قاجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاریه

قاجاریه

جشن نوروز در دوره قاجار

آیین و جشن نوروز ، در دربار قاجاریان چنین برگزار می شد . سلام عام نوروز در تخت مرمر واقع در کاخ گلستان تهران منعقد می گردید . یک روز پیش از عید نوروز به وسیله رئیس تشریفات دربار ، از سران طبقات مختلف دعوت به عمل می آمد که یک ساعت قبل از تحویل سال در آن محل حضور به هم رسانند و در آیین باشکوه عید نوروز شرکت نمایند .

دوستعلی خان مُعیـّر الممالک ، در کتاب "زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه" جریان برگزاری جشن نوروز و آیین سلام عام را در کاخ مرمر چنین شرح داده است:

از چند گام به در ورود تالار مانده ، سفره سپید بزرگی گسترده ، بساط هفت سین را روی آن می چینند ، دامنه آن تا شاه نشین وسیعی که تخت مرصع فتحعلی شاه در آن قرار داشت کشیده می شد ، روی تخت ، مسندی ( تکیه گاه ) زربفت ، کار هندوستان می گستردند . روی آن تشکی نهاده پارچه ای مروارید دوزی ، رویش می کشیدند و کنارش دو متکای جواهر دوزی با ریشه و منگوله های مروارید قرار می دادند ، چهار شمعدان مرصع که دارای آویزه های درشت از سنگ های قیمتی بودند ، در چهارگوشه تشک گذاشته ، شمع های آن را می افروختند . خواه روز ، خواه شب ، سایر جارها و چهل چراغ ها را نیز روشن می کردند و مجلس ، شکوه عجیبی به خود گرفته ، جواهرات و نشان هایی که به سینه حضار نصب بود در پرتو چراغ ها درخشندگی مخصوص پیدا می کرد .

در شاه نشین های اطراف تخت ، رؤسای ایل قاجار با سرداری های ترمه و شمشیر بسته با لباس های رسمی می ایستادند .
در یک طرف هفت سین ، سران سپاهی با نیم تنه های سپید ، شلوار قرمز و یراق دار ، صف آراسته و در رأس آنها نایب السلطنه قرار می گرفت .
در طرف دیگر ، مستوفیان با شال و کلاه و جُبـّه های ( بالاپوش ، جامه ی بلند و گشاد ) ترمه و چاقچورهای ( شلوار گشاد و بلند و کف دار ) قصب ( نوعی پارچه ی ظریف که از کتان نرم یا حریر می بافند . در مصر قصب به معنی پارچه ی زربفت است و پرده ی کعبه را که زربفت است " قصب " می نامند) سرخ ، ایستاده و مستوفی الممالک با جبّه مفتول دوزی ، مقدم بر همه جای می گرفت .

بین دو صف مزبور راهی باریک تا شاه نشین بزرگ باز بود. طرفین تخت به طور نیم دایره ، شاهزادگان با لباس های سیاه ایستاده ، هر یک یکی از وصله های طلا و جواهر نشان سلطنتی را از قبیل : شمشیر ، خنجر ، گرز و سپر به دست می گرفتند .

نزدیک تخت ، صدراعظم با جبـّه و شمسه ( آنچه که از فلز به شکل خورشید سازند و در بالای قبّه و مانند آن نصب کنند ) صدارت ایستاده ، وزراء و اعیان زیر دست وی قرار می گرفتند . عـَملّه خلوت ( خدمتکاران اندرونی ) و پیشخدمت های مخصوص در یکی از شاه نشین های نزدیک تخت گرد می آمدند .

خطیب الممالک و منجم باشی ، روبروی تخت ایستاده ، اطبا و بعضی اروپائیانی که بنا بر خواهش ، به تماشا می آمدند پشت آنها قرار می گرفتند.
جمعی از علما نیز می آمدند و بعضی از خواص آنها به تخت برآمده در کنار مسند شاه می نشستند و بقیه در پای تخت قرار می گرفتند .
منشی الممالک ، با دو نفر دیگر سینی هایی بر دست ، مقابل تخت می ایستادند . سینی های مزبور پر از شاهی سپید بود که با مقداری دو هزاری طلا و قدری برنج و آرد درهم ریخته بودند. تا پس از تحویل سال نو ، آنها را برابر حضار ببرند. سینی های محتوی کیسه های عیدی را پای تخت می گذاردند ، اعضای خزانه هم کنار آن می ایستادند تا در موقع ، به حضور ببرند.

کیسه های مزبور از تافته قرمز و بر چهار قسم بود :

1- یکصد کیسه محتوی پنج تومان شاهی سفید و پنج اشرفی .

2- پانصد کیسه ، محتوی سه تومان شاهی سپید و پنج پنجهزاری زرد

3- پانصد کیسه ، محتوی سه تومان شاهی سپید و پنج دو هزاری زرد

4- سه هزار کیسه ، محتوی سه تومان شاهی سپید

یک ربع به تحویل مانده ، پرده دار، پرده را بالا گرفته و به آواز بلند ورود شاه را خبر می داد . همان لحظه ، گفت و شنود و غلغله ای که میان حضار برپا بود به سکوت محض مبدل می گشت و نظامیان در حال احترام ایستاده و بقیه سر تعظیم فرود می آوردند .
پیشاپیش ، ایشیک آقاسی باشی ( رئیس تشریفات ) با جُبـّه و شال و کلاه و عصای مرصّع (زرنشان ) با اعتماد الحرم که قـَدَش در درازی ضرب المثل بود ، می آمدند . آنگاه شاه غرق در جواهرات و نشان های سلطنتی با چهره گشاده و لب های متبسم وارد و با قدم های آهسته از میان صفوف گذشته بر تخت می نشست. ولی بنابر احترام آقایان علما بر صندلی مرصعی که روی تخت بود نمی نشست و روی مسند زربفت جا گرفته ، شمشیر جهانگشای نادری را روی زانو می نهاد . گروهی از خواجه سرایان و خواص که به دنبال شاه آمده بودند ، در کنار قرار می گرفتند .
پس از جلوس شاه ، خطیب الممالک از صف مقابل خارج می شد و نزدیک تخت آمده خطبه مختصری ایراد می نمود و چون به نام مبارک حضرت رسول (ص) و حضرت امیر (ع) و شاه می رسید ؛ سرها به تعظیم خم می شد . بعد از پایان خطبه ، منجم باشی ساعت به دست پیش می آمد و اندک زمانی خیره به صفحه آن نگریسته و به محض حلول سال نو می گفت : به مبارکی و میمنت و اقبال وجود مسعود ، در این ثانیه آفتاب به برج حمل تحویل گردید.

فوراً شیپورچی ، که در بیرون منتظر ایستاده بود باد به شیپور کرده و در میدان مشق ، توپ های تحویل سال به صدا در می آمد.
شاه ، نخست به علما و بعد به سایر حضار تبریک می گفت ، آنگاه قرآن مجید را به دست گرفته صفحه ای تلاوت می نمود. سپس نظام الاسلام ، برابر شاه زانو زده اندکی از تربت مخصوصی که در بسته تمیزی بود ، در آب ریخته تقدیم می داشت و شاه آن را لاجرعه می نوشید و به دادن کیسه های عیدی به علما می پرداخت . چون علما بیرون می رفتند، چند دسته موزیک ، که اطراف حوض جلو موزه ایستاده و به احترام علما خاموش بودند ، به نواختن آهنگ های دلکش در می آمدند .

