مخالف با حركت تربيتي خود مي دانند ،

در صورتي كه اگر هركس در جاي خود بايستد واز منظر خود طرف مقابل را نقد كند كار ي اشتباه

است ،نقد موقعي موفق است كه خود را به جاي طرف دعوي بگذاري و با توجه به شرايط وامكانات

شخص مقابل تصميم درست را اخذ كني .

گاهي مي شود به نزد پزشكي مي رويم ،اما برخلاف خواسته ي ما دكتر داروي ديگري مي دهد يا

در تشخيص بيماري اشتباه مي كند ،اين به معني رد صلاحيت پزشك نيست ،بلكه ممكن است شرايط

به وجود آمده طوري بوده كه پزشك در تشخيص يا درمان بيماري اشتباه كند .اگر ما پزشك را

به عنوان يك كارشناس قبول كرده ايم بايد نظر اورا هم بپذيريم اما بايد در اصلاح حركت و ادامه ي

درمان با پزشك بكوشيم .

كار معلم هم خالي از اشكال نيست اما او يك كارشناس علوم تربيتي است كه مدتي را به همين

منظور تحصيل كرده تا بتواند صلاحيت لازم براي تدريس را به دست آورد پس نظر او كارشناسي

شده است اما در صورت وجود اشتباهي كه محرز است وكارشناسان ديگر هم آن را اشتباه مي دانند

 محترمانه بايد گوشزد كرد.

بالعكس در مورد خانواده ها همين مطلب صادق است ،دانش آموزان جگر گوشه هاي خانواده ها

هستند  و روش تربيتي هركسي براي خود او ارزشمند است .هيچ كس نمي گويد من فرزندم را

 درست تربيت نمي كنم .بنابراين در نقد خانواده ها مي بايست كمال احتياط را به كار برد واز طريق

آموزشهاي غير مستقيم مانند آموزش خانواده يا كلاسهاي تربيتي توان علمي آنان را افزايش داد.

 18- نحوه ي اجراي ما براساس نوع نگرش ماست :

همه ي ما در تصميم گيري ،نظارت وارزشيابي ،اجرا و برنامه ريزي يك محتوا ونگرش دروني داريم

كه براساس آن نگرش اجرا مي كنيم .

اگر نظرمان نسبت به طرح مورد نظر مثبت باشد ،هر طور كه شده با هر روش وامكانات حتي محدود،

آن طرح را اجرا مي كنيم اما اگر نظرمان نسبت به آن طرح مساعد نباشد صد دليل و بهانه براي رد

طرح يا عدم انجام آن مي آوريم

نوع نگرش در مورد شخص يا فكر وهر چيز ديگر هم صادق است ،در ارزشيابي اگر از كسي خوشمان

بيايد تنها خوبيهاي اورا مي بينيم اما اگر از كسي خوشمان نيايد اين نقاط ضعف اوست كه بر قضاوت

ما تاثير مي گذارد .با اين حساب نوعي افراط وتفريط در كار ما به چشم مي خورد.

به عنوان مثال معلمي كه فعاليتهاي پرورشي را عبث مي داند ،بدون در نظر گرفتن نقاط مثبت اين

فعالتها به دنبال بهانه تراشي براي انجام ندادن اين فعاليتهاست اما واي به وقتي كه نگرش مثبت باشد

آن وقت تمام برنامه هاي كاري معلم فعاليتهاي فوق برنامه است نوع نگرش از مديرا ن سطح بالاي جامعه تا مديران مياني وپاييني در جامعه ي ما نوعي افراط وتفريط به وجود آورده و كسي نمي تواند به نوعي اعتدال در نوع نگرش خود دست يابد  .

19- مطالب غير كاربردي معضل آموزش ما :

اين كه اگر دانش آموز  در آموزش سهيم باشد ،مطالب را با وسواس بيشتري دنبال مي كند و خود

در جستجوي علمي مي كوشد .

مشكل برخي از علوم و دانستنيها مخصوصا در مقاطع بالاتر كاربردي نبودن مطالب يا كاربردي

نكردن آن است ،همه ي ما در 12سال تحصيل مطالب زيادي مي خوانيم اما از اين انبوه اطلاعات

 تنها آن دسته مطالب يادمان مي ماند كه در زند گي روزمره از آن استفاده كرده ايم ،در قسمتهاي

قبلي اشاره شد معلمان بي انگيزه ،توانايي كاربردي ساختن مطالب را ندارند پس دانش آموزان

در امر آموزش سهيم نيستند و درسها را به زودي فراموش مي كنند.

