تصوبر چیست ؟

 

تصوبر چیست ؟

رسالت تصویر در شعر امروز نه در واژه عام شعر چه باید باشد؟

حصار دهه ها را که بشکنی و از میان انبوه شعر ها و داستان ها که بگذری ؛ شاید زمانی می رسد تا قلم را به کاغذ فشار دهی که تصویر در نثر داستان و یا نثر در خدمت شعر که حتمآ نثری نباید باشد چه فرق می کند و اگر فرقی ندارد و می توان در هر حالت به خدمت گرفته شود چه نیاز به ایجاد ژانر ها ؛ قالب ها و تقسیم بندی ها و......و  وهایی که دغدغه ات می شود . از چرای مخاطب خسته ي نبودها ؛ نیستها و نخواهد بودها که بگذری امروز دیگر نیز چند سطری بیش ازکتابی که در صفحه نخست با خطی شکسته عنوان تقدیم به فلان شاعر که حوصله نمی کند چند سطری بیش از شعرهایی را بخواند که تقدیمش گاهی هم شده اند . چرا ؟

پس این مقاله در این مقوله می کوشد شاید تا مرزی بین تصویر های در خدمت نثر داستانی و ادبی و....با تصویر در خدمت شعر که گذاشته شده بوده است حتمن پررنگتر این بار بکشد متنی که فراتر از تقسیم بندی های سبک های مختلف در شعر باید کشیده شده باشد.

پس در اصل مقاله که فروروی آغاز می کنی با تعریفی از آندره برتون :

از رو در رو قرار گرفتن دو امر ( دو کلمه – دو جمله – دو حالت و.........) هر گاه امر سومی حادث شود . آنرا تصویر می نامیم .در معنی عام

تعریف فوق نه تنها به عقل می نشیند بلکه در مقابل اصل توصیف که می گذاری خود تعریفی است جامع از تصویری در شعر که حتمن نباید توصیف باشد . چه اگر نیاز به توصیف است یا نه حتا اگر توصیف در قالب تصویر شعری با ید جایی داشته باشد ؛ پس چه نیاز به شعر که پایه شکل گیری جهان بینی  متن های ادبی یا حتا نثر داستان هم دوباره امروز گاهی بر ساختن دنیای م<لف با توصیفاتی است که توانش زبانش را به کنشی برساند .

حتا در این مقوله ها هم اصل لذت نه به معنی سر خوشی از هنر جایگاهی اساسی دارد که متمایز سازد داستان و نثرهای ادبی از مقاله ها را از مقاله ها که صرفآ جنبه اطلاع رسانی دارند .

با دوباره خوانی تعریف تصویر موضوعاتی که جای غوص دارند :

  1. منظور از امر سومی در تصاویر شعری چیست ؟
  2. چگونه این امر رخ می دهد؟

دست به شعر هایی میزنیم  تا تعریف بالا را گسترش دهیم چند خطی نوشته شده بود .

خوابی عزیز ترینم ؟

حس می کنی هوای سنگینی ست؟

نفس نفس که می زنی

خانه پر می شود از بوی یآس های فلسفی ات

شکست شکست که می کنی

دیوار های تر ک خورده

هی هوای ریزش و آوار می کنند

بخواب

تو فقط خسته ای

من هم برایت آواز خواب و خلوت بی رویا زمزمه می کنم ( رویا زرین )

 

اگر بنا را بر این قرار داده اند که شاکله شعر تخیلی است که توانش زبان را در اختیار می گیرد تا کنشی بسازد در اختیار تصاویری دیداری یا به عبارتی زیباتر عینی .که به طبع باید هنری هم باشد در خور ژانری بنام شعر که در نهایت شریک شوی در التذاذ هنری بنام شعر .

پس می توان سوالات بالا را باز کرد .

