مطلبی بعنوان تبرک از برادران طریقت قادر کسنزانی

شيخ از دیدگاه طریقت علیه قادریه کسنزانیه


الشيخشیخ ، نماینده پیامبر (صلی الله تعالی علیه و سلم ) است و نماینده قرآن است و نماینده شریعت و طریقت است و معنی جانشینيِ خدا در زمین است .
* شیخ ، شریعت و طریقت را در هدایت و سیر دادن مریدان بسوی خدا پديدار میسازد . * شیخ ، در میان مریدان همچون پیامبر (صلی الله تعالی علیه و سلم) در میان یاران خویش است . یا شیخ در دلهای مریدان همچون پیامبر (صلی الله تعالی علیه و سلم)در دل صحابه است .
* شیخ ، پدر روحی مرید است . *مسئولیت های شیخ در طریقت * * مسئولیت شیخ در برابر مرید ، روشن کردن راه های رسيدن به خدای تعالی برای او و یاری رساندن به اوست ، توسط آن نیروی روحی ای که در علم و عمل در این راه کمکش کند . * شیخ خادم طریقت است . خادم فقراست و این خدمت بمعنی یاری رساندن به مرید برای رسیدن به خدای تعالی است .
* خدمت کردن شیخ به مرید ، مانند کسی است که در صحرا مسافری را می بیند که میخواهد به حج و زیارت پیامبر (صلی الله تعالی علیه و سلم)برود و آنگاه با توشه و آب و مرکب و مال و راهنمائی ، به او کمک میکند . پس شیخ به مرید خدمت میکند زیرا مسافر راه خدا و پیامبر(صلی الله تعالی علیه و سلم)و قرآن و پیران طریقت است . *در مورد سخن شیخ * * مرید باید باور کامل داشته باشد که هنگامیکه شیخ سخن میگوید ، آن سخن را خدا گفته است . (البته بعنوان نماینده ) *در مورد دیدن شیخ بجای پیامبر
* درویشان حضرت شیخ عبدالکریم کسنزانی قدس الله سره نزد او آمدند و به او گفتند ، ای شیخ ما متوسل میشویم و دعا میکنیم که پیامبر (صلی الله تعالی علیه و سلم) را در خواب ببینیم و در هر بار تو را در خواب میبینیم ، نه ایشان را . ایشان فرمودند : هر کس شیخ را در خواب ببیند گویی پیامبر(صلی الله تعالی علیه و سلم)را دیده است . *در مورد اینکه هر شیخ عطر خاصی دارد * هر شیخ عطر خاص و جداگانه ای دارد و مرید حرف گوش كني که اجازه تجربه روحی یافته ، وقتی شیخش از نظر روحی به او نزدیک میشود ، عطر و رایحه اش را میشناسد و فرق آنرا با عطر بقیه پیران طریقت ـ وقتی نزدیک میشوند ـ تشخیص میدهد .
*درمورد میوه و ثمره شیخ* *هرچیزی ثمره ای دارد و ثمره شیخ ، درویشان هستند . *درمورد روحانیت شیخ و حاضر و ناظر بودنش * *از شاه کسنزان (قدس الله سره ) پرسیدند : آیا شیخ حتی در هنگام خواب هم نزد مرید حاضر است و وقتی میخواهد حرکت کند ، یاریش میکند ؟ آیا این درست است ؟ ایشان پاسخ دادند : شیخ از این بزرگتر است . زیرا شیخ حقیقی کسی است که روحانیتش با روح مرید امتداد می یابد (یعنی روحانیتش از روح مرید قطع نمیشود ) تا آنجا که در هر پلک زدن و نفس کشیدن با او حضور دارد . *در مورد اینکه هر شیخ راه ویژ ای را برمیگزیند * هر غوثی وقتی که واصل شده و شیخ میشود ، راه ویژه ای را برمیگزیند که از مسیر آن مریدان را به خدای تعالی میرساند .
* شیخ در میان قوم خود همچون پیامبر در امت خویش است * در این بحث کوتاه می خواهیم معانی و رهنمودهای روحی ، جمله ای را که همواره برزبان پیران طریقت (قدس الله اسرارهم ) تکرار میشد ، روشن کنیم . و جمله یاد شده اینست : (شیخ در میان قوم خود همچون پیامبر در امت خویش است ) و سخن آنها که میگویند (شیخ در میان مریدانش همچون پیامبر در امتش میباشد ) این سخن چه معنائی دارد ؟ آیا ما با توجه به شریعت اسلامی اجازه گفتن آنرا داریم ؟ ریشه روحی این سخن نزد صوفیه چیست ؟ و چه آدابی را در خصوص نحوه ارتباط با شیخ ایجاب میکند و همه آن چیزی هایی که به این کلام مبارک و جایگاه آن نزد اهل طریقت مربوط میشود.والله ولی التوفیق *معنی این کلام طیب چیست ؟ این کلام پاک و طیب به این معناست که شیخ در همه چیز بجز نبوت مثل پیامبر ( صلی الله تعالی علیه و سلم ) است . زیرا نائب و وکیل ایشان بوده و وکیل نیز همچون اصیل و یا بعبارت دیگر مثل اوست . اما به نسبت ولایتی که (هر شیخ ) به آن ویژگی یافته است . شیخ عبدالوهاب شعرانی میگوید : شیخ ها در مقام ادبی که باید با آنها رعایت شود ، وارثان پیامبرند ( صلی الله تعالی علیه وسلم ) هرچند مقام هايشان متفاوت است . ــ همانطور که پیامبر واسطه بین خلق و حق است ، شیخ نیز اینچنین است . با این تفاوت که شیخ واسطه بین مرید و پیامبر(صلی الله تعالی علیه و سلم ) است . ــ همانطور که پیامبر با استفاده از حکمت که همان معجزه است ، بسوی خدا دعوت میکند . همینطور شیخ نیز با حکمت دعوت میکند . اما حکمت شیخ کرامت است . ــ همانطور که پیامبر در کردار و گفتار و احوال خود معصوم است ، شیخ نیز اینچنین است . با این تفاوت که شیخ ( بجای معصوم بودن ) در این مورد محفوظ است . ــ همانطور که پیامبر ، امانتدار وحی است ، شیخ نیز اینگونه است با این