20- مناطق  روستايي ،مناطق پر استعدادبا نيروهايي جوان :

يكي از امتيازات مهم مناطق حاشيه اي و روستايي ،داشتن نيروهاي پر استعداد و جوان است ،جوانان

تازه استخدام شده حتي اگر هم انگيزه ي كافي براي تصدي شغل خود را نداشته باشند اما سرشار

از انرژي هستند ،به خاطر انرژي زياد سختيها را به جان مي خرند .صبر و حوصله ي زيادي دارند

و همين انرژي باعث مي شود كه آموزش با همه ي نواقصي كه دارد ،اما شكل قابل قبولي به خود

بگيرد بنابراين مي بايست به معلمين روستايي بها داد و با دادن امتيازات بيشتر آنان را نسبت به ادامه ي

كار در مناطق روستايي وعشيره اي دلگرم نمود .

21- كار اداري ،تجربه ي خوب وموفق سالهاي خدمت :

اينجانب 5سال وجند ماهي در اداره مشغول خدمت بودم ودر اين سالها تجارب خوبي از افزايش

اطلاعات ،شناخت روحيه و مسائل اداري كسب نمودم .حتي معتقدم بهتر است كليه ي همكاران

فرهنگي براي مدتي هم كه شده در اداره كار كنند .

در قسمتهاي قبلي گفته شد در نقد بايد خودرا به جاي طرف مقابل بگذاريم .

روزهاي اول استخدام همكاران اداري خود را كه  مي ديدم برخي طرز برخوردها را نمي پسنديدم

زماني شد خود در اداره مشغول خدمت شدم ،شايد تعجب كنيد كه همين روحيه در من نيز شكل

 گرفت ،البته با بررسيها از زواياي مختلف به اين نتيجه رسيدم: كه برخي مواقع حجم كاري زياد برخي

از دواير ،قدرتي كه انسان به واسطه ي ارتقاي پست پيدا مي كند ،تغيير نگرشها نسبت به همكاران

فرهنگي وتامين نظر همكاران اداري و فاصله گرفتن از منظر ديگري باعث تغيير روحيه ي افراد

مي شود و بايد گفت تقريبا همه ي افراد كم يا زياد هم صاحب اين روحيه مي شوند و كمتر كسي

مي تواند ادعا كند من قبل وبعداز ارتقاي پستم تغيير نكرده ام .

از نقطه نظر فني :تسلط بركامپيوتر ،انواع گزارش نويسي ،كار با محيطهاي مختلف ويندوز و آشنايي

با سيستم پرسنل و مجموعه قوانين اداري وحقوقي از بركات خوب كار در اداره است .با همه ي اين

منظر ديد فرد با گذشته تفاوت پيدا كرده ظرفيتهاي فكري فرد افزايش پيدا مي كند .

22-آشنا نبودن ارباب رجوع و كارمند با حقوق خود :

در نظام اداري ايران ،ارباب رجوع با حداقل آگاهي از حقوق شهروندي به ادارات مراجعه مي كند .

جهل افراد نسبت به قوانين و عدم آشنايي با نظام بوروكراسي وسلسله مراتب اداري گاهي انجام كار

براي كارمند و ارباب رجوع سخت مي كند .

در دستگاههاي اداري وسازمانهاي مختلف ارباب رجوع تنها براي پيگيري كار خود در مقطعي خاص

به سازمان مورد نظر سر مي زند وكاملا نسبت به پيگيري اداري در آن سازمان بي اطلاع يا كم اطلاع

است بنابراين ممكن است گاه  مسيري بيهوده طي كند ازاين اتاق به آن اتاق يا ازاين اداره به آن اداره

برود وگاهي به حق مورد نظر خود نرسد .

حال اگر با كمي اطلاع رساني و آموزش شهروندي ،هم ارباب رجوع وهم كارمند را به حقوق متقابل

آشنا كنيم هردو طرف  از نحوه ي كار راضي و به هدف خود خواهند رسيد .

آموزش شهروندي از طريق رسانه ها ،درقالب نوشتار از طريق پوستر و بروشور ،پيام و نمودار ها و

تشكيلات سازماني و قوانين مدني ميسر است ،يك نفر هم با داشتن روابط عمومي بالا در مدخل

ادارات مي تواند ارباب رجوع را راهنمايي كند ،نه اين كه راهنما يك نگهبان بي سواد بد اخلاق

باشد كه ظاهرش براي فراري دادن ارباب رجوع كفايت مي كند .

در ادارات آموزش وپرورش اغلب ارباب رجوعان ،فرهنگياني هستند كه با كمال تاسف بايد گفت :

برخي از آنها  كه خود بايد به دنبال حقوق خود باشند از يك ارباب رجوع  عادي براي  انجام كار

اطلاعات كمتري  دارند .

اين افراد بخشنامه هارا به موقع مطالعه نمي كنند ،يا به آنان اطلاع رساني دقيقي نمي شود ،ووقتي

حقي ضايع شد ارباب رجوع طلبكار كارمند است و كارمند  ارباب رجوع را زير سؤال مي برد .

