76 روزای بارونی

- آقای ستوده ... دیگه سفارش نکنما! حواستون جمع باشه ... خواهش می کنم ...
نیما دستی روی پلک سمت راستش گذاشت و گفت:
- ای به روی چشمم خانوم دکتر! حواسم هست ... یه دور می زنیم و بر می گردیم ...
- خانوم شما هنوز وضعیتش نرمال نشده ... خواهشاً در ماشین رو با قفل مرکزی قفل کنین، اعصابش رو متشنج نکنین، ناراحتش نکنین، اگه حرف زد که بعید می دونم باهاش مخالفت نکنین ...
نیما برای بار هزارم گفت:
- چشم!!
دکتر لبخندی زد و گفت:
- فکر کنم پرستار آماده اش کرده باشه ... می تونین ببرینش ..
- خیلی ممنون خانوم دکتر ... پس فعلاً با اجازه ...
از اتاق که خارج شد طرلان رو لباس پوشیده دست تو دست پرستار دید ... مثل همیشه نگاش بی روح و بی فروغ بود ... آهی کشید و رفت به سمتشون ... پرستار دست طرلان رو توی دست دراز شده نیما قرار داد و گفت:
- مراقبش باشین ... این سوگولی منه ...
بعد از این حرف گونه طرلان رو بوسید و رفت ... نیما دست طرلان رو فشار داد و به طنز گفت:
- چه از سهم منم بر می داره! کی بهش اجازه داد خانوم منو ببوسه؟!!! بچه پرو ...
از گوشه چشم به طرلان نگاه کرد ... نگاه ماتش خیره روبرو بود ... دستشو کشید و طرلان بی حرف دنبالش راه افتاد ... چقدر مظلوم شده بود ... بعضی وقتا که یاد جیغ جیغ ها و حرکات هیستریک گذشته اش می افتاد باورش نمی شد این همون طرلان باشه! انگار اون رفته بود و یکی دیگه جاش اومده بود ... آه کشید ... مقصر خودش بود ... طرلان رو تا بیرون محوطه و نزدیک ماشین برد ... در ماشین رو باز کرد و گفت:
- سوار شو عزیزم ...
طرلان از جا تکون هم نخورد و با یه حالت همراه با ترس به ماشین خیره شد ... نیما متوجه حالت دفاعیش شد و گفت:
- بشین گلم ... می خوایم بریم یه دوری بزنیم ... مثل قدیما ... خودمون دو تا! بشین فدات بشم ...
طرلان یه کم بدنش رو شل کرد و نیما تونست با یه هل کوچیک وادار به نشستنش کنه ... همین که نشست در رو بست و سریع از در سمت خودش سوار شد و گفت:
- خوب ... خانوم خانوما حال افتخار بدین به من حقیر بگین کجا دوست دارین ببرمتون؟
طرلان در جواب آه کشید و نیما کم مونده از خوشب بال در بیاره ... بالاخره یه عکس العمل از طرلان دیده بود و همین براش یه دنیا بود ... با خوشی ماشین رو روشن کرد و گفت:
- شما که افتخار نمی دی سکوتت رو بشکنی، منم خودم مسیرو انتخاب میکنم. می خوام ببرمت پارک جمشیدیه دوتایی عین دو تا دختر پسر هجده ساله عاشق بزنیم به دل طبیعت ... پایه ای؟!!
جوابی نشنید ... انتظار هم نداشت جوابی بشنوه ... ماشین رو روشن کرد و راه افتاد ... به طور نامحسوس دکمه قفل مرکزی رو هم زد که یه موقع غافلگیر نشه! بین مسیر هر چه که می تونست با طرلان حرف زد ... از کارش گفت ... از شرکت مانی ... از دانشگاه ... از افسردگی و پکر بودنش توی این مدت ... از دوستاشون که خیلی وقت بود از هیچ کدوم خبر نداشت جز آرتان ... گفت اما هیچ اسمی از ترسا نیاورد ... به هیچ عنوان نمی خواست اشتباهات گذشته رو تکرار کنه ... اینقدر حرف زد که دهنش کف کرد ... اما طرلان هیچ واکنشی نشون نداد ..


مطالب مشابه :


طرلان پروانه

دخترونه - طرلان پروانه - هرچی مربوط به دختراست ترلان پروانه بازیگر و هنرمند خردسال در تیر




دانلود قسمت دهم ۱۰ سریال ارمغان تاریکی

طرلان پروانه, علی ابوالحسنی, فریبرز گرمرودی, لیلا زارع, مجید سعیدی, مجید مشیری,




ارسلان قاسمی

از بین بازیگران هم سن و سال با ترلان پروانه ، علی شادمان و پوریا ابراهیم پور رفت و آمد




دانلود سریال ارمغان تاریکی

آرمیده، فریبرز گرمرودی، آزاده ریاضی، مریم خدارحمی، مریم سرمدی، طرلان پروانه و




45. پخش فيلم «ارمغان تاريكي» ويژه دهه فجر از امشب در شبکه 3 سیما + تصاویر

آرميده، فريبرز گرمرودي، آزاده رياضي، مريم خدارحمي، مريم سرمدي، طرلان پروانه و




اسامی آموزشگاههای موردتاییدکانون وانجمنهای صنفی استان درحرف مختلف طرح یاوران امیددرشهرستان زاهدان

طرلان. پروانه




76 روزای بارونی

طرلان در جواب آه کشید و نیما کم مونده از خوشب بال در بیاره بالاخره یه عکس العمل از طرلان




66روزای بارونی

طرلان قاب عکس همسر مرحومش رو بغل کرده بود و اشک می ریخت 6- از پيله تا پروانه ، از مهسا تا




برچسب :