در این وقت شاه ، از تخت به زیر آمده بر صندلی قرار می گرفت ، نخست به شاهزاده ها و برادرهای خود ، سپس به رؤسای لشکری و مستوفیان و بالأخره به باقی حضار عیدی می داد و با هر یک به فراخور حال صحبت می داشت ؛ آنها نیز سپاسگزاری می نمودند و کیسه ها را بوسیده بر سر می نهادند .

مجلس جشن نوروز یا سلام عام ، از سه تا چهار ساعت به طول می انجامید . پس از آن مراسم جشن پایان می یافت .

آیین و جشن نوروز ، در دربار قاجاریان چنین برگزار می شد . سلام عام نوروز در تخت مرمر واقع در کاخ گلستان تهران منعقد می گردید . یک روز پیش از عید نوروز به وسیله رئیس تشریفات دربار ، از سران طبقات مختلف دعوت به عمل می آمد که یک ساعت قبل از تحویل سال در آن محل حضور به هم رسانند و در آیین باشکوه عید نوروز شرکت نمایند .

دوستعلی خان مُعیـّر الممالک ، در کتاب "زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه" جریان برگزاری جشن نوروز و آیین سلام عام را در کاخ مرمر چنین شرح داده است:

از چند گام به در ورود تالار مانده ، سفره سپید بزرگی گسترده ، بساط هفت سین را روی آن می چینند ، دامنه آن تا شاه نشین وسیعی که تخت مرصع فتحعلی شاه در آن قرار داشت کشیده می شد ، روی تخت ، مسندی ( تکیه گاه ) زربفت ، کار هندوستان می گستردند . روی آن تشکی نهاده پارچه ای مروارید دوزی ، رویش می کشیدند و کنارش دو متکای جواهر دوزی با ریشه و منگوله های مروارید قرار می دادند ، چهار شمعدان مرصع که دارای آویزه های درشت از سنگ های قیمتی بودند ، در چهارگوشه تشک گذاشته ، شمع های آن را می افروختند . خواه روز ، خواه شب ، سایر جارها و چهل چراغ ها را نیز روشن می کردند و مجلس ، شکوه عجیبی به خود گرفته ، جواهرات و نشان هایی که به سینه حضار نصب بود در پرتو چراغ ها درخشندگی مخصوص پیدا می کرد .

در شاه نشین های اطراف تخت ، رؤسای ایل قاجار با سرداری های ترمه و شمشیر بسته با لباس های رسمی می ایستادند .
در یک طرف هفت سین ، سران سپاهی با نیم تنه های سپید ، شلوار قرمز و یراق دار ، صف آراسته و در رأس آنها نایب السلطنه قرار می گرفت .
در طرف دیگر ، مستوفیان با شال و کلاه و جُبـّه های ( بالاپوش ، جامه ی بلند و گشاد ) ترمه و چاقچورهای ( شلوار گشاد و بلند و کف دار ) قصب ( نوعی پارچه ی ظریف که از کتان نرم یا حریر می بافند . در مصر قصب به معنی پارچه ی زربفت است و پرده ی کعبه را که زربفت است " قصب " می نامند) سرخ ، ایستاده و مستوفی الممالک با جبّه مفتول دوزی ، مقدم بر همه جای می گرفت .

بین دو صف مزبور راهی باریک تا شاه نشین بزرگ باز بود. طرفین تخت به طور نیم دایره ، شاهزادگان با لباس های سیاه ایستاده ، هر یک یکی از وصله های طلا و جواهر نشان سلطنتی را از قبیل : شمشیر ، خنجر ، گرز و سپر به دست می گرفتند .

نزدیک تخت ، صدراعظم با جبـّه و شمسه ( آنچه که از فلز به شکل خورشید سازند و در بالای قبّه و مانند آن نصب کنند ) صدارت ایستاده ، وزراء و اعیان زیر دست وی قرار می گرفتند . عـَملّه خلوت ( خدمتکاران اندرونی ) و پیشخدمت های مخصوص در یکی از شاه نشین های نزدیک تخت گرد می آمدند .

خطیب الممالک و منجم باشی ، روبروی تخت ایستاده ، اطبا و بعضی اروپائیانی که بنا بر خواهش ، به تماشا می آمدند پشت آنها قرار می گرفتند.
جمعی از علما نیز می آمدند و بعضی از خواص آنها به تخت برآمده در کنار مسند شاه می نشستند و بقیه در پای تخت قرار می گرفتند .
منشی الممالک ، با دو نفر دیگر سینی هایی بر دست ، مقابل تخت می ایستادند . سینی های مزبور پر از شاهی سپید بود که با مقداری دو هزاری طلا و قدری برنج و آرد درهم ریخته بودند. تا پس از تحویل سال نو ، آنها را برابر حضار ببرند. سینی های محتوی کیسه های عیدی را پای تخت می گذاردند ، اعضای خزانه هم کنار آن می ایستادند تا در موقع ، به حضور ببرند.

کیسه های مزبور از تافته قرمز و بر چهار قسم بود :

1- یکصد کیسه محتوی پنج تومان شاهی سفید و پنج اشرفی .

2- پانصد کیسه ، محتوی سه تومان شاهی سپید و پنج پنجهزاری زرد

3- پانصد کیسه ، محتوی سه تومان شاهی سپید و پنج دو هزاری زرد

4- سه هزار کیسه ، محتوی سه تومان شاهی سپید

یک ربع به تحویل مانده ، پرده دار، پرده را بالا گرفته و به آواز بلند ورود شاه را خبر می داد . همان لحظه ، گفت و شنود و غلغله ای که میان حضار برپا بود به سکوت محض مبدل می گشت و نظامیان در حال احترام ایستاده و بقیه سر تعظیم فرود می آوردند.
پیشاپیش ، ایشیک آقاسی باشی ( رئیس تشریفات ) با جُبـّه و شال و کلاه و عصای مرصّع (زرنشان ) با اعتماد الحرم که قـَدَش در درازی ضرب المثل بود ، می آمدند . آنگاه شاه غرق در جواهرات و نشان های سلطنتی با چهره گشاده و لب های متبسم وارد و با قدم های آهسته از میان صفوف گذشته بر تخت می نشست. ولی بنابر احترام آقایان علما بر صندلی مرصعی که روی تخت بود نمی نشست و روی مسند زربفت جا گرفته ، شمشیر جهانگشای نادری را روی زانو می نهاد . گروهی از خواجه سرایان و خواص که به دنبال شاه آمده بودند ، در کنار قرار می گرفتند .
پس از جلوس شاه ، خطیب الممالک از صف مقابل خارج می شد و نزدیک تخت آمده خطبه مختصری ایراد می نمود و چون به نام مبارک حضرت رسول (ص) و حضرت امیر (ع) و شاه می رسید ؛ سرها به تعظیم خم می شد . بعد از پایان خطبه ، منجم باشی ساعت به دست پیش می آمد و اندک زمانی خیره به صفحه آن نگریسته و به محض حلول سال نو می گفت : به مبارکی و میمنت و اقبال وجود مسعود ، در این ثانیه آفتاب به برج حمل تحویل گردید.

