ایرانگردی

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است

(کوروش کبیر)

 

سلام به تمام دوستانی که وبلاگ من را می خونید من پس از فکرهای زیادی که کردم تصمیم به یک سفر کاملا خواص با هزینه مناسب گرفتم و اونم هم این بود که با موتور برم و چند تا از شهرهای ایران را بگردم بعد از انجام یک سری از کارهای اولیه که به نظر خودم مهم بود صبح شنبه تاریخ 1392/4/29 حدود ساعت 5 صبح از خانه بیرون زدم و به راه افتادم

طبق برنامه ریزی ای که کرده بودم باید اول به شهر اراک و بعد از آن به شهر همدان می رفتم چون می خواستم شب را در همدان بخوابم

به همین دلیل سعی می کردم زیاد وقت را از بین نبرم
 سپس بعد از رسیدن به شهر همدان و چند ساعتی گشتن چشمم به دانشگاه دندان پزشکی همدان افتاد و تصمیم گرفتم اگه بهم اجازه بدهن شب را در آنجا بگذرانم و بعد از صحبت کردن با اونها اجازه دادن تا من موتورم را اونجا بگذارم و بیرون هم چادر بزنم من هم اینقدر خسته بودم که شب در چادر یه جورایی بی هوش شدم چون خسته بودم صبح که بیدار شدم به دیدن جاهای دیدنی همدان رفتم مثل گنج نامه ، شهر قدیمی هگمتانه ، بابا طاهر و خیلی جاهای دیگر

گنجنامه

(نوشته هایی از دوران داریوش و خشایار شای هخامنشی)


مقبره باباطاهر عریان


هگمتانه
(شهری 3 هزار ساله در دل زمین)



کلیسای شهر هگمتانه



 و بعد از دیدن آن مکان های زیبا به سمت غار علیصدر به راه افتادم فاصلعه همدان تا روستای علیصدر حدودا  60  کیلومتر بود

غار علیصدر
(بزرگترین غار آبی جهان)



پس از دیدن غار علیصدر می خواستم به سمت سنندج برم با راهنمایی یکی از افرادی که توی مسیر داخل یک روستا بود یک جاده البته خاکی بهم پیش نهاد کرد واقعا دستش در نکنه آخه اگه من می خواستم از راه اصلی برم خیلی راهم دور می شد به همین دلیل دیگه مجبور بودم چنین راهی را انتخاب کنم حدودا 30 دقیقه داخل جاده خاکی رانندگی کردم و پس از گذراندن این جاده داخل یک جاده آسفالت شدم و حدودا ساعت 12 شب بود به سنندج رسیدم شب داخل یک پارکی چادر زدم و بعد از آن صبح برای دیدن جاهای سنندج به راه افتادم

خانه قا (دراویش)


موزه مردم شناسی
(مکتب)


پارک جنگلی آبیدر


و بعد از گشت و گذار در سنندج  ظهر شده بود که به سمت مریوان راهی شدم

جاده سنندج مریوان


بعد از رسیدن به مریوان به سمت مرز ایران وعراق (باشماق) بهراه افتادم

مرز باشماق


و برای خوابیدن به مریوان برگشتم و شب را در کنار دریاچه زریوار در چادر سپری کردم

دریاچه زریوار
(تالاب آب شیرین زریوار)

صبح از مریوان به سمت سقز به راه افتادم جاده بسیاری بدی بود ولی اینهم باید بگویم که من حتا از خطرات سفر هم لذت می بردم و بعد از رسیدن به سقز پس از استراحت کوتاهی به سمت مهاباد به راه افتادم تو مسیر یک بازدید هم از غار آبي تاريخي سهولان مهاباد کردم

غار آبی تاریخی سهولان


پس از رسیدن به مهاباد به سد مهاباد که از افرادی تعریف آنجا را کرده بودند رفتم

سد مهاباد


  بعد از دیدن سد مهاباد هوا نسبتا داشت تاریک می شد که از مهاباد به سمت ارومیه به راه افتادم حتا رانندگی در شب هم تو جاده ها با موتور لذت خواص خودش را داشت وقتی به شهر ارومیه رسیدم به هتل رفتم وشب را در هتل گذراندم سپس صبح بعد از انجام یک سری کارها به سمت مرز زمینی سرو به راه افتادم

