ویترین دزد زده

سه روز پیش مامان زنگ زد مغازه آبجی. من گوشی رو برداشتم. مامان یک خانوم مهندس-خانوم مهندسی راه انداخته بود پشت خط که خودمم داشت باورم میشد مهندسم! بعد هم گفت این لپ تاپ آخریشه دیگه نه؟! گفتم ای خالی بند! بگو آخریشه! گوشی رو داد به خود مشتری. از مشخصات لپ تاپ براش گفتم و به اطلاعش رسوندم این مدل داره گرون می شه و خرید امروزمون بالاتر از این قیمتیه که دارم بهش می دم-واقعیت رو گفتم- مامان گوشی رو گرفت و گفت تخفیف چی بدیم؟ گفتم یه کیف. گوشی رو گذاشتم و کلی با آبجی به اغراقهای مامان خندیدیم. نمیدونستم قراره غروب حرفهای مامان واسم بشه یه دردسر بزرگ.
وقتی خونه رسیدم مامی گفت طرف یه کوله پنجاه هزار تومنی انتخاب کرده. خیلی عصبانی شدم. ما کیفهای ارزونتر واسه اشانتیون در نظر گرفته بودیم. گفتم تو که در جریان بودی چرا اینکارو کردی؟ اول گفت من در جریان نبودم. بعد گفت این رو دادم که نره جای دیگه. اصلا هم زیر بار نمیرفت که اشتباه کرده و اصرار داشت که کار خودش درسته و این من هستم که همیشه با خسیس بازی مشتریها رو می پرونم!!!! تصمیم گرفته بودم که کیف رو ندم.
مشتری که اومد بهش گفتم این کیف رو نمیتونم بدم. اما مشتری شروع کرد به داد زدن که با اون خانوم طی کرده و واسه همین اینجا خرید کرده. با آقا موشه صحبت کردم و گفت کوتاه بیام و قبول کنم. بعد که داشتم قیمت ماوس و بقیه لوازم رو براش توضیح میدادم دوباره داد و بیداد راه انداخت که اون "کارگرتون" گفته لپ تاپ "با همممممممممممممه چیزه" و من باید یه ماوس هم بذارم. (چند بار گفتم اون خانوم مامانمه. موقع ظهر بهم گفت چه اشتباهی کرده) اون رو هم با دعوا ازم گرفت. بهش گفتم این مدل مودم نداره. مگه میتونستم حالیش کنم کارخونه مودم نذاشته و من دزد مودمش نیستم!!!!! این شد که مجبور شدم یک عدد مودم هم براش بذارم مجانی!!! که شرش رو کم کنه. اما مودمم تموم شده بود. یک قرون هم هزینه نصب نداد و نزدیک بود بابتش کتک هم بخورم از دختره! لپ تاپ رو تحویل گرفتن و بابت مودم هیجده تومنی مبلغ بیست و دو تومن گرو نگه داشتن.
شب واسه اینکه از کوره در نرم با مامان حرف نزدم. رفتم تو اتاق و در رو بستم. فرداش مامان زنگ زد و گفت اسپیکرهای جدید رو چیده تو ویترین و یه اسپیکر هم فروخته. بعد از ظهر خودم رو زود رسوندم به مغازه که ببینم با ویترین چیکار کرده. دیدم اسپیکرها رو چیده طبقه بالا-که واسه شیشه نازکش خیلی سنگین بودن- و پایه چرخون دوربین طبقه وسطه و خالی. همزمان با باز کردن در مغازه دو تا پسر جوون اومدن داخل. گفتن صبح یه اسپیکر خریدن و حالا همون مدل رو می خوان. نداشتم. زنگ زدم و دیدم کلا تموم شده. چند تا مشتری دیگه هم تو این فاصله اومدن داخل و من همش فکرم روی این بود که زودتر برن و به داد ویترین برسم و دوربین رو پیدا کنم و  جابه جایی های مامان رو اصلاح کنم.
وقتی همه رفتن هرچی گشتم دوربین رو پیدا نکردم. زنگ زدم به مامان که بیاد. اما پیدا نمیشد. مامان گفت دوربین رو به اون دو تا پسر نشون داده و بعد گذاشته رو پایه و اسپیکر رو تحویل داده و مغازه رو بسته و ممکنه من حواسم نبوده و مشتریها از ویترین برداشته باشن. یا شایدم وقتی داشته دنبال پلاستیک میگشته دست کردن تو ویترین. دیگه مثل یک آتشفشان فعال بودم. آخه چطوری ممکنه اینا دست بکنن تومشمع ویترین  که همه جاش چسب کاری شده و تو نفهمی؟! مگه خواب بودی؟! مامان رفت و منِ خنگ هی به جواب این معما فکر می کردم و اصرار داشتم که مامان دوربین رو تو ویترین نگذاشته و باز داره الکی اصرار میکنه تا خودشو تبرعه کنه. اصرار داشتم که اگه اشتباهی می کنه قبولش کنه.
اون شب چیزی متوجه نشدم. اما دیروز صبح که جلوی روشنایی روز داشتم لپ تاپها رو توی ویترین می چیدم با دیدن یه برش 20 سانتی توی مشمع خشکم زد! آقایون با خودشون تیغ آورده بودن و در فاصله ای که مامان سرگرم کار بود مشمع رو بی سر و صدا بریده و دوربین رو برداشته بودن. اینقدر جسور بودن که بعد از ظهر اول وقت اومدن تا قبل از اینکه متوجه بشیم از همون جای دست یه چیز دیگه بردارن که احتمالا با عوض شدن فروشنده هول کردن و رفتن. می دونستم که دیگه کار از کار گذشته اما زنگ زدم به پلیس و گزارش دادم و یه مامور هم اومد و محل رو دید. داشتم از این همه جسارت آقایون دزد سکته می کردم. حالا میزم رو آوردم جلوی ویترین. فردا قراره شیشه بر بیاد و کلا ویترین رو ببنده. آقا موشه هم دوربین مدار بسته و کابل و ... آماده کرده که بیاره وصل کنه. امروز مشغول تعویض ویندوز بودم تا برنامه کارت تی وی که روی کامپیوتر نصب می کنیم از این کندترش نکنه. فعلا مغازه بخاطر جابه جایی موقت میز مثل یک مغازه جنگ زده ست. مامان اینقدر حالش گرفته بود که صبح گفت بعد از نصب دوربین و شیشه ها دیگه اینجا نمیاد. بهش گفتم اینکارش مثل فرار کردنه و حق نداره ترسو باشه و جا بزنه. کلی غرغر کردم تا حالش سر جاش اومد! نمی دونستم غرغرهام همونطور که خاصیت دافعه دارن می تونن جاذبه هم ایجاد کنن! من و مامی از صبح هر مشتری ای که وارد میشه رو خوب ورانداز میکنیم و به شدت معتقدیم دزده مگر اینکه خلافش ثابت بشه!
آهان! داشت یادم می رفت. اون خانوم دیشب با لپ تاپش اومد. دنبال مودم اومد. گفت بلوتوثش کار نمیکنه. گفتم اولا هزینه خدمات ندادن که من کاری براشون انجام بدم. اما عیب نداره. معرفتی یادشون میدم چطور بلوتوث رو فعال کنن. همه چی رو یادشون دادم اما متاسفانه بلوتوث بد نصب شده بود و چیزی ارسال و دریافت نمیکرد. گفتم چون ویندوزهایی که استفاده می کنیم اوریجینال نیستن و درایورها رو هم دانلود کردیم گاهی با هم نمی خونن. خودم فکر می کردم باید دوباره ویندوز عوض بشه که بلوتوثش کار کنه. زنگ زدم به آبجی. گفت با یه سری ژانگولر بازی میشه درستش کرد اما کار تو نیست و خودم باید ترتیبشو بدم. وقتی واسه سرکار خانوم همه این توضیحات رو دادم یک داد و بیداد حسابی راه انداخت که شما جنس خراب به من انداختید و من راضی نیستم و کلاهبردارو دزد هستید و غیره... (شیشه های مغازه از صدای فریادش می لرزیدن!!) مودم رو هم نگرفتن و گفتن میرن مغازه آبجی اونجا هم بلوتوث رو درست کنن هم مودم بگیرن. تا این لحظه هم متواری بوده و مراجعت نکردند برای دریافت مودم کوفتی که با توجه به اینکه مودم رو پونزده خریده بودیم و ایشون بیست و دو تومن پولمون رو برداشتن یک ضرر هفت هزار تومنی دیگه هم متحمل شدیم که ایشالله کوفتشون شه. من که راضی نیستم! ایشالله لپ تاپش بیافته ال سی دیش بشکنه دیگه هیچ غلطی نتونه باهاش بکنه! ایشالله لپ تاپشو دزد بزنه همه عکسای خصوصیش هم توش باشه!!!!!!
ول کن بابا! مال دنیا ارزش نداره نشستم هم خودم حرص میخورم هم شما رو حرص میدم
:D