فوراً شیپورچی ، که در بیرون منتظر ایستاده بود باد به شیپور کرده و در میدان مشق ، توپ های تحویل سال به صدا در می آمد.
شاه ، نخست به علما و بعد به سایر حضار تبریک می گفت ، آنگاه قرآن مجید را به دست گرفته صفحه ای تلاوت می نمود. سپس نظام الاسلام ، برابر شاه زانو زده اندکی از تربت مخصوصی که در بسته تمیزی بود ، در آب ریخته تقدیم می داشت و شاه آن را لاجرعه می نوشید و به دادن کیسه های عیدی به علما می پرداخت . چون علما بیرون می رفتند، چند دسته موزیک ، که اطراف حوض جلو موزه ایستاده و به احترام علما خاموش بودند ، به نواختن آهنگ های دلکش در می آمدند .

در این وقت شاه ، از تخت به زیر آمده بر صندلی قرار می گرفت ، نخست به شاهزاده ها و برادرهای خود ، سپس به رؤسای لشکری و مستوفیان و بالأخره به باقی حضار عیدی می داد و با هر یک به فراخور حال صحبت می داشت ؛ آنها نیز سپاسگزاری می نمودند و کیسه ها را بوسیده بر سر می نهادند .

مجلس جشن نوروز یا سلام عام ، از سه تا چهار ساعت به طول می انجامید . پس از آن مراسم جشن پایان می یافت .

زنان ایرانی در دوران قاجار

موسس اين سلسله ‏ سفاك خون ريز  خواجه تاجدار آغا محمد خان قاجار مي باشد كه بدليل درگيريهاي بسيار نقل قول موثق و مدوني در مورد تحولي خاص با شرايط اجتماعي زنان در دست نمي باشد.بعد از آغا محمد خان عموزاده ي او فتعلي شاه بر تخت شاهي نشست اين شاه از قانون استفاده از متعه (ازدواج موقت)كمال استفاده را برده و يكي از بزرگترين صاحبان حرمسرا در طول تاريخ بوده است.

 در دوران قاجار (۱۱۶۴-۱۳۰۴) امکان تحصیل برای زنان بسیار محدود بوده است. (اطلاعات زیادی دردست نیست، اما یک منبع میزان باسوادی زنان را تا سال ۱۳۰۴، ۳٪ می‌آورد.) در باور عمومی، باسوادی زنان را مخالف اسلام و برای جامعه خطرناک می‌دانستند (بعضی از روحانیون نیز همواره بر این باور تاکید می‌کردند). باور دیگر این بود که زنان نمی‌توانند باسواد شوند و مغز آنان قدرت پذیرش دانش را ندارد. باسوادی زنان ننگ محسوب می‌شد و بسیاری از زنان باسواد، آن را پنهان می‌کردند. مثلا بعضی از همسران ناصرالدین شاه توانایی خواندن و نوشتن داشتند ولی شاه از این امر اطلاع نداشت

در جامعه ی عهد قاجار فاصله ی چندانی بین کودکی و ازدواج دختران وجود نداشت . دختران اغلب از 7 تا 13 سالگی ازدواج می کردند و عملا به عنوان رکن مستقلی وارد معرکه ی زندگی خانوادگی می شدند .در واقع عواملی چون دست یابی به استقلال اقتصادی,  رشد نسبتا سریع دختران آن روزگار وپایین بودن میانگین عمر به دلیل شیوع بیماریهای گوناگون و عدم رعایت اصول بهداشتی در افزایش این ازدواج های زود رس بی تاثیر نبود . بر این اساس سعاتمندترین  دختران آنهایی بودند که در خانه ی شوهر به بلوغ  می رسیدند زیرا تصور می شود که به این گونه از وسوسه های  نفسانی بیشتر در امان خواهند ماند . اکثر ازدواج ها به خصوص در خاندان های اشرافی به دلیل قابل اعتماد بودن اشخاص و به منظور استحکام بخشیدن به علایق فامیلی و حفظ اصالت خانوادگی در محدوده ی خویشاوندان صورت می گرفت . و دختران و پسران تقریبا هیچ گونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده ی خود نداشتند .              

رایج ترین شکل ازدواج عقد دائم بوده است.متاسفانه مرد می توانست مطابق شرع چهار زن عقدی داشته باشدودر صورت مرگ یا طلاق یکی از آنها باز قادر بود زن دیگری را جایگزین کند. و عدم تناسب جمعیتی کثرت زنان بر مردان بیماری و یا پیر شدن سریع زنان به خاطر زایمانهای مکرر وفقدان بهداشت مصالح سیاسی وقومی میل مردان ثروتمند ومتمول به کامجویی با این دیدگاه که زن جوان مرد پیر را جوان می کند  وداشتن حرمسرا وزنان متعدد نشانهی شوکت وثروت مرد است خود به خود نظام چند زنی را توجیه میکرد. از دیگر شیوه های رایج ازدواج  ازدواج موقت یا صیغه کردندختران وزنان براساس قرار داد یا توافق بود.بدین طریق  زن ومرد به مدت معینی که از یک ساعت تا نود ونه سال را شامل میشد باهم سپری میکردند.صیغه ی  نود ونه ساله نوعی ترفند بودوهنگامی صورت می گرفت که مرد چهار زن غقد دائمی داشت واز لحاظ شرعی مجاز به عقد زن دیگری نبود. دراین گونه ازدواج مرد ملزم نبود که حتمآ مدت قرارداد را به اتمام برساند.بلکه هر وقت مایل بود می توانست پیش از انقضای مدت قانونی اززن صیغه ای خود جدا شودوبا پرداخت مبلغی به عنوان مهریه خود را از قید وبند آزاد سازد.

هرچند نظام چند زنی در شهرها مختص به اشراف بود ولی در ایلات دارای رواج عام بود.د ربین ایلات بلوچ حتی مردان کم بضاعت نیز گاه هفت تا هشت زن می گرفتند. تعداد زوجات در بین بختیاریها نیز عمومیت داشت وحتی افراد بی چیز بیش از یک زن می گرفتند.نظام چند زنی ،رقابت ،حسادت ومتوسل شدن به جادووجنبل و خرافات را به همراه داشت.

2-2- خاطرا ت مري شيل در زمان ناصر الدين شاه:

 يكي از جنبه هاي مهم و پربار فرهنگي عصر قاجاريه ، تعدد منابع و اطلاعات برجاي مانده از اين دوره است ، يك دسته از اين منابع به محور اهميت بين المللي ايران براي قدرت هايي چون انگليس ، روسيه و فرانسه شكل گرفته ، از جمله نوشته هاي سفرا، وزراء و باستان شناسان خارجي است كه مبتني به شرح سفر و خاطرات آنها مي باشد. اگرچه دراين آثار موضع گيري هايي سياسي و غرض ورزي هايي خودخواهانه به چشم مي خورد اما به مثابه گوشه اي از تصوير آن روزگار ايران بويژه تصوير اجتماعي در خور اهميت و بحث و بررسي اند.

    در اين بين علاقه به نوشتن سفرنامه يا خاطره نه تنها از سوي وزراي مختار و كارداران و سفراء و ... مشاهده مي شود بلكه از جانب كسي چون ليدي مري شيل همسر جستن شيل وزير مختار انگليس در اوايل دوره ناصري خاطراتي ارزنده به رشته تحرير درآمده است . اين سفرنامه عليرغم وجوه مشابهش با ساير منابع خارجي چون قضاوت هايي نادرست در مورد اوضاع سياسي و اجتماعي و خوي و خصلت ايرانيان ، تفاوت زاويه نگاه نويسنده را به عنوان يك زن انگليسي به زن ايراني ارائه مي دهد.