جاده مرز سرو


 وقتی به مرز رسیدم با پلیس مرز صبحت کردم و اون بند خدا هم من را راهنمایی کرد که برم به روستای کورانه روستایی که حدودا 5 کیلومتر فاصله داشت با مرز چون آنجا یک پارکینگ سر پوشیده شبانه روزی بود و با مسئولش صحبت کردم و بنده را راهنمایی کرد در مورد هتل و یک سری جاهای دیدنی وان و من هم پس از برداشتن کوله پشتی که به همراه داشتم و خداحافظی با اوشان به سر جاده ای که انتهای آن به مرز و بعد هم به خاک ترکیه می رسید به راه افتادم بعد از انجام مراحل قانونی و رد شدن از گیت به خاک ترکیه وارد شدم و با دور موش هایی که در خاک ترکیه بود به شهر وان رفتم بعد از ورود به وان با مقداری گشتن برای هتلی که به بنده معرفی کرده بودند ، بلاخره پیداش کردم و برای 2 شب اقامتم اتاق گرفتم من در مدتی که داخل شهر وان بودم
به جاهای دیدنی زیادی رفتم مثل قلعه ادرمیت ، جزیره آکدامار و ...

شهر وان


منظره از روی قلعه ادرمیت



جزیره آک دامار


کلیسای آک دامار



نمایی از اسکله جزیره آک دامار برای برگشت



البته این را هم بگم که شهر وان بیشترین معروفیتش به گربه های سفید و پشمالو با یک چشم زرد و چشم دیگر آبی است
که این نوع گربه باعث شهرت جهانی این شهر شده است



بعد از 3 روز گشت و گذار در شهر وان ترکیه دوباره توسط دور موش به مرز آمدم و به خاک ایران باز گشتم سپس به سمت پارکینگی که موتورم را در آنجا گذاشته بودم رفتم و بعد از برداشتن موتورم  به سمت شهر ارومیه به راه افتادم


بعداز رسیدن به ارومیه به سمت بازار تاناکورا رفتم و بعد هم برای چادر زدن به پارک ساحلی رفتم ، چادر زدم و شب را در آنجا خوابیدم صبح به سمت تفرجگاه بند ارومیه رفتم

تفرجگاه بند


و بعد از دیدن آنجا به سمت شهر جلفا به راه افتادم شهری از استان آذربایجان غربی که شهر مرزی ایران نیز به حساب می آید که از سمت شمال با جمهوری آذربایجان و ارمنستان محدود می باشد
البته این هم ذکر کنم که شهر جلفا به عنوان پر تردد ترین مرز مسافری ایران، پس از فرودگاه های تهران مطرح
می باشد
و منطقه آزاد تجاری صنعتی ارس بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی در 2 شهریور 1382 برای شتاب بخشیدن به توسعه اقتصادی منطقه تاسیس شده است

 
بعد از رسیدن به شهر جلفا و صرف ناهار به سمت کلیسای سنت استپانوس به راه افتادم

رودخانه ارس
( رودخانه ای است که مرز ایران و کشور آذربایجان می باشد)


منطقه ورود مممنوع (مرز رودخانه ارس)



کلیسای سن استپانوس یا کلیسای استفانوس دومین کلیسای مهم ارامنه ایران است
این بنا در محلی به نام قزل وانک (صومعه سرخ) واقع شده است
این کلیسا در سده نهم میلادی ساخته شده این اثر نیز به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است
کلیه محوطه کلیسا در قلب کوه ها و در میان طبیعت سبز منطقه مرزی جلفا و جمهوری آذربایجان قرار گرفته است
این کلیسا مورد احترام تمام مسیحیان و تقریبا تمامی ادیان است
اما در واقع به شاخه مسیحیان گربگوری (پیروان گربگور روشنگر) که ساکن ارمنستان هستند تعلق دارد

 ورودی جاده فرعی
(کلیسای سنت استپانوس)