تفاوت که شیخ ، امین الهام است . ــ همانطور که پیامبر (صلی الله تعالی علیه و سلم ) از روی هوای نفس سخن نمیگوید ، شیخ نیز همینگونه است . اما با پیروی و اقتدای ظاهری و باطنی از پیامبر (صلی الله تعالی علیه و سلم ) . و شیخ عبدالوهاب شعرانی منظور حقیقی از این سخن را خلاصه کرده و میگوید : همانا شیوخ (رضی الله عنهم ) نایبان شارع (بنیانگذار شریعت ) در ارشاد همه مردم هستند . بلکه میتوان گفت که آنها وارثان حقیقی پیامبرانند که دانش شریعت های آنان را به ارث برده و خود شریعت گذاری نمیکنند . آنها شریعت را در همگان پاسداری میکنند و تشریع و قانونگذاری انجام نمیدهند . آنها قلب ها را از کج شدن بسوی آنچه خدا به آن رضایت ندارد ، حفظ کرده و آنها را به مراعات آداب خاص اهل حضرت الهی وا میدارند . و اینست ، پاره ای از معانی این کلمه طیبه . *تشبیه در شریعت اسلامی * گروهی در مورد نوع تشبیهی که در این جمله بکار رفته سئوال میکنند و میپرسند : آیا جایز است که شیخ را به پیامبر تشبیه کنیم ؟ و آیا تشبیهی نظیر این در کتاب کریم و سنت مطهره آمده است ؟ و ما در پاسخ میگوئیم : آری ، تشبیه در شریعت اسلامی ما و از وجوه متعدد ، جایز است . و از آن میان است تشبیه بالاتر به پائین تر و تشبیه پائین تر به بالاتر و تشبیه عام . از نظر نوع نخست یعنی تشبیه بالاتر به پائین تر متون قرآنی ، قدسی و نبوی زیادی وجود دارد که نشانگر مشروعیت و جواز تشبیه بالاتر (که همان حق تعالی است ) به پائین تر ( یعنی عالم خلق ) میباشد . به عنوان مثال تشبیه نور خدای تعالی به چراغدان ؛ چنانکه در سخن خدای تعالی آمده است : (مثل نوره كمشكاة)يعني نورش شبيه چراغدان است . و از آن جمله است به کار بردن صفات متعدد توسط خدای تعالی برای ذات متعالی اش که این صفات از وجهی شبیه چیزی است که در عالم خلق و جود دارد. همانطور که می فرماید: [و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام] (الرحمن 27 ) یعنی چهره پروردگار تو که صاحب جلال و اکرام است باقی می ماند . و میفرماید : [ الرحمن علی العرش استوی ] ( طه 5 ) یعنی خدای رحمن بر تخت نشست . و همینطور متون دیگری که نمونه تشبیه بالاتر به پائین ترند . و بی شک این تشبیه به معنی مرتبه فرق کامل بین خالق و مخلوق نیست ( صفات خالق آنقدر نازل شود که دیگر کاملاً شبیه مخلوق شده و هیچ مناسبتی با خالق بودن نداشته باشد ) یعنی نه چهره خدا ونه دست و نه نشستن او مثل چهره و یا دستها و یا نشستن خلق نیست . در مورد هدف از این تشبیه بسیار سخن گفته اند و این بحث گنجایش ذکر آنها را ندارد و آنچه که در اینجا برای ما مهم میباشد اینست که، خداوند تعالی صفاتی را برخود اطلاق میکند که شبیه صفات مخلوقات اوست . و این بمعنی جایز بودن تشبیه کردن خود بالاتر، به پائین تر است . از متون قدسی که براین نوع تشبیه دلالت دارد آنست که ابوهریره از پیامبر (صلی الله تعالی علیه وسلم ) نقل کرده و گفته است : خدای تعالی فرمود اگر کسی با ولی من دشمنی کند من به او (ولی خود ) نیز اجازه جنگ میدهم . هیچ بنده من به چیزی که نزد من از فرایض و واجبات محبوب تر باشد ، به من نزدیک نشده است . و بنده من همواره با نافله ها به من نزدیک میشود ، تا آنکه دوستش بدارم و چون او را دوست بدارم ، گوش او میشوم که با آن میشنود . و چشمش میشوم که با آن می بیند . ودست او میشوم که با آن حمله میکند . و پایش میشوم که با آن راه برود . (صحیح بخاری جلد5 صفحه 2384) در اینجا حق تعالی با حساب علمش به این تشبیه خود را به گوش و چشم و دست و پای بنده تشبیه کرده است . و از جمله این متون نبوی شریف سخن ایشان (صلی الله تعالی علیه و سلم ) است که ( خداوند تعالی در روز قیامت میفرماید : ای فرزند آدم ، من بیمار شدم و تو به عیادتم نیامدی . میپرسد ای پروردگار چگونه عیادتت کنم در حالیکه که تو پروردگار جهانیانی . میفرماید : آیا ندانستی که فلان بنده من بیمار است . و به عیادتش نرفتی ؟ آیا نمیدانستی که اگر به عیادتش بروی مرا نزد او خواهی یافت . ای فرزند آدم ، من از تو طعام خواستم و تو به من طعام ندادی . میپرسد ای خدای من چگونه به تو طعام دهم در حالیکه تو پروردگار جهانیانی ؟ میفرماید : آیا ندانستی که فلان بنده من از تو طعام خواست و تو به او طعام ندادی ؟ آیا نمیدانستی که اگر به او طعام دهی ، آنرا نزد من خواهی یافت ؟ ای فرزند آدم من از تو آب خواستم و تو به من آب ندادی ، میپرسد ای خدای من چگونه به تو آب بدهم در حالیکه تو پروردگار جهانیانی ؟ میفرماید . فلان بنده من ازتو آب خواست و تو آب ندادی . آیا ندانستی که اگر به اوآب بدهی آنرا نزد من خواهی یافت ؟ (صحیح مسلم جلد 4 صفحه 1990 ) و این نیز نص روشن و صریحی است که ، نشان میدهد حق تعالی از آنجا که حقیقت این تشبیه را میداند ، جایز دانسته که خود را به صفات مخلوق خود تشبیه کند و اما یکی از دلایلی که بیانگر جواز تشبیه پائین تر به بالاتر است ، این سخن خدای تعالی است که : ( ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیوُ تیه اجرا عظیما ) (فتح 10) یعنی کسانیکه با تو بیعت میکنند همانا با خدا بیعت میکنند و دست خدا بالای دست آنهاست . پس هرکس عهد خود را بشکند ، به زیان خود شکسته است و هرکس به عهدی که با خدا بسته وفا کند ، خداوند به او پاداشی بزرگ میبخشد . در این آیه وقتی میگوید ، (انما یبایعون الله ...) یعنی همانا با خدا بیعت میکنند؛ باين معنی است که خداوند متعال حضرت رسول ( صلی الله تعالی علیه و سلم)را به ذات متعال خود تشبيه میکند . این آیه به ذهن ميرساندکه (گوئی با خدا بیعت میکنند ). و تشبیهی که خدا در این جایگاه به دات متعال خود میکند بخاطر آنست که ، پیامبر ( صلی الله تعالی علیه و سلم ) در ذات و صفات و افعال خود بطور کامل در ذات و صفات و افعال خدا فنا شده بود . بگونه ای که از او ــ آنطور که میگویند ــ اسم و رسمی باقی نمانده و اثر ونام ونشاني بر جا نبود . از اینرو به نطق حق سخن میگفت نه نطق بشری . و از آن جمله است سخن خدای تعالی که ).gifو ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی(.gif (انفال 17) یعنی هنگامیکه تیر انداختی تو نبودی که تیر انداختی بلکه خدا تیر انداخته است، گویی ایشان (صلی الله تعالی علیه وسلم) در میدان جنگ حضور نداشته و تیر نینداخته است. ویا سخن دیگر خداوند که).gifقل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمت الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا(.gif(زمر 53) یعنی بگو ای بندگان من که اسراف کرده و به این وسیله به خود بد کرده اید از رحمت خدا نا امید نشوید زیرا خدا وند همه گناهان را میبخشد. در اینجا نمیگوید ( قل یا عباد الله: بگو ای بندگان خدا) در حالیکه آنها در حقیقت بندگان خدایند و این به آن خاطر است که شان ایشان (صلی الله تعالی علیه وسلم) شان خدا، امرش امر خدا، مرادش مراد خدا، کلامش کلام خدا، گوشش گوش خدا، چشمش چشم خدا، دستش دست خدا و پایش پای خداست و خود، به خودی خود هیچ نیست. بلکه دائما بدون حلول و اتحاد، در حالت (جمع) وبلکه در حالت (جمع الجمع) است. و حلول و اتحاد از خدای خالق متعالی و رسول مخلوق، عاشق خدا، که در عین عبودیت کامل و شامل برای خداست، دور است. پس سخن پیامبر صلی الله تعالی علیه وسلم در اصل و بر اساس امری ازلی که به زمان خلقت نورش باز میگردد سخن خداست و خداوند، موجودات و افلاک و فرشتگان و مخلوقات را از نور حبیب خود صلی الله تعالی علیه وسلم آفریده است. واز نظر تشبیه عام هم، نصوص و متون زیادی در مورد جایز بودنش آمده همچون سخن خدای تعالی که (محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم) یعنی محمد فرستاده خداست. وکسانیکه با او هستند بر کفار سختگیر و در میان خود مهربانند، تا آنجاکه میفرماید( ذلک مثلهم فی التوراه و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطأه) (فتح 29) یعنی مثل آنها در تورات این است . و مثلشان در انجیل نيز همچون کاشته و زراعتی است که جوانه اش را بر آورد. در اینجا اصحاب پیامبر را به زراعت تشبیه کرده است. ویا سخن پیامبر صلی الله تعالی علیه وسلم که ( یاران من همچون ستارگانند که از هر کدام پیروی کنید، راه را میابید). و نیز سخن دیگر ایشان صلی الله تعالی علیه و سلم که :( مثل مومنان در دوستی و مهربانی و عطوفت نسبت به یکدیگر ، همچون پیکره ای است که اگر عضوی از آن به درد آید دیگر اجزا پیکره نیز بیخواب میشوند و به یاری اش می شتابند) . و یا این گفته ایشان که :( مثل اینکه خداوند مرا به علم و هدایت مبعوث ساخته همچون باران فراوانی است که به زمین برسد) . پس همه اسناد و متونی که گفته شد ، برجایز بودن تشبیه ، علیرغم اختلاف ظاهر تأکید میکند . و از همینجاست که پیران طریقت خود را در اقوام خود به انبیا تشبیه کرده اند . و شایسته است که این دلایل رابا عطر حدیث شریف نبوی که به شکلی روشن تشبیه علمای عارف را به انبیا مجاز میدارد ، معطر سازیم . ايشان فرموده است : (علما امتی کانبیا بنی اسرائیل یعنی علمای امت من همچون پیامبران بنی اسرائیل هستند) . و چه کسی به پای پیران طریقت ( قدس الله اسرارهم )میرسد که با بخشش الهی ، دو علم ظاهر و باطن رادر خود گرد آورده اند ؟ پس اگر به دارنده علم کسبی ، عالم میگویند ، در اینصورت مشایخ (علماء العلماء)هستند . زیرا علم کسبی را با علم لدنی و موهبی در خود جمع آورده و در حقیقت عالم بوده و در میان مریدان خود همچون پیامبران در میان امت های خویشند . *مبنای روحی این سخن پاک : مبنا و ریشه روحی که این کلام مبارک از آن استنباط و برداشت شده ، به درب شهر علم محمدی حضرت امام علی ابن ابیطالب کرم الله وجهه و طبیعت آن پیوستگی روحی که ایشان را به حضرت رسول اعظم سیدنا محمد صلی الله تعالی علیه و سلم ار تباط میدهد ، باز میگردد . همگان میدانند که حضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم ، ا مام علی کرم الله وجهه را در میان یاران گرامی اش برای آموختن باب هایی از علوم روحی قلبی خاص ، اختصاص داده است . علومی که هیچکس نمی تواند آنرا جز به أذن پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم دریافت کند . و احادیث پاک نبوی بسیاری به این علوم و اختصاص امام به این علوم اشاره میکند . مثلاً این سخن ایشان که ( من شهر علمم و علی درب این شهر است و هرکس میخواهد وارد شهر شود باید از درب آن وارد شود ) المستدرک علی الصحیحین جلد3 ص 137 و امام علی کرم الله وجهه خود سخنان بسیاری دارد که نشاندهنده علوم خاصی است که استادش ـــ حضرت رسول صلی الله تعالی علیه وسلم ـــ به او آموخته است . و ازآن میان میتوان به این سخن اشاره کرد (( در اینجا علمی فراوان است ـ و به سینه اش اشاره میکند ـ کاش برای آن حمل کنندگانی می یافتم )) این میراث روحی و علوم روحی ، عبارت است از کاشت اخلاق پاک نبوی ، که سرچشمه اخلاق در ذات امام کرم الله وجهه است . این امردر او صفات یک مرشد ربانی را پدید می آورد که هرکس با او مصاحب شود ، میتواند از علم و حال محمدی که در اوست ، بهره فراوانی ببرد . و برقلب مصاحب ، احوالی پاک فروریزد که با آن او را تزکیه کرده و روحش را پاک سازد . واز احادیث شریفی که بیانگر این حالت تزکیه و تأثیر روحی را که حضرت رسول اعظم صلی الله تعالی علیه و سلم در امام علی کرم الله وجهه قرارداده ، این سخن است که : نگاه کردن به چهره علی عبادت است (المعجم الکبیر جلد 10 صفحه 76 ) حضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم بخاطر اینکه برای مسلمان در امر خلافت روحی و مرشد ربانی که براساس کتاب خدا ی عزیز ، حکم و داوری کند و آنها را بسوی صراط مستقیم هدایت کند ، راه و دلیل آشکار و روشنی قرار دهد _ یعنی کسی که واجب است بردست او سلوک کنند _ دو ماه قبل از انتقالشان به عالم شهود حق در غدیرخم ، به مردم این پیام را رساند که امام علی کرم الله وجهه مرشد روحی آنها است که بعد از آنکه خودش آنها را ترک کند و به عالم دیگر بشتابد ، وی جایگزینش ، خواهد گردید . از اینرو فرمود : هرکس من مولای اوهستم علی نیز مولای اوست . خدایا با هرکس که با وی دوستی کند ، دوستی کن و با هرکس که با وی دشمنی کند ، دشمنی کن . و این ابلاغ عمومی توسط حضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم در مورد ولایت امام علی کرم الله وجهه ، اشاره به ولایتی عام و گسترده ، در برگیرنده و مطلق برهمه مسلمانان داشت . این ولایت همان است که حضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم در روز جنگ تبوک به آن اشاره کرده و به حضرت امام علی کرم الله وجهه فرمود : آیا خرسند نیستی از اینکه تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی ؟ با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست . (صحیح مسلم جلد 4 صفحه 1871 ) پس همانطور که هارون بعد از موسی ، وارث روحی او بوده و پس از وی پیامبر شد، حضرت امام علی کرم الله وجهه نیز چنین نسبتی را با حضرت رسول صلی الله تعالی علیه وسلم ، داشته است . ( البته بجز پیامبر بودن و قانونگذاری شریعت که این امر هم ناشی از ختم دوران نبوت توسط سیدنا محمد صلی الله تعالی علیه و سلم بوده است . ) این مقام و مرتبه امام علی کرم الله وجهه را از نظر ولایت عامه محمدیه( در دعوت خلق و ارشادشان بسوی حق ، با حکمت و موعظه حسنه) در میان قومش ، همچون پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم ، در میان صحابه اش قرار داد . البته پیام پاک نبوی در محدود كردن جانشینی روحی در دست امام علی کرم الله وجهه متوقف نمانده و ایشان به ادامه توارث این جانشینی و نیابت ، که بعدها ( شیخیت در طریقت ) نامیده شد ، در میان اولاد و نوادگان امام از اهل بیت پاک نبوت اشاره کرد ه و میفرماید : (( نزدیک است که مرا فرا بخوانند و من نیز اجابت کنم . و من در میان شما دو چیز باارزش (يعني) کتاب خدا و عترت خود را برجا گذاشتم و همانا\" آن لطیف \" به من خبر داد که آنها هرگز از هم جدا نمیشوند تا آن که برحوض وارد شوند . پس نیک بنگرید که پس از من با آنها چه میکنید . )) پس نتیجه میگیریم ، که تا وقتی ، قرآن باقی است ، وارث روحی محمدی از اهل بیت نبوت هم باقی خواهد بود . و هریک از این وارثان (مشایخ ) در زمان خود بین مسلمانان مثل پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم در میان صحابه اش خواهد بود . زیرا حامل انوار