    ليدي مري شيل دختر يك بارون ايرلندي و همسر جستن شيل وزير مختار انگليس است . او در 29 اكتبر 1849 به همراه همسرش و چهار خدمه به ايران وارد شد. سفر اين گروه 3 سال و ده ماه به طول انجاميد. خانم شيل در اين مدت به نوشتن خاطرات سفر خود و جريان امور و اتفاقات داخلي ايران پرداخت و اثر خود را به عنوان «جلوه هايي از زندگي و آداب و رسوم ايران » در سال 1856 م به چاپ رساند.

    اين اثر در ايران در ابتدا در مجله نگين و سپس به صورت پاورقي در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد و سپس به صورت كتاب منتشر شد.

    مري شيل به سبب قرارداشتن در عرصه سياسي ايران ديدگاه هايي خاص دارد كه با جست وجوي هرچه بيشتر در نوشته اش مي توان به تحركات مرموزانه و زيركانه سياست هاي انگليس در زمان ناصرالدين شاه از جمله دخالت همسر او در جريان تحريكات خصمانه عليه اميركبير و قتل او دست يافت . اثر حاضر علاوه براهميت سياسي ، جنبه اجتماعي روزگار قاجاريان را بويژه جايگاه زنان ايراني را از دريچه چشم مري شيل به وضوح نشان مي دهد.

    خانم شيل در جاي جاي خاطراتش به فراخور و تناسب برخوردها و تماس هايش با زنان ايراني گاه مادرشاه ، شاهزاده خانم ها، همسران حكام و صدراعظم ها و گاه با پرستار بچه و زنان كوچه و بازار شرحي از طرز رفتار و آداب و نوع تفكر آنان را مي نگارد.

    از نخستين موارد مورد توجه خانم شيل زندگي يكنواخت و بدون تنوع زنان ايراني است كه اين عليرغم فقدان نهادهاي مدني و فرهنگي و فضاي آزاد و قابل تحرك جاي شگفتي و تعجب به جاي نمي نهد. وي در زمان رفتن به حضور مادرشاه نحوه عبور زنان مهم و طبقات بالاي اجتماع را از كوچه و بازار تجربه كرده * و مادرشاه را به گونه اي توصيف مي كند كه هم در عرصه سياسي و هم در اداره امور اندروني از همسران شاه گوي سبقت مي ربايد. زنان متعدد شاه و تشكيلات جداگانه آنها از ديگر نكات ذكر شده در خاطرات خانم شيل است .

    سوالات مادرشاه در مورد لباس و فرزندان ملكه انگلستان و حتي وضع تئاتر در اين كشور نشان دهنده روحيه كنجكاوانه مادرشاه در كسب اطلاعات دنياي خارج است . اشاره به سنت سيزده گردي و خوردن نقل و شيريني و كاهو و تربچه ، حمام رفتن ، ديدار دوستان و اقوام ، كشيدن قليان ، زيارت اهل قبور و مقبره امامان و امامزاده ها، آشپزي (بره كباب ، دلمه ، شيريني ) نيز از ديگر مشاهدات نويسنده است .

    مري شيل ازدواج را در ايران به دو صورت 1- واقعي (عقدي )كه تا چهار زن در آن مجاز است 2- صيغه اي ، تفكيك مي كند جايگاه پايين زن صيغه اي نسبت به زن عقدي در خانه و اشاره كوتاه به مراسم ازدواج و بله گفتن عروس دنباله تصوير زن در خانواده را در ذهن خانم شيل تشكيل مي دهد.

    نويسنده وضعيت مطلوب تر زنان عشاير و روستايي را در خانواده به سبب فرمانبري مردان ازآنها نسبت به زندگي زنان شهري و حاكميت روحيه مردسالارانه در خانه مي ستايد.

    شيل زنان طبقات مرفه را اكثرا باسواد توصيف مي كند. آنها اوقات فراغتشان را با شعر و قرآن و ادب مي گذرانند. اما سلطه اعتقادات و باورهاي خرافي نه تنها بر تفكر زنان طبقات پايين بلكه بر ديگر طيف ها و اقشار نمود دارد خوراندن داروي مهر و محبت و يا عشق براي جلب توجه شوهر از اينگونه موارد است .

    آرزوي آوردن پسر براي زنان جوان ، بيماري هاي كودكان در سنين پايين و كاهش رشد جمعيت براثر مرگ و مير زود كودكان ، گرفتن دايه براي فرزندان ، بخش ديگري از خاطرات نويسنده مذكور را شامل مي شود نكته قابل توجه در اين بخش ميل زن ايراني به يافتن كار بويژه براي پرستاري بچه است . اين مورد مي تواند نشانگر تكاپوي زنان براي دستيابي به حمايت و امنيت مالي باشد البته خانم شيل در اين مورد سعي كرده اهميت انگليسي ها را در جامعه ايران بويژه از نظر زنان ايراني به گونه اي اغراق آميز جلوه دهد و تمايل آنها را به كار نه از سوي اقشار كم درآمد و پايين اجتماعي بلكه از سوي ديگر طبقات كه نياز چنداني به منفعت مادي نداشته اند، نشان دهد.

    زنان در دوره قاجار با وجود حجاب ها و حايل هايي چون چادر و چاقچور در زمان مراجعه به حكيمي فرنگي و يا حضور حكيم در منزل رفتاري آزادانه و فارغ از پرده پوشي از خود بروز مي دهند و بدين گونه شيل را وادار مي سازند كه اين جملات را در شايستگي و منزلت زن ايراني بنگارد: «اطمينان دارم كه همين ايراني ها دست ما فرنگي ها را از پشت مي بستند زيرا جماعت زن ايراني - باوجود استعداد زيادي كه در تحمل زندگي مشقت بار و طاقت فرساي موجود از خودنشان مي دهد - تمايل فراوان خود را به استفاده از وسايل سرگرمي و مظاهر تمدن و زندگي لوكس اروپايي پنهان نمي كند و عقيده دارد كه فقط نيل به اين مواهب است كه شاهراه حصول به تمدن را برايش هموار خواهد كرد.»(1) وي حتي افزايش خواست ها و نيازهاي زنان ايران را درآينده پيش بيني مي كند اما در ارائه راهكار براي پاسخ به اين خواست ها تنها لوازم اروپايي را تامين كننده تلقي مي كند.

    بي گمان همين روند ظريف و محسوس نوگرايانه در بلندمدت زنان آزاديخواهي را پرورد كه به دنبال كسب حقوق فردي و اجتماعي و اهداف آرمانخواهانه و والاي خود در جنبش مشروطه حضور مي يابند و سردمدار تحولات فكري - فرهنگي و ناجي صداي خفيف و محزون زن ايراني در فراخناي تاريخ مي شوند.

    بدين سان زن ايران دوره قاجار از پستوها و اندروني ها از پشت چادر و روبند به دنيايي تازه بدون حجاب و برپايه مباني و شالوده هاي محكم و مدلل پاي مي نهد و تجربه اي نه چندان موفقيت آميز اما ارزشمند و درخور تحقيق و تفحا را به وجود مي آورد.

