حافظ و ریا ستیزی

حافظ از ریاکاری و تزویر بیزار است. این نفرت که برخاسته از روح آزاده ، جان بی قرار و صفای باطن اوست، آنچنان است که گاه، خشم و نگرانی اش را در پسِ برخی از اشعارش می توان به روشنی احساس کرد. او آفت دین و دینداری را ریا می داند و در مواردی بسیار چونان اهل ملامت، خود را مخاطب قرار می دهد و خویشتن را از زهد ریایی برحذر می دارد.

«آتش زهد ریا خرمن دین خواهد سوخت/ حافظ این خرقۀ پشمینه بینداز و برو»

حافظ در عصری به سر می برد که بازار ریا و ریاکاران گرم است و بسیاری در زاویه های زهد مزوّرانه، جمعی را به خویش مشغول داشته اند و در نظر مردم محبوبند و مقبول؛ حتی حاکم شهر نیز بساط ریا گسترده و در میخانه ها را بسته؛ و چقدر حافظ از این ماجرا ملول و رنجیده خاطر است!

«واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند/ چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند»

گاه حافظ بر آنان که در طریقت، لباس ریا بر تن کرده اند، می تازد و صوفیان ناصاف را به باد انتقاد و سخره می گیرد.

«صوفی نهاد دام و سر حقه بازکرد/ بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد»

و گاه آنان را که در شریعت، با پوشش تزویر به وعظ و اندرز مشغولند، آماج تیر سرزنش خویش
 می سازد.

«گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود/ تا ریا ورزد و سالوس، مسلمان نشود»

حافظ مدعی پاکی و عصمت نیست، اما از ریاکاری و تزویر هم نفرت دارد. همان قدر از معصیت کاران زاهدنما برائت می جوید که از زاهدان جلوه فروش و ازخود راضی.

«نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد/ ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد»

حافظ نه زهد اختیار می کند و نه اهل ریاست. او رندی را برمی گزیند که پاکبازی است و رهایی از تمام قید و بندها.

«عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش/ تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام»

او نه اصرار بر بی گناهی خویش دارد و نه علاقه ای به زهد ریاکارانه.

«جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد/ ما را چگونه زیبد دعوی بی گناهی»

او بزرگترین تهدید را برای ارزش های انسانی، ریا می داند و با تمام مظاهر آن چون: خودپسندی، تکبر، جلوه فروشی، زهدنمایی و ... می ستیزد.

حافظ همگان را از گناهانی که موجب آزار خلق می شود و حقوق انسان ها را پایمال می کند، برحذر می دارد.

«مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن/ که در شریعت ما غیر ازاین گناهی نیست»

حافظ ، کسی است که قرآن را در سینه دارد و انسانی است مهذب و آراسته به مکارم اخلاق و تربیت دینی، اما اینها موجب نمی شود که چشم بر خشک مغزی ها ، ناراستی ها ، سالوس و تظاهر ببندد و چونان بسیاری ، به زهدفروشی یا صوفی نمایی سرگرم باشد.

«فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم/ وآنچه گویند روا نیست نگوییم رواست»

اما در جامعه ای که حافظ در آن زندگی می کند ، درِ خانۀ تزویر و ریا را گشوده اند و درِ میخانه ها را بسته؛ با این حال حافظ، باده نوش بی ریا را از زهد فروش ریاکار برتر می داند.

«باده نوشی که درو روی و ریایی نبود/ بهتر از زهدفروشی که درو روی و ریاست»

حافظِ رند و آزاده می خروشد و به بانگ بلند می گوید که نسیم حیات از پیاله می جوید. او هیچ بیمِ ننگ و نام ندارد و از رسوایی و ملامت نمی هراسد. او آنچنان پارسایی منافقانه را زشت می داند که خرقۀ رند شرابخوار را بر تسبیح شیخ ریاکار ترجیح می دهد.

«ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود/ تسبیح شیخ و خرقۀ رند شرابخوار»

این حافظ است که روح اعتدال گرا  ، مناعت طبع و وارستگی اش، او را از آزمندی و جاه طلبی باز می دارد ، سخت بر خام اندیشان حریص خرده می گیرد و زاهدان ظاهرپرست را آماج تیر انتقاد خویش می سازد و آنان را غافل از حال سرمستان بادۀ عشق می داند.

«زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست/ در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست»

حافظ، مبلّغ راستی و پاکبازیست و از هرآنچه که رنگ تعلق پذیرد آزاد است هموست که رندانه می گوید:

«مکن به چشم حقارت نگاه در من مست/ که نیست معصیت و زهد، بی مشیت او»

حافظ از آزادگی و رندی خویش خشنود است و از اینکه اهل دورویی و تزویر نیست، بر خویش می بالد.

«ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق/آنکه او عالم سر است بدین حال گواست»

او همگان را هشدار می دهد که مبادا زاهدان بی عمل از آنان دلبری کنند، چرا که راه عشق و معرفت از جانبی دیگر است و بهتر آن است که عنان به سوی میکدۀ عشق کشید و گوش به وعظ زاهدان
 بی عمل نسپرد.

«عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس/ که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن...

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ/ که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن»

آری، آهنگ ریاستیزی یکی از برجسته ترین مضامینی است که در اشعار لسان الغیب به گوش می رسد و این آزادگی و رندی اوست که طعم خوش غزل هایش را در مذاق جان اهل ادب، شیرین تر می کند.

«حافظ مکن ملامت رندان که در ازل/ ما را خدا ز زهد ریا بی نیاز کرد»

تابستان 86


مطالب مشابه :


ریا ستیزی در شعر حافظ

بی شک ریا ستیز ترین شاعر زبان و ادب فارسی خواجه حافظ شیرازی است که نکوهش ریا و ریاکاری در




حافظ و ریا ستیزی

سپیده دم سکوت - حافظ و ریا ستیزی - Twilight Of Silence سپیده دم سکوت - چشم انداز شعر معاصر استان




حافظ....

شعر و ادب - حافظ . - شعر و ادب - شعر و اما هیچکدام به گرد حافظ در ریا ستیزی نمی رسند .




میترا لیثی - روزگارفریب و ریا در شعر حافظ

وقت صبح از عرش می آمد خروشی عقل گفت قدسیات گویی که شعر حافظ از بر می کنند و ریا ، آنچه




شعر حافظ

شعر حافظ بازتاب ما می­دانیم که حافظ یکی از بنیادی­ترین مبانی فکری­اش مبارزه علیه ریا و




فرافکنی انسان ایرانی با شعر حافظ

ـ به چه علت شعر حافظ تا این اندازه برای خواننده ایرانی حافظ از ریا رنج می‌برد و می‌دید




تحقیقی در باره’ حافظ

قدیمی ترین شعر حافظ چنین این رند چون خود او نظرباز و نکته گو، بیزار از زهد و ریا و منکر




ریا در شعر فارسی - حافظ

حکیمانه - ریا در شعر فارسی - حافظ - ادبیات ایران و جهان - حکیمانه




خرقه و خرقه سوزی در اشعار حافظ

شباهنگ -ادبی، ترجمه نظم و نثر-ایج فارس - خرقه و خرقه سوزی در اشعار حافظ - ادبی ،تاریخی ،ترجمه




برچسب :