البته بعد از رسیدن به کلیسا متاسفانه درب بسته بود و گفتن تعطیل است تصیم گرفتم به سد ارس برم

(رودخانه ارس یکی از مهمترین رودخانه های ایران در حوضه آبریزی دریای خزر می باشد و این نام ریشه پارسی دارد و به معنای زلال و بی غل و غش است
رودخانه ارس با مساحت بیش از صد هزار کیلومتر مربع قسمت هایی از خاک کشورهای ترکیه ، آذربایجان ، ارمنستان ، و ایران را در بر می گیرد)

سد ارس



جاده مرزی رودخانه ارس




بعد از دیدن سد به دلیل مشکلات که موجود بود معجبور شدم دوباره به سمت شهر جلفا برگردم این عکس جاده هاش بود که باید از انها تردد می کردم جالبیش به اینجا بود من مثلا زمانی را که باید برای رسیدن به آنجا طی می کردم اگر 1 ساعت بود باید 30 دقیقه طی می کردم به خاطر بسته شدن جاده مرزی وای چه لحظاتی بود و
بعد از برگشت به جلفا چادر زدم بادش خیلی شدید بود حقیقت امر ترسیدم چادرم از بین بره دوباره جمعش کردم و خلاصه شب بدی را به صبح رساندم فردا صبحش بلند شدم و دوباره به سمت  کلیسای سنت استپانوس رفتم جای جالبی بود و ارزش دیدنش را داشت ولی واقعا افسوس به خاطر یک سری آدم هایی که انقدر درک ندارن که در جاهای تاریخی یادگاری ننویسند واقعا حیف است

کلیسای سنت استپانوس


 
و بعد از دیدن کلیسا و خوردن صبحانه به شهر جلفا دوباره برگشتم و بعدهم به سمت آبشار آسیاب خرابه حرکت کردم


ولی موفق به دیدن آسیاب نشدم چون ماموران مرز بانی ایستاده بودند و اجازه ندادن برم انجا گفتند مشکل پیداشده و نمی شه رفت من هم مجبور شدم به سمت اردبیل به راه بیوفتم بعد از حدودا 10 ساعت به اردبیل رسیدم ولی واقعا خیلی هوای سردی داشت اینهم تو فصل تابستان من توقع چنین سرمایی را نداشتم بعد هم برای چادر زدن و خوابیدن به پارک ساحلی اردبیل رفتم صبح هم به بازدید چند جای دیدنی از شهر رفتم البته تو راه با یکی از دوستان که پلیس راهنمایی و رانندگی بود آشنا شدم

شهر اردبیل 


دریاچه شورابیل


 مجسمه شاه اسماعیل صفوی در صحن بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی



مسئول موزه مردم شناسی اردبیل
نزدیک های ظهر بود که من به سمت آستارا راه افتادم و بعد از گذراندن گردنه حیران

جاده آستارا
(گردنه حیران)



 به آستارا رسیدم یک سری هم به بازار آستارا زدم که بعضی از چیزهاش قیمتش مناسب بود البته متاسفانه بنده زیاد اهل بازار و خرید نیستم و دوباره به سمت تالش به راه افتادم بعد از رسیدن به تالش به قروق رفتم مکانی که شهرداری درست کرده بود برای مسافران امکاناتی که در آنجا بود سوئیت های با امکانات نسبتا کامل لب دریا و یک سری امکانات رفاهی دیگر البته یک سری آلاچیق های کاملا ساده در حد اتاق هم وجود داشت با مدیریت آنجا صحبت کردم اوشون هم به بنده اجازه دادن بدونه دریافت هیچ مبلغی چادر بزنم


البته قبل از خوابیدن با آقا میلاد آشنا شدم که یکی از همیار های پلیس بود البته محافظت از آنجا را با دوستان و همکار های دیگرشان داشتن بعد هم من برای خوابیدن به چادرم رفتم حدودا ساعت 5 صبح بود که مرا به خاطر بارش باران صدام زد و داخل اتاق که خود شان استرحت می کردند بردند ولی واقعا از محبت های که آقا میلاد به بنده کردند هر چی بگم کم گفتم صبح که از بیدار شدم واقعا دلم نیومد از اونجا برم و حدودا 4 الی 5 شب انجا موندم واقعا مردم با محبتی داره شهر تالش بعد از گرفتن یک آلا چیق