    در مجموع خاطراتي از اين دست با بيان گوشه هايي از زندگي و حيات زن ايراني مي تواند در كسب تجربه و تلاشي دوباره براي زن امروز ايران به شمار آيد. با نگاهي هرچند كوتاه به اين نوع آثار و دريافت وجوه مشابهش با اجتماع امروز مي توانيم بگوييم ما كجاييم * و چگونه در اين جايگاه قرارداريم * باشد كه راه آينده با كسب اين تجارب و خودباوري ها هموارتر گردد.

•           لازم به توضيح است كه زنان مهم و همسران بزرگان در دوران قاجار براي رفتن به جايي با تخت روان حمل مي شدند و خدم و حشم مخصوص اين كار با فريادهاي بلند در كوچه و بازار راه را باز مي كردند و مردان با شنيدن اين فريادها به سمت ديوار روي برمي گرداندند.

از ديگر نكاتي كه نويسنده اين سطور به منظور دريافت وجوه مشترك عادات و رفتار مردايراني در دوره قاجار با مرد امروز لازم به ذكر مي داند نامگذاري خاص همسران آنهاست كه به گفته مري شيل در آن زمان تقريبا در تمام مملكت شايع بوده و آن خواندن زن به نام پسربزرگتر مانند «مادرعلي » و يا بسنده كردن به ذكر نام «خانم » بوده است . مثال مهمتر اين مري شيل در مورد صدراعظم وقت ميرزاآقاخان نوري مي نويسد: وي همسرش را كه دخترعمويش مي باشد به نام «دخترعمويم » خطاب مي كند

 

2-3- سرگرمي زنان حرمسرا :

داشتن زنان متعدد و نگهداري از آنها در چهارديواري حرمسرا، با توجه به حسادت‌ها و رقابت‌هاي ميان آنان، شاهان قاجار را با دشواري‌هايي روبرو مي‌ساخت. شاه اگرچه در عمل مالک آنها بود و بر آنان حکم مي‌راند و از سوي ديگر اگر چه کنترل زنان حرم، توسط خواجه‌ها و چشم و گوش‌هاي شاه صورت مي‌گرفت، اما با اين همه، به وجود آمدن درگيري در ميان زنان حرم، يک امر اجتناب‌ناپذير بود و اين پديده، دردسرهايي نيز به وجود مي‌آورد.

 از اين رو، شاهان قاجار به منظور ايجاد محيط سالم‌تر در اندرون حرمسرا، سرگرمي‌هايي براي زنان متعدد خود ايجاد مي‌کردند. از جمله‌ي اين تفريحات که از سوي زنان بسيار مورد استقبال قرار مي‌گرفت، مراسمي بود که در روز سيزدهم فروردين هر سال اجرا مي‌شد.

در زمان «فتحعلي‌شاه»، اهل حرم در اين روز ، در باغ بزرگي که قبلأ قُرُق شده بود، حاضر مي‌شدند. پس از مراسم تحويل سال، زنان وسايل سفره‌ي هفت‌سين را با سر و صدا و خنده به يغما مي‌بردند. پس از اين کار، «غنچه دهن» و «گنجشکي» که هر دو از خدمه‌هاي حرم بودند، دو کنيز سياه تنومند، با نام‌هاي «گل‌عنبر» و «مشک‌عنبر» را به داخل حوض آب مي‌انداختند. آن دو در داخل آب با هم کلنجار مي‌رفتند و کشتي مي‌گرفتند و بقيه نظاره‌گر اين صحنه بودند و آنها را تشويق مي‌کردند.

 پس از آن، نوبت «شادباش» مي‌رسيد و شاه، در ميان خانم‌ها پول مي‌پاشيد. با اين کار، غوغايي برپا مي‌شد و همه براي برداشتن پول از سر و کول هم بالا مي‌رفتند. آنگاه زماني مي‌رسيد که شاهزادگان به حضور شاه مي‌آمدند تا «آش ماست» مخصوصي را که در آن روز تهيه مي‌شد، بخورند.

 از تفريحات ديگري که در زمان «فتحعلي‌شاه» رواج داشت، همان مسابقه‌ي «نرم‌تني» بود. شاه دستور مي‌داد که پارچه‌ي مقاوم و پلاستيک مانند بزرگي را در سالن قصر پهن کنند و روي آن ابريشم خرد شده بريزند. آنگاه او به زنان خود دستور مي‌داد که با پاي برهنه روي آن راه بروند. پس از اجرا، به خانم‌هايي که خرده‌ابريشم به پايشان نمي‌چسبيد، جايزه داده مي‌شد.

«آش‌پزان» يکي ديگر از تفريحات مورد علاقه‌ي زمان «ناصرالدين‌شاه» بود. براي انجام آن، در اواسط بهار به دستور شاه، همه‌ي زنان حرم و درباريان جمع مي‌شدند و در يکي از خيابان‌هاي باغ، چادر مي‌زدند تا مجموعه‌ها و وسايل مورد نياز «آش‌پزان» را در آنجا قرار دهند. سپس همه‌ي وزرا و اشراف و اعيان، مي‌بايست در تهيه‌ي آن آش نقش داشته باشند.

حتي پاک کردن حبوبات و آماده کردن بقيه‌ي مواد لازم براي پخت آن آش از وظايف همه‌ي کساني بود که موظف بودند به سهم خود کمک کنند. پس از آماده‌شدن مواد لازم، شاه با دست خود، آنها را در ديگ مي‌ريخت تا پخته شود. در خلال تهيه‌ي آش و اجراي اين مراسم، نوازندگان و رقاصان در نقاط مختلف باغ به نوازندگي و رقص مي‌پرداختند. در طول روز، شاه به همه جا سر مي‌زد و در بزم هر گروه از مهمانان شرکت مي‌کرد.

بعد از ظهر همان روز، براي سرگرمي خانم‌هاي اندرون، مسابقه‌ي کشتي انجام مي‌شد و زنان با اشتياق فراوان از پشت پرده‌ي زنبوري، مراسم کشتي را تماشا مي‌کردند. بخش ديگر سرگرمي‌هاي زنان حرم، اسب سواري بود که برخي از زنان که به اين فن آشنايي داشتند، در اين روز هنرنمايي مي‌کردند. «فخرالدوله»، دختر شاه، که به فن تيراندازي وارد بود، در قسمت سواره‌ها، سوار بر اسب به شکار پرندگان مي‌پرداخت.

تفريحات ديگري که در عصر «ناصرالدين‌شاه» معمول شده بود، بازي «چراغ خاموش کن» بود. در اين باره «تاج‌السلطنه» دختر اين پادشاه در خاطراتش چنين مي‌نويسد:

 «پدر من مقصود عظيمي از اين بابت داشت. اولأ مي‌خواست از داخله‌ي حرمسرا کاملأ مستظهر باشد. ديگر آن‌که مي‌خواست بداند کداميک از خانم‌ها با هم دشمني دارند. اين بهترين وسيله براي فهم اين کار بود. اين بازي عبارت بود از خاموش کردن چراغ و زنان در تاريکي حکم قطعي در آزادي داشتند تا با يکديگر برخورد کنند، همديگر را کتک زده  يا ببوسند و وقتي چراغ روشن مي‌شد، هر کس به همان صورت که بود، ديده مي‌شد. در پايان کار مجروحين مورد الطاف ملوکانه قرار مي‌گرفتند و اشخاصي که لباسشان پاره و بي‌مصرف شده‌بود با اعطاي پول لباس، سرفراز مي‌شدند.»