ابتدا دومین سوال که

چگونه این امر رخ می دهد که تصویر ساخته شده از حداقل دو کلمه و  حد اکثر دو جمله پی درپی که قرار است امر سومی رخ دهد و از آن بگذریم که بگوییم پس واحد تشکیل دهنده تصویر شعری در حد اقل آن کلماتی است که در همنشینی کلمات دیگر ابتدا از ژرف ساختی که ذهنی است طی مراحل گشتارها ی مختلف زبانی جانشین سازی به سمت روساختی رخ می دهد و جمله ای تشکیل می دهد که قرا ر است در آن امر سومی رخ دهد که طی این فرایند آن را از توصیف نثری باز شناسد

پس مرور می شود آن چه نوشته شده بود ابتدا شعری سپید از کتاب ( من از کنار برج بابل آمده ام ) و سپس تکه ای از داستان مدومه ابراهیم گلستان

 

 

( از نوک هر برگی یک قطره می لرزد ؛و گاه ؛ گاهی ؛ یک قطره می افتد .در سایه کنده ها محواند ؛ و شاخه های گسترده در حجم نور انگار سایه اند . هستی چیزی است آویزان ؛ بی تکیه روی سطحی سفت ؛ محدود در حد نور ؛ سر گردان ؛ لغزان مانند دود ؛ کند .من سردم است ؛ و از میان مه و نور محو می بینم انگار یک آدم بر کناره ی شط ایستاده است .  انگار از صدای کشتی زائید .انگار موج او را ریخت ؛ انگار مه او را ساخت ؛ انگار اصلآ نیست ؛ انگار حتمن هست . )( گلستان )

می خوانیم

شروع شعر با توصیف حالتی است که این چنین ساخته شده

خوابی عزیزترینم ؟

پس ژرف ساخت این روساخت جمله شاید چنین بوده :

عزیزترین من خواب هستی ؟

گشتاری که رخ داده در حد زبان کاربردی روزانه لخت و عور می شود تا مفهومی برساند بی آن که شاعر در زبان ( ابزار اصلی کار کردش ) غوصی کند و جنبه های تاریک  ونا شناخته این ابزار را برای مخاطب طی جملاتی کوتاه همانند رعدی در آسمان تاریک شب ؛ تصویر بسازد شعر گونه هنری که از هر گونه توصیف نثر گونه ای مبرا است .

پس دست به مقایسه می زنیم تا شیطان شویم در نوع خود و راضی نشویم به آنچه هست شعر امروز ما.

حتا اگر قرار است در دهه حاضر گرایش به زبان شعری ساده و توصیفی باشد . نه تنها بد نیست بلکه در خور ستایش است سبک کردن زبان از ابزارهای تزیینی تصنعی و کلیشه های که شده اند و چه بسا شاعر می تواند  و گاهی باید قشر صنایع بدیعی و شگردهای  بلاغی را بشکند و تماس صریح و عریان با جهان بیرون و درون پیدا کند که سرودن چنین شعر هایی بسیار دشوارتر از شعرهای تصویری به معنای بلاغی آن است . زیرا در این گونه شعر ها آن چه باید جایگزین زیبایی های بیان غیر مستقیم و استعاری گرددقدرت بیان مستقیم است.

پس در این مورد حرفی نیست . تمام حرف بر این است که این زبان ساده باید در شاکله شعر تصویر بسازدنه اینکه توصیف کند . چرایش بماند در خطوط بعد.

و چگونگی  ساختن تصویر امر سومی است که قرار است رخ میدهد تنها در حیات زبانی که ساده و بی ریا بیان می کند قدرت جادویی خود را .

پس مقایسه شد جمله  جمله ی شعر سپید با تکه دا ستان  مدومه .

جمله جمله خواندیم هر دو قطعه را و سیر کردیم در گشتارهای شعر سپید  که گاهی اصلن رخ نداده اند . رو ساخت های زبان ؛ همان ژرف ساختی بوده است که باید باشد .

انتظار می رفت گشتارها را تا محصول زبان شاعر روساختی شود که دم از ژرف ساختهای مختلف می زند که زاییده ابهامی شود و بسازد چند صدایی را که چه خوب شاع معاصر جناب آقای بابا چاهی بیان کرد چند صدایی زاییده تناقص در اندیشه ؛ گفتار و.......است یا در حالت دیگر رو ساخت جمله ما انتخاب شود از میان ژرف ساخت های که با دم دست ترین ازار زبان (نحو ) هر کدام هویت معنایی - آوایی- مختلف می یابد.

پس چه آسان در دو قطعه هر جمله ای تو صیف می کرد .

در مورد داستان که البته از نثر داستان نه تنها انتظار نمی رود بلکه در نهایت این کاربرد نباید به داستان بودن متن ضرر برساند .