و اسرار و احوال او و اجرای سخنان و اعمال ایشان به شکلی کامل است . و خود پیامبر به این امر اشاره کرده است ، هنگامیکه فرموده اند : حسین از من است و من از حسینم . خداهرکس را که حسین را دوست داشته باشد ، دوست دارد . پس حضرت حسین علیه السلام یکی از فرزندان پاک سلاله نبوی است که حضرت محمد صلی الله تعالی علیه و سلم را در زمان خود نمایندگی میکند و هرکس از او بگیرد ( دستوراتش را اجرا کند ) از پیامبر صلی الله تعالی علیه وسلم ، گرفته و هر کس او را رد کند ، پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم را رد نموده است . هر شیخ در زمان خود سیراب شده از انوار محمدیه (علی صاحبها افضل التحیت و السلام) و صورت محمدیه است که به أذن خدا با نور و برکت پرتو افکنی میکند و نور روحی را در قلب مریدان از انس و جن میکارد . همانا انتقال انوار محمدیه( علی صاحبها افضل التحیت والسلام) شیخ قبلی را به شیخ بعدی ارتباط روحانی بخشیده و کلّ زنجیره مشایخ را تشکیل میدهد ، بدانگونه که گوئی شیخی واحد است و هرمریدی که به یکی از مشایخ سلسله طریقت در زمان خودش مرتبط شود ، گوئی با کل سلسله ارتباط یافته و به این طریق پیران طریقت مانند بستر یک رودخانه برای سیل نورانی محمدی هستند که همان نیروی روحی یا ((همت والا )) است و در خود همه اسرار و علوم و نفحات و قدرت هائی که وارث محمدی (شیخ ) با آن میتواند قلوب مریدان را زنده کند ، گرد آورده است . از اینرو ست که مشایخ صوفیه بسوی گفتن این سخنان رفته اند که در اینجا میخوانیم : * امام ابوحامد غزالی میگوید : ((شیخ در میان قوم خود همچون یامبر در میان امت خویش است . و هرکس که شیخ ندارد ، شیخ او شیطان است . حقیقت یافتگان گفته اند كه هرکس بدون شیخ بمیرد به مرگ جاهلیت( پیش از اسلام) مرده است زیرا (شیخ) به او آموزش میدهد ، راهنمائیش میکند و راه رسیدن به خدای تعالی را نشان میدهد .)) *شیخ احمد رفاعی کبیر قدس الله سره میفرماید : ((شیخ در قوم خود ، همچون پیامبر در میان امت خویش است و شیخ ، فقیر (درویش ) را سلامت میدارد و به امور عالی می رساند . )) * شیخ قطب الدین دمشقی میگوید : ((پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم فرمود (شیخ در میان قوم خود همچون پیامبر در میان امت خویش است ) و فرموده است (علمای امت من همچون پیامبران بنی اسرائیل هستند ) پس همانطور که شیطان نمیتواند به چهره پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم ظاهر شود ، برایش امکان ندارد که بصورت شیخی که پیرو پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم است نیز درآید . پس مرید محفوظ از شیطان می ماند . سخن این بزرگان در حقیقت خلاصه ای است از دو ((پیوستگی روحی )) است که حد وسط میان آنها شیخ طریقت است . و این دو پیوستگی عبارتند از پیوستگی روحی بین شیخ و حضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم از سویی و پیوستگی روحی بین شیخ و قوم خود از سوی دیگر . در نخستین پیوستگی و ارتباط، شیخ وارث روحی سخنان پاک محمدیه و افعال و احوال او و فانی در نور ایشان صلی الله تعالی علیه وسلم است . و در ارتباط و وابستگی دوم ، شیخِ ولیِّ مرشد قرار دارد که أذن دارد با حکمت و موعظه حسنه ای که ناشی از نور محمدی( علی صاحبها افضل التحیات و السلام) است ، بسوی حق و حقیقت دعوت و ارشاد کند . پس گویی که در قوم خود نسخه دوم حضرت رسول اعظم صلی الله تعالی علیه وسلم است و در سخن و حال و هر گذاشت و برداشت خود به امر او امر میکند و به نهی او نهی مینماید . بمعنی اینکه به مرتبه روحی ای که حضرت رسول اعظم صلی الله تعالی علیه وسلم به امام علی کرم الله وجهه اهدا کرده است ، تحقق میبخشد (یعنی همان جایگاه هارون نسبت به موسی بجز مقام نبوت ) و بدینگونه است که مشایخ در همه امور در میان اقوام خود ، نمودار پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم هستند به غیر از مقام نبوت .
* اینکه( شیخ در میان امت خویش ...) چه آدابی را ایجاب میکند ؟ اینکه مشایخ قدس الله اسرارهم در میان اقوام خویش ، همچون پیامبر در میان امت خویش بوده و مردم را بسوی رسول صلی الله تعالی علیه وسلم دعوت میکند ، برمرید واجب میسازد که همان ادبی را که در مورد پیامبر صلی الله تعالی علیه وسلم رعایت میکند در ارتباط با شیخ خود هم رعایت کند و در نتیجه به واسطه ادب نگه داشتن با شیخ ، در رابطه با رسول صلی الله تعالی علیه وسلم نیزمودب باشد. شیخ عمر سهروردی میگوید : ((مرید صادق باید آگاه باشد و بداند که شیخ در نزد او یاد آور خدا و رسول او (صلی الله تعالی علیه وسلم ) است و آنچه که موجب تکیه او به شیخ میشود همان است که اگر در زمان رسول الله صلی الله تعالی علیه وسلم بود ، موجب اعتماد و تکیه برایشان میشد . )) شیخ ابونجیب ضیاء الدین سهروردی میگوید : ((شیخ در میان قوم خود ، مثل پیامبر در امت خویش است ...