آلا چیق در قروق


 برای تهیه مواد غذایی به داخل روستا رفتم از یک بنده خدایی سوال کردم اونهم سنگ تمام گذاشت من را به خانه خودشون برد و مواد غذایی که من نیاز داشتم را بهم داد و بعد هم من هر کاری کردم بهشون پول بدم ازم نگرفتند ، خلاصه این چند روزی که من آنجا بودم خیلی از جاهای دیدنی را رفتم مثلا
جنگلهای سیاه داران ، سورتمه جنگلهای سیاه داران ، آبشار ويسادار ، جنگل های گیسوم و ....
البته این هم بگم که آبشار ويسادار اين پديده طبيعي زيبا در كيلومتر 15 مسير جاده اي شهر پره سر می باشد

جنگلهای سیاه داران


سورتمه جنگلهای سیاه داران


آبشار ويسادار


جنگل های گیسوم


ساحل زیبای قروق


باغ کیوی


تنباکو در حال خشک شدن


بعد از چند روز ماندن در شهر تالش صبح به سمت قلعه رودخان به راه افتادم البته در مسیر برای خوردن کلوچه فومن به مغازه آقا میلاد رفتم


و بعد از کسب تجاربی در مورد تهیه کلوچه فومن و خوردن کلوچه به سمت قلعه رودخان به راه افتادم
قلعه رودخان (دژ رودخان یا قلعه حسامی)
را برخی از کارشناسان، ساخت این قلعه را در دوران ساسانیان و مقارن با حمله عرب ها به ایران دانسته اند
البته با سوالات خودم از راهنمایی که آنجا بود پرسیدم متوجه شدم نظرات زیادی در مورد این قلعه وجود داره ولی دقیقعا معلوم نیست مال چه زمانی است
فاصله پیاده روی از پائین تا خود قلعه حدودا 1 ساعت است و مسیرش هم راه پلی در دل جنگل است

قلعه رودخان
بعد از پائین آمدن از قلعه به سمت بندر انزلی به راه افتادم نمی دونم چرا وقتی اسم بندر انزلی یادم میاد به یاد مرحوم سیروس قایقران می افتم البته با اینکه علاقه کمی به فوتبال دارم سیروس قایقران متولد 1340 در شهر بندر انزلی می باشد وی در سال 1377 که برای تعطیلات نوروز همراه خانواده اش به بندر انزلی آمده بود در بازگشت و در حالی که همراه فرزند ، همسر و برادر همسرش در اتومبیل رنوی خود عازم تهران بودند ، در حوالی امامزاده هاشم با کامیون خاور تصادف کرد که منجر به فوت وی و فرزندش شد
روحشان شاد

  
شب را در بندر انزلی داخل چادر خوابیدم و صبح برای رفتن به رامسر راهی شدم در طول مسیر به لاهیجان
رسیدم لاهیجان هم چند جایش را برای دیدن رفتم جاهایی مثل مرداب لاهیجان ، بام لاهیجان ، استخر و آبشار شاه نشین لاهیجان

مرداب لاهیجان


بام لاهیجان


استخر لاهیجان


آبشار شاه نشین


بعد هم به ادامه سفر راهی شدم البته قبل از رامسر تله کابین رامسر بود رفتن به تله کابین رامسر هم خالی از لطف نبود

منظره از ایستگاه بالای تلکابین


و بعد از رسیدن به رامسر و گرفتن یک سویت و مدتی استراحت برای رفتن به جواهر ده راهی شدم البته چندین بار هم قبلا رفته بودم ولی واقعا رفتنش لذت داره

اول جاده جواهرده


البته متسفانه این بار موفق به رسیدن به جواهرده نشدم چون تو راه داشت بارن می یومد و من هم کاپشن همراهم نبرده بودم مجبور شدم دور بزنم ولی تو راه با یک استاد نقاش آشنا شدم که واقعا نقاشی های زیبایی نقاشی کرده بود