 مجالس شب ‌نشيني نيز همه هفته از سوي شاه برقرار مي‌شد. در غروب، زنان براي گردش در باغ، آماده مي‌شدند که معمولأ بزمي نيز پس از آن فراهم مي‌شد. شرکت در کليه‌ي اعياد ملي، مذهبي و عزاداري‌ها نيز از جمله‌‌ي تفريحات زنان اندرون به‌حساب مي‌آمد.

 در دوران قاجاريه، تهران در ايام عزاداري ماه محرم، تبديل به يک عزاخانه‌ي بزرگ مي‌شد. همراه با اين مجالس، تکيه‌هايي براي زنان اندرون تشکيل مي‌شد که از در بزرگ تا در تکيه دولت را پرده‌اي توري مي‌کشيدند و خياباني به اندازه‌ي سه متر را به خانم‌هاي حرم اختصاص مي‌دادند که با ميهمانانشان از آنجا مي‌گذشتند.

طبقه‌ي اول تا طبقه‌ي سوم تکيه، متعلق به زنان بود. موضوع از اين قرار بود که خانم‌هاي حرمسرا و ميهمانانشان، در طبقه‌ي اول و دوم مستقر مي‌شدند و سپس نوبت خدمه‌ي حرم بود که در طبقه‌ي سوم جا بگيرند.

 پس از ورود خانم‌ها به تکيه، در، کاملأ بسته مي‌شد تا چشم نامحرم به آنان نيفتد. غرفه‌ي شاه در قسمت روبرو قرار داشت تا به همه جا و همه کس مشرف باشد. او با دوربين به تماشاي مراسم و افراد حاضر در تکيه مي‌پرداخت. در کنار شاه، جايگاه عموها، مقامات درجه اول مملکتي و وزير مختار روسيه و انگليس بود. سمت چپ او، جايگاه مادر شاه، همسران درجه‌ي اول او و همسر وزير مختار روسيه و انگليس بود. اين مراسم تا روز عاشورا ادامه داشت.

علاوه بر آن‌چه تا به‌حال گفته شد، هر يک از خانم‌هاي طراز اول حرم، همچون «انيس‌الدوله» و «شکوه‌السلطنه» در خانه‌هاي خود مجالسي برپا مي‌کردند که در پايان مجلس عزاداري و شنيدن ذکر مصيبت، به خوردن برنج و عدس بوداده و کشيدن قليان مي‌پرداختند.

در ماه رمضان، شب‌زنده‌داري‌ها تا صبح ادامه مي‌يافت. ادارات دولتي در اين ماه به جاي روز، در شب کار مي‌کردند و بساط افطار در دربار گسترده مي‌شد. در اندرون نيز مجلس وعظ برگزار مي‌شد که خانم‌ها از پشت پرده، سؤالات خود را مطرح مي‌کردند. پس از افطار، زنان تا سحرگاه را به شوخي و صحبت مي‌گذراندند.

 اعياد ملي و مذهبي با شکوه بسيار در اندرون برگزار مي‌شد. چنان چه در زمان «ناصرالدين‌شاه»، علاوه بر اعياد ملي و مذهبي، روز تولد شاه و عروسي‌هايي که در اندرون برگزار مي‌شد، بر تعداد روزهاي جشن و سرور مي‌افزود. در کليه‌ي اين جشن‌ها، شاه به فراخور حال و مقام افراد به آنها هدايايي مي‌داد.

 معمولأ شاهان قاجار در سفرهاي داخلي، زنان خود را همراه مي‌بردند. اما در سفرهاي خارجي به‌دليل تفاوت چشمگيري که در نحوه‌ي زندگي آنها با محيط خارج از کشور بود، از بردن آنها خودداري مي‌کردند. فقط يک‌بار ناصرالدين‌شاه»، در سفر اول خود به خارج از کشور، «انيس‌الدوله» و «عايشه خانم» را همراه برد، اما در «مسکو» به صلاحديد صدر اعظم، آنها را به تهران بازگرداند. سوگلي شاه که سخت ناراحت شده بود سوگند ياد کرد که از صدر اعظم انتقام بگيرد. چون صدراعظم به تهران بازگشت، «انيس‌الدوله» با کمک دشمنان او ، موجب برکناري وي شد.

 اما همان‌طور که گفته شد در سفرهاي داخلي شاه، همراه با همسران خود، خدم و حشم و وسايل مورد نياز به سفر مي‌رفت. دکتر «فوريه» پزشک مخصوص «ناصرالدين‌شاه» که در سفرهاي شاه ، او را همراهي مي‌کرد، گوشه‌اي از آنچه را که در اين سفرها ديده اين‌ گونه نقل مي‌کند:

 «... باوجود اين‌که زياد دور نشده‌بوديم، «ناصر‌الدين‌شاه»، قريب به پانصد زن، همراه خود داشت. منظره‌ي سانِ ايشان که در سي کالسکه و هفده تخت روان، حرکت مي‌کردند، خالي از غرابت نبود. در اين کالسکه‌هاي عهد عتيق، غالبأ چهار زن مي‌نشستند ولي تخت روان گنجايش دو نفر را به حال چهارزانو دارد و اگر پستي و بلندي‌هاي راه و لغزيدن‌هاي قاطر نباشد، يک‌نفر به راحتي مي‌تواند بخوابد...
دوران ولیعهدی ناصرالدین شاه

در دوران خردسالی و نوجوانی ناصرالدین‏‌شاه، کشاکش و اختلاف دائمی مهدعلیا و محمد شاه رسایه انداخته است. به‏ دلیل این روابط تیره، برخورد محمدشاه با فرزندش سرد و بی‏‌محبت بود. باوجود چنین روابطی، در سال ۱۲۵۱ هجری قمری و پس از درگذشت پسر بزرگ محمدشاه، او ناگزیر تصمیم به انتصاب ناصرالدین به مقام ولیعهدی گرفت. تصمیم وی با مخالفت برادران و عموهایش روبه‌‏رو شد. طایفهٔ قاجار دولو نیز که از دیرباز در رقابت با قاجارهای قوانلو بر سر تاج و تخت قاجار به‏ سر می‏‌برد، با این انتصاب که تضمین‌کنندهٔ ادامهٔ سلطنت قوانلوها بود، مخالفت ورزید. از طرفی محمد شاه نیز آگاهی داشت در صورت سپردن منصب ولایتعهدی به برادران یا عموهایش (کسانی مانند بهمن میرزا و قهرمان میرزا که نامزد روسها برای ولیعهدی قاجار بود) سلطنت خود را در خطر سرنگونی به دست آنان قرار خواهد داد. بنابراین علی‏‌رغم میل خود، فرمن ولیعهدی ناصرالدین میرزا را صادر و به تبریز ابلاغ کرد. سال بعد، نیکلای اول در ایروان با ولیعهد ایران ملاقات کرد.

خبر درگذشت پدرش محمدشاه را در سال ۱۲۲۸ هجری شمسی هنگامی که در تبریز بود شنید، سپس به یاری امیرکبیر به پادشاهی رسید و بر تخت طاووس نشست که البته پس از مدتی حکم اعدام امیرکبیر را در حالت مستی امضا نمود.

