شعر سبوی تشنه از اخوان ثالث با تحلیل

 

شعری از اخوان ثالث با تحلیلی از محمد رضا نوشمند

چون سبوی تشنه...

از تهی سرشار،

جویبار لحظه ها جاریست.

 

چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،

دوستان و دشمنان را می شناسم من.

زندگی را دوست می دارم؛ مرگ را دشمن.

وای، امّا- با که باید گفت این؟- من دوستی دارم

که به دشمن خواهم از او التجا بردن.

 

جویبار لحظه ها جاری.

 

در این شعرتناسب ریاضی واری وجود دارد که معنی آن را برای خواننده باز می کند. نسبت لحظه  به  تهی  مانند نسبت آب است به سنگ، آدم است به سبو،  زندگی است به مرگ، و دوست است به دشمن. لحظه، آب، آدم، زندگی و دوستی «در برابر» و سرانجام «برابر با» تهی، سنگ، سبو، مرگ و دشمنی دیده شده است. شاعر به زندگی می اندیشد و نگاهی به گذر عمر دارد  که از آن به «جویبار لحظه ها» تعبیر می کند. این تعبیر یادآور «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین» از حافظ است، با این تفاوت که اخوان به این نتیجه نمی رسد که «این اشارت ز جهان گذران مارا بس.»

اخوان با اینکه برای خودش «اُمید»ی است، با نااُمیدی به جهان گذرا نگاه می کند چون آن را به جهان باقی وصل نمی کند. (چه به آن اعتقاد داشته باشد و چه نداشته باشد.) برای او جویبار لحظه ها از «تهی» سرشار است.  اخوان لحظه ها را که نشانه ی وجود است  برابر با تهی که هم معنی با عدم است  قرار می دهد. پس برای او زندگی بی معنی است. هنگامی که او خود را به سبو تشبیه می کند به خیّام و شیوه ی استدلالی او نزدیک می شود.

بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی

سرمست بدم که کردم این عیّاشی

با من به زبان حال می گفت سبو

من چون تو بُدم تو نیز چون من باشی

اخوان با همین استدلال سبویی و خیّامی است که خود را به سبویی تشبیه می کند که تشنه ی آب است امّا در آب تصویری از سنگ می بیند. آب یعنی حیات و سنگ یعنی ممات. سبو معنی و وجود خود را از آب می گیرد برای اینکه آن را برای حمل آب ساخته اند. و سنگ دشمن سبو و شکننده ی آن است. اخوان خود را سبویی می بیند که هر چه از حیات پُرتر می شود پیمانه ی عمر او پُرتر و سنگ به او و او به سنگ نزدیک ترمی شود، به همین خاطر در آبی که لازمه ی وجود اوست سنگی را می بیند که قاتل جان اوست و هستی اش را به پایان می رساند. ابتدا او دوست و دشمن را این گونه به تصویر می کشد که آب به ظاهر دوست است و سنگ دشمن؛ و سبو وانمود می کند که دوست و دشمن را از هم باز می شناسد.

بعد اخوان با اینکه می گوید زندگی دوست است و مرگ دشمن؛ یکباره انگار با فلسفه ی «ژاک دریدا» جای دوست و دشمن را عوض می کند. دوست دشمن می شود و دشمن دوست. زندگی انگار چنان او را زده و وازده کرده است که حاضر است در پناه مرگ از دست دوست فرار کند.  مرگ دشمنی است که از دوست عزیزتر می شود.


مطالب مشابه :


نقش امید و امیدواری در زندگی

امید در انتظار چیزى بودن است؛ در پس به جای شکایت درمورد مشکلاتتان یا به خطر انداختن




هوش هیجانی و عزت نفس

شعر-روانشناسی کلبه امید ((ایستگاه همدلی)) ایل كورده واری هه




شعر سبوی تشنه از اخوان ثالث با تحلیل

در این شعرتناسب ریاضی واری وجود اخوان با اینکه برای خودش «اُمید»ی است، با شعر و نقد شعر




طرح کرامت

لازم و ضروری است .مثل راستگویی ، پرهیز از تهمت ، غیبت و تلاش ، امید شعر ، مقاله




نکات مهم املایی و موضوعات انشا در مقطع راهنمایی

شعر و ادبیات و امید و امید واری و تاثیر آن چرا انسان نباید در رویارویی با مشکلات نا امید




مطالبی در مورد مدرسه و سال جدید درمورد 6-3-3

ممنون از لطفتان.امید داریم تمام جوانان شعر نو از شیرین مطالبی در مورد مدرسه و سال جدید




اخشابی : ازدواج نمیکنم ، چون محدود میشوم

نزدیک بودن ساختار موسیقی به لحاظ تلفیقی ، آهنگین بودن شعر باید امید امید واری




طرح کرامت(مهارت های زندگی پایه اول ابتدایی )

شعر خواني و استفاده از اشعار مرتبط با موضوع به مقالات آموزشی درمورد تیمز ونمونه




آسیبهای تربیت دینی

برای مثال استفاده از این شعر در درمورد مبارزه با به امید واری و شاد




خیال

این هم اول شعر از شعر های مریم امید وارم باز اگه نظری درمورد وبم داری از قالبش




برچسب :