خلاصه كلام اين كه ارتباطات درون سازماني ما بايد سازمان يافته تر شود اطلاعات ما از سازمانها

شكل كاربردي بگيرد و همه در برابر هم مسئول باشيم .

23- تقسيم كار قسمتهاي مختلف بر اساس لياقتها و تواناييها

در نظام اداري ما ،در برخي قسمتها هر كسي به درستي سر جاي خود ننشسته،شايستگي ها مد نظر نيست ،رشته هاي تحصيلي مر تبط با پست مورد نظر نيست بيشتر شاغلين ادارات همان كساني هستند

كه مدتي در مدارس بوده اند وبه پست اداري منصوب شده اند اين افراد در طول ماهها تجربه باپست مورد نظر آشنا مي شوند بعد از اينكه در اين پست به تبحر رسيدند  با يك ابلاغ ديگر به جايي ديگر مي روند يا پستشان عوض ميشود ،كساني مي توانند در پست خود باقي بمانند كه هدفشان ارتقا نباشد يا مخالفتي با مسئولين مافوق نكنند يا نحوة نگرش مسئولين نسبت به اين افراد خنثي با شد،زيرا اگر مثبت باشد اين افراد ارتقا رتبه پيدا مي كنند و اگر منفي باشد از كار معزول مي شوند اگر شايستگي در جايي ثابت شود چه لزومي دارد در پست ديگر ارتقا يابد چنين شخصي مستحق تشويق هست اما در جاي خود ،مثلا اگر كار شناس است در همان رشتة شغلي ارتقا يابد نه اينكه به پستي ديگر منتقل شود كه با آن آشنا نيست يا با ابزار تشويق ،مثل اضافه كار بيشتر استفاده از نظريات وي و...تشويق شود .

24-ضعيف بودن  روحية تيمي در  محيط هاي كاري : 

در كشور ما روحية تيمي مناسبي بر افراد حاكم نيست ،اغلب موفقيتها به مافوق بر مي گردداما اگر نقطه

ضعفي پيدا شد همه دنبال مقصر مي گردند  در اجرا وتصميم گيري نيز همه ي افراد سازمان به نسبت

 درجه واعتبارو حيطه ي كاري  بايد سهيم باشند تادر اجرا با مقاومت كارمندا ن رده ي پايين مواجه

نشويم .خلاصه همه باهم براي اهداف سازمان بايد بكوشند چون همه يك تيم را تشكيل مي دهند.

درپايان بايد متذكر شد متاسفانه برخي از پرسنل اداري ديد محدودي نسبت به همكار خود دارند

ظاهري خوب  اما باطني  دغلكار انه دارند كه مناسب روحيه ي تيمي نيستكه بايد در رفع اين نقيصه

كوشيد. 

22سال خدمت ،24تجربه

 مجموعه ي دست نوشته ها

از تعدادي از شاخص ترين موانع ومشكلات و تجربيات شغلي  در طول 22سال خدمت

 تهيه وتنظيم :

حميد رضا مسقطيان

معاون اجرايي دبستان نبوت

آذر 1390

 

 

 

 


مطالب مشابه :


نمونه سوال انتقال .......فرهنگ اسلامی

اداره آموزش وپرورش ناحیه 6اصفهان. مدیریت آموزش وپرورش ناحیه 6 خداوندبه وسیله ی




اختلال کم توجهی

اداره آموزش وپرورش ناحیه 6اصفهان. زمینه آموزش درحافظه ی کوتاه مدت




معرفی یک کتاب

ومعاوني مدارس آموزش وپرورش ناحیه 6اصفهان ی آموزشی وپرورش ناحيه 6اصفهان ;




فردا وام ضروری بازنشستگان واریز می شود

مبنای شکل گیری آموزش وپرورش دانایی است « دانستن درمان آنلاین سامانه ی خدمات درمان




راهکارهایی برای کاهش افت تحصیلی

اداره كل آموزش و برنامه ی روزانه آموزش وپرورش ناحیه 6اصفهان تاسیس شده




22سال خدمت 24تجربه

درصفحه ي بعد به بررسي وتحليل اولين تجربه ومشكل آموزش وپرورش وپرورش ناحیه 6اصفهان ی




انتخابات شورای دانش آموزی

بخشنامه ها ی ستاد همکاری آموزش وپرورش وحوره معاونت پرورشی وتربیت بدنی ناحیه 6اصفهان




تقویم اجرایی فعالیتهای پرورشی87

- انتخاب ائمه ی جماعت آموزش گاه هها و شرکت در وزارت آموزش وپرورش بدنی ناحیه 6اصفهان




کلیپ های ویژه بازگشایی مدارس

بخشنامه ها ی ستاد همکاری آموزش وپرورش وحوره معاونت پرورشی وتربیت بدنی ناحیه 6اصفهان




برچسب :