مطالب مشابه :


ویترین مغازه

ویترین مغازه. در ویترین مغازه دو نکته رو توجه کنید: ۱- ویترین باید جلب توجه کنه. یعنی چیزی باید در ویترین مغازه شما باشه که چشم مشتری ناخودآگاه به.




تکنیک ویترین مغازه

تكنيك هاي فروش بيشتر در مغازه يا فروشگاه - تکنیک ویترین مغازه - آموزش مغازه داری حرفه ای.




جلب توجه مشتری در ویترین

گذاشتن پای دایناسور داخل ویترین. گذاشتن قلب بزرگ داخل ویترین و رنگ قرمز آن. گذاشتن عکس بزرگ داخل ویترین. گذاشتن ماشین فراری داخل ویترین مغازه پوشاک.




ویترین دزد زده

ویترین دزد زده. سه روز پیش مامان زنگ زد مغازه آبجی. من گوشی رو برداشتم. مامان یک خانوم مهندس-خانوم مهندسی راه انداخته بود پشت خط که خودمم داشت باورم میشد مهندسم!




ویترین های جذاب!!

فقط ویترین مغازه نبود که جلب توجه میکرد، جملات تبلیغی پشت شیشه ها هم آزاردهنده بود. دودل بودم که برم تذکر بدم یا نه، آخه تو اون پاساژ بزرگ، اون تنها مغازه ی فروش




مبارزه با رقیب در بازار

چند روز پیش یکی از آشناها اومد پیشم می گفت: من یک مغازه لباس زیر. مردونه دم حرم باز ... رقیبت ویترین مغازه اش رو هر روز تمیز می کنه و تو نمی کنی یعنی عقبی. اگه.




پشت ویترین مغازه کیف و کفش

20 ژوئن 2011 ... به کفش ها و کیف های پشت ویترین نگاه میکرد. چقدر همه زیبا بودند. به کارت عابر بانکی که دستش بود نگاه کرد. به قیمت کیف ها و کفش ها چشم دوخت.




عروسک جاندار و عجیب در ویترین مغازه ها +عکس

خودم و خودت - عروسک جاندار و عجیب در ویترین مغازه ها +عکس - افتادگی اموز اگر طالب فیضی*** هرگزنخورد اب زمینی که بلند است - خودم و خودت.




برچسب :