من...... تو ...... او



8421662a.jpg

من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم ...
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی ...
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا ؟!

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم ...
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود ...
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت !
.
معلم گفته بود انشا بنویسید و موضوع این بود : علم بهتر است یا ثروت ؟!

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید


تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی


او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود ...

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت ...

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید ...
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم ...
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد ...
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت ...

روزنا مه چاپ شده بود هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم ...
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی ...
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود !!!

من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی ، کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه :
برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود ، جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد ، هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم : من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی : تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است : مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من , تو , او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم آخر داستان چگونه بود...؟!!
با تشکر از وبلاگ بانوی دولاب


مطالب مشابه :


آدرس و شماره تلفن خانه معلم های سراسر کشور

گروه آموزشی پایه ی چهارم شهرستان قشم - آدرس و شماره تلفن خانه معلم های سراسر کشور -




خانم معلم! من خنگ نیستم...

در خانه كسی به تدی كمك نمی كند. كلاس سوم: تدی پسر بدی نیست، ولی زیادی جدی و خشن است. در درس، كند و ضعیف است. مادرش امسال مرد. كلاس چهارم: تدی خیلی كند است، ولی رفتار بدی ندارد. پدرش علاقه ای به كارهای او نشان نمی دهد. روز معلم بود و بچه ها برای ...




اولين مدرسه ها در جزيره قشم

اين دبستان به معلمي آقاي عبدالعلي زيارتي آغاز به كار نمود، بدين ترتيب دبستان ملي محمديه قشم در خانه شيخ محمد شيخ ابراهيم شيخ عبدالقادر حاجي رمضان كه اجاره شده بود با شش شاگرد بنامهاي : عبدالسلام كريمي ، تراب ذاكري ، علي جدي ، ابوالقاسم ...




معلم عزیز روزت مبارک

وقتی به کلاس قدم می گذارد، بهار با نسیم نفس هایش می شکفد و گل و لبخند و زمزمه، فضا را پر می کند. با او آسمان می بارد، چشمه می جوشد، نسیم می وزد و آفتاب سفره مهربان خویش را می گشاید. از خانه تا مدرسه، با هر گام، بهشت نزدیک تر می شود. نگاهش خانه ...




تاریخچه تاسیس مدرسه های مدرن در جزیره قشم

این دبستان به معلمی آقای عبدالعلی زیارتی آغاز به كار نمود، بدین ترتیب دبستان ملی محمدیه قشم در خانه شیخ محمد شیخ ابراهیم شیخ عبدالقادر حاجی رمضان كه اجاره شده بود با شش شاگرد به نام های: عبدالسلام كریمی، تراب ذاكری، علی جدی، ابوالقاسم ...




من...... تو ...... او

او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا ؟! من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم ... تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود ... او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت ! . معلم گفته بود انشا بنویسید و موضوع این ...




شرایط رزرو اینترنتی خانه های معلم

اولي هاي آينده ساز - شرایط رزرو اینترنتی خانه های معلم - آموزش ابتدايي ومتفرقه




خانه هاي معلم وتالارهاي پذیرایی

Soltan Savalan - خانه هاي معلم وتالارهاي پذیرایی - ب) خانه معلم دماوند : هزينه اقامت هر شب هر نفر




آدرس و شماره تلفن خانه معلم های سراسر کشور

جناح - آدرس و شماره تلفن خانه معلم های سراسر کشور - سیری در سخن قشم. 5220025. 0763.




آدرس و شماره تلفن خانه معلم های سراسر کشور

( یک معلم ) - آدرس و شماره تلفن خانه معلم های سراسر کشور - - ( یک معلم ) قشم. 5220025.




برچسب :