و یابه عبارتي ديگررفتار مرید دررابطه با شیخ مثل رفتار صحابه با پیامبر صلی الله تعالی علیه وسلم است که بر اساس آداب مبتني بر آموزه هاي قرآن بوده است؛خدای تعالی میفرماید :(یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله )( حجرات ا)یعنی ای کسانیکه ایمان آورده اید ، از خدا و رسولش پیشی نگیرید و فرموده ( لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی )( حجرات 2)یعنی صدایتان را از صدای پیامبر بلند تر نکنید و فرموده است :(لا تجعلوا دعاءالرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا)(نور 63) یعنی همانطور که یکدیگر را صدا میکنید ، پیامبر را صدا نزنید . و از امور دیگری که بر این حقیقت مترتب میگردد آنست که : مرید به شکلی کامل در هر موضوعی که شیخ امر یا نهی میکند ، از او اطاعت کند ، همانطور که خداوند اطاعت ازحضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم را واجب کرده و فرموده است : ((و ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا ))( حشر 7) یعنی آنچه پیامبر به شما داده را بگیرید و هرچه را نهی کرده رها کنید . زیرا اطاعت مرید از شیخش او را بسوی حضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم دعوت کرده و شیخ او را جز به چیزی که خیر و مصلحتش در آنست ، امر نمیکند . پس مرید در دستان شیخش باید همچون مرده در دستان مرده شوی باشد که هر طور بخواهد او را جابجا میکند و برمیگرداند و یا درتسلیم کامل ، همچون خاک باشد در زیر پای کسیکه بر او ایستاده و لگد مالش ميكند. شیخ عبدالقادر گیلانی قدس الله سره میفرماید : ((هرکس که بدنبال اصلاح است باید مانند زمین زیر پای شیوخ شود )) همانا راز اینکه مرید باید از شیخ خود همچون صحابه رضی الله عنهم از نبی اکرم صلی الله تعالی علیه وسلم قبل از وفاتش ، اطاعت کند اینست که ، مرید همچون بیماری است در نزد شیخی که پزشک اوست و صحابه اینچنین بودند . وشیخ هیچ امر و نهی ای به مرید نمیکند بجز در اموری که خیر و علاج و رهائيش از بیماری هائی که دارد ، در آن است . زیرا شیخ وارث نور حضرت رسول صلی الله تعالی علیه وسلم است و ایشان صلی الله تعالی علیه و سلم قلوب صحابه را با نوری که خدای تعالی به ایشان بخشیده بود ، طبابت میکرد . همانا اطاعت واجب در اینجا همان اطاعت از ولی امر روحی مرید است . و اطاعت از ولي امر روحي نيز به این خاطر واجب است که اطاعت از پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم واجب است ، زیرا خدای تعالی فرموده :« یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم » (نسا59) یعنی ای کسانیکه ایمان آورده اید ، از خدا اطاعت کنید و از رسول اطاعت کنید و از اولی الامری که از خودتان است . پس هرکس که از شیخ اطاعت کند ، از رسول صلی الله تعالی علیه وسلم ، اطاعت کرده و « هرکس از رسول اطاعت کند ، از خدا اطاعت نموده است » (نسا80) و هر کس از شیخ نافرمانی کند ، از حضرت رسول صلی الله تعالی علیه وسلم ، نافرمانی کرده و هرکس از رسول صلی الله تعالی علیه و سلم نافرمانی کند از خدا نافرمانی نموده است . و از دیگر اموری که براین حقیقت مترتب میگردد ، اینست که مرید نباید هیچکس را در محبت شیخ ، استمداد از او و دل بریدن از هرچیزی به خاطر او ، شریک شیخ بداند . شیخ ابن انبوجه تیشتی میگوید : مرید باید در شریعت پیامبرخود صلی الله تعالی علیه و سلم نیک بیاندیشد . پس اگر مرتبه و مقام پیامبر خود صلی الله تعالی علیه وسلم را با مرتبه پیامبران و رسولان دیگر در محبت و تعظیم و استمدا د و دل از دیگران بريدن بخاطر او و قانونگذاری (شریعت ) یکی بداند ، این نشانگر اینست که کافر خواهد مرد . مگر اینکه محبت الهی شامل او شده و عنایت ربانی او را دستگیری کند . حال اگر این را دانستی ، پس مرید باید با شیخ خود همچون پیامبرخود در تعظیم و بزرگداشت و محبت و استمداد و دل کندن از همه چیز ، بخاطر او باشد و هیچکس را با او در این امور همسان ندیده و کسی را با او شریک نسازد . و از دیگر آدابی که برای مرید در ارتباط با شیخش وجود دارد آنستکه، از شیخ سئوال نکند و همواره ساکت باشد و برای کسی و با کسی سخن نگوید . مگر اینکه شیخ با او سخن گفته و او جواب فقط ایشان را بدهد . و بخاطرهمتائی شیخ با پیامبری عمل کند که فرموده است : «مرا رها سازید (و سئوال نکنید ) در مورد چیزی که خود در باره آن برای شما سخن نگفته ام . ولی اگر برایتان از چیزی گفتم ، آنرا بگیرید . پیش از شما کسا نی بودند كه بخاطر زیاد پرسیدن و مخالفت با پیامبرانشان هلاک شدند . » و اگر شیخ از مرید سئوال کرد باید با صدای واضح و کوتاه وتنها به اندازه ای که جواب آن