ناصرالدین شاه برای حفظ مناطق شرقی ایران، به‌ویژه منطقهٔ هرات کوشش کرد ولی پس از تهدید و حملهٔ بریتانیا به بوشهر ناچار به توقف این فعالیت‌ها شد. فرستادهٔ وی قرارداد پاریس را امضا کرد. در دوران سلطنت او به‌ویژه پس از ترور ناموفق وی توسط یک بابی،محدودیت بهائییان و بابی‌ها در ایران افزایش یافت.

جلوس بر تخت سلطنت

هنگامی که محمد شاه قاجار که سال‌ها با بیماری نقرس دست به گریبان بود در شوال ۱۲۶۴ در ۴۲ سالگی از دنیا رفت، کشور گرفتار شورش بود و تنها بخش آرام ایران آذربایجان شمرده می‌شد. در این زمان ناصرالدین میرزای ولیعهد -که آن زمان شانزده‌ساله بود-در تبریز به سر می‌برد و مدعیان پادشاهی از هر سو سر برآورده بودند. حاجی میرزا آقاسی وزیر محمد شاه که توانایی آرام نگاه داشتن تهران را نداشت به حرم عبدالعظیم پناهنده شد و بست نشست. در این زمان ناصرالدین میرزا با پشتیبانی میرزاتقی‌خان امیرنظام (امیرکبیر آینده) راهی تهران شد و پیش از رسیدن به شهر میرزاتقی‌خان را لقب اتابک اعظم داد و او را صدراعظم خود گردانید. با رسیدن به تهران در همان سال ناصرالدین شاه به پادشاهی ایران رسید.

ناصرالدین شاه در ۱۴ شوال ۱۲۶۴ بر تخت نشست و از آن پس تا زمان مرگش در جمعه ۱۷ ذی‌القعدهٔ ۱۳۱۳ شاه ایران بود.

صدارت امیرکبیر

نوشتار اصلی: امیرکبیر

امیرکبیر روی هم رفته سه سال و سه ماه بر سر کار صدراعظمی بود. نخست به اصلاح خرابی‌ها و سرکوب گردن‌کشان پرداخت. در خراسان سالار پسر الهیارخان آصف‌الدوله صدراعظم فتحعلی شاه در پایان پادشاهی محمد شاه سر به شورش برداشته‌بود. امیرکبیر سلطان مراد میرزای قاجار را برای سرکوبی وی فرستاد که پس از سه سال کشمکش سرانجام این غائله با کشته‌شدن سالار پایان یافت. در گیر و دار این رویداد که مشهد در محاصرهٔ نیروهای دولتی بود، روسیه و بریتانیا پیشنهاد میانجی‌گری داده‌بودند که امیر نپذیرفته و گفته بود که «مشهدیان ترجیح می‌دهند که بیست هزار تن از ایشان کشته شوند تا اینکه شهر به توسط خارجی به تصرف شاه درآید». همچنین در زمان او سران بابی سرکوب‌شده و خود باب نیز تیرباران شد.

میرزا تقی خان امیر کبیر هنگامی که امیر و شاه به تهران رسیدند شمار ارتش ایران تنها ۳۰۰ تن بود. امیرکبیر که خود سپهسالار کل ایران بود به نظم و ساماندهی سپاه پرداخت و برای آموزش ارتشیان اقدام به استخدام آموزگار از خارج نمود و به صنعت اسلحه‌سازی رونق داد. او همچنین فرمان حذف لقب‌های اضافی در نامه‌نگاری‌ها را داد و به فرمان او حتی خود وی را نیز تنها با لقب جناب می‌خواندند. وی همچنین تلاش کرد جلوی رشوه‌خواری را بگیرد و به درآمد کارکنان دولت سامان دهد. او که خزانهٔ دولت را تهی از دارایی می‌دید راه را بر مستمری گزاف و بی‌حساب ملایان، شاهزادگان و چاپلوسان بست و اینگونه از مخارج دولت بسیار کاسته‌شد. او همچنین به مالیات و بازرگانی سر و سامانی بخشید. وی صنعتگران را تشویق می‌کرد و گروهی را برای آموختن صنعت روز جهان به اروپا فرستاد. همچنین او در راه پیشرفت کشاورزی نیز کوشش بسیار کرد. او همچنین به آوردن آموزگار از بیرون از کشور، نشر روزنامه و ترجمهٔ کتاب‌های بیگانه و بنیادگذاری دارالفنون برای آموزش پزشکی، فن جنگ و زبان‌های بیگانه دست زد، اگرچه گشایش دارالفنون اندکی پس از برکناری او در ۵ ربیع‌الاول ۱۲۶۸ (قمری) روی داد.

امیرکبیر از نفوذ روسیه و بریتانیا در ایران کاست و برای نمونه در زمانی که اردوی شاهی از تبریز راهی تهران بود، کنسول بریتانیا پیشنهاد کرده‌بود که پشتیبانی از جان ارمنیان را بر عهده گیرد، ولی امیر نپذیرفته و گفته بود که پشتیبانی از شهروندان ایرانی وظیفهٔ دولت ایران است.

امیر کبیر به زیباسازی تهران و پیشرفت پایتخت نیز کوشید، در این راستا دست به ساخت بازار امیر و کاروانسرای امیر و تیمچه‌ای نو زد. همچنین به پاکیزگی گرمابه‌ها رسیدگی کرد و در اندیشهٔ کشاندن بخشی از آب رود کرج برای آشامیدن مردم تهران بود که دورهٔ زمامداری‌اش به پایان رسید و این طرح و دیگر اندیشه‌هایش ناکام ماند.

اقدامات امیر کبیر که به سود تودهٔ ایرانیان و به زیان شاهزادگان، دارایان، ملاها و اشراف بود خشم این دسته‌ها را برانگیخت و چون امیر جلوی دست‌اندازی مهد علیا را نیز در کارهای کشور گرفته‌بود اینان به گرد او جمع شدند. مهد علیا می‌کوشید تا میرزا آقاخان نوری را که در آن زمان وزیر لشکر بود جایگزین امیر کبیر نماید. پس شاه را انگیزاندند تا امیر را کنار بزند، اگرچه شاه جوان در آغاز پایداری نمود. از ۱۲۶۷ قمری میان شاه و امیر کبیر اندک‌اندک به هم می‌ریخت و شاه دچار بدگمانی به صدراعظمش می‌شد. اختلاف نظر میان شاه و امیر بالا می‌گرفت، برای نمونه یک بار شاه یکی از برادرانش را به فرمانروایی قم فرستاد ولی امیر او را بازگرداند و شاه که دلش از این کار امیر کبیر تیره شده بود او را باز به قم فرستاد. این گونه بود که شاه امیر کبیر را از صدر اعظمی کنار گذارد و او را به فرمانروایی کاشان گمارد. ولی کمی پس از آن که سفیر روسیه دست به اقداماتی نظامی به ظاهر به سود امیر کبیر زد، ناصرالدین شاه که بیمناک شده‌بود امیر را به باغ فین در کاشان فرستاد و چندی پس از آن به فرمان شاه دلاک حمام را به زدن رگ‌های امیر کبیر واداشتند. این رویداد در ربیع‌الاول ۱۲۶۸ قمری رخ‌داد.