استاد نقاش


تو راه جواهرده


روز دوم در رامسر برای دیدن یک دریاچه که وسط جنگل بود رفتم ولی متسفانه مقدار زیادی از آب دریاچه خشک شده بود و بعد از مقداری رانندگی در جنگلهای بکر سر در آوردم از جاده جنگلی که از روستای جنت رودبار رد می شد و بعد هم به خود روستای جنت رودبار رسیدم البته هوا بارانی بود قطرات کوچک باران واقعا لذت خواستی دارد همراه اش هم مه بسیار غلیظی بودی که دید من را در بعضی مواقع بسیار کم کرده بود

جاده های جنگلی رامسر


جاده های جنگلی رامسر


تابلوی ورودی روستای جنت رودبار


مسیر جاده روستای جنت رودبار


مسیر جاده روستای جنت رودبار


من دوشب در رامسر بودم بعد هم صبح اول وقت به سمت تهران به راه افتادم البته بعضی از قسمت های مسیر بارانی بود من هم از جاده چالوس آمدم

جاده چالوس


جاده چالوس


 بعد از رسیدن به تهران با هماهنگی ای که از قبل با آقای عسگری (موتور سوار ایرانگرد) شده بود البته برای دیدن سایت ایشان شما دوستان می تونید به آدرس اینترنتی http://motor-gasht.ir/ مراجعه کنید

   
به خدمت این دوست عزیز رفتم و چند روزی را در تهران مهمانایشان بودم البته در مدتی که بنده در تهران اقامت داشم به بعضی از جاهای دیدنی تهران مثل کاخ سعادت آباد ، ماشین دودی (نامی بود که در تهران قدیم به اولین خط راه آهن ایران که میان تهران و شهر ری کشیده شده بودند و نیز علت این نام گذاری بخاری بود که از دودکش قطاران خارج می شده) و ... رفتم

ورودی سفره خانه سنتی پایتخت


ماشین دودی


موزه برادران امید وار (اولین جهانگردان ایرانی در کاخ سعادت آباد)


مرسدس بنز 600 زرهی
 (استفاده تشریفاتی محمد رضا پهلوی نمایشگاه خودرو کاخ سعادت آباد)




آقای عسگری و آقا آرش در تهران



و سر انجام بد از گذارندن چند روز در تهران روز جمعه 1392/5/18 صبح من به سمت اصفهان به راه افتادم و دوست عزیزم آقای عسگری نیز با موتور به سمت شمال راهی شدند

صبح روز آخر خانه آقای عسگری


اتوبان تهران قم
(ورودی شهر قم)




خلاصه سفر بنده در ایران و ترکیه (ایرانگردی 1)

و در پایان جا داره از تمام دوستانی که بنده را در این سفر راهنمایی ، کمک کردند یاد و تشکری کرده باشم
خانم طاهری
آقای علیرضا عسگری
دوستان حراست دانشگاه در همدان
نگهبان در مریوان
مسوئل پارکینک کورانه
خانم ثاقبی
مسوئل پارکینک در آستارا
مدیر طرح قروق
آقا میلاد و آقای آقاجان در شهر تالش
و در پایان از تمام دوستانی که شاید نامشان را ذکر نکرده باشم عذر خواهی می کنم
و کمال تشکر را دارم

 


مطالب مشابه :


احیای جاده‏ ی ابریشم یک رؤیا یا یک واقعیت - مریوان - کیومرث فیضی

مریوان کل مسیر جاده‏ی ابریشم را جاده ابریشم، تهران، انتشارات




راهنمای سفر به زریوار، بزرگ ترین دریاچه آب شیرین جهان (قسمت اول)

اگر از تهران قصد آغاز سفر در ادامه مسیر 15 کیلومتر مانده به جاده مریوان تا




ایرانگردی

جاده سنندج مریوان . مسیر جاده به خدمت این دوست عزیز رفتم و چند روزی را در تهران




اشنایی با استان کردستان - Kordestan - Kordistan

فرودگاه سنندج در جنوب این شهر ، واقع در جاده از شرق از زنجان از مسیر زنجان مریوان. از




برچسب :