سئوال باشد، پاسخ بگوید . تا به این سخن خدای تعالی عمل کند که : «یا ایها الذین آمنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون »(حجرات2) یعنی ای کسانیکه ایمان آورده اید ، صدایتان را از صدای پیامبر بلند تر نکنید و با او مانند سخن گفتن با یکدیگر با صدای بلند سخن نگوئید . زیرا با این کار اعمال خوبتان بدون اینکه بدانید ، باطل میشود . مرید باید بداند اگر بدون اجازه شیخ یا با زیاده روی در حضور شیخ ، سخن گفته و یا در جائیکه او نشسته ، صدایش را بلند کند ، تأ ثیر سلبی در قلبش ایجاد میگردد ( یعنی از قلبش چیز باارزشی کم میشود .) شیخ عمر سهروردی میگوید : « زیباترین ادب مرید با شیخ ، سکوت ، خاموشی و بی حرکتی است . تا آنکه شیخ اورا به سخن یا کاری که صلاح وی در آنست ، امر کند . » در ضمن مرید نباید در حضور شیخ ، به انجام اوراد خود بپردازد . بلکه باید با پیروی از یاران گرامی حضرت رسول صلی الله تعالی علیه وسلم در هنگامیکه در محضر پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم بودند ، کاملاً ساکن و بی حرکت باشد . و رعایت آدابی غیر از این که باید در حضور شیخ بجا آورد و شرح آن بطول خواهد انجامید . آداب دیگری نیز وجود دارد که مرید باید در حالت غیاب شیخ ( یعنی زمانیکه شیخ از نظر ظاهری حضور ندارند ) رعایت کند . مانند اینکه : مرید باید معتقد باشد شیخش در هر زمان و مکانی با اوست و از اینرو میتواند در همه امورش موثر بوده و درآن تصرف و دخالت داشته باشد . پس شیخ از خود مریدان ، به آنها نزدیکتر بوده و نسبت به آنها ولایت و اولویت دارد . همانطور که « النبی اولی بالمومنین من انفسهم » (احزاب 6) یعنی پیامبر نسبت به مومنان از خودشان نزدیکتر و سزاوارتر است . *از ثمره های این اعتقاد : محال است که کسی بتواند ثمره های روحی این اعتقاد را که حضرت رسول اعظم صلی الله تعالی علیه و سلم از خود باقی نهاده بشمارد . اما در اینجا به گزیده ای از آنها در سخنان مشایخ اشاره میکنیم : *شیخ احمد رفاعی کبیر قدس الله سره میگوید : « مشایخ نزد مریدان همچون قبله اند ، و نگاه کردن به چهره شیخ به دین و عقل و ایمان می افزاید و از بلا در امان نگاه میدارد » و میگوید « مرید به اندازه مودب بودن و حفظ و مراقبت از درون خود از خداوند بهره دریافت میکند » و میگوید « هرکس بدون شیخ ذکر خدا کند ، نه خدا برایش حاصل میشود نه پیغمبر و نه شیخش » * شیخ عبدالوهاب شعرانی میگوید : « فایده شیخ ، کوتاه کردن راه مرید است . هرکس بدون شیخ سلوک کند سرگردان میشود . عمرش راپشت سرميگذارد بدون اینکه به مقصودش برسد . زیرا شیخ مثل راهنمای حجاج بسوی مکه در شب تاریک است . » * شیخ تاج الدین ابن زکریای عثمانی میگوید : « هرکس محبتش به شیخش غالب شود ، بواسطه محبت شیخش منظور نظر الهی میشود . زیرا خداوند به نظر بخشش و محبت به قلوب اولیا نگاه میکند و آنگاه بواسطه قرار داشتن محبت او در قلب شیخ ، آثار رحمت و فیض ربانی را یکی پس از دیگری بر او نازل میکند و پذیرش شیخ نشانه پذیرش خدای تعالی و پیامبر او صلی الله تعالی علیه و سلم است . » از خلال این بحث امور ذیل روشن میگردد : *منظور از این جمله آنست که شیخ طریقت در هرزمان و در همه امور نشانگر پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم است بجز پیامبری .
* تشبیه در شریعت اسلامی جایز است . خواه تشبیه بالا به پائین یا بالعکس باشد و به همین خاطر تشبیه شیخ به پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم نیز جایز است . *مبنای روحی این تشبیه نزد پیران طریقت ، همان پیوند روحی ای است که میان حضرت رسول اعظم صلی الله تعالی علیه و سلم و امام علی کرم الله وجهه قرار دارد . این جانشینی روحی ، وکالت و نمایندگی و نیابتش از سوی پیامبر صلی الله تعالی علیه و سلم درامر ولایت و د عوت و ارشاد و اعطای منزلتی نظیر نسبت هارون به موسی ، از جانب ایشان بروشنی بیان شده و سپس وراثت دائمی این مرتبه و مقام در ذریه و فرزندان پاک پیامبر تا روز قیامت . پس این منزلت همان «مرتبه و مقام شیخ میان قومش همچون پیامبر در امت خود» میباشد .
* آنچه که بر این مرتبه روحی نزد شیخ مترتب است ، و باید رعایت شود ، اینست که : مرید در پیشگاه شیخ همچون مرده در دست مرده شوی باشد که هرطور میخواهد او را حرکت میدهد و جابجا میکند و یا مثل خاک تسلیم کامل در زیر پای کسی که لگدش میکند ، به این معنا که باید شیخ را دوست داشته باشد . از او اطاعت کند و در حضور او محبت و اطاعت و ادب تمام و کمال را رعایت کند . همانطور که صحابه با حضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم عمل میکردند . و این محبت و اطاعت به مثابه و معنای محبت و اطاعت ، نسبت به خود حضرت رسول صلی الله تعالی علیه و سلم است
.