صدارت نوری

در سال ۱۲۶۸ قمری،میرزا آقاخان نوری که لقب اعتمادالدوله را داشت به صدارت رسید. او اصلاحات امیرکبیر را بازایستاند و کارگزاران او را برکنار و خویشان و آشنایان خود را بر سر کار نهاد. همچنین مستمری کسانی که در زمان امیرکبیر از ایشان باز گرفته شده بود باز به راه گشت. در این زمان میان عثمانی و بریتانیابا روسیه جنگ درگرفته بود و هر سهٔ این دولت‌ها می‌خواستند ایران را در کنار خود داشته باشند ولی دولت بی‌خبر ایران از اختلاف میان این قدرت‌ها سودی نبرد. اعتمادالدوله در آغاز به همراهی و هواداری از بریتانیا شناخته شده بود ولی چون نامهٔ تندی به سفیر این کشور نوشت در ربیع‌الاول ۱۲۷۲ (قمری) سفیر از او رنجیده و از تهران بیرون رفت و کوشش‌های سفیر فرانسه هم برای آشتی آنان به جایی نرسید. در این زمان حسام‌السلطنه والی خراسان به هرات لشکر کشید و بی‌توجه به تهدیدهای بریتانیا در صفر ۱۲۷۳ قمری این شهر را به ایران بازگرداند. میرزا آقاخان اعتمادالدوله که از دشمنی بریتانیا بیمناک بود برای آشتی با آن کشور فرخ خان امین‌الدولهٔ کاشانی را برای گفتگو با بریتانیا نخست به استانبول و سپس به پاریس فرستاد. در پاریس، بریتانیا شرط بازگردانی روابط میان دو کشور را به حال عادی برکناری اعتمادالدوله تعیین نمود. امین‌الدوله نیز کوشید تا از ناپلئون سوم امپراتور فرانسه برای میانجی‌گری میان ایران و بریتانیا یاری بگیرد. سرانجام بریتانیا که گفتگو را بیهوده می‌دید در ربیع‌الثانی ۱۲۷۳ جزیرهٔ خارک را اشغال کرد و تا اهواز پیشروی نمود. این چنین بود که کار به پذیرش معاهدهٔ پاریس میان دو کشور انجامید که بر پایهٔ آن بریتانیا سپاهیان خود را بندرها و شهرهای ایران بیرون می‌برد و ایران نیز استقلال افغانستان را به رسمیت می‌شناخت و نیز در حل اختلافاتش حکمیت بریتانیا را می‌پذیرفت. این معاهده سبب افزایش نفوذ سیاسی بریتانیا در ایران گردید.

الغای مقام صدارت

با این که اعتمادالدوله از این که انگلیسی‌ها از برکناری او گذشته‌اند شاد بود ولی اندکی پس از آن در محرم ۱۲۷۵ ناصرالدین شاه او را کنار گذاشت و خود به جای آن چند وزارتخانه مستقل برای اداره کشور ایجاد کرد.

پیشروی روس‌ها در آسیای میانه

پیش از جنگ هرات فریدون میرزای فرمانفرما به سرکوبی خان خیوه محمدامین‌خان گمارده شد و وی خان خیوه را در ۱۲۷۱ (قمری) شکست سختی داد و او را به جای خود نشاند. پنج سال پس از آن ترکمن‌ها به خراسان تاختند. در این زمان حشمت‌الدوله و قوام‌الدوله به سرکوبی ایشان گمارده‌شدند ولی چون میان این دو دودستگی پدید آمد ترکمنان ایرانیان را شکست دادند. در این زمان روس‌ها به گسترش نفوذ خود در پیرامون دریای خوارزم و سیردریا می‌پرداختند، پس از ناتوانی سپاه ایران بهره بردند و خیوه و مرو را اشغال کردند.

صدارت سپهسالار

میرزا حسین‌خان سپهسالاربا برکناری اعتمادالدوله شاه دیگر کسی را تا سال ۱۲۸۱ (قمری) به صدراعظمی برنگزید و وزارتخانه‌های مستقل به صورت هیاتی که ریاستش را میرزا جعفرخان مشیرالدوله بر عهده داشت کشور را اداره می‌کردند. در ۱۲۸۱ شاه میرزا محمد خان قاجار را با لقب سپهسالاری به صدارت برگزید که او تا سال ۱۲۸۴ (قمری) بر این جایگاه ماند. پس از آن شاه وی را کنار گذارد و وزیر مالیه آن زمان میرزا یوسف خان مستوفی‌الممالک را بی آنکه رسماً صدر اعظم گرداند بدین کار گمارد.

در ۱۲۸۷ (قمری) که ناصرالدین شاه به سفر عتبات رفته بود با سفیر کبیر ایران در عثمانی -میرزا حسین خان قزوینی که لقب مشیرالدوله داشت - دیدار کرده و به توانایی‌های او پی‌برد؛ پس او را به ایران فراخواند و وزارت عدلیه را بدو سپرد. پس از چندی که مستوفی‌الممالک کناره‌گیری کرد وی به صدارت رسید و سپهسالار خوانده شد. او اصلاحات امیر کبیر را پی‌گرفت، به سازماندهی ارتش پرداخت، و کوشید تا در ایران حکومت قانون را برقرار سازد. همچنین وی برای شناساندن پیشرفت جهان شاه را به سفر فرنگ انگیزاند که سرانجام این سفر در ۱۲۹۰ (قمری) انجام پذیرفت.

در زمان سپهسالار امتیاز راه آهن ایران را از رشت به تهران برای ۵۰ سال به بارون رویتر انگلیسی واگذاشتند. همچنین بر پایهٔ اعتبارنامه‌ای حق استفاده از همهٔ منبع‌های اقتصادی چون معدن‌ها، جنگل‌ها، بنیادگذاری بانک، تلگراف و... بدو واگذار می‌شد ولی اندکی پس از آن این اعتبارنامه لغو شد و برای دلجویی از رویتر در ۱۳۰۶ (قمری) امتیاز بانک شاهنشاهی به درازای ۶۰ سال بدو واگذار شد.با بازگشت شاه از فرنگ مخالفت درباریان و ملایان با سپهسالار که مردی اصلاح‌طلب بود بیشتر شد و سرانجام شاه او را وا


مطالب مشابه :


آموزش ساخت گوی نباتی برای سفره عقد

تاج نقره راهنماي مراسم جهت تهیه گوی نبات به وسايل زير نياز مي مدل تاج و تور عروس;




راههای تاكسيدرمي يا روش خشك كردن جانوران taxidermy-ابزار و مواد مورد نياز براي تاكسيدرمي

فروش بذر انواع گل فروش,بذرگل ناز فروش,بذر گل آهار فروش,بذر گل تاج وسايل مورد نياز ساخت




آشنایی با شهر ملارد

ها و وسايل مورد نياز عقد را جاري مي ساخت، عروس را بر روي يکي از دو تشت تاج قرباني




صنایع دستی روستای قهی

ابزار مورد نياز از ديگر وسايل وابزار مورد نياز براي و سيد موسي تاج زاده هرندي




قاجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاریه

هايي روبرو مي‌ساخت. تاج‌السلطنه» دختر خود، خدم و حشم و وسايل مورد نياز به




برچسب :