معلم پای تخته داد می زد (خسرو گلسرخی )

 

معلم پای تخته داد می زد <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 


صورتش از خشم گلگون بود ...

 

 

و دستانش به زیر پوششی از گرد ...

 


پنهان بود ....

 



 ........ ولی آخر کلاسی ها 

 


لواشک بین خود تقسیم می کردند ....

 


وان یک ... گوشه ای دیگر

 


« جوانان » را ورق می زد .......

 


برای آنکه بیخود ...های و هو می کرد و ..... با آن شور بی پایان

 


تساوی های جبری را نشان می داد ......

 



با خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک

 


غمگین بود

 


تساوی را چنین بنوشت :

 


« یک با یک برابر هست ...»

 



از میان ِ جمع شاگردان یکی برخاست ،

 


همیشه یک نفربايد بپاخیزد

 


به آرامی سخن سر داد :

 



تساوی اشتباهی فاحش ومحض است ...

 



معلم

 


مات بر جا ماند .

 



و او پرسید :

 




اگر یک فرد انسان واحد یک بود .... آیا باز ......... یک با یک برابر بود ؟

 



سکوت مدهشی بود و ... سوالی سخت .... !!

 



معلم خشمگین فریاد زد :

 


آری برابر بود .

 



و او با پوزخندی گفت :

 


اگر یک فرد انسان واحد یک بود

 


آنکه زور و زر به دامن داشت

 


بالا بود ...

 


وانکه

 


قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت

 


پایین بود ... !؟؟

 



اگر یک فرد انسان واحد یک بود

 


آنکه صورت نقره گون ،

 


چون قرص مه می داشت

 


بالا بود ....

 


وان سیه چرده که می نالید

 


پایین بود ... !؟

 



اگر یک فرد انسان واحد یک بود .....

 


این تساوی زیر و رو می شد !!!

 



حال می پرسم :

 


یک اگر با یک برابر بود ...

 



نان و مال مفت خواران

 


از کجا آماده می گردید ؟

 



یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ........؟

 



یک اگر با یک برابر بود ...!

 


پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟

 


یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟

 



یک اگر با یک برابر بود .....

 


پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟

 

 

معلم ناله آسا گفت :

 
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید

 

 

یک با یک برابر .... نیست ......... 

 

 


مطالب مشابه :


رمان های عاشقانه از سایت نودو هشتیاhttp://www.forum.98ia.com/

زیر بارون با تو | شنه عظیمی کاربر زیر شلاق زمستان | satiris کاربر




دانلود رمان دختران زمینی پسران آسمانی

198 - رمان زیر شلاق زمستان 199 - رمان شبیخون یک 363 - رمان آبان ماه اول زمستان




رمان آخرین برف زمستان قسمت 26

کتاب زیر شلاق سکوتم(کتاب شعر مینو) رمان زندگی رمان آخرین برف زمستان قسمت 26.




رمان آخرین برف زمستان قسمت 29

کتاب زیر شلاق سکوتم(کتاب شعر مینو) رمان زندگی رمان آخرین برف زمستان قسمت 29




جملات دکتر علی شریعتی درباره امام حسین (ع)

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد




شعر سگ ها و گرگ ها از شاندور پتوفی شاعر بزرگ انقلابی مجارستان

شلاق ؟ . . . درست است که در زیر آسمان باران و برف فرزندان همزاد زمستان بی درنگ فرود می آیند .




رمان آخرین برف زمستان قسمت 32

دنیای رمان - رمان آخرین برف زمستان قسمت 32 کتاب زیر شلاق سکوتم(کتاب شعر مینو) رمان زندگی




. . . یلدا . . . تقدیمی به { زمستان } بزرگمرد ادبیات ایران _ اخوان ثالث

تقدیمی به { زمستان } جهان گویی که زیر خاک مرده می زید . دما دم میزند شلاق .




معلم پای تخته داد می زد (خسرو گلسرخی )

لبخند عشق - معلم پای تخته داد می زد (خسرو گلسرخی ), سال شصت و دو دوازده روز از زمستان گذشت




برچسب :