مطالب مشابه :


مطلبی بعنوان تبرک از برادران طریقت قادر کسنزانی

وب سایت بدر - مطلبی بعنوان تبرک از برادران طریقت قادر کسنزانی - خبری و تحلیلی - وب سایت بدر




گفتگوی ایرانفودنیوز با علیرضا بوستانی مدیرعامل شرکت تبرک

نیمرو - گفتگوی ایرانفودنیوز با علیرضا بوستانی مدیرعامل شرکت تبرک سایت خبری صنایع




آخرین قیمت خرید و فروش آزاد

سهام تبرک - آخرین تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت




جملات الهام بخش برای زندگی، جملات زیبا، جملات الهام بخش، سخنان زیبا

همیشه تبرک با حمید . ورود سریع به سایت پیام نور ; دانشگاه ولایت ایرانشهر ;




تبرک و توسل جستن به پیامبر(ص) و رد عقاید وهابیون با احادیث صحیح

اهل سنت وجماعت آستارا - تبرک و توسل جستن به پیامبر(ص) سایت علامه عبدالله بن بیه




تبرک جستن به ضریح امام حسین(ع)

ستاره ی سهیل - تبرک جستن به ضریح امام حسین(ع) - امام زمان ؛ آقای مهربانی ها و خوبی ها - ستاره ی




قیمت سهام شرکت (دفتر سجاد)

سهام تبرک - قیمت سهام تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به




دلتنگتم بخدا

همیشه تبرک با حمید . - دلتنگتم بخدا ورود سریع به سایت پیام نور ; دانشگاه ولایت ایرانشهر ;




تبلیغات تبرک

روزانه ها - تبلیغات تبرک - می توانید مطالب مدیریتی را در سایت مدیر پیشرو پیگیری کنید.




برچسب :