اما در مورد قطعه سپید نه تنها انتظار توصیف نمی رود .بلکه در انتهای مقایسه و چندین بار خواندن دو متن دستگیر شد توصیفی که در مدومه داده شده بود در زبان شعر هم بیان شده بودالبته  کار زبانی که در داستان ابراهیم گلستان شده است قابل مقایسه با زبان ساده و توصیفی شعر

سپید نیست. (  انگار از صدای کشتی زایید . انگار موج او را ریخت . انگار مه او را ساخت و...)  . توصیفی که تمام بار صحنه سازی بر دوش صفت هایی است که راحت می گفتندیا اضافه هایی که تنها اضافه می شدند : هوا سنگین است . بوی یآس های فلسفی . آواز خواب . خلوت بی رویا

بحث در مورد شعر بودن این قطعه نیست که شاعر زمانی که شکست شکست می کند و دیوارهای ترک خورده اش هی هوای ریزش و آوار به سر شان می زند و یا زمانی که نفس نفس می زند در حین سرودن شعر است .بحث بر محور تمایز بین تصاویر توصیفی و تصاویری شعری می خواست بگردد.

چه به جا گفت شاعر گرانقدر جناب آقای دارابی که از مشخصه تصویر  کوتاه – صریح – منقطع بودن آن است .

پس خواندیم این گونه :

صبح

صورتم را از آینه کندم

یا

از بچه های بی توپ پرسیدم                   

                                       چند شهریور میان ماست.(موسوی)

 

آیا در این جملات توصیفی در کار است ؟

آیا مستقیم بیان شده که هوای اطراف این شاعر سنگین است ؟

یا بار صحنه سازی بر دوش توصیفات است .

در نهایت در شعر خانم موسوی ابزار کار شاعر ( واژگان – نحو – آوا و معنی ) در صورتی به کار رفته است که روساخت ما حصل گشتارهای زبانی است که پله های زیادی را هم نگذرانده اند اما از همان ابتدا با آوردن فعل کندن و چینش کلماتی مانند ( چند – شهریور – میان – ماست) خبر از ژرف ساخت های مختلفی در حیطه جملات متعددی می دهد بگذریم که در شعر خانم زرین  اکثر ژرف ساخت ها  همان روساخت هایی هستند که ناچار به توصیف می شوند در هر تصویر و در نتیجه تصاویر متعدد موازی هم حرکت می کنند به جای آن که همدیگر را قطع کنند و به شعریت برسند .

ما حصل شعر با تصاویر موازی توصیف شرایطی یا محیطی می شود که در نثر ادبی یا داستان هم دیده می شود .

در نهایت شاید بتوان گفت  کار کشیدن از زبان ( رستاخیز کلمات ) نه تنها به شعر تصویری لطمه نمی زند که خود شاکله شعری را می سازد که تصاویر تابش ژرف ساخت های مختلف می شوند ..

در من دریده اند گرگ ها

در من سری است که از سرم نمی افتد

(حقیقی)

فردا

در تمام روزنامه های جهان

مردی منتشر می شود.( آهنگر نژاد)

15/7/85 حقیقی

منبع


مطالب مشابه :


شعر درباره مادر - -fereydoun moshiri-madar -sher-irani

شعر درباره مادر شامگه چون ماه رویا از در خانه مرا طرد کند همچو سنگ از دهن




غزلی از حافظ در مورد سخت نگرفتن دنیا

غزلی از حافظ در مورد سخت نگرفتن دنیا شعر و شاعری. صفحه اشعار رویا




نقد کتاب شعر رؤیا زرین (چاپ‌شده در روزنامه اعتماد مورخ سی‌ام فروردین نود‌ویک)

اگر سعی کنیم کلیشه‌ای‌ترین مدولاسیون زبانی‌ای را که در شعر مورد نظر همان رویا زرّین




مار در تخت فریب

مرگ رویا. درباره ی ما شعر. اشکها و افراد زیادی مطرح شدند ولی سریعا در مورد یکی از دوستان




شعر زیبا در مورد خدا

مطبخ رویا:: ::اشپزی بهاریست::. شعر زیبا در مورد از خدا در ذهنم این تصویر




تصوبر چیست ؟

رسالت تصویر در شعر امروز نه در خلوت بی رویا . بحث در مورد شعر بودن این قطعه نیست که شاعر




برچسب :